توغ
تُوغ، عَلَمی به شکل و شمایلی خاص که شیعیان بعضی مناطق ایران در مراسم سوگواری معصومین به ویژه در سوگواری محرم بر پا میکنند و آن را با خود در محلهها میگردانند. این علم در مواقع دیگر سال در تکیه، حسینیه، قهوهخانه و یا خانه یکی از بزرگان محله نگهداری میشود.
توغ، در گذشته کاربردهای دیگری نیز داشته است. توغ، در زمان صفویه در زمرۀ شعارها و علمهای مقدس دینی در ایران قرار گرفت.
معنی و خاستگاه
توغ واژهای ترکی و در لهجه اویغوری «تغ» و برگرفته از «تو»ی چینی است. که به صورت طوغ، طوق و توق نیز آمده است.
توغ، میلهای که در قدیم بر سر آن منگولهای از دم اسب میآویختند و برای تعیین مکان گرد آمدنِ سپاه از آن استفاده میکردند. پادشاهان سلسلة هان (۲۰۲ق م ح ۲۲۰ میلادی) «تو» را در مراسم تشییع جنازه پیشاپیش تابوت حرکت میدادند. در ترکی امروز آذربایجان توک به معنای «مو» است. تُخ / تُق به معنای پرچم نبرد به زبانهای پامیری، پشتو، تبتی و تونگوزی نیز راه یافته است. کاشغری در دیوان لغات الترک (تألیف در ۴۶۶ ه.)،در ذیل واژه توغ، معانی مختلفی از جمله گرد وغباری که از سم اسبان برخیزد، کوس، طبل، بندآب، درپوش، درفش و عَلَم را ذکر کرده است.
ظاهرا توغ قدیمترین کاربرد را در چین داشته است. چینیان توغ را در سمت چپ ارابه امپراطور قرار میدادند.
کاربردها
این واژه در طول تاریخ تغییر و تحول شکلی، معنایی و کاربردی زیادی یافته است؛ از جمله:
نشانگر مراتب نظامی
در ترکی عثمانی قدیم تاجی از موی اسب یا پر مرغ را نیز که نشان دهندۀ مراتب نظامی امیران سپاه بود، توغ مینامیدند. همچنین دریادار را توغ میرال، سرهنگ را توغ بیو سرتیپ را توغ جنرال میگفتند.
در تشکیلات دولت قراقویونلو و آق قویونلو داشتن توغ یا توق (تاجی از مو یا پر مرغ) از لوازم و ضروریات فرمانروایی بود و درجه هر امیر و فرمانروایی به شمارۀ توغهایش شناخته میشد.
بنا بر اسناد تاریخی موجود، توغ در آغاز، کاربرد سپاهیگری داشته، و از علایم و بیرقهای امیران و سپاهیان در جنگ بوده است.
توغ از بیرقهای سپاهیان مغول بود. چنگیزخان (حکومت ۶۰۰-۶۲۴ق) توقی به رنگ سپید ۹پایه داشت که به هنگام فراخوانی و جمع کردن افراد سپاه، یا پیروزی در جنگها با برپاکردن جشن آن را در زمین فرو میکرد.
در دورۀ صفوی حمل توغ به صورت عَلَمی خاص در میان سپاهیان، به ویژه سپاهیان قزلباش، معمول بود. این علمها را کسانی که به آنها توغچی، توغدار، بیرقدار و در ترکی عثمانی توغ بیکی یعنی سنجقدار میگفتند، در پیشاپیش سپاه حمل میکردند. بر سر این علمها معمولاً ماهچهای نصب میکردند.
در این دوره هرگاه کسی به منصب امیری مفتخر میشد، یک «طبل و علم» که نشانۀ امیری بود برای او میفرستادند. این طبل و علم را مرادف «توق و نقاره» گرفتهاند. توغ در سپاه نمادی از قدرت و شوکت و مقاومت بود.
نماد مذهبی
پس از رسمی شدن مذهب تشیع در زمان شاه اسماعیل صفوی در ایران، نوعی توغ با این مفهوم نمادین نقش مذهبی یافت و به تجمعات مذهبی و طریقتهای عرفانی راه پیدا کرد و در زمرۀ شعارها و علمهای مقدس دینی قرار گرفت.
توغهای باقیمانده از دوره صفویه
توغهایی از دورۀ صفوی بازمانده که کاربُرد مذهبی داشته است و وقف تکیهها و مراسم عزاداری امام حسین(ع) بودهاند؛
از جمله کهنترین آنها، توغ اهدایی شیخ حیدر، پدر شاه اسماعیل، مؤسس سلسلۀ صفویه به تکیۀ اردبیل بوده است که شاه طهماسب آن را به قزوین آورد.
