زمان تقریبی مطالعه: 22 دقیقه

شراب

شَراب، مایعی مستی‌آور که از تخمیر انگور، خرما و برخی از دیگر میوه‌ها و غلات به دست می‌آید. این واژۀ عربی دراصل به معنای مطلق نوشیدنی است ( المنجد) و این مفهوم در زبان فارسی، بیشتر همراه طعام و به‌صورت «طعام و شراب» (برای نمونه، نک‍ : بیرونی، آثار ... ، 267)، و یا شکل جمع آن، اطعمه و اشربه (برای نمونه: مرزبان بن رستم، 691) به کار می‌رود؛ اما در اصطلاح و تداول، بیشتر به نوعی نوشیدنی الکلی اطلاق می‌شود.
شراب در تمدن، فرهنگ و ادب ایرانی جایگاهی دارد که آثار آن در همۀ عرصه‌ها مشاهده می‌شود و شاید از‌این‌رو ست که حتى در متون کهن اساطیری و افسانه‌ای، خاستگاه شراب را قلمرو جغرافیایی ایران دانسته‌اند، و کشف یا اختراع آن را ــ بـا انـدک تفاوتهایی در شیوۀ روایت ــ بـه جمشید و یـا کیقباد نسبت داده‌اند (نک‍ : نوروزنامه، 65-70؛ راوندی، 423-424؛ معین، 267-274)، و گاه، آن را «شاه‌دارو» نامیده‌اند (ثروتیان، 168).
دربارۀ پیدایش شراب در متن پهلوی گزیده‌های زادسپرم چنین آمده است: وقتی گاو یکتاآفریده کشته شد، از هریک از اعضای او گیاهی رُست و از خون او «کودک می» پدید آمد (ص 12-13؛ نیز نک‍ : بهار، 124).
علاقۀ فراوان ایرانیان باستان به شراب و می‌گساری از دیرباز در میان ملل دیگر نیز شهرت داشته است (برای نمونه، نک‍ : هرودت، 1 / 77). در آن روزگاران، کشت درخت انگور در ایران امری متداول بوده است (پورداود، 12) و نوشیدن انواع گوناگون شراب در مجالس رسمی درباری، آیینهای شادی، و سوگواریهای ملی و دینی ایرانیان همواره معمول بوده، و گاه، جایگاهی قدسی داشته است (برای نمونه، نک‍ : بیرونی، التفهیم، 257؛ معین، همانجا؛ هدایت، 146).
در اوستا، کهن‌ترین متن دینی ایرانیان، از می انگور و مانند آن نامی برده نشده است. در هیچ‌یک از کتابهای دینی زردشتی، گرچه شراب تحریم نشده، اما باده‌گساری هم تشویق نشده است (معین، 266) و حتى در مذمتِ می سخن رفته، و شرابْ پلید و مایۀ جسارت پادشاهان بیدادگر معرفی گشته است ( اوستا، 1 / 67)؛ اما در مقابل، میِ هوم (ه‍ م) از دیگر انواع مسکرات متمایز، و سبب رامش و درستی و راستی قلمداد شده است (یسنا: هوم‌یشت، هات 10، بند 8). در میان زردشتیان رسمی نیز بوده است که به هنگام تولد هر کودک، خمی شراب می‌انداختند و تنها در مراسم عروسی او، از آن شراب می‌نوشیدند (معین، 267).
برخی از پژوهشگران نوشته‌اند که در گذشته، ایرانیان سفرۀ هفت‌شین می‌گسترانیده‌اند و این 7 شین عبارت بوده است از: شیر، شراب، شکر، شهد، شمع، شمشاد و شایه (میوه)؛ اما پس از اسلام، به‌سبب حرمت مسکرات در این دین، هفت‌سین به جای هفت‌شین معمول گشته (شعبانی، 71؛ برومند، 328)، و سرکه جایگزین شراب شده است (رزمجو، 186)؛ البته تحریم مسکرات مربوط به 8 سال پس از هجرت (زحیلی، 6 / 152) است که دربارۀ آن داستانهای متعددی ــ بـا اختلافهایی کم‌و‌بیش ــ نقل شده است (نک‍ : آلوسی، 7 / 15؛ ابوداود، 2 / 349-354). در قوانین موضوعۀ دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نیز با تکیه بر شرع، مجازاتهایی برای جرائم مربوط به مشروبات الکلی در نظر گرفته شده است (مجموعه ... ، 1 / 499 بب‍‌ ).
عهد صفوی دوران رواج شراب‌خواری و رونق شراب‌خانه‌ها بوده است (اسدی، 1 / 685)؛ اگرچه در عهد شاه طهماسب و شاه عباس، شراب‌خواری منع شد، اما پس از مدتی به‌سبب آنکه شراب‌خواران، پس از ممنوع‌شدن شُربِ شراب به آب کوکنار و تریاک روی آوردند، از منع شراب دست برداشتند (واله، 123).
