ریشهشناسی فعلهای فارسی
ریشهشناسی دانش شناخت، بازیابی و فراکاوی پیرامون ریشه واژهها برپایه زبانهای همپیوند و زبانهای دیگر میباشد. بررسی دگرگونی واژگان در طول زمان، دگرِش در حین گذار از زبانی به زبان دیگر و تغییر معنایی در این دانش انجام میشود. این جستار به ریشهشناسی کارواژههای زبان پارسی بر پایه زبان پارسی میانه، پارسی باستان و اوستایی میپردازد.
ریشهشناسی فعل
در زیر ریشهشناسی فعلهای فارسی، برپایه مرجعهای انجام گرفته شدهاست.
فعل | همارز در زبان پارسی میانه | ریشه | معنی | همریشگی |
---|---|---|---|---|
آشُفتن/آشوبیدن | آشوفتن | این واژه از پیشوند *آ و ستاک *شوب ساخته شدهاست. | مختل شدن؛ خشم گرفتن؛ پریشان شدن | برآشفتن، گشفتن، شیفتن |
آلُفتن/آلوب | ؟ | این واژه از پیشوند *آ و ستاک *لوب ساخته شدهاست. | شیفته شدن؛ آشفته شدن؛ پریشیدن | آلُفت |
اِشنوسیدن | شنوشگ (عطسه) | این واژه از ستاک *شنوش ساخته شدهاست. | عطسه کردن | اشنوسه، شنوشه |
افراختن/افراشتن | اَبراستن | این واژه از پیشوند *اَف و ستاک *راز/*رای ساخته شدهاست. | بلند کردن | آراستن، رایاندن (ساماندهی و مدیریت کردن)، پیراستن، مهراز (معمار)، ویراستن، راست |
افروختن/افروزیدن | اَفرۉختن | این واژه از پیشوند *اَف و ستاک *روچ/*روز/*روژ ساخته شدهاست. | روشن کردن، شعله کردن | فروغ، فَروختن، روز، روشن، روژیدن |
افزودن/افزاییدن | اَفزۉتن/اَبزۉتن | این واژه از پیشوند *اَف و ستاک *زای ساخته شدهاست.
ستاک *جاو بالانده ستاک ĵaw* میباشد. | فزونی یافتن | افزون، فزونی، فُزودن، گزاییدن |
افسردن | اَفسَردن | این واژه از پیشوند *اَپ و ستاک *سرد ساخته شدهاست. | سرد شدن (از اطراف)، یخ بستن | فِسردن، سرد |
اَفشاندن/اَوشاندن | اَفشانتن | این واژه از پیشوند *اَپ و ستاک *شان ساخته شدهاست. | پخش کردن (به اطراف)، پراکندن | شانیدن (شانه کردن)، شانه، افشانه |
اَفشردن | اَپشارتن/اَفشارتن | این واژه از پیشوند *اَف و ستاک *فشر ساخته شدهاست. | فشاردادن (از بالای چیزی) | فشار، فشردن، افشره |
افگاردن | ؟ | این واژه از پیشوند *اَف و ستاک *کارد/*کارت ساخته شدهاست. | زخمی کردن | کارد، فِگاردن، فَرگَرد |
افگندن | اَبگندن | این واژه از پیشوند *اَف و ستاک *کَن ساخته شدهاست. | از بالا انداختن یا نهادن | فِگاندن، پراگندن، فرکندن |
اَلفنجیدن/اَلفختن/اَلفغدن | ؟ | این واژه از ستاک *فنج ساخته شدهاست. | بدست آوردن؛ جمع کردن | |
انباشتن/انباردن | هَمباردن / هنباردن | این واژه از پیشوند *هم و ستاک *بار/*پار ساخته شدهاست.
ستاک *بار/*پار بالانده ستاک par* میباشد. | گردآوری کردن (چیزی) | انباره، سِپری، پُر، سِپریدن، پاره، پیشپاره |
انگاشتن | هَنگاردن | این واژه از پیشوند *هم و ستاک *کار/*گار ساخته شدهاست.
ستاک *کار/*گار بالانده ریشه kar* است. | خیال کردن، تصور کردن | نگاشتن، پنگاشتن، سگالیدن |
آوازیدن | آوازیدن | این واژه از پیشوند *آ و ستاک *واز/*واژ/*واک ساخته شدهاست.
ستاک *واز/*واژ/*واک بالانده ریشه wak* است. | آواز دادن | نوازیدن، گواژیدن، پیوازیدن، پژواک |
بَدِستیدن/پدستیدن | پَدیستادن | این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و ستاک *ستای ساخته شدهاست.
