پاپیروسپاپیروس (تلفظ اصلی: پاپوروس۱)، نام یونانی گیاهی که در مصر باستان از آن برای تهیۀ کاغذی به همین نام بهره میگرفتند (همین دانشنامه، کاغذ) و در پزشکی کهن نیز کاربرد دارویی داشت. ۱ - بررسی واژه پاپیروساین واژه در متون عربی و فارسی به شکل فافورس/بابوروس/بابُروس، [۱]
ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، ج۱، ص۸۴، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م.
[۲]
شرح لکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب، به کوشش آلبرت دیتریش، ج۱، ص۲۵، گوتینگن، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۳]
ابنبیطار، عبدالله، تفسیر کتاب دیاسقوریدوس، ج۱، ص۱۳۴، به کوشش ابراهیمبنمراد، بیروت، ۱۹۸۹م.
فافیروس [۵]
غافقی، احمد، جامعالمفردات، ج۲، ص۷۶، انتخاب ابنعبری، به کوشش ماکس مایرهوف و جورجی صبحی، بولاق، ۱۹۴۰م.
و فافیر/بابیر، [۶]
غافقی، احمد، جامعالمفردات، ج۲، ص۷۵، انتخاب ابنعبری، به کوشش ماکس مایرهوف و جورجی صبحی، بولاق، ۱۹۴۰م.
[۷]
ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، ج۱، ص۸۴، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م.
[۸]
ابنبیطار، عبدالله، تفسیر کتاب دیاسقوریدوس، ج۱، ص۱۳۴، به کوشش ابراهیمبنمراد، بیروت، ۱۹۸۹م.
و نیز در متن چاپی آثار داروشناسی دورۀ اسلامی به صورتهای تصحیف شدۀ عافر، فاقیر و مانند آن آمده است. [۱۱]
عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزنالادویة، ج۱، ص۲۱۱، کلکته، ۱۸۵۱م.
در بیشتر آثار گیاه ـ داورشناسی دورۀ اسلامی و نیز واژهنامههای عرفی بَردی را نام عربی این گیاه دانستهاند، [۱۲]
شرح لکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب، به کوشش آلبرت دیتریش، ج۱، ص۲۵، گوتینگن، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۱۳]
ابنبیطار، عبدالله، تفسیر کتاب دیاسقوریدوس، ج۱، ص۱۳۴، به کوشش ابراهیمبنمراد، بیروت، ۱۹۸۹م.
[۱۵]
غافقی، احمد، جامعالمفردات، ج۲، ص۷۶، انتخاب ابنعبری، به کوشش ماکس مایرهوف و جورجی صبحی، بولاق، ۱۹۴۰م.
اما برخی همچون ابوالعباس نباتی، مشهور به ابنرومیه، غافقی [۱۷]
غافقی، احمد، جامعالمفردات، ج۲، ص۷۶، انتخاب ابنعبری، به کوشش ماکس مایرهوف و جورجی صبحی، بولاق، ۱۹۴۰م.
و ابوالخیر اشبیلی [۱۸]
ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، ج۱، ص۸۴-۸۵، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م.
برای بردی چندگونه (صنف) و از جملۀ آنها: پاپیروس_ برشمردهاند (که تلویحاً «بردی مصر» را نوعی از انواع بردی دانسته است). در برخی لهجههای عربی (از جمله عربیاندلس)، بردی را خوص نیز نامیدهاند، زیرا برگ آن شبیه «برگ نخل» (= خوص) است. [۲۰]
ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، ج۱، ص۸۳، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م.
[۲۱]
ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، ج۱، ص۲۲۰، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م.
[۲۲]
غافقی، احمد، جامعالمفردات، ج۲، ص۷۶، انتخاب ابنعبری، به کوشش ماکس مایرهوف و جورجی صبحی، بولاق، ۱۹۴۰م.
[۲۴]
ابنبیطار، عبدالله، تفسیر کتاب دیاسقوریدوس، ج۱، ص۱۳۴، به کوشش ابراهیمبنمراد، بیروت، ۱۹۸۹م.
[۲۵]
عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزنالادویة، ج۱، ص۲۱۱، کلکته، ۱۸۵۱م.
[۲۶]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۳، ص۲۲۸، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
به گفتۀ خلیل بن احمد فراهیدی بردی سبزی را که در رویشگاه خود بسیار مانده باشد، حَفَا (مفرد آن: حفاة) گفتهاند [۲۸]
بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، ج۱، ص۱۰۲، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۲۹]
ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، ج۱، ص۴۱، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م.