برخی از پادشاهان به امرای خود دستور می‌دادند که زیاده شراب بنوشند و از این کار دو هدف داشتند: نخست، آنکه از این راه، از دهان بزرگان حقایقی را که از شاه پنهان می‌کردند، بیرون بکشند؛ دوم، آنکه سرگرم شوند و تفریح کنند؛ زیرا آنها از تماشای امرا و بزرگان مست که به حال مرده‌ای از مجلس بیرون برده می‌شدند، لذت می‌بردند (سانسون، 88).
به‌طورکلی، در دورۀ اسلامی، محتسبان به بسیاری از میخانه‌ها حمله می‌کردند و در کتابهای تاریخی داستانهای بسیاری از این خم‌شکنیها نقل شده است (نک‍ : رستم‌الحکما، 443) و حتى این حوادث به متون ادبی و دیوانهای شعرا نیز راه یافته است؛ نمونۀ بارز آن غزلهای حافظ است که در جای‌جایِ آنها از سخت‌گیری امیر مبارزالدین نسبت به می‌خوارگان شکوه شده است (غنی، 1 / 183-185).
اگرچه بسیاری از حاکمان و فرمانروایان، به‌ویژه پس از دورۀ صفوی، تنها برای عوام‌فریبی و تظاهر به دین‌داری فرمان به منع نـوشیدن شراب می‌دادند ــ چنـان‌که پس از کودتـای سوم اسفند 1299، ضیاءالدین طباطبایی نیز چنین کرد (اسدی، 1 / 689) ــ ولی به‌هرروی، آنان که علاقه‌مند به شرب خمر بودند، در هر دوره‌ای به‌مقتضای زمان و مکان، مشروبات مورد نیاز خود را به دست می‌آوردند؛ اگر خود توانایی و امکان شراب‌انداختن را در خانۀ شخصی نداشتند، آن را می‌خریدند.
در بیشتر شهرها، ارمنیها یا دیگر مسیحیان و یهودیان (دربارۀ احکام فقهی مسکرات در یهودیت و مسیحیت، نک‍‌ : جودائیکا، XXI / 82-84) شراب تولید می‌کردند؛ چنان‌که مسیحیان آذربایجان در کوزه‌های بزرگ، از انگور تازه شراب می‌ساختند که نامطبوع به نظر نمی‌رسید، اما برای مدت طولانی قابل نگهداری نبود. این شرابها در این منطقه بیشتر برای مصرف بازاری تهیه می‌شد (پولاک، II / 268-269؛ مرگان، 1 / 412). به‌طورکلی در ایران دورۀ اسلامی، شهرنشینان شراب را پنهانی می‌نوشیدند، ولی روستانشینان تنها اسمی از شراب شنیده بودند و حتى لب به نوشیدنیهای تخمیرشده هم نمی‌زدند (پولاک، II / 268).
ظاهراً بوی شراب همواره برای شراب‌خواران دردسر‌ساز بوده است و برای پنهان‌داشتن آن به صرف خوردنیهای دیگر، از‌جمله خربزه، و یا استفاده از لَخلَخه (ترکیبی از عطرهای گوناگون) و جز آن متوسل می‌شدند. از‌این‌رو ست که مولوی می‌گوید: بادۀ خاص خورده‌ای، نقل خلاص خورده‌ای / بوی شراب می‌زند، لخلخه در دهان مکن ( کلیات ... ، 4 / 122). ادوارد براون در وصف شب‌نشینیهای ایرانیان به شراب‌نوشی مردان بدون حضور زنان اشاره می‌کند و می‌گوید: ایرانیان عادت ندارند مشروبات الکلی را با شام صرف کنند (ص 48).
باوجود رواج شراب‌خواری در ایران، مردم به گناه‌بودن شرب خمر باور دارند؛ برای نمونه، مردمان گیل و دیلم معتقدند که اگر همراه بـا گوشت گوسفند قربانی شراب بنوشند، گناه دارد (پاینده، 270).
تأثیر باورهای مذهبی مردم دربارۀ شراب تا جایی است که گاه حاضرند برای پرهیز از گناه، حتى به اقتصاد کشاورزی خود ضرر بزنند؛ مثلاً در پیرسواران، انگوری به رنگ سیاه مایل به بنفش کشت می‌شد و مشتریان زیادی داشت، اما چون شایع شد که یهودیان آن را برای تهیۀ شراب می‌خرند، روستاییان که نمی‌خواستند به گناه تهیۀ شراب آلوده شوند، به کشت این انگور توجهی نکردند، تاجایی‌که این نوع انگور در حال نابودی است (رسولی، 128).
