جعفر خلدیجعفرخُلدی، محدّث و عارف قرن سوم و چهارم است. ۱ - معرفینام وی جعفر بن محمد بن نُصَیر خوّاص و کنیهاش ابومحمد بود و ابومحمد خوّاص نیز خوانده شده است. [۱]
محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص ۴۳۴، چاپ نورالدین شریبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۲]
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۱۴۵.
۱.۱ - ولادتدر ۲۵۲ یا ۲۵۳ در بغداد به دنیا آمد. [۳]
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۱۴۷.
[۴]
ابن عماد، شذرات الذّهب فی اخبار من ذهب، ج ۲، ص ۳۷۸، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۱.۲ - شهرتدرباره شهرت او به جعفر خلدی میگویند روزی از جنید پرسشی شد و جنید پاسخ آن را به جعفر واگذار کرد، پس از آنکه وی پاسخ داد، جنید خطاب به او گفت: «ای خلدی، این جواب را از کجا آوردی؟» و از آن پس، این نام بر او ماند. به گفته خود خلدی، نه او و نه پدرانش هرگز در خلد، (محلهای در بغداد ) ساکن نبودهاند. [۵]
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۱۴۷.
[۶]
سمعانی، الانساب، ج ۲، ص ۳۸۹ـ۳۹۰.
[۷]
یاقوت حموی، معجم البلدان، ذیل «خلد».
۲ - گرایش به تصوفمشخص نیست که چگونه خلدی به تصوف گروید. چنین نقل شده است که روزی از محضر عباس دُوری (متوفی ۲۷۱) برمیگشت و نوشتههایی از درس او در دست داشت، در این حال با صوفیای روبرو شد. صوفی او را از آن رو که در جستجوی علوم بر روی کاغذ است ملامت کرد و این ملاقات بر وی تأثیر گذاشت. [۸]
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۱۴۶ـ۱۴۷.
[۹]
محمد عبدالرووف بن تاجالعارفین مناوی، الطبقات الصوفیة: الکواکبالدریة فی تراجم السّادة الصوفیة، ج ۲، ص ۶۶، چاپ محمد ادیب جادر، بیروت ۱۹۹۹.
نیز گفته شده هاتفی نشانی شیء مدفونی را در خواب به او داد، وی به محل رفت و در صندوقی، نوشتههایی درباره شش هزار تن از اهل حقیقت، از زمان حضرت آدم علیهالسلام تا آن زمان یافت که همگی او را به مذهب تصوف فرامیخواندند. [۱۰]
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۱۴۸.
۳ - کثرت سفرخلدی بسیار سفر میکرد، از جمله قریب به شصت حج به جا آورد، [۱۱]
محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص ۴۳۴، چاپ نورالدین شریبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۱۲]
ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج ۱۴، ص ۱۱۹، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
و به گفته خودش، بیش از بیست سفر را پای پیاده و بدون زاد و توشه رفته بوده است. [۱۳]
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۱۵۰.
۴ - ملاقات با مشایخ صوفیهوی همچنین برای ملاقات و مصاحبت با مشایخ و بزرگان صوفیه و اهل حدیث ، به کوفه ، مدینه و مصر سفر کرد و به علوم اهل تصوف و سیرت آنان وقوف یافت و در بیان معارف دینی و عرفانی ، مرجع محسوب میشد. [۱۴]
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۱۴۶.
[۱۵]
محمد بن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج ۲، ص ۲۸۵، ج ۲، چاپ فؤاد سید، کویت ۱۹۸۴.
وی پس از سفرهای طولانی به بغداد بازگشت و در همانجا ماند. [۱۶]
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۱۴۶.
۵ - جمع کتب اهل تصوفاز او نقل کردهاند که بیش از ۱۳۰ کتاب از اهل تصوف نزد اوست. [۱۷]
عبدالوهاب بن احمد شعرانی، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۱۸، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۱۸]
ابن عماد، شذرات الذّهب فی اخبار من ذهب، ج ۲، ص ۳۷۸، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
۶ - مصاحبت بزرگانجعفر خلدی مرید و مصاحب جُنَید بغدادی (متوفی ۲۹۷)، ابوالحسین نوری (متوفی ۲۹۵)، جریری (متوفی ۳۱۲ یا ۳۱۴)، ابوالعباس مسروق (متوفی ۲۹۸ یا ۲۹۹)، رویم بغدادی (متوفی ۳۰۳)، ابراهیم خوّاص (متوفی ۲۹۱) و سمنون (متوفی ۲۹۰ یا ۲۹۸) بوده، [۱۹]
محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص ۴۳۴، چاپ نورالدین شریبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۲۰]
عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص ۴۹۵، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۲۱]
محمد بن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج ۲، ص ۲۸۵، ج ۲، چاپ فؤاد سید، کویت ۱۹۸۴.
[۲۲]
عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص ۱۳۸، چاپ محمد عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
و خود گفته است: «دو هزار پیر را میشناسم». [۲۳]
عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص۴۹۶، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۷ - پیر و مرشدخلدی پیر و مرشد ابوالعباس نهاوندی و ابوالحسن محمد علوی همدانی مشهور به حمزه علوی بوده است. [۲۴]
ابن ملَقِّن، طبقات الاولیاء، ج۱، ص ۱۷۴، چاپ نورالدین شریبه، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۲۵]
عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص ۱۴، چاپ محمد عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۲۶]
عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، ج۱، ص ۲۲۸، چاپ محمد عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
او را صاحب احوال و کراماتی نیز دانستهاند. [۲۷]
سمعانی، الانساب، ج ۲، ص ۳۸۹.
