گویش سیستانی
گویش سیستانی یکی از گویشهای زبان فارسی است که مردم سیستان باآن سخن میگویند. این گویش هماکنون به گونه گسترده در پهنه ی سیستان ایران، سیستان افغانستان (نیمروز و فراه)، ترکمنستان و دشت گرگان روایی دارد. این گویش خود به دو گویش جداگانه سیستانی پشت آبی و شیب آبی بخشبندی میشود که دگرگونیهایی در ساختار باهم دارند.
گویش سیستانی | |
---|---|
سیستُنی | |
زبان بومی در | ایران، افغانستان، تاجیکستان، پاکستان، ترکمنستان |
قومیت | مردم سیستانی |
زبانهای هندواروپایی
| |
کدهای زبان | |
ایزو ۳–۶۳۹ | – |
گلاتولوگ | sist1235 |
این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش کنونی و گذشته خراسانی و فراتر از آن با گویشهای مرده ماوراءالنهری و تاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژههای مشترکی و همسان و انبازی هم با بلوچی دارد که با نگرش به پیوندهای تاریخی و پیوستگیهای جغرافیایی و کوچهای قومی و خویشاوندی طایفه ای،و تیره ای پدیده ای طبیعی میباشد. گویش سیستانی یکی از گونههای زبان پارسی است که این زبان، خود، به گروه جنوبی-غربی زبانهای ایرانی وابستگی دارد (ویندفور ،۱۹۸۹ :۲۴۸؛ بیرمن، وهمکاران۲۰۰۳ :۴۲۷). این گویش که از گویشهای خاوری زبان پارسی است دارای برخی ویژگیهای بارز واجی (همچون کشش واجی وخوشههای دو همخوانی آغازی) و به ویژه ساخت واژی (همچون ساختار تصریفی فعل در زمان، های گذشتهٔ ساده گذشتهٔ نقلی، گذ شتة دور و …) و همچنین واژههایی است که نه تنها دگرسانی آن را با زبان فارسی معیار یا پارسی ترادادی به روشنی نشان میدهند، بلکه ماهیت گویشی و نه لهجهای این گونهٔ زبانی را که تاکنون نگه داشتهاست، آشکار میسازند (نک: لازار۱۹۷۴؛ اویسی، پور۱۳۷۴، برجسته دلفروز۱۳۷۵؛ محمدیخمک۱۳۷۹دوستی۱۳۸۰، اکاتی۲۰۰۸؛ اکاتی، آهنگر و جهانی۲۰۰۹، خزاعی اصفهانی۱۳۸۹، آهنگر۲۰۱۰). در این راستا، گویش سیستانی دارای دو گویش مهم شیب آبی و پشت آبی است که در گفتن برخی واژهها به ویژه وندهای تصریفی فعل تفاوتهای آوایی درخور نگرشی دارند (نک، آهنگر۲۰۱۰). با بررسیهای بیشتر میتوان لهجههای دیگری را، از جمله آنچه لهجهٔ بارانی شناخته میشود، شناسایی کرد. درزمان های دور کلمه عاجز برای زنان بکار برده میشد به این ترتیب که ایشان در کارهای سخت وسنگین کارهای مردانه توانایی ندارند بیشتر زنان سیستانی فقط درکار منزل دخیل نبودند گندم را آسیاب میکردند، محصولات کشاورزی را برای تغذیه شان وهمسران فرآوری میکردند، اما مفهوم دومی هم دارد، آجزه که تقریبا یعنی اجازه داشتن درقوم و فرهنگ سیستانی زن دارای جایگاه ویژه ای است میتواند خانم خانه باشد کدبانو باشد مهمتر اینکه اختلافات خانوادگی را با پیش آوردن چادرش وموی سپیدش حل وفصل میکرده است به بیان دیگر از بدو تولد که نوزاد بهدنیا میآید تا زمان اختیار کردن زن و شوهر برای مردان و دختران جوان، آجزههای سیستانی امور داخلی خانواده را ساماندهی میکردند. مطلب ارائه شده ونویسنده این مطلب ایرج 1353 راهداری ف وهب گرگان دانشگاه آزاد
سابقه تاریخی
فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کردهاند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آوردهاست. بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکردهاست. اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقیماندهاست.
یک سرود دینی به گویش سیستانی باقیماندهاست که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده میشود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بودهاست که به هنگام روشن کردن آتشگاهها، به آواز بلند خوانده میشدهاست.
