شناختشناخت مجموع حالتها و فرآیندهای روانی مانند تفکر، استدلال، درک و تولید زبان، دریافت حواس پنجگانه، آموزش، آگاهی، احساسات و… میباشد. فهرست مندرجات۱.۱ - شناخت سطحی یا عمومی ۱.۲ - شناخت علمی ۱.۳ - شناخت فلسفی ۱.۴ - شناخت عرفانی ۲ - اقسام شناخت از راه حصول ۲.۱ - شناخت مستقیم ۲.۲ - شناخت غیر مستقیم یا آیینهای ۲.۳ - شناخت آیهای ۲.۴ - شناخت فطری ۲.۵ - شناخت الهامی یا افاضی ۳ - اقسام شناخت از منظر واقع نمایی ۳.۱ - شناخت شکّی ۳.۲ - شناخت وهمی ۳.۳ - شناخت ظنّی ۳.۴ - شناخت یقینی ۴ - شناخت پژوهشی و تقلیدی ۵ - پانویس ۶ - منبع ۱ - اقسام شناخت از منظر چگونگی حصولشناخت انسان از گذر ملاکهایی تقسیمپذیر است. یکی از این ملاکها، چگونگی حصول است که شناخت را به چهار گونه تقسیم میکند: ۱.۱ - شناخت سطحی یا عمومیشناختی است که انسان از پیرامون خود با حواس ظاهری حاصل کند و آسانترین و عمومیترین گونه شناخت است. [۱]
شناخت، ص۳۳.
۱.۲ - شناخت علمیشناختی است که حصول آن نیازمند آموزشها و اسبابی ویژه است. این گونه شناخت در دسترس همگان نیست و دارای ویژگیهایی از این قرار است: ۱. با امور عینی هماهنگ است؛ ۲. امور خارجی را توضیح میدهد؛ ۳. از روش استدلالی بهرهمند است؛ ۴. اصول و مفاهیم کلی را مطرح میکند و مشاهدات را طبقهبندی میسازد و رابطه پدیدهها را بر میتاباند؛ ۵. برآیند آن دانشی نو به انسان میدهد؛ ۶. از گذر پژوهش روشمند و منظم حاصل میآید؛ ۷. کیفیت پدیدهها را به صورت کمّی مشخص میسازد. ۱.۳ - شناخت فلسفیشناختی است که بر تعقل و تحلیلهای عقلی استوار است و کمتر از حواس ظاهری و ابزار مادی شناخت بهره میبرد. در شناخت فلسفی، هر چه ذهن آدمی ورزیدهتر باشد، نتیجه کوششهایش به قطع و یقین نزدیکتر است. ۱.۴ - شناخت عرفانیشناختی است که با ابزار قلب و شهود و الهام پدید میآید وحقایقی را به ادارک انسان میآورد که با حسّ و عقل فراچنگ نمیآیند. [۲]
جهان بینی و شناخت، ص۶۵.
۲ - اقسام شناخت از راه حصولیکی دیگر از ملاکها، راه حصول است که شناخت را بر پنج گونه تقسیم میکند: ۲.۱ - شناخت مستقیمشناختی است که از گذر ارتباط مستقیم با شیء خارجی پدید میآید. ۲.۲ - شناخت غیر مستقیم یا آیینهایاین گونه شناخت آن گاه پدید میآید که انسان در چیزی نظر میکند و صورت شیئی دیگر را همزمان به رؤیت میآورد و آن را باز میشناسد. این شناخت برای نفسشناسی و خداشناسی روی میدهد. در اینجا مراد از «رؤیت» رؤیت باطنی است نه ظاهری. ۲.۳ - شناخت آیهایشناسنده در این گونه شناخت، با دقّت در آثار و نشانههای شیء، به آن علم پیدا میکند؛ مثلًا اثری مکتوب از دانشمندی را میخواند و به اندیشه او راه مییابد؛ چنان که با مطالعه کتاب قانون میتوان از اندیشه و نبوغ بوعلی سینا در طب آگاه شد. [۳]
جهان بینی و شناخت، ص۷۹.
۲.۴ - شناخت فطریشناختی است که در سرشت انسان ریشه دارد و در حصول آن هیچ یک از ابزارها و عوامل متعارف شناخت دخیل نیستند. [۴]
شناخت به زبان، ص۲۰.
۲.۵ - شناخت الهامی یا افاضیشناختی است که برخاسته از عوامل غیبیِ وحی، الهام و اشراق است. ۳ - اقسام شناخت از منظر واقع نماییملاک دیگر تقسیم شناخت، واقعنمایی است. بر این اساس، شناخت بر گونههای زیر است: ۳.۱ - شناخت شکّیشناختی است که احتمال تطبیق و عدم تطبیق آن با واقع برابر است. ۳.۲ - شناخت وهمیشناختی است که احتمال عدم واقعنماییاش بیشتر از واقعنمایی است. [۵]
المنطق، ج۱، ص۱۸.
۳.۳ - شناخت ظنّیشناختی است که احتمال واقعنماییاش بیشتر از عدم واقعنمایی آن است. ۳.۴ - شناخت یقینیشناختی است که به قطع و یقین با واقع مطابق است و احتمال نادرستیاش نمیرود. [۶]
المنطق، ج۱، ص۱۸.
۴ - شناخت پژوهشی و تقلیدیدر تقسیمى دیگر، شناخت انسان یا از راه پژوهش و بررسى خود او فراهم مىآید كه آن را «شناخت اجتهادى» مىنامند و یا به پیروى از پژوهش و بررسى كسى دیگر پدید مىآید كه آن را «شناخت تقلیدى» مىگویند. ۵ - پانویس
۶ - منبعپژوهشکده تحقیقات اسلامی، کتاب فرهنگ شیعه، ۸۸-۹۰. ردههای این صفحه : کلام اسلامی | معرفت شناسی
|