تجنیستجنیس (یا جناس)، از صنایع لفظی در علم بدیع میباشد. فهرست مندرجات۲ - کاربرد جناس در علوم قرآنی ۳ - دو رکن جناس ۴ - حُسن تجنیس ۵ - جناس در آثار ادباء ۶ - تأثیر آثار ارسطو بر فن جناس ۷ - انواع جناس ۷.۱ - جناس تام ۷.۱.۱ - جناس مماثل ۷.۱.۲ - جناس مستوفی ۷.۲ - جناس زاید ۷.۳ - جناس متوّج ۷.۴ - جناس مذیّل ۷.۵ - جناس مضارع ۷.۶ - جناس لاحق ۷.۷ - جناس اشتقاق ۷.۸ - جناس شبه اشتقاق ۷.۹ - جناس مرکب ۷.۱۰ - جناس محرَّف ۷.۱۱ - جناس مزدوج ۷.۱۲ - جناس خط ۷.۱۳ - جناس مقلوب ۷.۱۴ - دیگر جناس ۸ - فهرست منابع ۹ - عناوین مرتبط ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - معنای تجنیس در لغت و اصطلاحتجنیس در لغت به معنای «همجنس آوردن» و «با چیزی مانند شدن» است و در اصطلاح همانندی دو کلمه در لفظ با اختلاف آنها در معناست، مانند «شیر» که هم به شیر آشامیدنی و هم به جانور درنده گفته میشود. در همه تعریفهای گوناگونی که برای تجنیس داده شده است، [۱]
رادویانی، محمد بن عمر، ترجمان البلاغه، ج۱، ص۱۱.
[۲]
محمد بن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۳۳۷.
[۳]
تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۴۴۵.
[۴]
مدنی، علی خان بن احمد، کتاب انوار الربیع فی انواع البدیع، ج۱، ص۲۳.
[۵]
شمس العلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، ج۱، ص۲۰۱.
[۶]
جندی، علی، فنّ الجناس، ج۱، ص۸ـ۱۲.
شرط تجنیس اختلاف معناییِ دو لفظ همانند است.۲ - کاربرد جناس در علوم قرآنییکی از اسلوبهای قرآن، صنعت «جناس» است که از تشابه دو لفظ در تلفظ و مغایرت آن دو در معنا پدید میآید و به آن «تجنیس» و «مجانست» نیز میگویند. «جناس» از محسنات لفظی است و در سطح کلمات یا جملات هماهنگی پدید آورده و شنونده را برای گوش دادن به کلام تشویق میکند. ۳ - دو رکن جناسبه دو لفظ همانند در جناس، «دو رکن جناس» میگویند. ۴ - حُسن تجنیسبرخی، حُسن تجنیس را مشروط به آن دانستهاند که ارتباط طبیعی بین لفظ و معنا برقرار شود و با تکلف همراه نباشد. [۱۱]
جرجانی، عبدالقاهر بن عبدالرحمان، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۰ـ۱۷.
[۱۲]
مدنی، علی خان بن احمد مدنی، کتاب انوار الربیع فی انواع البدیع، ج۱، ص۶۵.
۵ - جناس در آثار ادباءابن مُعتَز (متوفی ۲۹۶) در البدیع، قدیمترین منبع در باره جناس در ادبیات عربی ، به تعریف جناس و تقسیمبندیهای آن پرداخته و از جناس در قرآن کریم و احادیث نبوی و گفتار صحابه و اشعار دوره جاهلیت و عصر اسلامی نمونههایی آورده است، [۱۳]
جندی، علی، فنّ الجناس، ج۱، ص۱۳.
سپس ادیبان بسیاری جناس و انواع آن را در آثار خود مطرح کردهاند، از جمله ابن رشیق (متوفی ۴۵۶) در العمده، عبدالقاهر جرجانی (متوفی ۴۷۱ یا ۴۷۴) در اسرار البلاغة، ابن اثیر (متوفی ۶۳۷) در المثل السائر و صلاح الدین صفدی (متوفی ۷۴۶) در جنان الجناس که کتابی مستقل در این باره است.۶ - تأثیر آثار ارسطو بر فن جناسدر باره تأثیر آثار ارسطو بر فن جناس، آرای موافق و مخالفی مطرح شده و برخی محققان عرب ، در باره تأثیر بلاغی جناس از دیدگاه عبدالقاهر جرجانی و میزان تأثیر گفتهها و اندیشههای ارسطو بر آن، مباحثی مطرح کردهاند. [۱۴]
جندی، علی، فنّ الجناس، ج۱، ص۱۴ـ۱۷.
