ابتریهاَبْتَریّه، یا بَتْریّه، یکی از فِرق زیدیه که به سبب اعتدال در عقایدشان در میان سایر گروههای شیعه جایگاه ویژهای دارند. فهرست مندرجات۲ - نزدیکی ابتریه به اهل تسنن ۳ - تأسیس و وجه تسمیه ۴ - پیشوایان ابتریه ۴.۱ - کثیرالنواء ۴.۲ - حسن بن صالح ۴.۲.۱ - معرفی ۴.۲.۲ - ویژگیها ۴.۲.۳ - مخالفت با بنی عباس ۴.۲.۴ - زندگی در خفا ۵ - عقاید ابتریه ۵.۱ - امامت علی علیهالسلام و خلافت ۵.۲ - شرایط امام ۵.۳ - آراء دیگر ۶ - بزرگان ابتریه ۶.۱ - طبقه اول از بزرگان ابتریه ۶.۱.۱ - سالم بن ابی حفصه ۶.۱.۲ - سلمه بن کُهیل ۶.۱.۳ - ثابت الحداد ۶.۱.۴ - حکم بن عتیبه ۶.۲ - بزرگان دیگر این فرقه ۷ - فهرست منابع ۸ - پانویس ۹ - منبع ۱ - تعداد فرق زیدیهزیدیه نیز همچون پیروان مذاهب دیگر به چند فرقه تقسیم شدهاند، چنانکه شمار فرقههای آن را بعضی سه، [۱]
سمعانی، عبدالکریم بن محمد، ج۲، ص۷۸، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
[۲]
علم الهدی، مرتضی بن داعی، ج۱، ص۱۸۵، تبصره العوام، به کوشش عباس اقبال، تهران، ۱۳۱۳ش.
برخی چهار [۳]
مقریزی، احمد بن علی، ج۲، ص۳۵۲، مواعظ و الاعتبار، بولاق، ۱۲۷۰ق/۱۸۵۴م.
یا پنج [۴]
خوارزمی، محمد بن احمد، ج۱، ص۲۸، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م.
[۵]
خوارزمی، محمد بن احمد، ج۱، ص۲۹، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م.
[۶]
ابوالمعالی، محمد بن عبیداللـه، ج۱، ص۳۵، بیان الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ش.
گفتهاند، و حتی تا هشت فرقه [۷]
مسعودی، علی ابنالحسین، ج۳، ص۲۰۸، مروج الذهب، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
نیز برای آن شمردهاند که ابتریه یکی از این چند فرقه است. ۲ - نزدیکی ابتریه به اهل تسننابتریه با آنکه همچون فرق دیگر زیدیه (ﻫ م) در تشیع استوارند، و مخالفان علی علیهالسلام را گمراه و دوزخی میدانند، [۸]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۹، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
از گروههای دیگر شیعی به اهل تسنن نزدیکترند [۹]
ابن حزم، علی بن احمد، ج۲، ص۱۱۲، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۱۰]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۴۹۶، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
و این بدان سبب است که خلافت دو خلیفه اول را میپذیرند. ابتریه و نیز سلیمانیه (نزدیکترین گروه فکری به ابتریه در بین زیدیه) از شیخین تبرّی نجستهاند و هر دو جارودیه (گروه دیگری از زیدیه) را که شیخین را تکفیر میکردند، کافر شمردهاند. [۱۱]
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، ج۱، ص۲۴، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد الکوثری، قاهره ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
[۱۲]
اسفراینی، شهفور بن طاهر، ج۱، ص۱۷، التبصیر فیالدین، به کوشش محمد زاهد بن الحسن الکوثری، قاهره، ۱۹۴۰م.
[۱۳]
شمسالدین آملی، محمد بن محمود، ج۲، ص۲۷۶، نفایس الفنون فی عرایس العیون، تهران، ۱۳۷۹ق.
لیکن نزدیکی ابتریه به اهل تسنن از سلیمانیه نیز بیشتر است، زیرا با آنکه هر دو گروه در اغلب موارد نظریات مشابهی داشتهاند، سلیمانیه از عثمان برائت جسته و ابتریه در مورد او سکوت و توقف کردهاند. ۳ - تأسیس و وجه تسمیهطوسی در این باب حکایتی به این صورت آورده است: روزی کُثَیر النواء و چند تن دیگر نزد امام باقر علیهالسلام رفتند که زید بن علی برادر امام نیز در مجلس حضور داشت. اینان به امام اعلام داشتند که اولاً علی ، حسن و حسین علیهمالسلام را و ثانیاً ابوبکر و عمر را ولی خود میشناسند. در این هنگام زید رو به سوی آنان کرد و گفت: آیا از فاطمه علیهاالسلام تبری میجویید؟ امر ما را خراب و منقطع کردید (بترتُم امرَنا) که خدا کارتان را خراب و منقطع کند (بترکم اللـه) و از آن زمان ایشان «بتریه» نامیده شدند. [۱۴]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۶، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
این حکایت را ظاهراً مخالفان ابتره ساختهاند، زیرا اینان نیز چون سایر فرق زیدیه، زید بن علی بن حسین را پیشوای خود و امامت را خاص فرزندان علی علیهالسلام از بطن حضرت فاطمه علیهاالسلام میدانستند. چنین به نظر میرسد که ابتریه و مخفف آن «بتریه» منسوب باشد به «ابتر» که لقب کثیرالنواء بوده و این لقب را مغیره بن سعد ــ مؤسس فرقه مغیریه ــ به وی داده بوده است. [۱۵]
حمیری، ابوسعید بن نشوان، ج۱، ص۱۵۵، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م.