خاستگاه
زبان اوستایی یا سیستانی باستان زبان اوستایی را که زبان زند نیز میشناسند از زبان های ایران باستان شاخهٔ شرقی بوده و از درخت تناور زبانهای هندو_اروپایی است مایکل ویتزل در کتاب خانه آریائیان این احتمال را مطرح میکند که این زبان در متون ایران شرقی و در سرزمین های باستانی سیستان،هرات،مرو و باختر مورد استفاده بوده است تنها اثر به جا مانده از آن اوستا است از مطالعهٔ اوستا برمیآید که دو گویش گوناگون از این زبان در اوستا به کار رفتهاست که یکی کهنهتر مینماید، نخستین لهجهٔ گاهانی است که سرودههای شخص زرتشت به آن است، به علاوه یسنهای ۳۵ تا ۴۱ (هفت هات) و نیز چهار دعا از یسن ۲۷ به این لهجه است لهجهٔ پسینتر لهجهٔ سایر قسمتهای اوستای امروزی است. گرنوت ویندفر، ایرانشناس،این احتمال را مطرح میکند که زبان اوستایی توسط قبایل ساکن در مناطق شمال شرق ایران و زبان قدیم فارسی در منطقه جنوب غرب ایران استفاده میشده است. او معتقد است که این زبان، همریشه با سانسکریت و نزدیک به پارسی باستان است. هیات بازنگری مسائل سیستان.
نوشتار
گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبودهاست، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگیهای بارزی در رسمالخط سیستانی به چشم میخورد. تلاشهای اخیری که برای یکپارچهسازی رسمالخط سیستانی انجام شدهاست تاکنون با بی اقبالی مواجه شدهاست. در این زمینه در حال حاضر کوششهای تازهای صورت گرفته و چند جلد کتاب به گویش سیستان با خط فونتیک بینالمللی ipa و ترجمه به فارسی نوشته شده که عبارتند از: ۱- ادبیات سیستان، بخش نثر، ادبیات داستانی، آسوکه، جلد نخست، غلامرضا عمرانی، نشر دریافت، ۱۳۹۲؛ ۲- ادبیات سیستان، بخش نثر، ادبیات داستانی، آسوکه، جلد دوم، غلامرضا عمرانی، نشر دریافت، ۱۳۹۳؛ ۳- ادبیات سیستان، بخش نثر، ادبیات داستانی، آسوکه، جلد سوم، غلامرضا عمرانی، نشر دریافت، ۱۳۹۴؛ ۴- ادبیات سیستان، بخش نظم، شعر امروز، جلد نخست، (موسیقی) غلامرضا عمرانی، نشر دریافت، ۱۳۹۴.
چند مطلب دستوری
۱- اگر حرف ب در آخر واژگان چند حرفی فارسی پس از الف بیاید و ساکن باشد در گویش سیستانی تبدیل به واو میشود مانند:
- خواب = خو (xow)
- آفتاب = افتو (aftow)
۲- کلمات سه حرفی نیز که در آخر آنها ن باشد، تبدیل به واو میشود مانند:
- نان = نو (no)
- جان = جو (jo)
- ران = رو (ro)
۳- نکته برجسته در گویش سیستانی آغاز ایستایی یا همان ابتدا به ساکن گفتن بسیاری از واژگان میباشد مانند : ستاره = استاره بخور = ابخار برو = ابرو
ضمایر
مفرد
- مه (me): من
- تو (to): تو
- او (o): او
جمع
- مأ (ma): مای غیر شامل مخاطب
- مشمأ (meshma): من و شما (مای شامل مخاطب جمع)
- منتو (mento): من و تو (مای شامل مخاطب فرد)
- شمأ (shma): شما
- اوشو (osho): ایشان
مفرد
- منه (mna): مرا
- تره (tra): تو را
- اونه ( ona): او را
جمع
- مأ ره (ma ra): ما را (غیر شامل مخاطب)
- مشمأ ره (meshma ra): ما را (مای شامل مخاطب جمع)
- منتو نه (mento na): ما را (مای شامل مخاطب فرد)
- شمأ ره (shma ra): شما را
- اوشنه ره ( oshnara): ایشان را
صرف فعل در گویش سیستانی
ماضی ساده:
برفتو / برفتی / برفتک - بره / برفتئ / برفتئ / برفتئ
ماضی استمراری:
مئ رفتو / مئ رفتی / مئ رفتک / مئ رفتئ / مئ رفتئ / مئ رفتئ
ماضی بعید:
- صورت قدیمی تر: رفتدو / رفتدی / رفتده / رفتدهٔ / رفتدهٔ / رفتدهٔ
- صورت جدید تر: رفته بودو / رفته بودی / رفته بو (دک) / رفته بودئ/ رفته بودئ / رفته بودئ
ماضی نقلی:
رفتا / رفتئ / رفته / رفتهٔ / رفتهٔ / رفتهٔ
ماضی نقلی استمرای:
مرفتا / مرفتئ / مرفته / مرفتهٔ / مرفتهٔ / مرفتهٔ
ماضی نقلی بعید:
مرفتدا / مرفتدی / مرفتده / مرفتدهٔ / مرفتدهٔ / مرفتدهٔ
مضارع ساده:
برا / برئ / بریه / برهٔ / برهٔ / برهٔ
مضارع استمراری:
مئ را / مئ رئ / مئ ره / مئ رهٔ / مئ رهٔ / مئ رهٔ
مستقبل:
- صورت جدید تر: مو رفتنو / مو رفتنئ / مو رفتنه / مو رفتنه ئ / مو رفتنه ئ / مو رفتنه ئ
- صورت قدمی تر: کمه رفتنو / کمه رفتنئ / کمه رفتنه / کمه رفتنه ئ / کمه رفتنه ئ / کمه رفتنه ئ.