۷ - انواع جناسجناس انواعی دارد که مهمترین آنها عبارتاند از: تامّ، زاید، مُتَوَّج، مُذَیَّل، مضارع، لاحِق، اشتقاق، شبه اشتقاق، مرکّب، مُحَرَّف، مُزدَوَج، خطّ و مقلوب. ۷.۱ - جناس تامجناس تامّ، یعنی همانندی کامل دو لفظ با اختلاف در معنی. جناس تامّ بر دو نوع است : «مماثل» و «مستوفی». ۷.۱.۱ - جناس مماثلدر جناس مماثل طبقه دستوری دو واژه ( اسم ، فعل ، حرف و مانند اینها) یکی است؛ مانند ساعة ( قیامت ) و ساعة (واحد زمان)، که هر دو اسماند، در آیه ۵۵ سوره روم : «یَومَ تَقُومُ السّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجرِمونَ ما لَبِثُوا غَیرَ ساعَةٍ...» (روزی که رستاخیز برپا شود، مجرمان سوگند یاد میکنند که جز ساعتی (بیش) درنگ نکردهاند)، یا خطا (شهری در ترکستان) و خطا ( اشتباه )، که هر دو اسماند، در بیت «ای چراغ همه بتانِ خطا/ دور بودن ز روی توست خطا». [۱۶]
شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۳۳۸.
۷.۱.۲ - جناس مستوفیدر جناس مستوفی دو واژه همانند طبقه دستوری واحدی ندارند، مانند کلمه باد در بیت مولوی که در مصراع اول اسم و در مصراع دوم فعل است : «آتش است این بانگ نای و نیست باد/ هرکه این آتش ندارد نیست باد» [۱۷]
مولوی، جلال الدین محمد بن محمد، کتاب مثنوی معنوی، ج۱، دفتر اول، ص۳.
یا کلمه یحیی (فعل مضارع به معنای «زنده میکند») و یحیی ( اسم خاص ) در این بیت ابوتمّام : «ما ماتَ مِن کَرَمِ الزمانِ فاِنَّه/ یَحْیی لَدی یحیی بن عَبدِاللّهِ» (هر کرامت و بزرگواری که از صفحه گیتی نابود شده باشد در پیشگاه یحیی بن عبداللّه زنده است [۱۸]
جرجانی، عبدالقاهر بن عبدالرحمان، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۷.
[۱۹]
تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۴۴۶.
).۷.۲ - جناس زایدجناس زاید آن است که یکی از دو رکن جناس، حرفی بیشتر از دیگری داشته باشد. این حرف زاید ممکن است در اول، وسط یا پایان کلمه باشد. در اول کلمه مانند ساق و مساق در آیه ۲۹ و ۳۰ سوره قیامت : «وَ الْتَفَّتِ السّاقُ بِالسَّاقِ اِلی رَبِّکَ یَومَئذٍ الْمَساقُ» (و (محتضر را) ساق به ساق دیگر در پیچد، در آن روز ([[|خلق]] را) به سوی پروردگارت خواهند کشید) و رمیده و آرمیده در بیت «تا چند زمن رمیده باشی/ با غیر من آرمیده باشی» [۲۰]
شمس العلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، ج۱، ص۲۰۶.
در وسط کلمه مانند «جَدّی جَهْدی» (بخت من در کوشش من است؛ [۲۱]
تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۴۴۷.
یا برق و بیرق ، بدون در نظر گرفتن دقت دستوری، در این بیت: «صبح ز مشرق چو کرد بیرق نور آشکار/ خنده زد اندر هوا بیرق او برق وار» [۲۲]
خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، ج۱، ص۱۸۲.
و در آخر کلمه مانند نال و ناله و موی و مویه در بیت «در حسرت رخسار تو ای زیباروی/ از ناله چو نال گشتم از مویه چو موی». [۲۳]
شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۳۴۰.
جناس زاید را تفتازانی [۲۴]
شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۳۴۰.
«ناقص» و جرجانی [۲۵]
جرجانی، عبدالقاهر بن عبدالرحمان، کتاب اسرارالبلاغة، ج۱، ص۱۷ـ۱۸.
«مَرفوّ» نامیده است.۷.۳ - جناس متوّججناس متوّج آن است که یکی از دو رکن جناس، در ابتدای کلمه دو حرف بیش از دیگری داشته باشد، مانند دون و گردون در بیت «چشم بتان است که گردون دون/ با سر چوب آورد از گل برون». [۲۶]
شمس العلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، ج۱، ص۲۰۶.