ابتریه را «صالحیه» نیز گفتهاند، زیرا که یکی دیگر از شخصیتهای برجسته این گروه «حسن بن صالح بن حیّ» است، و لفظ صالحیّه از نام او گرفته شده است. [۱۶]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۱۳، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۷]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۵۷، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۸]
اشعری، علی بن اسماعیل، ج۱، ص۱۳۶، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین بن عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۹]
مسعودی، علی ابنالحسین، ج۳، ص۲۰۸، مروج الذهب، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
[۲۰]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۳، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۲۱]
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۳۱۹، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحاللـه بدران، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
[۲۲]
سمعانی، عبدالکریم بن محمد، ج۲، ص۷۸، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
سخن مقریزی دربارۀ نام پیشوای ابتریه آشفته است. وی ابتریه را پیروان حسن بن صالح بن کثیر الابتر پنداشته است. [۲۳]
مقریزی، احمد بن علی، ج۲، ص۳۵۲، مواعظ و الاعتبار، بولاق، ۱۲۷۰ق/۱۸۵۴م.
۴ - پیشوایان ابتریه۴.۱ - کثیرالنواءاین شخص را بیشتر کثیرالنواء خواندهاند، [۲۴]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۱۳، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۲۵]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۵۷، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۲۶]
اشعری، علی بن اسماعیل، ج۱، ص۱۳۶، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین بن عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۲۷]
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، ج۱، ص۲۴، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد الکوثری، قاهره ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
[۲۸]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۳، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۲۹]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۴۱، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۳۰]
سمعانی، عبدالکریم بن محمد، ج۲، ص۷۸، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
اما کثیرالنوی [۳۱]
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۳۱۹، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحاللـه بدران، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
و کثیرالنّوبی [۳۲]
خوارزمی، محمد بن احمد، ج۱، ص۲۹، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م.
و اختصاراً کثیرالابتر [۳۳]
مسعودی، علی ابنالحسین، ج۳، ص۲۰۸، مروج الذهب، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
نیز گفتهاند. نام کامل او باید کثیر بن اسماعیل النواء [۳۴]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۳، ص۴۰۲، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
یا کثیر بن اسماعیل بن نافع النواء [۳۵]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۸، ص۴۱۱، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
باشد، که ظاهراً همان کثیربن کارَوَند [۳۶]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۴۹۶، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
یا کثیربن قارَوَند [۳۷]
ابن حبّان، محمد بن احمد، ج۷، ص۳۵۳، الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۳۸]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۸، ص۴۱۱، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
[۳۹]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۸، ص۴۲۵، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
است. کنیه وی ابواسماعیل [۴۰]
ابن حبّان، محمد بن احمد، ج۷، ص۳۵۳، الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۴۱]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۴۹۶، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
[۴۲]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۳، ص۴۰۲، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
و از موالی قبیله بنی تیماللـه کوفی بوده است. [۴۳]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۸، ص۴۱۱، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
نام این شخص را مغیره بن سعد یا مغیره بن سعید هم ذکر کردهاند [۴۴]
خوارزمی، محمد بن احمد، ج۱، ص۲۹، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م.
[۴۵]
ابوالمعالی، محمد بن عبیداللـه، ج۱، ص۳۵، بیان الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ش.
که نباید درست باشد، خاصه آنکه ابوالمعالی میگوید که او ادعای امامت داشت و در کوفه بر خالد بن عبداللـه بن قسری خروج کرد، [۴۶]
ابوالمعالی، محمد بن عبیداللـه، ج۱، ص۵۵، بیان الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ش.
و معلوم است که او کثیرالنواء را با مغیره بن سعید خلط کرده است. زمان تولد و وفات کثیرالنواء را با مغیره بن سعید خلط کرده است. زمان تولد و وفات کثیرالنواء دقیقاً معلوم نیست، وی را از معاصران امام باقر و امام صادق علیهالسلام شمردهاند. [۴۷]
برقی، احمد بن محمد، ج۱، ص۱۵، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
[۴۸]
برقی، احمد بن محمد، ج۱، ص۴۲، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
[۴۹]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۶، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۵۰]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۴۱، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۵۱]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۴۲، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
از احوال و زندگانی کثیر اطلاع چندانی در دست نیست، اینقدر معلوم است که وی اهل حدیث بوده و بعضی او را از این لحاظ ضعیف و برخی از ثقات شمردهاند. [۵۲]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۸، ص۴۱۱، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
گویا او با امام باقر علیهالسلام مخالفتهایی داشته و در انکار وی میکوشیده، از جمله این گفته امام را: «ان الارض السبع تفتح به محمد صلیاللهعلیهواله و عترته» نپسندیده است. [۵۳]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۴۲، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
امام صادق علیهالسلام خود را از کثیر بری دانسته. [۵۴]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۴۱، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
و وی را کذاب، مکذّب و کافر خوانده است، و نیز امام باقر علیهالسلام فرموده که او (و دیگر یارانش) بسیاری کسان را به گمراهی افکندهاند. [۵۵]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۰، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۵۶]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۴۰، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
با اینهمه کثیرالنواء در تشیع استوار بوده، تا جایی که برخی او را افراطی و حتی غالی شمردهاند، [۵۷]
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، ج۲، ص۲۲، الضعفاء و المتروکین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۵۸]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۳، ص۴۰۲، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۵۹]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۸، ص۴۱۱، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
که البته این قول نیز بعید به نظر میرسد. گرچه ابتریه نام خود را از کثیرالنواء الابتر گرفتهاند و او پیشگام این قوم بوده، لیکن شهرت و اهمیت این فرقه مرهون مرد مبارز و متفکر آن زمان حسن بن صالح است. ۴.۲ - حسن بن صالححسن بن صالح از رهبران ابتریه بود. بیشتر منابع نام وی را حسن بن صالح بن حیّ گفتهاند. لیکن ابن سعد او را حسن بن حیّ و مسعودی وی را حسن ابن صالح بن یحیی [۶۱]
مسعودی، علی ابنالحسین، ج۳، ص۲۰۸، مروج الذهب، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
[۶۲]
مسعودی، علی ابنالحسین، ج۳، ص۲۲۳، مروج الذهب، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
نامیده است که ظاهراً اشتباه و تصحیف است. ۴.۲.۱ - معرفیکنیه حسن بن صالح ابوعبداللـه بوده است. وی از مردم کوفه بود [۶۷]
ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۲، ص۴۶، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م.
