جالینوس
جالینوس، پزشک، فیلسوف، منطقدان و عالم بلاغت یونانی. وی بزرگترین پزشك دوران متأخر باستان، و در کنار افلاطون، ارسطو، اقلیدس، ارشمیدس، بقراط، و بطلمیوس، یكی از مهمترین و اثرگذارترین چهرههای علمی و فلسفی دوران باستان است که آثار او قرنها در جهان اسلام و اروپا اساسِ آموزش و عمل پزشکی بود.
زندگی
بسیاری از آگاهیهای ما دربارۀ زندگی و آثار جالینوس از طریق منابع اسلامی است. وی در اوت یا سپتامبر 129م در شهر پرگاموم یا پرگـاموس ــ كه در متون اسلامی به صورت فرغامس (ابن فاتک، 289) یا برغاموس (ابن عبری، 122) یا برغمس (صاعد، 178) یا برغمش (ابن جلجل، 41؛ برای ضبطهای دیگـر، نک : سید، 44، حاشیـۀ 2) ضبط شده است ــ در آسیای صغیر، در غرب تركیۀ امروزی، به دنیا آمد. پدرش نیكون معماری مشهور و ثروتمند بود كه مانند بیشتر معماران آن زمان گذشته از معماری، در هندسه و نجوم نیز دست داشت (نوتن، «پزشکی...»، 216؛ رازی، الشكوك، 57). نیكون یونانی نژاد و یونانیزبان، اما شهروند روم بود و پسرش جالینوس نیز به احتمال قوی شهروند روم بود، هرچند در هیچ یک از آثارش به این موضوع تصریح نكرده است (نوتن، همان، 217).
زندگینامهنویسان از علاقۀ جالینوس از اوان كودكی به علم سخن گفتهاند و حتى نقل كردهاند كه در راه مدرسه از بازی با كودكان دیگر سر باز میزد و وقتش را به مرور درسهایش میگذراند (ابن فاتک، 290؛ روزنتال، 34). پدرش در تربیت او نهایت اهتمام را داشت (ابن فاتک، 289) و چون در آن زمان پرگاموم یكی از مراكز بزرگ فرهنگی و فكری و اقتصادی امپراتوری روم بود، جالینوس از 14 سالگی پس از آموختن هندسه و نجوم، نزد فیلسوفان رواقی و افلاطونـی ــ كه برای استفاده از كتابخانۀ بزرگ آن شهـر بـه آنجـا مـیآمـدند ــ به آموختن فلسفه پرداخت. گفتهاند كه او در 17 سالگـی ــ در پـی خوابـی كه پدرش دیـد ــ تحصیـل فلسفه را به قصد آموختن پزشكی رها كرد، با این حال، در همۀ عمر به فلسفه علاقهمند بود و این علاقه نه تنها سبب شد كه آثاری نیز در فلسفه و منطق پدید بیاورد، كه از آراء بدیع فلسفی و منطقی خالی نیست، بلكه آثار پزشكی او نیز از مسائل فلسفی، بهویژه از مباحث مربوط به روششناسی، سرشار است. همچنین تأثیر آموزش جامع فلسفـی او را ــ كه خود وی بارها بر آن تأكید میكند (نوتن، همان، 218) ــ میتوان در تأكید او بر اهمیت استدلال و منطق در كار پزشكی، تمایل او به بنا كردنِ نظریۀ پزشكی بر پایههای استوار فلسفی (از جمله نظریۀ عناصر و اخلاط)، اصرار او به اینكه تعالیم پزشكان و فیلسوفان بزرگ (بهویژه بقراط و افلاطون) با هم سازگارند، و نیز نظر او در این باره كه پزشك خوب باید فیلسوف باشد، دید.