۷.۴ - جناس مذیّلجناس مذیّل آن است که در آخر یکی از دو رکن جناس، دو حرف زاید باشد، مانند یم و یمین در بیت «اگر میان یم اندر صفت ندیدستی/ نگاه کن قلم او در آن خجسته یمین». جناسهای متوّج و مذیّل از انواع جناس زایدند. [۲۷]
تجلیل، جلیل، جناس در پهنه ادب فارسی، ج۱، ص۳۴ـ۳۵.
۷.۵ - جناس مضارعجناس مضارع آن است که دو رکن جناس، فقط در حرف نخست اختلاف داشته باشند و این دو حرف قریب المخرج باشند، مانند کمان و گمان در بیت «گفت آری موی ابرو شد کمان/ سوی تو افکند تیری از گمان». [۲۸]
مولوی، جلال الدین محمد بن محمد، کتاب مثنوی معنوی، ج۱، دفتر دوم، ص۲۵۳.
۷.۶ - جناس لاحقجناس لاحِق یکی از گونه های جناس مضارع است و به آن «مُطْمِع» و «مُطَرَّف» نیز گفتهاند. [۲۹]
شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۳۴۲.
[۳۰]
تجلیل، جلیل، جناس در پهنه ادب فارسی، ج۱، ص۳۱ـ۳۲.
در این جناس، اختلاف دو واژه همانند در حرفی است که قریب المخرج نیستند. [۳۱]
تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۴۴۸.
اختلاف دو کلمه گاه در حرف اول است، مانند هُمَزَة و لُمَزَة در آیه اول سوره همزه: «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» (وای بر هر بدگوی عیبجوی) و دو کلمه بزم و رزم در بیت «روز رزم او نگیرد عزّ عزرائیل جان/ روز بزم او بماند جبرئیل از وای وای». [۳۳]
منوچهری، احمد بن قوص، دیوان، ج۱، ص۱۲۳.
گاه اختلاف در حرف وسط است، مانند شهید و شدید در آیه هفتم و هشتم سوره عادیات : «وَ اِنَّهُ عَلی ذ'لِکَ لَشَهِیدٌ وَ اِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ» (و او خود بر این (امر)، نیک گواه است و براستی او (=انسان) سخت شیفته مال است)، و کلماتِ کُشی و کَسی و برکِشیده و برکِشنده در بیت «جهان به خیره کُشی در کَسی کِشید کمان/ که برکِشیده حق بود و برکِشنده ما». [۳۵]
خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، ج۱، ص۳۰.
اختلاف ممکن است در حرف آخر باشد، مانند امر و امن در آیه ۸۳ سوره نساء : «وَ اِذا' جآءَهُمْ اَمْرٌ مِنَ الْاَمْنِ اَوِ الْخَوْفِ اَذَاعُوا بِهِ...» (چون خبری (حاکی) از ایمنی یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند»، و شرار و شراب و طعان و طعام در این بیت معزّی: «از شرار تیغ بودی بادساران را شراب/ وز طعان رمح بودی خاکساران را طعام». [۳۷]
محمد بن محمد رشید وطواط، حدایق السحر فی دقایق الشعر، ج۱، ص۱۰.
۷.۷ - جناس اشتقاقجناس اشتقاق عبارت است از توافق دو کلمه متجانس در حروف اصلی، ازینرو آن را دقیقاً جناس ندانسته بلکه ملحق به جناس دانستهاند، [۳۸]
تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۴۴۹.
مانند اَقِمْ و قَیّم در آیه ۴۳ سوره روم: «فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ الْقَیِّمِ...» (پس به سوی این دین پایدار روی بیاور).جناس اشتقاق در فارسی نیز، به سبب کاربرد کلمههای عربی، کاربرد دارد، مانند دو کلمه ولی و ولایت در بیت «رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس/ گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت». [۴۰]
حافظ، شمس الدین محمد، دیوان، ج۱، ص۶۵.
۷.۸ - جناس شبه اشتقاقجناس شبه اشتقاق آن است که حروف دو لفظ، مشترک ولی از دو ریشه مختلف باشند، [۴۱]
تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۴۴۹.
