چترچتر، ابزاری برای سایه افکندن و در امان ماندن از تابش آفتاب که معمولاً در مراسم و مواکب بر سر حاکمان نگاه داشته میشد و در برخی از سلسلههای حکومتگر از نشانههای ویژه خلافت و سلطنت بهشمار میآمد. فهرست مندرجات۲ - چتر در دوره فاطمیان ۲.۱ - شکل چتر ۲.۲ - جنس و رنگ پارچه آن ۲.۳ - وجه تسمیه به الطیر ۲.۴ - علت حمل چتر ۲.۵ - کاربرد چتر در مراسم رسمی ۲.۶ - انتخاب رنگ چتر ۲.۷ - چتر در مراسمهای ویژه فاطمیان ۲.۸ - منصب صاحبالمظلّه ۳ - چتر در دوره ممالیک ۴ - کاربرد چتر در مغرب و اندلس ۵ - چتر در هند دوره اسلامی ۵.۱ - چتر نشانه شکوه سلطنت ۵.۲ - کاربرد چتر در جنگ ۵.۳ - حمل چتر در دسته عزاداری محرم ۶ - منابع ۷ - پانویس ۸ - منبع ۱ - کاربرد چتر در صدر اسلامدر گزارشهای وقایع صدر اسلام ، از کاربرد چتر در تشکیلات حکومتی خبری نیست و واژه مِظَلَّه در این منابع به معنای خیمه و چادر و سراپرده است. [۱]
ابن سعد (بیروت)، ج ۴، ص ۲۳۱.
[۲]
طبری، تاریخ (لیدن)، ج۱، ص ۲۰۳۴.
[۳]
عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، کفایه الطالب اللبیب فی خصائص الحبیب، ج ۱، ص ۹۹، المعروف ب الخصائص الکبری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
با اینکه کتانی در التراتیب الاداریه [۴]
محمد عبدالحی بن عبدالکبیر کتانی، نظام الحکومه النبویه، ج ۱، ص۳۵۰ـ۳۵۱، المسمی التراتیب الاداریه، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
بابی را به «صاحبالمظلّه» (چتردار) در زمان پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم اختصاص داده، اما چنانکه از توضیحات او برمیآید، اصحاب پیامبر در جریان هجرت یا حجه الوداع ، از سر ارادت به پیامبر، با لباس خود بر سر حضرت سایه میافکندند. [۵]
مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج ۱، ص ۹۴۴، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
بنابر روایتی از امام رضا علیهالسلام، امام صادق علیهالسلام نیز مظلّهای داشتند که بهویژه در سفرها از آن استفاده میکردند. ۲ - چتر در دوره فاطمیانبا اینکه در منابع از کاربرد و رواج چتر در سرزمینها و دورههای مختلف اسلامی سخن به میان آمده، اما آشنایی ما با ساختار و اجزای چتر در ادوار گذشته ــ صرفنظر از نقاشیها که تصویر دقیقی پیشروی ما نمینهند ــ متکی بر گزارش ابن طُوَیر (متوفی ۶۱۷) در وصف چتر ویژه دربار فاطمیان است. این گزارش با اندکی تلخیص در آثار نویسندگان بعدی، چون قلقشندی و ابن تغری بردی ، نیز آمده است. ۲.۱ - شکل چتربراساس آن، دسته چوبین چتر در لولههای طلاپوش بههم پیوسته قرار داشت. قسمت اصلی چتر از دوازده قطعه چوب، به درازای حدوداً دو متر، تشکیل میشد. این چوبها، که قسمت پایین هرکدام یک وجب پهنا داشت، به شکل مثلث متساویالساقین بودند و قسمت انتهایی و بالای آنها چنان نازک و ظریف بود که نوک همه آن دوازده چوب در کنار هم دایره کوچکی را تشکیل میدادند و در حلقهای طلایی در نوک دسته تعبیه میشدند. چتر را پس از بستن، درون محفظهای استوانهای قرار میدادند که معمولاً طلایی بود یا روکش طلایی داشت. [۷]
ابن طویر، نزهه المُقْلَتین فی اخبار الدولتین، ج۱، ص ۱۵۷ـ ۱۵۸، چاپ ایمن فؤاد سید، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۸]
قلقشندی، ج ۳، ص ۴۶۹.
