حلوانحُلْوان، شهری تاریخی و رودی در مغرب ایران که امروزه ویرانه آن برجایمانده است. فهرست مندرجات۱.۱ - علت نامگذاری ۱.۲ - قباد اول ساسانی ۱.۳ - حلوان در دوره ساسانیان ۱.۴ - حلوان در دوره اسلامی ۱.۵ - حلوان جزو ایالت جبال ۱.۶ - حلوان در قرن چهارم ۱.۷ - حلوان در زمان مقدسی ۱.۸ - ابوالفتح محمدبن عناز ۱.۹ - حلوان در نیمه اول سده ششم ۱.۱۰ - غارت سپاهیان مسترشد بالله ۱.۱۱ - حلوان سده شش و هفت ۱.۱۲ - مقبرهها ۱.۱۳ - علمای منسوب به حلوان ۲ - فهرست منابع ۳ - پانویس ۴ - منبع ۱ - معرفی اجمالیشهر حلوان بر مدخل یکی از گردنههای زاگرس معروف به عقبه حلوان، در ساحل چپ رود حلوان قرارداشت. مکان ویرانهها دقیقاً مشخص نیست. برخی محققان آن را میان شهرهای کِرِند و قصرشیرین، در محل شهر سرپلزهاب در مغرب استان کرمانشاه ، یا «قلعه گبری» در جنوب آن، میدانند. [۱]
ابناثير: كامل: تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج ۱۸،ص۲۳۳، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران ۱۳۶۸ش
[۲]
محمدامین زکی، ج۱، ص۲۸، پانویس ۱، زبدهی تاریخ کرد و کردستان.
[۳]
فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، قصرشیرین، ج۴۵، ص۱۵۹.
رالینسون [۴]
هنری کرزیک رالینسون، سفرنامه راولینسون: گذر از زهاب به خوزستان، ج۱، ص۲۱، ترجمه سکندر اماناللهی بهاروند.
محل آن را در دوازده کیلومتری سرپل زهاب در مسیر بغداد ـ کرمانشاه دانسته و افزوده حلوان همان شهر کالَح دوره آشوری یا حَلَح سریانی و محل تبعید یهودیان بوده است. [۵]
بنیامینبن یونه تطیلی، رحلة بنیامین، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴، ترجمها عنالاصل العبری و علق حواشیها و کتب ملحقاتها عزرا حداد.
[۶]
هنری کرزیک رالینسون، سفرنامه راولینسون: گذر از زهاب به خوزستان، ج۱، ص۲۲ـ۲۴، ترجمه سکندر اماناللهی بهاروند.
[۷]
Alfons Gabriel, Die Erforschung Persiens, Vienna ۱۹۵۲، ج۱، ص۲۹.
این حلوان را نباید با حلوانهای دیگر ــ مانند حلوانِ قهستانِ نیشابور و حلوان مصر که ابوالفداء [۸]
اسماعيلبن على ابوالفداء، كتاب تقويمالبلدان، ص۱۰۴.
و یاقوت حموی [۹]
یاقوت حموی، ج۲، ص۳۲۱ـ۳۲۲.
به آنها اشاره کردهاندــ یکی دانست. امروزه در حدود پانزده کیلومتری مغرب شهر خانقین در عراق ، آبادیای به نام حلوان یا هولوان و نیز جِسْر حلوان وجود دارد.۱.۱ - علت نامگذاریبنابر برخی منابع، نام شهر از شخصی به نام حلوانبن عمرانبن حافبن قضاعه گرفته شده است [۱۰]
بلاذری، ج۱، ص۵۱۹.
. به نظر بکری چون حلوان در ابتدای عراق و آخر حد جبل (ایالت جبال) قرار داشته، آن را حلوان، بهمعنای نگهبان و نگهدارنده، خواندهاند. همچنین حلوان را به معنای بخشش و از حُلْو به معنای شیرین هم دانستهاند. [۱۳]
یاقوت حموی، ج۲، ص۳۱۶ـ۳۱۷.