مانند قال (مشتق از قول) و قالین (مشتق از قلی) در آیه ۱۶۸ سوره شعراء : «قالَ اِنّی لِعَمَلِکُم مِنَ الْقالِینَ» (( لوط ) گفت: براستی من دشمن کردار شُمایم).این جناس را «مقارب» نیز نامیدهاند. [۴۳]
تجلیل، جلیل، جناس در پهنه ادب فارسی، ج۱، ص۳۷.
شمس قیس رازی [۴۴]
شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۳۴۳.
ذیل جناس اشتقاق، آن را مترادف «اقتضاب» (احتمالاً به صرف معنای لغوی آن: «بریدن و جدا کردن») دانسته و این مثال را ذکر کرده است: «ز وَصفَت رسیده است شاعر به شعری/ ز نَعتَت گرفتست راوی رُوایی».۷.۹ - جناس مرکبجناس مرکّب یا «ترکیب»، آن است که یکی از دو واژه همانند بسیط و دیگری مرکّب از دو کلمه باشد، مانند تابنده در بیت «خورشید که نور دیده آفاق است/ تابنده نشد پیش تو تا، بنده نشد». [۴۵]
شمس قیس، محمد بن قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، ج۱، ص۳۴۰.
برای جناس مرکّب انواعی بر شمردهاند. [۴۶]
تهانوی، محمد اعلی بن علی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۲۲۹.
[۴۷]
تجلیل، جلیل، جناس در پهنه ادب فارسی، ج۱، ص۳۹ـ۴۲.
۷.۱۰ - جناس محرَّفجناس محرَّف، عبارت است از اینکه دو رکن جناس، به لحاظ نوشتار شباهت به هم، اما در اعراب و معنی اختلاف داشته باشند، مانند آیه ۲۷۹ سوره بقره : «... لاتَظْلِمونَ وَ لاتُظْلَمونَ» (نه ستم میکنید و نه ستم میبینید) یا اُنس و اِنس در این بیت: «مگر به ساحت گیتی نماند بوی وفا/ که هیچ اُنس نیامد ز هیچ اِنس مرا». [۴۹]
خاقانی، بدیل بن علی، دیوان، ج۱، ص۲۹.
۷.۱۱ - جناس مزدوججناس مزدوج، که آن را «مکرّر»، «مردّد» و «مَجَنَّب» نیز گفتهاند، [۵۰]
تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۴۴۹.
[۵۱]
تجلیل، جلیل، جناس در پهنه ادب فارسی، ج۱، ص۴۶.
آن است که دو واژه متجانس ــ از هر نوع جناسی که باشند ــ به دنبال هم بیایند و برخی گفتهاند که به عنوان کلمات سجع یا قافیه باشند، [۵۲]
تجلیل، جلیل، جناس در پهنه ادب فارسی، ج۱، ص۴۶.
مانند جناس در آیه ۲۲ سوره نمل: «... وَ جِئْتُکَ مِنْ سَبـَاٍ بن بَاٍ یَقینٍ» (و برای تو از سبا گزارشی درست آوردهام)، یا در بیت «یافت زی دریا دگر بار ابر گوهربار بار/ باغ و بستان یافت ز ابر گوهر بار بار». [۵۴]
محمد بن محمد رشید وطواط، حدایق السحر فی دقایق الشعر، ج۱، ص۹ـ۱۰.
۷.۱۲ - جناس خطجناس خط، که برخی آن را جناس «تصحیف» و «مضارعه» نامیدهاند، [۵۵]
رادویانی، محمد بن عمر، ترجمان البلاغه، ج۱، ص۲۵.
[۵۶]
دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ذیل «تجنیس خط».
آن است که دو رکن جناس در نوشتار یکسان، اما در نقطههایشان متفاوت باشند، مانند بوسه و توشه در این بیت سعدی : «مرا بوسه گفتا به تصحیف ده/ که درویش را توشه از بوسه به» که خود سعدی آن را «تصحیف» نامیده است، [۵۷]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، بوستان سعدی: سعدی نامه، ج۱، ص۸۹.
یا مانند آیه ۱۰۴ سوره کهف : «... وَ هُم یَحْسَبُونَ اَنـَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» (و خود میپندارند که کار خوب انجام میدهند).۷.۱۳ - جناس مقلوبجناس مقلوب، که آن را با نامهای «باشگونه» (واژگونه)، «عکس» و «تصریف» نیز نامیدهاند، [۵۹]
رادویانی، محمد بن عمر، ترجمان البلاغه، ج۱، ص۱۵.
[۶۰]
تفتازانی، مسعود بن عمر، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۴۴۸ـ۴۴۹.
