دودمان سلجوق
دودمان سلجوق (سلاجقه، آلسلجوق)، دودمانی از تُرکمانان غُز سنی بودند که در سدههای پنجم تا ششم هجری قمری، با برپایی یک امپراتوری بر بخشهای پهناوری در آسیای غربی و آسیای صغیر مانند ایران، افغانستان، شام (سوریه و فلسطین) و ارمنستان امروزی فرمان میراندند. بنیانگذار این سلسله طغرل بیک نام داشت که خود از نوادگان سلجوق بود و با شکست دادنِ سلطان مسعود غزنوی، در نیشابور بر تخت نشست و تحت سلطنت وی، سلجوقیان با ایجاد تسلط سیاسی بر خلافت عباسی در بغداد، رهبری جهان اسلام را به دست گرفتند.
دودمان سلجوق | |
---|---|
کشور | امپراتوری سلجوقی سلطاننشین روم |
بنیانگذاریشده | سدهٔ دهم میلادی – سلجوق |
عنوانها | |
شاخهها | دمشق: ۱۱۰۴ – بقتاش توسط طغتکین خلعشد. سلجوقی کبیر: ۱۱۹۴ – طغرل سوم در جنگ با تکش کشتهشد. روم: ۱۳۰۷– مسعود دوم کشتهشد. |
سلطنت دودمان سلجوق ایران دو دوره متمایز داشت، یکی دوره اقتدار که روزگار سه پادشاه نخستین آنان یعنی طغرل، آلب ارسلان و ملکشاه را دربر می گیرد و دیگر دوره ضعف و انحطاط که پس از مرگ ملکشاه آغاز میگردد. سلطنت سلاجقه بزرگ که پایگاهشان خراسان بود تا سال ۵۵۲ هجری قمری برقرار بود، و بعدها در نتیجه بروز اختلافات بر سر جانشینی میان شاهزادگان، اقتدار مرکزی از میان میرود، و سرانجام سلطنت آنان به چند قسمت تجزیه و تقسیم میگردد: بدین ترتیب سلجوقیان سوریه تا اوایل قرن ششم و سلجوقیان عراق و کرمان تا اواخر سده ششم و سلجوقیان آسیای کوچک تا پایان سده هفتم در قلمرو خود حکمرانی داشتند.
در زمان سلطان ملکشاه سلجوقی این قلمرو به اوج اقتدار رسید. این محدوده از شرق تا ماوراءالنهر و از غرب تا دریای مدیترانه امتداد یافت. واپسین شاه این سلسله از سلجوقیان عراق عجم و طغرل سوم نام دارد.
سلجوقیان زبان فارسی را زبان رسمی و درباری قرار دادند و وزیران این دوره بهویژه عمیدالملک کندری و خواجه نظامالملک توسی خدمات مهمی به این زبان و عمران و آبادانی شهرها و گسترش فنون و دانشها نمودند.
نیاکان دودمان سلجوقی
خاندان سلجوقی را از بازماندگان یکی از قبایل ترکان اوغوز میدانند. اوغوزها قبیلهای از ترکان، شامل بر ۲۴ طایفه بودند که این طوایف، خود متشکل از شعبهها و تیرههایی بود. قسمتی از تاریخچهٔ این قوم، با روایتهایی اساطیری و داستانی همراه است اما برای روشن شدن تبار آنان، ذکر میگردد. بنابر روایات اسلامی، فرزند ارشد نوح، که یافث نام داشت، از سوی پدر عهدهدار مشرق، ترکستان و نواحی اطراف آن شد و یافث که صحرانشین بود، در اصطلاح ترکان، اولجای خان نام گرفت. جانشین اولجای خان که پادشاهی بزرگ بود، دیب یاوقوخان نام داشت و پسرانی با نامهای قراخان، اورخان، گورخان و کرخان داشت، که قراخان جانشین پدر شد و اوغوز که ترکان اوغوز خود را منسوب به او میدانند، فرزند قراخان بود. دربارهٔ کودکی اوغوز روایتهایی مطرح شده که مجال بیان آن در این مقاله وجود ندارد اما دربارهٔ اقدامات او روایت است که اعمالش سبب نزاع او با پدر و عموهایش شد که پس از کشته شدن آنان، اوغوز به مدت ۷۵ سال به نزاع و درگیری با ایل عموهای خود پرداخت و پس از شکست آنان بر ولایتهایشان تسلط یافت و سپس به جهانگشایی پرداخت. نوادگان و بازماندگان اوغوز که شامل طوایف و قبایل متعدد میشدند، در طی چندین قرن به جنگ و کشمکشهای درونی در میان اتحادیههای مختلف و حکومتهای ترک و نزاعهای و روابط بیرونی با امپراتوران چین و اطراف پرداختند و پس از گسترش اسلام و هجوم اعراب به نواحی شرقی، با آنان تماس پیدا کرده و دچار کشمکشهایی در ابتدا و روابطی در ادامه با آنان گشتند. آنان مدتی با اختیار و زمانهایی نیز تحت سلطهٔ امپراتوران چین یا حاکمان متعدد، به گذران زندگی پرداختند. ترکان اوغوز علاوه بر این که در امپراتوری گوک-ترک، برجستهترین جایگاه را دارا بودند، از موقعیتی ویژه در اتحادیه تو-کیو نیز برخوردار بودند.
خانهای ترک بر اساس کتیبههای اورخون، از دودمان ترکهای اوغوز یا توقوز اوغوز بودند. در برخی دیگر از روایات، منبع تأسیس امپراتوری ترکان را شخصی به نام بومین میدانند. بر اساس اطلاعات همین کتیبه، اتحادیه توقوز اوغوزها با دارا بودن نه قبیله، وسیعترین بخش مغولستان را تحت سیطرهٔ خود داشتند. علاوه بر این موارد، در کتیبههای اورخون که یادگار قرن هشتم میلادی هستند، دربارهٔ شکلگیری و ساختار درونی یک دولت ترک و عناوین و منصبهای متعدد و غیره سخنانی رانده شده و یک دورهٔ پنجاه ساله از تاریخ ترکان که شامل ۶۸۰–۶۳۰ میلادی میباشد نیز تشریح شدهاست. دولت ترکان در قرن ششم، دارای تفاوتی واضح نسبت به دیگر دولتهای چادرنشین بودند که مشتمل بر اطاعت از یک دودمان فرمانروا به جای اطاعت از یک شخص بود. در کتیبههای ینی سئی نیز برای نخستین بار، از اتحادیهٔ آلتی اغوز که مشتمل بر شش قبیلهٔ اوغوز بودند، یاد شدهاست، که این کتیبهها در قرن هفتم به نگارش درآمدهاند.