و او را هَمْدانی [۶۸]
ابن حزم، علی بن احمد، ج۴، ص۹۲، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
و هَمْدانی ثوری دانستهاند. [۶۹]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۴۹۶، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
حسن بن صالح معاصر عیسی بن زید بن علی بود. او در ۱۰۰ق/۷۱۸م به دنیا آمد [۷۰]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
[۷۱]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۴۹۸، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۷۲]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۲، ص۲۸۸، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
و در ۱۶۷ق/۷۸۳م یا ۱۶۸ق [۷۴]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
یا ۱۶۹ق [۷۵]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۴۹۸، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۷۶]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۲، ص۲۸۸، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
و در حال اختفا درگذشت. لیکن ابن سعد میگوید وی موقع مرگ ۶۲ یا ۶۳ سال داشت، و با این حساب تولدش باید در ۱۰۴ یا ۱۰۵ق باشد. ۴.۲.۲ - ویژگیهاوی مردی فقیه و زاهد بود از ائمه کوفه و از علما و متکلمین زیدیه شمرده میشد؛ گفتهاند که اتقان ، فقه ، عبادت و زهد در او جمع آمده بود [۷۹]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
[۸۰]
ابن حزم، علی بن احمد، ج۴، ص۹۲، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۸۱]
ابن حزم، علی بن احمد، ج۴، ص۱۷۲، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۸۲]
سمعانی، عبدالکریم بن محمد، ج۸، ص۲۵۸، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
[۸۳]
ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج۲، ص۴۶، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م.
و با فقر روزگار میگذرانید. خود وی در اینباره میگوید: چه بسیار که شب را به صبح آوردم و در همینداشتم در حالی که گویی دنیا در اختیار من بود. [۸۴]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۴۹۹، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
حسن اهل حدیث نیز بوده است که برخی وی را ضعیف و بعضی ثقه و صحیحالخبر دانستهاند. نیز گفته شده که وی در میان ۸۰۰ محدث از همه فاضلتر بوده است. [۸۵]
ابن سعد، محمد، ج۶، ص۳۷۵، الطبقات الکبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر.
[۸۶]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۴۹۷، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۸۷]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۲، ص۲۸۶-۲۸۹، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
کتابهای زیر منسوب بدوست: کتاب التوحید؛ کتاب امامه ولد علی من فاطمه؛ کتاب الجامع فی الفقه. [۸۸]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
۴.۲.۳ - مخالفت با بنی عباسحسن بن صالح مردی مبارز و از مخالفان خلفای بنی عباس بود. مهدی در دستگیری وی کوشش فراوان کرد، اما بدو دست نیافت و سرانجام از خبر مرگش بسیار شاد شد. [۹۱]
ابوالفرج اصفهانی، علی ابنالحسین، ج۱، ص۴۲۴، مقاتل الطالبیین، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
با اینهمه او خود قیام به سیف نکرد. [۹۲]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۲، ص۲۸۸، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
وی با عیسی بن زید بن علی که با دستگاه خلافت به دشمنی و ستیزه برخاسته بود، دوستی و خویشاوندی داشت، گفتهاند که عیسی دختر حسن را تزویج کرد و یا دختر حسن را به عقد پسر خود درآورد. [۹۵]
ابوالفرج اصفهانی، علی ابنالحسین، ج۱، ص۴۲۴، مقاتل الطالبیین، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
هنگامی که کار بر عیسی تنگ شد، نزد حسن اختفا گزید [۹۶]
ابوالفرج اصفهانی، علی ابنالحسین، ج۱، ص۴۲۳، مقاتل الطالبیین، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
و یا هر دو با هم در خانه برادر حسن، علی بن صالح بن حی، پنهان شدند. [۹۷]
ابوالفرج اصفهانی، علی ابنالحسین، ج۱، ص۴۰۸، مقاتل الطالبیین، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
به هر حال، هر دو در یک محل مخفی بودند تا عیسی درگذشت و مهدی با تمام جدیتی که برای دست یافتن به او داشت، نتوانست وی را گرفتار کند. ۴.۲.۴ - زندگی در خفاگویند حسن جمعاً ۷ سال در اختفا زندگی کرد و وفات او دو ماه پس از مرگ عیسی بن زید [۹۹]
ابوالفرج اصفهانی، علی ابنالحسین، ج۱، ص۴۲۰، مقاتل الطالبیین، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
و یا شش ماه پس از آن روی داد. [۱۰۱]
برای توضیحات بیشتر رجوع کنید به، ابوالفرج اصفهانی، ج۱، ص۴۰۸-۴۲۴، علی ابنالحسین، مقاتل الطالبیین، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
علت این نحوۀ زندگی و انگیزۀ خلیفه برای دستگیری او را باید در اندیشهها، آرا و دعوت وی دانست که از سویی باعث جلب خاندان علی بن ابیطالب علیهالسلام و از سوی دیگر سبب بیم و نگرانی دستگاه خلافت میشد. ۵ - عقاید ابتریه۵.۱ - امامت علی علیهالسلام و خلافتابتریه پس از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله حضرت علی علیهالسلام را برترین و فاضلترین مردم برای امامت و خلافت میدانستند. به عقیدۀ ایشان علی علیهالسلام به موجب فضل، سبقت، قرابت و علمش و از آن روی که پس از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله سخیترین، پرهیزگارترین، زاهدترین و داناترین مردمان بود، سزاوارترین کس برای جانشینی وی بهشمار میرفت. [۱۰۲]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۹، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۰۳]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۱۳، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۰۴]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۲۰، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۰۵]
اشعری، علی بن اسماعیل، ج۱، ص۱۳۶، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین بن عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۰۶]
ابن حزم، علی بن احمد، ج۲، ص۱۱۲، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۱۰۷]
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۳۲۰، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحاللـه بدران، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
سرسپردگی ابتریه به علی علیهالسلام تا بدانجا بود که به قولی هرکس را که با وی به جنگ برخاسته بود، کافر میشمردند. [۱۰۸]
حمیری، ابوسعید بن نشوان، ج۱، ص۱۵۵، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م.