درمجموع به معنی تهدید کردن، بیم دادن است. | تهدید کردن، بیم دادن | بدست، ستودن، بستودن، ویستودن |
بَستودن/بستاو | این واژه از پیشوند *ابی/*اپی و ستاک *ستاو ساخته شدهاست.
ستاک *ستاو بالانده ریشه staw* است. | انکار کردن، نفی کردن | بستاوه، ویستودن، ستودن، خستودن | |
بیشازیدن | بؽشازؽنیدن | این واژه از ستاک *بیشاز ساخته شدهاست. | درمان کردن | پزشک |
پایستن | پَتاییستن | این واژه از ستاک *پاد ساخته شدهاست. | دیر پاییدن | پاینده، پایستار |
پاییدن | پاییتن | این واژه از ستاک *پاه/*پاس ساخته شدهاست. | پاسبانی کردن، مراقبت کردن | پاسیدن |
پدرامیدن | ؟ | این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و ستاک *رام ساخته شدهاست. | نیکو شدن، خرم شدن | آرامیدن، رامش |
پراگندن | پَراگندن | این واژه از پیشوند *پرا و ستاک *کن ساخته شدهاست. | پخش کردن (به بیرون، به جلو) | کندن، افگندن |
پرتافتن/پرتابیدن | ؟ | این واژه از پیشوند *پیرا و ستاک *تاب/*تاپ ساخته شدهاست. | به پیرامون انداختن، پرتاب کردن | تافتن، پرتاب |
پروازیدن | پَروازیدن | این واژه از پیشوند *پیرا و ستاک *وَز ساخته شدهاست. | به پیرامون پریدن | پیشوازیدن، پسوازیدن |
پروَستن / پروَندیدن | پروَستن | این واژه از پیشوند *پیرا و ستاک *بند ساخته شدهاست. | دوره کردن، محاصره کردن؛ دربرداشتن | بستن، پیوستن، بند، پرونده |
پرچیدن | پَرزیدن | این واژه از پیشوند *پر و ستاک *چین/*زین ساخته شدهاست. | پرچین کردن، چیدن (پیرامونی از چیزی) | پرچین، چیدن، گزیدن، برگزیدن |
پرویختن | ؟ | این واژه از پیشوند *پیرا و ستاک *ویز ساخته شدهاست. | الک کردن، بیختن. | بیختن، فروبیختن، ویختن، پرویزن، بیزن |
پژمردن | ؟ | این واژه از پیشوند *پیرا و ستاک *میر ساخته شدهاست. | به پیرامون مردن | مردن |
پژواکیدن | ؟ | این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و ستاک *واز/*واژ/*واک ساخته شدهاست. | بارتابیدن (انعکاس) صدا | آوازیدن، نوازیدن، گواژیدن، پیواختن |
پسغدیدن/پسغدن | پَساختن | این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و و ستاک *ساز/*ساج ساخته شدهاست. | مهیاکردن، تهیه کردن؛ آمادن | پسغده، بسغدیدن، آسَغدن، سزیدن، ساختن، بسیجیدن |
پِیموختن/پیموزیدن | پَتمۉختن | این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و ستاک *موز ساخته شدهاست. | به تن کردن، پوشیدن | موزه |
پیوازیدن | پَیواختن | این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و ستاک *واز/*واژ/*واک ساخته شدهاست. | پاسخ دادن، جواب دادن | آوازیدن، نوازیدن، گواژیدن، پژواک |
پیوستن | پَتوَستن | این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و و ستاک *بند ساخته شدهاست. | چسباندن؛ متصل کردن؛ ملحق شدن | بستن، پروستن |
پیوسیدن | پَیوسیدن | این واژه از پیشوند *پی/*پد/*پاد و ستاک *اوس ساخته شدهاست. | چشم داشتن، امید داشتن | بیوسیدن |
دروشیدن | ||||
دواریدن/دواریستن | ||||
رایاندن | رایینیتن | این واژه از ستاک *راز/*رای ساخته شدهاست. | مدیریت کردن؛ هدایت کردن | آراستن، افراختن، پیراستن، مهراز (معمار)، ویراستن، راست |
روژیدن/روزیدن | روچیتن | این واژه ستاک *روچ/*روز/*روژ ساخته شدهاست. | روشنایی دادن | افروختن، فروغ، فَروختن، روز، روشن |
چندیدن | ||||
خَستودن/خستاو | آستوانیهیستن | این واژه از پیشوند *آ و ستاک *ستای ساخته شدهاست. | اقرار کردن | ستودن، بَستودن، ویستودن |
سِپَریدن/سِپَردن | سْپورینیدن | این واژه از پیشوند *از/*اس/*اش و ستاک *بار/*پار ساخته شدهاست.