[۱۴]
بدیعالزمان فروزانفر، فرهنگ تازی به پارسی، ج۱، ص۲۹۱.
احتمال ضعیفتر درباره وجه تسمیه حلوان، نظر فریور [۱۵]
مهدی فریور، «حلوان و ظرفیت توسعه جهانگردی در غرب»، ج۱، ص۷۰، زمان.
است که آن را معرّبِ هَلْوَن، از هَلْ به معنای کوه و وَن به معنای درخت سقز، دانسته و افزوده است این کلمات را اهالی محل ــکه به گورانی (شاخهای از زبان کردی) سخن میگویند ــ بهکار میبرند. نام حلوان با املای یونانیِ (خالا) در منابع ضبط شده است. [۱۶]
ابناثير: كامل: تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج ۱۸،ص۲۳۳، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران ۱۳۶۸ش
[۱۷]
Vasily Vladimirovich Barthold, An historical geography of Iran, tr Svat Soucek, Princeton, NJ ۱۹۸۴، ج۱، ص۲۰۱.
۱.۲ - قباد اول ساسانیدر منابع دوره اسلامی، بنای شهر حلوان را به قباد اول ساسانی (حک: ۴۸۸ـ۴۹۶ و ۴۹۸ یا ۴۹۹ـ۵۳۱ میلادی) نسبت دادهاند. [۱۸]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۱، ص۴۱۴.
[۱۹]
حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۱۱۶.
اما به نظر میرسد شهر حلوان خیلی پیشتر از این زمان هم وجود داشته است. به استناد لوحهای متعلق به حدود ۲۶۰۰ق م که از سر پل زهاب به دست آمده است، این منطقه در زمان پادشاهی آنوبانینی در تصرف لولوییها بود، سپس جزو قلمرو کاسیها (۱۷۳۴ـ۱۵۸۵ق م) گردید. [۲۰]
محمدامین زکی، زبدهی تاریخ کرد و کردستان، ج۱، ص۷۸ـ۷۹.
[۲۱]
Roman Ghirshman, LIran des origines a Lislam, Paris ۱۹۵۱، ج۱، ص۵۱.
در زمان هخامنشیان و در دوره پادشاهی داریوش اول (۵۲۱ـ ۴۸۶قم) حلوان در مسیر یکی از دو جاده مهم راه شاهی بود که بابلِ را به بیستون و اکباتان مرتبط میکرد. [۲۲]
Roman Ghirshman, LIran des origines a Lislam, Paris ۱۹۵۱، ج۱، ص۱۲۶.
[۲۳]
Guy Le Strange, The lands of The Eastern Caliphate, Cambridge ۱۹۳۰، ج۱، ص۲۲۸.
در دوره آشوری ، این شهر به خلمنو نیز معروف بود، اطراف آن بسیار حاصلخیز بود و چند چشمه گوگردی و چند درخت انجیر ممتاز داشت. [۲۴]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۱، ص۴۱۴.
به استناد مقبرهای صخرهای معروف به دوکان دائو (ظاهرآ متعلق به آستیاک، پادشاه ماد ) در نزدیکی ویرانههای حلوان، احتمالاً حلوان مدتی جزو قلمرو مادها (۷۰۸ یا ۷۰۱ـ۵۵۰ق م) بوده است. [۲۵]
میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ایران باستان، ج۱، ص۱۳۷ـ۱۳۸.
[۲۶]
ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ماد، ج۱، ص۳۷۵.
بطلمیوس از ناحیه و شهر حلوان در اقلیم چهارم یادکرده است. [۲۷]
محمدبن موسی خوارزمی، ج۱، ص۲۲.
[۲۸]
محمدبن موسی خوارزمی، ج۱، ص۱۲۹.