هنوز هم بازاریان متشرع از فروش کشمش به افراد مشکوک خودداری می‌کنند؛ زیرا احتمال می‌دهند از آن برای تهیۀ شراب استفاده شود؛ البتـه در مبادلات کلان تجارتی ــ به‌ویژه بـا خارج از کشور ــ این مسئله چندان رعایت نمی‌شود، مخصوصاً میادین میوه و تره‌بار که همه‌ساله در ایام شهریور شاهد رونق بازار انواع انگور، به‌ویژه نوع قرمز آن است.
بااین‌حال، هنوز هم مردم باورهایی دین‌مدار دربارۀ شراب دارند؛ برای نمونه، باور دارند اگر «سرکه در خم برگردد» (شراب شود)، یک نفر از اهل خانواده می‌میرد (هدایت، 115). اگر به‌‌ناچار مجبور به پذیرایی از فرد شراب‌خوار در خانۀ خود شوند، چون به نجس‌بودن دهان شراب‌خوار باور دارند، بی‌درنگ استکانش را آب می‌کشند (اکبری).
در آثار مکتوب فارسی و عربی، به انواع شراب برحسب رنگ، و روش تولید اشاره شده است (نک‍ : نوروزنامه، 65 بب‍‌ )؛ در این آثار، شراب از نظر رنگ، به انواع قرمز، سفید، سرخ مایل به سیاه، زرد زرگون (اسحاق، 610)، زرد، سپید و تنک (رقیق) (مینوی، 127) تقسیم می‌شود و از نظر نوع میوه‌ یا غلاتی که شراب از آن گرفته می‌شود، گونه‌های سیب (بهرامی، 771)، توت (جبر، 101)، برنج (رشیدالدین، آثار ... ، 146)، کدو و جز اینها (بیهقی، 3 / 928) وجود دارد. همچنین شراب خرما و شراب مویز (مینوی، 126-127) نیز در کنار شراب انگور تهیه می‌شود. نبیذ نیز به شرابی گفته می‌شود که از آب انگور و خرما و عسل می‌سازند (غسانی، 516). در نوروزنامه، به انواع دیگری از شراب هم اشاره شده است؛ از‌جمله: آفتاب‌پرورد، ترش‌وش، تلخ و تیره، خرمایی، ریحانی، مُرَوَّق (پالوده)، مست‌کننده، ممزوج، میان‌تیره و تنک و نیز شراب نو (مینوی، 126- 128). امروزه فقط دو نوع شراب سفید و قرمز میان ایرانیان شناخته شده است (اکبری).
در ایران از دیرباز، برخلاف دیگر اقوام و ملل، برای تهیۀ شراب از بشکۀ چوبی استفاده نمی‌کردند، بلکه ظرفهای بزرگ گلی، به نام خم را که در کوره پخته شده بود، با دنبۀ گوسفند چرب می‌کردند و یا از داخل با لعاب شیشه می‌پوشاندند تا شراب را به خود جذب نکند (تاورنیه، 376؛ شاردن، 4 / 280-281). از گل میخک نیز برای بستن در بطری شراب استفاده می‌کردند (وست، 417).
در ایران انگورِ ویژۀ شراب را با پا له می‌کردند (پولاک، II / 269). گاه برای سکرآوری بیشترِ شراب، آن را با «بنگ» می‌آمیختند؛ بنگ مایعی است از مشتقات چَرْس (مادۀ مخدر به‌دست‌آمده از برگها و گلهای شاهدانه) که خوردنش سستی و بیهوشی و آشفتگی خیال می‌آورد؛ چنان‌که حافظ می‌گوید: از آن افیون که ساقی در می افکند / حریفان را نه سر ماند و نه دستار (ص 224). همچنین در مشروبی که ویژۀ فروش بود، کُچوله (گیاهی از انواع خرزهره) یا شاهدانه، یا آهک می‌ریختند تا بر تأثیر و بخار آن بیفزایند (شاردن، 4 / 282). اما برای کاستن حدت و شدت تأثیر شراب و به‌اصطلاح برای «قتل شراب» به آن آب اضافه می‌کردند: چرا آب در جام می بفگنی / که تیزی نبیدِ کهن بشکنی (فردوسی، 5 / 359؛ نیز نک‍ : فروزانفر، 221).
