حساب کاربری
​
زمان تقریبی مطالعه: 38 دقیقه
لینک کوتاه

فعل‌های فارسی

فعل در زبان فارسی

فعل ساده یا فعل بسیط (کارواژه یا کَرواز به پارسی سره) در زبان فارسی فعلی است که مصدر آن از یک کلمه تشکیل شده باشد. حدود دوهزار فعل ساده در تاریخ ادبیات فارسی به کار رفته‌است. این فعل‌ها را محمد بشیر حسین در کتاب فهرست فعل‌های پارسی گردآوری کرده‌است. محمد حیدری ملایری دربارهٔ صرف فعل در زبان علمی فارسی نیز یک مقاله نوشته‌است. محسن حافظیان نیز حدود پانصدوهشتادوشش فعل سادهٔ رایج‌تر در زبان فارسی را بررسی کرده‌است و مشتق‌هایی رایج در زبان فارسی از این فعل‌ها را نیز معرفی کرده است. کتاب دربرگیرندهٔ بیش از پنج‌هزار واژه است که از فعل‌های فارسی برگرفته شده‌اند و توانایی زبان فارسی را در زمینهٔ واژگان‌سازی و گوناگونیِ ساختارهای واژگان‌ساز نمایان می‌کند.

فهرست

  • ۱ انواع فعل فارسی از نظر ساختاری
  • ۲ فعل ساده در پارسی
  • ۳ فعل‌های با قاعده و بی‌قاعده در زبان فارسی
  • ۴ پیشوندهای فعلی در فعل‌های ساده
  • ۵ پسوندهای فعلی
  • ۶ تراوندهای فعلی
  • ۷ زمان دستوری در زبان فارسی
  • ۸ فهرست برخی از افعال سادهٔ زبان فارسی
  • ۹ جستارهای وابسته
  • ۱۰ پانویس
  • ۱۱ منابع

انواع فعل فارسی از نظر ساختاری

فعل از لحاظ ساختار در زبان فارسی دارای چهار ساختمان فعلی است:

  1. فعل ساده
  2. فعل پیشوندی
  3. فعل مرکب
  4. فعل پیشوندی مرکب

فعل پیشوندی در زبان فارسی، فعلی است که از یک فعل ساده و یک پیشوند ساخته شده باشد. با افزودن پیشوند معنای فعل عوض می‌شود. این روش زایش فعل یکی از مهمترین ویژگی‌های زبان‌های هندواروپایی است که نشانگر توان زایندگی بالای این زبان‌هاست. برای نمونه، در انگلیسی می‌توان به پیشوندهای re، trans، de، com/con/co/col، sub، out، ex، in، en، up، و ... اشاره کرد که هر کدام معنی جدیدی به فعل پایه بار می‌کنند.

یکی از انواع فعل‌های زبان فارسی، فعل‌های پیشوندی هستند. این نوع افعال از دوره باستان تا به امروز در زبان فارسی رایج بوده‌اند، اما بسامد آنها در زبان، به ویژه در زبان فارسی دری، رو به کاهش بوده است. پیشوند این افعال، که عنصر غیرفعلی گروه فعلی را تشکیل می دهد، عمدتاً مفهوم جهت، سمت و جهت حرکت را نشان می‌دهد و گاهی نیز تقویت معنا و تاکید وقوع فعل را می‌رساند و گاهی نیز در افزایش یا ایجاد معنای جدید در گروه فعلی، ایفای نقش می‌کند. پیشوند در این دسته از افعال، در مسیر تحول و تطور، جای خود را به قید یا متمم یا عنصر غیرفعلی اسم و صفت در جمله داده است.

افعال به دو دستهٔ بسیط و غیر بسیط تقسیم می‌شوند. فعل مرکب یکی از انواع فعل غیر بسیط است و آن فعلی است که از دو یا چند واژه مستقل ساخته شده‌است. واژه‌های سازندهٔ فعل مرکب، با یکدیگر نقشِ یک فعل را بازی می‌کنند و با هم به‌عنوان یک «واحد واژگانی» در واژگان اهل زبان ذخیره می‌شوند. دستوردانان تاکنون، درخصوص فعل مرکب به اجماع نرسیده‌اند و به همین دلیل نمی‌توان به‌درستی محدودهٔ فعل مرکب را مشخص کرد.

روی‌هم‌رفته می‌توان گفت فعل مرکب، فعلی است که از ترکیب یک فعل بسیط و واژه‌ای دیگر ساخته می‌شود. عموماً واژهٔ نخست، صفت یا قید، و واژهٔ دوم، فعل است؛ مانند: اجرا کردن، حدس زدن، پس گرفتن، گم کردن (حقشناس:۱۳۸۷).

پربسامدترین افعال در زبان فارسی معاصر، افعال مرکب هستند. با این حال، تحلیل زبان‌شناختی فعل مرکب در زبان فارسی وضعیت بحث‌انگیزی دارد و پژوهش‌گران مختلف از جمله ژیلبر لازار، ویلیام جونز، دونکان فوربز، آن لمبتون، عبدالرسول خیامپور، علی‌محمد حق‌شناس، محمدرضا باطنی، پرویز ناتل خانلری، حسن احمدی گیوی، محمد دبیرمقدم، مهدی مشکوةالدینی، خسرو فرشیدورد، امید طبیب‌زاده، علاءالدین طباطبایی و غلامحسین کریمی دوستان در مورد آن بحث کرده‌اند.

فعل ساده در پارسی

حدود دوهزار فعل سادهٔ فارسی که در ادبیات فارسی بکار رفته، در کتاب «فهرست فعل‌های فارسی» توسط محمد بشیر حسین گردآوری شده‌است.محمدرضا باطنی معتقد است: در زبان فارسی امروز «حد اکثر ۲۰۰ فعل سادهٔ فعال وجود دارد که از آن‌ها می‌توان مشتق به دست آورد»، این در حالی است که شمار این فعل‌ها در زبان فرانسوی ۴۱۶۰ برآورد شده‌است. در زبان انگلیسی که گذر از مقولهً اسم به فعل و ایجاد فعل تبدیلی بسیار آسان است و بسیار فراوان نیز رخ می‌دهد، تعداد فعل‌های ساده و زایا بسیار بیشتر است. با این همه زبان فارسی می‌تواند یک زبان علمی باشد، به شرط اینکه کند و زنجیری را که ما به پای آن زده‌ایم باز کنیم. ما می‌کوشیم نشان دهیم که زبان فارسی زایایی لازم را بالقوه دارد. اما ما این توانایی را از قوه به فعل نمی‌آوریم. مهم‌ترین راه و بارورترین روش برای ساختن واژه‌های علمی، ساختن مصدر تبدیلی یا به اصطلاح «مصدر جعلی» است. در فارسی نیز مانند انگلیسی، فرانسه، عربی و بسیاری از زبان‌های دیگر باید از اسم یا صفت فعل بسازیم تا بتوانیم مشتقات لازم را از آن به دست بیاوریم و گره کار خود را بگشاییم.

همچنین محمد ملایری دربارهٔ صرف فعل در زبان علمی فارسی یک مقاله نوشته‌است. کتاب اخیر محسن حافظیان (دکترا در زبانشناسی از دانشگاه سوربن و هم‌اکنون استاد دانشگاه در کانادا) نیز حدود ۵۸۶ فعل ساده رایج‌تر در زبان فارسی را بررسی و مشتق‌های رایجی را در زبان فارسی از این فعل‌ها معرفی کرده است. کتاب دربرگیرنده بیش از پنج هزار واژه است که از فعل‌های فارسی برگرفته شده‌اند و توانایی زبان فارسی را در زمینهٔ واژه سازی و گوناگونی ساختارهای واژه سازی نمایان می‌کند. یدالله منصوری نیز افعال زبان فارسی و پهلوی (فارسی میانه) را بررسی کرده و نشان داده که زبان فارسی از اسم و صفت و ضمیر مشترک و پیشوند و غیره حتی فعل می‌سازد. در زبان روزمره تهران فعل‌هایی هستند که کتاب‌های ادبی دیده نمی‌شوند (برای نمونه): پُکید/ پُکیدن پِلِکید/ پِلِکیدن پِلاسید/ پِلاسیدن لَمید/ لَمیدن لُولید/ لُولیدن لاسید/ لاسیدن سُرید/ سُریدن قُلُنبید/ قُلُنبیدن ماسید/ ماسیدن.

یدالله منصوری نیز در پایان مقاله خود می‌گوید: «سخن پایانی این است که زبان فارسی با این همه زایندگی و زایایی می‌تواند از الگوها و نمونه‌های واژه‌سازی، به ویژه در فعل، از فارسی میانه، نیای خود، پیروی و بهره جویی کند و توانائیِ خود را در برابر نیازهای روزمره، به خصوص در عرصه دانش و فن افزایش دهد. این شیوه می‌تواند یکی از راه‌های مناسب و قانونمند واژه سازی باشد.»