[۹]
ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، ج ۴، ص ۸۴ ـ ۸۵، قاهره (۱۳۸۳ (ـ۱۳۹۲/) ۱۹۶۳ (ـ۱۹۷۲.
[۱۰]
ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، ج ۴، ص۸۷، قاهره (۱۳۸۳ (ـ۱۳۹۲/) ۱۹۶۳ (ـ۱۹۷۲.
۲.۲ - جنس و رنگ پارچه آنبه نوشته قلقشندی، [۱۱]
قلقشندی، ج ۲، ص ۱۳۳.
[۱۲]
قلقشندی، ج ۴، ص ۷ـ ۸.
پارچه این نوع چتر، ابریشم زریدوز و رنگش معمولاً زرد بوده است.۲.۳ - وجه تسمیه به الطیردر این دورهها پرندهای کوچک از جنس نقره یا طلا روی چتر نصب میکردند و از اینرو، این نوع چترها را القُبّه و الطیر هم مینامیدند. [۱۳]
ابن بطوطه، رحله ابنبطوطه، ج۲، ص ۴۴۹، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۱۴]
قلقشندی، ج ۲، ص ۱۳۳.
[۱۵]
قلقشندی، ج ۴، ص ۷ـ ۸.
[۱۶]
درباره چتر مشابه این در سرزمین تکرور رجوع کنید به، قلقشندی، ج ۵، ص ۳۰۰.
۲.۴ - علت حمل چترچون حمل چتر در بیشتر سرزمینهای اسلامی از نشانههای خلافت و از شعائر سلطنت و قدرت تلقی میشد، [۱۷]
ابن بطوطه، رحله ابنبطوطه، ج۲، ص ۴۴۹، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۱۸]
احمد بن علی مقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج ۲، ص ۱۷۷، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۱۹]
احمد بن علی مقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج ۲، ص۴۳۹، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۲۰]
ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، ج ۸، ص ۲۶۵، قاهره (۱۳۸۳ (ـ۱۳۹۲/) ۱۹۶۳ (ـ۱۹۷۲.
[۲۱]
محمود بن احمد عینی، عقد الجمان فی تاریخ اهلالزمان، ج ۲، ص ۱۶۱، چاپ محمد محمدامین، قاهره ۱۴۰۷ـ۱۴۱۲/ ۱۹۸۷ـ۱۹۹۲.
[۲۲]
عبداللّهبن لطفاللّه حافظ ابرو، زبده التواریخ، ج ۲، ص ۶۱۷، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ ش.
مدعیان خلافت یا سلطنت و کسانی که قصد مخالفت و رقابت با خلیفه یا سلطان و خروج برضد او را داشتند، با حمل چتر در مواکب خود، بر استقلالخواهی یا ادعای خویش تأکید میکردند. [۲۳]
بیهقی، ج۱، ص ۹۲۸.
[۲۴]
احمد بن علی مقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج ۲، ص ۱۷۷، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۲۵]
احمد بن علی مقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج ۴، ص ۱۹۱، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۲.۵ - کاربرد چتر در مراسم رسمیچتر را در مواکب رسمی و بهویژه در اعیاد، چون عید نوروز و عید فطر و قربان ، بر سر خلیفه یا سلطان نگاه میداشتند و بهجز معدود مواردی، از چتر در درون دربار استفاده نمیشد. [۲۶]
محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۱۹۵، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ ۱۹۸۸.
[۲۷]
قلقشندی، ج ۳، ص ۵۰۶.
[۲۸]
قلقشندی، ج ۳، ص۵۰۹.
[۲۹]
قلقشندی، ج ۴، ص ۷ـ ۸.
[۳۰]
احمد بن علی مقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج ۴، ص ۱۶۵، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۳۱]
ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، ج ۴، ص ۹۴، قاهره (۱۳۸۳ (ـ۱۳۹۲/) ۱۹۶۳ (ـ۱۹۷۲.
۲.۶ - انتخاب رنگ چتردر دوره فاطمی، رنگ چتر با رنگ لباس خلیفه هماهنگ بود. [۳۲]
ابن طویر، نزهه المُقْلَتین فی اخبار الدولتین، ج۱، ص ۱۵۷، چاپ ایمن فؤاد سید، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۲.۷ - چتر در مراسمهای ویژه فاطمیاندر مراسم ویژه روز بالا آمدن آب نیل (وفاءالنیل)، خلیفه فاطمی با لباسی فاخر و چتر حاضر میشد. [۳۳]
ناصرخسرو، سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی، ج۱، ص ۷۲ـ ۷۵، چاپ احمد ابراهیمی، تهران) بیتا).
