چهل
چِهِلْ از مهمترین رمزهای عددی رایج در میان بسیاری از اقوام و فرهنگها است، در احادیث اسلامی نیز از این عدد بسیار استفاده شده که بر کثرت، کمال و بلوغ دلالت میکند.
در اقوام مختلف
چهل، از مهمترین رمزهای عددی رایج در میان همه اقوام و فرهنگهاست. در میان اعداد دو رقمی و بالاتر، چهل، در حوزههای گوناگونِ ادیان، اساطیر، آیینهای رازوری و عرفانی، باورهای عامیانه، عملیات جادویی، ادبیات، تاریخنگاری و نیز در زندگی روزانه ملل، حائز بالاترین جایگاه بوده است. درباره چگونگی آشنایی بشر قدیم با این عدد، ساز و کارِ ارج و اهمیت یافتن و چرایی انتساب دلالتهای ویژه به آن، نمیتوان به قطع سخن گفت؛ با این حال، دستکم، سه احتمال درخور بررسی است:
- تجربههای روحانی یا اشارات و الهامات ماورایی: در یک رویکردِ ماوراءالطبیعهگرایانه؛ چنان که در اساطیر و متون مقدّس دینی در این باره شواهد بسیار است.
- تجربههای روزانه این جهانی که برحسب مشاهده و استقرا یا برحسب کشف و تصادف، در فاهمه عمومی شکل گرفته است: برای نمونه؛ با محاسبه مدت بارداری در انسان، اسب یا فیل که با مضربهایی از چهل منطبق است یا این تجربه که شراب، سرکه و ترشی با گذشت چهل روز قوام میآیند. چنانکه رومیان نیز، بنابر تجربه، پیش از صدور روادید ورود مسافران به قلمرو روم، آنان را چهل روز قرنطینه میکردند تا از شیوع بیماریهای واگیردار پیشگیری شود.
- اهمیت یافتن چهل در نتیجه سیر تکاملی عددشناسی اقوام ابتدایی: به این معنا که ممکن است این فرایند مربوط به دورهای از دانش بوده باشد که چهل، انتهای دایره عددشناسی را تشکیل میداده است، چنانکه در میان برخی اقوام ابتدایی، اعداد دو یا چهار یا بیست (شمار مجموع انگشتان دست و پای آدمی)، رقم پایانی شناخته میشدند.
گونهشناسی
پژوهش درباره جایگاه عدد چهل، در حوزههای بسیار متنوع با وجود انبوهی از شواهد، تنها درصورتی میسر است که دستهبندی و گونهشناسیای از آنها فراهم شود. اهمیت و بسامد هر یک از گونهها که از بسیاری جهات، با یکدیگر ارتباط و همپوشانی نیز دارند یکسان نیست و بهویژه در زمینه سنت اسلامی، برخی گونههای کاربرد عدد چهل، بر برخی دیگر ترجیح یافتهاند. سهگونه عمده کاربرد عدد چهل در سنّت اسلامی اینهاست:
در بیان کثرت
استفاده استعاری از واحدهای چهلتایی برای بیانِ افزونی شمار، سختی کار، اغراق در تواناییها یا دستاوردها، بزرگ جلوه دادن موفقیتها و پیروزیها و پررنگ کردن یک عنصر در یک گزارش، هم در روایتهای تاریخی و هم در ادبیات سراسر جهان اسلام، بسیار دیرینه و معمول بوده است. برای نمونه، انوشیروان چهل روز مهلت میخواهد تا پاسخی در رد ادعای مزدک بیابد؛ برخی پادشاهان ساسانی هر شب از بیم دشمنان، چهل فراش (رختخواب) میگستردند؛ عَمروعاص در گزارش خود به عُمَر درباره فتح اسکندریه، بارها از مضربهای چهار و چهل برای مهم جلوهدادن فتح خود استفاده و بهویژه به وجود چهل هزار یهودی در شهر، که میتوان از آنها جزیه گرفت، اشاره کرده است؛ در بیان استعداد بالای نظامی پادگان شهر کوفه گفته میشد که چهل هزار مرد جنگی و چهار هزار اسب آماده نبرد دارد.