جالینوس پس از مرگ پدرش در 148 یا 149م (ابن ابی اصیبعه، 1/ 83، به نقل از كتاب كیموس جالینوس)، زادگاه خود را ترك گفت و چند سالی در ازمیر (سمرنا، همو، 1/ 84) و كُرینت (قورنتوس، همانجا) و اسكندریه تحصیل كرد. جزئیات تحصیل او در این 3 شهر معلوم نیست، اما ظاهراً بیشتر استادان او پزشكانی بودند كه خود را پیرو بقراط میدانستند و پزشكی را از راه مطالعۀ آثار پزشكان دیگر یا شاگردی نزد ایشان آموخته بودند و به کالبدشناسی نیز علاقه داشتند (نوتن، همان، 317؛ دربارۀ استادان او در ازمیر و كرینت، نک : روکا، 243؛ ابن ابی اصیبعه، همانجا).
اقامت جالینوس در اسكندریه، از 153 تا 157م، در آموزش پزشكی او بسیار مؤثر بود، و هر چند خود او از هوای آن شهر و سطح آموزش آن شکایت میکند، اما خلاصهای در 4 مقاله كه از كتاب 20 مقالهایِ یكی از استادان اسكندرانی خود به نام مارینوس در تشریح فراهم آورد، بر این تأثیر گواهی میدهد (روکا، 244). این مارینوس شاید همان «ارمینوس الرومی» باشد که ابن ندیم (ص348)، و ابن فاتک (همانجا، با ضبط «ارمینس»)، از او به عنوان استاد جالینوس نام میبرند. حنین نیز از اختصار کتاب مارینس فی التشریح در 4 مقاله نام میبرد (ص 23؛ نیز نک : ابن ابی اصیبعه، 1/ 94) و میگوید که این کتاب را ندیده و اثری از آن نیافته است. با این حال، بخشهایی از اصل یونانی این کتاب در دست است كه با نام «قطعههایی از كتاب كالبدشناسی مارینوس» منتشر شده است (پیشو، I/ 71). همچنین او در مدت اقامت طولانی خود در اسکندریه فرصت یافت تا با دریانوردانی که از سرزمینهای اطراف مدیترانه میآمدند، گفت و گو کند و از این راه بر اطلاعات خود دربارۀ گیاهان نادر و کانیهای این سرزمینها بیفزاید (نوتن، همانجا). نیز نوشتهاند که برای مشاهدۀ برخی از داروهای معدنی به قبرس و برخی از جزایر یونان سفر کرد (ابن فاتک، همانجا؛ ابن ابی اصیبعه، 1/ 82). دیدار او با بطلمیوس (ه م) که مسعودی از آن یاد كرده است (ص 129)، و با توجه به زمان زندگی این دو تن محتمل مینماید، احتمالاً در اسکندریه صورت گرفته است. جالینوس در 157م به زادگاه خود بازگشت و پزشك مدرسۀ گلادیاتورهای آن شهر شد. تجاربی كه او در این سمت كسب كرد، احتمالاً معرفت او را از كالبدشناسی وسعت داد. همچنین وی در این دوران تجاربی دربارۀ رژیمهای غذایی مناسب برای درمان گلادیاتورهایی كه زنده از پیكار باز میگشتند و نیز غذاهای مناسب برای افزودن بر توان بدنی ایشان كسب كرد (همانجا).
جالینوس در پی بروز ناآرامیهایی در پرگاموم، آن شهر را در 161م ترك كرد و بعد از سفری در شرق مدیترانه ــ كه ضمن آن پژوهشهایی دربارۀ گیاهان داروییِ مناطقی چون قبرس و فلسطیـن انجـام داد ــ در تابستان 162م به رم رسید و جز در میان سالهای 166-169م كه برای در امان ماندن از طاعون و شاید هم از دسیسههای پزشكان دیگر روم را ترك گفت، و سفری به پرگاموم در حدود سال 190م (نوتن، همان، 225) بقیۀ عمر خود را در آن شهر گذراند؛ هرچند برخی گفتهاند که در اواخر عمر به پرگاموم بازگشت و در همانجا در گذشت (پیشو، I/ 12).
