زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

آزاد

آزاد [āzād]، نام طبقه‌ای از اشراف ایرانی دورۀ ساسانی. مهم‌ترین منابع دربارۀ جایگاه این طبقه، سنگ نبشته‌هایی از پادشاهان ساسانی و آثار مورخان ارمنی و رومی است، ولی پیشینۀ طبقۀ آزادان در کنار 3 طبقۀ اصلی دیگر، یعنی شهریاران (شاهان، نایبان شاهنشاه در استانهای بزرگ کشور)، ویسپوهران (شاهزادگان) و وُزُرگان (بزرگان و سرکردگان طوایف اشراف و خاندانهای بزرگ و حکمرانان نیمه‌مستقل استانهای کوچک) به قبل از دورۀ ساسانی می‌رسد و میراث اشکانیان است. حتى گفته‌اند، سابقۀ این نامها به دوران هخامنشی بازمی‌گردد (لوکونین، 699) و از آن میان، طبقۀ آزادانْ جانشین گروه باستانی جنگجویان (ارتشتاران) شده است (پریخانیان، 632). کریستن‌سن احتمال داده که «آزادان» در اصل عنوانی بوده است که فاتحان آریایی در مقابل بومیان مغلوب اختیار کرده بودند. سپس به سبب اختلاط نژادی، گروهی از خانواده‌های آریایی آزاد به طبقۀ روستاییان مملوک یا شهریان فرو رتبه تنزل یافتند. او می‌افزاید، از میان آن دسته از خانواده‌های آریایی که نسبتاً خالص مانده بودند، برخی طبقۀ ویسپوهران را تشکیل دادند که گروهی کم‌شمار، ولی مقتدر بودند و گروهی دیگر که در زمرۀ نجبای درجۀ دوم به شمار می‌آمدند و شمار آنان در دورۀ ساسانی چشمگیر بود، عنوان آزادان را برای خود حفظ کردند. اعضای این طبقه در سراسر کشور منتشر بودند و کارگزاران دولتی در ایالات و ولایات از میان این طبقه برگزیده می‌شدند ( ایران...، 79، وضع...، 63).
در دورۀ ساسانی، نخستین‌بار در سنگ‌نبشتۀ شاپور اول در حاجی‌آباد (پس از 262م، به زبان فارسی میانه و پارتی) از 4 طبقۀ شهریاران، ویسپوهران، وزرگان و آزادان سخن رفته است که شاهد تیراندازی شاه بودند (سطر 5-6؛ نیز نک‍ : مکنزی، 500). در سنگ‌نبشتۀ نرسه در پایکولی (293-294م) آمده است که شاهزادگان، بزرگان، آزادان و کدخدایان به هواداری او برخاستند (نک‍ : هومباخ، III(2)/ 4-6). در سنگ نبشتۀ شاپور دوم در مشکین‌شهر از 3 طبقۀ شهریاران، بزرگان و آزادان نام رفته است (سطر 10؛ نیز نک‍ : گروپ، 152؛ کامبخش فرد، 8- 9؛ شروو، 60-61). چنان‌که دیده می‌شود، در سنگ‌نبشته‌ها، این طبقات با اندکی تفاوت در نام یا شمار فهرست شده‌اند، ولی در همۀ آنها طبقۀ آزادان آخرین مرتبه را دارد. این طبقه غالباً متشکل از اعضای معمولی خاندانهای کهن ایرانی بود؛ سرکردگان این خاندانها، طبقۀ وزرگان را تشکیل می‌دادند. با این همه، برخی از محققان بر اساس نوشته‌های لوحه‌ای از دورۀ پارتی مکشوف دردورا اورپوس مورخ 121م، احتمال داده‌اند که افرادی از طبقۀ آزادان در این دوره در شمار اشراف طراز اول کشور بوده‌اند (نک‍ : ایرانیکا، ذیل آزاد). چنین می‌نماید که دست کم در اواخر دورۀ ساسانی، شهریگان (رؤسای شهرها) و دهقانان (رؤسای دِهها) نیز در زمرۀ آزادان بوده‌اند (کریستن‌سن، ایران، همانجا؛ نولدکه، 669؛ ایرانیکا، همانجا).
به روایت منابع کهن غربی، در دورۀ پارتیان و ساسانیان، برخی از اعضای هنگ سواره نظام از میان آزادان برگزیده می‌شدند. به نوشتۀ فلاویوس یوسفوس، هنگامی که شاهزادۀ پارتی، پاکُر، پسر اُرُد دوم در 40ق‌م به فلسطین لشکر کشید، برخی از اعضای سواره نظام سپاه او از طبقۀ آزادان بودند. به‌گزارش یوستینین، زمانی که آنتونیوس، سردار نامدار رومی در 36ق‌م به سوی ایران لشکرکشی کرد، 50 هزار سوار پارتی در برابرش صف آراستند که از آن میان 400 سوار از آزادان، و بقیه از بندگان شاه بودند (قس: کریستن‌سن، همانجا؛ این عبارت او که «گویا اسواران را... باید از طبقۀ آزادان دانست»، چندان دقیق نیست). به روایت فوستوس بیزانسی، در دربار شاپور دوم ساسانی، نگهبانان خاص شاهی متشکل از «سپاه آزاد مردان» بودند (برای این روایات، نک‍ : ویدن‌گرن، 55، یادداشت، 92، 94؛ ایرانیکا، همانجا).