فعل‌های با قاعده و بی‌قاعده در زبان فارسی

تعریف فعل روشمند این است که روشی برای ساخت آن فعل بتوان تصور کرد و برای اینکه روشی استخراج شود باید بیش از یک فعل با آن روش ساخته شده باشد؛ ولی برای فعل ناروشمند هیچ روش و قاعده‌ای نمی‌توان استخراج کرد. با این تعریف، هیچ فعل بی‌قاعده‌ای در فارسی نیست! البته برخی قاعده را چنین تعریف می‌کنند که اگر با قاعده‌ای از ریشه فعل بتوان به بن مضارع و ماضی فعل دست یافت این فعل با قاعده است. با چنین تعریفی تنها پنج فعل در فارسی هست (بودن/استش، کردن/کُنش، آمدن/آیش، دیدن/بینش، خاستن/خیزش،) که ثنویت ریشه دارند و از یک ریشه نمی‌توان بن ماضی و مضارع را به دست آورد. در واقع صرف کردن این پنج فعل هم قاعده مند است و تنها از منظر پیش گفته ناروشمند شمرده می‌شوند. صرف نظر از سه فعل بودن و دیدن و آمدن، ماده‌های مضارع و ماضی افعال فارسی از یک ریشه است. برای یافتن اشتراک در ریشه ناگزیریم به تاریخِ زبان مراجعه کنیم. سرچشمه دوگانگی ماده‌های برآمده از یک ریشه در دو جا نهفته‌است:

  • دستور زبان‌های ایرانی باستان
  • قواعد حاکم بر تحول تاریخی اصوات در زبان‌های ایرانی

چنانچه گفته شد، اگر چه برای یافتن ریشه فعل باید به تاریخ زبان مراجعه کرد، با این حال بدون نگاه تاریخی و زبانشناسانه هم می‌توان همانندی‌ها و روشمندی را به روشنی دید.
پسوند و روش‌های فعل ساز در زبان فارسی عبارتند از:

  • فعل‌هایی که با افزودن «یدن» به ریشه/ستاک ساخته می‌شوند: پریدن، دویدن…
  • فعل‌های که با افزودن «آدن» به ریشه/ستاک ساخته می‌شوند: افتادن، ایستادن، فرستادن، نهادن…
  • فعل‌هایی که با افزودن «دن» به ریشه/ستاک ساخته می‌شوند: کندن، آکندن، افکندن، پراکندن، ستاندن، سپاردن
  • فعل‌هایی که با حذف «ن» از ریشه و افزودن «دن» به ریشه/ستاک ساخته می‌شوند: گزیدن (گزین)، زدن (زن)، چیدن (چین)، آفریدن (آفرین)، ریدن (رین)
  • فعل‌هایی که با تغییر آوای پایانی ریشه (آی) به «و» و افزودن «دن» به ریشه فعل ساخته می‌شوند: ساییدن (سودن)، فرمودن، گشودن، ستودن، سرودن، فرسودن، افزودن، نمودن، آزمودن، آسودن…
  • فعل‌هایی که با افزودن "تن" به ریشه/ستاک ساخته می‌شوند: کشتن، بافتن، شکافتن، سریشتن، ...
  • فعل‌هایی که با افزودن "استن" به ریشه/ستاک ساخته می‌شوند" دانستن، خواهستن(خواستن)، بایستن، شایستن، پایستن، آراستن، پیراستن، ویراستن، زیستن و …

شایان ذکر است که ایدن/آدن/دن/تن همگی یک روش هستند و بنا بر تغییرات آوایی ریشه بکار می‌روند. در گویش‌های مختلف نیز ممکن متفاوت باشد، چنانچه افتادن را در برخی گویش‌ها، افتیدن می‌گویند. در میان فعل‌هایی که با افزودن «تن» به ریشه ساخته می‌شوند افعالی وجود دارند که با قواعد پیچیده تری ساخته می‌شوند که می‌توان به موارد زیر شاره کرد:

  • فعل‌هایی که با تغییر آوای پایانی (ز/س/ش) به «خ» و افزودن «تن» به ریشه فعل ساخته می‌شوند: سوز (سوختن)، دوز (دوختن)،شناس (شناختن)، فروش (فروختن) و…
  • فعل‌هایی که با تغییر آوای پایانی (ب) به «ف» و افزودن «تن» به ریشه فعل ساخته می‌شوند: روب (رفتن)، یاب (یافتن)، کوب (کوفتن)، خواب (خفتن)، شتاب (شتافتن)، فریب (فریفتن)، آشوب (آشفت)، سنب (سفت)، نهنب (نهفت)، رو (رفت)، گوی (گفت)، گیر (گرفت)، پذیر (پذیرفت)
  • فعل‌هایی که با تغییر آوای پایانی (ر) به «ش» و افزودن «تن» به ریشه فعل ساخته می‌شوند: انبار (انباشتن)، انگار (انگاشتن)، دار (داشتن)، گذار (گذاشتن)
  • فعل‌هایی که با تغییر آوای پایانی (س) به «ش» و افزودن «تن» به ریشه فعل ساخته می‌شوند: ریس (رشتن/ریسیدن)، لیس (لشتن)،نویس (نوشتن)
  • فعل‌هایی که با تغییر آوای پایانی (ه) به «س» ساخته و افزودن «تن» به ریشه فعل می‌شوند: خواه (خواستن)، کاه (کاستن)، جه (جستن)، ره (رستن)

برخی فعل‌های روشمند نیز دارای قواعد پیچیده تری هستند، مانند:

  • فعل‌هایی مانند پیوستن (پیوند)، بستن (بند)
  • فعل‌هایی مانند نَوَشتن/نوردیدن، گشتن (گردیدن)

نکتهٔ جالب دیگر اینکه برخی از فعل‌ها به چند روش ساخته می‌شوند. مانند: گذاشتن/گذاردن، گشتن/گردیدن، کوفتن/کوبیدن، رستن/روییدن، خفتن/خوابیدن، رشتن/ریسیدن، نَوَشتن/نوردیدن و…

بسیاری از فعل‌ها در زبان‌های ایرانی (حتی در برخی از گویش‌های زبان فارسی) با دو روش استن و ایدن ساخته شده‌اند. برای نمونه در گویش سبزواری در برخی جمله‌ها «دوید» را «دویست» می‌گویند. یا مثلاً در گیلکی باریدن و ارزیدن را بارستن و ارزستن می‌گویند و نمونه‌های زیاد دیگر.

پیشوندهای فعلی در فعل‌های ساده

پیشوندهای فعلی
پیشوندمعنینمونه
آ پیشوند فعل ساز آکندن(ä-kand)، آوردن(a-vare)، آمدن(ä-gam)، آراستن(ä-räiti)، آماردن، آورد به معنی نبرد(ä-part)، آمیختن
اُ پیشوند فعل ساز افتادن (اصل فعل از ریشه‌ی نیاایرانیِ pat می‌آید.)
اف به معنی بالا، از بالا افکندن()، افراشتن(به سمت بالا راست کردن)، افروختن()
پا ضد، مخالف پالودن (مقایسه کنید با آلودن)
پی مخالف، علیه پیوستن، پیمودن، پیکار
فر پیش فرستادن(fra-stä)، فریاد(fra-däta)، فرجام(fra-jäma)، فروختن(fra-vaxš)
ن پایین، به سوی نوشتن، نوردیدن، نغوشیدن/نیوشیدن، نگریستن، نگاشتن، نشستن
وی جدا کردن ویراستن
گ (تحول یافته وی) جدا کردن گداختن(vi-taxti)، گواردن(vi-kär)، گشادن(vi-sä)، گسستن، گمیختن، گماردن، گزیدن(vi-ĉay)، گذشتن(vi-tartan)
پر دور پرستیدن(pairi-sta)، پراکندن(pairi-kan)
ز/س/آز بیرون زدودن، سگالیدن، آزمودن
ان (دیس دیگری از هم) هم اندودن، انداختن، انباشتن
ش بیرون شتافتن، شکاریدن، شمردن

پسوندهای فعلی

پسوندهای فعلی
پسوندمعنینمونه
آک پسوند اسم ساز کاواک(از کافتن/کاویدن)، پوشاک(از پوشیدن)، خوراک(از خوردن)، رواج/رواگ(از رفتن).
َند پسوند اسم ساز گزند(از گزیدن)، کشند(از کشیدن)، چرخند(از چرخیدن)، توفند(از توفیدن)، کاوند(از کافتن/کاویدن)، سازند(از ساختن).
َن با مضارع پسوند اسم ابزار ساز سوزن(سوختن)، بریجَن، پرویزَن، نهنبن، تاَون( از تافتن)، پوشَن(از پوشیدن).
َن با ماضی پسوند مصدر ساز آمدن، رفتن، گفتن، نوشتن، گسستن، پیوستن.
آن پسوند قید و صفت ساز پریشان(از پریشیدن)، نگران( از نگریستن)، دوان( از دویدن)، لرزان.
ه با مضارع پسوند اسم ابزار ساز ماله( از مالیدن)، تابه(از تافتن)، ارّه(از ارّیدن)، گیره.
ه با ماضی پسوند صفت ساز شکسته، مرده، ریخته، نوشته، خریده.
آ پسوند صفت ساز گویا، شنوا، رسا، شیوا، فریبا، دانا.
َنده پسوند صفت ساز پرنده، خزنده، آینده، رونده، فروشنده.
آل پسوند اسم ساز روال، پوشال.
ِش پسوند اسم مصدر ساز گویش، بینش، دانش، گردش، دِگرش.
ِشت، ِشن پسوند اسم ساز دهشن( از دادن)، خورشت( از خوردن).
اوک پسوند اسم ساز برشتوک( از برشتن).
مان پسوند اسم ساز ساختمان و سازمان(از ساختن)، زایمان(از زاییدن)، ریسمان(از ریسیدن).

تراوندهای فعلی

تراوندهای فعلی
تراوندمعنینمونه
حذف واج (د) از مصدر تراوند اسم ساز آزمودن ← آزمون، نمودن ← نمون، افزودن ← افزون، افسودن ← افسون، اندودن ← اندون.
حذف واج (د) از مصدر + تغییر واج تراوند اسم ساز آسودن ← آسان، فرمودن ← فرمان.

زمان دستوری در زبان فارسی

  • مقاله اصلی: زمان دستوری

زبان فارسی دارای سه زمان دستوریِ اصلیست: گذشته (ماضی یا پیشین)، حال (مضارع)، و آینده (مستقبل یا پسین). در پارسی دری همه افعال از دو بن ماضی و مضارع ساخته می‌شوند. بن مضارع پارسی دری همان مادهٔ فارسی میانه است که گاه با هم اختلاف تلفظ جزئی دارند. فعل‌ها از دو بن ماضی و مضارع ساخته می‌شوند.

بن ماضی = مصدر بدون «ن» پایانی(مصدر مرخم):

دیدن ← دید ، کاشتن← کاشت

بن مضارع = فعل امر بدون ب آغازی:

ببین ← بین، بکار ← کار

فهرست برخی از افعال سادهٔ زبان فارسی

فهرست برخی از افعال سادهٔ زبان فارسی. برخی از افعال در گویش‌های فارسیِ مناطقی متداول هستند که در مناطق دیگر متروک شده‌اند. برای نمونه، «شاریدن» در سمرقند به معنی «ریختن آب و مایعات دیگر از بالا به پایین» (بنگرید به لغت آبشار) هست که در فارسی تهران امروزی رواج ندارد. در عین حال در فارسی امروز تهرانی واژهٔ «شوت کردن» از «شوتِ» انگلیسی برگرفته شده‌است که در گویش‌های دیگرِ فارسی هنوز رواج ندارد.