[۳۰]
ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، ج۱، ص۸۳_ ۸۴، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م.
[۳۱]
ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، ج۱، ص۱۸۹، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م.
نیز بخشی از نوک ساقۀ آن را که شبیه به پنبه است (قُطن البردی) طوط [۳۲]
دینوری، احمد، النبات، ج۱، ص۲۵۴، به کوشش برنهارد لوین، ویسبادن، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
[۳۵]
ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، ج۱، ص۸۴، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م.
پیه سفید رنگی را که از ریشۀ بردی گرفته میشود: خُراط [۳۶]
ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، ج۱، ص۲۰۳، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م.
و ریشۀ بردی (و نیز ساقۀ تازۀ هر گیاه) را عنقر یا عنقز نامند. [۳۸]
بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، ج۱، ص۱۰۲، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۳۹]
ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، ج۲، ص۴۳۹، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م.
همچنین این گیاه را در خراسان «لُخ»، [۴۰]
بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۴۱]
کاسانی، ابوبکر، ترجمه و تحریر کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، ج۱، ص۱۲۱، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
در شیراز «تک» [۴۲]
حاجیزین عطار، علی، اختیارات بدیعی، ج۱، ص۵۶، به کوشش محمدتقی میر، تهران، ۱۳۷۱ش.
و در اصفهان «پیزر» نامند. [۴۳]
حکیم مؤمن، محمد، تحفة، ج۱، ص۱۵۰، تهران، ۱۴۰۲ق.
[۴۴]
عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزنالادویة، ج۱، ص۲۱۱، کلکته، ۱۸۵۱م.
۲ - کاربردهای درمانی پاپیروسپزشکان دورۀ اسلامی دربارۀ طبع بردی (در آثار پزشکی همیشه معادل پاپیروس) دیدگاههای مختلفی داشتهاند، از جمله: سردکننده از درجۀ دوم و خشککننده و گیرنده (مقبض) در اعتدال، سرد و خشک از درجۀ دوم [۴۶]
ابنجزار، احمد، الاعتماد فی الادویة المفردة، ج۱، ص۷۰، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۴۷]
ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، ج۱، ص۶۸، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۴۸]
حاجیزین عطار، علی، اختیارات بدیعی، ج۱، ص۵۶، به کوشش محمدتقی میر، تهران، ۱۳۷۱ش.
سرد و خشک بدون اشاره به درجه [۴۹]
ابن ربن، علی، فردوس الحکمة، ج۱، ص۴۰۴، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، ۱۹۲۸م.
[۵۰]
ابنسینا، القانون، ج۱، ص۲۷۸، بولاق، ۱۲۹۴ق.
و نیز سرد از درجۀ دوم و خشک از درجۀ اول. [۵۱]
حکیم مؤمن، محمد، تحفة، ج۱، ص۱۵۰، تهران، ۱۴۰۲ق.
[۵۲]
عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزنالادویة، ج۱، ص۲۱۱، کلکته، ۱۸۵۱م.
گرچه جالینوس تاکید داشت که این گیاه نه به صورت طبیعی، که تنها خاکستر آن (بهویژه حل شده در سرکه) در پزشکی کاربرد دارد، [۵۳]
ابنوافد، عبدالرحمان، الادویةالمفردة، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش احمدحسن بسج، بیروت، ۱۴۲۰ق/۲۰۰۰م.
[۵۴]
غافقی، احمد، جامعالمفردات، ج۲، ص۷۶، انتخاب ابنعبری، به کوشش ماکس مایرهوف و جورجی صبحی، بولاق، ۱۹۴۰م.
اما دیوسکوریدس برآن بود که چون خواهند سرزخم کهنۀ چرکین (ناسور) را باز کنند، بردی را در آب میافکنند و سپس پهن میکنند تا خشک شود. سپس نوک آن را در زخم فرو میکنند. بردی رطوبت زخم را به خود میگیرد و باد میکند و زخم را میگشاید. [۵۶]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۲۰، ص۱۷۰_ ۱۷۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۵۷]
ابنوافد، عبدالرحمان، الادویةالمفردة، ج۱، ص۱۰۴، به کوشش احمدحسن بسج، بیروت، ۱۴۲۰ق/۲۰۰۰م.