در ذکر فضائل و محاسنِ علما و عرفا نیز استفاده از عدد چهل، مفیدِ تقویت و اغراق در روایت بوده، مثلا گفته شده است که ابوحنیفه چهل سال با وضوی عشاء، نماز صبح گزارد و عطاء سلیمی، صوفی خائف، چهل سال سر فراز نکرد و چهل سال خنده بر لب نیاورد و مقدّس اردبیلی چهل سال، گِردِ فعل مباح هم نگشت چه رسد به مکروه و حرام.
در گزارش های تاریخی، گاه برای افاده عظمت و شکوه و تقویتِ کیفیت اجزا و عناصر نیز، به خاصیت عدد چهل توجه میشد، از آن جمله است گزارش روشن کردن شمع چهل مَنی در عروسی پوراندخت (دختر حسن بن سهل) با مأمون در سال ۲۱۰ در ساحل دجله. در مقام مقایسه نیز گاه برای تقویت و پررنگ کردن یک طرف، یک واحد چهلتایی را در طرف مقابل قرار میدادند. مثال از متون عرفانی : شاهبن شجاع الفوارس، ثواب چهل حج پیاده را فروخت تا سگی را با نانی سیر کند یا این قول که یک بار ذمّ نفس برابر با چهل سال عبادت است؛ در مَثَل ها: یک دهآباد بهتر از چهل شهر خراب است یا صبرکوچک خدا، چهل سال است. در قصههای عامیانه از این الگوی روایت، بسیار استفاده شده است، از جمله برای تأکید بر حُسن و تفاوت بارز یک طرف یا تأکید بر دشواری یک موقعیت برای قهرمان قصه یا حصول یک خواسته. برای نمونه، دختر پادشاه با آنکه چهل پرنده زیبا دارد، عاشق پرنده آبیرنگی میشود که زیباتر از آن چهل پرنده است. در قصهها از قهرمان خواسته میشود در مهلت معینی، چهل دستهگل بیموسم تهیه کند یا مادیانی را که چهل کرّه دارد بگیرد یا با قهرمانی کشتی بگیرد که هر روز پشت چهل نفر را به خاک میرساند. در این روایت ها معمولا از چهل دعانویس، یا خوابگزار یا طبیب و جز اینها سخن میرود که نتوانستهاند گره از کار پادشاه بگشایند و ناچار، قهرمان قصه باید گرهگشایی کند یا قهرمان پیوسته در این قصهها با چهل مانع، چهل نگهبان یا چهل دَرِ بسته روبهرو میشود.
حضور عدد چهل در جزو اول نامِ بسیاری از مکانها، مثل چهلتنان، چهلدختران، چهلاختران، چهل درویش و جز اینها، غالباً افاده کثرت میکند تا آنکه واقعآ ناظر به ارزش عددی باشد. مثلا مردم، تختجمشید را با انبوهی از ستون ها، چهلمنار میخواندند یا بهعکس، چهلستون اصفهان بهرغم عنوانش، تنها هجده ستون دارد.
در آیات قرآن
در چهار آیه از آیات قران واژه اربعین آمده استت که دو موردش مربوط به ۴۰ شب میقات حضرت موسی در کوه طور است که عبارتند از: ۱-سوره بقره آیه ۵۱ وَإِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ، و آنگاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم؛ آنگاه در غياب وى، شما گوساله را [به پرستش] گرفتيد، در حالى كه ستمكار بوديد.۲- سوره اعراف آیه ۱۴۲ وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةًو با موسى، سى شب وعده گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم. تا آنكه وقت معين پروردگارش در چهل شب به سر آمد.۳- سومین مورد مربوط به سرگردانی ۴۰ ساله قوم موسی پس از نافرمانی و وارد نشدن به بیت المفدس است. که خدواند ۴۰ سال آنان را در (تیه) سرگردان کرد. سوره مائده آیه ۲۶ قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ ۛ أَرْبَعِينَ سَنَةً ۛ يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ [خدا به موسى] فرمود: «[ورود به] آن [سرزمين] چهل سال بر ايشان حرام شد، [كه] در بيابان سرگردان خواهند بود. ۴- مورد چهارم در قرآن سوره احقاف آیه ۱۵ است که در ارتباط با ۴۰ سالگی است که انسان در این سن به رشد کامل می رسد.«وصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْكَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِينَ.و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم. مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنيا آورد. و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است، تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد، مىگويد: «پروردگارا، بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس گويم و كار شايستهاى انجام دهم كه آن را خوش دارى، و فرزندانم را برايم شايسته گردان؛ در حقيقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذيرانم.»