[۲۸]
ابن اثیر، اللباب فی تهذیبالانساب، ج ۱، ص ۳۸۲، قاهره ۱۳۵۶ـ۱۳۶۹.
[۲۹]
محمد عبدالرووف بن تاجالعارفین مناوی، الطبقات الصوفیة: الکواکبالدریة فی تراجم السّادة الصوفیة، ج ۲، ص ۶۶، چاپ محمد ادیب جادر، بیروت ۱۹۹۹.
۸ - راوی حدیثخلدی از محدثان موثق بود و از کسانی چون حارث بن ابی اسامه (متوفی ۲۸۲)، علی بن عبدالعزیز بغوی (متوفی ۲۸۶)، احمد بن علی خزّاز (متوفی ۲۸۶)، حسن بن علی معمّری (متوفی ۲۹۵)، محمد بن عبداللّه حضرمی (متوفی ۲۹۷)، ابومسلم کجّی (متوفی ۲۹۲) و بسیاری دیگر حدیث نقل کرده است. ۹ - طریق حدیثاز خود وی نیز از طریق ابوحفص بن شاهین (متوفی ۳۸۵)، علی بن عمر دارقطنی (متوفی ۳۸۵)، ابوعلی بن شاذان (متوفی ۴۲۵)، الحاکم محمد بن عبدالله (متوفی ۴۰۳) و بسیاری دیگر حدیث نقل شده است. [۳۰]
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۱۴۵ـ۱۴۷.
[۳۱]
سمعانی، الانساب، ج ۲، ص ۳۹۰.
[۳۲]
ابن جوزی، کتاب صفوة الصفوة،ج ۲، ص ۲۶۵، حیدرآباد دکن ۱۳۸۸ـ۱۳۹۲/ ۱۹۶۸ـ۱۹۷۲.
[۳۳]
ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج ۲، ص ۲۶۵، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۳۴]
محمد بن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۵۵۹، ج ۱۵، چاپ شعیب ارنووط و ابراهیم زبیق، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۰ - وفاتخلدی در رمضان ۳۴۸، در ۹۵ سالگی در بغداد درگذشت. [۳۵]
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۱۵۲.
[۳۶]
محمد بن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج ۲، ص ۲۸۵، ج ۲، چاپ فؤاد سید، کویت ۱۹۸۴.
[۳۷]
ابن عماد، شذرات الذّهب فی اخبار من ذهب، ج ۲، ص ۳۷۹، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
جسد او را در شونیزیه بغداد، کنار قبر جنیدِ بغدادی و سَریسَقَطی دفن کردند. [۳۸]
عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص ۴۹۶، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۳۹]
عبدالوهاب بن احمد شعرانی، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۱۸، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۱۱ - آثارابونعیم اصفهانی [۴۰]
احمد بن عبداللّه ابونعیم، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج ۱۰، ص ۳۸۱، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
او را صاحب آثاری دانسته و از کتابهای او فقراتی نقل کرده و ذهبی [۴۱]
محمد بن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۵۶۰، ج ۱۵، چاپ شعیب ارنووط و ابراهیم زبیق، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
گفته است که نوشتههایی از صحبتهای او دارد.۱۲ - عجائب عراقاهل بغداد، عجائب عراق را سه چیز میدانند: شطحیات شبلی (متوفی ۳۳۴)، نکات عبداللّه بن محمد معروف به مرتعش (متوفی ۳۲۳ یا ۳۲۸) و حکایات جعفر خلدی. [۴۲]
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۱۴۷.
[۴۳]
عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص ۴۵۵، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۴۴]
عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، ج۱، ص ۴۹۶، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
[۴۵]
سمعانی، الانساب، ج ۲، ص ۳۸۹.
۱۳ - سخنان حکمتآمیزسخنانی از او بر جایمانده که از آن جمله است: « فتوت، حقیر داشتن نفس است و بزرگ داشتن حرمت مسلمانان » و «شریفْهمت باش که به همت شریف به مقام مردان رسی نه به مجاهدات». [۴۶]
محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص ۴۳۶ـ۴۳۷، چاپ نورالدین شریبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۴۷]
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۱۴۹.
[۴۸]
محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص ۷۵۳ـ۷۵۴، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ ش.
۱۴ - منابع(۱) ابن اثیر، اللباب فی تهذیبالانساب، قاهره ۱۳۵۶ـ۱۳۶۹. (۲) ابن جوزی، کتاب صفوة الصفوة، حیدرآباد دکن ۱۳۸۸ـ۱۳۹۲/ ۱۹۶۸ـ۱۹۷۲. (۳) ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۴) ابن عماد، شذرات الذّهب فی اخبار من ذهب، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹. (۵) ابن ملَقِّن، طبقات الاولیاء، چاپ نورالدین شریبه، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶. (۶) احمد بن عبداللّه ابونعیم، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷. (۷) عبداللّه بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۸) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمد عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش. (۹) خطیب بغدادی، تاریخ بغداد. (۱۰) محمد بن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج ۱۵، چاپ شعیب ارنووط و ابراهیم زبیق، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۱۱) محمد بن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج ۲، چاپ فؤاد سید، کویت ۱۹۸۴. (۱۲) محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، چاپ نورالدین شریبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶. (۱۳) سمعانی، الانساب. (۱۴) عبدالوهاب بن احمد شعرانی، الطبقات الکبری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۱۵) محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ ش. (۱۶) محمد عبدالرووف بن تاجالعارفین مناوی، الطبقات الصوفیة: الکواکبالدریة فی تراجم السّادة الصوفیة، چاپ محمد ادیب جادر، بیروت ۱۹۹۹. (۱۷) یاقوت حموی، معجم البلدان. ۱۵ - پانویس
۱۶ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جعفر خلدی»، شماره۴۷۱۲. |