زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

جزیه

جِزْیه، مالیاتی که غیرمسلمانان تحت شرایط خاص به امام مسلمین پرداخت می‌کنند و در مقابل به آنان اجازۀ سکنا در قلمرو حکومت اسلامی داده می‌شود و جان و مال و ناموس آنان تحت حمایت حکومت اسلامی قرار می‌گیرد. در حقیقت جزیه نوعی مالیات بر اشخاص یا مالیات سرانه است که در تاریخ تمدن بشری، سابقه و گستره‌ای وسیع دارد.
واژۀ عربی جزیه که کاربرد قرآنی نیز دارد، از ریشۀ مشترک سامی «ج ز ی» گرفته شده که در زبان عربی و دیگر زبانهای سامی مشتقات فراوان دارد و برخی مشتقات آن در قرآن کریم نیز به کار رفته است. اما باید توجه داشت که واژۀ جزیه اشتقاقی عربی ندارد و چنین نیست که در زبان عربی مستقیماً از ریشۀ مشترک یاد شده ساخته شده باشد. درواقع برای اعراب در آستانۀ نزول قرآن، جزیه واژه‌ای وام گرفته است که از طریق سریانی وارد شده بود (فرنکل، 283؛ جفری، 102). واژۀ گزیتا در زبان سریانی از ریشۀ «گزا» به معنای کاستی، بُرش، نقصان و فقدان گرفته شده بود (گزنیوس، 159؛ کوستاز، 46) و بدون توجه به مبدأ اشتقاق برای اعراب به عنوان اصطلاحی مالی شناخته بود (فرنکل، کوستاز، همانجاها). این واژه به همان اندازه که در عربی دخیل بود، در زبان ایرانیان نیز به وام گرفته شد و در پهلوی به صورت گزیتک / گزیدک (مکنزی، 78؛ جفری، همانجا)، و در فارسی و به صورت گزیت / گزید کاربرد یافت (برهان ... ، 3 / 1813). نباید از نظر دور داشت که واژۀ فارسیِ گُزیدن می‌توانست در سریانِ معنایی، معنای وام‌واژۀ سریانی را تحت تأثیر قرار دهد. به هر روی، فارسی‌زبانان سده‌های نخست از واژۀ گزیت، نه معنای مالیات سرانه رایج در ایران عهد ساسانی، بلکه معنای مالیات وضع‌شده بر اقلیتهای دینی ـ قومی در قلمرو بیزانس را درمی‌یافته‌اند. از همین جا ست که نظامی می‌گوید: «گهش خاقان خراج چین فرستد / گهش قیصر گزیت دین فرستد» (ص 16).
واژۀ عربی گرفته شده از گزیتا، قاعدتاً با تبدیل الف پایانی به «ال تعریف» و تبدیل گ به ج، به صورت «الجزیت» درآمده است و تبدیل ت مبسوط پایانی به تاء مربوطه و قرار دادن آن در وزن فِعلة در زمانی که تعیین آن هنوز ممکن نیست، بازتولیدی از واژه در قالب عربی «فعلة» و تلقی آن به عنوان مصدر نوعی بوده است. این بازتولید به اندازه‌ای طبیعی می‌نموده است که مفسران و لغویان عرب هیچ‌یک واژۀ جزیه را دخیل نشمرده‌اند و ساخته شدن آن را از مصدر «جزاء» بر وزن مصدر نوعی، مفروض گرفته‌اند (مثلاً ابن منظور، ذیل جزی). اینکه جزیه واژه‌ای با اشتقاق عربی پنداشته شده، در تحول معنایی آن نیز دخیل بوده است. لغویان و فقیهان با تکیه بر این اشتقاق، در جهت توسعۀ معنایی جزیه و تبیین ماهیت آن گام برداشته‌اند. این کوششها با وجود پسینی بودن، ممکن است چیزی را دربارۀ معنای واژه در زمان نزول قرآن روشن نسازند، ولی قدر مسلم روشن‌کنندۀ مفهوم درک‌شده در پس واژۀ جزیه نزد متشرعه در سده‌های پسین بوده‌اند، صورت‌بندیهای ارائه‌شده برای ساخت واژۀ جزیه را می‌توان به 3 گروه اصلی تقسیم کرد که همه مادۀ آن را به مصدر جزاء بازگردانده‌اند، اما معانی مختلفی از جزاء را مد نظر داشته‌اند. برخی ساخت جزیه از جزاء به معنی کیفر / پاداش گرفته، و وجه ساخت را از آن رو دانسته‌اند که این پرداخت «جزاء» یا کیفری در برابر کفر آنان است، یا از آن رو که «جزاء» یا پاداشی است به مسلمانان در قبال امنیت و حمایتی که نسبت به اهل کتاب اتخاذ کرده‌اند (ماوردی، 142؛ ابویعلیٰ، 153). برخی جزاء را به معنای کفایت و قیام مقام چیزی گرفته، ساخت جزیه را از آن رو دانسته‌اند که قائم‌مقام «کشته شدن» و راهی برای حفظ جان بوده است (قدامه، 204؛ راغب، 195-196؛ ابن منظور، همانجا)؛ این صورت‌بندی خارج از واژه در مقام تحلیل جزیه نیز مطرح بوده است (مثلاً ابوعبید، الاموال، 47؛ کلینی، 3 / 566). در صورت‌بندی سوم، ساخت واژه از جزاء به معنای قضاء است و این پرداخت از آن‌رو که پرداخت و ادای مبلغی است، جزیه خوانده شده است (ابن انباری، 289؛ زمخشری، 1 / 184؛ ابن قدامه، 9 / 263).