در احادیث
در احادیث بسیاری، بهویژه در احادیث ناظر به توصیهها یا نهیهای عبادی و اخلاقی، عدد چهل، به سبب خاصیتِ افاده کثرت، عمدتاً جنبه تقویتکنندگی تشویقی یا تحذیری دارد: توصیه به چهل بار ختم قرآن، حفظ چهل حدیث، دعا کردن در حق چهل مؤمن، حضور یافتن چهل تن در تشییع جنازه مؤمن و گواهی دادن ایشان به نیکی و ایمان وی و اینکه چنین شهادتی موجب آمرزش مرده خواهد شد، و اینکه حد همسایگی تا چهل خانه از هر سوست. همچنین در بسیاری از احادیثِ منابع روایی از چهل یا واحدهای شمارشی چهلتایی، برای نمودنِ فزونی شمارِ ثوابهای مقدر برای برخی اعمال پسندیده یا فزونی شمار عذاب ها یا شُرور ناشی از اعمال ناپسند، مکررآ استفاده شده است، از جمله اینکه چهل هزار فرشته ثواب های گوینده قول «اشهد انّ محمداً رسولاللّه» را مینویسند؛ برای هر قدمی که کسی برای صله رحم برمیدارد، چهل هزار حسنه نوشته و چهل هزار سیئه او پاک میشود؛ کسی که مسجدی بسازد، خدا به ازای هر ذرع از مسجد برای او چهل هزار شهر از طلا و نقره و... در بهشت بنا میکند؛ خوردن انار، تا چهل روز قلب را روشن میکند و از شر شیطان مصون میدارد.
در بیان دوره زمانی
از رمز عددی چهل در سنت اسلامی، بهویژه برای اشاره به یک دوره زمانی نیز بهطور گسترده استفاده میشده است و در این گونه از کاربرد چهل، دست کم دو گروه را میتوان تشخیص داد:
- دورهای چهل واحدی به مثابه «برههای از زمان» یا «زمانی نسبتآ دراز» نه به عنوان اشارهای دقیق و واقعنگرانه به واحدی چهلتایی از زمان (مثلا چهل روز یا چهل سال). به این معنا که در شواهد مختلف از اینگونه، کاربرد چهل فارغ از محتوای خاصِ وقایعنگارانه است و بر زمان واقعی دلالت نمیکند، چنانکه در عهد عتیق نیز وقتی در گزارش های وقایعنگارانه (البته شبهتاریخی نه تاریخی)، از مقاطع زمانی چهل ساله سخن رفته. در نزد عرب جاهلی نیز اشاراتی از این دست، صرفآ بیانگر مدت استمرار مقطعی از زمان یا فاصله میان دو رویداد مهم بوده و استفاده از مضربهای چهار و بهویژه چهل، برای بیان واحدهای وقایعنگارانه، رواج بسیار داشته است. همینگونه کاربرد، به مثابه یک سنت، در ادبیات دوره اسلامی با تفصیل بیشتر تداوم یافت، بهویژه در پیشبینی استمرار تاریخی یک پدیده، مثلا دوام حکومت یک خلیفه یا استواری و پایایی یک بنا. در بسیاری از احادیث و نیز در حکمتها و باورهای عامیانه که از واحدهای چهلتایی برای هشدار درباره گذشتن مدت زمانی معینی استفاده میشده طبعآ مدت دقیق مثلا چهل روز در نظر نبوده است: کسی که چهل روز در مجلس علما حاضر نشود، قساوت قلب پیدا میکند؛ هرکس چهل روز، گوشت نخورد دچار آسیب میشود؛کسی که چهل روز با جمعی معاشرت کند از آنان خواهد شد.
- دوره چهل ساله به مثابه یک نسل یا زمان متوسط برای نمو و بالندگی کامل انسان و مدت زمان معمول برای محاسبه تاریخی میان دو نسل است.