در جدول زیر، بخشی از افعال فارسی فهرست شده‌اند که برای یافتن کاربرد دقیق‌تر آن‌ها می‌توان به لغت‌نامه‌ها مراجعه کرد. همه افعال ناگذرا (لازم) می‌توانند روشمند با افزودن پسوند –اندن یا –انیدن به فعل گذرا تبدیل شوند. مانند چسبیدن و چسباندن، گستردن و گستراندن. برخی از پرکاربردترین این افعال ناگذرا در جدول زیر فهرست شده‌اند. گو اینکه همه افعال ناگذرا شامل این قاعده خواهند بود. جدای از این، در موارد فراوان افعال با پیشوندهای گوناگون همراه می‌شوند که معانی آنان را دگرگون می‌سازد، چون: بَر، باز، ترا، دَر، فَر، فرا، وا، وَر، نا. برای نمونه در: رفتن–وررفتن–وارفتن-دررفتن، رسیدن-بررسیدن-فرارسیدن-وارسیدن، ریختن-تراریختن. ریخت‌های کهن تر این تکواژهای پیشوندی که اکنون دیگر کاربرد روشمند ندارند که برخی از آن‌ها از این قرارند: آ (برای نفی ارزشی) درآوردن (آ+بردن)؛ اَ (برای نفی ساده)، اَف (برای نمایاندن بالایینگی و بزرگی) در افروختن و افراشتن، اندر (برای نمایاندن درونینگی) در اندریافتن؛ پَر، پَرا، پیرا (برای نمایاندن پیرامونینگی) در پراکندن، پرداختن؛ گُ (برای نمایاندن جدایی و پستی) گُمیختن، گُسستن، گُریختن؛ نِ یا نَ یا نی (برای نمایاندن پایینینگی و دقت) در نِشستن، نِهفتن، نیوشیدن، نمودن، نهادن. در همهٔ افعال، برای ساختن نفی از پیشوند «نِـ» یا «ناـ»، و برای ساختن نهی از پیشوند «نَـ» یا «مَـ» بر روی ستاک حال بهره گرفته می‌شود. در سالهای اخیر در جهت توانمند سازی زبان فارسی، برخی از افعال نیز ساخته شده‌اند. برای آگاهی از ریشه‌شناسی فعل های فارسی، به صفحه ریشه‌شناسی فعل رجوع کنید. در جدول زیر مواردی که با ستاره نشان داده شده‌اند، از فعل های برساخته می‌باشند.