به نظر ماسرجویۀ جندیشاپور بوی بد دهان کسی که سیر یا پیاز خورده، یا شراب نوشیده است، با لیسیدن بردی از میان میرود. [۶۰]
جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، ص۶۵۹، سطر، ۱۳، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۶۱]
حکیم مؤمن، محمد، تحفة، ج۱، ص۱۵۱، تهران، ۱۴۰۲ق.
ابنجزار نیز نوشیدن افشرۀ برگ سبز کوبیده شدۀ بردی را برای درمان بیماریهای طحال بسیار سودمند میدانست. [۶۲]
ابنجزار، احمد، الاعتماد فی الادویة المفردة، ج۱، ص۷۰، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۶۴]
حکیم مؤمن، محمد، تحفة، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱، تهران، ۱۴۰۲ق.
یعقوب کشکری برای بیرون آوردن آب از گوش این دستور را یاد کرده است: بیمار را طوری به پهلویی میخوابانیم که گوشی که در آن آب رفته، روبه بالا باشد. نیمی از یک قطعۀ بردی به طول یک ذراع را با پنبه میپوشانیم و در روغن میافکنیم تا خوب روغناندود شود. سردیگر بردی را در گوش بیمار فرو میکنیم و سر روغناندود را آتش میزنیم. بردی همچنان که آتش میگیرد، آب درون گوش را به خود میگیرد. آن هنگام که بیمار از آتش به رنج افتد، آب نیز از گوش وی کاملاً بیرون آمده است. [۶۵]
کشکری، یعقوب، کناش فی الطب، ج۱، ص۱۰۸، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
[۶۶]
ابنسینا، القانون، ج۲، ص۱۵۹، بولاق، ۱۲۹۴ق.
حکیم مؤمن نیز آب این گیاه را به تنهایی جلادهندۀ دندان و بندآورندۀ خونریزی، و همراه با سرکه برای درمان طحال نیک میشمرد. [۶۷]
حکیم مؤمن، محمد، تحفة، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۱، تهران، ۱۴۰۲ق.
۲.۱ - کاربرد خاکستر بردیاما کاربرد خاکستر بردی و نیز سوختۀ کاغذ فراهم آمده از پاپیروس، به ویژه به عنوان بندآورندۀ خونریزی و خشککنندۀ زخمها بسیار رایجتر بود. در واقع در آثار پزشکی مقصود از کاغذ (قرطاس) و به خصوص کاغذ سوخته (القرطاس المحرق) همواره کاغذی بود که از پاپیروس ساخته شده باشد. رازی با نقل عبارت «بردی: خاصیتش بند آوردن خون است چون سوخته شود» از کتاب ابدان بدیغورس (شم ۳۵۷۲، گ ۴۲ب، شم ۴۸۳۸، گ ۱۷۸ب)، یک بار به صورت «القرطاس المحرق فیما ذکر بدیغورس یقطع الدم» [۶۸]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۱۲، ص۲۲۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
و بار دیگر ذیل بردی به شکل «و قال بدیغورس: خاصته قطع الدم متی احرق» [۶۹]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۲۰، ص۱۷۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
تلویحاً این سخن را تایید کرده است؛ اما گویا ابنجلجل نخستین کسی است که در این مورد به صراحت سخن گفته. [۷۰]
غافقی، احمد، جامعالمفردات، ج۲، ص۷۵، انتخاب ابنعبری، به کوشش ماکس مایرهوف و جورجی صبحی، بولاق، ۱۹۴۰م.
[۷۳]
حکیم مؤمن، محمد، تحفة، ج۱، ص۱۵۰، تهران، ۱۴۰۲ق.
بیشتر پزشکان قدیم خواص درمانی قرطاس (معمولی یا سوخته) را بیش از خاصیت بردی، و نیز سوختۀ قرطاس یا بردی را در خشککنندگی برتر از خود آنها میدانستند. [۷۴]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۲۰، ص۱۷۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۷۵]
ابنجزار، احمد، الاعتماد فی الادویة المفردة، ج۱، ص۷۱، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۷۶]
بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، ج۱، ص۱۰۱، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۷۷]
موفق هروی، ابومنصور، الابنیة عن حقائق الادویة، ج۱، ص۶۸، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۷۹]
ابنسینا، القانون، ج۱، ص۲۷۸، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۸۰]
جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، ج۱، ص۶۱۵، چ تصویری، به کوشش پرویز خانلری، تهران، ۱۳۴۵ش.