چهل را به تعبیری میتوان یک «عمر» کامل به حساب آورد، چنانکه به غالب مفسران، اینکه در قرآن، از زبان پیامبر(ص) خطاب به مشرکان آمده است: «فَقَدْ لَبِثْتُ فیکم عُمُراً مِن قَبْلِه» (چگونه سخن مرا باور نمیکنید) در حالی که من پیش از نزول قرآن، عمری را در میان شما زیستهام)، با توجه به قول مورخان که سن ایشان در وقت بعثت، چهل سال بوده، تأییدی بر همین باور است. ابنخلدون بر همین اساس گفته که چهل سالِ مذکور در قرآن، حاکی از طی شدن یک نسل است، به اینمعنا که خدا نسل نافرمان را، که به زبونی خوگرفته و «عصبیت» آنها تباه شده بود، در بیابان بازداشت تا پس از سپری شدن یک عمر یا چهل سال، نسل جدیدی پدید آید که عصبیت تازهای داشته باشد و از اوامر پیامبر خدا اطاعت کند، چنانکه پس از طی شدن این مدت، حضرت یوشع توانست نسل تازه بنیاسرائیل را به ارض موعود برساند. در عهد عتیق نیز گفته شده است زمانی که یوشع با نسل جدید بنیاسرائیل به جنگ دشمنان میرفت، همه نسل قبلی در بیابان مرده بودند و فقط نوجوانان نسل دوم، لشکریان او را تشکیل میدادند، زیرا خدا سوگند خورده بود که نگذارد هیچکس از آن نسل نافرمان به ارض موعود وارد شود.
در بیان کمال و نهایت یک دوره
مدلولِ اینگونه وسیع کاربرد نمادین عدد چهل، مجموعه به هم پیوستهای از مفاهیمِ امتحان، ابتلا، تصفیه و تطهیر، بازگشت، ورود به مرحله دیگر یا مرحله نهایی و کمال و رشد و بلوغ است. ممکن است این دلالت عدد چهل به واسطه ابتنای آن بر عدد چهار باشد که در عددشناسی اقوام کهن، بهویژه به سبب نماد شکلی آن (مربع)، رمز استواری و استحکام و تمامیت و کمال بوده است. در ادبیات دوره اسلامی برای همه عناصر به هم پیوستهمندرج در ذیل اینگونه کاربرد چهل، شواهد بسیار هست: در بسیاری از قصهها از قهرمان خواسته میشود که در مهلتی چهل واحدی، معمولا چهل روزه، کاری خطیر را به انجام برساند و معمولا در این روایتها، با رسیدنِ قهرمان یا رسیدنِ زمان درونی قصه به متعلَق عدد چهل (مثلا رسیدن به اتاق یا کلید چهلم)، یک مرحله اساسی در روایت پشت سرگذاشته میشود. به این معنا، چهل نماد ورود و تشرف نیز بوده است. در واقع، در ورود و تشرف به مرحله بالاتر که مقتضی طی دورهای از انقطاع از وضع قبلی، گذراندن فرصتی در انزوا و سپس بازگشت یا ورود بود رمز عددی چهل در مرحله میانی موضوعیت مییافت. این مهلت چهل واحدی به منظور آمادگی یافتن برای تبدیل، در حوزههای گوناگون، از زندگی روزانه و فرهنگ عامیانه تا احادیث و بهویژه در عرفان و تصوف با بسامد بسیار، مورد توجه بوده است. در آموزههای دینی نیز گاه بر لزوم طی شدن مهلتی چهل روزه برای پاک شدن فرد گناهکار از آلودگی گناه تأکید شده است: عبادت فردی که مرتکب غیبت یا شرب خمر شود تا چهل روز پذیرفته نیست. اشاره قرآنی به چهل سال سرگردانی بنیاسرائیل را نیز، در تعبیری عرفانی، حاکی از طی مرحلهای از تصفیه قوم از وجود نافرمانان و ورود به وضع جدید تلقی کردهاند. بهویژه قول قرآنی خلوت چهل شبانهروزی موسی(ع) در کوه طور،، در کنار حدیث معروف «مَن أَخْلَصَ لِلّهِ أَربَعینِ صَباحآ...» مبنایی برای سنّت چلهنشینی صوفیان گردیده است. علاوه بر اینها، حدیث معروف دیگری که بنابر آن، خدا، گِلِ آدم را در چهل روز سرشت، یکی از مضامین اشعار و موضوع اشارات و تلمیحات بسیار در ادب عرفانی است.