افعال ساده
ریشهستاک گذشتهستاک حالگفتارنوشتارگذراییمعنیاسم ابزار
آجیدن آجیدآجین☓✓گذراسوراخ و دندانه‌دار کردن ، بخیه زدن☓
آچاردن آچاردآچار☓✓چاشنی و آچار به خوراک زدن، آمیختن، ترکیب کردن☓
آختن آختآهنج یا آهاز☓؟بیرون کشیدن☓
آراستن/آرَستن آراست/آرَستآرای☓✓ گذراآرایش دادن☓
آرِستن آرستآر؟؟توانستن؛ جرأت داشتن☓
آردن آردآر؟✓مخفف آوردن☓
آزدن آزدآز☓✓رنگ کردن؛ تیغ زدن در حجامت☓
آزردن آزردآزار✓✓ گذرااذیت کردن؛ ناراحت کردن☓
آزمودن آزمودآزمای؟✓ گذراامتحان کردن☓
آژدَن آژدآژن☓✓بخیه زدن☓
آژَندن/آژَندیدن آژند/آژندیدآژن☓✓ گذراملاط کشیدن بین دو خشت یا سنگ☓
آژیریدنآژیریدآژیر☓✓ گذراهشیار کردن؛ خبردار کردن؛ اعلان کردن☓
آسَغدنآسَغدنآسَغ؟✓مهیا کردن، فراهم کردن☓
آسُغدنآسُغدآسُغ؟✓نیمه سوختن☓
آسودن آسودآسای؟✓استراحت کردن☓
آشامیدنآشامیدآشام؟✓ گذرانوشیدن☓
آشفتن آشفتآشوب؟؟ گذراپریشان شدن☓
آغازیدن آغازیدآغاز؟؟ گذراشروع کردن؛ آغاز کردن☓
آغالیدن آغالیدآغال؟؟گذراتحریک کردن، برانگیختن☓
آغشتن آغشتآغار؟؟ گذراآلودن؛ آمیختن؛ اختلاط؛ خیساندن☓
آغِستنآغِستآغن؟؟ گذراپر کردن به زور، آکندن☓
آغوشیدن/آغوشتنآغوشید/آغوشتآغوش؟؟گذرادر آغوش گرفتن☓
آفریدن آفریدآفرین✓✓ گذراخلق کردن☓
آفَندیدنآفندیدآفند؟✓جنگ کردن، حمله کردن☓
آکندن/آگندن آکند/آگندآکن/آگن✓✓ گذراانباشتن؛ پر کردن☓
آگهیدن آگهیدآگاه؟؟باخبر شدن☓
آگاهاندن/آگاهانیدن آگاهاند/آگاهانیدآگاهان☓☓ گذراباخبر کردن☓
آگیشیدنآگیشیدآگیش☓☓گذراآویختن؛ درآویختن؛ آویزان شدن؛ پیچیدن☓
آلودن آلودآلای؟؟ گذراآلوده کردن☓
آلُفتنآلُفتآلوب؟؟ گذراآشفتن ، شوریده شدن☓
آلیختن/آلیزیدنآلیختن/آلیزیدنآلیز؟؟ گذراجفتک انداختن☓
آمادنآمادآمای؟؟گذراآماده کردن☓
آماردن/آماریدن آمارد/آماریدآمار؟؟شمردن؛ حساب کردن؛ به حساب آوردن☓
آماسیدن آماسیدآماس؟؟ورم کردن☓
آماهیدنآماهیدآماه؟؟ورم کردن☓
آمدن آمدآی✓✓☓
آموختن آموختآموز؟✓ گذرایاد گرفتن☓
آمودن آمودآمای؟✓آراستن؛ زینت دادن؛ جا دادن گوهر در انگشتر؛ به نخ کشیدن گوهرها و مهره‌ها☓
آموزاندن آموزاند آموزان ؟ ؟ یاد دادن
آمیختن آمیختآمیز؟✓ گذرامخلوط کردن☓
اَندمیدناَندمیداَندم؟✓حسرت خوردن☓
آوردن آوردآور✓✓ گذرا☓
آوَردیدن آوَردیدآوَرد✓✓ گذراحمله کردن؛ جنگ کردن☓
آویختن آویختآویز؟✓ گذراآویزان کردن☓
آهاردن آهاردنآهار✓☓آهار زدن (به جامه)☓
آهنگیدن آهنگیدآهنگ☓☓قصد کردن، اراده کردن برای کاری☓
آهیختن آهیختآهنج یا آهاز☓☓کشیدن؛ بیرون کشیدن☓
اَرزیدن اَرزیداَرز✓✓ارزش داشتن☓
اَرغیدناَرغیداَرغ☓؟خشمگین شدن، غضب کردن☓
اِشاندناِشانداِشان✓✓ گذراپرتاب کردن☓
اِشنوسیدناِشنوسیداِشنوس✓✓عطسه کردن، اِشنوسه کردن☓
اُفتادن/اُفتیدن اُفتاداُفت✓✓☓
اَفدیدن اَفدیداَفدX✓ گذراشگفتی کردن، تعجب کردن☓
اَفراختن اَفراختاَفراز؟؟ گذرابلند کردن☓
اَفراشتن اَفراشتاَفراز؟✓ گذرابلند کردن☓
اَفروختن اَفروختاَفروز؟✓ گذراآتش روشن کردن☓
اَفزودن اَفزوداَفزا✓✓ گذرااضافه کردن☓
اَفژولیدناَفژولیداَفژول✓✓گذراتحریک کردن☓
اَفسُردن اَفسُرداَفسُر؟؟یخ بستن، منجمد شدن☓
اَفسودن/افساییدناَفسود/اَفساییداَفسای؟؟جادو کردن☓
اَفشاندن اَفشانداَفشان؟؟پخش کردن☓
اَفشُردن اَفشُرداَفشُر؟؟ گذرافشردن☓
اَفکَندن اَفکَنداَفکَن☓✓ گذراانداختن☓
اَفگاردناَفگارداَفگار☓✓زخمی کردن☓
اَلفَنجیدن اَلفَنجیداَلفَنج؟؟کسب کردن؛ اندوختن☓
اَلفَختن/اَلفاختن اَلفَختاَلفاز؟؟کسب کردن؛ اندوختن☓
اَلفیدن اَلفید؟؟؟کسب کردن؛ اندوختن☓
اَنبازیدن اَنبازیداَنباز؟✓شریک شدن، شراکت جُستن☓
اَنباشتن اَنباشتاَنبار؟✓ گذرا☓
اَنبودن اَنبوداَنبوی؟؟آفریدن☓
اَنبوسیدن اَنبوسیداَنبوس؟؟پدید آمدن☓
اَنبوشتن اَنبوشتاَنبوی؟؟آفریدن☓
اَنجالیدناَنجالیداَنجال✓✓پر کردن؛ سیر شدن؛ گستاخی کردن؛ خسته کردن☓
اَنجاماندناَنجاماند اَنجامان ☓ ☓ انجام دادن
اَنجامیدناَنجامیداَنجام✓✓انجام شدن☓
اَنجوختن/اَنجوغیدن اَنجوخت/اَنجوغیداَنجوخ/اَنجوغ☓✓برهم کشیدن پوست روی و اندام☓
انجیدناَنجیداَنج✓✓حجامت کردن☓
اَنجیردناَنجیرداَنجیرد؟✓گذراسوراخ کردن، سُفتن☓
اَنداختن اَنداختاَنداز✓✓ گذرا☓
اَندَخسیدناَندَخسیداَندَخس؟✓گذراپناه گرفتن، پناه دادن☓
اَندوختن اَندوختاَندوز؟؟ گذراجمع آوری کردن☓
اَندودن اَندوداَندای؟؟پوشاندن چیزی توسط ماده ای خاص☓
اَندیشیدن اَندیشیداَندیش✓✓فکر کردن☓
اِنگاشتن اِنگاشتاِنگار؟✓تصور کردن☓
اَنگیختن اَنگیختاَنگیز؟؟تحریک کردن☓
انگیزاندن انگیزاند انگیزان ؟ ؟ انگیزه دادن
اَوژَنیدن/اوژندیدن اَوژَنیداَوژَن؟✓ گذراانداختن☓
اَوباشتن اَوباشتاَوبار☓☓پر کردن☓
اورندیدن اورندید اورند ☓ ☓ ناگذرا خدعه زدن، فریب دادن ☓
اوسانیدن اوسانید اوسان ☓ ☓ گذرا فروانداختن، افشاندن ☓
ایستادن ایستادایست✓✓☓
ایستاندن ایستاندایستان✓✓ گذرامتوقف کردن☓
باختن باختباز✓✓ گذرا☓
بازاندن بازاندبازان✓✓☓
باریدن باریدبار✓✓☓
باراندن باراندباران؟؟☓
بازآمدن بازآمدبازآی؟؟☓
بازخواستن بازخواستبازخواند؟؟☓
بازگشتن بازگشتبازگرد؟؟☓
بازنمودنبازنمود بازنمای ✓ ✓ گذرا شرح دادن، توضیح دادن ☓
باشیدن باشیدباش؟؟بودن☓
بافتن بافتباف✓✓ گذرا☓
بالیدن بالیدبال✓✓افتخار کردن☓
بایستن بایستبای✓✓لازم بودن☓
بانگیدنبانگید بانگ ☓ ☓ بانگ زدن؛ فریاد زدن ☓
بُختن بخت بوز گذرا رهایی بخشیدن، نجات دادن ☓
بخشاییدن بخشاییدبخشای؟؟ گذرا☓
بخشودن بخشودبخشای؟✓ گذرا☓
بخشیدن بخشیدبخش✓✓ گذرا☓
بَدِستیدنبدستید بدست ☓ ؟ گذرا تهدید کردن، بیم دادن ☓
برازیدن برازیدبراز؟؟برازنده بودن☓
بردن بردبر✓✓ گذرا☓
برشتن برشتبریز/بریج✓✓گذرابرشته کردنبریجَن
برشمیدن*برشمیدبرشم؟✓ گذراآشامیدن☓
برگشتن برگشتبرگرد✓✓ گذرا☓
برگاشتن برگاشت؟✓✓ گذرا☓
برمرداشتن برمرداشتبرمردار☓✓گذراچشم داشتن☓
برنمودن برنمودبرنمای✓✓گذرامشخص کردن☓
بریدن بریدبر✓✓ گذرا☓
بستن بستبند✓✓ گذرا☓
بسودن/بساویدن بسود/بساویدبسای/بساو☓☓دست مالیدن؛ لمس کردن☓
