خالخال (یا شامَة، جمع عربی: خیلان، شامات)، عارض های پوستی میباشد که اهمیت آن بیشتر در علم فراست یا قیافه شناسی بوده است. ۱ - تفاوت خال و شامهدر ابتدا واژه «خال» برای خال های صورت ، که خوش یُمن به شمار میآمدند، و واژه «شامه» برای انواع تغییر رنگ روی پوست به کار برده میشد، ولی به تدریج هر دو واژه به معنای مترادف به کار رفتند. [۱]
توفیق فهد، پیشگویی عربی: مطالعات مذهبی، جامعه شناختی و قومی در بومیان میانه اسلام، ج۱، ص۳۹۰، پاریس ۱۹۸۷.
۲ - دیدگاه های مختلفدر منابع پزشکی دوره اسلامی، خال به همراه عارضه های پوستی چون « کَلَف » و « قوابی » آمده و آن را ناشی از خلط غلیظ سودایی یا خون جمع شده زیر پوست دانسته اند، ولی بیماری به شمار نیاورده و کمتر بدان پرداخته اند. شیوههایی نیز برای پاک کردن آن تجویز کردهاند که غالباً برای شماری از دیگر بیماری های پوستی تجویز میشده است. [۲]
ثابت بن قُرّه، کتاب الذخیرة فی علم الطب، ج۱، ص۱۳ـ ۱۴، چاپ صبحی، قاهره ۱۹۲۸.
[۳]
محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، ج۲۱، قسم ۱، ص۶۵۰، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۳/ ۱۹۵۵ـ۱۹۷۳.
[۴]
یعقوب کشکری، کناش فی الطب، ج۱، ص۴۷۲ـ ۴۷۳، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه ایاصوفیه، ش ۳۷۱۶، فرانکفورت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
[۵]
ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، ج۱، کتاب ۲، ص۵۵۳.
[۶]
ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، ج۱، کتاب ۲، ص۷۴۰.
[۷]
ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، ج۱، کتاب ۲، ص۷۵۸.
[۸]
خلیل بن ایبک صفدی، کشف الحال فی وصف الخال، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۵۷، چاپ عبدالرحمان بن محمد عقیل، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
در بسیاری جوامع، نشانه های طبیعی جسمی، از جمله خال ها، را دارای خواص الهی یا جادویی و قابل تعبیر میدانستند، [۹]
دایرةالمعارف دین، ویرایش میرچا الیاده، ج۲، ص۲۷۴، نیویورک ۱۹۸۷، بخش «علائم بدنی» (توسط ویکتور ترنر).
لذا در کتاب های علم فراست، به تعبیر خالها پرداخته اند.۳ - پیشینه بحثقدیم ترین منابع راجع به علم فراست که بر فرهنگ اسلامی تأثیر گذاشتهاند و آثاری از آنها در دسترس است متعلق به یونان و روم شرقی است، از جمله «کتاب الخیلان» و «کتاب الشامات» که به نوشته ابن ندیم [۱۰]
ابن ندیم، کتاب الفهرست (تهران)، ج۱، ص۳۷۶.
از «مینس رومی» (روم شرقی) بوده و «فهد» [۱۱]
توفیق فهد، پیشگویی عربی: مطالعات مذهبی، جامعه شناختی و قومی در بومیان میانه اسلام، ج۱، ص۳۹۱، پاریس ۱۹۸۷.
احتمال می دهد که یکی از این دو، ترجمه دو فصل از کتابی منسوب به «مِلامپس» بوده که اکنون نیز موجود است.همچنین «شمس الدین محمدبن ابیطالب انصاری دمشقی» (سده هشتم) در کتاب «السیاسة فی علم الفراسة» از احکام خاص بقراط در مورد خال ها یاد می کند. [۱۲]
یوسف مراد، الفراسة عندالعرب، ج۱، ص۴۵ـ۴۷، ترجمة و تقدیم مراد وهبه، (قاهره) ۱۹۸۲.
فخررازی در «کتاب الفراسة»، [۱۳]
محمدبن عمر فخررازی، کتاب الفراسة، ج۱، ص۱۰۱، در یوسف مراد، الفراسة عندالعرب، ترجمة و تقدیم مراد وهبه، (قاهره) ۱۹۸۲.