۱.۳ - حلوان در دوره ساسانیاندر دوره ساسانیان، حلوان کورهای به نام خسرو شادفیروز در منطقه سواد بود که پنج تسوج طَسوج داشت (فیروز قباد، جَبَل، تامَرّا، اَربِل (اِربیل) و خانقین) و جزو ناحیه ماه/ بت مادایه/ الماهَین [۲۹]
کرمانشاهان باستان: از آغاز تا آخر سده سیزدهم هجری قمری.
بهشمار میآمد. [۳۰]
ابنخردادبه، ج۱، ص۵ـ۶.
[۳۱]
الی ایوانوویچ کالسنیکوف، ایران در آستانه یورش تازیان، ج۱، ص۲۵۳.
حلوان در این دوره دارای اهمیت و مورد توجه شاهان ساسانی بود. قباد اول میوههای آن را میستود. [۳۲]
ابنخردادبه، ج۱، ص۱۷۲.
همچنین در این دوره، حلوان، به عنوان شهر مرزی، مانند گمرک یا ایستگاه کنترل بود که فرستادگان خاقان، در مسیر حرکت از سرزمین ترکان به تیسفون، در آنجا توقف میکردند. [۳۳]
الی ایوانوویچ کالسنیکوف، ایران در آستانه یورش تازیان، ج۱، ص۲۵۵.
[۳۴]
Paul Schwarz, Iran im Mittelalter nach den arabischen Geographen, Hildesheim ۱۹۶۹،۱۹۷۰، ج۶، ص۶۷۷.
در ۵۵۳، ۵۸۸ و ۶۰۵ میلادی حلوان مقرّ کشیشها و در زمان پادشاهی خسروپرویز (۵۹۰ـ۶۲۸ میلادی)، از اقامتگاههای تابستانی وی بود. [۳۵]
الی ایوانوویچ کالسنیکوف، ایران در آستانه یورش تازیان، ج۱، ص۲۵۴ـ۲۵۵.
[۳۶]
تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ج۱، ص۷۲۲.
۱.۴ - حلوان در دوره اسلامیدر دوره اسلامی، هنگام فتح مداین و جلولاء در سال ۱۶ به دست مسلمانان، یزدگرد حلوان را مقرّ خود قرارداد، اما پس از فتح این دو شهر، وی به ری گریخت و قعقاع بنعمرو در همین سال حلوان را فتح کرد. وی قباد، از اهالی خراسان ، را جانشین خود در حلوان قرارداد. [۳۷]
بلاذری، ج۱، ص۳۶۶ـ۳۷۰.
[۳۸]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۲، ص۵۰۹ـ۵۱۳.
[۳۹]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۲، ص۵۱۹ـ۵۲۳.
با تأسیس شهر کوفه در سال ۱۷، حلوان یکی از چهار شهر مرزی آن به شمار رفت. [۴۰]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۲، ص۵۳۰.
در سال ۲۱، مردم حلوان یزدگرد را، که در مرو بود، برای دفع مسلمانان یاری کردند. [۴۱]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۳، ص۵.
در زمان قیام مختار ثقفی در سال ۶۶، سعدبن حُذَیفةبن یمان ، و در زمان حجاجبن یوسف در سال ۷۷، مُطرِّف بنمُغیره شورشهای حلوان را سرکوب کردند. [۴۲]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۴، ص۲۲۷.
[۴۳]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۴، ص۴۳۵.
۱.۵ - حلوان جزو ایالت جبالدر سدههای دوم و سوم حلوان جزو ایالت جِبال بود، اما خراج آن با خراج نواحی سواد ( عراق ) محاسبه میشد. شهر حلوان بزرگ و باشکوه و دارای قلعه بود و مردم آن فارس و کرد و عرب بودند. از حلوان تا قصرشیرین پنج فرسخ، تا ماذورستان چهار فرسخ و تا مرغزارِ معروفِ مَرْجالقلعه (در مسیر زُبَیدیّه/ حسنآباد به قرمَسین/ کرمانشاه ) ده فرسخ راه بود. [۴۴]
یعقوبی، البلدان، ج۱، ص۲۷۰.