بسیجیدن بسیجیدبسیج✓✓گذرا/ناگذربسیج کردن؛ مهیا و آماده کردن؛ تدارک دیدن☓
بسیدن بسیدبس??بس کردن☓
بلعیدن بلعیدبلع✓✓ گذرافرو دادن خوراک☓
بودن بوداست✓✓☓
بوسیدن بوسیدبوس✓✓ گذرا☓
بوییدن بوییدبوی✓✓ گذرا☓
بیشازیدن بیشازیدبیشاز؟✓گذرا/ناگذردرمان کردن، معالجه کردن؛ درمان شدن☓
بیختن بیختنبیز؟؟گذراالک کردن، غربال کردنبیزن
بِیوازیدن بیوازید بیواز گذرا پاسخ دادن
بَیوسیدن بیوسیدبیوس؟؟انتظار داشتن، چشم داشتن☓
بیهودن بیهود ؟ ؟ ؟ ناگذر باطل گفتن؛ رنگ گردانیدن از حرارت ☓
پاشاندن پاشاندپاشان✓✓ گذرا☓
پاشیدن پاشیدپاش✓✓ گذرا☓
پالاییدن/پالودن پالایید/پالودپالای؟؟ گذراتصفیه کردن☓
پالیدنپالیدپال✓؟ گذراجست و جو کردن☓
پاییدن پاییدپای✓✓ گذرادید زدن؛ مراقبت بودن☓
پایستن پایستپای✓✓ گذرادوام داشتن☓
پختن پختپز✓✓ گذرا☓
پذیرفتن پذیرفتپذیر✓✓ گذرا☓
پدافندیدن* پدافندیدپدافند؟✓دفاع کردن☓
پدرامیدنپدرامیدپدرام؟✓ناگذرنیکو شدن، خرم شدن☓
پذیراندن پذیراندپذیران✓✓ گذرا☓
پراکندن پراکندپراکن؟؟ گذرا☓
پراندن پراندپران✓✓ گذرا☓
پرتابیدنپرتابیدپرتاب؟✓ گذراپرتاب کردن☓
پرچیدنپرچیدپرچین؟✓ گذراپرچ کردن☓
پرداختن پرداختپرداز✓✓ گذرا☓
پرستیدن پرستیدپرست✓✓ گذرا☓
پرسیدن پرسیدپرس✓✓ گذرا☓
پرماسیدنپرماسیدپرماس✓✓ گذرالمس کردن، با لمس متوجه شدن☓
پرواسیدنپرواسیدپرواس؟؟خلاصی یافتن، فراغت یافتن☓
پروردن پروردپرور؟؟ گذرا☓
پرهودن پرهود پرهون ؟ ؟ گذرا/ناگذر رنگ گردانیدن از آتش یا آفتاب، برشته شدن ☓
پرهیختن پرهیختپرهیز؟؟☓
پرهیزیدن پرهیزیدپرهیز؟؟☓
پریدن پریدپر✓✓☓
پریشیدن پریشیدپریش✓✓پریشان شدن☓
پَزیدن پزیدپز؟؟پختن☓
پُزیدن پزید پز نشکنج گرفتن
پژمردن پژمردپژمر✓✓☓
پژوهیدن پژوهیدپژوه✓✓تحقیق کردن☓
پرویختنپرویختپرویز✓✓گذرابیختن، الک کردنپَرویزَن
پسندیدن پسندیدپسند✓✓ گذرا☓
پنافتن، پنافتپنام؟؟جلوگیری کردن، مانع شدن☓
پناهیدن پناهیدپناه؟؟☓
پنداریدن پنداریدپندار؟؟☓
پنداشتن پنداشتپندار؟✓☓
پنگاشتنپنگاشتپنگار؟✓گذراترسیم کردن، زمودن☓
پوشیدن پوشیدپوش✓✓گذراپوشَن
پوشاندن پوشاندپوشان✓✓ گذرا☓
پیچاندن پیچاندپیچان✓✓ گذرا☓
پوکیدن پوکیدپوک✓✓ گذرا☓
پوکاندن پوکاندپوکان✓✓ گذرا☓
پیچیدن پیچیدنپیچ✓✓☓
پیچاندن پیچاندنپیچان✓✓ گذرا☓
پیراستن پیراستپیرای؟؟ گذرا☓
پیرانوشتن* پیرانوشتپیرانویس؟؟گذراپیرانویسی کردن، حاشیه‌نویسی کردن، تقریظ کردن☓
پیوستن پیوستپیوند✓✓ گذرا☓
پیونداندن پیونداندپیوندان؟؟ گذرا☓
پیماییدن پیماییدپیمای؟؟ گذرا☓
پیمودن پیمودپیمای؟✓ گذرا☓
پیموختن پیموختپیموز؟؟ گذراپوشیدن، به تن کردنپیموزان
تاختن تاختتاز؟؟☓
تاسیدن تاسیدتاس؟؟مضطرب شدن؛ بی‌تاب شدن، نفس نفس زدن از گرما☓
تافتن تافتتاب؟؟گذراتاوَن
تاراندنتاراندتاران✓✓گذراتارومار کردن، متفرق کردن☓
تبیدن تبیدنتب؟؟ گذرا☓
تپیدن تپیدتپ✓✓ گذرا☓
ترازیدن ترازیدتراز✓✓گذراتنظیم کردن؛ آرایش دادن؛ مرتب کردن☓
تراشیدن تراشیدتراش✓✓ گذرا☓
ترساندن ترساندترسان✓✓ گذرا☓
ترسیدن ترسیدترس✓✓ گذرا☓
تَرَکیدن ترکیدترک✓✓☓
تَرَکاندن ترکاندترکان✓✓☓
تُرُنجیدن یا تَرَنجیدن ترنجیدترنج؟✓منقبض شدن؛ درهم‌ کشیده شدن؛ پرچین‌وشکن شدن؛ افسرده شدن☓
تُرُنگیدن یا تُرَنگیدن ترنگیدترنگ؟✓آواز دادن هر نوع ابزار(ساز، شمشیر و غیره)؛ ترنم کردن☓
تَکاندن تَکاندتَکان✓✓☓
تَکیدن تَکیدتَک؟✓☓
تَفیدن تفیدتَف✓✓☓
تفتیدن تفتیدتفت؟✓☓
تَفتن تَفتتَب✓✓☓
تَفسیدن تَفسیدتَفس؟✓☓
تُمبیدن تُمبیدتُمب؟؟☓
تَمَرگیدن تمرگیدتمرگ؟؟☓
تَمیدن تمیدتم✓؟به لکنت سخن گفتن☓
تنودن تنودتن؟؟☓
تُندیدن تندیدتند؟؟ گذرا☓
تَنجیدن تَنجیدتَنج؟؟☓
تنیدن تنیدنتن؟؟☓
توانستن توانستتوان✓✓☓
توپیدنتوپید توپ ✓ ✓ تشر زدن
توختن توختتوز؟؟☓
توریدن توریدتور؟؟☓
توفیدن توفیدتوف☓☓☓
تولیدن تولیدتول؟؟☓
تیغیدن تیغیدتیغ؟؟ گذراتیغ زدن☓
جزیدن جزیدجز✓✓ گذرا☓
جَستن جستجه✓؟☓
جُستن جستجوی؟؟ گذرا☓
جنباندن جنباندجنبان؟؟ گذرا☓
جنبانیدن جنبانیدجنبان؟؟ گذرا☓
جنبیدن جنبیدجنب؟؟☓
جُندَنجُندجُن✓؟☓
جنگیدن جنگیدجنگ✓✓☓
جوشاندن جوشاندجوشان✓✓ گذرا☓
جوشیدن جوشیدجوش✓✓☓
جَویدن جَویدجَو✓✓☓
جوییدن جوییدجوی؟؟ گذرا☓
جهیدن جهیدجه✓✓☓
چاقیدن چاقیدچاق؟؟☓
چاقیدنچاقیدچاق؟؟☓
چامیدن چامیدچام؟✓☓
چاویدن چاویدچاو؟؟ناله و بانگ کردن پرندگان هنگام ترس☓
چاییدن چاییدچای✓✓☓
چاپیدن چاپیدچاپ✓✓☓
چبسیدن چبسیدچبس؟؟☓
چخیدن چخیدچخ✓؟ستیزه کردن؛ کوشیدن؛ دشمنی ورزیدن☓
چَربیدنچربید چرب ✓ ✓ گذرا چیره شدن ☓
چرخاندن چرخاندچرخان✓✓ گذرا☓
چرخیدن چرخیدچرخ✓✓☓
چَرَستیدن یا چِرِستیدن چرستیدچرست؟؟دندان قروچه کردن، بهم زدن و بهم فشردن دندان☓
چرنگیدنچرنگیدچرنگ✓✓صدا کردن زنگ یا دَرای یا ابزار☓
چَرویدنچَرویدچرو✓✓چاره جُستن؛ تدبیر کردن☓
چزاندن چزاندچزان✓✓☓
چسباندن چسباندچسبان✓✓ گذرا☓
چسبیدن چسبیدچسب؟؟☓
چُسیدن چسیدچس✓✓☓
چشیدن چشیدچش✓✓ گذرا☓
چِلِسکیدن چِلِسکیدچِلِسک✓؟☓
چفسیدن چفسیدچفس؟؟☓
چَفتن/چَفتیدن چفت/چفتیدچم/چفت✓؟خم شدن؛ کوژ شدن☓
چَکَسیدن چَکَسیدچَکَس؟؟☓
چَمیدن چَمیدچَم؟✓☓
چُنگیدن چنگید چنگ ؟ ؟ سخن گفتن ☓
چَوسیدن چَوسیدچوس؟؟☓
چیدن چیدچین✓✓☓
چیریدن چیریدچیر✓✓چیره شدن☓
خاراندن خاراندخاران✓✓ گذرا☓
خاریدن خاریدخار✓✓☓
خاستن خاستخیز☓✓☓
خاییدن خاییدخای؟؟☓
خراشاندن خراشاندخراشان؟؟☓
خراشیدن خراشیدخراش؟؟☓
خرامیدن خرامیدخرام؟؟☓
خروشیدن خروشیدخروش☓✓☓
خریدن خریدخر✓✓ گذرا☓
خزیدن خزیدخز✓✓☓
خسبیدن خسبیدخسب؟؟☓
خَسپیدن خسپیدخسپ؟؟☓
خُسپیدن خسپیدخسپ؟؟☓
خَستن خَستخَل☓☓مجروح شدن☓
خَستودن خَستودنخَستای☓☓گذرااعتراف کردن، خَستود شدن☓
خُفتن خُفتخواب؟؟☓
خَفیدن/خَپیدن، خفید/خپیدخف/خپ☓☓دم زدن، خفه شدن، سخت نفس کشیدن، نفس‌نفس زدن، سرفه کردن☓
خلانیدنخلانید خلان ☓ ☓ فروبردن چیزی نوک تیز در چیزی دیگر
خَلیدن خلیدخل☓☓فرورفتن، فروبردن، آزردن، مجروح شدن☓
خندیدن خندیدخند✓✓☓