[۶۱]
مدنی، علی خان بن احمد، کتاب انوار الربیع فی انواع البدیع، ج۱، ص۵۵.
آن است که دو واژه همانند از نظر نوع حروف و تعداد آنها یکسان باشند، ولی از لحاظ ترتیب حروف برعکس و مخالف باشند، مانند گنج و جنگ در این بیت عنصری: «به گنج اندرش ساخته خواسته/ به جنگ اندرش لشکر آراسته». [۶۲]
رادویانی، محمد بن عمر، ترجمان البلاغه، ج۱، ص۱۷.
جناس مقلوب بر چند نوع است، از جمله: قلب اضمار یا قلب کل، آن است که یکی از دو مقلوب در نیت متکلم باشد و دیگری در کلام او ظاهر شود، مانند «وارونه کلاه که گفتی، برای من» [۶۳]
تهانوی، محمد اعلی بن علی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۲۲۸.
[۶۴]
شمس العلماء گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، ج۱، ص۲۹۲.
که اگر حروفِ کلمه «کلاه» کاملاً برعکس (مقلوب) شود، کلمه «هلاک» به دست میآید؛ و قلب بعض، که عمل قلب در بخشی از ساختمان دو رکن جناس روی میدهد، مانند سَحْبان و سُبحان در این بیت: «توان در بلاغت به سَحْبان رسید/ نه در کنه بی چونِ سُبْحان رسید». [۶۵]
سعدی، مصلح بن عبداللّه، بوستان سعدی: سعدی نامه، ج۱، ص۳۵.
۷.۱۴ - دیگر جناسعلی جندی در فنّ الجناس [۶۶]
جندی، علی، فنّ الجناس، ج۱، ص۱۶۱.
به چند نوع جناس دیگر نیز اشاره کرده است، از جمله: جناس مُعتَل، که اختلاف دو کلمه همانند در یکی از حرفهای علّه است، مانند نور و نار؛ جناس تنوین که یکی از دو کلمه متجانس با تنوین و دیگری با حرف «ن» ذکر میشود، مانند شجیً و شجن؛ جناس ترجیع، که در آن بخشی از کلمه در دیگری تکرار میشود مانند ربِّهم و بهم، جناس مضاف، که در آن یکی از دو واژه متجانس با مضاف همراه باشد، مانند کلمه تمام در این بیت بُحتُری: «اَیا قَمرَ التَّمامِ اَعَنْتَ ظُلماً/ علی تَطاولِ اللَّیْلِ التّمامِ» (ای ماه چهارده شبه کامل، تو بر ستمی کمک کردهای و شب کامل را از من گرفتهای) که «قَمرَ التَّمام» ترکیب اضافی و «اللَّیلِ التّمام» ترکیب وصفی است.۸ - فهرست منابع(۲) جلیل تجلیل، جناس در پهنه ادب فارسی، تهران ۱۳۶۷ ش. (۳) مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷. (۴) محمد اعلی بن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحات الفنون، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته ۱۸۶۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۷. (۵) عبدالقاهر بن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرارالبلاغة، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴. (۶) علی جندی، فنّالجناس، مصر (۱۹۵۴). (۷) شمس الدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۹ ش. (۸) بدیل بن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ ش. (۹) دهخدا، لغتنامه دهخدا. (۱۰) محمد بن عمر رادویانی، ترجمان البلاغه، چاپ احمد آتش، استانبول ۱۹۴۹، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ ش. (۱۱) محمد بن محمد رشید وطواط، حدایق السحر فی دقایق الشعر، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۲ ش. (۱۲) مصلح بن عبداللّه سعدی، بوستان سعدی: سعدی نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۳ ش. (۱۳) محمدحسین شمس العلماء گرکانی، ابدع البدایع، چاپ حسین جعفری، تبریز ۱۳۷۷ ش. (۱۴) محمد بن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش). (۱۵) علی خان بن احمد مدنی، کتاب انوارالربیع فی انواع البدیع، چاپ سنگی (تهران) ۱۳۰۴. (۱۶) احمد بن قوص منوچهری، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ ش. (۱۷) جلال الدین محمد بن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران ۱۳۶۰ ش. ۹ - عناوین مرتبطجناس اشتقاق؛ جناس اطلاق؛ جناس مرفو؛ جناس مصحف؛ جناس محرف؛ جناس قلب؛ جناس لاحق؛ جناس مذیل؛ جناس مضارع؛ جناس لفظی ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بن یاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تجنیس»، شماره۳۳۰۵. فرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «جناس». |