دلالت بر کمال و بلوغ
علاوه بر زمینههای دینی و عرفانی، در زمینه اخلاقی و اجتماعی نیز حائز اهمیت بسیار بوده است. همچون اغلب اقوام و فرهنگها، هم نزد عرب جاهلی و هم نزد مسلمانان، چهل سالگی سن رشد کامل و رسیدن آدمی به نهایت قوای جسمانی و عقلانی تلقی میشد و اعتقاد بر آن بود که انسان عمومآ قبل از رسیدن به این سن، هنوز به کمال خردورزی و مهار قوای نفسانی نایل نشده است، اما پس از چهل سالگی، در عین حال که قوای جسمانی رو به کاستی میگذارد، قوای عقلانی و روحانی، ترقی و تعالی مییابد و از همینرو، پیامبران (بهجز عیسی(ع))، همگی از چهل سالگی به بعد مبعوث میشدهاند. در سنّت اسلامی، چهل سالگی را بهترین مقطع زمانی میان دوره جوانی و پیری میدانستند؛ یعنی، زمانی که میان قوای جسمی و قوای روحانی و عقلانی تعادل برقرار است. عرب جاهلی غالبآ کسی را که به چهل سالگی نرسیده بود در شورای دارالنَدوه به عضویت نمیپذیرفتند. عمامهای که اعراب شبهجزیره به نشانه سیادت قبیلهای یا فرماندهی یک گروه جنگاور بر سر مینهادند، تنها برای افراد بالای چهل سال مجاز بود. با تداوم این باور در دوره اسلامی، بهویژه از آنرو که در قرآن جنبهای از اعتبار قدسی نیز بدان افزوده شد، فرض چهل سالگی به عنوان سن پختگی و کمال و بلوغ نهایی انسان، در سیرهنویسی و تاریخنگاری و تفسیرنگاری مسلمانان، به صورت الگویی سنّتی و مسلط درآمد. با این حال، به نظر میرسد که پیامبر اکرم مقید به رعایت این سنّت رایج عصر نبوده و در مواردی چون انتخاب فرمانده، خود را در یک قاعده عرفی، محدود و گرفتار نمیساخته است. نمونه معروف از سنّتشکنی پیامبر در این باره، انتخاب اسامةبن زید نوزده ساله به فرماندهی در حضور پیران باسابقه و کاردیده است.
کاربرد نمادین در عملیات جادویی
استفاده گسترده و فراوان از رمز عددی چهل در این عملیات، ظاهرآ بیشتر مبتنی بر تلفیقی از دو گونه کاربرد آن (یعنی دلالت بر کثرت و حد لازم تکرار برای رسیدن به قوام و کمال مطلوب و تقویتِ اثربخشی عملیات جادویی) بوده است: استفاده از جام چهل کلید (جام برنجی یا مسی که آیات قرآن بر آن حک شده و چهل قطعه کلیدِمانند کوچک بدان آویخته است)؛چهل بسماللّه (به صورت مکتوب بر کاغذ یا به صورت گردنبندی از پولکهای فلزی که بر هریک «بسماللّه» حک شده است)، چهل تاس و جز اینها برای دفع چشمزخم، رفع سترونی و غیره.
دیگر کاربردها
- چهل بار صلوات فرستادن در عملیات رگزنی
- چلهبری به شیوههای متنوع
- پختن آش چهل گیاه برای درمان نازایی
- دعای چهل کل برای بندآوردن باران
- نذر چهل بشقاب برای روا شدن حاجات
- طلسم چهل کاف
پانویس
- ↑ دایرةالمعارف دین، ذیل "Numbers: an overview"؛ صدقه، ذیل «أربعون»