با اینهمه اینان خلافت ابوبکر و عمر را میپذیرفتند، بدان سبب که علی علیهالسلام از حق خود گذشته و خلافت آن دو را پذیرفته بود [۱۰۹]
حمیری، ابوسعید بن نشوان، ج۱، ص۱۵۵، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م.
[۱۱۰]
ابن حزم، علی بن احمد، ج۴، ص۹۲، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
و چون آن امام به جانشینی ابوبکر رضا داد، خلافت او متضمن رشد و هدایت گشت وگرنه به خطا میافتاد و هلاک میشد. [۱۱۱]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۲۰، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۱۲]
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۳۲۰، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحاللـه بدران، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
بدینسان ابتریه حرمت شیخین را نگاه میداشتند و تکفیر آنان را جایز نمیشمردند و حتی کسانی را که آن دو را تکفیر میکردند، کافر میدانستند. [۱۱۳]
سمعانی، عبدالکریم بن محمد، ج۲، ص۷۸، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
درجه اخلاص آنان نسبت به شیخین را شاید بتوان از این خبر دریافت که سالم بن ابی حفصه (از بزرگان ابتریه) هرگاه که میخواست به نقل حدیثی بپردازد، با ذکر فضائل ابوبکر و عمر آغاز میکرد. [۱۱۴]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۲، ص۱۱۰، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
این نکته نیز از جمله مواردی است که ابتریه را از سلیمانیه جدا میکند، زیرا سلیمانیه بیعت با ابوبکر و عمر را خطا میدانستند، اما خطایی که به نظر آنان فسق نبود، و فقط در این کار اصلح را واگذاشتند. [۱۱۵]
اشعری، علی بن اسماعیل، ج۱، ص۱۳۵، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین بن عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
اما در باب عثمان، ابتریه شرط احتیاط را از دست نداده دربارۀ او سکوت اختیار کردند و از مدح و ذمّش باز ایستادند و کار را به احکم الحاکمین واگذاردند [۱۱۶]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۹، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۱۷]
اشعری، علی بن اسماعیل، ج۱، ص۱۳۵، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین بن عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۱۸]
اشعری، علی بن اسماعیل، ج۱، ص۱۳۶، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین بن عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۱۹]
قاضی عبدالجبار بن احمد، ج ۲۰، قسم۲، ص۱۸۵، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، به کوشش عبدالحلیم محمود سلیمان دنیا، قاهره، الدارالمصریه للتألیف و الترجمه.
[۱۲۰]
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، ج۱، ص۲۴، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد الکوثری، قاهره ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
[۱۲۱]
بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، ج۱، ص۱۹۳، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد الکوثری، قاهره ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
[۱۲۲]
ابن حزم، علی بن احمد، ج۴، ص۹۲، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
[۱۲۳]
اسفراینی، شهفور بن طاهر، ج۱، ص۱۷، التبصیر فیالدین، به کوشش محمد زاهد بن الحسن الکوثری، قاهره، ۱۹۴۰م.
[۱۲۴]
سمعانی، عبدالکریم بن محمد، ج۱، ص۷۸، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
برعکس، سلیمانیه عثمان را به سبب بدعتهایی که آورد، تکفیر میکردند [۱۲۵]
اشعری، علی بن اسماعیل، ج۱، ص۱۳۶، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین بن عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
لیکن سخن به همینجا ختم نمیشد و ابتریه ناچار از بحث در بدعتهای (اَحداث) منسوب به عثمان شدند. استبداد عثمان در امور و پر و بال دادن به بنیامیه به اعتقاد ابتریه از جمله بدعتهای اوست. ابتریه چون این اعمال عثمان را میدیدند، بر خود فرض میدانستند که حکم به کفر او کنند و از سوی دیگر، چون بنا بر احادیث، وی از عَشَرۀ مبشَّره بود، لازم میآمد که به صحت ایمانش گواهی دهند؛ حسن بن صالح، از عثمان مربوط به آن دوره از خلافت اوست که وی اینگونه بدعتها را آورد. [۱۲۶]
اشعری، علی بن اسماعیل، ج۱، ص۱۳۷، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین بن عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۱۲۷]
قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۲۰، قسم۲، ص۱۸۵، به کوشش عبدالحلیم محمود سلیمان دنیا، قاهره، الدارالمصریه للتألیف و الترجمه.
