حساب کاربری
​
زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه
لینک کوتاه

ریشه‌شناسی فعل‌های فارسی

ریشه‌شناسی دانش شناخت، بازیابی و فراکاوی پیرامون ریشه واژه‌ها برپایه زبان‌های هم‌پیوند و زبان‌های دیگر می‌باشد. بررسی دگرگونی واژگان در طول زمان، دگرِش در حین گذار از زبانی به زبان دیگر و تغییر معنایی در این دانش انجام می‌شود. این جستار به ریشه‌شناسی کارواژه‌های زبان پارسی بر پایه زبان پارسی میانه، پارسی باستان و اوستایی می‌پردازد.

ریشه‌شناسی فعل

در زیر ریشه‌شناسی فعل‌های فارسی، برپایه مرجع‌های انجام گرفته شده‌است.

ریشه‌شناسی فعل
فعلهم‌ارز در زبان پارسی میانهریشهمعنیهم‌ریشگی
آشُفتن/آشوبیدن آشوفتن این واژه از پیشوند *آ و ستاک *شوب ساخته شده‌است. مختل شدن؛ خشم گرفتن؛ پریشان شدن برآشفتن، گشفتن، شیفتن
آلُفتن/آلوب ؟ این واژه از پیشوند *آ و ستاک *لوب ساخته شده‌است. شیفته شدن؛ آشفته شدن؛ پریشیدن آلُفت
اِشنوسیدن شنوشگ (عطسه) این واژه از ستاک *شنوش ساخته شده‌است. عطسه کردن اشنوسه، شنوشه
افراختن/افراشتن اَبراستن این واژه از پیشوند *اَف و ستاک *راز/*رای ساخته شده‌است. بلند کردن آراستن، رایاندن (ساماندهی و مدیریت کردن)، پیراستن، مهراز (معمار)، ویراستن، راست
افروختن/افروزیدن اَفرۉختن این واژه از پیشوند *اَف و ستاک *روچ/*روز/*روژ ساخته شده‌است. روشن کردن، شعله کردن فروغ، فَروختن، روز، روشن، روژیدن
افزودن/افزاییدن اَفزۉتن/اَبزۉتن این واژه از پیشوند *اَف و ستاک *زای ساخته شده‌است.

ستاک *جاو بالانده ستاک ĵaw* می‌باشد.

فزونی یافتن افزون، فزونی، فُزودن، گزاییدن
افسردن اَفسَردن این واژه از پیشوند *اَپ و ستاک *سرد ساخته شده‌است. سرد شدن (از اطراف)، یخ بستن فِسردن، سرد
اَفشاندن/اَوشاندن اَفشانتن این واژه از پیشوند *اَپ و ستاک *شان ساخته شده‌است. پخش کردن (به اطراف)، پراکندن شانیدن (شانه کردن)، شانه، افشانه
اَفشردن اَپشارتن/اَفشارتن این واژه از پیشوند *اَف و ستاک *فشر ساخته شده‌است. فشاردادن (از بالای چیزی) فشار، فشردن، افشره
افگاردن ؟ این واژه از پیشوند *اَف و ستاک *کارد/*کارت ساخته شده‌است. زخمی کردن کارد، فِگاردن، فَرگَرد
افگندن اَبگندن این واژه از پیشوند *اَف و ستاک *کَن ساخته شده‌است. از بالا انداختن یا نهادن فِگاندن، پراگندن، فرکندن
اَلفنجیدن/اَلفختن/اَلفغدن ؟ این واژه از ستاک *فنج ساخته شده‌است. بدست آوردن؛ جمع کردن
انباشتن/انباردن هَمباردن / هنباردن این واژه از پیشوند *هم و ستاک *بار/*پار ساخته شده‌است.

ستاک *بار/*پار بالانده ستاک par* می‌باشد.

گردآوری کردن (چیزی) انباره، سِپری، پُر، سِپریدن، پاره، پیشپاره
انگاشتن هَنگاردن این واژه از پیشوند *هم و ستاک *کار/*گار ساخته شده‌است.

ستاک *کار/*گار بالانده ریشه kar* است.

