حطیئهابومُلَیکه جَرْوَل بن اَوْس بن مالک، از بنی قُطیعه بن عَبْس، از شاعران برجسته مُخَضْرَمِ عرب است. فهرست مندرجات۲ - وجه تسمیه ۳ - تاریخ ولادت ۴ - اسلام و ارتداد حطیئه ۵ - سرگردانی ۵.۱ - حکایت هجو کردن حطیئه ۶ - مراوده با بزرگان ۷ - مضامین اشعار ۸ - هجو و مدح برای کسب صله ۹ - روحیات جاهلی در وجود حطیئه ۹.۱ - قول فرزدق ۹.۲ - نظرمبرد ۱۰ - نظر ابو زید قرشی ۱۱ - نگاهی به شعر حطیئه ۱۲ - نقد و بررسی اشعار ۱۳ - شعر حطیئه در مورد ولید بن عقبه ۱۴ - ابوموسی و حطیئه ۱۵ - حضور در فتوحات ۱۶ - ارث ابن کلاب برای حطیئه ۱۷ - حطیئه و کعب الاحبار ۱۸ - وفات ۱۹ - چاپ دیوان ۲۰ - فهرست منابع ۲۱ - پانویس ۲۲ - منبع ۱ - پدر و مادرمادرش، ضَرّاء، کنیز اَوس بن مالک بود. ضرّاء ابتدا کودکش را فرزند افقم بن ریاح (برادر هَمسر اَوس دختر ریاح بن عمرو) خواند، اما پس از آنکه دختر ریاح او و جرول را آزاد کرد، اعتراف کرد که جرول فرزند اوس بن مالک است. ۲ - وجه تسمیهدرباره وجه تسمیه حطیئه علل متعددی روایت شده است که هرکدام به گونهای از ظاهر یا شخصیت او انتقاد میکند. مثلا معروف است که به سبب کوتهقامتی لقب حطیئه به او داده شده است. [۳]
عسقلانی، ابن حجر احمد بن علی، الاصابه فی تمییز صحابه، ج۲، ص۱۵۰، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الاولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
۳ - تاریخ ولادتتاریخ تولد حطیئه مشخص نیست، اما از روایات چنین برمیآید که در زمان نعمان بن منذر (پادشاه حیره) و بِشربن ابیخازم (شاعر عصر جاهلی)، و حاتِم طائی، شاعری شناخته بوده است. [۵]
ثعالبی، عبدالملکبن محمد، ثمار القلوب فیالمضاف و المنسوب، ج۱، ص۱۱۸، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (۱۹۸۵).
با استناد به این روایات، نظر برخی محققان مبنی بر تولد وی در ربع آخر قرن ششم میلادی صحیح است. [۶]
جَروَلبن اَوس حُطَیئه، دیوان، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
۴ - اسلام و ارتداد حطیئهحطیئه در زمان حیات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به اسلام گروید، ولی پس از درگذشت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرتد شد. سپس با پیروزی ابوبکر در جنگ با مرتدین در سال ۱۱، اسیر شد و بار دیگر اسلام آورد. [۷]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۱۳۷۴، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
از حطیئه بیتی نقل شده است که بر اسلام آوردن وی در زمان پیامبر دلالت میکند. به نقلی دیگر حطیئه پس از درگذشت پیامبر، اسلام آورد، زیرا در میان گروههایی که نزد پیامبر آمدند و به اسلام گرویدند، نامی از وی نرفته است. رفتارهای ناپسند حطیئه نشانه عدم ایمان قلبی وی پس از گرویدن به اسلام است. وصیت حطیئه نیز از نمونهای آن است. ۵ - سرگردانینسب ناشناخته حطیئه، او را در زندگی سرگردان نمود. گاه در کنار قبیلهای به آرامی زندگی میکرد و گاه به طلب ارث پدری، آنان را هجو مینمود. او حتی مادر و پدر و خودش را نیز هجو کرده است. عمر، خلیفه دوم، او را به سبب هجویاتش زندانی کرد، سپس در مقابل سه هزار درهم آبروی مسلمانان را از وی خرید و از او خواست که مسلمانان را هجو نکند. او نیز تا زمانی که عمر زنده بود چنین کرد. ۵.۱ - حکایت هجو کردن حطیئهحکایت این امر را ابن قتیبه در شعراء آورده: مردی به نام حطیئه در میان طائفه زبرقان بن بدر، سکونت گزیده، آنان نسبت به وی بیحرمتی کردند. حطیئه از نزد آنان کوچ نموده در میان طائفه بغیض اقامت گزید و مورد اکرام و احترام آنان قرار گرفت و سپس قصیدهای در ذم زبرقان و مدح بغیض سرود که در شعر آخرش آمده: دع المکارم لا تنهض لبغیتها واقعد فانک انت الطاعم الکاسی واقعد فانک انت الطاعم الکاسی واقعد فانک انت الطاعم الکاسی «واگذار! مکرمتها را و برای طلب آنها بار سفر مبند و بر جای بنشین که هم میخوری و هم میپوشی.» زبرقان از شنیدن اشعار او بسیار ناراحت شده از او به نزد عمر شکایت برد و شعر آخر حطیئه را برای عمر خواند. عمر به او گفت: حطیئه در این شعرش نسبت به تو هیچ گونه توهین و هتکی ننموده است، مگر دوست نداری این که، هم بخوری و هم بپوشی؟ زبرقان گفت: ولی هیچ مذمت و هجوی از این بدتر تصور نمیشود، عمر در این باره از حسان بن ثابت داوری خواست، حسان به عمر گفت: حطیئه با این شعرش زبرقان را هجو ننموده، بلکه بر او نجاست کرده است. ابن ابی الحدید نیز در شرح خطبه شقشقیه، بر آن است که این شعر حطیئه از هجو آمیزترین اشعار عرب است. عبدالله ابن عمر گوید: روزی پیش پدرم بودم و به من دستور داده بود هیچ کس را پیش او راه ندهم، در این هنگام عبدالرحمان پسر ابوبکر اجازه خواست که پیش او آید. عمر گفت: اجازه بده عبدالرحمان بیاید. او آمد و درباره حطیئه شاعر با عمر سخن گفت که از او خشنود شود عمر او را به سبب شعری که سروده بود زندانی کرده بود عمر گفت: در حطیئه کژی و بد زبانی است، مرا آزاد بگذار تا او را با طول مدت زندان راست و درست گردانم، عبدالرحمان اصرار کرد و عمر نپذیرفت و عبدالرحمان رفت. هنگامی که عمر بن خطاب دستور داد حطیئه را، به علّت آن که زبرقان را هجو کرده بود، در چاه اندازند، وی برای جلب ترحّم عمر ابیاتی سرود. ۶ - مراوده با بزرگاناو با بزرگان رفت و آمد میکرد و گاه از راه مدح و گاه برای دفع شرِّ هجای گزندهاش، صله میگرفت و از این راه، روزگار میگذراند. [۲۳]
جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج۲، ص۴۲، بیروت ۱۹۶۸.
۷ - مضامین اشعاراو در مدح چنان توانا بود که لقب مورد دشنام را به لقبی مایه مباهات بدل میکرد. و سرودن شعر هم در مورد خاندانها گاه سبب رفعت منزلت و گاه مایه نکوهش آنها بوده است. آن چنان که شعر حطیئة موجب رفعت منزلت خاندان انف الناقه «بینی ناقه» که از این لقب خشمگین بودند شده است تا آن گاه که حطیئه در مدحشان گفت: قوم هم الانف و الاذناب غیرهم و من یسوی بانف الناقة الذنبا «گروهی که ایشان بینی هستند و دیگران دُم و چه کسی دُم را با بینی ناقه برابر میداند». [۲۸]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر، ج۱، ص۳۶۳، ترجمه عبدالمحمد آیتی، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
مدح و هجا مهمترین مضامین شعری حطیئه بود. او در دیگر مضامین شعری نیز از قبیل فخر و نسیب (غزل در مقدمه قصاید) توانا بود. [۲۹]
اصفهانی، علی بن الحسین، الاغانی، ج۲، ص۱۵۷، تحقیق سمیر جابر، بیروت، دارالفکر، چاپ سوم.
[۳۰]
جَروَلبن اَوس حُطَیئه، دیوان، ج۱، ص۵-۱۵، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
[۳۱]
جَروَلبن اَوس حُطَیئه، دیوان، ج۱، ص۳۰۰-۳۱۰، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
وی در وصف مَرکب و ناقه نیز اشعاری سروده است. [۳۲]
جَروَلبن اَوس حُطَیئه، دیوان، ج۱، ص۳۶۱-۳۸۹، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
۸ - هجو و مدح برای کسب صلهحطیئه بخیل و آزمند بود و برای به دست آوردن مال تا مرز ذلت و خواری اصرار میورزید. اما ابن رشیق (متوفی ۴۵۶)؛ [۳۳]
قیروانی، حسن بنرشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، ج۱، ص۱۲۹، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
بر هر دو بُعد نظر داشته و به ذکر محاسن شعر حطیئه در این سبک پرداخته است. [۳۴]
قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، ج۱، ص۸۱، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
لذا او یکی از چهار بخیل عرب نامیده شده است. حطیئه خود در تأیید این سخن میگوید که اگر طبع نکوهیده حرص و طمع در وی نبود، برترین شعرای پیشین عرب بود و خود را سرآمد اقران میخواند. هر چند، گاه همین طمع را عامل برتری خود در شعر میدانست. [۳۷]
ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۲۴۰، بیروت ۱۹۶۴.
گرچه گاه در مدحیاتش روحیه حقشناسی نیز دیده میشود.۹ - روحیات جاهلی در وجود حطیئهطه حسین، در تحلیل مفصّلی از شخصیت وی، بر آن است که آنچه موجب شد حطیئه چنین بر زندگی خشم بگیرد، نه عامل اقتصادی بلکه انقطاع وی از پیوندهای عصر جاهلی بود که ریشههای عمیقی در روح و تفکرات وی داشت، و گرویدن به دین اسلام پوستهای بیش نبود و تنها منجر به احساس سرگشتگی وی شد. [۳۸]
طه حسین، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۳۵، بیروت، ۱۹۸۰.
گرچه او به آزمندی مشهور است، در مدحیاتش روحیه حقشناسی نیز دیده میشود. [۳۹]
اصفهانی، علی بن الحسین، الاغانی، ج۱۷، ص۲۶۶.
۹.۱ - قول فرزدقفرزدق نیز در بیتی نام حطیئه را در کنار نام اِمرَؤُالقیس، نابغه ذُبیانی و نابغه جَعدی و جزو بزرگان شعر عرب ذکر کرده است. [۴۰]
فرزدق، همامبن غالب، دیوان، ج۲، ص۲۱۳، قدمله و شرحه مجید طراد، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
۹.۲ - نظرمبردمبرّد برای بیان شیوایی و استواری الفاظ و تسلسل ساختار و هماهنگی معانی ابیات، از شعر حطیئه شاهد میآورد. او همچنین ایجاز مفید معنا در مدح را از جنبههای ستودنی شعر حطیئه میدانست. حطیئه راوی شعر زهیر و آلزهیر بود. چون راویان شعر آنان بسیار بودند، حطیئه از کعب بن زهیر خواست تا برای ثبت شدن نام وی در کنار نام این خاندان بزرگ، شعری بسراید که در آن ابتدا نام خود و سپس نام حطیئه را ببرد، کعب نیز چنین کرد. [۴۲]
جمحی، محمد بن سلام، طبقات الشعراء، ج۱، ص۲۱، چاپ یوزف هِل، لیدن ۱۹۱۶.
۱۰ - نظر ابو زید قرشیابوزید قرشی (متوفی ح۱۷۰)؛ [۴۳]
ابوزید قرشی، محمد بن ابی الخطاب، جمهرة اشعار العرب فی الجاهلیة و الاسلام، ج۱، ص۹۸۹۹، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره (۱۹۸۱).
او را در طبقه ششم در کنار کعب بن زهیر و نابغه جعدی قرار داده و آنان را اصحاب مَشوبات (شاعران مخضرم) نامیده است.ابنسلام جُمَحی (متوفی ۲۳۲) باتفاوتی در ذکر طبقات، او و کعب بن زهیر را در طبقه دوم و از بزرگان شاعران جاهلی ذکر کرده و شعر حطیئه را متین و استوار اما قافیههایش را ناهنجار دانسته است. ابوعبیده معتقد بود که حطیئه شاعری توانمند و قوی است و کمتر در اشعار او کاستی دیده میشود. [۴۵]
اصفهانی، علی بن الحسین، الاغانی، ج۲، ص۱۶۵.
حطیئه مانند زهیربن ابیسُلمی (متوفی ۶۱۰ میلادی) برترین شعر را حولیات (شعری که پس از سروده شدن، یک سال تنقیح و تهذیب شود) میدانست و بر آن بود که شاعر باید بارها در شعر خود بنگرد و آن را بپیراید. ۱۱ - نگاهی به شعر حطیئهاصمعی برآن بود که حطیئه شعر نیکوی خود را با طمع و هجو مردمان تباه کرد. شعر حطیئه آیینه شخصیت آسیبدیده او از بیاعتباری اجتماعی و اوضاع نابسامان اقتصادی است. [۵۰]
جرولبن اوس حطیئه، دیوان، ج۱، ص۵۴ـ۵۵، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
اصمعی شعر حطیئه را سراسر نیکو و گلچین شده میدانست، اما بر آن بود که شعر باید برخاسته از طبع شاعر باشد نه ساخته قلم صنعتگر وی، از همینرو امثال او را برده شعر میخواند و این تصنع را زیبنده شاعر صاحب طبع نمیدانست. حطیئه خود چنین میگفت: نیکوترین شعر، حولی منقح است. یعنی که سالی بر آن رفته باشد و در همه سال پیوسته پیراسته شده باشد. [۵۳]
ابن فقیه همدانی، احمد بن محمد، البلدان، ص۴.
دیوان حطیئه به کوشش نعمان امین طه در ۱۳۷۸ق./ ۱۹۵۸م. در قاهره به چاپ رسید. وی علاوه بر نسخههای سکّری و سجستانی و مختارات ابنشجری، از نسخه خطی کتابخانه عاطف افندی با شرح ابنسکّیت (متوفی ۲۴۴)، که گولدتسیهر و دیگر محققان بدان دست نیافته بودند، بهره برد و چون صحیحترین روایتها را در آن یافت، آن را مبنای کار خود قرار داد. [۵۴]
امین طه، نعمان، حطیئه، مقدمه، ص۸.
[۵۵]
امین طه، نعمان، حطیئه، مقدمه، ص۱۰.
[۵۶]
امین طه، نعمان، حطیئه، مقدمه، ص۱۳.
[۵۷]
امین طه، نعمان، حطیئه، مقدمه، ص۲۰.
۱۲ - نقد و بررسی اشعاراز حطیئه شواهد بسیاری در معرفی شاعرترین عرب روایت شده [۵۹]
ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۲۴۱ـ۲۴۲، بیروت ۱۹۶۴.
[۶۴]
اصفهانی، علی بن الحسین، الاغانی، ج۱، ص۲۲۸.
و اشعار شاعرانی چون حسّانبن ثابت و قیسبن عمرو نجاشی مورد نقد و بررسی وی قرار گرفته است. [۶۵]
ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۲۴۸، بیروت ۱۹۶۴.
[۶۶]
مبرّد، محمدبن یزید، الکامل، ج۲، ص۱۵۰، چاپ ابراهیم دلجمونی ازهری، قاهره ۱۳۳۹.
بیگمان اینگونه اخبار، نخستین دستمایههای نقد در شعر عرب است.۱۳ - شعر حطیئه در مورد ولید بن عقبهاز جمله کارگزاران عثمان، ولید بن عقبة بن ابی معیط عامل کوفه بود که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خبر داده بود که اهل جهنم است. عبدالله بن ابی سرح حاکم مصر و معاویة بن ابیسفیان حاکم شام و عبدالله بن عامر حاکم بصره بودند ولی ولیدبن عقبه را از کوفه برداشت و سعید بن عاص را حاکم کوفه کرد. علت عزل ولید این بود که وی با ندیمان و نغمهگران خود از اول شب تا به صبح شراب نوشیده بود و چون مؤذنان بانگ نماز برداشتند با لباس منزل بیرون آمد و برای نماز صبح به محراب ایستاد و چهار رکعت نماز خواند و گفت: میخواهید بیشتر بخوانم؟ [۶۷]
ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، امامت و سیاست، ترجمه، ص۵۴.
گویند وی ضمن سجده که بسیار طول داده بود گفت: بنوش و بمن بنوشان و یکی از کسانی که در صف اول پشت سر او بود گفت "چه چیز را بیفزایی خدا خیرت ندهد به خدا فقط از آن کسی که ترا حاکم و امیر ما کرده است تعجب میکنم" این شخص عتاب بن غیلان ثقفی بود و چون ولید برای مردم خطبه خواند از ریگهای مسجد به طرف او پرتاب کردند و او تلوتلوخوران به قصر خود بازگشت و این اشعار را که "تابط شرا" گفته است به تمثیل میخواند "من از باده و یار بر کنار نیستم و سنگ سخت نیستم که از خیر بدور باشم جان خود را از شراب سیراب میکنم و بر کسان دامن کشان میگذرم" [۶۸]
مسعودی، علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب و معادن الحوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ترجمه، ج۱، ص۶۹۲.
حطیئه در این باب گوید:«حطیئه روزی که به پیشگاه خدای خود رود شهادت میدهد که ولید در خور مکر است وقتی نماز تمام شده بود بانگ زد میخواهید بیشتر بخوانم، مست بود و نمیفهمید، میخواست رکعت دیگری بیفزاید و اگر پذیرفته بودند نماز جفت را با طاق قرین میکرد جلوت را در نماز گرفتند و اگر عنانت را رها کرده بودند هم چنان پیش میرفتی» [۶۹]
مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۲، ص۸۷۰، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، مکتبه الثقافه الدینیه.
۱۴ - ابوموسی و حطیئهیک بار خلیفه دوم به این خاطر که ابوموسی اشعری (حاکم بصره) حطیئه شاعر را به سبب مدح خویش هزار درهم جایزه داده بود [۷۰]
بلعمی، محمد بن محمد، تاریخنامه طبری، ج۳، ص۵۵۲، تحقیق محمد روشن، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ج۳و۴و۵ البرز، چاپ سوم، ۱۳۷۳.
بازخواست نمود و زیاد بن ابی سفیان را به بصره فرستاد، ولی ابو موسی پوزش خواست و چنین گفت: «دهان او را به مالم بستم که ناسزا نگوید» [۷۱]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۰۲۰، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
و عمر پوزش او را بپذیرفت. [۷۲]
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدا و الخبر، ج۱، ص۵۵۳، ترجمه عبدالمحمد آیتی، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
۱۵ - حضور در فتوحاتحطیئه به همراه چند تن دیگر از شاعران بنام عرب در جریان جنگ با سپاه ایران از سعد ابن ابی وقاص ماموریت تحریک و تشویق مردم به نبرد را یافتند. سعد به اینان چنین گفت: «بروید و با مردم در باره آنچه به هنگام پیکار شایسته شما و سزاوار آنهاست سخن کنید که شما در میان عربان مقامی دارید و شاعران و سخنوران و صاحبان رای و شجاعت و سران قومید، میان مردم روید و تذکارشان دهید و به جنگ ترغیب کنید» [۷۳]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۷۰۹، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
۱۶ - ارث ابن کلاب برای حطیئهعمر بن خطاب، علقمة بن علاثة بن عوف بن احوص بن جعفر بن کلاب را بر حوران ولایت داد، و ولایت او را تابع معاویه قرار داد. علقمه در همان مقام بمرد و در آن احوال حطیئه عبسی به عزم دیدن وی رهسپار شده بود. علقمه که مرگش پیش از رسیدن او بود، چون خبر یافت که حطیئه در راه است و سوی وی میآید، وصیت کرد که سهمی مساوی با سهم پسرانش به او دهند. حطیئه این شعر بگفت: «بین من تا بینیازی گر سلامت مر تو را مییافتم، جز شبانی چند ره افزون نبود». [۷۴]
بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۱۸۶، بیروت، دار و مکتبه الهلال، ۱۹۸۸م، ترجمه محمدتوکل.
۱۷ - حطیئه و کعب الاحبارزمانی عمر و کعب الاحبار ایستاده بودند، حطیئه شعری خواند به این مضمون که: کسی که کار خیری انجام دهد پاداش او از بین نخواهد رفت چرا که معروف بین خدا و خلق او پایدار است. کعب گفت: به خدا سوگند که در تورات چنین آمده است. ۱۸ - وفاتتاریخ درگذشت حطیئه نیز به درستی معلوم نیست. گولدتسیهر [۷۶]
ایگناتس گولدتسیهر، «مقدمة لدیوان جرولبن أوس، ،ذیل مادّه.
و بروکلمان [۷۷]
کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۱۶۸، نقله الی العربیة عبدالحلیم نجار، قاهره ۱۹۷۴.
تاریخ وفات او را حدود سال ۳۰ دانستهاند اما منابع متقدم [۷۸]
ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۲۴۲، بیروت ۱۹۶۴.
[۷۹]
اصفهانی، علی بن الحسین، الاغانی، ج۱۷، ص۲۲۶.
از حضور او در مجلس سعیدبن عاص (متوفی ۵۹)، والی مدینه در زمان خلافت معاویه (۴۱ـ۶۰) مطالبی نقل کردهاند و ابنحجر عسقلانی به حیات وی تا پس از معاویه اشاره کرده است. نعمان امین طه پس از بررسی روایات در منابع کهن، سال ۵۹ را تاریخ درگذشت وی دانسته است. [۸۱]
جَروَلبن اَوس حُطَیئه، دیوان، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
[۸۲]
امین طه، نعمان، حطیئه، مقدمه، ص۴۹-۵۰.
نعمان امین طه پس از بررسی روایات در منابع کهن، سال ۵۹ را تاریخ درگذشت وی دانسته است.وی در دقایق پایانی عمر خود در وصیتی خواست که او را بر پشت الاغی نهند تا چون فرومایگان جان سپارد، شاید که نجات یابد و سوار بر الاغ، در بیان پستی خود، شعری سرود و در همان حال درگذشت. [۸۳]
ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۲۳۹، بیروت ۱۹۶۴.
[۸۴]
اصفهانی، علی بن الحسین، الاغانی، ج۲، ص۱۹۷.
۱۹ - چاپ دیواندیوان حطیئه نخستینبار در ۱۳۰۸/ ۱۸۹۰ در قسطنطنیه در دو جزء، به چاپ رسید. [۸۵]
جرولبن اوس حطیئه، دیوان، ج۱، ص۱۰، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
گولدتسیهر، براساس روایت سکّری و با استفاده از نسخ خطی در دسترس، در سالهای ۱۸۹۲ـ۱۸۹۳ اقدام به چاپ این دیوان نمود. [۸۶]
ایگناتس گولدتسیهر، «مقدمة لدیوان جرولبن أوس، ج۱، ص۱۴۳، الحطیئة»، بیروت: دارالعلم للملایین، ۱۹۷۹.
[۸۷]
ایگناتس گولدتسیهر، «مقدمة لدیوان جرولبن أوس، ج۱، ص۲۲۵ـ۲۲۸، الحطیئة»،بیروت: دارالعلم للملایین، ۱۹۷۹.
دیوان حطیئه به کوشش نعمان امین طه در ۱۳۷۸/ ۱۹۵۸ در قاهره به چاپ رسید. وی علاوه بر نسخههای سکّری و سجستانی و مختارات ابنشجری، از نسخه خطی کتابخانه عاطف افندی با شرح ابنسکّیت (متوفی ۲۴۴)، که گولدتسیهر و دیگر محققان بدان دست نیافته بودند، بهره برد و چون صحیحترین روایتها را در آن یافت، آن را مبنای کار خود قرار داد. [۸۸]
جرولبن اوس حطیئه، دیوان، ج۱، ص۸ـ۱۰، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
[۸۹]
جَروَلبن اَوس حُطَیئه، دیوان، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
[۹۰]
جرولبن اوس حطیئه، دیوان، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
[۹۱]
جرولبن اوس حطیئه، دیوان، ج۱، ص۱۰، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸.
۲۰ - فهرست منابع(۱) عسقلانی، ابنحجر، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۲) قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱. (۳) جُمَحی، محمد بن سلام، طبقات الشعراء، چاپ یوزف هِل، لیدن ۱۹۱۶. (۴) ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، بیروت ۱۹۶۴. (۵) اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی. (۶) کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج ۱، نقله الی العربیة عبدالحلیم نجار، قاهره ۱۹۷۴. (۷) ثعالبی، عبدالملکبن محمد، ثمار القلوب فیالمضاف و المنسوب، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (۱۹۸۵). (۸) جاحظ، عمروبن بحر، البیان و التبیین، بیروت ۱۹۶۸. (۹) جَروَلبن اَوس حُطَیئه، دیوان، بشرح ابنسکیت و سکری و سجستانی، چاپ نعمان امین طه، (قاهره) ۱۳۷۸/۱۹۵۸. (۱۰) طه حسین، المجموعة الکاملة لمؤلفات الدکتور طه حسین، ج ۲، بیروت ۱۹۸۰. (۱۱) فرزدق، همامبن غالب، دیوان، قدمله و شرحه مجید طراد، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۹. (۱۲) قرشی، محمدبن ابیالخطاب، جمهرة اشعار العرب فی الجاهلیة و الاسلام، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره (۱۹۸۱). (۱۳) گولدتسیهر، ایگناتس، «مقدمة لدیوان جرولبن أوس، الحطیئة»، در دراسات المستشرقینحول صحةالشعر الجاهلی، ترجمها عن الالمانیة والانکلیزیة و الفرنسیة عبدالرحمان بدوی، بیروت: دارالعلم للملایین، ۱۹۷۹. (۱۴) مبرّد، محمدبن یزید، الکامل، چاپ ابراهیم دلجمونی ازهری، قاهره ۱۳۳۹. ۲۱ - پانویس
۲۲ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حطیئه» ۹۵/۰۵/۰۴. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حطیئه»، شماره ۶۳۰۸. ردههای این صفحه : درگذشتگان سال 45 (قمری) | درگذشتگان سال 45 (قمری) | رجال | شاعران عرب | صحابه | مقالات پژوهه
|