دیدگاههایی را که دربارۀ ماهیت جزیه در طی تاریخ اسلام وجود داشته است، می‌توان در دو گروه اصلی طبقه‌بندی کرد: تعاریفی که در آنها جزیه نوعی قرارداد است که براساس آن، پرداخت جزیه در برابر ذمه به معنای اجازۀ عمل به مذهب خود، برخورداری از استقلال نسبی و برخورداری از حفاظت مسلمانان در برابر حملات خارجی است (ماوردی، ابن قدامه، همانجاها؛ مناوی، 243) و تعاریفی که جزیه را تنها نوعی مالیات به عنوان جایگزینی برای زکات مسلمانان شمرده‌اند (صنعانی، 6 / 95؛ ابن ابی حاتم، 6 / 1755؛ بیهقی، 4 / 113). در راستای تبیین صورت‌بندی اخیر، گاه گفته می‌شود از آنجا که عبادت مالی همچـون زکـات ــ از منظـر اسلامـی ــ بـرای اهل ذمـه متحقـق نیست، این پرداخت جایگزینی برای آن است (مثلاً بهشتی، 103).
برای تحلیلگران معاصر نیز این دو بیان، به عنوان دو رویکرد به فلسفۀ جزیه مورد توجه بوده است (علوی، 182-189؛ شاه، 217-222؛ زیات، 2 بب‍ ؛ جعفری، ترمینولوژی ... ، 195؛ اسپوزیتو، 34؛ هانتر، 77). در سده‌های متقدم هجری، به خصوص نزد امامیه دیدگاههای دیگری نیز دربارۀ ماهیت جزیه وجود داشته است (مثلاً ابوعبید، همان، 57؛ کلینی، 6 / 174؛ ابن بابویه، علل ... ، 2 / 378).