- ↑ سفر پیدایش، ۴:۷؛ سفر خروج، :۱۶ ۳۵، ۱۸:۲۴؛ انجیل متّی ۲:۴؛ بندهش، ص۶۶، ۸۱، ۱۵۵
- ↑ فتال، ص۱۲۴۱۲۵
- ↑ فرهنگ انگلیسی ایتالیایی، ایتالیایی انگلیسی<، ذیل "Quaranta"
- ↑ فتال، ص۱۲۵
- ↑ دایرةالمعارف قرآن، ذیل "Numbers and enumeration"
- ↑ نظامالملک، ص۲۶۳-۲۶۴
- ↑ جاحظ، ۱۹۷۰، ص۱۲۶
- ↑ ابنعبدالحکم، ص۱۶۶
- ↑ طبری، تاریخ، ج ۴، ص۵۱، ۲۴۶
- ↑ ابنکثیر، ج۱۰، ص۱۰۷
- ↑ ابونعیم اصفهانی، ج ۶، ص۲۲۱
- ↑ تنکابنی، ص۴۴۵؛
- ↑ ابناثیر، ج ۶، ص۳۹۵
- ↑ روزبهان بقلی، ص۱۵۶
- ↑ فتال، ص۱۴۰۱۴۱
- ↑ دهخدا، ج ۴، ص۲۰۵۱؛ دهگان، ص۱۰۴۱؛ فتال، ص۱۳۵
- ↑ درویشیان و خندان، ج ۲، ص۸۱
- ↑ درویشیان و خندان، ج ۲، ص۲۱، ۲۴، ج ۳، ص۱۳۶
- ↑ درویشیان و خندان، ج ۳، ص۲۹۰
- ↑ هفتلشکر، ص۲۸۲؛ درویشیان و خندان، ج ۳، ص۳۵۷
- ↑ غروی، ص۲۶۷
- ↑ حمداللّه مستوفی، ص۱۲۱
- ↑ اعتمادالسلطنه، ج ۱، ص۱۱۲
- ↑ کلینی، ج ۲، ص۶۶۹؛ ابنبابویه، الخصال، ج ۲، ص۵۳۷ ۵۳۸، ۵۴۱-۵۴۴
- ↑ ابنبابویه، من لایحضُرُهُ الفقیه، ج ۱، ص۲۲۷-۲۲۸؛فتال، ص۱۳۶-۱۳۸
- ↑ کتاب اول سموئیلنبی، ۱۸:۴؛کتاب دوم سموئیلنبی، ۴:۵؛کتاب اول پادشاهان، ۱۱:۲، ۴۲:۱۱۰؛ کتاب اول تواریخ ایام، ۱۷:۲۹؛ کتاب دوم تواریخ ایام، ۱:۲۴
- ↑ کنراد، ص۲۳۰
- ↑ ابوعبیده، ج ۱، ص۸۶، ۹۲، ۱۰۸؛ابنعبدربّه، ج ۵، ص۱۴۱، ۱۵۱۵۲،۲۶۰؛میدانی، ج ۲، ص۱۸۳
- ↑ طبری، تاریخ، ج ۷، ص۲۲
- ↑ فتال، ص۱۳۴؛آقاشریف، ص۱۷۹؛هدایت، ص۸۱
- ↑ احقاف: ۱۵
- ↑ ابنخلدون، ج ۱: مقدمه، ص۲۱۳ ۲۱۵؛فتال، ص۱۲۷؛بهار، ج ۱، ص۱۷۱
- ↑ طبری، ذیل یونس: ۱۶، ابنحنبل، ج ۱، ص۲۵۱-۲۵۲، ۳۷۱؛ابنسعد، ج ۱، قسم ۱، ص۱۲۶-۱۲۷
- ↑ کنراد، ص۲۳۴
- ↑ مائده : ۲۶
- ↑ ابن خلدون،مقدمه،ج ۱: ص۱۷۶-۱۷۷
- ↑ صحیفه یوشعبن نون، ۵: ۲۷
- ↑ طبری؛فخررازی، ذیل آیه
- ↑ کنراد، ص۲۳۰
- ↑ فتال، ص۱۴۵؛درویشیان و خندان، ج ۲، ص۳۳، ج ۳، ص۳۶، ۳۲۶
- ↑ درویشیان و خندان، ج ۳، ص۴۶۳
- ↑ ابنبابویه، الخصال، ج ۲،ص۵۳۴؛ابنبابویه، عللالشرایع، ج ۲، ص۳۴۵؛شعیری، ص۱۴۳
- ↑ مائده: ۲۶
- ↑ شیمل، ص۸۱
- ↑ بقره: ۵۱؛اعراف: ۱۴۲
- ↑ سهروردی، ص۲۰۷-۲۱۰؛باخرزی، ج۲، ص۲۹۱-۲۹۵
- ↑ سهروردی، ص۲۰۸؛باخرزی، ج ۲، ص۲۹۲
- ↑ سنایی، ص۲۲۸؛عطار، منطقالطیر، ص۷، بیت ۱۱۵؛ عطار دیوان، ص۴۹۵؛مولوی، ج ۳، دفتر۶، بیت ۱۲۱۶؛حافظ، ص۳۴۲، غزل ۴۸۳
- ↑ صحیفه یوشعبن نون، ۷:۱۴؛کتاب دوم سموئیلنبی، ۱۰:۲؛کنراد، ص۲۳۲، ۲۳۶ و ارجاعات؛رجبزاده، ص۴۶۷-۴۷۵
- ↑ طبری؛ فخررازی، ذیل احقاف: ۱۵،ابنبابویه، الخصال، ج ۲، ص۵۴۴ ۵۴۵
- ↑ کنراد، ص۲۳۲
- ↑ ازرقی، ج ۱، ص۱۰۹
- ↑ کنراد، ص۲۳۲ و ارجاعات
- ↑ احقاف: ۱۵
- ↑ ابنسعد، ج ۶، ص۷۰؛طبری، ذیل اعراف: ۱۵۵؛احقاف: ۱۵؛جاحظ، البیان و التبیین، ج ۱، ص۲۷۴؛مقدسی، ص۸؛مسعودی، ج ۱، ص۹۲؛کنراد، ص۲۲۵-۲۴۰
- ↑ واقدی، ج ۳، ص۱۱۱۷-۱۱۱۹؛ابنسعد، ج ۴، قسم ۱، ص۴۵۴۹؛جاحظ، ۱۳۸۴، ج ۱، ص۲۹۶؛