خنداندن خنداندخندان✓✓ گذرا☓
خَنیدن خَنیدخَن✓✓ گذرا☓
خواباندن خواباندخوابان✓✓☓
خوابیدن خوابیدخواب✓✓☓
خواستن خواستخواه✓✓ گذرا☓
خواندن خواندخوان✓✓ گذرا☓
خوراندن خوراندخوران✓✓ گذرا☓
خوردن خوردخور✓✓ گذرا☓
خفسیدن خفسیدخفس؟؟☓
خوستن خوستخوَس؟؟☓
خوسیدن خوسیدخوس؟؟☓
خُوسیدنخوسیدخوس؟؟☓
خوفیدن خوفیدخوف☓☓☓
دادن دادده✓✓ گذرا☓
داشتن داشتدار✓✓ گذرا☓
دامیدن دامیددام✓✓ گذراافشاندن برای پالودن چیزی☓
دانستن دانستدان✓✓ گذرا☓
داویدن داویدنداو✓؟مدعی بودن☓
درازیدن درازیددراز؟؟☓
دراییدن دراییددرای؟؟☓
درزیدندرزیددرز؟؟گذرادوختندرزن
درخشیدن درخشیددرخش✓✓☓
درفشیدن درفشیددرفش✓✓☓
درنجیدن درنجیددرنج✓✓ناگذرصحبت کردن☓
درنگیدندرنگید درنگ درنگ کردن
دروشیدن دروشیددروش✓✓☓
درودن دروددرو؟؟☓
درویدن درویددرو؟؟☓
دریدن دریددر✓✓☓
دزدیدن دزدیددزد✓✓ گذرا☓
دِگَراندن* دگرانددگران؟✓گذراتغییر دادن، عوض کردن به چیزی☓
دِگَریدن* دگریددگر؟✓ناگذر/گذراتغییر یافتن، عوض شدن به چیزی☓
دندیدندندید دند ؟ ؟ زمزمه کردن
دواندن دوانددوان؟؟ گذرا☓
دوختن دوختدوز✓✓ گذرا☓
دوسیدن دوسیددوس✓؟گذراچسبیدن، متصل کردن☓
دوشیدن دوشیددوش✓✓ گذرا☓
دویدن دویددو✓✓☓
دیدن دیدبین✓✓ گذرا☓
راندن راندران؟؟ گذرا☓
رایاندنرایاندرایان✓؟ گذرارهنمایی نمودن، هدایت کردن؛ مدیریت کردن☓
ربودن ربودربای؟؟ گذرا☓
رخشیدن رخشیدرخش؟؟☓
رخیدن رخیدرخ؟؟ گذرا☓
رَزیدن رزیدرَز؟؟☓
رندیدن رندیدرند؟؟گذرارنده کردنرَنده
رساندن رساندرسان؟؟ گذرا☓
رَستن رستره؟؟☓
رُستن رستروی؟؟☓
رسیدن رسیدرس✓✓☓
رِشتن رشتریس؟؟رَسَن
رُشتن رشت؟؟؟☓
رَفتن رفترو✓✓☓
رُفتن رفتروب؟؟☓
رقصیدن رقصیدرقص✓✓☓
رنگیدن رنگید رنگ روییدن
روزیدن/روژیدن روزید/روژیدروز/روژ؟؟روشنایی دادن؛ به بیرون فَواریدنروزَن
رویاندن رویاندرویان؟؟☓
رُمبیدن رمبیدرمب؟؟☓
رَمیدن رمیدرم؟؟☓
روبیدن روبیدروب؟؟☓
روییدن روییدروی؟؟☓
ریختن ریختریز✓✓☓
ریدن ریدرین، ری✓✓☓
زادن زادزای؟؟☓
زاریدن زاریدزار✓✓☓
زاییدن زاییدزای؟؟☓
زدن زدزن✓✓☓
زُدودن زدودزدای؟؟☓
زَمودنزَمودزمای؟؟گذرانقش و نگار کردن☓
زَمیدن زَمید؟؟؟☓
زنگیدنزنگیدزنگ؟؟زنگ☓
زِنهاریدنزنهاریدزنهار؟؟گذراامان دادن☓
زنودن/زنوییدن زنود/زنوییدزنوی؟؟ناگذرموییدن؛ زوزه کشیدن☓
زَهیدنزهیدزه؟؟زاییدن؛ تراویدن؛ پدید آمدن☓
زیبیدن زیبیدزیب؟؟☓
زیفتن زیفتزیب✓✓☓
زیستن زیستزی، زیو✓✓☓
ژَکاریدنژَکارید ژَکار ؟ ؟ لجاجت کردن ☓
ژَکیدن ژَکیدژَک؟؟☓
ژولیدن ژولیدژول✓✓☓
ژوهیدنژوهید ژوه ؟ ؟ چکیدن آب از سقف بر اثر باران ☓
ساختن ساختساز✓✓☓
سابیدن سابیدساب؟؟☓
ساییدن ساییدسای؟؟☓
سپاردن سپاردسپار؟؟☓
سِپَردنسِپَردسِپَر؟؟☓
سِپُردن سِپُردسِپُر؟؟☓
سُپُردن سُپُردسُپُر؟؟به انتها رساندن؛ تکمیل کردن☓
سَپوختن یا سِپوختن یا سُپوختن سپوختسپوز☓✓گذراتعدی کردن، تجاوز کردن، نافرمانی کردن☓
ستادن ستادایست؟؟☓
ستاندن ستاندستان؟؟☓
سِتَدن سِتَدسِتان؟؟☓
سِتُردن سِتُردسِتُر؟؟☓
ستودن ستودستای؟؟☓
ستوهیدنستوهیدستوه؟؟به ستوه آمدن☓
ستهیدن ستهیدسته؟؟☓
ستیهیدن/ستیزیدن ستیهید/ستیزیدستیه/ستیز؟؟دشمنی کردن☓
سرشتن سرشتسریش؟؟☓
سِرَنگیدنسرنگید سرنگ ؟ ؟ گذرا مباحثه و منازعه کردن ☓
سریشتن سرشتسریش؟؟☓
سُرفیدن سرفیدسرف؟؟☓
سُراییدن سراییدسرای؟؟☓
سُرودن سرودسرای؟؟☓
سُریدن سریدسُر؟؟☓
سِزیدن سزیدسزا؟؟☓
سُفتن سُفتسُنب؟؟سمبه، سنباده
سِکالیدن سکالیدسِکال☓☓☓
سِکیزیدن سِکیزیدسِکیز☓☓برجستن؛ آلیختن، جفتک انداختن☓
سِگالیدن سگالیدسگال☓☓☓
سُلفیدن سُلفید سُلف ؟ ✓ گذرا/ناگذرا پولی به عنوان رشوه یا اجبار پرداختن ☓
سَمیدن سَمیدسَم؟؟☓
سوختن سوختسوز✓✓گذرا/ناگذراسوزَن
سودن سودسا؟؟☓
سوزاندن سوزاندسوزان✓✓☓
سَهمیدن سهمیدسهم✓✓ترسیدن، هراسیدن☓
شاشیدن شاشیدشاش✓✓☓
شاریدن شاریدشار✓✓☓
شایستن شایستشای؟؟☓
شَپْلیدن شپلیدشپل☓☓سوت زدن؛ صفیر زدن☓
شتاباندن شتاباندشتابان✓✓☓
شتابیدن شتابیدشتاب✓✓☓
شتافتن شتافتشتاب✓✓☓
شَخلیدن شخلیدشَخل؟؟☓
شَخودنشخودنشخای✓✓زخمی کردن؛ خراشیدن☓
شَخولیدن شخولیدشخل/شخول✓✓☓
شَخیدن شَخیدشَخ؟؟☓
شدن شدشو✓✓☓
شستن شستشوی✓✓☓
شکافتن شکافتشکاف✓✓☓
شکافیدن شکافیدشکاف؟؟☓
شکاندن شکاندشکان✓✓☓
شکستن شکستشکن✓✓☓
شکریدن/شکردن/شکاریدن شکریدشکر/شکار✓✓☓
شکَفتن شکفت؟☓☓☓
شکِفتن شکفت؟☓☓☓
شکُفتن شکفتشکاف☓☓☓
شکافیدن شکافیدشکاف؟؟☓
شکنجیدن شکنجیدشکنج؟؟گذراشکنجه کردن☓
شکوفیدن شکوفیدشکوف/شکاف؟؟☓
شُکوهیدنشکوهیدشکوه؟✓ناگذر/گذرااظهار بزرگی کردن؛ محترم شمردن☓
شکیفتن/شکیبیدن شکیفت/شکیبیدشکیب؟؟☓
شگافیدن شگافیدشگاف؟؟☓
شِگِفتن شگفتشِگِف☓☓☓
شِگِفتیدن شِگفتیدشِگِفت؟؟☓
شگوفیدن شگوفید؟؟☓
شماردن شماردشمار/شمر✓✓☓
شمردن شمردشمار/شمر✓✓☓
شَمیدن شمیدشم☓☓☓
شناختن شناختشناس✓✓☓
شناساندن شناساندشناسان✓✓☓
شِنُفتن شنفتشنو؟؟☓
شَنگیدن شنگیدشَنگ؟؟☓
شنودن شنودشنو؟؟☓
شنیدن شنیدشنو✓✓☓
شیفتن شیفتشیب✓؟ناگذرا/گذراآشفته و سرگشته شدن؛ عاشق شدن؛ شیفته ساختن☓
صرفیدن صرفیدصرف✓✓☓
طلبیدن طلبیدطلب✓✓☓
غارتیدن غارتیدغارت☓☓☓
غازیدن غازیدغاز☓☓☓
غاژیدن غاژیدغاژ☓☓برهم زدن پشم یا پنبه و مانند آن، حلاجی کردن☓
غَرمیدن غَرمیدغَرم☓✓خشمناک شدن؛ دشنام دادن☓
غُرُنبیدن غُرنبیدغُرنب✓✓بانگ و خروش برآوردن؛ غوغا کردن؛ آواز مهیب برآوردن (رعد)☓
غَنجیدن غنجیدغنج☓☓ناز و غمزه کردن، کرشمه کردن؛ بذله‌گویی کردن☓
غُنودن غنودغنو✓✓☓
غوتیدنغوتیدغوت؟✓گذرابه گویش مردم تاجیک یعنی غوطه‌ور شدن (در آب)، فرورفتن در آب☓
فاریدن فاریدفار✓؟خوش‌آیند بودن، به دل نشستن☓
فاژیدنفاژیدفاژ✓؟ناگذرخمیازه کشیدن☓
فرساییدن فرساییدفرسا؟؟☓
فرستادن فرستادفرست✓✓☓
فرسودن فرسودفرسای؟؟☓
فرجامیدنفرجامیدفرجام✓✓☓
فَرخَمیدن فَرخمیدفَرخم✓؟اهتمام و دقت کردن در کار؛ حلاجی کردن☓
فرغاریدنفرغاریدفرغار✓✓☓
فرکندن فرکند فرکن ناگذر/گذرا متلاشی شدن (کردن)
فرمودن فرمودفرمای✓✓☓
فروختن فروختفروش✓✓☓