[۴۵]
ابنخردادبه، ج۱، ص۱۹ـ۲۰.
[۴۶]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۶، ص۱۴۱.
[۴۷]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۶، ص۲۴۸.
[۴۸]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۶، ص۲۵۶.
کوره حلوان، مانند دوره ساسانیان ، پنج تسوج داشت. [۴۹]
قدامةبن جعفر، کتاب الخراج، ج۱، ص۲۳۵.
از وقایع مهمتاریخی حلوان در سدههای دوم و سوم اینها هستند: تصرف شهر بهدست عبداللّهبن معاویه [۵۰]
رساله تحقیقات سرحدیه.
در ۱۲۷؛ اقامت ابومسلم خراسانی برای مدتی در حلوان در ۱۳۷؛ حمله امین، خلیفه عباسی، در ۱۹۶ به حلوان برای جنگ با طاهربن حسین ؛ سپردن حکومت حلوان به اسحاقبن ابراهیمبن مصعب ، از سوی مأمون عباسی در ۲۱۵؛ والی شدن بُغای شرابی در ۲۴۸؛ و نبرد در حلوان در سال ۲۶۱ میان سپاهیان یعقوب لیث صفار و سپاهیان موفق ، برادر معتمد عباسی ، که به شکست یعقوب انجامید. [۵۱]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۵، ص۳۲۷.
[۵۲]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۵، ص۴۷۱.
[۵۳]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۶، ص۲۵۲.
[۵۴]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۶، ص۲۵۶.
[۵۵]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۶، ص۴۱۷.
[۵۶]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۷، ص۱۲۰.
[۵۷]
خواندمیر، ج۲، ص۳۴۷.
۱.۶ - حلوان در قرن چهارمدر سده چهارم، ابنحوقل [۵۸]
ابنحوقل، ص۳۶۸.
حلوان را شهری بر روی کوه، مشرف بر عراق ، نصف دینَوَر، با خانههایی از جنس گل و سنگ، دارای هوایی گرم و درختان خرما و انار و انجیر فراوان وصف کرده است. در همین دوره اصطخری آن را شهری آبادان و در ردیف هفت شهر بزرگ عراق، و مؤلف حدودالعالم ، [۶۰]
حدودالعالم، ج۱، ص۱۵۳.
در ذکر ناحیه عراق، آن را شهری بسیار با نعمت که انجیر خشک آن صادر میشود خوانده است. در اواخر این سده، مقدسی [۶۱]
مقدسی، ج۱، ص۲۵.
[۶۲]
مقدسی، ج۱، ص۴۷ـ۴۸.
[۶۳]
مقدسی، ج۱، ص۶۰.
[۶۴]
مقدسی، ج۱، ص۱۲۳.
حلوان و کوره آن را از اقلیم چهارم، جزو عراق و در ردیف امصار (جمع مصر به معنای شهری بزرگ) ــ یعنی مَقرّ سلطان که والیان از آنجا به جاهای دیگر فرستاده میشدندــ آورده و در عین حال آن را قصبهای کوچک دانسته که دورتادور آن باغ بوده و بازار طویل، دژی کهن، جامع، و هشت دروازه داشته است. وی افزوده است که کنیسه یهودیان که در بیرون شهر از گچ و سنگ ساخته شده و مورد احترام است، مجللتر، بزرگتر، آبادتر و دانشمندان و پیرانش بیشتر از بیتالمقدّس است.۱.۷ - حلوان در زمان مقدسیدر زمان مقدسی بیشتر شهرهای کوره حلوان ویران بودند. وی [۶۵]
مقدسی، ج۱، ص۱۱۵.
[۶۶]
مقدسی، ج۱، ص۱۲۳.