نبید یا نبیذ از محصولات ری بوده که به بغداد و آذربایجان صادر می‌شده است (صفی‌نژاد، 25). بهترین شرابی که در ایران تولید، و مصرف می‌شده، شراب شیراز بوده است که شهرتی جهانی دارد؛ تاجایی‌که شراب شیراز نام و نشان یکی از مرغوب‌ترین شرابهای تولیدی در دنیا ست (اکبری). در گذشته نیز جهانگردان غربی مرغوبیت آن را تأیید کرده‌اند (نک‍ : شاردن، 4 / 279-280، 7 / 151؛ پولاک، II / 268؛ تاورنیه، 375-376). گویا در دوره‌های مختلف تاریخ، شراب شیراز در زمرۀ محصولات صادراتی ایران به شمار می‌آمده است (برای نمونه، نک‍ : ژوبر، 221). در بیشتر مناطق ایران، شرابهای نابی تولید می‌شده است. در برخی از سفرنامه‌ها آمده است که شراب اصفهان از نوعی انگور بسیار شیرین و مشهور به بی‌دانه تهیه می‌شده، و به هنگام جوش، بسیار پربخار بوده، ولی نوشیدنش برای معده سرد می‌نموده است (تاورنیه، 376؛ شاردن، 4 / 280)؛ اگرچه برخی نوشته‌اند که این شراب طبیعتی گرم داشته، و گلو را می‌زده است (تاورنیه، همانجا).
شرابهای مراغه، تبریز و اورمیه نیز بسیار مشهور بوده‌اند؛ اگرچه از شرابهای قزوین، به‌سبب انگور بسیار خوبش (موریه، 2 / 243)، همدان و شیراز شهرت کمتری داشته‌اند (مرگان، 1 / 413). در بیرجند قدیم هم، مردم شراب را از انگور قرمز و سیاه می‌ساختند (رضایی، 666). در برخی شهرها از‌جمله اردبیل، شراب به عمل نمی‌آوردند، زیرا از یک‌سو هوا به علت سردی برای پرورش انگور مناسب نبود، و از سوی دیگر، وجود مقبرۀ شاه صفی و حـرمت آن، مـانع از نـوشیدن شراب در آن شهر می‌شد (والـه، 367).
در گذشته، شرابی را که این‌گونه با دقت و زحمت فراوان تهیه می‌شد، با ادوات و ظرفهایی خاص می‌نوشیدند. به ظرفها و ملزومات محفل شراب‌خواری، آلات مجلس شراب می‌گفتند؛ مانند خوانچه‌ها، جامها، صراحیها، نقل‌دانها که مجموعۀ آنها را «مجلس‌خانه» می‌نامیدند (نک‍ : بیهقی، 1 / 271). در سیاست‌نامۀ نظام‌الملک نیز از آلات و ظرفهای زرینه و سیمینۀ می‌گساران سخن رفته است (ص 275 بب‍‌ ). به جام بزرگی که شاهان در آن به بزرگان شراب می‌نوشانیدند، «هزارپیشه» می‌گفتند؛ زیرا هرکس دو یا 3 بار این جام شراب را پر می‌کرد و می‌نوشید، می‌توانست دربارۀ هزارگونه پیشه صحبت کند (سانسون، 88- 89). از نظر گذشتگان، بهتر بود که شراب را در ظرفهای چینی بنوشند، نه ظرفهای طلا و نقره؛ زیرا بر آن بودند که ظروف چینی فرح‌انگیزند (شجاع، 192).
میخانه‌ها معمولاً نزدیک غروب پر از مشتری می‌شد؛ زیرا شراب‌خواران بر این باور بودند که فقط باید هنگام زوال آفتاب مشروب خورد؛ ازاین‌رو ست که میکده‌ها پیش از ظهر تخفیفهایی به اندازۀ نصف قیمت، به مراجعان می‌داده‌اند. این رسم هنوز هم در بسیاری از کشورهای غربی برقرار است و نوعی ترفند تبلیغاتی برای جلب مشتری به شمار می‌آید (اکبری). البته خرابات و میکده‌ها تنها عشرتگاه و محل تجمع می‌گساران نبوده است، بلکه صاحب‌نظران، منتقدان اجتماعی و مبارزان با ظلم و ستم حاکمان نیز در آنجا جمع می‌شده‌اند (زرین‌کوب، 191-195).
اهمیت میخانه و به‌طورکلی، شراب و باده به اندازه‌ای است که از سپیده‌دمِ شعر و ادب پارسی تقریباً متنی را نمی‌توان یافت که از اشاره‌ای به آن خالی باشد. گذشته‌ازاین شاعران پارسی‌گوی، به تقلید از خمریه‌های شعرای عرب، ساقی‌نامه‌ها و مغنی‌نامه‌هایی سروده‌اند که جزو شاهکارهای ادبی محسوب، و در تذکره‌هایی به نام «میخانه» ثبت و ضبط شده است (برای نمونه، نک‍ : فخرالزمانی، سراسر اثر).