الف ـ زمینه‌های تاریخی

جزیه پیش از اسلام

در روابط مالی میان دولتها و اتباع آنان در سراسر جهان، افزون بر دریافتهای بی‌ضابطه که از قانون ویژه‌ای پیروی نمی‌کرد، مالیاتها عموماً بر 3 قسم بود: مالیات سرانه یا آنچه به اشخاص به عنوان وجود خارجیشان و نه وضع درآمد آنان تعلق می‌گرفت، مالیات بر درآمد و مالیات بر مصرف (شامل کالاهای خاص با عوارض خدمات). هم کیفیت دریافت این مالیاتها و هم رابطۀ میان این 3 نوع مالیات، بر پایۀ قوانین مشخص می‌شد و بسیار امکان داشت که از شخص واحد، اقسام مختلف مالیات دریافت شود. دریافت مالیات بر اساس درآمد یا مصرف، به اقتضای طبیعت اقتصادی آن نسبت به مالیات سرانه مزیتهایی دارد، اما دولتها نیز اغلب زمانی روی به دریافت سرانۀ مالیات آورده‌اند که وابسته کردن مالیات بر درآمد و مصرف دشوار بوده است. در برخی سرزمینها مانند ایران مالیات سرانه بخش مهمی از کل مالیات را تشکیل می‌داد و به‌سبب ساختار اقتصادی حکومت، کارآمد بود، اما در سرزمینی مانند بیزانس مالیات سرانه، مالیاتی حاشیه‌ای محسوب می‌شد و به‌خصوص دربارۀ گروههای اجتماعی‌ای معمول بود که به عنوان جوامعی خرد بیرون یا درون جامعۀ اصلی، اما با ویژگیهای متمایز می‌زیستند و به نوعی «غیر» به شمار می‌آمدند. به عنوان نمونـه، در چین در سدۀ 4ق / 10م، خاقان از مردم منطقـۀ رانگ ـ رنگ در منطقۀ مرزی چین با هند، به جای خراج سرگزیت (مالیات سرانه) می‌ستاند (حدود العالم، 74). در کشور ایران تا تصویب «قانون الغای مالیاتهای صنفی و مالیات سرشماری» در سال 1305ش، مالیات عشایر که نظارت بر نوع درآمد آنها برای حکومتها دشوار بوده، براساس سرانه دریافت می‌شده است.
آنچه دربارۀ رابطۀ مالیات‌دهنده و مالیات‌گیرنده گفته شد، برای جوامع امـروزی کـه در چـارچوب نظام دولت ـ ملت اداره می‌شوند، به آسانی قابل درک است؛ مالیات‌دهنده شهروند، و مالیات‌گیرنده دولت ملی است. اما در خصوص جوامع کهن، پیچیدگیهایی بروز می‌کند که نیاز به تبیین چندسطحی روابط مالیات‌دهنده و مالیات‌گیرنده را اقتضا دارد. دربارۀ نظام حکومت اسلامی در سده‌های نخست، رابطۀ افراد یک قبیلۀ عرب یا بربر با حکومت مرکزی نه از حیث سیاسی یک رابطۀ مستقیم شهروندی بوده و نه از حیث مالی، و تشکیلات قبیله به عنوان یک خرد نظام سیاسی ـ مالی در این میان عمل می‌کرده است. همین رابطه در برخی از مناطق میان رعیتهای یک زمین‌دار از یک سو و میان زمین‌دار با حکومت از سوی دیگر، یا میان پیشه‌وران یک صنف با رئیس صنف، و میان رؤسای اصناف با حکومت برقرار بوده است. گفتنی است نظام مالیات صنفی تا تصویب قانون یادشده در 1305ش در ایران معمول بوده است.