نمونههایی از کاربرد خاکستر بردی و به ویژه کاغذ سوخته در درمان بیماریهای مختلف چنین است: درمان زخمهای چرکین دهان [۸۱]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۳، ص۱۹۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۸۲]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۹، ص۱۶۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۸۳]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۲۰، ص۱۷۱، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۸۴]
ابنجزار، احمد، الاعتماد فی الادویة المفردة، ج۱، ص۷۱، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۸۵]
ابنسینا، القانون، ج۱، ص۲۷۸، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۸۶]
موفق هروی، ابومنصور، الابنیة عن حقائق الادویة، ج۱، ص۶۸، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
بندآوردن خون دماغ (رعاف) و درمان زخمها و گوشت اضافی داخل بینی، [۸۷]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۳، ص۷۱_ ۷۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۸۸]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۳، ص۸۸-۸۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۸۹]
کشکری، یعقوب، کناش فی الطب، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۵، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
[۹۰]
ابنجزار، احمد، الاعتماد فی الادویة المفردة، ج۱، ص۷۰، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۹۱]
اهوازی، علی، کامل الصناعةالطبیة، ج۲، ص۲۹۶-۲۹۷، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۹۲]
اهوازی، علی، کامل الصناعةالطبیة، ج۲، ص۶۰۳-۶۰۴، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۹۳]
ابنسینا، القانون، ج۱، ص۴۲۴، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۹۴]
ابنسینا، القانون، ج۲، ص۱۶۴-۱۶۵، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۹۵]
ابنسینا، القانون، ج۱، ص۱۷۲، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۹۶]
جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، ۳۷۵، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۹۷]
جرجانی، اسماعیل، الاغراض، ص۶۸۸، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ش.
درمان زخم معده و روده [۹۸]
ابن ربن، علی، فردوس الحکمة، ج۱، ص۲۴۹_ ۲۵۱، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، ۱۹۲۸م.
[۹۹]
ابن سرابیون، الکناش الصغیر، ج۱، ص۱۷۲، نسخۀ خطی کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، شم ۹۶۶۸.
[۱۰۰]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۸، ص۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۱۰۱]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۸، ص۲۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۱۰۲]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۸، ص۴۰، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۱۰۳]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۸، ص۴۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۱۰۴]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۸، ص۶۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۱۰۵]
کشکری، یعقوب، کناش فی الطب، ج۱، ص۴۵۴-۴۵۵، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
[۱۰۶]
کشکری، یعقوب، کناش فی الطب، ج۱، ص۴۶۴، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
[۱۰۷]
اخوینی بخاری، ربیع، هدایةالمتعلمین، ج۱، ص۴۰۸، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ش.
[۱۰۸]
اخوینی بخاری، ربیع، هدایةالمتعلمین، ج۱، ص۴۱۰، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ش.
[۱۰۹]
ابنسینا، القانون، ج۲، ص۴۴۱، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۱۱۰]
ابنسینا، القانون، ج۳، ص۴۳۶-۴۳۷، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۱۱۱]
جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، ص۶۶۹، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۱۱۲]
جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، ص۴۶۷، چ تصویری، به کوشش پرویز خانلری، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۱۱۳]
جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، ص۶۵۷، چ تصویری، به کوشش پرویز خانلری، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۱۱۴]
ابن عوض کرمانی، نفیس، شرح الاسباب و العلامات نجیبالدین سمرقندی، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷، به کوشش عبدالمجید، کلکته، ۱۳۵۱ق/۱۸۳۶م.
درمان بواسیر و زخمهای درونی و بیرونی آلتتناسلی. [۱۱۵]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۹، ص۵۱-۵۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۱۱۶]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۹، ص۱۹۶، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۱۱۷]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۱۰، ص۳۲، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۱۱۸]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۱۰، ص۲۱۶-۲۱۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۱۱۹]
رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ج۱۱، ص۷۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م.
[۱۲۰]
موفق هروی، ابومنصور، الابنیة عن حقائق الادویة، ج۱، ص۶۸، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۱۲۱]
ابنسینا، القانون، ج۲، ص۵۵۴، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۱۲۲]
ابنسینا، القانون، ج۲، ص۶۱۵، بولاق، ۱۲۹۴ق.