شراب در شعر فارسی، هم در معنای حقیقی خود، و هم در معنای استعاری و نمادین به کار می‌رود؛ کاربرد استعاری لفظ شراب بیشتر در ادب صوفیانه رواج دارد؛ بدین‌گونه که در مصطلحات عرفا، منظور از شراب یا می تجلیات الٰهی، و میکده نیز عالم جبروت و مقام مناجات است (مرآة ... ، 213).
شعرای پارسی‌سرا عموماً نوشیدن شراب را رمز شادزیستن می‌دانستند و به نوشیدن آن برای دفع غم و اندوه سفارش می‌کردند؛ چنان‌که مولوی می‌گوید: آمد شراب آتشین، ای دیو غم کنجی نشین / ای جان مرگ‌اندیش رو، ای ساقی باقی درآ ( کلیات، 1 / 29). منوچهری در چند قصیده به وصف شراب پرداخته است؛ از‌جمله: ای باده فدای تو همه جان و تن من / کز بیخ بکندی ز دل من، حزن من (ص 67). فردوسی نیز در داستان بیژن و منیژه، مجالس عیش و نوش و پذیرایی «سالارِ بار» از مهمانان را وصف می‌کند (3 / 307).
برخی از شاعران ایرانی می را رمز حیات جاودانه می‌دانند؛ البته این باور ایشان ریشه در افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی دارد؛ چنان‌که رودکی در قصیدۀ معروف «مادر می» با مطلع «مادر می را بکرد باید قربان / بچۀ وی را گرفت و کرد به زندان» (3 / 1008 بب‍‌ )، گویا به ترکیب «کودک می» در گزیده‌های زادسپرم نظر دارد (ص 12-13؛ نیز نک‍ : دبیرسیاقی، 40).
در متون فارسی، برای شراب‌خوردن آداب و ترتیبی ذکر شده، و در ترتیب مجالس باده و شراب‌نوشی به‌تفصیل سخن رفته است (نک‍ : شجاع، 189 بب‍‌ ؛ عنصرالمعالی، 67-70؛ حسین، 7- 8) که خود نشانگر تداول مسکرات در زندگی روزمرۀ مردم آن دوران است؛ برای نمونه، حکما گفته‌اند: تا 3 ساعت از طعام گذشته، نباید شراب خورد. باید در خانۀ خود مست کرد (عنصرالمعالی، 68) و همیشه چنان از شراب‌خواری برخاست که هنوز دو پیاله جای باشد و از کاسۀ مستی پرهیز کرد (همانجا؛ شجاع، 192).
در آداب مهمانی نوشته‌اند که میزبان باید به موافقت مهمان جرعه‌نوش باشد (همو، 283). همچنین گفته‌اند بهتر است شراب را به تنهایی نخورد؛ با مطرب و مردم دمساز، شراب‌خوردن بهتر است (ارجانی، 2 / 45) و به‌ویژه نوشیدن شراب در صحرا و زیر آسمان و یا در سایه، بهتر از درون خانه است (جرجانی، 2 / 105). از دیگر رسوم کهن، باده‌افشانی یا جرعه‌فشانی بر خاک را می‌توان نام برد که در ایران نیز معمول بوده، و یکی از آداب مغولان و ترکان هم محسوب می‌شده است؛ در متون متعدد تاریخی و ادبی، از این رسم بسیار سخن رفته است (تاریخ ... ، 52؛ بیانی، 107؛ سفرنامه ... ، 105، 890؛ رشید‌الدین، جامع ... ، 1 / 117- 118). حافظ دراین‌باره می‌سراید: اگر شراب‌خوری، جرعه‌ای فشان بر خاک / از آن گناه که خیری رسد به غیر چه باک (ص 253).
شراب چنان در فرهنگ مردم ایران جا باز کرده که وارد بسیاری از مثلها و کنایات نیز شده است؛ برای نمونه: «شراب ار خر خورد، پالان ببخشد»؛ «شراب با تو حلال است، آب بی تو حرام»؛ «شراب‌خوار مالش را گم می‌کند، بنگی عقلش را، و تریاکی عمرش را»؛ «شراب خوب در خم کهنه است»؛ «شراب‌خوردن به که مال مردم بردن»؛ «شراب‌خوردن پنهان به از عبادت فاش»؛ «شراب‌زده را شراب دوا ست» (ذوالفقاری، 1 / 1251). همچنین شاعران خوش‌ذوق لغزها و چیستانهای فراوان، تأمل‌برانگیز و زیبایی در وصف شراب سروده‌اند (نک‍‌ : دانش‌پژوه، 36-37، 92-93، 95-97).