شامات و خال های موجود در بدن انسان را با آنچه در بدن اسب هست، مقایسه می کند.۴ - نخستین کتباحتمالا نخستین کتاب مستقل دوره اسلامی در باب خال، «کشف الحال فی وصف الخال» از « خلیل بن ایبک صَفَدی » (متوفی ۷۶۴) است. پس از آن شش کتاب دیگر شناخته شده، از جمله «صحائف الحسنات فی وصف الخال» از «محمدبن حسن نواجی شافعی» (متوفی ۸۵۹) که در واقع همان کتاب صفدی است. مؤلفان کتاب های مستقل بعدی به ترتیب تألیف عبارت اند از: سِبط ابن العَجَمی (متوفی ۸۸۴)؛ محمدبن علی بن طولون دمشقی صالحی (متوفی ۹۵۳)؛ ابن شاشه (متوفی ۱۱۲۸)؛ و عبدالقادربن سالم حسینی (چاپ ۱۳۳۱ بیروت). همچنین نسخه ای خطی با نام «عقود اللال المنظومة فی وصف الخال» در دارالکتب المصریّة موجود است. این رساله، مجهول المؤلف و شامل قطعههایی ادبی در وصف خال است. [۱۴]
خلیل بن ایبک صفدی، کشف الحال فی وصف الخال، ج۱، ص۹۳ـ۹۶، چاپ عبدالرحمان بن محمد عقیل، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
۵ - معروفترین خال هادر علم فراست، از خال ها بر حسب محل آنها در نقاط مختلف بدن تعبیرهای مختلفی می شده است. بهترین خال ها را آنهایی می دانستند که بر صورتاند و رنگشان سیاه مایل به سبز است. [۱۵]
خلیل بن ایبک صفدی، کشف الحال فی وصف الخال، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۴، چاپ عبدالرحمان بن محمد عقیل، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
از خال های معروفی که در کتاب ها بدان ها پرداخته اند، خالی است که بر زبان موسی علیهالسلام بوده است. [۱۶]
عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۳۷، چاپ عبدالسلام محمدهارون، بیروت (۱۳۶۷/ ۱۹۴۸).
معروف تر از آن، خال نبوت بر پشت پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم است که بحیرا آن را دید. [۱۷]
ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۳، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، (بیروت) : دارابن کثیر.
[۱۸]
ابن سعد، الطبقات الکبری (بیروت)، ج۱، ص۷۳.
[۱۹]
طبری، تاریخ الطبری (بیروت)، ج۲، ص۲۷۷.
۵.۱ - خال مهدی موعودهمچنین بنا به حدیثی در منابع اهل سنّت ، [۲۰]
مجلسی، بحار الانوار، ج۱۵، ص۸۰.
[۲۱]
مجلسی، بحار الانوار، ج۱۵، ص۹۵ـ ۹۶، که آن را با واسطه از کتاب ابونعیم اصفهانی و گنجی شافعی نقل کرده است.
یکی از ویژگی هایی که پیامبر اسلام برای مهدی موعود که فردی از نسل و همنام آن حضرت است، برشمرده، خالی مادرزاد بر گونه راست اوست.در سده سیزدهم که محمد احمد ( مهدی سودانی ) (۱۸۴۳ـ۱۸۸۵) در برابر انگلیسیها قیام کرد و خود را مهدی خواند و بسیاری از سودانی ها به او به عنوان مهدی ایمان آوردند، اظهار می شد که او تمام نشانه های جسمی مذکور در باب مهدی را دارد. [۲۲]
دایرةالمعارف دین، ویرایش میرچا الیاده، ج۲، ص۲۷۴، نیویورک ۱۹۸۷، بخش «علائم بدنی» (توسط ویکتور ترنر).
۵.۲ - خال بدیُمنداستان خال بدیُمن «نائله بنت عمار کلبی»، شاید معروف ترین داستان در باب خال های بدیُمن و شوم باشد؛ معاویة بن سفیان با او ازدواج می کند ولی با آگاه شدن از خال بدیمن او، وی را طلاق می دهد. همسر دوم نیز چنین می کند، ولی همسر سوم، نعمان بن بشیر ، گرفتار بدیمنی آن می شود و سرش را از دست می دهد. [۲۳]
ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیّین، ج۱۶، ص۳۹ـ۴۰.