- ↑ شهریباف، ج ۳، ص۱۶۵-۱۶۶، ۱۷۹؛همایونی، ص۳۶۵؛بلوکباشی، ص۶۰، ۱۱۳؛علمداری، ص۳۳
- ↑ فصد؛شهریباف، ج ۱، ص۵۰۷
- ↑ پاینده، ص۲۰-۲۱؛کیانی، ص۲۵۱ -۲۵۲
- ↑ پاینده، ص۲۱
- ↑ همایونی، ص۴۱۱-۴۱۲
- ↑ پاینده،ص۱۹۲؛شهریباف، ج ۳، ص۱۴۷
- ↑ نوشاهی، ص۸۷۳
منابع
- قرآن.
- کتاب مقدّس.
- احمدآقا شریف، اسرار و رموز اعداد و حروف، تهران ۱۳۸۳ش.
- ابناثیر.
- ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۲۰ش.
- ابنبابویه، عللالشرایع، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم، بیتا.
- ابنبابویه، کتاب الخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
- ابنبابویه، کتاب من لایحضُرُهُ الفقیه، (ترجمه و متن)، ترجمه محمدجواد غفاری، صدربلاغی، و علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۷۱۳۶۹ش.
- ابنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، (قاهره) ۱۳۱۳، چاپ افست بیروت، بیتا.
- ابنخلدون.
- ابنسعد (لیدن).
- ابنعبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها، چاپ محمد حجیری، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
- ابنعبدربّه، کتاب العقد الفرید، چاپ احمد امین، احمد زین، و ابراهیم ابیاری، قاهره ۱۳۵۹ ۱۳۶۸/ ۱۹۴۰۱۹۴۹.
- ابنفقیه.
- ابنکثیر، البدایة و النهایة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
- معمربن مثنی ابوعبیده، کتاب النقائض: نقائض جریر و الفرزدق، چاپ آنتونی اشلیبوان، لیدن ۱۹۰۵۱۹۱۲، چاپ افست بغداد، بیتا.
- ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
- احمد امین، قاموس العادات و التقالید و التعابیر المصریة، قاهره ۱۹۵۳.
- محمدبن عبداللّه ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.
- محمد اسدیان خرمآبادی، آیینهای گذر در ایران: بررسی تطبیقی آیینهای ایرانی در حوزههای فرهنگی و جغرافیایی، تهران ۱۳۸۴ش.
- اعتمادالسلطنه.
- یحییبن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوصالآداب، ج :۲ فصوصالآداب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ش.
- محمدابراهیم باستانی پاریزی، کاسه کوزه تمدن، تهران ۱۳۸۲ش.
- علی بلوکباشی، نوروز: جشن نوزایی آفرینش، تهران ۱۳۸۰ش.
- بندهش، (گردآوری) فرنبغدادگی، ترجمه مهرداد بهار، تهران: توس، ۱۳۶۹ش.
- مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ج ۱، تهران ۱۳۶۲ش.
- محمود پاینده، آئینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران ۱۳۵۵ش.
- محمدبن سلیمان پاینده، قصصالعلماء، چاپ محمد برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران ۱۳۸۳ش.
- عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۶۷/ ۱۹۴۸.