یک جنبۀ دیگر از تجلی شراب در زندگی ایرانیان، باور به خواص درمانی آن است که البته بیشتر مربوط به گذشته و طب قدیم است. در دورۀ باستان نیز برای شراب منافع طبی بسیاری قائل بوده‌اند؛ به‌گونه‌ای که در برنامۀ غذایی و دستور مراقبتهای ویژۀ زنانی که کودکِ مرده به دنیا می‌آوردند، افزون‌بر شیر تازۀ گاومیش یا بز، می ناب نیز بوده است ( اوستا، 2 / 715). همچنین از شراب برای بیهوش‌کردن بیمار در عملهای جراحی و بالابردن استقامت بدن او (شهری، 5 / 356) و تسکین درد استفاده می‌شده است (ارجانی، همانجا؛ کورف، 230؛ شاردن، 4 / 279)؛ نیز با درآمیختن گیاه «بنگ» در شراب، که به آن «بیهشانه» هم می‌گفتند (ارجانی، 1 / 54، 2 / 35)، داروی بیهوشی می‌ساختند (نک‍ : جمالی، 174)؛ حتى گاه از شراب برای بیهوش‌کردن مردم و چیرگی و غلبه بر آنها استفاده می‌شده است ( کارنامه ... ، 31؛ ارجانی، 1 / 33، 2 / 45؛ خزاعی، 248).
در بیان خواص پزشکی و فواید شراب، بسیاری از حکما به‌تفصیل سخن گفته، و گاه رساله‌های مستقلی نگاشته‌اند؛ این امر باتوجه به حرمت شرعی مسکرات در جامعۀ اسلامی جالب توجه است (نک‍ : ابن‌سینا، 2 / 147- 149؛ رازی، کتاب ... ، 74، 80، 88). گفته‌اند که هیچ‌چیز نافع‌تر از شراب برای جسم انسان نیست؛ به‌ویژه شراب انگوری تلخ و صاف که خواص فراوانی برایش برشمرده‌اند ( نوروزنامه، 60). برخی از خواص پزشکی شراب عبارت‌اند از کاستن دندان‌درد (ابوالحسن، 2 / 5)، درمان درد معده (رازی، قصص ... ، 20)، تقویت حرارت بدن، کمک به هضم غذا و تصفیۀ خون و رگها (اسحاق، 607)، مؤثر در درمان نازایی (جمالی، 74)، رفع بوی بدِ دهان و بدن و سردردهای مزمن و سوءهاضمه، تسکین اعصاب و ترس و دلهره و هراس، درمان زخم روده، برخی از تبها و ضعف مزاج (شهری، همانجا) و معالجۀ وبا، اسهال خونی مزمن، کم‌خونی و حالات ضعف و تنبلی روده (پولاک، II / 271). بیشتر وقتهـا پزشکان بـرای کـوتاه‌کردن دورۀ نقـاهت بیمـاریهایی مانند تب‌و‌لرز، اسهال خونی و بیماریهایی که سبب کم‌خونی می‌شود، شراب را به‌عنوان داروی تقویتی تجویز می‌کنند. نوشیدن شراب به مسافران نواحی مالاریا‌خیز نیز توصیه می‌شود (همانجا). همچنین شراب مواد زائد را از بدن خارج می‌کند و خشکی را برطرف می‌سازد (رازی، الحاوی، 21 / 60).
شراب جز درمان‌گری جسمی، برای روح نیز سودبخش است (نک‍ : اسحاق، همانجا) و به‌ویژه برای درمان ناراحتیهای روحی مثل عشق، جنون و مالیخولیا استفاده می‌شده است (شهری، همانجا). حکمای پیشین شراب را برای رفع سردرد حاصل از شراب نیز توصیه کرده‌اند (نک‍ : ابوالحسن، 1 / 103). امروزه با فراگیرشدن بیماریهای قلبی و عروقی، برخی از مردم با یادآوری فایده‌های شراب، حرمت شرعی آن را نادیده می‌گیرند؛ هرچند که در برخی از آن کتابها روشهایی برای تهیۀ شراب حلال ذکر شده است (امیرصادقی، 56-57).
برخی از دانشمندان در کنار مزیتها و سودها، بر مضرات و عوارض زیان‌بخش شراب نیز تأکید کرده‌اند (نک‍‌ : رازی، طب ... ، 77- 79؛ شهری، همانجا) و گفته‌اند مضرات آن بیشتر از مزایای آن است (جرجانی، 2 / 95؛ نوروزنامه، 61)؛ این زیانها را بیشتر دربارۀ زیاده‌روی در نوشیدن شراب نوشته‌اند: سکته، خناق، نقرس، سرسام، تباهی جگر، ضعف مزاج، استسقاء، سردرد، دندان‌درد و مرگ ناگهانی (جرجانی، 2 / 93-94)؛ همچنین گفته‌اند شرابهای کهنه باآنکه طعمشان لذیذ است، اما به اعصاب و حواس ضرر می‌رسانند. شراب تازه نیز نفخ‌آور و دیرهضم است و خورنده را بدخواب می‌کند (رازی، الحاوی، همانجا) و موجب زوال عقل و بطلان حواس و اعتقال لسان (بندآمدن زبان) می‌شود (ابوزید، 420) و خلاصه اینکه در شراب هیچ شفایی نیست (قاضی، 209).