[۳۴]
قلقشندی، ج ۳، ص ۵۱۲.
[۳۵]
که به حضور خلیفه بدون چتر اشاره کرده است، قلقشندی، ج ۳، ص۵۱۷.
در یک مورد گزارش شده است که عزیز، خلیفه فاطمی، در مراسم خاک سپاری جنازه یعقوب بن کِلّس در ۳۸۰، برای نشان دادن سوکواریاش، بدون چتر حاضر شد. [۳۶]
ابن خلکان، ج ۷، ص ۳۴.
۲.۸ - منصب صاحبالمظلّهدر خلافت فاطمی، صاحبمنصبی به نام صاحبالمظلّه وجود داشت که عموماً از میان سربازان صقلبی برای این کار در نظر گرفته میشد. [۳۷]
ابن اثیر، ج ۹، ص ۳۱۴.
[۳۸]
ابن خلکان، ج ۵، ص ۳۷۵.
[۳۹]
قلقشندی، ج ۳، ص ۵۰۹.
[۴۰]
ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، ج ۴، ص ۸۵، قاهره (۱۳۸۳ (ـ۱۳۹۲/) ۱۹۶۳ (ـ۱۹۷۲.
[۴۱]
ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، ج ۴، ص۹۵، قاهره (۱۳۸۳ (ـ۱۳۹۲/) ۱۹۶۳ (ـ۱۹۷۲.
[۴۲]
ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، ج ۴، ص۱۲۳، قاهره (۱۳۸۳ (ـ۱۳۹۲/) ۱۹۶۳ (ـ۱۹۷۲.
۳ - چتر در دوره ممالیکدر دوره ممالیک ظاهراً تشکیلات ویژهای برای حمل چتر وجود نداشت و برخی امیران بلندپایه، برای اظهار ارادت و تقرب به سلطان یا خلیفه، چتر او را حمل میکردند. [۴۳]
موسی بن محمد یونینی، ذیل مرآه الزمان، ج ۲، ص ۳۲۳، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۸۰/ ۱۹۵۴ـ۱۹۶۱.
[۴۴]
محمود بن احمد عینی، عقد الجمان فی تاریخ اهلالزمان، ج ۳، ص ۴۸۴، چاپ محمد محمدامین، قاهره ۱۴۰۷ـ۱۴۱۲/ ۱۹۸۷ـ۱۹۹۲.
[۴۵]
خلیل بن ایبک صفدی، اعیان العصر و اعوان النصر، ج ۲، ص ۵۶، چاپ علی ابوزید و دیگران، دمشق ۱۴۱۸ /۱۹۹۸.
[۴۶]
قلقشندی، ج ۳، ص۴۶۹.
[۴۷]
احمد بن علی مقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج ۲، ص ۲۶۸، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۴۸]
احمد بن علی مقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج ۲، ص۲۷۵، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
[۴۹]
احمد بن علی مقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج ۴، ص ۱۶۵، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
در این دوره، گاه سلاحدار چتر سلطان را حمل میکرد. [۵۰]
احمد بن علی مقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج ۲، ص ۲۵۲، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۴ - کاربرد چتر در مغرب و اندلسبا اینکه در مغرب و اندلس استفاده از چتر کمابیش معمول بوده، چتر در تشریفات درباری یکی از مظاهر قدرت تلقی نشده است. [۵۱]
احمد سلاوی، کتاب الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی، ج ۵، ص ۱۶۴، چاپ جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶.
[۵۲]
ابن حیان، المقتبس، ج ۵، ص ۳۹۷، ج ۵، چاپ چالمتا، مادرید ۱۹۷۹.
در گزارشهای مورخان، شاهدی دالّ بر استفاده مرابطون ، موحدون ، مرینیان و بنونصر از چتر در تشکیلات درباری به دست نیامده است (گزارش مبهمی از ابن خطیب (متوفی ۷۷۶) در خطره الطیف [۵۳]
ابن خطیب، خطره الطیف: رحلات فی المغرب و الاندلس، ج۱، ص ۴۸، ۱۳۶۲-۱۳۴۷، چاپ احمد مختار عبّادی، بیروت ۲۰۰۳.