[۱۲۸]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۴۹۹، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
به گفته ابوالفرج اصفهانی ابتریه ۶ سال اول خلافت عثمان را میپذیرفتند و برای باقی عمرش او را تکفیر میکردند. [۱۲۹]
ابوالفرج اصفهانی، علی ابنالحسین، ج۱، ص۴۶۸، مقاتل الطالبیین، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
مؤیّد این قول خبری است مربوط به سالم بن ابی حفصه که از قتل عثمان اظهار خشنودی میکرد و حتی قاتل او را بزرگ میداشت. [۱۳۰]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۲، ص۱۱۰، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
بدینسان نظر ابتریه در باب سه خلیفه یکسان نبود: از عثمان تبرّی میجستند و یا لااقل دربارۀ او سکوت میکردند، به خلافت ابوبکر و عمر رضا داده بودند و حتی آن دو را ستایش میکردند، و در عین حال علی علیهالسلام را برتر از همه میدانستند. بدین جهت میتوان پرسید که با وجود امامی افضل و اولی، چگونه خلافت آن دو را پذیرفته بودند؟ پاسخ را باید در نظریۀ ایشان مبنی بر جواز امامت مفضول یافت. ۵.۲ - شرایط امامهمه زیدیه ظاهراً به امامت مفضول قائلند و ابتریه از آن جملهاند، لیکن آنان شرط را بر این گذاشتهاند که افضل به امامت مفضول رضا دهد. [۱۳۱]
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۳۲۰، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحاللـه بدران، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
به هر حال باید علل و اسبابی در کار باشد تا بتوان مفضولی را با وجود افضل به امامت برداشت، زیرا امامت البته سزاوار کسی است که فاضلتر و مقدمتر باشد. اگر مفضول حائز شرایطی باشد که بتواند میان مردم وحدت ایجاد کن و اختلافاتشان را از میان بردارد، از ریختن خون آنان پیشگیری کند و طمع دشمن به امت را برطرف نماید، و یا اگر در افضل کیفیتی موجود باشد که نتواند در صورت لزوم قیام کند (مثلاً به سبب بیماری و احوالی نظیر آن) مفضول بر افضل برتری مییابد؛ لیکن مفضول نباید بیاطلاع از فقه و علوم باشد، یا دربارۀ او گمان بد رود، بلکه باید خیّر، فاضل، شجاع و عالم باشد. تنها در این شرایط امامت منفضول جایز است وگرنه فاضل اصلح است. [۱۳۲]
حمیری، ابوسعید بن نشوان، ج۱، ص۱۵۱، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م.
[۱۳۳]
حمیری، ابوسعید بن نشوان، ج۱، ص۱۵۲، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م.
نیز باید علاوه کرد که اگر در دو تن شروط امامت جمع باشد و هر دو قیام کنند، میان آن دو، امام کسی است که فاضلتر و زاهدتر باشد، و اگر در این شرط هم تساوی برقرار شد، امام آن کسی است که از رأی استوارتری برخوردار است. [۱۳۴]
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۳۲۱، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحاللـه بدران، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
به هر تقدیر، به عقیدۀ ابتریه و صالحیه، اگر در بخشی (قُطری) از عالم، امامی باشد، لازم است که مردم آن بخش مطیع امام خود باشند، و اگر فتوای دو امام خلاف یکدیگر بود، هر دو درست میگویند، حتی اگر یکی، ریختن خون دیگری را حلال بداند. [۱۳۵]
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۳۲۱، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحاللـه بدران، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
ابتریه بیش از این به تدقیق و باریکاندیشی در امر پیشوایی جامعه پرداختند و به اصالت شورا در انتخاب امام قائل شدند. اینان چنین میگفتند که از سوی خداوند تبارک و تعالی و رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله کسی به نصّ به امامت برگزیده نشد. بنابراین باید بزرگان و فضلای امت در شورایی شایستهترین کس را از میان خود به امامت برگزینند و با وی بیعت کنند و پیش از این گزینش هیچکس الزاماً امام شمرده نخواهد شد، چنانکه علی علیهالسلام را نیز تنها پس از بیعت با او امام میدانند. [۱۳۶]
اشعری، علی بن اسماعیل، ج۱، ص۱۳۷، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین بن عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
با اینهمه لازم است که صالحترین کس برگزیده شود، و چون چنین شد، امامت وی ثابت است و برهمه واجب است که از او اطاعت کنند. [۱۳۷]
حمیری، ابوسعید بن نشوان، ج۱، ص۱۵۰، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م.
[۱۳۸]
حمیری، ابوسعید بن نشوان، ج۱، ص۱۵۱، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م.
ابتریه و صالحیه بر این رأی بودند که امام میتواند از قریش یا از غیر آنان باشد، [۱۳۹]
مسعودی، علی ابنالحسین، ج۳، ص۲۲۳، مروج الذهب، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
[۱۴۰]
ابن حزم، علی بن احمد، ج۲، ص۱۱۲، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
اما غالباً گفتهاند که به عقیدۀ ایشان امام باید از اولاد علی علیهالسلام باشد و شرط است که وی در برابر حکام جور قیام به سیف کند و در عین حال عالم، زاهد و شجاع باشد و حتی بعضی وجاهت چهره را نیز از شروط دانستهاند. [۱۴۱]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۵۷، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۴۲]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۶۱، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۴۳]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۳، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۴۴]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۸، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۴۵]
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۳۲۱، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحاللـه بدران، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
آنان تقیّه را نیز برای امام صحیح نمیدانستند و میگفتند که امام نباید جز به آنچه خدا واجب کرده، فتوا بدهد. به گفته عمر بن ریاح اهوازی ، یکی از برجستگان این فرقه، امام نباید فتوای باطل دهد و یا تقیه کند؛ امام نباید درِ خانهاش را به روی مردم ببندد، بلکه بر او واجب است که خروج کند و امر به معروف و نهی از منکر پیشه سازد. راجع به عمربن ریاح گفتهاند که چون از جانب امام باقر علیهالسلام تقیّه مشاهده کرد، از پیروی انصراف جست و به ابتریان پیوست. [۱۴۶]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۵۹-۶۱، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۴۷]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۶۵، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۴۸]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۶۶، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۴۹]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۷، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۵۰]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۸، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۵۱]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۴۸۹، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
پس ابتریان نیز مانند دیگر زیدیه برای خروج و قیام اهمیت خاصی قائل بودند و آن را از ارکان پیشوایی میدانستند، و حتی در این راه بر کلیّه پیروان این مذهب واجب میدانستند که تا حد ممکن به مخالفت با زعمای جائر برخیزند. ۵.۳ - آراء دیگرحسن بن صالح جهاد زیر لوای خلیفه و نماز جمعه را ترک کرده بود، زیرا نماز به امامت فاسق را درست نمیدانست. [۱۵۲]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۴۹۶، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۱۵۳]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۴۹۷، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۱۵۴]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۲، ص۲۸۵، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
[۱۵۵]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۲، ص۲۸۶، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
[۱۵۶]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۲، ص۲۸۸، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