در چندین منبع منثور و منظوم عربی، ایرانیانی که در اواخر دورۀ ساسانی در یمن فرمان می‌راندند، «بنوالاحرار» («احرار» یا «ابناء») نامیده شده‌اند (مثلاً نک‍ : مسعودی، 205؛ ابن قتیبه، 129-130؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : دبا، ابناء) که بی‌گمان برگردان عربی «آزادان» است، ولی به هیچ‌روی مراد طبقۀ خاص آزادان، چنان‌که در منابع ایران مذکور است، نتواند بود، بلکه منظور از آن به طور کلی ایرانیان است (قس: ایرانیکا، همانجا).
در شاهنامۀ فردوسی، در برخی از مواضع، از طبقۀ «آزادگان» بعد از «بزرگان» یاد شده که میراث همان تقسیم‌بندی اجتمـاعی ـ سیـاسی اشـراف دورۀ سـاسانی است؛ ولی مرزبندی روشنی میان این دو طبقه دیده نمی‌شود. در یک جا گودرز در زمرۀ بزرگان است (5/ 282، بیت 772) و در جای دیگر، او و پسرش گیو در زمرۀ آزادگان (4/ 12، بیت 64). ارسطالیس (ارسطو) به اسکندر سفارش می‌کند که سران کشورها را از میان «بزرگان و آزادگان» برگزیند و همین افراد بعداً «ملوک طوایف» نام گرفتند (7/ 102، بیت 1735-1737، 1741، 1744). در اینجا، «بزرگان و آزادگان» ظاهراً شامل «شهریاران» نیز هست. در ابیات دیگر مراد فردوسی از «بزرگان و آزادگان» شخصیتهای با نفوذ دولتی و غیردولتی است. کسرى انوشیروان به ولیعهدش سفارش می‌کند که «بزرگان و آزادگان» باید از دادگری او بهره یابند (8/ 313، بیت 4436). در جای دیگر کاتبانی که نزد فردوسی، شعر او را استنساخ می‌کردند، «بزرگان و آزادگان» خوانده شده‌اند (9/ 381، بیت 845-846). حتى حیّ (حسین) قتیب، عامل طوس و حامی فردوسی که از عربهای مهاجر به خراسان است، در زمرۀ آزادگان دانسته شده است (همانجا، بیت 851). در بسیاری از ابیات دیگر، مراد شاعر از «آزادگان»، ایرانیان در مفهوم عام است (2/ 196، بیت 348، 6/ 91، بیت 384، 95، بیت 439، جم‍ ‌).
در یکی از متون سغدی مانوی نیز از طبقۀ «آزادان» سخن رفته است (نک‍ : هنینگ، 21؛ قریب، 91).
در ارمنستان عهد اشکانی، وام‌واژۀ ایرانی «آزات» در برابر واژۀ ناخارار که به والیان و اشراف طراز اول اطلاق می‌شد، معرف اشراف متوسط و فروپایه بوده است. این طبقه در رخدادهای مهم ارمنستان نقش داشتند. مثلاً به گزارش فوستوس بیزانسی، در مجلسی که برای انتخاب جاثلیق تشکیل شده بود، آزادان نیز حضور داشتند. در روایت دیگر، «آزات» ارمنی در تقابل با واژۀ «شناکان» که به طبقۀ فرودست روستایی اطلاق می‌شد، به کار رفته است (برای این روایات، نک‍ : ویدن‌گرن، 158، 195-196، یادداشت، 46؛ ایرانیکا، همانجا).
آزادان در ارمنستان طبقه‌ای از اشراف زمین‌دار بودند و در عین حال به عنوان طبقه‌ای از جنگجویان سواره نظام انجام وظیفه می‌کردند. این طبقه، تابع اعضای دودمان شاهی بودند و نخستین وظیفۀ آنان که امتیاز ویژه‌ای نیز محسوب می‌شد، خدمت به سواره نظام فئودالی در قلمروشان بود. آنان در ناحیۀ خود ظاهراً از برخی مزایای اندک دولتی نیز برخوردار می‌شدند. این اشراف فروپایه، همراه با شاهزادگان، یک گروه اجتماعی تشکیل می‌دادند که از بقیۀ مردم کاملاً متمایز بودند و جایگاه ویژۀ آنان به عنوان یک طبقه هنگامی آشکار می‌شود که می‌بینیم از مشتقات لفظ «آزات» برای نشان دادن کل پیکرۀ اشرافیت ارمنی استفاده می‌شود (نک‍ : همانجا).