همچنین به هنگام پذیرفتن سیادت یک حکومت توسط حکومت دیگر، حکومت مغلوب به ادارۀ اتباع خود بر اساس نظام سیاسـی ـ مالـی بومی ادامه می‌داد و به عنوان واسطه، بخشی از درآمد مالیاتی خود را به حکومت غالب پرداخت می‌کرد؛ مالیاتی که می‌توان از آن به خراج دولتی یاد کرد. باید دانست که تمامی این حالات چندسطحی در گردآوری مالیات برای دولت اسلامی در صدر اسلام مصداق داشته است.
در پی‌جویی از پیشینۀ مالیات سرانه، باید گفت که به طور معمول مالیات از افرادی دریافت می‌شد که نیروی مولد اقتصادی داشته‌اند. بر همین پایه است که در مهم‌ترین نمونه‌های شناخته، این مالیات از افراد ذکور و بالغ دریافت می‌شده است و زنان و کودکان از پرداخت سرانه معاف بوده‌اند؛ از جمله در مناطقی از چین مانند خانفو که مالیات سرانه دریافت می‌شد، این مالیات به افراد ذکور میان 18 تا 80 سال تعلق می‌گرفت (ابوزید، 42، 45؛ نیز ابن عبدالمنعم، 373). در ایران عهد ساسانی که جزیه در سطحی وسیع در طبقات مختلف اجتماعی دریافت می‌شد، تنها به افراد ذکور بالای 20 و زیر 50 سال تعلق می‌گرفت (دینوری، 71؛ طبری، تاریخ، 2 / 151؛ نیز کریستن سن، 56، 82).
اکنون باید به جنبه‌ای دیگر از پیشینۀ جزیه توجه کرد؛ پرسش دربارۀ مصادیقی از یک تحمیل مالی است از سوی یک حکومت غالب نسبت به یک جامعۀ مغلوب که با جامعۀ غالب از حیث دین و آیین مغایرت دارد، اما پیروی آن نسبت به آیین خود در قبال این تعهد مالی تحمل می‌شود. یکی از کهن‌ترین نمونه‌ها، تحمل جامعۀ کنعانی درون قلمرو دولت افرایم از بنی‌اسرائیل است؛ آنان حضور کنعانیان و بقای ایشان بر آیین خود را در قبال این شرط پذیرفتند که «عبید» ایشان باشند و به «کار اجباری» (تعبیر عبری عهد عتیق: مام) برای بنی اسرائیل تن دهند (کتاب یوشع، 16: 10؛ کتاب داوران، 1: 28، 30). مصداق دیگر، شکست عمونیان به دست پادشاه بنی اسرائیل و ابقای آنان بر آیین خود تحت حاکمیت پادشاه غالب در قبال یک تحمیل مالی است که منابع عربی آن را «جزیه» نامیده‌اند (ابن عبری، 36).
در منابع اسلامی، بر اساس حکایاتی کهن گفته می‌شود که بنی اسرائیل خود نزد قبطیان مصر مانند اهل جزیه نزد مسلمانان بودند (ثعلبی، 4 / 285). هم‌زمان با ظهور حضرت عیسیٰ(ع) در فلسطین که یهودیان آن ناحیه تحت حاکمیت بیزانس بودند، گویا از آنان مالیات سرانه گرفته می‌شد. کاربرد واژۀ kēnsos به معنای سرشماری برای مالیات (لیدل، 749)، نه تنها در انجیل متیٰ در خصوص یهودیان آن منطقه دیده می‌شود، بلکه دو نکتۀ ظریف نیز از عبارت انجیل به دست می‌آید. نخست آنکه مبلغ این مالیات سرانه «یک دینار» بوده (انجیل متیٰ، 22: 19) و دیگر آنکه شاهان بیزانسی این‌گونه مالیات را از بیگانگان دریافت می‌کردند (همان، 17: 25-26).
باز بر اساس منابع اسلامی می‌دانیم که بیزانسیان پیش از اسلام، از اقلیتهـای قومـی ـ مذهبی دیگر در نواحـی پیرامونی و مرزی خود مانند اعراب غسانی در سوریه (ابن عساکر، تاریخ ... ، 1 / 22) و صابئین کلدانی در منطقۀ حران (ابن ندیم، 304؛ ابن ابی اصیبعه، 1 / 260) مالیات سرانه می‌گرفتند که به وضوح در منابع اسلامی «جزیه» خوانده شده است. حتیٰ در دورۀ خلافت اسلامی، گویا به روزگار اختلاف معاویه با امام علی(ع) خلیفۀ وقت، امپراتور بیزانس در نامه‌ای خطاب به معاویه والی شام از او خواست که تحت حمایت دولت وی قرار گیرد و در مقابل جزیه بپردازد (ابن ابی الدنیا، 244؛ ابن عساکر، همان، 68 / 142).
مسلمانان مناطق مرزی جهان اسلام با قلمرو امپراتوری کهن روم در مقاطعی از تاریخ که رومیان غالب آمده‌اند، مجبور به پرداخت جزیه شده‌اند. از جمله باید به جزیه بستن رومیان بر مسلمانان پس از فتح طرسوس در آن ناحیه (تنوخی، 4 / 52) و جزیه گرفتن نُرمنهای مسیحی از مسلمانان پس از استیلا بر سیسیل اشاره کرد (کائن، 559-562). این مصادیق نشان از آن دارد که دریافت مالیات سرانه از این‌گونه اقلیتهای حاشیه‌ای در فرهنگ باستانی روم پرسابقه بوده است.
افزون بر آن، در جنوب عربستان نیز پادشاهی حمیر که خود رسماً بر دین یهود بود، از اتباع غیریهودی خود جزیه دریافت می‌کرد که بر اساس قراین تاریخی گویا مقدار آن همان یک دینار طلا بود (ابن شبه، 2 / 554؛ ابن عبدربه، 1 / 298)؛ کاربرد واژۀ گزیت در متون مینایی جنوب عربستان (جفری، 102)، تأیید می‌کند که شاید نزد حمیریان نیز همین واژه به کار می‌رفته است. مجموع آنچه اشاره شد، حکایت از آن دارد که مردم شبه‌جزیرۀ عربستان هم از جهت شمال در ارتباط با بیزانس، و هم از جهت جنوب در ارتباط با یمن، از مفهوم جزیه، میزان جزیه و گروههایی که جزیه از آنان دریافت می‌شده است، آشنایی داشته‌اند. در جانب شمال نیز به‌خصوص اختلاف میان تمدن بیزانس و ایران در گروههای پردازندۀ جزیه، قرینه‌ای است بر اینکه رسم جزیۀ اعراب بیشتر پیشینۀ بیزانسی و نه ایرانی داشته است (قس: ممتحن، 49-50). بازگرداندن پیشینۀ جزیه به ایران آن‌گونه که برخی چون هک باور دارند (مثلاً ص 152)، موضعی شتاب‌زده است و بازگرداندن آن به رسمی در میان اعراب جاهلی برای حمایت یک قبیلۀ قوی از قبیلۀ ضعیف‌تر آن‌گونه که وات ادعا می‌کند (ص 49-50)، از شواهد تاریخی کافی برخوردار نیست.

جزیه در عصر نبوی

صفحه 1 از4
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.