پیشوند *از/*اس/*اش به معنی از، بیرون، بیرون از بوده و همارز us* در زبان پارسی میانه میباشد. ستاک *بار/*پار از ریشه parH* به معنی پرکردن، پروار کردن گرفته شدهاست. | تمام کردن، تکمیل کردن؛ طی کردن | انبار، سِپری، پُر، پاره، پیشپاره |
ستمیدن | ستمبگ | این واژه از ستاک *ستمب ساخته شدهاست. | ستم ورزیدن | ستهم، ستنبه |
ستودن/ستای | ستوتن | این واژه از ستاک *ستای ساخته شدهاست. | ستایش کردن | ویستودن |
ستوهیدن | ستو وینیتن | دو نگره پیرامون این واژه هست: نگره اول: این واژه از ستاک staup* به معنی چیره شدن، شکست دادن ساخته شدهاست.
نگره دوم: این واژه از پیشوند *از/*اس/*اش و ستاک *تاو ساخته شدهاست. | به تنگ آمدن | نستوه |
سراویدن | ||||
سگالیدن | اوسکاردن | این واژه از پیشوند *از/*اس/*اش و ستاک *کار/*گار ساخته شدهاست. ستاک *کار/*گار بالانده ریشه kar* به معنی اندیشیدن است. | مشورت کردن، فکر کردن | نگاشتن، انگاشتن |
کوستن | ||||
گشُفتن/کشُفتن/کشوبیدن | ویشوفتن | این واژه از پیشوند *وی/*گ و ستاک *شوب ساخته شدهاست. | پژمرده کردن؛ ویران کردن؛ پراکنده کردن؛ گشادن | آشفتن |
گرامیدن | گرامینیدن | این واژه ستاک *گر/*غر ساخته شدهاست. | گرامی داشتن؛ اکرام کردن | آژیر، پیغاره، ژغار |
گُزاییدن/گَزاییدن | ویزاییدن | این واژه از پیشوند *وی/*گ و ستاک *زای ساخته شدهاست.
در مجموع مفهوم وارونی از افزودن را میرساند؛ محروم کردن، آسیب رساندن. | آسیب رساندن، محروم کردن | افزودن |
گمانیدن | گومانیتن | این واژه از پیشوند *وی/*گ و ستاک *من/*مان ساخته شدهاست. | اندیشیدن؛ پنداشتن؛ انگاشتن | دشمن، هومن، منش |
گُندادن | ویندادن | این واژه از ستاک *گُند ساخته شدهاست. | بدست آوردن، یافتن؛ اختیار کردن | |
گواژیدن | ؟ | این واژه از پیشوند *وی/*گ و ستاک *واز/*واژ/*واک ساخته شدهاست. | به بدی پاسخ دادن؛ طعنه زدن | گواژه، نوازیدن، آوازیدن، پژواک |
گوالیدن | ||||
گَوهَریدن/گهولیدن | ویهیرتن/گوهْریتن | این واژه از پیشوند *وی/*گ و ستاک *هَر ساخته شدهاست. | تعویض کردن، مبادله کردن | کوهریدن |
لنجیدن | ؟ | این واژه از ستاک *هنج/*هنگ ساخته شدهاست. | بیرون کشیدن؛ از ریشه درآوردن چیزی | سنجیدن، آهیختن، فرهیختن |
نگاشتن | نیگاردن | این واژه از پیشوند *نی/*نِ و بالانده ستاک *کَر ساخته شدهاست. | تصویر کردن، رسم کردن | نگریستن |
نگریستن | نیگیریدن | این واژه از پیشوند *نی/*نِ و ستاک *کَر ساخته شدهاست. | نگاه کردن؛ توجه کردن | نگاشتن |
نِگندن | نیکانیتن | این واژه از پیشوند *نی/*نِ و ستاک *کن ساخته شدهاست. | دفن کردن | نِگنده، کندن، پراکندن، افگندن |
وَستامیدن | اَبِستامیدن (ساسانی)، اَوِستام (اشکانی) | این واژه از پیشوند *با و ستاک *ایست ساخته شدهاست. | اعتماد کردن | وستام، ایستادن |
وَغستن/وَغندیدن | ؟ | این واژه از پیشوند *اف و ستاک *غند ساخته شدهاست. | آشکارکردن، کشف کردن | وغست |
ویسُتودن | ؟ | این واژه از پیشوند *وی/*گ و ستاک *ستای ساخته شدهاست. | نفی کردن | ستودن؛ ویستود |