خانقین ، زبوجان ، شلاشان ، جامد ، حر ، سیروان و بندنیجان را جزو شهرهای کوره حلوان ضبط کرده است. برخی از حوادث مهم در سده چهارم در حلوان عبارتاند از: ادامه حملات ابوطاهر سلیمانبن حسن قرمطی به شهرهای عراق برضد خلفای عباسی و پناهآوردن بسیاری از اهالی بغداد به حلوان در ۳۱۵؛ واگذرشدن بیشتر قسمتهای ایالت جبال، از جمله حلوان، به ابوالهیجاء بن حمدان (از فرماندهان نظامی) در ۳۱۷ در زمان خلع مقتدر عباسی از قدرت ؛(مؤسس سلسله آل زیار )، به حلوان و قتل و غارت در آنجا در ۳۱۹؛ تصرف بخشی از ایالت جبال تا مرز حلوان و تعیین عامل و خراج برای آنها از سوی ابوعلیبن محتاج (فرمانده سپاه خراسان ) در ۳۳۰؛ در سال ۳۴۲ گروهی از کردان، قافله نمایندگان رکنالدوله (مؤسس آلبویه ) را که برای صلح میان رکنالدوله و نوح سامانی در خراسان به راه افتاده بودند، غارت کردند؛ و زمینلرزه شدید در ۳۴۷ که سبب کشته شدن بسیاری از اهالی حلوان و تخریب شهر و پیرامون آن شد. [۶۸]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۸، ص۱۷۱ـ ۱۷۳.
[۶۹]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۸، ص۲۰۰ـ۲۰۲.
[۷۰]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۸، ص۲۲۷.
[۷۱]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۸، ص۳۸۸ـ۳۸۹.
[۷۲]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۸، ص۵۰۵ـ۵۰۶.
۱.۸ - ابوالفتح محمدبن عنازدر ۴۰۱ ابوالفتح محمدبن عناز ، که بیست سال حاکم حلوان بود، درگذشت و فرزندش، حسامالدین ابیالشوک ، به حکومت آنجا رسید. [۷۳]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۹، ص۲۲۵.
در ۴۳۷ ابراهیم ینال ، برادر طغرلشاه سلجوقی ، حلوان را تاراج کرد و آنجا را به آتش کشید. [۷۴]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۹، ص۵۲۸ـ۵۲۹.
سه سال بعد گروهی از سپاهیان بغداد ، حلوان و آبادیهای اطراف آن را تاراج و ویران کردند. [۷۵]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۹، ص۵۴۵.
از دیگر حوادث حلوان در سده پنجم است: حمله نافرجام سعدی ابن ابیالشوک به حلوان، در پی سرپیچی از ابونصرخسرو فیروز (از شاهان آلبویه)، در ۴۴۵؛ اقامت ابراهیمبن اسحاق ، از امرای سلجوقی، در ۴۴۶ در حلوان؛ اقامت طغرل بیگ سلجوقی در ۴۴۷ و اقامت سلطان بَرْکیارُق در ۴۹۴ در حلوان. [۷۶]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۹، ص۵۹۵.
[۷۷]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۱، ص۶۰۲ـ۶۰۹.
[۷۸]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۱۰، ص۳۰۶ـ۳۰۷.
در اواخر سده پنجم، حلوان از اقلیم چهارم و جزو سواد کوفه به شمار میرفت. [۷۹]
عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، ج۱، ص۱۸۴، چاپ ادریان فانلیوفن و اندری فری، تونس ۱۹۹۲.
[۸۰]
عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، ج۲، ص۴۲۳، چاپ ادریان فانلیوفن و اندری فری، تونس ۱۹۹۲.
۱.۹ - حلوان در نیمه اول سده ششمدر نیمه اول سده ششم شهر هنوز رونق داشت، به طوری که ادریسی [۸۱]
محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الآفاق، ج۲، ص۶۷۰، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة.