مربوط به دوره مرینیان که از مظلّهای ابریشمی که بر تیرکهای چوبی استوار بوده، یاد کرده است و معلوم نیست که منظور چتر است یا سایبان ثابت).۵ - چتر در هند دوره اسلامیچتر در هند دوره اسلامی، از لوازم و نشانههای سلطنت و فرمانروایی بود و حتی مانند تاج و تخت در سرزمینهای دیگر، استعاره از سلطنت بود. [۵۴]
عثمان بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج ۱، ص ۴۱۸، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۵۵]
عبدالملک بن عصام عصامی سمرقندی، فتوح السلاطین، ج۱، ص ۱۲۴، چاپ یوشع، مدرس ۱۹۴۸.
[۵۶]
عبدالملک بن عصام عصامی سمرقندی، فتوح السلاطین، ج۱، ص۱۵۸، چاپ یوشع، مدرس ۱۹۴۸.
[۵۷]
محمدصالح کنبو، عمل صالح، ج ۱، ص ۱۸۸، الموسوم به شاهجهاننامه، ترتیب و تحشیه غلام یزدانی، چاپ وحید قریشی، لاهور ۱۹۶۷ـ۱۹۷۲.
[۵۸]
محمد بختاورخان، مرآه العالم: تاریخ اورنگزیب، ج ۱، ص۱۵۰، چاپ ساجده س علوی، لاهور ۱۹۷۹.
۵.۱ - چتر نشانه شکوه سلطنتعلاّمی در آئین اکبری [۵۹]
ابوالفضل بن مبارک علاّمی، آئین اکبری، ج ۱، ص ۲۹، چاپ سنگی لکهنو ۱۸۹۲ـ۱۸۹۳.
در میان چهارده چیزی که از آنها به عنوان شکوه سلطنت یاد کرده، چتر را بعد از تخت، در ردیف دوم، قرار داده است. در این دوره، تنوع رنگ چترها درخور توجه است، چنانکه گاه برخی فرمانروایان چند چتر، هرکدام به رنگی، برمیگزیدند [۶۰]
عثمان بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج ۲، ص ۳۱، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۶۱]
عبدالملک بن عصام عصامی سمرقندی، فتوح السلاطین، ج۱، ص ۱۲۴، چاپ یوشع، مدرس ۱۹۴۸.
[۶۲]
خسرو بن محمود امیر خسرو، کلیات قصاید خسرو، ج ۲، ص ۱۸۵ـ۱۸۶، چاپ اقبال صلاحالدین، لاهور ۱۹۷۷.
۵.۲ - کاربرد چتر در جنگدر جنگها نیز، شاید برای به رُخ کشیدن شکوه و قدرت سلطان، چترهای بیشتری، با زیورآلات و تزیینات گرانبها، بر سر سلطان نگه میداشتند. [۶۳]
قلقشندی، ج ۵، ص ۹۷.
در جنگها محل استقرار سلطان با رنگ چتر مخصوص او مشخص میشد. از اینرو، برای گمراه کردن دشمن و به مثابه تاکتیکی جنگی، شخص دیگری زیر چتر سلطان مینشست تا او در امان بماند. [۶۴]
د. اسلام، چاپ دوم، ذیل"Mawākib. ۵"،
۵.۳ - حمل چتر در دسته عزاداری محرمدر هند قرن سیزدهم/ نوزدهم در دسته رَوی ماه محرّم ، که مشابه حرکت موکب سلطنتی بود، حتی در غیاب حاکم، چتر سلطنتی را بر سر اسبی حمل میکردند که نماد دُلدُل ، اسبِ امام علی علیهالسلام، بود. [۶۵]
د. اسلام، چاپ دوم، ذیل"Mawākib. ۵"،
۶ - منابع(۱) ابن اثیر. (۲) ابن بطوطه، رحله ابنبطوطه، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۳) ابن تغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، قاهره ۱۳۸۳ ـ۱۳۹۲/ ۱۹۶۳ ـ۱۹۷۲. (۴) ابن حیان، المقتبس، ج ۵، چاپ چالمتا، مادرید ۱۹۷۹. (۵) ابن خطیب، خطره الطیف: رحلات فی المغرب و الاندلس، ۱۳۶۲-۱۳۴۷، چاپ احمد مختار عبّادی، بیروت ۲۰۰۳. (۶) ابن خلّکان. (۷) ابن سعد (بیروت). (۸) ابن طویر، نزهه المُقْلَتین فی اخبار الدولتین، چاپ ایمن فؤاد سید، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۹) خسرو