در اواخر سدهٔ دوم هجری (هشتم میلادی) اوغوزها راه مهاجرت به سمت غرب را در پیش گرفتند و از مسیر استپهای سیبری از طرف جنوب غرب تا دریاچهٔ آرال و مرزهای ماوراءالنهر و از طرف شرق تا رود ولگا و جنوب روسیه پیشروی کردند. سرانجام اوغوزها در استپهای شرق دریای خزر اسکان گزیدند و فرمانروایشان که به یبغو شهرت داشت، بر قلمرویی مشتمل بر بخشهای انتهایی رود سیحون (سیر دریای سفلی) تا رود ولگا، مسلط گشت. قلمرو اوغوزها را در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) از دریای خزر تا حوزهٔ میانی سیحون (سیر دریا) دانستهاند. هنگام تسلط ترکهای اوغوز بر حوزهٔ پایینی سیر دریا، که خارج از سیطرهٔ سامانیان قرار داشته، مهاجرانی از ماوراءالنهر با رضایت ترکان بومی، سه شهر مسلماننشین شامل جند، خووارا (خواره) و ینگی کنت (یانگی کند) به معنای سکونتگاه جدید را بنا نمودند که این شهرها تحت حکومت اوغوزهای غیرمسلمان قرار داشتند. ینگی کنت که در مصب رود سیحون واقع بود، پایتخت زمستانی یبغوی اوغوزها بود. استقرار اوغوزها در سرحدات و حاشیههای شمالی قلمرو سامانیان که مصادف با قرن چهارم هجری صورت پذیرفت، مقدمهٔ حوادث تاریخی فوقالعاده مهم در دهههای بعدی و نقطهٔ آغاز حضور اوغوزها در صحنهٔ تاریخ اسلام به صورت واضح و روشن بود.
پیشینهٔ نخستین سلسله سلجوقیان ایران
تاریخ سیاسی و نظامی ترکان سلجوقی با ورود سلجک (سلجوق) به درگیریهای سیاسی و نظامی در سرزمینهای واقع در شمال شرق دریای خزر و شمال ماوراءالنهر که مصادف با نیمهٔ دوم سدهٔ چهارم هجری بودهاست، آغاز شد. سلجوق فرزند شخصی بود که دقاق، تقاق یا یقاق یا لقمان نام داشت. دقاق به تمریالیغ که به معنای سخت کمان است، شهرت داشت و عدهای از منابع او را با واسطهٔ ۳۳ نسل، به افراسیاب بن پشنگ (شاه اساطیری توران) میرسانند، که عدهای از مورخان این نسبنامه را ساختگی میدانند. دقاق از اعضای طایفهٔ قنق که خاستگاه فرمانروایان اوغوز بود، بهشمار میرفت و از امیران معتبر یبغو بود. روایتی نیز خدمت آنان در درگاه شاه خزران را بیان میدارند. سلجوق به علت مقام ارجمند دقاق در حکومت یبغوی اوغوزها، پس از پدر و از جانب یبغو، عهدهدار سمت سوباشی (فرماندهی لشکر) شد. پس از مدتی روابط میان یبغو و سلجوق به علل مختلفی که منابع بیان میدارند و بهطور کلی مشتمل بر افزایش روزافزون قدرت سلجوق، حسادت و فتنهانگیزی همسران یبغو و حسادت یبغو به قدرت و مقام سلجوق میباشد، رو به تیرگی نهاد و موجب شد سلجوق به اجبار به همراه یاران و احشامش، در سدهٔ چهارم هجری (واپسین دههٔ سدهٔ دهم میلادی) به سوی جند متواری گشت. در آنجا وی به همراه خاندانش به دین اسلام گروید و سلجوق مذهب حنفی اختیار نمود که در نتیجه، خاندان سلجوقی و زیردستانشان نیز به مذهب حنفی گرویدند. او را نخستین فرد از از ترکمانان اوغوز میدانند که اسلام اختیار کردهاست. البته عدهای از محققان به واسطهٔ نامهای فرزندان سلجوق که شامل میکائیل، موسی و اسرائیل میباشد، او را یهودی یا مسیحی نستوری مذهب میدانند، که این فرضیه نمیتواند قابل تکیه باشد زیرا اسامی یاد شده، اسلامی هم میباشند. سلجوقیان دو مرتبه در سال را به سفر مشغول بودند و نخست سفر زمستانی به نور که در نزدیکی بخارا واقع بود و دیگری نیز سفر تابستانه به سغد که در نزدیکی سمرقند قرار داشت، را شامل میشد. آنچه به حقیقت نزدیکتر مینماید این است که ایل سلجوقی پس از وصول به حدود و مرزهای ماوراءالنهر و استقرار در آن مکان، از مذهب شمنی ترک و مغولی خود فاصله گرفته و به اسلام گرویدهاند. از اقدامات او پس از سکونت در جند و پذیرش اسلام، از نجات ساکنان بخش سفلای سیردریا از خراجی که بر عهدهٔ آنان بود، خبر دادهاند که بر همین اساس، روابط نزدیک و تنگاتنگی میان مسلمانان ساکن این منطقه و بازماندگان سلجوق برقرار گشت. سلجوق، در سن ۶۷ یا ۱۰۰ سالگی و در شهر جند وفات یافت و در همان مکان نیز به خاک سپردهشد.