واژههای سیستانی
- ارمون (armon) : [همریشه با آرمان] آرزو
- بی موچ (be moch): ساکت
- پوتوک (pottok): قورباغه
- تندور (tandur): تنور
- زرونه (zrona): شراره، اشتعال
- کارتوس (kartus): فشنگ
- نروشک (narushk): جهش خون، فواره
- دجگ (dajg): گره
- کنجه (kenja ): دختر
- آئیکه(Aika ): لالائی
- بپور(ba'pur): پدر بزرگ
- پلپلاسی(palpalAsi ): پرستو
- پوتّک ( puttak ): نوزاد
- القچ (alghach): بنداز، پرت کن
شعری با گویش سیستانی
زابل سلام، زابل تو کبه بودی ورمهِ سیستونی | قربون خاک و پلگِ تونو، چور و بستونی | |
زابل تو یادگار رستم و یعقوب و فرخی | زابل و آسمون ملکِ کیو، نور و چرخی | |
زابل تو پیتوی و گرمی افتو و نیمروز | از زرونِ آتش تو بوده، فرخی و سوز | |
اتماً شرنگِ رخش رستم، از در بادِ تو | فردوسی اشنیدَ و نویشتهَ، کتابَ و یاد تو | |
آسوکه گوی پیر زمو دیده زابلی | روفرقِ صد کتاب، سنت قدیم کاکلی | |
زابل تو آتشی و گرمی آتشگه گبرکو | زابل تو کنهای و کنگی خاکِ زیر کو | |
زابل تو تشنهای بتر از پرهِ آسِ اَو | زابل تو سیراوی و پریِ رودِ شیبِ اَو | |
زابل افْ اشْ سال دورُ مِ از خیرِ زندگی | پیغوم دِه از خوا، ورمِ که، رسم منه بندگی | |
آیا اَنوز کفترکو، گرمِ پور پور؟ | آیا اَنوز پتک سرگرمِ کور کورِ؟ | |
آیا انوز پتک و پچ دارِ چوپونو؟ | یا شیر دغ بر و گرماس مخوارِ چوپونو؟ | |
آیا انوز مرغووی گو مپرِ روی شر؟ | گودار ماس چکی مبرَ روی سر؟ | |
آیا انوز گورم، درِ بشِ دلبرِ؟ | آیا انوز مایه شو پر شیرو زر دره؟ | |
آیا مرامِ مردون تو قول مردی یه؟ | یا رسم وسنت پدرو رو وسردی یه؟ | |
آیا انوز پروندنِ گال استه رسمِ شو؟ | ممونونه دارِ دوست، که خدا نکنه خصم شو؟ | |
کوه خواجه روکِ سینه تو، یکْ چشْ کِ قربونی | برنظر، پرزه تو حوض دار و ترقونی |
جستارهای وابسته
پیوند به بیرون
- سلسله قواعد رسمالخط سیستانی
- w صفحه فیس بوک گویش سیستانی با نام « لبظ سیستونی »
- در چاردوگرد لبظ سیستونی (نوشتاری سیستانی پیرامون گویش مردم سیستان)
- توصیف واجی گویش سیستان (حوزهٔ مرکزی شهر زابل)، غلامرضا عمرانی، مجلّهٔ زبانشناسی، سال سیزدهم، ش اول و دوم، پیاپی ۲۵ و ۲۶
- توصیف واجی گویش سیستان (حوزهٔ مرکزی شهر زابل ۲)، غلامرضا عمرانی، مجلّهٔ زبانشناسی، سال چهاردهم، ش اول و دوم، پیاپی ۲۷ و ۲۸
- گویش سیستان، (حوزهٔ مرکزی شهر زابل)، غلامرضا عمرانی، جلد نخست، آواشناسی، مجموعهٔ سیستان (۱)، تهران، هنر رسانهٔ اردیبهشت
- گویش سیستان، (حوزهٔ مرکزی شهر زابل)، غلامرضا عمرانی، دستور توصیفی گویش سیستان جلد دوم، ساختمان جمله در گویش سیستان، مجموعهٔ سیستان (۲)، تهران، نشر دریافت،