خیال کردن، تصور کردن نگاشتن، پنگاشتن، سگالیدن
آوازیدن آوازیدن این واژه از پیشوند *آ و ستاک *واز/*واژ/*واک ساخته شده‌است.

ستاک *واز/*واژ/*واک بالانده ریشه wak* است.

آواز دادن نوازیدن، گواژیدن، پیوازیدن، پژواک
بَدِستیدن/پدستیدنپَدیستادن این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و ستاک *ستای ساخته شده‌است.

درمجموع به معنی تهدید کردن، بیم دادن است.

تهدید کردن، بیم دادن بدست، ستودن، بستودن، ویستودن
بَستودن/بستاو این واژه از پیشوند *ابی/*اپی و ستاک *ستاو ساخته شده‌است.

ستاک *ستاو بالانده ریشه staw* است.

انکار کردن، نفی کردن بستاوه، ویستودن، ستودن، خستودن
بیشازیدن بؽشازؽنیدن این واژه از ستاک *بیشاز ساخته شده‌است. درمان کردن پزشک
پایستن پَتاییستن این واژه از ستاک *پاد ساخته شده‌است. دیر پاییدن پاینده، پایستار
پاییدن پاییتن این واژه از ستاک *پاه/*پاس ساخته شده‌است. پاسبانی کردن، مراقبت کردن پاسیدن
پدرامیدن ؟ این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و ستاک *رام ساخته شده‌است. نیکو شدن، خرم شدن آرامیدن، رامش
پراگندن پَراگندن این واژه از پیشوند *پرا و ستاک *کن ساخته شده‌است. پخش کردن (به بیرون، به جلو) کندن، افگندن
پرتافتن/پرتابیدن ؟ این واژه از پیشوند *پیرا و ستاک *تاب/*تاپ ساخته شده‌است. به پیرامون انداختن، پرتاب کردن تافتن، پرتاب
پروازیدن پَروازیدن این واژه از پیشوند *پیرا و ستاک *وَز ساخته شده‌است. به پیرامون پریدن پیشوازیدن، پسوازیدن
پروَستن / پروَندیدن پروَستن این واژه از پیشوند *پیرا و ستاک *بند ساخته شده‌است. دوره کردن، محاصره کردن؛ دربرداشتن بستن، پیوستن، بند، پرونده
پرچیدن پَرزیدن این واژه از پیشوند *پر و ستاک *چین/*زین ساخته شده‌است. پرچین کردن، چیدن (پیرامونی از چیزی) پرچین، چیدن، گزیدن، برگزیدن
پرویختن ؟ این واژه از پیشوند *پیرا و ستاک *ویز ساخته شده‌است. الک کردن، بیختن. بیختن، فروبیختن، ویختن، پرویزن، بیزن
پژمردن ؟ این واژه از پیشوند *پیرا و ستاک *میر ساخته شده‌است. به پیرامون مردن مردن
پژواکیدن ؟ این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و ستاک *واز/*واژ/*واک ساخته شده‌است. بارتابیدن (انعکاس) صدا آوازیدن، نوازیدن، گواژیدن، پیواختن
پسغدیدن/پسغدن پَساختن این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و و ستاک *ساز/*ساج ساخته شده‌است. مهیاکردن، تهیه کردن؛ آمادن پسغده، بسغدیدن، آسَغدن، سزیدن، ساختن، بسیجیدن
پِیموختن/پیموزیدن پَتمۉختن این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و ستاک *موز ساخته شده‌است. به تن کردن، پوشیدن موزه
پیوازیدن پَیواختن این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و ستاک *واز/*واژ/*واک ساخته شده‌است. پاسخ دادن، جواب دادن آوازیدن، نوازیدن، گواژیدن، پژواک
پیوستن پَتوَستن این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و و ستاک *بند ساخته شده‌است. چسباندن؛ متصل کردن؛ ملحق شدن بستن، پروستن
پیوسیدن پَیوسیدن این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و ستاک *اوس ساخته شده‌است. چشم داشتن، امید داشتن بیوسیدن
دروشیدن
دواریدن/دواریستن
رایاندنرایینیتن این واژه از ستاک *راز/*رای ساخته شده‌است. مدیریت کردن؛ هدایت کردن آراستن، افراختن، پیراستن، مهراز (معمار)، ویراستن، راست
روژیدن/روزیدن روچیتن این واژه ستاک *روچ/*روز/*روژ ساخته شده‌است. روشنایی دادن افروختن، فروغ، فَروختن، روز، روشن
چندیدن
خَستودن/خستاو آستوانیهیستن این واژه از پیشوند *آ و ستاک *ستای ساخته شده‌است. اقرار کردن ستودن، بَستودن، ویستودن
سِپَریدن/سِپَردن سْپورینیدن این واژه از پیشوند *از/*اس/*اش و ستاک *بار/*پار ساخته شده‌است.