از توغهای کتیبهدار با تاریخ دوره صفوی، توغهای موجود در حسینیههای کاشان و اصفهان هستند، مانند توغ محله سیغن کاشان با تاریخ ۱۰۲۰ق؛ توغ حسینیه محلۀ تودۀ بیدگل کاشان، ۱۱۰۰ق؛ توغ شهشهان اصفهان، ۱۱۱۳ق؛ و توغ حسینیه خانقاه بیدگل، ۱۰۹۵ق.
پاتوغ
در قدیم، در برخی از شهرها، هر محله توغی داشت که آن را در تکیه، حسینیه و قهوهخانه یا در خانۀ یکی از بزرگان و روحانیان یا سر محلهها نگهداری میکردند. مثلاً شهر قم ۵ توغ تاریخی داشت که هر یک به یکی از محلههای پنج گانۀ قدیمی شهر تعلق داشت. محلههای قدیمی شهر کاشان نیز هر یک توغ مخصوص خود داشتند. توغها علامت و نماد محلهها و جماعت ساکن در آنها بودند. جاها و محلههایی را که توغ در آنها نگهداری میشد، پاتوغ مینامیدند.
در تهران پیش از دورۀ قاجار و در دورۀ شاه طهماسب، فقط یک پاتوغ به نام «پاتوغ دانگی»، در شمال محلۀ یهودیها معروف بود. در دورۀ مظفرالدین شاه، شهر تهران را به ۵ محله، و هر محله را به چند پاتوغ، و هر پاتوغ را به چند گذر تقسیم کردند؛ هر محله را به یک کدخدا، و هر پاتوغ را به نایبی با چند پلیس سپردند.
شکل و ساختمان
توغ مذهبی معمولاً یک تیغۀ فلزی با سر فولادی گلابی شکل یا سرومانند با زبانهای بلند دارد که روی یک صندوقچۀ فلزی کوچک مشبک ضریح مانند و بر پایهای چوبی یا فلزی چلیپا شکل استوار است. روی تیغه آیاتی قرآنی و برخی ادعیه زر کوبیده شده است. روی محور افقی پایۀ توغ معمولاً دو طاووس فلزی به قرینه بر روی دو صندوقچۀ مشبک، و روی دو زایدۀ فلزی متصل به چپ و راست بالای کاسه یا شکم تیغه، دو سر اژدهای دهان گشودۀ فلزی برآمده است. تندیسهای طاووس و اژدها، هر یک بیانگر رمزهای نهفته در ذهنیت مذهبی جامعۀ شیعه ایران بوده است. تیغههای توغهای قدیمی دو بدنۀ گلابی شکل داشت که به یکدیگر وصل بودند و یک تیغۀ چهار پر منحنی شکل را میساختند.
توغ گردانی
در ایام عزاداری، مردم هر محله توغ مخصوص محلۀ خود را که نشان و امتیاز محلهشان به شمار میرفت، حرکت میدادند و پیشاپیش دستۀ سینه زن در شهر میگرداندند. توغ را پیش از حرکت دادن با انداختن چند تخته طاق شال ترمه و چند قواره پارچۀ سبز بر روی محور افقی آن میآراستند.
زمان حرکت
توغ را در روزهای خاصی حرکت میدهند. مثلاً در کاشان توغ را در شب و روز عاشورا، روز هفتِ امام(ع)، در روز رحلت پیامبر(ص) در ۲۸ صفر و روز شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در ۲۱ رمضان از محلۀ خود بیرون میآورند و در پای آن سینه میزنند و بعد آن را در محلات قدیمی و بازار میگردانند.
توغ کشان توغ را به نشانۀ کشته شدن حضرت ابوالفضل عباس، علمدار امام حسین(ع) و واژگون شدن علم او، به طور خمیده حمل میکنند.
در شاهرود هر ساله مراسم توغ بندان و توغ گردان روز پنجم ماه محرم برگزار میشود. در این روز معمّران محلۀ تکیه زنجیری بازار، توغها را از خانههای محلهها جمع میکنند و به مساجد و تکیههای محلههای خود میبرند. بعداً توغها را از آنجا به محلۀ قلعه ولووا منتقل میکنند و در آنجا آنها را به یکدیگر وصل میکنند و دستههای «طوق بندان» (توغ بندان) تشکیل میدهند و با سینه زنی و نوحه خوانی آنها را به مزار کهنه میبرند و باز میگردانند.
تک نگاری
سرانجام، ایمان، «توغ شیخ رضا، نماد عزاداری تاریخی و سنتی کاشان»، ۶۶ صفحه.
پانویس
- ↑
- ↑ Tuy
- ↑ Tu
- ↑ پورداود، ص۳۰۲؛ EI2, X/590
- ↑ دورفر، صII/622
- ↑ دورفر، ج ۲، ص۶۲۱
- ↑ پورداود، ص۳۰۲
- ↑ دورفر، ج ۲، ص۶۲۱
- ↑ منفرد، ۵۵۲.