- عمروبن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، رساله :۶ رسالة فی نفی التشبیه، قاهره ۱۳۸۴.
- عمروبن بحر جاحظ، کتاب التاج فی اخلاق الملوک، چاپ فوزی عطوی، بیروت ۱۹۷۰.
- شمسالدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۲۰ش.
- حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب.
- احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹۱۳۴۱ش.
- علیاشرف درویشیان و رضا خندان، فرهنگ افسانههای مردم ایران، تهران ۱۳۷۸ش.
- علیاکبر دهخدا، امثال و حکم، تهران ۱۳۵۲ش.
- بهمن دهگان، فرهنگ جامع ضربالمثلهای فارسی، تهران ۱۳۸۳ش.
- هاشم رجبزاده، «چهل سالگی عمر»، آینده، سال ۱۷،ش ۵۸ (مرداد آبان ۱۳۷۰).
- رشیدالدین فضلاللّه.
- روزبهان بقلی، شرح شطحیات، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۶۰ش.
- مجدودبن آدم سنایی، دیوان، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۸۰ش.
- عمربن محمد سهروردی، کتاب عوارف المعارف، بیروت ۱۹۶۶.
- محمدبن محمد شعیری، جامعالاخبار، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
- جعفر شهریباف، طهران قدیم، تهران ۱۳۸۱ش.
- جین م.صدقه، معجمالاعداد: رموز و دلالات، بیروت ۱۹۹۴.
- طبری، تاریخ (بیروت).
- طبری جامع.
- محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۶۰ش.
- محمدبن ابراهیم عطار، دیوان، چاپ تقی تفضلی، تهران ۱۳۶۲ش.
- محمدبن ابراهیم عطار، منطقالطیر: مقامات طیور، چاپ صادق گوهرین، تهران ۱۳۶۵ش.
- احمدبن محمد علاءالدوله سمنانی، العروة لأهل الخلوة و الجلوة، چاپ نجیب مایل هروی، تهران ۱۳۶۲ش.
- مهدی علمداری، فرهنگ عامیانه دماوند، تهران ۱۳۷۹ش.
- مهدی غروی، آرامگاه در گستره فرهنگ ایرانی، تهران ۱۳۷۶ش.
- علی فتال، «حول العدد اربعون»، التراث الشعبی،ش ۱۱۱۲ (۱۹۸۴).
- محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
- کلینی.
- منوچهر کیانی، سیه چادرها: تحقیقی از زندگی مردم ایل قشقایی، تهران ۱۳۷۱ش.
- مسعودی، مروج (بیروت).
- مقدسی.
- جلالالدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد آلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۳ش.
- احمدبن محمد میدانی، مجمعالامثال، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- عبدالغنیبن اسماعیل نابلسی، تعطیر الانام فی تعبیرالمنام، چاپ معروف زریق، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
- حسنبن علی نظامالملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۵۵ش.
- عارف نوشاهی، فهرست نسخههای خطی فارسی موزه ملی پاکستان: کراچی، اسلامآباد ۱۳۶۲ش.
- محمدبن عمر واقدی، کتابالمغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
- صادق هدایت، نیرنگستان، تهران ۱۳۴۲ش.
- هفت لشکر: طومار جامع نقالان، از کیومرث تا بهمن، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران : پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۷ش.
- صادق همایونی، فرهنگ مردم سروستان، مشهد ۱۳۷۱ش.
منابع انگلیسی
- Lawrence I. Conrad, "Abraha and Muh¤ammad: some observations apropos of chronology and literary topoi in the early Arabic historical tradition", BSOAS, L, pt. 2 (۱۹۸۷).
- Dizionario Inglese-Italiano, Italiano-Inglese, ed. Malcolm Skey, Torino: SocietÈ Editrice Internazioale, 1981.
- Encyclopaedia of the Qur'an, ed. Jane Dammen Mc Auliffe, Leiden: Brill, 2001- , s.v. "Numbers and enumeration" (by Andrew Rippin).
- The Encyclopedia of religion, ed. Mircea Eliade, New York 1987, s.v. "Numbers: an overview" (by Annemarie Schimmel).
- Annemarie Schimmel, Deciphering the signs of God: a phenomenological approach to Islam, Albany, N. Y. 1994.
- TDVIA, s.v. "Kirk" (by Iskender Pala).
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: