قافیه (ادبی)در واقع قافیه به حروف مشترکی گفته میشود که در واژههای پایانی قرینههای شعر منظوم تکرار میشود؛ واژههایی که این حروف مشترک در آنها آمده است «کلمات قافیه» نامیده میشوند. فهرست مندرجات۱.۱ - معنای لغوی ۱.۲ - معنای اصطلاحی ۲ - زیبایی و تأثیر قافیه ۳ - قافیه در شعر سنتی ۴ - قافیه و ردیف ۵ - هجای قافیه ۶ - روی ۶.۱ - أ. روی متحرک ۶.۲ - ب. روی ساکن ۷ - حروف قافیه ۷.۱ - أ. حروف پیش از حرف روی ۷.۱.۱ - أ. تأسیس ۷.۱.۲ - ب. دخیل ۷.۱.۳ - ج. ردف ۷.۱.۴ - د. قید ۷.۲ - ب. حروف بعد از روی ۷.۲.۱ - أ. وصل ۷.۲.۲ - ب. خروج ۷.۲.۳ - ج. مزید ۷.۲.۴ - د. نایره ۸ - حرکات قافیه ۸.۱ - أ. رس ۸.۲ - ب. اشباع ۸.۳ - ج. حذو ۸.۴ - د. توجیه ۸.۵ - و. مجری ۸.۶ - ه. نفاذ ۹ - قواعد قافیه ۱۰ - موسیقی در شعر ۱۱ - قافیه درونی ۱۲ - عیوب قافیه ۱۲.۱ - أ. عیوب ملقبه ۱۲.۲ - ب. عیوب غیر ملقبه ۱۳ - قافیهی معموله ۱۴ - قافیه مصنوع ۱۵ - قافیه خطی ۱۶ - ردالقافیه ۱۷ - انواع قافیه ۱۷.۱ - أ. مترادف ۱۷.۲ - ب. متدارک ۱۷.۳ - ج. متکاوس ۱۷.۴ - د. متواتر ۱۷.۵ - و. متراکب ۱۸ - قافیه محجوب ۱۹ - قافیه در شعر نو ۲۰ - پانویس ۲۱ - منبع ۱ - قافیه۱.۱ - معنای لغویقافیه [۱]
.Rhyme.
را در لغت، از پیرونده گویند.۱.۲ - معنای اصطلاحیو در اصطلاح کلمهای است که در آخر بیت شعر واقع شود و بر آن شعر عام گردد. [۲]
درهی نجفی، میرزا، نجفقلی؛ تهران، فروغی، ۱۳۶۲، ص ۶۴.
در واقع قافیه به حروف مشترکی گفته میشود که در واژههای پایانی قرینههای شعر منظوم تکرار میشود؛ واژههایی که این حروف مشترک در آنها آمده است «کلمات قافیه» نامیده میشوند. ای ساربان آهسته ران کارام جانم میرود ••• وآن دل که با خود داشتم با دلستانم میرود من ماندهام مهجور از او بیچاره و رنجور از او ••• گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود در واژههای پیش از ردیف (میرود) در پایان مصراع اول و مصراعهای زوج، حروف (انم) تکرار شده است. این حروف مشترک «قافیه» نام دارد و واژههای (جانم، دلستانم، استخوانم) که این حروف مشترک در آنها آمده است «کلمات قافیه» هستند. ۲ - زیبایی و تأثیر قافیهزیبایی و تأثیر قافیه را بهطورکلی میتوان در این زمینهها دانست: تأثیر موسیقایی، کمک به تنظیم فکر و احساس شاعر، استحکام شعر، جدا کردن مصراعها و بیتها، کمک به شاعر با تداعی معانی در آفرینش مفاهیم نو و... . [۳]
موسیقی شعر، شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ تهران، توس، ۱۳۵۸، اول، ص ۴۹.
۳ - قافیه در شعر سنتیدر شعر سنتی قافیه، اجباری، و ردیف که پس از قافیه میآید، اختیاری است. شعر سنتی زبان فارسی «مقفی» (قافیهدار) است. اگر شعری علاوهبر قافیه آخر مصراع در وسط مصراع هم قافیه داشته باشد، به آن قافیه، قافیه درونی، و به آن شعر، شعر مسجع میگویند. قافیه از مشخصات شعر است؛ ولی گاهی در نثر هم دیده میشود. از حیث تاریخی ظاهرا در اشعار قدیم فارسی، قافیه وجود نداشته است. بهار احتمال میدهد که قافیه اولینبار در نوعی شعر که آن را «ترانگ» میگفتهاند، راه یافته باشد. [۴]
فرهنگ اصطلاحات ادبی، داد، سیما؛ تهران، مروارید، ۱۳۷۱، اول، ص ۲۲۷.
۴ - قافیه و ردیفقافیه، قسمت تکرارشونده از کلمههایی است که در نظم و شعر تکرار میشود، به شرط آنکه قسمت تکرارشونده جزئی از کلمهی قافیه باشد و به آن الحاق نشده باشد؛ اما اگر کل کلمه و نه جزئی از آن تکرار شود، به آن ردیف میگویند. ۵ - هجای قافیههجایی از کلمه که آخرین واک آن، واک روی باشد، هجای قافیه نام دارد. در کلمهی «شکستم» هجای قافیه «کست» است. در کلمهی «آمد» هجای قافیه «مد» است. در کلمات یک هجائی، کلمهی قافیه و هجای قافیه یکی است. [۵]
نگاهی تازه به بدیع، شمیسا، سیروس؛ تهران، میترا، ۱۳۸۳، اول، ص ۳۰.
۶ - رویبه آخرین واک (کوچکترین واحد آوایی زبان) اصلی کلمهی قافیه «روی» (مجری) میگویند. روی آخرین حرف قسمت اصلی کلمهی قافیه است؛ مانند: «ه» در کلمات ماه و راه. برای تعیین روی باید واکهای زاید بر اصل کلمه را کنار گذاشت. این تکواژهها (کوچکترین واحد معنیدار زبان) عبارتند از: نشانههای جمع، ضمایر متصل، شناسهی فعل، نون مصدری و پسوندها. کلمات قافیه در حرف روی مشترکاند. هرگاه بعد از روی، حرف یا حروفی آمده باشد، آن حرف یا حروف نیز باید عینا تکرار گردند؛ ازاینرو میتوان حرف روی را بهوسیلهی قافیههای شعر، به آسانی تشخیص داد؛ مثلا هرگاه قافیه شعری «خفتند» و «گفتند» باشد، روی «ت» است، چون شناسهی «ند» عینا تکرار شده است. روی بر دو گونه است: ۶.۱ - أ. روی متحرکروی متحرک به رویای که بعد از آن مصوت آمده باشد، «روی متحرک» میگویند. در کتب سنتی فارسی به روی متحرک «روی مطلق» یا «روی موصول» و به کلمهی قافیهای که دارای روی موصول باشد «قافیهی موصوله» میگفتند. ۶.۲ - ب. روی ساکنروی ساکن به رویای که بعد از آن مصوت نباشد، «روی ساکن» میگویند. در این صورت روی، هم واک اصلی و هم آخرین واک کلمهی قافیه است. در کتب سنتی قافیه، به روی ساکن «روی قید» میگفتند. [۶]
آشنایی با عروض و قافیه، شمیسا، سیروس؛ تهران، فردوس، ۱۳۶۹، چهارم، ص ۹۰.
۷ - حروف قافیهحروف قافیه به دو دسته تقسیم میشوند: ۷.۱ - أ. حروف پیش از حرف روی«قافیه در اصل یک حرف است و چهار آن را تبع ••• چهار پیش و چهار پس، این مرکز آنها دایره حرف تأسیس و دخیل و قید و ردف آن گه روی ••• بعد از آن وصل و خروج است و مزید و نایره» ۷.۱.۱ - أ. تأسیسالفی را گویند که با فاصله یک حرف متحرک پیش از حرف روی میآید؛ مانند: حرف الف در قاصر و ماهر. ۷.۱.۲ - ب. دخیلحرف متحرکی که میان الف تأسیس و حرف روی میآید. ۷.۱.۳ - ج. ردف(ردف اصلی و ردف زاید: ردف مرکب.)ـــ ردف اصلی: مصوتهای بلند که با فاصلهی یک حرف ساکن یا بدون فاصله از حرف روی میآیند؛ مانند: مصوت الف در یاد و شاد. ـــ ردف زاید: حرف ساکنی که بین مصوتهای بلند و حرف روی قرار میگیرد (ردف مرکب مانند: وخ در دوخت و سوخت). ۷.۱.۴ - د. قیدحرف ساکنی که بدون هیچ واسطه قبل از حرف روی آمده باشد؛ مانند: س در دست و بست. ۷.۲ - ب. حروف بعد از روی۷.۲.۱ - أ. وصلحرفی که بلافاصله بعد از روی میآید؛ مانند: م در سوختم و افروختم. ۷.۲.۲ - ب. خروجحرفی که بعد از حرف وصل میآید؛ مانند: م در سوختیم و افروختیم. ۷.۲.۳ - ج. مزیدحرفی که پس از حرف خروج میآید؛ مانند: ش در سوختیمش و افروختیمش. ۷.۲.۴ - د. نایرهحرف یا حروفی که پس از مزید بیاید؛ مانند: ان در سوختیمشان و افروختیمشان. ۸ - حرکات قافیه«رس و اشباع و حذو و توجیه است ••• باز مجری و بعد ازوست نفاذ» ۸.۱ - أ. رسدر لغت به معنای آهسته و پنهانی وارد کاری شدن است، و در اصطلاح قافیه، فتحهی قبل از الف تأسیس را گویند. ۸.۲ - ب. اشباعدر لغت به معنی سیر کردن است و در اصطلاح حرکت حرف دخیل را گویند. ۸.۳ - ج. حذودر لغت به معنی مقابل است و در اصطلاح قافیه، حرکت پیش از ردف اصلی و قید را گویند؛ مانند: ضمه در گُفت و خُفت. ۸.۴ - د. توجیهحرکت پیش از روی ساکن را گویند؛ مانند: فتحه در گذَر و سحَر. ۸.۵ - و. مجریحرکت حرف روی متحرک را گویند؛ مانند: فتحه بعد از حرف (ر) در خبرَم و سرَم. ۸.۶ - ه. نفاذحرکت حرف وصل و سایر حروف بعد از آن را گویند؛ مانند: فتحهی م در سوختیمَش و افروختیمَش. [۷]
واژهنامهی هنر شاعری، میرصادقی(ذوالقدر)، میمنت؛ تهران، کتاب مهناز، ۱۳۷۶، دوم، ص ۱۹۹.
۹ - قواعد قافیهشعر فارسی تابع سه قاعده است؛ ۱. هر یک از مصوتهای «الف» و «و» به تنهایی میتواند قافیه قرار گیرد. ۲. هر مصوت با یک یا دو صامت بعدش قافیه قرار میگیرد. ۳. اگر در آخر واژههای همقافیه یک یا چند حرف الحاقی بیاید، آنها نیز باید مشترک باشند. [۸]
وزن و قافیه شعر فارسی، وحیدیان کامیار، تقی؛ تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹، دوم، ص ۹۴.
۱۰ - موسیقی در شعر۱. بیرونی (عروض)؛ ۲. درونی (بدیع لفظی)؛ ۳. معنوی (بدیع معنوی)؛ ۴. کناری (قافیه). ۱۱ - قافیه درونیقافیهی درونی واقع شدن کلمات همقافیه در میانهی سطور یا مصراعهای شعر را قافیه درونی گویند. در ادبیات فارسی، به شعری که دارای قافیهی درونی [۹]
. Internal Rhyme.
است، شعر مسجع و مسمط نیز میگویند. برای مثال:ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من ••• تا یک زمان زاری کنم بر ربع و اطلال و دمن ربع از دلم پر خون کنم، اطلال را جیحون کنم ••• خاک دمن گلگون کنم، از آب چشم خویشتن (معزی) یار مرا، غار مرا، عشق جگرخوار مرا ••• یار تویی، غار تویی، خواجه نگهدار مرا (مولوی) رعایت قافیهی درونی، ضربآهنگ (ایقاع) و موسیقی شعر را قویتر میکند. [۱۰]
واژهنامهی هنر شاعری، میرصادقی(ذوالقدر)، میمنت؛ تهران، کتاب مهناز، ۱۳۷۶، دوم، ص ۲۰۳.
۱۲ - عیوب قافیهاساتید فن عیوب قافیه را در دو قسم بیان کردهاند: عیوب ملقبه و عیوب غیر ملقبه. ۱۲.۱ - أ. عیوب ملقبهعیوب ملقبهی قافیه بر چهار نوع است: اقوا، اکفا، سناد، ایطا، شایگان. [۱۱]
مختصری در شناخت علم عروض و قافیه، مسگرنژاد، جلیل؛ تهران، دانشگاه علامهی طباطبایی، ۱۳۷۰، اول، ص ۲۶۳.
عیوبی که برای قافیهی شعر فارسی به پیروی از عیوب قافیه در شعر عرب برشمردهاند، در حقیقت جزو عیوب قافیهی شعر فارسی محسوب نمیشود؛ به این دلیل که آوردن کلمههایی مثل «بَر» با «دُر» و «فردوسی» با «طوسی» غلط است و شاعران اینها را همقافیه نمیدانند. تنها موردی که در فارسی تا حدی معمول است، شایگان است. [۱۲]
وزن و قافیه شعر فارسی، وحیدیان کامیار، تقی؛ تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹، دوم، ص۱۰۱.
شایگان معادل فارسی ایطای جلی است و آن قافیه کردن نشانههای جمع است؛ مانند «رخان» و «زلفکان»، «خوبان» و «رندان» در بیتهای زیر: شب سیاه بدان زلفکان تو ماند ••• سپید روز به پاکی رخان تو ماند (دقیقی) [۱۳]
عروض و قافیه، عباسی، حبیبالله؛ تهران، ناژ، ۱۳۸۱، اول، ص ۱۶۵.
در وفای تو مشهور خوبانم چو شمع ••• شبنشین کوی سربازان و رندانم چو شمع (حافظ) [۱۴]
آشنایی با عروض و قافیه، شمیسا، سیروس؛ تهران، فردوس، ۱۳۶۹، چهارم، ص ۱۲۳.
اساتید فن عیوب قافیه را در دو قسم بیان کردهاند: عیوب ملقبه و عیوب غیر ملقبه. ۱۲.۲ - ب. عیوب غیر ملقبهعیوب غیر ملقبه، عیبهای قافیهای را گویند که قدما بر آن نامی برنگیزیدهاند. ساکن بودن روی در مصراعی و متحرک بودن در مصراع دیگر، از این نوع عیوب است. عیوب غیر ملقبه فراوان است؛ از جمله قافیهی معموله. ۱۳ - قافیهی معمولهقافیهی معموله یا قافیهی معمولی قافیهای است که در آن کلمهی مرکبی را مانند کلمهی بسیط در نظر بگیرند؛ یکی از حروف آن را روی قرار دهند و آنرا با کلمهای بسیط قافیه کنند. چراغ روی ترا شمع گشت پروانه ••• مرا ز حال تو یا حال خویش پروا، نه (حافظ) [۱۵]
واژهنامهی هنر شاعری، میرصادقی (ذوالقدر)، میمنت؛ تهران، کتاب مهناز، ۱۳۷۶، دوم، ص ۲۰۶.
۱۴ - قافیه مصنوعدر عروض و قافیه، اصطلاحی به نام قافیهی مصنوع [۱۶]
Synthetic Rhyme.
داریم؛ چنانچه یکی از دو کلمهی قافیه در تلفظ تغییر کند تا بتواند با قرینهی خود هم قافیه بشود، آنرا قافیهی مصنوع گویند؛ مثل دو کلمهی «سالخورد» و «کرد» در بیت زیر:چه گفت آن سراینده سالخورد ••• چو اندرز انوشیروان یاد کرد در مثال فوق «سالخورد» به صورت «سالخَرد» تلفظ میشود. [۱۷]
فرهنگ اصطلاحات ادبی، داد، سیما؛ تهران، مروارید، ۱۳۷۱، اول، ص ۲۳۱.
۱۵ - قافیه خطیقافیه بر مبنای زبان، یعنی صورت ملفوظ حرف یا حروف است نه مکتوب. با این همه شاعران علاوهبر رعایت وحدت موسیقی قافیه که از راه گوش حس میشود، وحدت نوشتاری را که از راه چشم حاصل میشود نیز رعایت کردهاند؛ گرچه حروف (ز) و (ض) در فارسی تلفظ یکسانی دارند، اما به سبب اختلاف شکل خطی در قافیه با هم بهکار نمیروند. با این همه بعضی شاعران قافیه خطی را رعایت نکردهاند. [۱۸]
وزن و قافیه شعر فارسی، وحیدیان کامیار، تقی؛ تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹، دوم، ص ۹۹.
چه مصر و چه شام و چه بر و چه بحر ••• همه روستایند و شیراز شهر ۱۶ - ردالقافیهصنعت ردالقافیه در علم بدیع، دوباره آوردن قافیه مصراع اول قصیده یا غزلی در آخر بیت دوم است، مانند: بر لشکر زمستان نوروز نامدار ••• کرده است رأی تاختن و عزم کارزار و اینک بیامده است به پنجاه روز پیش ••• جشن سده طلایه نوروز نامدار (منوچهری دامغانی) [۱۹]
فنون بلاغت و صناعات ادبی، همایی، جلالالدین؛ تهران، توس، ۱۳۶۱، دوم، ص۷۲.
۱۷ - انواع قافیهقافیه به اعتبار تقطیع و به اجماع اهل عرب و فارس، پنج نوع است: ۱۷.۱ - أ. مترادفترادف در لغت به معنی پیاپی شدن است و آن قافیهای است که دو حرف ساکن پیاپی باشد؛ مانند: یار. ۱۷.۲ - ب. متدارکتدارک در لغت به معنی دریافتن است و آن قافیهای است که دو حرف متحرک و یک حرف ساکن باشد؛ مانند: خِرد. ۱۷.۳ - ج. متکاوسدر لغت به معنی انبوهی است و در اصطلاح قافیهای است که چهار حرف متحرک و یک حرف آخر ساکن باشد؛ مانند: بزنمش. ۱۷.۴ - د. متواترتواتر در لغت به معنی پیاپی شدن است و آن متحرکی است که در دو طرفش حرف ساکن باشد؛ مانند: درکش. ۱۷.۵ - و. متراکبمتراکب در لغت به معنی برهم نشستن است و آن قافیهای با سه حرف متحرک و ساکنی در آخر است؛ مانند: فکند. بعضی این الفاظ را القاب قوافی گویند و بعضی حدود قافیه گویند. ۱۸ - قافیه محجوبآن است که در وسط قافیتین، فاصلهای واقع شود؛ و آن کلمهی فاصله را حاجب خوانند؛ مثال: چشم دولت، ز سواد قلمت، گشت منیر ••• باغ دانش، ز سحاب کرمت، گشت نضیر (سلمان ساوجی) قافیهای را که دارای حاجب است، قافیه محجوب مینامند. [۲۰]
بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، کاشفی سبزواری، حسین؛ تهران، مرکز، ۱۳۶۹، اول، ص ۱۲۹.
۱۹ - قافیه در شعر نوشاعران نوپرداز برای قافیه اهمیت زیادی قائلند چنانکه نیمایوشیج دربارهی قافیه مینویسد: «اگر قافیه نباشد چه خواهد بود؟ حباب تو خالی. شعر بیقافیه مثل آدم بیاستخوان است....هنر شاعری در قافیهسازی است». [۲۱]
وزن و قافیه شعر فارسی، وحیدیان کامیار، تقی؛ تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۹، دوم، ص ۱۰۲.
اما ضوابط قافیه در شعر نو، نضج درستی نگرفته است و آنچه در این مورد گفته شده است بیشتر جنبهی ذوقی دارد. [۲۲]
. شفیعی کدکنی، محمدرضا؛ پیشین، ص ۱۹۱.
در شعر نو از آنجا که طول مصراعها و بیتها یکسان نیست و کلمهی قافیه با نظم مشخصی تکرار نمیشود، قافیه به شکل سنتی آن وجود ندارد. شاعران نوگرا نیز از قافیه در شعرهایشان استفاده میکنند؛ اما این قافیه بدون قاعدهی از پیش تعیینشدهای مورد استفاده قرار میگیرد. احمد شاملو در مصاحبه با ناصر حریری در اینباره میگوید: «میتوان از قافیه توقع ارجاعدهندگی داشت، یعنی خواننده را بیدرنگ از طریق قافیه به کلمهی خاصی که مورد نظر است توجه داد. حضور نامنتظرش میتواند در القای موسیقائی شعر هم بسیار کارساز باشد؛ حتی در پارهای موارد تمام بار ساختاری شعر را به دوش میکشد». [۲۳]
«نقش قافیه» دربارهی هنر و ادبیات گفت و شنودی با احمد شاملو، حریری، ناصر؛ تهران، آویشن و گوهرزاد، ۱۳۷۲، سوم.
۲۰ - پانویس
۲۱ - منبعپژوهشکده باقرالعلوم. |