تاریخ دقیق مرگ جالینوس معلوم نیست. برخی از منابع آن را در حدود سال 200م میدانند و حتى عبارتی را كه ابن ندیم (همانجا) از كتاب الاخلاقِ (نک : دنبالۀ مقاله) او نقل كرده (این عبارت در خلاصۀ عربی این كتاب بدون ذکر امپراتوری که این رویداد در زمان او اتفاق افتاده، آمده است)، و در آن جالینوس به حادثهای اشاره میكرده كه در 514 پس از اسكندر رخ داده است (قس: بیرونی، تحقیق...، 59-60، که این حادثه را به نقل از کتاب الاخلاق جالینوس، در 500 و اندی پس از اسکندر در زمان کومودوس میداند)، چنین تعبیر میكنند كه جالینوس تاریخ اسكندرانی را از سال بنای اسكندریه، یعنی 331 (یا 332) قم حساب میكرده، نه از 311م كه معمولاً مبدأ تاریخ اسكندرانی فرض میشود. در این صورت، سال 514 پس از اسكندر با 185م مطابق خواهد بود، نه با سال 205م، كه معادل عادی سال 514 پس از اسكندر است (كراوس، 14-15). چون نام جالینوس در یك دائرةالمعارف رومی نیز كه پیش از سال 200م تألیف شده، آمده است، بنا بر این برخی از محققان تاریخ درگذشت او را پیش از 200م دانستهاند (پیشو، همانجا؛ پلگرن، 22؛ نیز نک : پاولی، VII (1)/ 581، كه سال مرگ جالینوس را 199م دانسته است). اما برخی از متون اسلامی عمر او را 87 سال نوشتهاند که 17 سال آن به آموختن و 70 سال آن به طبابت و تألیف گذشته است (ابن ابی اصیبعه، 1/ 76). هرچند بخش دوم این قول با آنچه جالینوس خود در فی مراتب قرائة کتبه آورده است، سازگار نیست، زیرا وی در این کتاب شروع آموزش پزشکیاش را در 17 سالگی میداند (همانجا)، اما برخی دیگر از پژوهشگرانِ معاصر تاریخ مرگ او را بر همین اساس كه او عمری دراز کرده باشد، در حدود سال 216م احتمال میدهند (نوتن، همان، 226؛ هنکینسن، «مرد...»، 22). برخی از قرائن نیز این احتمال را تقویت میکند، زیرا یكی از آثار او به نام فی التریاق الى فیسن (حنین، 47) یقیناً بعد از 204م و حتى بعد از 207م نوشته شده، زیرا در آن به حوادثی كه در حدود این سالها رخ داده، اشاره شده است (نوتن، همانجا، نیز نک : 393، حاشیۀ 84). مسعودی نیز زمان زندگی او را در حدود 200 سال پس از مسیح و 500 و اندی سال پس از اسکندر دانسته است (همانجا؛ نیز نک : صاعد، 178) كه به احتمال زیاد منظور او همان تاریخ اسكندرانی عادی است. از اینرو، میتوان گفت که به احتمال زیاد مدتی که ابن ابی اصیبعه برای زندگی او ذکر کرده، درست است و او در حدود سال 216م درگذشته است.
در برخی از منابع دوران اسلامی، جالینوس معاصر مسیح شمرده شده است، از جمله علی بن زید بیهقی از قول ابوالفرج ابن طیب آورده است که جالینوس هنگام بعثت مسیح پیری ناتوان بوده است (ص 30). همچنین ابن ندیم قولی را نقل کرده که بر اساس آن زمان زندگی جالینوس 57 یا 59 سال پس از مسیح بوده است (ص 348)، اما ابن ابی اصیبعه (1/ 72) كه این قول را در میان اقوال دیگر نقل كرده، و ابن عبری (ص122) آن را رد کردهاند.