ورود سلجوقیان به ماوراءالنهر را پس از درگذشت سلجوق یا در زمان حیات وی و به رهبری پسرانش، میدانند. روایات در باب تعداد فرزندان سلجوق و نام آنان، متفاوت است، اما سه نام در تمام روایات تکرار شدهاند که شامل اسرائیل، موسی یبغو و میکائیل میباشند. دو نام دیگر نیز بر طبق بعضی روایات شامل یونس و یوسف میباشند. عدهای وارثان سلجوق را متشکل از چهار پسر به نامهای اسرائیل، موسی بیغو، یونس یا یوسف و میکائیل میدانند. پس از سلجوق پسرانش، اسرائیل، موسی یبغو و میکائیل به همراه فرزندان میکائیل که طغرلبیک و چغریبیک بودند، وارد چرخهٔ نزاعها و درگیریهایی که در ماوراءالنهر و خوارزم در جریان بود، شدند و در خدمت کسانی مانند سامانیان که به آنان اطمینان برخورداری از مراتع برای احشامشان را میدادند، درمیآمدند و حتی در برابر دیگر ترکان پایداری میکردند. در اواخر دورهٔ سامانیان وقایعی روی داد و عدهای از ترکان برای جنگ به دیگر ترکان، در ابتدا به امیر سامانی یاری رسانده و دشمنانش را شکست دادند اما در ادامهٔ راه به سامانیان خیانت کرده و از آنان روی گردانیدند که بحثهایی پیرامون نقش خاندان سلجوق و دیگر ترکان در این زمینه شکل گرفته که در بعضی انگشت اتهام به سمت سلجوقیان دراز شده و در بعضی دیگر آنان را تبرئه کردهاند. پس از گذر از دورهٔ سامانیان، سلجوقیان به اطاعت از قراخانیان روی آوردند و در خدمت آنان درآمدند و به زندگی کوچنشینی خود ادامه داده و قدرت خود را افزایش دادند. آل سلجوق با شخصی از قراخانیان به نام علی تگین همکاری کردند و او را در تصرف بخارا در سال ۴۱۱ هجری، یاری رساندند و سپس بزرگان سلجوقیان به وصلت با دختر علی تگین اقدام نمود که به دریافت جایگاهی ممتاز در حکومت علی تگین منجر شد.
از سمت دیگر، محمود غزنوی با بهرهگیری از اغتشاشاتی که در قلمرو قراخانیان در جریان بود و به بهانهٔ رهایی بخشیدن ستمدیدگان از ظلم علی تگین و در حقیقت با محقق نمودن آرزوی خویش و حضور در آن سوی جیحون و سرکوب علی تگین که بر بخارا و سمرقند تسلط داشت، به آن ناحیه لشکرکشی نمود که با ورود او به ماوراءالنهر، علی تگین به بیابانها گریخت و متحدش اسرائیل بن سلجوق نیز پنهان گشت. بر اساس روایات مختلف، اسرائیل با وقوف یمین الدوله به مخفیگاهش دستگیر شد و به سوی غزنین و سپس به سمت هند فرستاده شد و تا پایان عمر در آنجا بود. اما بنابر دیگر روایات موجود، محمود یکی از برادران را برای حضور در بارگاهش دعوت نمود که اسرائیل به علت تقدم و ارشد بودن، به این دعوت رفت و در آغاز نیز محمود با او به گرمی و مهربانی و با احترام برخورد نمود و لشکریان فراوانش را نیز بازگرداند اما با اطلاع بر قدرت روزافزون سلجوقیان و تعداد پرشمار آنان، او را که رهبر سلجوقیان بود، به همراه یارانش دستگیر نمود و در قلعهای در هند جای داد که اسرائیل در همانجا جان سپرد. محمود برای جلوگیری از شورش و قیام سلجوقیان، به آنان اطمینان داد که این واقعه تصادفی و موقتی است و به زودی رفع میگردد. خاندان سلجوقی نیز در ابتدا قصد خروج علیه محمود را داشتند اما به واسطهٔ پیام او و همچنین قدرت و هیبت محمود غزنوی از این کار منصرف گشتند.
ترکمانان از سلطان محمود غزنوی درخواست نمودند تا به آنان اجازه دهد در خراسان ساکن شوند و از امکانات محیطی آن بهرهمند گردند، زیرا در مکانی که حضور داشتند، از تنگی چراگاه و ستم امیران در عذاب بودند. محمود نیز به واسطهٔ لشکر قدرتمند خویش، غرور خود و تصور منهدم شدن قدرت سلاجقه با مرگ رهبرشان، نصایح و مشورتهای اطرافیانش را نادیده گرفت و به ترکمانان اجازهٔ حضور در خراسان را ابلاغ نمود. ترکمانان به واسطهٔ این اجازه از رودخانهٔ جیحون عبور نمودند و در بیابان سرخس، فراوه و باورد سکونت گزیدند. روایتی نیز اقامت آنان میان نسا و ابیورد را مطرح میکند. یکی از مخالفان سرسخت این تصمیم محمود، ارسلان جاذب امیر طوس بود که به مخالفت علنی با این تصمیم پرداخت اما محمود به هشدارهای او وقعی ننهاد و او را سختگیر خواند. عدهای نیز نیروی قابل اتکای ترکمانان و درآمد حاصل از حضورشان در خراسان را از دلایل موافقت سلطان محمود با این امر، بیان میدارند. بدین ترتیب ترکمانان در خراسان اسکان یافتند و از چراگاههای گسترده و نعمتهای فراوان آن بهره جستند اما پس از مدتی به چپاول و طغیان اقدام نمودند. مردم از آنان شکایت به سلطان محمود بردند و سلطان نیز ارسلان جاذب را فرمان به سرکوب آنان داد؛ اما او نتوانست بر اوضاع مسلط شود در نتیجه سلطان در نامهای دیگر او را سرزنش نمود اما ارسلان خواستار حضور سلطان محمود در آنجا جهت سرکوب ترکمانان گشت و محمود نیز با آزردگی و خشم فراوان در سال ۴۱۹ هجری به سمت طوس حرکت کرد. سلطان پس از دیدار با ارسلان در جریان مشکلات و وقایع قرار گرفت و نیرویی فراوان را در اختیار ارسلان قرار داد تا ترکمانان را سرکوب نماید و ارسلان نیز در در نبردی در نزدیکی رباط فراوه، آنان را شکست داد. در جریان این شکست عدهای از ترکمانان کشته و عدهای اسیر شدند و بقیه نیز به سوی بلخان، دهستان گریختند. ترکمانان با وجود این شکست سخت کاملاً از میان نرفتند و در انتظار نشستند تا بار دیگر به سرزمینهای گذشته بازگردند. پس از مرگ سلطان محمود، ترکمانان امیدوار شدند که به خراسان بازگردند و در این راه با نامهنگاریهایی به سلطان مسعود و قبول تعهداتی، وارد آن سرزمینها گشتند. ترکمانان پس از مدتی اقدامات خود را از سر گرفتند و به تاخت و تاز و غارت در خراسان پرداختند. یکی از مواردی که موجب پیشرفت کار آنان شد، عدم توجه کافی سلطان مسعود به خطر واقعی آنان و تمرکز مسعود بر روی هند بود که در پایان موجب شکست سنگین مسعود و سقوط سلسلهاش و مرگ او گشت. ترکان سلجوقی در چندین جنگ در ایالات مختلف به رویارویی با مسعود پرداختند و هر بار او یا عاملانش را دچار هزیمت نمودند.