سالم بن ابی حفصه، از بیم بنیامیه در کوفه به اختفا زندگی میکرد و هنگامی که برای ابوالعباس سفاح بیعت میگرفتند با امید به برافتادن حکومت بنی امیه، مخفیانه کوفه را ترک کرد. او را در حال طواف خانه خدا دیده بودند که میگفت «لبیک مهلک بنیامیه». [۱۵۷]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۶، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۵۸]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۲، ص۱۱۰، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۱۵۹]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۳، ص۴۳۴، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
جدا از دیدگاه ابتریه در مورد خلافت و امامت، در سایر زمینهها چندان سخنی از آنان در دست نیست. آنان نیز چون دیگر زیدیه کوشش خود را بیشتر مصروف فعالیتها و مبارزات سیاسی میکردند، اما با شیعه امامیه و با امامان و رهبرانشان همراهی نداشتند. ابتریه در نیمه اول سدۀ ۶ق/۱۲م از لحاظ اصول اعتقادی پیرو ائمه معتزله بودند و در فروع از ابوحنیفه و گاهی هم از شافعی و یا از شیعه ( امامیه ) پیروی میکردند. [۱۶۰]
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ج۱، ص۳۲۲، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحاللـه بدران، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
از اعتقادات فقهی که به آنان نسبت داده شده یکی فتوا به جواز شهادت ولدزنا بوده که به حَکَم بن عُتیبه (از بزرگان این گروه) نسبت داده شده است [۱۶۱]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۰۹، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۶۲]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۴۴۹، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
و دیگر، مسح از روی کفش (خفّین)، نوشیدن شراب نبیذ و خوردن ماهی جِرّی است. [۱۶۳]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۱۳، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۶۴]
ابوالفرج اصفهانی، علی ابنالحسین، ج۱، ص۴۶۸، مقاتل الطالبیین، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
۶ - بزرگان ابتریهپس از رهبران اصلی این طایفه، کثیرالنواء و حسن بن صالح، نام چند تن از بزرگان آنان در طبقه اول میآید. بعضی از علما نام سالم بن ابی حفصه، ابوالمقدام ثابت الحداد، حکم ابن عتیبه و سلمه بن کُهیل را در کنار آن دو تن میآوردند. [۱۶۵]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۱۳، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۶۶]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۵۷، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
[۱۶۷]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۰، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۶۸]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۳، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۶۹]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۶، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۷۰]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۴۰، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
حلی [۱۷۱]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۵۶۹، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
[۱۷۲]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۵۷۰، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
نکته قابل ذکر اینکه چون علمای رجال و حدیث از گروههای مذهبی مخالف زیدیه و ابتریه بودهاند، اغلب اوقات از بزرگان این فرقه به نیکی یاد نکرده و در مخالفت با آنان سخن راندهاند. ۶.۱ - طبقه اول از بزرگان ابتریه۶.۱.۱ - سالم بن ابی حفصهسالم بن ابی حفصه اهل کوفه و مولای بنی عِجل بوده و در حوالی ۱۴۰ق/۷۵۷م [۱۷۴]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۳، ص۴۳۴، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
یا ۱۳۷ق درگذشته است. چنانکه گفته شد وی ابوبکر و عمر را ستایش میکرد، لیکن با عثمان دشمنی میورزید، با وجود این او را در تشیّع افراطی و غالی گفتهاند. [۱۷۶]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۲، ص۱۱۰، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۱۷۷]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۳، ص۴۳۴، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
برقی وی را از اصحاب امام باقر علیهالسلام شمرده است، [۱۷۸]
برقی، احمد بن محمد، ج۱، ص۱۲، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
اما درحقیقت او با امام مخالفت داشته و امام نیز به ترک و دوری از مصاحبت وی حکم کرده است، زیرا به فرمودۀ امام وی بسیاری را به گمراهی کشیده بود. امام صادق علیهالسلام نیز وی را گمراه و نادان خطاب کرده و کذاب و مکذب و کافر خوانده است. [۱۷۹]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۰، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۸۰]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۴-۲۳۶، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۸۱]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۴۰، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۸۲]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۴۵۵، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
سالم اهل حدیث بود، اما بعضی او را قلیل الحدیث گفتهاند، گروهی وی را ثقه و برخی متروک دانستهاند، [۱۸۳]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۳، ص۴۳۳، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
[۱۸۴]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۳، ص۴۳۴، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
و ظاهراً کتابی نیز داشته است. وی از مخالفان شدید بنیامیه بود و مخالفت خود را پنهان نمیداشت، [۱۸۶]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۲، ص۱۱۰، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۱۸۷]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۳، ص۴۳۳، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
اما سرانجام ناچار شد که مدتی در اختفا زندگی کند و بالاخره شهر خود کوفه را ترک گوید. [۱۸۸]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۳۶، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
۶.۱.۲ - سلمه بن کُهیلپس از سالم میتوان از سلمه بن کُهیل سخن گفت. وی اهل کوفه و مکنّی به ابویحیی بوده است. [۱۸۹]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۴، ص۱۵۵، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
برقی وی را از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و امام زینالعابدین علیهالسلام شمرده [۱۹۰]
برقی، احمد بن محمد، ج۱، ص۴، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
[۱۹۱]
برقی، احمد بن محمد، ج۱، ص۸، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
که اشارۀ اول دور از احتمال است. ابن حجر [۱۹۲]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۴، ص۱۵۶، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
[۱۹۳]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۴، ص۱۵۷، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
تولد او را در ۴۷ق/۶۶۷م و وفاتش را در ۱۲۱ق/۷۳۹م، ۱۲۲ق یا ۱۲۳ق گفته است و ابن حبان [۱۹۴]
ابن حبّان، محمد بن احمد، ج۴، ص۳۱۷، الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
مرگ او را در عاشورای ۱۲۱ق میداند. سلمه نیز از محدّثین بوده و غالباً وی را از ثقات دانستهاند. [۱۹۵]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۴، ص۱۵۷، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
۶.۱.۳ - ثابت الحدادوی مکنّی به ابوالمقدام و نام پدرش هرمز بوده است. [۱۹۷]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۳۹۰، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
[۱۹۸]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۳۶۸، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
او را عجلی [۲۰۰]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۴۳۳، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
و مولای بکر بن وائل [۲۰۱]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۲، ص۱۶، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
نیز خواندهاند، اما حلی [۲۰۲]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۴۳۳، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
وی را ثابت بن هرمز الفارسی مینامد. او شیعه افراطی [۲۰۳]
ابن سعد، محمد، ج۶، ص۳۸۳، الطبقات الکبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر.