فَرهیختنفرهیخت فرهَنج/فرهَنگ ؟ ؟ ادب کردن، آموزش دادن ☓
فریفتن فریفتفریب؟؟☓
فَریوریدن فریورید فریور درستکار بودن ☓
فزودن فزودفزای☓✓☓
فِسُردن فسردفسر؟؟☓
فُسوسیدنفسوسیدفسوس؟✓مسخره کردن؛ دریغ خوردن، اندمیدن☓
فِشُردن فشردفِشُر؟✓☓
فکندن فکندفکن؟✓☓
فَلخَمیدن فلخَمیدفَلخَم☓☓☓
فَلخودن فَلخودفَلخای☓☓☓
فَلخیدن فَلخیدفلخ☓☓☓
فَلَنجیدن فَلَنجیدفَلَنج؟✓☓
فُنودن فُنودفُنای؟✓مغرور شدن، غره شدن؛ فریفته شدن☓
فهماندن فهماندفهمان✓✓☓
فهمیدن فهمیدفهم✓✓☓
قاپیدنقاپید قاپ ✓ ✓ دزدیدن
قبولاندنقبولاند قبولان ✓ ✓ کسی را به پذیرفتن امری یا چیزی وادار ساختن
کاستن کاستکاه✓✓☓
کاشتن کاشتکار✓✓☓
کافتن کافتکاف؟؟☓
کاویدن کاویدکاو؟؟☓
کَپیدنکپیدکپ؟؟☓
کردن کردکن✓✓☓
کَرَشیدن/کَرَسیدن کَرَشیدکَرَش☓☓کسی را بازی دادن؛ چاپلوسی کردن؛ فریفتن☓
کِشتن کشتکار؟؟☓
کُشتن کشتکش✓✓☓
کشیدن کشیدکش✓✓☓
کَفتن کفتکف☓☓☓
کفیدن کفیدکف؟؟☓
کُفتن کفتکوب☓☓☓
کُفتن کفت؟☓☓☓
کفیدن کفیدکف☓☓☓
کلوچیدنکلوچیدکلوچ؟✓خرد کردن چیزی با دندان، دندان قروچه کردن☓
کندن کندکن✓✓☓
کوبیدن کوبیدکوب؟؟کوبَن
کوشیدن کوشیدکوش؟؟☓
کوفتن کوفتکوب✓✓☓
گالیدن گالیدگال؟✓☓
گاییدن گاییدگای✓✓☓
گُداختن گداختگداز؟؟☓
گذاردن گذاردگذار✓✓☓
گذاشتن گذاشتگذار✓✓☓
گذشتن گذشتگذر✓✓☓
گرازیدن گرازید؟☓☓☓
گرداندن گرداندگردان✓✓☓
گَرزیدن گَرزیدگَرز☓✓گلایه کردن؛زاری کردن؛توبه کردن☓
گرفتن گرفتگیر✓✓☓
گرویدن گرویدگرو✓✓ایمان آوردن، باوریدن☓
گریاندن گریاندگریان✓✓☓
گریختن گریختگریز✓✓☓
گریستن گریستگری✓✓☓
گزاردن گزاردگزار؟؟☓
گَزیدن گَزیدگَز؟؟☓
گُزیدن گُزیدگُزین✓✓☓
گُزیریدن/گزیردنگزیرید/گزیردگزیر✓✓چاره جُستن، تصمیم گرفتن☓
گُساردن گساردگسار☓✓☓
گُستراندن گُستراندگُستران✓✓☓
گُستَردن گُستردگُستر✓✓☓
گُسستن گسستگسل؟؟☓
گُسیختن گسیختگسل؟؟☓
گُسیلاندن گسیلاندگسیلان☓☓☓
گُسیلیدن گسیلیدگسیل☓☓☓
گشادن گشادگشا؟؟☓
گشتن گشتگرد✓✓☓
گشودن گشودگشای☓✓☓
گفتن گفتگوی✓✓☓
گُلاندن/گُلانیدن /گِلاندنگُلاند/گُلانیدگُلان☓✓غلتاندن روی زمین، تکان‌ دادن درخت که میوه‌های آن بریزد، تکاندن☓
گُماردن گماردگمار☓✓☓
گُماشتن گماشتگمار؟؟☓
گمیختنگمیختگمیز؟؟☓
گُندادن گُندادگُند☓✓به دست آوردن؛ یافتن☓
گندیدن گندیدگند✓✓☓
گنجیدن گنجیدگنج✓✓☓
گندن گندگن✓✓☓
گواژیدنگواژیدگواژ✓✓طعنه زدن☓
گوالیدنگوالگوال✓✓☓
گوزیدن گوزیدگوز✓✓☓
گوشیدنگوشید گوش ؟ ؟ گوش کردن
گیجیدنگیجید گیج ؟ ؟ گیج شدن
لابیدنلابیدلاب؟؟التماس کردن☓
لاغریدن لاغریدلاغر؟؟☓
لاشیدن لاشیدلاش؟؟☓
لافیدنلافیدلاف؟؟لاف زدن، گزافه گفتن☓
لَخشیدن لَخشیدلَخش؟؟☓
لِستن لستلیس؟؟☓
لِشتنلشتلیس✓؟☓
لَشتن لشت؟؟☓
لغزیدن لغزیدلغز؟؟☓
لُمباندنلمباندلمبان✓؟☓
لُمباندنلمباندلمبان✓؟☓
لُمبیدنلُمبیدلمب✓✓☓
لَنجیدن لَنجیدلَنج؟؟از جایی بیرون کشیدن، آهیختن☓
لِنجیدن لِنجیدلِنج؟؟رفتن به ناز و کبر☓
لندیدنلندید لند ؟ ؟ غر و غر کردن ☓
لَنگیدن لنگیدلَنگ؟؟☓
لِهیدن لهیدلِه؟؟☓
لیسیدن لیسیدلیس؟؟☓
لیشتن لیشتلیس؟؟☓
ماسیدن ماسیدماس✓✓☓
مالاندن مالاندمالان؟؟☓
مالیدن مالیدمال؟؟☓
ماندن ماندمان؟؟☓
مانستنمانستمان؟؟☓
مانیدن مانیدمان؟؟☓
مُردن مردمیر؟؟☓
مُشتن مشتمال؟؟☓
مولیدنمولیدمول☓☓درنگ کردن، تأخیر نمودن☓
موییدن موییدموی☓☓☓
میراندن میراندمیران✓✓☓
میزیدن می‌زیدمیز؟؟ گذرا☓
نازیدن نازیدناز؟؟☓
ناسیدنناسیدناس؟؟لاغر شدن، ضعیف شدن☓
نالیدن نالیدنال؟؟☓
ناویدن ناویدناو؟؟☓
نامیدن نامیدنام؟؟☓
نشاختن نشاختنشاز؟✓تعبیه کردن، نصب کردن؛ تعیین کردن☓
نشاستن نشاستنشا؟؟☓
نشاندن نشاندنشان؟؟☓
نشستن نشستنشین✓✓☓
نغزیدن نغزیدنغز☓☓نیکو شدنَ خوب شدن☓
نِفْریدننفریدنفرین؟✓ گذرا☓
نگاشتن نگاشتنگار؟؟☓
نگریستن نگریستنگر✓✓☓
نمودن نمودنمای✓✓☓
نواختن نواختنواز؟؟☓
نَوردیدن نوردیدنورد؟؟گذراطی کردن و درهم پیچیدننَوَردَن
نَوَشتننَوَشتنَوَرد؟؟☓
نِوِشتن نِوِشتنویس؟؟☓
نوشیدن نوشیدنوش☓✓☓
نهادن نهادنه✓✓☓
نهاندن نهاندنهان✓✓☓
نهشتن نهشتنه؟؟☓
نهفتن نهفتنهنب✓✓نهنبَن
نهیبیدننهیبیدنهیب؟✓گذراترسیدن؛ نهیب زدن☓
نیازیدن نیازیدننیاز؟؟گذرادرخواست کردن، محتاج بودن به چیزی☓
نیشیدن نیشیدنیش؟؟☓
نیوشیدننیوشیدنیوش؟؟☓
وابُردن وابُردوابَر✓✓☓
وابستن وابستوابند✓✓☓
واخواستن واخواستواخواه✓✓☓
واخواندن واخواندواخوان✓✓☓
واخیدن واخیدواخ✓✓حلاجی کردن☓
وادادن وادادواده✓✓☓
وارسیدن وارسیدوارس؟؟☓
واریدن واریدوار✓✓☓
وازدن وازدوازن✓✓☓
واساختن واساختواساز✓✓☓
واسِپُردن واسِپُردواسِپُر✓✓☓
واسوختن واسوختواسوز✓✓☓
واشکافتن واشکافتواشکاف✓✓☓
واشِمُردن واشِمُردواشِمُر✓✓☓
واشناختن واشناختواشناس✓✓☓
واشَمیدن* واشمیدواشم؟✓ گذرا☓
واکاویدن واکاویدواکاو✓✓☓
واکشیدن واکشیدواکش✓✓☓
واکوفتن واکوفتواکوب✓✓☓
واگذاشتن واگذاشتواگذار✓✓☓
واگفتن واگفتواگوی✓✓☓
واگندن واگندواگن✓✓☓
وانهادن وانهادوانِه✓✓مقرر کردن☓
واهِشتن واهِشتواهِل✓✓رها کردن و واگذار کردن☓
ورافتادن ورافتادوراُفت✓✓از بین رفتن☓
ورانداختن ورانداختورانداز✓✓از بین بردن☓
ورپریدن واپریدورپَر✓✓جوان مرگ شدن☓
وررفتن وررفتوررو✓✓با چیزی خود را مشغول کردن☓
ورزیدن ورزیدورز✓✓☓
ورتیدن ورتیدورت✓✓تغییر یافتن☓
وردیدن وردیدورد✓✓تغییر یافتنوَردَنه
ورنگریستن ورنگریستورنگر✓✓دقت کردن؛ توجه کردن☓
وزیدن وزیدوز✓✓☓
وَشکَریدن/وَشکَردنوَشکرید/وشکردوَشکر☓✓کاری را به چابکی کردن؛ با تجربه کاری را انجامیدن☓
وشکولیدنوشکولیدوشکول☓✓کاری را به چابکی کردن؛ با تجربه کاری را انجامیدن☓
وَشتن وشتوَس✓✓رقصیدن☓
وَغَستن وَغست؟☓☓ظاهر کردن، آشکار کردن☓
ویراستن ویراستویرای✓✓اصلاح کردن☓
هراسیدن هراسیدهراس؟؟ترسیدن؛ وحشت کردن☓
هِشتن/هِلیدن هشت/هلیدهل✓؟قرار دادن☓
یاختن یاختیاز؟؟بیرون کشیدن☓
یارستن یارستیار؟؟جرأت داشتن؛ قدرت داشتن☓
یازیدن یازیدیاز؟؟قصد کردن☓
یافتن/یابیدن یافت/یابیدیاب✓✓پیدا کردن☓
یوختن/یوزیدن یوخت/یوزیدیوز✓✓جستن؛ جهیدن☓