مآخذ

ابن قتیبه، عبدالله، الشعر و الشعراء، بیروت، 1964م؛ دبا؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش ی.ا. برتلس و دیگران، مسکو، 1960-1971م؛ قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدی، تهران، 1374ش؛ کامبخش فرد، «کتیبه‌ای از شاپور دوم شاهنشاه ساسانی در مشکین شهر»، هنر و مردم، تهران، 1346ش، شم‍ 61-62؛ کریستن‌سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ رشید یاسمی، به کوشش حسن رضایی باغ‌بیدی، تهران، 1378ش؛ همو، وضع ملت و دولت و دربار در دورۀ شاهنشاهی ساسانیان، ترجمۀ مجتبى مینوی، تهران، 1314ش؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، 1893م؛ نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمۀ عباس زریاب، تهران، 1358ش؛ ویدن‌گرن، گئو، فئودالیسم در ایران باستان، ترجمۀ هوشنگ صادقی، تهران، 1378ش؛ نیز:

Gropp, G., «Die Sasanidische Inschrift von Mishkin Shahr», Archaeologische Mitteilungen aus Iran, Berlin, 1968, vol. I; Henning, W.B., Selected Papers, vol. II, Hommages et opera minora, Acta Iranica, 1977; Humbach, H. and P. Skjaervø, The Sassanian Inscription of Paikuli, Wiesbaden, 1983; Iranica ; Lukonin, V.G., «Political, Social and Administrative Institutions», The Cambridge History of Iran, vol. III(2), ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983; MacKenzi, D.N., «Shapur’s Shooting», Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1978, vol. XLI; Perikanian, A., «Iranian Society and Law», The Cambridge History of Iran, vol. III(2), ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983; Skjaervø, P., «Case in Inscriptional Middle Persian, Inscriptional Parthian and the Pahlavi Psalter», Studia Iranica, 1983, vol. XII(1).
ابوالفضل خطیبی

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.