پیشوند *از/*اس/*اش به معنی از، بیرون، بیرون از بوده و هم‌ارز us* در زبان پارسی میانه می‌باشد. ستاک *بار/*پار از ریشه parH* به معنی پرکردن، پروار کردن گرفته شده‌است.

تمام کردن، تکمیل کردن؛ طی کردن انبار، سِپری، پُر، پاره، پیشپاره
ستمیدن ستمبگ این واژه از ستاک *ستمب ساخته شده‌است. ستم ورزیدن ستهم، ستنبه
ستودن/ستای ستوتن این واژه از ستاک *ستای ساخته شده‌است. ستایش کردن ویستودن
ستوهیدن ستو وینیتن دو نگره پیرامون این واژه هست: نگره اول: این واژه از ستاک staup* به معنی چیره شدن، شکست دادن ساخته شده‌است.

نگره دوم: این واژه از پیشوند *از/*اس/*اش و ستاک *تاو ساخته شده‌است.

به تنگ آمدن نستوه
سراویدن
سگالیدن اوسکاردن این واژه از پیشوند *از/*اس/*اش و ستاک *کار/*گار ساخته شده‌است. ستاک *کار/*گار بالانده ریشه kar* به معنی اندیشیدن است. مشورت کردن، فکر کردن نگاشتن، انگاشتن
کوستن
گشُفتن/کشُفتن/کشوبیدن ویشوفتن این واژه از پیشوند *وی/*گ و ستاک *شوب ساخته شده‌است. پژمرده کردن؛ ویران کردن؛ پراکنده کردن؛ گشادن آشفتن
گرامیدن گرامینیدن این واژه ستاک *گر/*غر ساخته شده‌است. گرامی داشتن؛ اکرام کردن آژیر، پیغاره، ژغار
گُزاییدن/گَزاییدن ویزاییدن این واژه از پیشوند *وی/*گ و ستاک *زای ساخته شده‌است.

در مجموع مفهوم وارونی از افزودن را می‌رساند؛ محروم کردن، آسیب رساندن.

آسیب رساندن، محروم کردن افزودن
گمانیدن گومانیتن این واژه از پیشوند *وی/*گ و ستاک *من/*مان ساخته شده‌است. اندیشیدن؛ پنداشتن؛ انگاشتن دشمن، هومن، منش
گُندادنویندادن این واژه از ستاک *گُند ساخته شده‌است. بدست آوردن، یافتن؛ اختیار کردن
گواژیدن ؟ این واژه از پیشوند *وی/*گ و ستاک *واز/*واژ/*واک ساخته شده‌است. به بدی پاسخ دادن؛ طعنه زدن گواژه، نوازیدن، آوازیدن، پژواک
گوالیدن
گَوهَریدن/گهولیدن ویهیرتن/گوهْریتن این واژه از پیشوند *وی/*گ و ستاک *هَر ساخته شده‌است. تعویض کردن، مبادله کردن کوهریدن
لنجیدن ؟ این واژه از ستاک *هنج/*هنگ ساخته شده‌است. بیرون کشیدن؛ از ریشه درآوردن چیزی سنجیدن، آهیختن، فرهیختن
نگاشتن نیگاردن این واژه از پیشوند *نی/*نِ و بالانده ستاک *کَر ساخته شده‌است. تصویر کردن، رسم کردن نگریستن
نگریستن نیگیریدن این واژه از پیشوند *نی/*نِ و ستاک *کَر ساخته شده‌است. نگاه کردن؛ توجه کردن نگاشتن
نِگندن نیکانیتن این واژه از پیشوند *نی/*نِ و ستاک *کن ساخته شده‌است. دفن کردن نِگنده، کندن، پراکندن، افگندن
وَستامیدناَبِستامیدن (ساسانی)، اَوِستام (اشکانی) این واژه از پیشوند *با و ستاک *ایست ساخته شده‌است. اعتماد کردن وستام، ایستادن
وَغستن/وَغندیدن ؟ این واژه از پیشوند *اف و ستاک *غند ساخته شده‌است. آشکارکردن، کشف کردن وغست
ویسُتودن ؟ این واژه از پیشوند *وی/*گ و ستاک *ستای ساخته شده‌است. نفی کردن ستودن؛ ویستود