[۲۴]
محدبن احمد ابشیهی، المستطرف فی کلّ فنّ مستظرف، ج۲، ص۹۴، (قاهره) ۱۳۷۱/۱۹۵۲، چاپ افست بیروت.
[۲۵]
توفیق فهد، پیشگویی عربی: مطالعات مذهبی، جامعه شناختی و قومی در بومیان میانه اسلام، ج۱، ص۳۹۳، پاریس ۱۹۸۷.
۶ - جایگاه عرفانی و ادبیدر عرفان ، خال، خال سیاه و خال هندو کنایه از وحدت حقیقت و عالم غیب است. [۲۶]
محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، رساله مشواق، ج۱، ص۱۸ـ۱۹، چاپ بهمنیار، تهران ۱۳۶۳ش.
[۲۷]
منوچهر دانش پژوه، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ذیل «خال»، تهران ۱۳۷۹ش.
[۲۸]
منوچهر دانش پژوه،فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ذیل «خال سیاه»، تهران ۱۳۷۹ش.
در ادبیات فارسی و عربی، خال از نشانه های زیبایی است. [۲۹]
خلیل بن ایبک صفدی، کشف الحال فی وصف الخال، ج۱، ص۱۹۵ـ۳۰۶، چاپ عبدالرحمان بن محمد عقیل، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
[۳۰]
حسن بن محمد رامی، انیس العشّاق، ج۱، ص۲۶ـ۲۸، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۵ش.
[۳۱]
محمدپادشاهبن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل واژه «خال»، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۳۲]
دهخدا، لغت نامه دهخدا، ذیل واژه «خال».
۷ - فهرستمنابع(۱) محدبن احمد ابشیهی، المستطرف فی کلّ فنّ مستظرف، (قاهره) ۱۳۷۱/۱۹۵۲، چاپ افست بیروت. (۲) ابن سعد، الطبقات الکبری (بیروت). (۳) ابن سینا، کتاب القانون فی الطب. (۴) ابن ندیم، کتاب الفهرست (تهران). (۵) ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، (بیروت) : دارابن کثیر. (۶) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیّین. (۷) ثابت بن قُرّه، کتاب الذخیرة فی علم الطب، چاپ صبحی، قاهره ۱۹۲۸. (۸) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمدهارون، بیروت (۱۳۶۷/ ۱۹۴۸). (۹) منوچهر دانش پژوه، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، تهران ۱۳۷۹ش. (۱۰) دهخدا، لغت نامه دهخدا. (۱۱) محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۳/ ۱۹۵۵ـ۱۹۷۳. (۱۲) حسن بن محمد رامی، انیس العشّاق، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۵ش. (۱۳) محمدپادشاهبن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ش. (۱۴) خلیل بن ایبک صفدی، کشف الحال فی وصف الخال، چاپ عبدالرحمان بن محمد عقیل، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵. (۱۵) طبری، تاریخ الطبری (بیروت). (۱۶) محمدبن عمر فخررازی، کتاب الفراسة، در یوسف مراد، الفراسة عندالعرب، ترجمة و تقدیم مراد وهبه، (قاهره) ۱۹۸۲. (۱۷) محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، رساله مشواق، چاپ بهمنیار، تهران ۱۳۶۳ش. (۱۸) یعقوب کشکری، کناش فی الطب، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه سلیمانیه استانبول، مجموعه ایاصوفیه، ش ۳۷۱۶، فرانکفورت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۱۹) مجلسی، بحار الانوار. (۲۰) یوسف مراد، الفراسة عندالعرب، ترجمة و تقدیم مراد وهبه، (قاهره) ۱۹۸۲. (۲۱) دایرةالمعارف دین، ویرایش میرچا الیاده، نیویورک ۱۹۸۷، بخش «علائم بدنی» (توسط ویکتور ترنر). (۲۲) توفیق فهد، پیشگویی عربی: مطالعات مذهبی، جامعه شناختی و قومی در بومیان میانه اسلام، پاریس ۱۹۸۷. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خال»، شماره۶۷۶۰. ردههای این صفحه : واژه شناسی
|