در طول تاریخ بیشتر جنایتها و کنش و واکنشهای تند و جنگها، در نتیجۀ صرف شراب پدید می‌آمده است (شهری، 5 / 357)؛ از‌این‌رو، بسیاری از حکما و عقلا مردم را از خوردن شراب نهی کرده‌، و انواع مسکرات و شراب را ام‌الخبائث نامیده‌اند؛ حافظ نیز می‌گوید: آن تلخ‌وش که صوفی ام‌الخبائثش خواند / اَشهى لنا و اَحلى من قُبلة العذارا (ص 99). ایرج میرزا نیز شعری مشهور در مذمت شراب دارد، با این مضمون که مسکرات منشأ همۀ بدیها و گناهان است (ص 164).
برخی شراب‌خواری را از عیبهای پادشاهان و مردان سیاست دانسته‌اند؛ زیرا می‌گساریهای پادشاهان در بسیاری از موارد، بدفرجام بوده است (نک‍ : سیفی، 453 بب‍‌ ؛ فیوضات، 46-47). غزالی مستی را با دیوانگی یکسان می‌داند (ص 250-251). برخی بر این باورند که برای آگاهی از طبایع مردم، هیچ محکی بهتر از شراب نیست ( نوروزنامه، 60).
در میان مردم هم مشهور است که شراب و مستی باعث تبلور و ظهور خلق‌وخوی درونی و ذاتی افراد می‌شود. تعبیر مولوی نیز از مسکرات این‌گونه است: نه همه‌جا بی‌خودی شر می‌کند / بی‌ادب را می چنان‌تر می‌کند / / گر بود عاقل نکوفر می‌شود / ور بُوَد بدخوی، بدتر می‌شود / / لیک اغلب چون بدند و ناپسند / بر همه می را محرم کرده‌اند (مثنوی ... ، 4 / 107).

مآخذ

 آلوسی، محمود، روح المعانی، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة؛ ابن‌سینا، القانون، بیروت، 1426 ق / 2005 م؛ ابوالحسن طبری، احمد، المعالجات البقراطیة، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1410 ق / 1990 م؛ ابوداود سجستانی، سلیمان، سنن، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، 1409 ق / 1988 م؛ ابوزید بلخی، احمد، مصالح الابدان و الانفس، به کوشش محمود مصری، قاهره، 1426 ق / 2005 م؛ ارجانی، فرامرز، سمک عیار، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1347-1363 ش؛ اسحاق بن سلیمان اسرائیلی، الاغذیة و الادویة، به کوشش محمد صباح، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ اسدی، نوش‌آذر، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، تهران، 1378 ش؛ اکبری بیرق، حسن، تحقیقات میدانی؛ امیرصادقی، نصیرالدین، طب و بهداشت، تهران، 1351 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ ایرج میرزا، دیوان، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1356 ش؛ برومند سعید، جواد، نوروز جمشید، تهران، 1377 ش؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1387 ش؛ بهرامی، تقی، فرهنگ روستایی، تهران، 1316 ش؛ بیانی، شیرین، زن در ایران عصر مغول، تهران، 1352 ش؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، به کوشش پرویز اذکائی، تهران، 1380 ش؛ همو، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1362 ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش خلیل خطیب‌رهبر، تهران، 1374 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلـم، تهـران، 1355 ش؛ پـورداود، ابـراهیم، هرمزدنامه، تهـران، 1331 ش؛ تاریخ سری مغولان، ترجمۀ شیرین بیانی، تهران، 1383 ش؛ ثروتیان، بهروز، فرهنگ اصطلاحات و تعریفات نفائس الفنون، تبریز، 1352 ش؛ جبر، ودیع، معجم النباتات الطبیة، بیروت، دارالجیل؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخ‌نامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش عبدالکریم جربزه‌دار، تهران، 1367 ش؛ حسین، محمد انوار (تسلیم سهسوانی)، مجربات بوعلی سینا (تحفة العاشقین)، تهران، 1287 ق / 1870 م؛ خزاعی، حمیدرضا، بازنویسی افسانه‌های صبحی (فضل‌الله مهتدی)، مشهد، 1385 ش؛ دانش‌پژوه، منوچهر، تفنن ادبی در شعر فارسی، تهران، 1380 ش؛ دبیرسیاقی، محمد، پیشاهنگان شعر پارسی، تهران، 1374 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاری‌پور، تهران، 1384 ش؛ همو، طب روحانی، به کوشش پرویز اذکائی، تهران، 1381 ش؛ همو، قصص و حکایات المرضى، ترجمۀ محمود نجم‌آبادی، تهران، 1356 ش؛ همو، کتاب القولنج، به کوشش صبحی محمود حمامی، حلب، 1403 ق / 1983 م؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال لاهوری، تهران، 1333 ش؛ رزمجو، شاهرخ، «آغاز سال نو در دورۀ هخامنشی»، مجموعه‌مقالات نخستین همایش