جدول ستاکهای فعلی
ایرانی باستان | هندوایرانی | معنی | |
---|---|---|---|
*اوس | uas* | خواستن، آرزوکردن | |
*ایست | stā* | ایستادن | |
*بار/*پار (بالانده) | par* | pel* | پرکردن، پروار کردن |
*بند | band* | band* | بستن |
*بیشاز | bishaz* | درمان کردن | |
*پاد | pād* | ایستادن | |
*پاه/*پاس | paH* | پاسبانی کردن، محافظت کردن | |
*تاب/*تاپ | tap* | پیچاندن، تاب دادن، تافتن | |
*تاو | taw* | توانستن | |
*چین/*زین | či/*čay* | kuei* | چیدن، گردآوری کردن |
*راز/*رای | raz/*rad* | reĝ* | راست داشتن، منظم کردن، to set |
*رام | ram* | آسودن، آرامش یافتن | |
*روچ/*روز/*روژ | rauč/*rauk* | leuk* | درخشیدن، بازتابیدن |
*زای (بالانده) | gaw/*ĵaw* | geu(ə)* | فزونی یافتن، رشد دادن |
*ساز/*ساج | sak* | kak* | سِزیدن، مناسب بودن، آماده کردن، توانستن |
*ستای | staw* | ستودن | |
*ستمب | stamb(H)* | درایستادن، سفت بودن، ایستادگی کردن | |
*سرد | sar* | k̂el* | سرد شدن |
*شان | šan* | ksen* | تکان دادن |
*شوب | xšaub* | kseubh* | در نوسان بودن، لرزیدن |
*شنوش | xšnauš* | عطسه کردن | |
*غند | gaud* | پوشش دادن (cover) | |
*فشر | fšar* | فشاردادن | |
*فنج | θua(n)ĵ* | بدست آوردن | |
*کار/*گار (بالانده) | kar* | kar* | اندیشیدن، به یاد آوردن |
*کارد/*کارت | kart* | بریدن | |
*کَن/*گن | kan* | انداحتن، نهادن؛ ویران کردن | |
*گر/*غر | garH* | صدازدن، حالجویی کردن | |
*گُند | waid* | u(e)di* | یافتن، بدست آوردن |
*لوب | raub* | شوریدن، آشفته شدن (از عشق) | |
*من/*مان | man* | men* | اندشیدن، درنظرگرفتن |
*موز | mauk* | meuk* | رها کردن، باز کردن |
*میر | mar* | mer* | مردن |
*واز/*واژ/*واک (بالانده) | wak* | ueku* | گفتن، سخن گفتن |
*وَز | waz* | جنبیدن، وزیدن | |
*ویز | waik* | ueik* | برگزیدن، جداکردن، بیختن |
*هَر | harH* | دادوستد کردن، تعویض کردن، گوهریدن | |
*هنج/*هنگ | θanĵ* | کشیدن، آهیختن | |
جدول پیشوندهای فعلی
پارسی میانه | ایرانی باستان | مفهوم | |
---|---|---|---|
*آ | *آ | ā* | |
*اَف | *اَب/اَپ/اَف | abiy/*aiwi* | از بالا، بر، فرا |
*اَپ | apa* | از، دور از، به بیرون، به اطراف | |
*از/*اس/*اش | us* | از، بیرون، بیرون از | |
*با | *ابا | upa* | با، به همراه، با همراهی |
*پرا | para* | درامتداد، به بیرون، به جلو، دور از | |
*پیرا/*پر | pariy* | پیرامون، دور، حدود | |
*پی/*پد/*پاد | *پد/*پاد | pati* | پی، درپی، برضد، درمقابل |
*نی/*نِ | ni* | زیر، از زیر | |
*وی/*گ | *وی | wi* | جدا، جدا از و گاهی مفهوم عکس و نادرستی را میرساند |
*هم | *هم | Ham* |
- ↑ بررسی ریشهشناختی فعلهای زبان پهلوی از یدالله منصوری.
- ↑ Etymological Dictionary of the Iranian Verb
- ↑ ترجمه قرآن قدس
- ↑ https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/160776/رایاندن