و از محدثین بوده است. گروهی وی را ثقه و بعضی ضعیف دانستهاند. [۲۰۴]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۲، ص۱۶، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
[۲۰۵]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۲، ص۱۷، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
۶.۱.۴ - حکم بن عتیبهحکم بن عتیبه، مکنّی به ابومحمد است. [۲۰۶]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۴۴۹، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
وی اهل کوفه و گویا در آنجا صاحب منصب قضا بوده است. [۲۰۷]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۱، ص۵۷۷، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
حَکَم را از فقهای عامه، ار مرجئه و استاد زراره و حمران و طیّار گفتهاند. [۲۰۸]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۴۴۹، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
[۲۰۹]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۲۱۰، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
برقی ابوالمقدام و حکم را در شمار اصحاب امام زینالعابدین علیهالسلام و امام باقر علیهالسلام ذکر کرده است. [۲۱۰]
برقی، احمد بن محمد، ج۱، ص۹، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
۶.۲ - بزرگان دیگر این فرقهعمربن ریاح یکی از اینان است. کنیه وی ابوحفص بود [۲۱۱]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۳، ص۱۹۷، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۲۱۲]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۷، ص۴۴۷، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
و او را بصری [۲۱۳]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۳، ص۱۹۷، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۲۱۴]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۷، ص۴۴۷، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
و اهوازی [۲۱۵]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۴۸۸، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
گفتهاند. چنانکه قبلاً گفته شد وی ظاهراً نخست از اصحاب امام باقر علیهالسلام بود، ولی بعداً به ابتریان پیوست. عمربن ریاح محدّث بود و گروهی در رد و انکارش، وی را متروک الحدیث و حتّی دجال خواندهاند. [۲۱۶]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۳، ص۱۹۷، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۲۱۷]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۷، ص۴۴۷، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
[۲۱۸]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۷، ص۴۴۸، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
دیگری مسعده بن صدقه العبدی است که کنیهاش ابومحمد بود و کتاب خطب امیرالمؤمنین را به او نسبت دادهاند. [۲۲۰]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۳۴۴، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
او را از لحاظ حدیث متروک و ضعیف خواندهاند. [۲۲۱]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۳۴۴، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
[۲۲۲]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۴، ص۹۸، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
دیگری عمرو بن جُمَیع الاسدی (یا الازدی) مکنی به ابوعثمان [۲۲۳]
نجاشی، احمد بن علی، ج۱، ص۲۲۸، رجال، قم، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۲۲۴]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۳، ص۲۵۱، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
یا ابوالمنذر است. [۲۲۵]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۳، ص۲۵۱، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
وی قاضی ری بوده [۲۲۶]
نجاشی، احمد بن علی، ج۱، ص۲۲۸، رجال، قم، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۲۲۷]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۴۸۸، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
و ضعیف الحدیث، غیرموثق و حتّی متروک خوانده شده است. [۲۲۸]
نجاشی، احمد بن علی، ج۱، ص۲۲۸، رجال، قم، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۲۲۹]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۴۸۸، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
برقی هر سه تن را از اصحاب امام صادق خوانده است. [۲۳۰]
برقی، احمد بن محمد، ج۱، ص۳۵، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
[۲۳۱]
برقی، احمد بن محمد، ج۱، ص۳۶، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
[۲۳۲]
برقی، احمد بن محمد، ج۱، ص۳۸، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
قیس بن ربیع الاسدی کوفی و مکنّی به ابومحمد نیز از ابتریان بوده و دربارۀ صحت احادیث او آرای متعارض نقل شده است. [۲۳۳]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۸، ص۳۹۱-۳۹۵، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
طوسی عمروبن قیس الماصر را نیز از ابتریان میگوید، [۲۳۴]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۳۹۰، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
اما وی را از مرجئه و حتی پیشوای فرقهای از ایشان به نام « ماصریه » دانستهاند. [۲۳۵]
نوبختی، حسن بن موسی، ج۱، ص۷، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
طوسی [۲۳۶]
طوسی، محمد بن حسن، ج۱، ص۳۹۰، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
و حلی [۲۳۷]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۵۱۹، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
مقاتل بن سلیمان (ﻫ م) را نیز ابتری میدانند و از کتاب او، الاشباه و النظائر، نیز به وضوح تمایل وی به زیدیه مشهود است. ابوالحسن مقاتل بن سلیمان بن بشیر الازدی، [۲۳۸]
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، ج۳، ص۱۶۳، الضعفاء و المتروکین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۲۳۹]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۲۵۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
[۲۴۰]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۴، ص۱۷۳، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۲۴۱]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۱۰، ص۲۷۹-۲۸۳، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
خراسانی و اصلاً از بلخ بود که به مرو رفت و سرانجام در عراق ( بصره ) درگذشت. [۲۴۲]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۲۵۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
[۲۴۳]
حلی، حسن بن علی، ج۱، ص۵۱۹، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش.