نوروز، تهران، 1379 ش؛ رستم‌الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش میترا مهرآبادی، تهران، 1382 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، آثار و احیاء، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1368 ش؛ همو، جامع التواریخ، به کوشش بهمن کریمی، تهران، 1362 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ رودکی، «اشعار»، احوال و اشعار، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1319 ش؛ زحیلی، وهبه، الفقه الاسلامی و ادلته، دمشق، 1409 ق / 1989 م؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، نـه شرقی، نـه غربی، انسانی، تهران، 1384 ش؛ ژوبر، پ. ا.، مسافرت به ارمنستان و ایران، ترجمۀ علیقلی اعتمادمقدم، تهران، 1347 ش؛ سانسون، سفرنامه، ترجمۀ تقی تفضلی، تهران، 1346 ش؛ سفرنامۀ مارکوپولو، ترجمۀ منصور سجادی و آنجلا دی جوانی، تهران، 1363 ش؛ سیفی هروی، سیف، تاریخ‌نامۀ هرات، به کوشش محمد زبیر صدیقی، تهران، 1352 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1345-1350 ش؛ شجاع، انیس الناس، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ شعبانی، رضا، آداب‌و‌رسوم نوروز، تهران، 1379 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوس‌نامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهـران، 1364 ش؛ غزالی، محمد، نصیحة الملـوک، بـه کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1351 ش؛ غسانی ترکمانی، یوسف، المعتمد فی الادویة المفردة، به کوشش مصطفى سقا، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛ غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، تهران، 1366 ش؛ فخرالزمانی، عبدالنبی، تذکرۀ میخانه، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، 1340 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ فروزانفر، بدیع‌الزمان، مقدمه بر معارف بهاءالدین ولد، تهران، 1333 ش؛ فیوضات، ابوالقاسم، مضرات نوشابه‌های الکلی، تهران، 1318 ش؛ قاضی زاهدی، احمد، دستورات طبی از نظر اسلام، قم، 1378 ش؛ کارنامۀ اردشیر بابکان، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، 1329 ش؛ کورف، فئودور، سفرنامه، ترجمۀ اسکندر ذبیحیان، تهران، 1372 ش؛ گزیده‌های زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشد محصل، تهران، 1366 ش؛ مجموعۀ قوانین و مقررات جزایی، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، 1381 ش؛ مرآة العشاق، به کوشش مرضیه سلیمانی، تهران، 1388 ش؛ مرزبان بن رستم، مرزبان‌نامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش خلیل خطیب‌رهبر، تهران، 1389 ش؛ مرگان، ژاک دُ، ایران، مطالعات جغرافیایی، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، [1338- 1339 ش]؛ معین، محمد، مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی، تهران، 1326 ش؛ المنجد، تهران، 1380 ش؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمدحسین نهاوندی، تهران / تبریز، شرکت چاپ کتاب؛ موریه، جیمز، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1386 ش؛ مولوی، کلیـات شمس، به کـوشش بدیـع‌الزمان فـروزانفر، تهـران، 1363 ش؛ همـو، مثنـوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1369 ش؛ مینوی، مجتبى، حواشی بر نوروزنامه (هم‍‌‌ )؛ نظام‌الملک، حسن، سیر الملوک (سیاست‌نامه)، به کوشش هیوبرت دارک، تهران، 1378 ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1312 ش؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ شعاع‌الدین شفا، تهران، 1348 ش؛ وست، و. س.، «باغهای ایران»، ترجمۀ بهاءالدین پازارگاد، میراث ایران، به کوشش ا. ج. آربری، تهران، 1336 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش؛ هرودت، تاریخ، ترجمۀ هادی هدایتی، تهران، 1382 ش؛ یسنا، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1356 ش؛ نیز:

Browne, E. G., A Year Amongst the Persians, London, 1893; Encyclopaedia Judaica, 1971; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Tavernier, J. B., Les six voyages, Paris, 1676.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.