طغرلبیک
ابتدای سلطنت سلجوقیان را باید با خطبه سلطنت برای رکن الدین ابوطالب طغرل بن میکاییل بن سلجوق (طغرل بیک) در تاریخ شوال ۴۲۹ هجری در نیشابور دانست.
طغرل به کمک ابوالقاسم علی بن عبدالله جوینی معروف به سالار پوژکان، که همواره در دستگاه قدرت طغرل باقیماند، به نیشاپور واردشد و سلطنت را آغاز کرد.
طغرل برای خود اسمی عربی به نام، ابوطالب رکنالدین محمد را انتخاب کرد و این نام و مقام مورد تأیید خلیفه عباسی قرار گرفت.
طغرل وزیری با کفایت که او را هم رده خواجه نظامالملک طوسی میدانند به نام عمیدالملک کندری داشت و سیاست و تدبیر او به طغرل یاری بسیار رساند.
طغرلبیک در سال ۴۳۳ به شهر ری وارد شد و این شهر را آباد کرده و بهپایتختی برگزید.
او سرانجام در رمضان ۴۵۵ هجری بعد از ۲۶ سال سلطنت در سن هفتاد سالگی در ری درگذشت و در مکانی که به برج طغرل (در ابن بابویه) معروفاست دفنشد.
آلپ ارسلان
عضدالدوله محمد آلپ ارسلان بن جغری (۴۵۵–۴۶۵هجری) بعد از مرگ عمویش طغرل به سلطنت رسید و وزارت را به عمیدالملک کندری سپرد. اما بعد از مدتی آلپ ارسلان به تحریک رقیب عمیدالملک (خواجه نظام الملک طوسی) او را به قتل رساند و نفوذ او به خواجه نظام الملک طوسی منتقل شد.
بیشتر عمر آلب ارسلان در جنگ با عیسویان سپری شد. او به قصد گسترش اسلام به ارمنستان حمله کرد و بر آن سرزمین غالب شد. اما بعد از غلبه بر آن سرزمین در سال ۴۶۴ با حملهٔ ارمانیوس دیوجانوس -امپراتور رومی- مواجه شد.
آلب ارسلان در نبرد ملازگرد، رومیان را به سختی شکست داد و امپراتور ارمانیوس دیوجانوس را دستگیر کرد. مورخان این جنگ را مقدمهٔ تسخیر بیتالمقدس و آغاز جنگهای صلیبی میدانند.
آلب ارسلان سرانجام به دست فردی به نام یوسف الخوارزمی که در جنگ آلپ ارسلان با حاکم تاوغاچ دستگیر و زندانی شده بود به سختی مجروح شد و بعد از چهار روز جان سپرد. تاریخنگاران چنین ذکر میکنند که آلپ ارسلان پیش از مرگ چنین گفتهاست: «دیروز در روی تپهای بودم و زمین را مینگریستم که زیر پای ارتشم به لرزه درمیآمد. در این هنگام به خود گفتم حاکم این جهان منم، چه کسی است که میتواند با من مقابله کند. خداوند غرور مرا دیده و جان مرا به وسیلهٔ یک اسیر گرفت».
ملکشاه
ملکشاه پسر آلپارسلان، بعد از مرگ پدرش به کمک خواجه نظامالملک به سلطنت دست یافت. او به کمک فراست و دانایی خواجه نظامالملک توانست به تمام رقیبان سلطنتی خود از جمله شاهزادگان سلجوقی مدعی غلبه کند.
او موفق به توسعه سرزمینهای تحت سلطه سلجوقیان شد. از متصرفات او میتوان به بازپسگیری اورشلیم از فاطمیون مصر و انطاکیه از روم شرقی نام برد. عراق عرب، گرجستان، ارمنستان، آسیای صغیر و شام از دیگر محدودههای تحت تصرف او میباشند. ماندگارترین میراث وی، تنظیم تقویم جلالی است که به نام وی و توسط گروهی از ریاضیدانان برجستهٔ زمان او به سرپرستی عمر خیام انجام گرفت. ملکشاه علاقه زیادی به ادبیات، علم و هنر نشان داد. از سلطنت او به خاطر مساجد باشکوه پایتخت خود (اصفهان)، اشعار عمر خیام و اصلاح تقویم (تقویم جلالی) یاد میشود. در دوره پادشاهی وی، مردم او از صلح داخلی و بُردباری مذهبی برخوردار بودند.
حکومت ملکشاه که در سال ۴۶۵ هجری آغاز شده بود، پس از برکناری خواجه نظامالملک و روی کار آمدن تاجالملک قمی، حرکتی رو به زوال در پیش گرفت.
عاقبت، خواجه نظامالملک در نهاوند بدست یکی از اسماعیلیان به نام ابوطاهر اوانی در سال ۴۸۵ هجری کشته شد. البته بنا به روایتی دیگر، خواجه نظام الملک به دست یکی از غلامان خود و به تحریک تاج الملوک که پیشکار ترکان خاتون همسر زیبای ملکشاه بود، با ضربت دشنه کشته شد.