- گویش سیستان، (حوزهٔ مرکزی شهر زابل)، غلامرضا عمرانی، دستور توصیفی گویش سیستان جلد سوم، گروه فعلی (۱)، مجموعهٔ سیستان (۳)، تهران، نشر دریافت،
- گویش سیستان، (حوزهٔ مرکزی شهر زابل)، غلامرضا عمرانی، دستور توصیفی گویش سیستان جلد چهارم، گروه فعلی (۲)، مجموعهٔ سیستان (۴)، تهران، نشر دریافت،
منابع
- ↑ Nordhoff, Sebastian; Hammarström, Harald; Forkel, Robert; Haspelmath, Martin, eds. (2013). "گویش سیستانی". Glottolog 2.2. Leipzig: Max Planck Institute for Evolutionary Anthropology.
- ↑ بهاری، محمدرضا. زبانشناسی عملی، بررسی گویش مردم سیستان. زاهدان، ناشر: مؤلف، ۱۳۷۸، ص ۱۲.
- ↑ محمدی خمک، جواد. واژهنامه سکزی. تهران. سروش، ۱۳۷۹، ص ۱۱.
- ↑ فرهنگ معین، ج ۵، زیر عنوان «سیستانی».
- ↑ محمدی خمک، جواد، مقاله «گویش سیستانی در ترجمه قرآن قدس» در ماتیکان سیستان، مجموعه مقالات سیستانی، مشهد، واژیران، ۱۳۷۸، ص ۴۷۱.
- ↑ بهار، محمدتقی، سبکشناسی. ج ۱، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۵، ص ۲۹.
- ↑ سیستانی، محمداعظم. مقاله «سرود آتشکده کرکوی یا قدیمیترین شعر در لهجه محلی سیستان» در ماتیکان سیستان، مجموعه مقالات سیستانشناسی. مشهد، واژیران، ۱۳۷۸، ص ۳۹۴.
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۸ نوامبر ۲۰۱۲. دریافتشده در ۱۷ اوت ۲۰۱۲.
- ایرج افشار (۱۳۶۵)، واژههای سیستانی، بنیاد نیشابور
- غلامعلی رئیسالذاکرین (۱۳۵۶)، کورنامه نیمروز، نشر فرهنگ سیستان
- فرهنگ لغات سیستانی ۱
- فرهنگ لغات سیستانی ۲
گروههای قومی فارسیزبان در افغانستان و لهجههای آنها | |||||||||||||||
موقعیت | گروه قومی | نام محلی لهجه | ویژگیها | ||||||||||||
تاجیک |
کابلی |
شهری، نفوذ شمار اندکی از واژگان هندی | |||||||||||||
شهر هرات غرب هرات شمال هرات قلعهنو (بادغیس) غور غور غور شهر فراه شهر قندهار | تاجیک ایماق تیمنی ایماق جمشیدی هزاره ایماق ایماق فیروزکوهی ایماق تَیمَنی تاجیک تاجیک | هراتی فارسی فارسی فارسی ایماقی فیروزکوهی تَیمَنی فراهی فارسی | شهری، واژگان خراسانی روستایی، واژگان خراسانی روستایی، واژگان خراسانی روستایی، واژگان خراسانی روستایی، نفوذ شمار اندکی از واژگان تُرکی-مُغولی روستایی، نفوذ شمار اندکی از واژگان تُرکی-مغولی روستایی، نفوذ شمار اندکی از واژگان تُرکی-مغولی شهری، واژگان خراسانی شهری، واژگان خراسانی | ||||||||||||
کَنگ (نیمروز) و منطقۀ ابراهیمآباد (در مجاورت شهرستان زابل در ایران) | تاجیک سیستانی | سیستانی | روستایی، واژگان سیستانی و بلوچی | ||||||||||||
هزارهجات | هزاره | هزارَگی | روستایی، نفوذ شمار اندکی از واژگان تُرکی |
}