جستارهای وابسته

  • اسم‌های فارسی
  • ریشه‌شناسی فعل‌های فارسی

پانویس

  1. ↑ فهرست فعل‌های پارسی با معنای آن‌ها، گردآوری محمد بشیر حسین: بخش یک و بخش دوم، دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران - [۱] [۲]
  2. ↑ دکتر محمد ملایری-بحثی دربارهٔ صرف فعل در زبان علمی فارسی نیز یک مقاله نوشتند [۳]
  3. ↑ نام کتاب: ساختارهای وندی مشتق‌های فعلی، نوشتهٔ دکتر محسن حافظیان (Mohsen Hafezian)، ناشر: نشر گل آفتاب، مشهد و انتشارات مولتی‌ساژ کانادا، بهار ۱۳۸۸، ص ۲۰۳
  4. ↑ گفتگو، به بهانهٔ رونمایی کتاب ساختارهای وندیِ مشتق‌های فعلی
  5. ↑ http://ensani.ir/fa/article/79099/بررسی-تحلیلی-و-تاریخی-فعل-های-پیشوندی-در-زبان-فارسی
  6. ↑ باطنی، محمدرضا (۱۳ خرداد ۱۳۸۷). «آیا فارسی زبانی عقیم است؟». بی‌بی‌سی. بایگانی‌شده از اصلی در ۹ ژانویه ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۲۴ ژانویه ۲۰۱۲.
  7. ↑ دکتر محمد ملایری-بخشی دربارهٔ صرف فعل در زبان علمی فارسی نیز یک مقاله نوشتند [۴]
  8. ↑ گفتگو به بهانه رونمایی کتاب ساختارهای وندی مشتق‌های فعلی
  9. ↑ دکتر یدالله منصوری بررسی ساختار فعل‌های جعلی (برساخته) در فارسی میانه نخستین همایش»، در «ساختار فعل‌های جعلی در فارسی میانه و فارسی دری» *اصل این مقاله، با عنوان ، به صورت سخن رانی ارائه شد. (تهران ۲۷ خرداد ۱۳۸۱) «بین‌المللی ایران‌شناسی [۵] [۶]
  10. ↑ دوگانگی ماده‌های مضارع و ماضی در فعل فارسی، دکتر حبیب برجیان
  11. ↑ ساختار فعل در فارسی میانه ترفامی و پهلوی اشکانی ترفانی، دکتر گلنار قلعه خانی، اسفندیار طاهری، مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز
  12. ↑ از ریشه‌های مختوم به aw است. ماده مضارع باستانی از ریشه بالانده + ماده ساز aya ساخته می‌شود و صفت مفعولی باستانی ریشه ضعیف + ta ساخته می‌شود. ریشه فعل ساییدن Saw است که بن مضارع باستانی می‌شود Saw-aya و صفت مفعولی می‌شود su-ta که درفارسی به دو شکل سای و سود مانده‌است.
  13. ↑ دو چشمش یکی ابر شد سیل بار //// که خواهست رفتن مهش از کنار (شمسی، یوسف و زلیخا) چو آگاه شد مادرِ زردتشتز //// غم خویشتن را بخواهست کُشت (بهرام پَژدو، زراتشت نامه)
  14. ↑ دیس دیگر این فعل در فارسی خوازیدن است و واژگان خوازه گری، خوازنده و خوازه از این فعل برگرفته شده‌است. میرسیدش از سوی هر مهتری //// بهر دختر دمبدم خوازه گری (مولوی)
  15. ↑ تحلیل واژگانی افعال زبان فارسی، نویسنده: دکتر علی اکبر خمیجانی فراهانی، استادیار دانشگاه تهران صفحه:153
  16. ↑ ریشه ایرانی باستانی این افعال مختوم به p می‌باشد.
  17. ↑ ریشه ایرانی باستانی این افعال مختوم به b می‌باشد. ریشه رفتن در ایرانی باستان "rab" بوده‌است و ریشه گفتن نیز gaub است که در گذر به فارسی میانه حرف b افتاده‌است. در جفتهای فریب/فریفت و آشوب/آشفت صامت لبیِ b پایدار مانده و در جفت‌های سنب/سفت و نهنب/نهفت نیز مضارعِ خیشومی شده مانع از سایش b در گذر به فارسی میانه شده‌است
  18. ↑ پذیرفتن از پیشوند Pati و فعل گرفتن ساخته شده‌است. ریشه گرفتن در ایرانی باستان grab می‌باشد که در گذر به فارسی میانه b افتاده‌است.
  19. ↑ فعل پیوستن (pati-banda)با فعل بستن (banda) همریشه است و یکسان بودن این دو فعل در روش ساخت گذشته و حا تصادفی نیست.
  20. ↑ سعدی: ندانی که سعدی مکان از چه یافت ****نه هامون نوشت و نه دریا شکافت فردوسی: سه اسپ گرانمایه کردند زین****همی برنوشتند گفتی زمین
  21. ↑ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/اندون
  22. ↑ انوری و احمدی گیوی، ۱۳۸۸: ص. ۲۲.
  23. ↑ تاریخ زبان فارسی،محسن ابولقاسمی، ص274
  24. ↑ نام کتاب: ساختارهای وندی مشتق‌های فعلی نویسنده: دکتر محسن حافظیان (Mohsen Hafezian) ناشر: نشر گُل آفتاب، مشهد و انتشارات مولتی‌ساژ کانادا، بهار ۱۳۸۸، ص ۲۰۳
  25. ↑ فرهنگ وندهای زبان فارسی، ضیاءالدین هاجری، نشر آوای نور
  26. ↑ ناصرخسرو:دیو است جهان که زهر قاتل را****در نوش به مکر می بیاچارد
  27. ↑ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/آژیریدن
  28. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=آسغدن&d=en
  29. ↑ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/آسغدن-3
  30. ↑ از ریشه شم به اضافه آ نفی ارزشی
  31. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=آغستن&d=en
  32. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=آغوشیدن&d=en
  33. ↑ http://www.vajehyab.com/moein/آفندیدن
  34. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=آگیشیدن&d=en
  35. ↑ https://www.vajehyab.com/moein/آلفتن
  36. ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/آلیزیدن
  37. ↑ لغت‌نامه دهخدا، آماده کردن یا شدن
  38. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=آماهیدن&d=en
  39. ↑ https://paarsig.com/andamidan
  40. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/2788/%D8%A2%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%86
  41. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/2862/آهاردن
  42. ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/ارغیدن
  43. ↑ با کسر الف، در لهجه همدانی به معنی انداختن، پرت کردن
  44. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=اشنوسیدن&d=en
  45. ↑ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/افدیدن
  46. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=افژولیدن&d=en
  47. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=افساییدن&d=en
  48. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=افگاردن&d=en
  49. ↑ http://parsi.wiki/dehkhodaworddetail-96165e4a902d46b5b1fda14f6dac2975-fa.html
  50. ↑ «معنی انجاماندن | لغت‌نامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  51. ↑ «معنی انجاماندن | لغت‌نامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  52. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/47118/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%88%D8%AE%DB%8C%D8%AF%D9%86
  53. ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۴ ژوئن ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۲۳ مه ۲۰۱۶.
  54. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=انجیردن&d=en
  55. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=اندخسیدن&d=en
  56. ↑ «بازنمودن». موسسهٔ لغت‌نامهٔ دهخدا و مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۱-۳۰.
  57. ↑ «معنی بانگیدن | لغت‌نامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  58. ↑ قرآن قدس.
  59. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=بریجن&d=en
  60. ↑ همریشه با آشامیدن، از ریشه شم
  61. ↑ ترجمه قرآن قدس
  62. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=پرویزن
  63. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/71899/%D8%A8%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%D9%86
  64. ↑ در لهجه هراتی به معنی وارسی کردن برای یافتن چیزی
  65. ↑ https://paarsig.com/Âfandidan
  66. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=پدرامیدن&d=en
  67. ↑ http://www.vajehyab.com/amid/پرتابیدن
  68. ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/پرچیدن
  69. ↑ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/پرماسیدن
  70. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=پرواسیدن&d=en
  71. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/74901/%D9%BE%D8%B1%D9%87%D9%88%D8%AF%D9%86
  72. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=پرویختن&d=en
  73. ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/پرویزن
  74. ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/پنافتن
  75. ↑ https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/213748/1
  76. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=پنگاشتن&d=en
  77. ↑ روز سخت گرم شد و ریگ بتفت و لشکر و ستوران از تشنگی بتاسیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 493 و چ فیاض ص 485)
  78. ↑ http://www.vajehyab.com/farhangestan/تاوَن
  79. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=تاراندن&d=en
  80. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/92978/تمیدن
  81. ↑ «معنی توپیدن | لغت‌نامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  82. ↑ در لهجه هراتی به معنی دزدیدن
  83. ↑ در گویش دماوندی به معنی بول گرفتن چیزی در هواست
  84. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/110401/%DA%86%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AF%D9%86
  85. ↑ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/چرنگیدن
  86. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=چرویدن&d=en
  87. ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/خفیدن
  88. ↑ https://www.vajehyab.com/moein/خپیدن
  89. ↑ «معنی خلانیدن | لغت‌نامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  90. ↑ خُسیدن
  91. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=درزیدن&d=en
  92. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=درزن&d=en
  93. ↑ «معنی درنگیدن | فرهنگ فارسی معین». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  94. ↑ «معنی دندیدن | لغت‌نامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  95. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/160776/%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86
  96. ↑ https://www.vajehyab.com/moein/روزیدن
  97. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=روزن&d=en
  98. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=زمودن&d=en
  99. ↑ «معنی زنگیدن | لغت‌نامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  100. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=زنهاریدن&d=en
  101. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=زنوییدن&d=en
  102. ↑ قوتت از قوت حق می‌زهد/ نز عروقی کز حرارت می‌جهد (مولوی).
  103. ↑ «ژکاریدن». موسسهٔ لغت‌نامهٔ دهخدا و مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۴-۲۰.
  104. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/177233/%DA%98%D9%88%D9%87%DB%8C%D8%AF%D9%86
  105. ↑ سپری کردن
  106. ↑ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/سپردن-3
  107. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=ستوهیدن&d=en
  108. ↑ «سرنگیدن». موسسهٔ لغت‌نامهٔ دهخدا و مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۱۲-۲۱.
  109. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=سکیزیدن+&d=en
  110. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/110401/%DA%86%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AF%D9%86
  111. ↑ «شخودن». موسسهٔ لغت‌نامهٔ دهخدا و مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۶-۱۹.
  112. ↑ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/شکوهیدن-2
  113. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/200186/شیفتن
  114. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/230620/%D8%BA%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%AF%D9%86
  115. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/230620/%D8%BA%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%AF%D9%86
  116. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/232906/%D8%BA%D9%86%D8%AC%DB%8C%D8%AF%D9%86
  117. ↑ https://vazhaju.com/search/غوتیدن
  118. ↑ https://vazhaju.com/search/%D9%81%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%86
  119. ↑ http://parsi.wiki/dehkhodaworddetail-cd31796ade924c468f585ed9771eaf49-fa.html
  120. ↑ انوری: تو زر خواهی و من سخن عرضه دارم *** تو در فاژه افتی و من در عطاسه
  121. ↑ http://parsi.wiki/dehkhodaworddetail-94a48f4e3fe4448fbf7cc8bab4d3cdab-fa.html
  122. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/238065/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%D8%AC%DB%8C%D8%AF%D9%86
  123. ↑ http://parsi.wiki/dehkhodaworddetail-0b4f0dcd2fc34abb83fc099b934e5142-fa.html
  124. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/238101/%D9%81%D8%B1%D9%87%DB%8C%D8%AE%D8%AA%D9%86
  125. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/238065/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%D8%AC%DB%8C%D8%AF%D9%86
  126. ↑ «معنی فریوریدن | لغت‌نامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۸-۱۲.
  127. ↑ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/فسوسیدن
  128. ↑ «معنی قاپیدن | فرهنگ فارسی عمید». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  129. ↑ «معنی قبولاندن | فرهنگ فارسی معین». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  130. ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/کپیدن
  131. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/258195/%DA%A9%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF%D9%86
  132. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=کلوچیدن&d=en
  133. ↑ https://www.vajehyab.com/amid/%DA%AF%D8%B1%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%86
  134. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=گزیردن
  135. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/270534/%DA%AF%D9%84%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AF%D9%86
  136. ↑ در فارسی همدانی
  137. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=گمیختن&d=en
  138. ↑ ترجمه قرآن قدس
  139. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=گواژیدن&d=en
  140. ↑ http://parsi.wiki/dehkhodaworddetail-8edd947cff9540719279a8a92d09be14-fa.html
  141. ↑ «معنی گوشیدن | لغت‌نامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  142. ↑ «معنی گیجیدن | لغت‌نامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  143. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=لابیدن&d=en
  144. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=لافیدن&d=en
  145. ↑ در لهجه هراتی به معنی لیسیدن
  146. ↑ در لهجه تهرانی به معنی غذا بلعیدن
  147. ↑ در لهجه هراتی به معنی فروریزاندن است و حالت ناگذر آن رُمبیدن به معنای فروریختن است.
  148. ↑ در لهجه هراتی به معنی فروریختن
  149. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/279436/%D9%84%D9%86%D8%AC%DB%8C%D8%AF%D9%86
  150. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/279436/%D9%84%D9%86%D8%AC%DB%8C%D8%AF%D9%86
  151. ↑ «معنی لندیدن | لغت‌نامه دهخدا». www.vajehyab.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۹-۰۵.
  152. ↑ به معنی شباهت داشتن
  153. ↑ http://www.vajehyab.com/?q=مولیدن&d=en
  154. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=ناسیدن&d=en
  155. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/319064/%D9%86%D8%B4%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%86
  156. ↑ «نفرین کردن»؛ منبع: لغتنامهٔ دهخدا
  157. ↑ https://www.vajehyab.com/dehkhoda/نوردن
  158. ↑ درنوردیدن. منبع لغت‌نامه دهخدا. ندانی که سعدی مکان از چه یافت////نه هامون نَوشت و نه دریا شکافت (سعدی-بوستان)
  159. ↑ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/نهنبن
  160. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=نهیبیدن&d=en
  161. ↑ از نیوشیتن فارسی میانه، ترکیبی از پیشوند فعلی ن + گوشیدن، به چیزی گوش دادن)
  162. ↑ https://www.vajehyab.com/?q=وردنه&d=en
  163. ↑ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/وشکریدن
  164. ↑ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/وشکولیدن
  165. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/329614/%D9%88%D8%BA%D8%B3%D8%AA%D9%86

منابع

  • لغتنامه دهخدا
  • راهنمای ریشهٔ فعل‌های ایرانی؛ در زبان اوستا و فارسی باستان و فارسی کنونی، دکتر محمد مقدم.
  • فهرست فعل‌های پارسی با معنای آن‌ها، محمد بشیر حسین، بخش یک و بخش دوم، دانشکدهٔ تهران
  • http://azargoshnasp.com/languages/Persian/bashiri1.pdf
  • بحثی دربارهٔ صرف فعل در زبان علمی فارسی، دکتر محمد حیدری ملایری
  • یدالله منصوری، بررسی ساختار فعل‌های جعلی (برساخته) در فارسی میانه
  • http://www.archive.org/download/AStudyOfDenominativeVerbsInMiddlePersianAndModernPersian/farsifelhaa.pdf
  • http://sartre2.byu.edu/persian/courses/PRS506/PVClist.html
  • http://sartre2.byu.edu/persian/nazem/boyw.html
  • http://www.jahanshiri.ir/pvc/pvc.php
  • تحلیل واژگانی افعال زبان فارسی، دکتر علی اکبر خمیجانی فراهانی، استادیار دانشگاه تهران (ص ۱۵۳–۱۶۵)
  • تأثیر قانون بارتلمه بر ساختار فعل‌های زبان فارسی، بدرالزمان قریب
  • J.R. & Yarmohammadi, L., "The Persian Verb Reconsidered" , Archi Orientalni, 46, 1978(Page 46-60)
آخرین نظرات
  • مصدر
  • فعل
  • کلمه
  • ادبیات فارسی
  • زبان فارسی
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.