ملکشاه نیز در همان سال و تنها سی و پنج روز پس از مرگ خواجه نظام الملک، در حالیکه در بغداد مهمان خلیفه عباسی بود، دچار زردی گردید و زندگی را بدرود گفت.
انشعاب در حکمرانی سلجوقیان
سلجوقیان از همان آغاز پیروزی بر غزنویان، ولایتهای کشور را بین سران خود تقسیم کردند. دارالملک (پایتخت) هر کدام از سلاجقه بدین شرح بود: جغری بیگ شهر مرو، موسی یبغو بست در سیستان و هرات، قاورد شهر کرمان، طغرل شهر ری، ابراهیم ینال شهر همدان، قتلمش گرگان و دامغان، و امیر یاقوتی ابهر، زنگان (زنجان) و آذربایجان را ولایت و مرکز حکومتی خود قراردادند.
به علت گسترش حکومت سلاجقه، ملکشاه، کشور را به ایالات و ولایات مختلف تقسیم کرده بود و هر ولایت را یکی از شاهزادگان، امراء یا اتابکان اداره میکرد.
اینان به علت دوری از اصفهان، پایتخت آن عهد و قدرتی که ملکشاه به آنها داده بود، بعد از مدتی شروع به تشکیل حکومتی جدا و مستقل کردند.
سلسله خوارزمشاهیان به دست انوشتکین غرجه که یکی از امراء بود تأسیس شد.
اتابکان نیز برای خود دم از استقلال زدند. در کرمان سلسله سلاجقه کرمان و در آناتولی سلسله سلاجقه روم به وجود آمد. از طرف دیگر اتابکان آذربایجان و اتابکان لرستان هم ادعای استقلال کردند.
سلطان محمد
سلطان محمد را میتوان آخرین پادشاه سلجوقیان دانست که بر تمام تصرفات این سلسله حکومت کرد. پس از اینکه ملکشاه زندگی را بدرود گفت بین پسران و شاهزادگان سلجوقی جدال سنگینی درگرفت.
... ابتدا بین دو پسر او محمود و پسر بزرگ برکیارق جنگ بر سر تاج و تخت سر گرفت. این جدال عاقبت در اصفهان با پیروزی محمود به پایان رسید و برکیارق زندانی شد. اما بعد از مدتی محمود بر اثر بیماری آبله در گذشت و قدرت دوباره به برکیارق برگردانده شد.
محمد پسر دیگر ملکشاه که در آن موقع سلطنت گنجه را بر عهده داشت سر به شورش علیه برادر خویش برداشت. بجز جنگ اول که در نزدیکی همدان رخ داد و با شکست محمد به پایان رسید، پنج جنگ دیگر نیز رخ داد که عاقبت با صلح بین دو برادر به پایان رسید. اما برکیارق در سال ۴۹۸ هجری یک سال بعد از صلح با برادرش محمد در گذشت و امور به محمد منتقل شد.
سلطان محمد امور مربوط به خراسان را به برادر خود سنجر واگذار کرد و خود امور دیگر تصرفات را به عهده گرفت. شام، آسیای صغیر و عراق عرب بخاطر از بین رفتن قدرت خلفای عباسی در فرمان او بود.
سلجوقیان در شرق ایران
بعد از آنکه سلطان محمد در گذشت سلطنت ایران تقریباً به دو قسمت تقسیم شد: سلجوقیان شرق به دست سلطان سنجر برادر سلطان محمد و سلجوقیان غرب به دست محمود. سلطان سنجر در دوران سلطنت خود کشمکشهای فراوانی را پشت سر گذاشت، اما قسمتی از کشور یعنی خراسان به پایتختی مرو را کاملاً در اختیار خود داشت.
عاقبت سنجر در سن ۷۲ سالگی و بعد از تقریباً ۶۲ سال سلطنت در سال ۵۵۲ هجری زندگی را بدرود گفت. سنجر برای خود جانشینی نداشت و خواهر زادهاش رکن الدین محمود به جای او بر تخت نشست.
اما در سال ۵۷۷ هجری به دست یکی از سرداران سلجوقی نابینا شد و اواخر حیات خود را در زندان به سر میبرد.
بدینسان، حکومت سلجوقیان شرق ایران با مرگ سلطان سنجر از بین رفت.
- بهطور کلی علل زوال خاندان سلجوقیان عبارتند از:
- جنگهای داخلی و نبردهای درونطایفه
- ملوک الطوایفی و تجزیه قلمرو
- ناتوانی مردم به دلیل مالیاتهای بسیار
- تضعیف نیرو و روحیه ارتش
طغرل بن ارسلان سلجوقی
طغرل فرزند سلطان ارسلانشاه ملقب به «رکن الدنیا، طغرل سوم»، پس از مرگ پدر بر اریکه پادشاهی نشست. وی در آغاز پادشاهی با تدبیر و اندیشه و کفایت وزیر خود بر مشکلات و سختیها فائق آمد و توانست برای مدت یک دهه آسودهخاطر امارت کند. او بر رقیبان خود مانند اتابک ایلدگز، عثمان قزل ارسلان، خلیفه ناصرالدین بالله (حاکم بغداد وقت) و چندی سلطان تکش خوارزمشاه پیروز شد و از دلاوران مشهور تاریخ سلسله سلجوقی است.
در پی جدالهای پی در پی با سلطان تکش خوارزمشاه پس از چندی، بار دیگر او علیه طغرل سوم برخاست و رهسپار عراق شد. طغرل نیز از همدان بیرون آمده و در روز بیست و چهارم جمادیالثانی ۵۹۰ ق، از ری به آهنگ مبارزه با تکش، سپاه خود را در برابر سپاه خوارزمشاهیان به صف آورد. نهایت، به سبب خیانت فرماندهان و بزدلی سپاهیان سلجوقی، طغرل یکه و تنها در میدان باقی ماند. دشمنان نیز او را محاصره کرده و به قتل آوردند.
و بدین سبب با مرگ او، سلسله سلجوقیان در ایران فرو پاشید.