[۸۲]
محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الآفاق، ج۱، ص۶۷۴، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة.
[۸۳]
محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الآفاق، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة.
نوشته حلوان شهری بزرگ است که پس از بصره و کوفه و واسط ، هیچ شهر دیگری در عراق ، آبادتر و بزرگتر و حاصلخیزتر از آن نیست و نزدیکترین شهر عراق به ارتفاعات است.۱.۱۰ - غارت سپاهیان مسترشد باللهدر ۵۲۹ سپاهیان خلیفه مُسْتَرشِد باللّه، حلوان و آبادیهای اطراف آن را غارت کردند. [۸۴]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۱۱، ص۲۵.
به نظر میرسد که حلوان، بر اثر حملات پیاپی و زمینلرزههای شدید، بهتدریج ویران شده است. در ۵۴۴ زمینلرزهای بزرگ بهشدت به حلوان آسیب رساند، بهطوری که گفته شده است کوه مقابل شهر کاملا ویران شد. [۸۵]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۱۱، ص۱۴۶.
در ۵۶۵ سپاهیان عبدالملکبن محمدبن عطا به شهر و ناحیه حلوان تاخت و تاز کردند. [۸۶]
ابناثیر، الکامل فیالتاریخ، ج۱۱، ص۳۵۹.
۱.۱۱ - حلوان سده شش و هفتدر سده ششم بیشتر قسمتهای شهر و در سده هفتم تمام آن به کلی ویران بود، اما چشمههای گوگردی آن هنوز شهرت داشت. [۸۷]
سمعانی، ج۲، ص۲۴۷.
[۸۸]
زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثار البلاد و اخبار العباد، ج۱، ص۲۳۹.
در سده هشتم از شهر تاریخی حلوان فقط نامی باقیمانده بود با مزار چند تن از بزرگان، از جمله حمزه؛ اما این نام به ناحیه آن اطلاق میشد و ولایت حلوان کمابیش سیپاره قریه و حقوق دیوانی ششهزار و صد دینار داشت. [۸۹]
حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب، ج۱، ص۴۰.
سالها پس از ویرانی شهر، به ناحیه آن و قسمتی از رود الوند (ریزابه رود سیروان )، بهسبب عبور آن از کنار ویرانههای شهر، حلوان گفته میشد. [۹۰]
جعفربن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی، رساله تحقیقات سرحدیه، ج۱، ص۱۰۸.
[۹۱]
جعفربن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی، رساله تحقیقات سرحدیه، ج۱، ص۱۱۸.
۱.۱۲ - مقبرههامقبرههایی که از گذشته در شهر حلوان قرار دارند، امروزه نزد اهالی محل محترماند. حمزةبن حبیب ، معروف به زَیّات، قاری قرآن ، که در ۱۵۶ در حلوان وفات کرد و امروزه مقبره او بر روی آتشکدهای ساسانی است و اهالی محل به آن سیدحمزه میگویند. [۹۲]
ابنندیم (تهران)، ج۱، ص۳۲.
[۹۳]
خواندمیر، ج۲، ص۲۱۸.
[۹۴]
کرمانشاهان باستان: از آغاز تا آخر سده سیزدهم هجری قمری، ج۱، ص۱۴۳.
مقبره احمدبن اسحاق قمی ، محدّث سده سوم و از اصحاب امام عسکری -علیهالسلام-، نیز در ابتدای جاده سرپلزهاب به دیره (دهستانی در شمال شهرستان گیلانغرب) واقع است. [۹۵]
محمدبن عمر کشی، اختیار معرفةالرجال، ج۲، ص۸۳۱، المعروف برجالالکشی، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی، تصحیح و تعلیق میرمحمد باقربن محمد میرداماد.
[۹۶]
کرمانشاهان باستان: از آغاز تا آخر سده سیزدهم هجری قمری، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۴.