بن محمود امیر خسرو، کلیات قصاید خسرو، چاپ اقبال صلاحالدین، لاهور ۱۹۷۷. (۱۰) محمد بختاورخان، مرآه العالم: تاریخ اورنگزیب، چاپ ساجده س علوی، لاهور ۱۹۷۹. (۱۱) بیهقی. (۱۲) محمد رضا جلالی نائینی، فرهنگ سنسکریت ـ فارسی، تهران ۱۳۷۵ ش ـ. (۱۳) عبداللّه بن لطفاللّه حافظ ابرو، زبده التواریخ، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ ش. (۱۴) حرّ عاملی، وسائل الشیعه. (۱۵) محمد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ ۱۹۸۸. (۱۶) احمد سلاوی، کتاب الاستقصا لاخبار دول المغرب الاقصی، چاپ جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء ۱۹۵۴ـ۱۹۵۶. (۱۷) سلمان بن محمد سلمان ساوجی، دیوان، چاپ منصور مشفق،( تهران )۱۳۶۷ ش. (۱۸) ابوالعلاء سودآور، هنر دربارهای ایران، ترجمه ناهید محمد شمیرانی، تهران ۱۳۸۰ ش، محمدسیف فرغانی، دیوان، چاپ ذبیحاللّه صفا، تهران ۱۳۴۱ـ۱۳۴۴ ش. (۱۹) عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، کفایه الطالب اللبیب فی خصائص الحبیب، المعروف ب الخصائص الکبری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۲۰) علیرضا شاپور شهبازی، شرح مصور تخت جمشید، تهران ۱۳۷۵ ش. (۲۱) خلیل بن ایبک صفدی، اعیان العصر و اعوان النصر، چاپ علی ابوزید و دیگران، دمشق ۱۴۱۸ /۱۹۹۸. (۲۲) طبری، تاریخ (لیدن). (۲۳) عبیداللّه عبید زاکانی، کلیات عبید زاکانی، تهران ۱۳۷۶ ش. (۲۴) عبدالملک بن عصام عصامی سمرقندی، فتوح السلاطین، چاپ یوشع، مدرس ۱۹۴۸. (۲۵) ابوالفضل بن مبارک علاّمی، آئین اکبری، چاپ سنگی لکهنو ۱۸۹۲ـ۱۸۹۳. (۲۶) محمود بن احمد عینی، عقد الجمان فی تاریخ اهلالزمان، چاپ محمد محمدامین، قاهره ۱۴۰۷ـ۱۴۱۲/ ۱۹۸۷ـ۱۹۹۲. (۲۷) قلقشندی. (۲۸) محمد عبدالحی بن عبدالکبیر کتانی، نظام الحکومه النبویه، المسمی التراتیب الاداریه، بیروت: داراحیاء التراث العربی. (۲۹) محمدصالح کنبو، عمل صالح، الموسوم به شاهجهاننامه، ترتیب و تحشیه غلام یزدانی، چاپ وحید قریشی، لاهور ۱۹۶۷ـ۱۹۷۲. (۳۰) مسعود سعدسلمان، دیوان، چاپ غلامرضا رشید یاسمی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۳۱) مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۱۳/۱۹۹۲. (۳۲) محمدجواد مشکور، نامه باستان: مجموعه مقالات، بهاهتمام سعید میرمحمدصادق و نادره جلالی: «مقام شاه در ایران باستان»، تهران ۱۳۷۸ ش. (۳۳) احمد بن علی مقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷. (۳۴) احمد بن قوص منوچهری، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ ش. (۳۵) عثمان بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش. (۳۶) ناصرالدین منشی کرمانی، سمط العلی للحضره العلیا، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۳۷) ناصرخسرو، سفرنامه ناصرخسرو قبادیانی، چاپ احمد ابراهیمی. (۳۸) موسی بن محمد یونینی، ذیل مرآه الزمان، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۸۰/ ۱۹۵۴ـ۱۹۶۱. (۳۹) د. اسلام، چاپ دوم. ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «چتر»، شماره۵۴۰۶. ردههای این صفحه : واژه شناسی
|