سلسلههای دستاورد
سلجوقیان روم | سلجوقیان کرمان | سلجوقیان شام |
ایوبیان | دانشمندیان | اتابکان فارس |
دودمان زنگیان | بنی سلدق | اتابکان آذربایجان |
بوریان | آل ارتق | اتابکان لرستان |
سلاطین سلجوقی
# | نام | فرمانروایی
(میلادی) | زندگی
(میلادی) | خویشاوندی | |||
---|---|---|---|---|---|---|---|
پادشاه | نام کامل | از | تا | زاده | وفات | ||
۱ | طغرلبیک | ابوطالب رکنالدین محمد | ۱۰۳۷ | ۱۰۶۳ | ۹۹۳ | ۱۰۶۳ | پسر میکائیل |
۲ | آلپارسلان | ابوشجاع عضدالدین محمد | ۱۰۶۳ | ۱۰۷۲ | ۱۰۲۹ | ۱۰۷۲ | برادرزادۀ طغرلبیک / پسر چغریبیک |
۳ | ملکشاه یکم | جلال الدوله معز الدنیا و الدین ابوالفتح حسن | ۱۰۷۲ | ۱۰۹۲ | ۱۰۵۵ | ۱۰۹۲ | پسر آلپارسلان |
۴ | محمود یکم | ناصرالدنیا و الدین محمود | ۱۲۰۰ | ۱۲۱۸ | ~ | ~ | پسر ملکشاه یکم |
۵ | برکیارق | ابوالمظفر رکنالدین برکیارق | ۱۰۹۴ | ۱۱۰۵ | ۱۰۸۰ | ۱۱۰۵ | پسر ملکشاه یکم |
۶ | ملکشاه دوم | معزالدین ملکشاه | ۱۱۰۵ | ۱۱۰۵ | ~ | ~ | پسر برکیارق |
۷ | محمد یکم | غیاثالدین محمد تپر | ۱۱۰۵ | ۱۱۱۸ | ۱۰۸۲ | ۱۱۱۸ | پسر ملکشاه یکم |
۸ | احمد سنجر | معزالدین ابوالحارث احمد سنجر | ۱۰۹۷ | ۱۱۵۷ | ۱۰۸۵ | ۱۱۵۷ | پسر ملکشاه یکم |
سلطانهای ایران و عراق | |||||||
۸ | محمود دوم | مغیثالدین ابوالقاسم محمود | ۱۱۱۸ | ۱۱۳۱ | ۱۱۰۵ | ۱۱۳۱ | پسر محمد یکم |
۹ | داود | غیاثالدین داود | ۱۱۳۱ | ۱۱۳۱ | ~ | ۱۱۳۱ | پسر محمود دوم |
۱۰ | طغرل دوم | رکنالدین ابوطالب طغرل | ۱۱۳۴ | ۱۱۳۴ | ۱۱۰۹ | ۱۱۳۴ | پسر محمد یکم |
۱۱ | مسعود | غیاثالدین ابوالفتح مسعود | ۱۱۳۴ | ۱۱۵۲ | ۱۱۰۸ | ۱۱۵۲ | پسر محمد یکم |
۱۲ | ملکشاه سوم | معینالدین ملکشاه | ۱۱۵۲ | ۱۱۵۳ | ~ | ۱۱۶۰ | پسر محمود دوم |
۱۳ | محمد دوم | رکنالدین محمد | ۱۱۵۳ | ۱۱۵۹ | ۱۱۲۸ | ۱۱۵۹ | پسر محمود دوم |
۱۴ | سلیمانشاه | غیاثالدنیا و الدین سلیمان | ۱۱۵۹ | ۱۱۶۰ | ~ | ۱۱۶۱ | پسر محمد یکم |
۱۵ | ارسلانشاه | معزالدین ارسلان | ۱۱۶۰ | ۱۱۷۶ | ~ | ۱۱۷۶ | پسر طغرل دوم |
۱۶ | طغرل سوم | ابوطالب رکنالدنیا طغرل | ۱۱۷۶ | ۱۱۹۴ | ~ | ۱۱۹۴ | پسر ارسلانشاه |
شجرهنامه آلسلجوق
دقاق تیمور یالیغ | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سلجوق بیگ | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ارسلان اسرائیل | میکائیل | موسی | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چغری بیگ | طغرل یکم | ابراهیم ینال | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سلیمان یکم | منصور | آلپ ارسلان | سلیمان | قرا ارسلان قاورد | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ملکشاه یکم | تتش | تکش | ارسلان ارغوان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ملکشاه دوم | محمود یکم | محمد یکم سلجوقی | داود | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قلیچ ارسلان دوم | سلیمانشاه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
محمد دوم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کیقباد دوم | کیقباد سوم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
قلیچ ارسلان چهارم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کیخسرو سوم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رویدادهای برجسته
رویداد | واقعه |
---|---|
۹۲۰-۹۶۰ | سلجوقیان به دین اسلام ایمان آوردند |
۱۰۴۰ | نبرد دندانقان و شکست غزنویان از سلجوقیان |
۱۰۴۳ | طغرل مرو را به پایتختی خود برگزید و به عنوان سلطان شرق و غرب خوانده شد |
۱۰۴۵ | سلجوقیان برای نخستین بار به ارمنستان حمله کردند |
۱۰۵۸ | طغرل از سوی خلیفه عباسی در بغداد، به عنوان سلطان شرق و غرب خوانده شد |
۱۰۷۱ | نبرد ملازگرد و شکست دولت بیزانس از سلجوقیان |
۱۰۹۲ | مرگ سلطان ملکشاه و تسلط سلجوقیان از شرق تا ماوراءالنهر و از غرب تا دریای مدیترانه |
اوضاع اداری کشور
نوشتار اصلی :اوضاع اداری سلجوقیان
نظام دیوانی مهمترین بخش حکومت سلجوقی بود. وزرا اکثراً از نخبگان عصر سامانی بودند که بعد از سقوط غزنویان در ایران به سلجوقیان پیوستند تا ارزشهای فرهنگی خود را حفظ کنند. به همین دلیل مقام وزیر وظایف بسیاری را بر عهده داشت همچون وظایف مالی، وظایف نظامی، وظایف قضایی و مذهبی و وظیفه تصدی و تشریفات. اما مهمترین و اصلیترین وظیفه وزرا حفظ روابط حسنه بین خلیفه و سلطان بود (خلیفه قدرت عرفی و مذهبی و سلطان قدرت سیاسی را داشت)
امرا و فرماندهان سلجوقی مرکب از فرماندهان نظامی و حکام ولایات بودند که آنها را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: آنهایی که در درگاه سلطان بودند، آنهایی که زمیندار بودند و آنهایی که آواره بودند.