۱.۱۳ - علمای منسوب به حلوانعلمای بسیاری به حلوان منسوباند، از جمله ابومحمد حسنبن علی خَلّال حلوانی ، محدّث (متوفی ۲۴۲)؛ [۹۷]
اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان.
(متوفی ۵۲۰)؛ [۹۸]
اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان.
(متوفی ۵۳۴) [۹۹]
سمعانی، ج۲، ص۲۴۷.
[۱۰۰]
یاقوت حموی، ج۲، ص۳۱۸.
۲ - فهرست منابع(۱) ابناثیر، الکامل فیالتاریخ. (۲) ابناثير: كامل: تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج ۱۸، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران ۱۳۶۸ش. (۳) ابنحوقل. (۴) ابنخردادبه. (۵) ابنندیم (تهران). (۶) اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان. (۷) محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الآفاق، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة. (۸) اصطخری. (۹) عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فانلیوفن و اندری فری، تونس ۱۹۹۲. (۱۰) عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، معجم مااستعجم من اسماءالبلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، بیروت ۱۴۰۳. (۱۱) بلاذری. (۱۲) بنیامینبن یونه تطیلی، رحلة بنیامین، ترجمها عنالاصل العبری و علق حواشیها و کتب ملحقاتها عزرا حداد. (۱۳) حدودالعالم. (۱۴) حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده. (۱۵) حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب. (۱۶) محمدبن موسی خوارزمی، کتاب صورة الارض من المدن و الجبال و البحار و الجزائر و الانهار، استخرجه من کتاب جغرافیا الذی الفه بطلمیوس القلوذی. (۱۷) خواندمیر. (۱۸) ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ماد. (۱۹) میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ایران باستان. (۲۰) احمدبن داود دینوری، الاخبار الطِّوال. (۲۱) هنری کرزیک رالینسون، سفرنامه راولینسون: گذر از زهاب به خوزستان، ترجمه سکندر اماناللهی بهاروند. (۲۲) سمعانی. (۲۳) بدیعالزمان فروزانفر، فرهنگ تازی به پارسی. (۲۴) فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، ج :۴۵ قصرشیرین. (۲۵) مهدی فریور، «حلوان و ظرفیت توسعه جهانگردی در غرب»، زمان. (۲۶) قدامةبن جعفر، کتاب الخراج. (۲۷) زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثار البلاد و اخبار العباد. (۲۸) الی ایوانوویچ کالسنیکوف، ایران در آستانه یورش تازیان. (۲۹) کرمانشاهان باستان: از آغاز تا آخر سده سیزدهم هجری قمری. (۳۰) محمدبن عمر کشی، اختیار معرفةالرجال، المعروف برجالالکشی، (تلخیص) محمدبن حسن طوسی، تصحیح و تعلیق میرمحمد باقربن محمد میرداماد. (۳۱) محمدامین زکی، زبدهی تاریخ کرد و کردستان. (۳۲) مسکویه. (۳۳) جعفربن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی، رساله تحقیقات سرحدیه. (۳۴) مقدسی. (۳۵) تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان. (۳۶) یاقوت حموی. (۳۷) یعقوبی، البلدان. (۳۸) Vasily Vladimirovich Barthold, An historical geography of Iran, tr Svat Soucek, Princeton, NJ ۱۹۸۴. (۳۹) Alfons Gabriel, Die Erforschung Persiens, Vienna ۱۹۵۲. (۴۰) Roman Ghirshman, LIran des origines a Lislam, Paris ۱۹۵۱. (۴۱) Guy Le Strange, The lands of The Eastern Caliphate, Cambridge ۱۹۳۰. (۴۲) Paul Schwarz, Iran im Mittelalter nach den arabischen Geographen, Hildesheim ۱۹۶۹-۱۹۷۰. ۳ - پانویس
۴ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «حلوان»، شماره۶۴۶۹. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|