جدول ستاک‌های فعلی

ایرانی باستانهندوایرانیمعنی
*اوس uas* خواستن، آرزوکردن
*ایست stā* ایستادن
*بار/*پار (بالانده) par* pel* پرکردن، پروار کردن
*بند band* band* بستن
*بیشاز bishaz* درمان کردن
*پاد pād* ایستادن
*پاه/*پاس paH* پاسبانی کردن، محافظت کردن
*تاب/*تاپ tap* پیچاندن، تاب دادن، تافتن
*تاو taw* توانستن
*چین/*زین či/*čay* kuei* چیدن، گردآوری کردن
*راز/*رای raz/*rad* reĝ* راست داشتن، منظم کردن، to set
*رام ram* آسودن، آرامش یافتن
*روچ/*روز/*روژ rauč/*rauk* leuk* درخشیدن، بازتابیدن
*زای (بالانده) gaw/*ĵaw* geu(ə)* فزونی یافتن، رشد دادن
*ساز/*ساج sak* kak* سِزیدن، مناسب بودن، آماده کردن، توانستن
*ستای staw* ستودن
*ستمب stamb(H)* درایستادن، سفت بودن، ایستادگی کردن
*سرد sar* k̂el* سرد شدن
*شان šan* ksen* تکان دادن
*شوب xšaub* kseubh* در نوسان بودن، لرزیدن
*شنوش xšnauš* عطسه کردن
*غند gaud* پوشش دادن (cover)
*فشر fšar* فشاردادن
*فنج θua(n)ĵ* بدست آوردن
*کار/*گار (بالانده) kar* kar* اندیشیدن، به یاد آوردن
*کارد/*کارت kart* بریدن
*کَن/*گن kan* انداحتن، نهادن؛ ویران کردن
*گر/*غر garH* صدازدن، حالجویی کردن
*گُند waid* u(e)di* یافتن، بدست آوردن
*لوب raub* شوریدن، آشفته شدن (از عشق)
*من/*مان man* men* اندشیدن، درنظرگرفتن
*موز mauk* meuk* رها کردن، باز کردن
*میر mar* mer* مردن
*واز/*واژ/*واک (بالانده) wak* ueku* گفتن، سخن گفتن
*وَز waz* جنبیدن، وزیدن
*ویز waik* ueik* برگزیدن، جداکردن، بیختن
*هَر harH* دادوستد کردن، تعویض کردن، گوهریدن
*هنج/*هنگ θanĵ* کشیدن، آهیختن

جدول پیشوندهای فعلی

پیشوندهای فعلی
پارسی میانه ایرانی باستان مفهوم
*آ *آ ā*
*اَف *اَب/اَپ/اَف abiy/*aiwi* از بالا، بر، فرا
*اَپ apa* از، دور از، به بیرون، به اطراف
*از/*اس/*اش us* از، بیرون، بیرون از
*با *ابا upa* با، به همراه، با همراهی
*پرا para* درامتداد، به بیرون، به جلو، دور از
*پیرا/*پر pariy* پیرامون، دور، حدود
*پی/*پد/*پاد *پد/*پاد pati* پی، درپی، برضد، درمقابل
*نی/*نِ ni* زیر، از زیر
*وی/*گ *وی wi* جدا، جدا از و گاهی مفهوم عکس و نادرستی را می‌رساند
*هم *هم Ham*
  1. ↑ بررسی ریشه‌شناختی فعل‌های زبان پهلوی از یدالله منصوری.
  2. ↑ Etymological Dictionary of the Iranian Verb
  3. ↑ ترجمه قرآن قدس
  4. ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/160776/رایاندن
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.