یکی از مقامهایی که با قدرتگیری سلجوقیان دچار تحول شدید شد، منصب قاضی بود. رئیس قاضیان قاضی القضات نام داشت که در پایتخت توسط سلاطین سلجوقی انتخاب میشد.
اوضاع مدنی
یکی از خصیصههای مهم وضع اجتماعی عصر سلجوقی هجوم دستههای ترکمن به شهرها و روستاهای ایران بود. یکی از مهمترین نیازهای مردم شهرها از طریق فراوردههای دامی تأمین میشد.
کشاورزی اصلیترین منبع درآمد دولت بود که وزیر مسئولیت افزایش آن را داشت.
اصلیترین مالیاتها در عهد سلجوقی عبارت بود از: مالیات ارضی، مالیات مراتع و مالیات احشام.
فرهنگ
بنیادگذاری مدارس نظامیه، در بغداد، بلخ، نیشابور، اصفهان و ایجاد کتابخانهها و خانقاهها و مدارس گوناگون از کوششهای فرهنگی این دورهاست.
نویسندگان و مشاهیری مانند: امام فخر رازی، محمد غزالی، ابوالفرج بنجوزی، شیخ شهاب الدّین سهروردی، امام الحرمین جوینی و امثال آنان نیز در این روزگار میزیستند.
زبان فارسی در این دوره رواج کامل یافت و بیشتر پادشاهان سلجوقی در گسترش فرهنگ و تمدن ایرانی و سخن فارسی و تشویق و ترغیب شعرا و نویسندگان فارسیزبان کوشش فراوان کردند.
پادشاهان سلجوقی برخی خود شعر میسرودند، چنانکه ملکشاه سلجوقی هم اشعار فارسی حفظ داشت و هم خود به فارسی شعر میگفت و همچنین طغرل سوم آخرین پادشاه این سلسله شاعر فارسی گوی بودهاست.
گروهی از شاعران این دوره همچون امیرالشعرا معزی، انوری و خاقانی و نظامی در شمار استادان و پیشکسوتان بزرگ شعر و ادب فارسی قرار گرفتند و سخنسرایان و نویسندگان دیگری که در این دوره از پشتیبانی شاهان و وزیران سلجوقی برخوردار بودند عبارتند از: ابوالفضل بیهقی، خواجه عبدالله انصاری، اسدی طوسی، حکیم ناصر خسرو، عمر خیام، سنایی، جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی و دیگران… شعر فارسی در این روزگار پیشرفتهایی کرد و سبک ویژهای به نام سبک عراقی در آن پدید آمد.
همچنین در دوران سلجوقی آثاری چون کتاب «الابنیه عن حقایق الادویه» در داروشناسی و مفردات دارو «زادالمسافرین» ناصرخسرو در حکمت نظری و «کیمیای سعادت غزالی در حکمت عملی به فارسی نوشته شدند؛ ولی کسانی چون زَمَخشَری و شهرستانی، نیز در این دوره کتب فراوانی به زبان عربی که در واقع زبان دینی بهشمار میرفت تألیف کردند.
هنر در دوران سلجوقیان
نوآوریهای معماران ایرانی در این دوره از هند تا آسیای صغیر، نتایج و پیآمدهای وسیعی دربرداشت؛ و هنرمندان در گسترهٔ وسیعی از هنرها، شامل نساجی و سفالگری، عاج کاری، فلزکاری با ویژگیهای منطقهای آثار ماندگاری را خلق کردند.
نگارخانه
رومانوس چهارم در اسارت آلپ ارسلان پس از نبرد ملازگرد
تندیس علاءالدین کیقباد در آلانیا
جامع علاءالدین کیقباد در قونیه
جستارهای وابسته
- نبرد ملازگرد
- فهرست شاهان ایران
- فهرست بزرگترین امپراتوریهای جهان
- شاهنشاهی ایران
- جنگ صلیبی دوم
- جنگهای بیزانس و سلجوقیان
- ترکان اغوز
- سلطان آلپ ارسلان
- ملکشاه سلجوقی
- سلجوقنامه
- دودمان زنگیان
- آل کاکویه
- تاریخ نظامی ایران
- پادشاهان سلجوقی
- سلجوقیان کرمان
- سلجوقیان روم
- سلجوقیان عراق عجم
پانویس
- ↑ «Encyclopaedia Britannica». ص. Seljuq, also spelled Seljuk, ruling military family of the Oğuz (Ghuzz) Turkic tribes" that invaded southwestern "Asia in the ۱۱th century and eventually founded "an empire" that included Mesopotamia, Syria, Palestine, and most of Iran٫ Their advance marked the beginning of Turkish power in the Middle East٫.
- ↑ "Seljuq | History & Facts". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-06-09.
- ↑ "Toghrïl Beg | Muslim ruler". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-06-09.
- ↑ خسروشاهی، رضا: شعر و ادب فارسی در کشورهای همسایه (آسیای صغیر) تا سده دهم هجری. تهران: چاپخانه دانشگاه تربیت معلم. مهر ماه ۱۳۵۴. ص۱۰.
- ↑ دبیرینژاد، بدیعالله، سلاجقه و گسترش ادب ترکی. در: «چشمانداز ارتباطات فرهنگی»، تیر و مرداد ۱۳۸۴ خورشیدی، شمارهٔ ۱۷، صص ۵۷–۶۰.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان از آغاز تا فرجام، ۱۴–۱۳.
- ↑ ستار زاده، سلجوقیان، ۱۱–۷.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان از آغاز تا فرجام، ۱۸–۱۶.
- ↑ ستار زاده، سلجوقیان، ۵.
- ↑ ستار زاده، سلجوقیان، ۱۸.