کاربرد به تنهایی یا با سرکه در درمان بیماریهای پوست و مو [۱۲۳]
ابن سرابیون، الکناش الصغیر، نسخۀ خطی کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، شم ۹۶۶۸.
[۱۲۴]
کشکری، یعقوب، کناش فی الطب، ج۱، ص۱۳۶، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
[۱۲۵]
ابنسینا، القانون، ج۱، ص۴۲۴، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۱۲۶]
ابنسینا، القانون، ج۳، ص۲۸۸، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۱۲۷]
ابنسینا، القانون، ج۳، ص۲۹۵، بولاق، ۱۲۹۴ق.
و سرانجام کاربرد به عنوان بندآوردندۀ خونریزی و جوشدهندۀ زخمها. [۱۲۸]
ابنسینا، القانون، ج۱، ص۲۷۸، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۱۲۹]
ابنسینا، القانون، ج۳، ص۱۶۷، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۱۳۰]
ابنسینا، القانون، ج۳، ص۱۷۶_ ۱۷۸، بولاق، ۱۲۹۴ق.
[۱۳۱]
موفق هروی، ابومنصور، الابنیة عن حقائق الادویة، ج۱، ص۶۸، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
همچنین بدل بردی را تنها بدیغورس یاد کرده که به نظر وی هموزنش اقاقیا، نیمچند آن وردیابس یا ثلث وزن آن دمالاخوین است (شم ۳۵۷۲، گ۴۲ب، شم ۴۸۳۸، گ۱۷۸ب). ۳ - فهرست منابع(۱) ابنبیطار، عبدالله، تفسیر کتاب دیاسقوریدوس، به کوشش ابراهیمبنمراد، بیروت، ۱۹۸۹م. (۲) ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق، ۱۲۹۱ق. (۳) ابنجزار، احمد، الاعتماد فی الادویة المفردة، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۴) ابن ربن، علی، فردوس الحکمة، به کوشش محمد زبیر صدیقی، برلین، ۱۹۲۸م. (۵) ابن سرابیون، الکناش الصغیر، نسخۀ خطی کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، شم ۹۶۶۸. (۶) ابنسینا، القانون، بولاق، ۱۲۹۴ق. (۷) ابنوافد، عبدالرحمان، الادویةالمفردة، به کوشش احمدحسن بسج، بیروت، ۱۴۲۰ق/۲۰۰۰م. (۸) ابوالخیر اشبیلی، عمدةالطیب فی معرفةالنبات، به کوشش محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۹۹۵م. (۹) ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش. (۱۰) اخوینی بخاری، ربیع، هدایةالمتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ش. (۱۱) اهوازی، علی، کامل الصناعةالطبیة، بولاق، ۱۲۹۴ق. (۱۲) بدیغورس، دستنویسهای شم ۳۵۷۲ و ۴۸۳۸ کتابخانۀ ایا صوفیه. (۱۳) بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۰ش. (۱۴) جرجانی، اسماعیل، الاغراض الطبیة، چ تصویری، به کوشش پرویز خانلری، تهران، ۱۳۴۵ش. (۱۵) جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، چ تصویری، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ش. (۱۶) حاجیزین عطار، علی، اختیارات بدیعی، به کوشش محمدتقی میر، تهران، ۱۳۷۱ش. (۱۷) حکیم مؤمن، محمد، تحفة، تهران، ۱۴۰۲ق. (۱۸) فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، دارالهجره. (۱۹) دینوری، احمد، النبات، به کوشش برنهارد لوین، ویسبادن، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م. (۲۰) رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق/۱۹۵۵-۱۹۷۰م. (۲۱) شرح لکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب، به کوشش آلبرت دیتریش، گوتینگن، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م. (۲۲) عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزنالادویة، کلکته، ۱۸۵۱م. (۲۳) غافقی، احمد، جامعالمفردات، انتخاب ابنعبری، به کوشش ماکس مایرهوف و جورجی صبحی، بولاق، ۱۹۴۰م. (۲۴) کاسانی، ابوبکر، ترجمه و تحریر کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش. (۲۵) کشکری، یعقوب، کناش فی الطب، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م. (۲۶) نفیس بن عوض کرمانی، شرح الاسباب و العلامات نجیبالدین سمرقندی، به کوشش عبدالمجید، کلکته، ۱۳۵۱ق/۱۸۳۶م. ۴ - پانویس
۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پاپیروس»، شماره۵۴۳۳. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|