تاریخ مرگ او را ۱۵۰ق/۷۶۷م [۲۴۴]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۲۵۷، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
[۲۴۵]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۴، ص۱۷۵، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۲۴۶]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۱۰، ص۲۸۴، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
یا پس از آن [۲۴۷]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۴، ص۱۷۵، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
نوشتهاند. مقاتل از مفسران بوده و گروهی علم و مقام او را در تفسیر بسیار ستودهاند، تا جایی که شافعی او را در تفسیر پیشوا میشناسد، [۲۴۸]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۲۵۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
[۲۴۹]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۴۰۹، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
[۲۵۰]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۴، ص۱۷۳-۱۷۵، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۲۵۱]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۱۰، ص۲۸۰-۲۸۴، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
اما برخی گویند که وی علم قرآن را از یهود و نصاری فرا گرفته و بر طبق کتب آنان تفسیر کرده است. [۲۵۲]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۲۵۵، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
[۲۵۳]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۴۰۹، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
[۲۵۴]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۴، ص۱۷۳-۱۷۵، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
[۲۵۵]
ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، ج۱۰، ص۲۸۰-۲۸۴، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق.
[۲۵۶]
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، ج۲، ص۱۳۶، الضعفاء و المتروکین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۲۵۷]
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، ج۲، ص۱۳۷، الضعفاء و المتروکین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
در حدیث نیز کسانی وی را ضعیف، متروک، مهجورالقول، و حتّی ناموثق، کذّاب و جاعل خواندهاند. دجّال و جسور نیز از دیگر عناوین اوست. [۲۵۸]
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، ج۲، ص۱۳۶، الضعفاء و المتروکین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۲۵۹]
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، ج۲، ص۱۳۷، الضعفاء و المتروکین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
کتابهایی به مقاتل منسوب است که ابن ندیم فهرستی از آنها را آورده است [۲۶۰]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۲۷.
و از آن میان الاشباه و النظائر او به چاپ رسیده است. مقاتل را از مشبهه و مجسمه گفتهاند، یعنی ذات باری را همچون خلق تصور کرده است و تأکید بیش از حدّش بر صفات باعث شده بود که خداوند را جسم و به شکل انسان، و با اعضاء و جوارح تصور کند، و از این روی او را مبدع طریقهای از اهل تشبیه به نام « مقاتلیه » شمردهاند. [۲۶۱]
اشعری، علی بن اسماعیل، ج۱، ص۲۵۸، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین بن عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۲۶۲]
اشعری، علی بن اسماعیل، ج۱، ص۲۵۹، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین بن عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۲۶۳]
مقدسی، مطهر بن طاهر، ج۵، ص۱۴۱، البء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۸۹۹-۱۹۰۶م.
[۲۶۴]
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، ج۲، ص۱۳۶، الضعفاء و المتروکین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۲۶۵]
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، ج۲، ص۱۳۷، الضعفاء و المتروکین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۲۶۶]
ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۵، ص۲۵۷، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
[۲۶۷]
ذهبی، محمد بن احمد، ج۴، ص۱۷۳-۱۷۵، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
لیکن این نظریات با آرا و مبانی فکری زیدیه مغایرت دارد. از کتب باقیمانده از مقاتل نیز چنین بر میآید که این نسبتها چندان موجه نیست، چنانکه در اشباه و النظائر او هیچجا سخنی مؤید این معانی دیده نمیشود، تنها شاید بتوان از گرایش معتدل به برخی نظریات مرجئه در این اثر او سراغ گرفت. ۷ - فهرست منابع(۱) ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م. (۲) ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، الضعفاء و المتروکین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۳) ابن حبّان، محمد بن احمد، الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م. (۴) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵-۱۳۲۷ق. (۵) ابن حزم، علی بن احمد، الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م. (۶) ابن خلکان، وفیات الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م. (۷) ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر. (۸) ابن قتیبه، عبداللـه بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م. (۹) ابن ندیم، الفهرست. (۱۰) ابوالفرج اصفهانی، علی ابنالحسین، مقاتل الطالبیین، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م. (۱۱) ابوالمعالی، محمد بن عبیداللـه، بیان الادیان، به کوشش هاشم رضی، تهران، ۱۳۴۲ش. (۱۲) اسفراینی، شهفور بن طاهر، التبصیر فیالدین، به کوشش محمد زاهد بن الحسن الکوثری، قاهره، ۱۹۴۰م. (۱۳) اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین بن عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م. (۱۴) برقی، احمد بن محمد، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش. (۱۵) بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد الکوثری، قاهره ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م. (۱۶) حلی، حسن بن علی، رجال، به کوشش جلالالدین حسینی «محدث»، تهران، ۱۳۴۲ش. (۱۷) حمیری، ابوسعید بن نشوان، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۴۸م. (۱۸) خوارزمی، محمد بن احمد، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م. (۱۹) ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد البجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م. (۲۰) سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م. (۲۱) شمسالدین آملی، محمد بن محمود، نفایس الفنون فی عرایس العیون، تهران، ۱۳۷۹ق. (۲۲) شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحاللـه بدران، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م. (۲۳) طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفه الرجال، به کوشش حسن المصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش. (۲۴) علم الهدی، مرتضی بن داعی، تبصره العوام، به کوشش عباس اقبال، تهران، ۱۳۱۳ش. (۲۵) قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، به کوشش عبدالحلیم محمود سلیمان دنیا، قاهره، الدارالمصریه للتألیف و الترجمه. (۲۶) مسعودی، علی ابنالحسین، مروج الذهب، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م. (۲۷) مقاتل بن سلیمان، الاشباه و النظائر، به کوشش عبداللـه محمود شماته، قاهره، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م. (۲۸) مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۸۹۹-۱۹۰۶م. (۲۹) مقریزی، احمد بن علی، مواعظ و الاعتبار، بولاق، ۱۲۷۰ق/۱۸۵۴م. (۳۰) نجاشی، احمد بن علی، رجال، قم، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م. (۳۱) نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، نجف، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابتریه»، ج۲، ص۶۰۳. |