بازورث و دیگران، سلجوقیان، ۷۶.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۱۷۰.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۲۳. - ↑ فروزانی، سلجوقیان از آغاز تا فرجام، ۱۹–۱۸.
ستار زاده، سلجوقیان، ۱۸. - ↑ ستار زاده، سلجوقیان، ۱۷–۱۶.
بازورث و دیگران، سلجوقیان، ۷۶.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۱۷۰.
سرفراز و آورزمانی، سکههای ایران از آغاز تا دوران زندیه، ۲۰۸. - ↑ فروزانی، سلجوقیان از آغاز تا فرجام، ۲۰–۱۹.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۵–۲۴. - ↑ "Seljuk dynasty". Wikipedia (به انگلیسی). 2021-02-11.
- ↑ The Editors of Encyclopaedia Britannica, “Toghrïl Beg”, Encyclopædia Britannica.
Bosworth, “Ṭoghri̊l (I) Beg”, Encyclopaedia of Islam. - ↑ بازورث و دیگران، سلجوقیان، ۷۷.
- ↑ اشپولر و دیگران، ترکان در ایران، ۱۰.
The Editors of Encyclopaedia Britannica, “Toghrïl Beg”, Encyclopædia Britannica.
Bosworth, “Ṭoghri̊l (I) Beg”, Encyclopaedia of Islam. - ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۱۶.
بازورث و دیگران، سلجوقیان، ۷۷.
Bosworth, “Ṭoghri̊l (I) Beg”, Encyclopaedia of Islam.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۱۷۰.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۲۵. - ↑ اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ۲۱۴.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۱۶.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان از آغاز تا فرجام، ۳–۲۱.
ستار زاده، سلجوقیان، ۱–۲۰. - ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۱۶.
ستار زاده، سلجوقیان، ۲۱.
بازورث و دیگران، سلجوقیان، ۷۷. - ↑ The Editors of Encyclopaedia Britannica, “Toghrïl Beg”, Encyclopædia Britannica.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۱۶.
بازورث و دیگران، سلجوقیان، ۷۷.
اشپولر و دیگران، ترکان در ایران، ۱۰.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۱۸۹. - ↑ فروزانی، سلجوقیان از آغاز تا فرجام، ۶–۲۳.
ستار زاده، سلجوقیان، ۵–۲۳.
The Editors of Encyclopaedia Britannica, “Toghrïl Beg”, Encyclopædia Britannica.
Bosworth, “Ṭoghri̊l (I) Beg”, Encyclopaedia of Islam.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۱۷۱.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۶–۲۵. - ↑ ستار زاده، سلجوقیان، ۲۵.
اشپولر و دیگران، ترکان در ایران، ۱۱–۱۰.
The Editors of Encyclopaedia Britannica, “Toghrïl Beg”, Encyclopædia Britannica.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۱۷۱. - ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۱۷–۱۶.
ستار زاده، سلجوقیان، ۲۷.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۱۷۱.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۲۶. - ↑ فروزانی، سلجوقیان از آغاز تا فرجام، ۳۰–۲۷.
- ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۱۷.
- ↑ ستار زاده، سلجوقیان، ۲۷.
باسورث، تاریخ ایران کمبریج، ۲۶. - ↑ حلمی، دولت سلجوقیان، ۱۷.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۱۷۱. - ↑ بازورث و دیگران، سلجوقیان، ۷۸.
اقبال، تاریخ ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض قاجاریه، ۱۷۱. - ↑ ستار زاده، سلجوقیان، ۸–۲۷.
- ↑ فروزانی، سلجوقیان از آغاز تا فرجام، ۸–۳۲.
اشپولر و دیگران، ترکان در ایران، ۱۱. - ↑ "Battle of Manzikert | Summary". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-06-09.
- ↑ Daha dün bir tepenin üstünden birliklerimi teftiş ediyordum, onların adımlarının altında yerin sarsıldığını hissettim ve kendi kendime, `Şu cihanın hakimiyim! Benimle kim boy ölçüşebilir ?` dedim. Allah bu kibirime bu böbürlenmeme karşı, insanların en sefilini , yenilmiş, esir düşmüş bir adamı, bir idam mahkumunu saldı üzerime ; o benden daha güçlü çıktı, vurdu devirdi beni tahtımdan, aldı canımı.
- ↑ Sultan Alparslan’ın Ölümü | TARÄ°HTEN NOTLAR
- ↑ «MALEKŠĀH – Encyclopaedia Iranica». www.iranicaonline.org. دریافتشده در ۲۰۲۰-۰۶-۰۹.
- ↑ "Malik-Shāh | Seljuq sultan". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2020-06-09.
- ↑ خداوند الموت، نوشته پل آمیر، ترجمه ذبیحالله منصوری
- ↑ باستانی راد، «نظام پایتختی ایران در عصر سلجوقیان: با تأکید بر دارالملکهای کرمان»، �����مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پژوهشنامهٔ انجمن ایرانی تاریخ���.
- ↑ «طغرل بن ارسلان (طغرل سوم سلجوقی)». بایگانیشده از اصلی در ۹ اوت ۲۰۱۶. دریافتشده در ۲۶ ژوئیه ۲۰۱۷.
- ↑ شاو، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، ۲۷–۲۶.
- ↑ دبیرینژاد، بدیعالله، سلاجقه و گسترش ادب ترکی. در: «چشمانداز ارتباطات فرهنگی»، تیر و مرداد ۱۳۸۴ - شماره ۱۷. صص۵۷–۶۰.
- ↑ دبیرینژاد، بدیعالله. صص۵۷–۶۰.
منابع
- رضایی، عبدالعظیم. تاریخ ده هزار ساله ایران. جلد سوم.
- جی.آ. بویل، تهران، تاریخ ایران کمبریج، انتشارات امیر کبیر، جلد پنجم.
- تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران، آن لمبتن، ترجمه یعقوب آژند، نشر نی
- دیوان سالاری در عهد سلجوقی، کارلا کلوزنر، انتشارات امیر کبیر
- شاو، استنفورد جی (۱۳۷۰). تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید. ترجمهٔ محمود رمضانزاده. موسس چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.