- ↑ اولغون، ص۴۶۳؛ اوزون چارشیلی، ص۵۶
- ↑ اولغون، ص۴۶۳
- ↑ اوزون چارشیلی، ص۴۰
- ↑ طبری، ج۷، ص۱۱۶، ۱۲۳، ۱۲۷
- ↑ رشید الدین، جامع...، ج۱، ص۱۲۷، تاریخ...، ص۵۷
- ↑ بخاری، همانجا
- ↑ بلوکباشی، نخل گردانی، ص۱۰۱-۱۰۲
- ↑ اسکندربیک، ج۱، ص۵۹۵
- ↑ قاضی احمد، ج۱، ص۹۰، ج۲، ص۹۴۴: رهربرن، ص۴۰
- ↑ بلوکباشی، نخل گردانی، ص۱۰۲
- ↑ گلریز، ص۳۸۰- ۳۸۱
- ↑ معتمدی، ج۱، ص۵۷۹-۵۸۰، ۵۸۳
- ↑ فقیهی، ص۲۷۸
- ↑ معتمدی، ج۱، ص۵۷۶-۵۷۷
- ↑ بلوکباشی، نخل گردانی، ص۱۰۲
- ↑ ستوده، ص۳۲۹
- ↑ آمار...، ص۳۵۴
- ↑ بلوکباشی، همان، ص۱۰۱، قهوه خانهها...، ص۱۷۳؛ ستوده، ص۳۲۸
- ↑ معین، ذیل توغ؛ قس: عَلَم کشی چینیهای باستان در پیشاپیش تابوت در همین مقاله؛ نیز نک: ه د، تابوت گردانی
- ↑ بلوکباشی، قهوه خانهها، ص۱۷۳
- ↑ معتمدی، ج۱، ص۵۷۶
- ↑ معتمدی، ج۱، ص۵۸۴-۵۸۵
- ↑ شریعت زاده، ص۲۹۲-۲۹۵
- ↑ خبرگزاری ایکنا
منابع
- آمار دارالخلافه تهران، به کوشش سیروس سعدوندیان و منصوره اتحادیه، تهران، ۱۳۶۸ش.
- اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
- اوزون چارشیلی، اسماعیل حقی، «نگاهی به تشکیلات دولتهای قراقوینلو و آق قوینلو»، ترجمۀ وهاب ولی، تحقیقات تاریخی، تهران، ۱۳۷۲ش، شم ۸.
- اولغون، ابراهیم و جمشید درخشان، فرهنگ ترکی به فارسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
- بخاری، سلیمان، لغت چغتای و ترکی عثمانی، استانبول، ۱۲۹۸ق.
- برهان قاطع، محمدحسین بن خلف تبریزی، به کوشش محمدمعین، تهران، ۱۳۷۶ش.
- بلوکباشی، علی، قهوه خانههای ایران، تهران، ۱۳۷۵ش.
- بلوکباشی، علی، نخل گردانی، تهران، ۱۳۸۳ش.
- پورداود، ابراهیم، هرمزدنامه، تهران، ۱۳۳۱ش.
- رشید الدین فضل الله، تاریخ مبارک غازانی، به کوشش کارل یان، هارتفرد، ۱۳۵۸ق/۱۹۴۰م.
- رشید الدین فضل الله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
- رهربرن، ک. م.، نظام ایالات در دورۀ صفویه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، ۱۳۵۷ش.
- ستوده، منوچهر، «توغ و پاتوغ»، آینده، تهران، ۱۳۶۳ش،(س) ۱۰، شم ۴ و ۵.
- شریعت زاده، علی اصغر، «احیای هستۀ فرهنگی بافت قدیم شاهرود»، مجموعۀ مقالات مردم شناسی ایران، تهران، ۱۳۷۹ش.
- طبری، تاریخ؛ فقیهی، علی اصغر، تاریخ جامع قم: تاریخ مذهبی، قم، ۱۳۵۰ش.
- قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۵۹ش.
- کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، استانبول، ۱۳۳۰ق.
- کاشفی، حسین، فتوت نامۀ سلطانی، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۵۰ش.
- گلریز، محمدعلی، مینودر یا باب الجنة قزوین، تهران، ۱۳۳۷ش.
- لغت نامه دهخدا.
- معتمدی، حسین، عزاداری سنتی شیعیان، قم، ۱۳۷۸ش.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
- ولادیمیرتسف، ب.، نظام اجتماعی مغول، ترجمۀ شیرین بیانی، تهران، ۱۳۴۵ش.
- نوش آبادی، بررسی کتیبههای توغهای عزاداری در ایران عصر صفوی، تاریخ و تمدن اسلامی،سال ششم، شماره دوازدهم، پاییز و زمستن ۸۹،ص ۱۳۱-۱۵۵.
- Doerfer , G., Türkische und mongolische Eelemente im Neupersischen, Wiesbaden, 1965.
- EI1.
- EI2.
- Pakalin, M. Z., Osmanlı tarih deyimleri ve terimleri sözlüğü, Istambul, 1971-1972.
- The Shorter Oxford English Dictionary, eds. W. Little et al., Oxford, 1972.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: