اکراه بر دین (قرآن)دین و مذهب با روح و فکر مردم سر و کار دارد و اساس و شالوده آن بر اساس ایمان و یقین استوار است. ۱ - اکراه بردار نبودن عقیدهعقیده و مرام دینی اکراه بردار نیست. لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی.... (جمله «لا اکراه فی الدین» میتواند خبر ، یا انشایی باشد و برداشت براساس دو احتمال یاد شده است) ۲ - پذیرش دینخداوند از واداشتن افراد به پذیرش دین نهی کرده است. لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی.... (جمله «لا اکراه فی الدین» میتواند خبر، یا انشایی باشد و برداشت براساس دو احتمال یاد شده است) ۳ - وظایف نبوتواداشتن مردم به پذیرش دین، خارج از حیطه وظایف نبوت است. فان حاجوک فقل اسلمت وجهی لله ومن اتبعن وقل للذین اوتوا الکتـب والامیین ءاسلمتم فان اسلموا فقد اهتدوا وان تولوافانما علیک البلـغ والله بصیر بالعباد. قل یـاهل الکتـب تعالوا الی کلمة سواء بیننا وبینکم الانعبد الا الله ولانشرک به شیـا ولایتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون. من یطع الرسول فقد اطاع الله ومن تولی فمآ ارسلنـک علیهم حفیظا. (یکی از احتمالها درباره «حفیظ»، مراقبت قهرآمیز برای قبولاندن دین است). .. فان تولیتم فاعلموا انما علی رسولنا البلـغ المبین. ما علی الرسول الا البلـغ.... . .. قل لست علیکم بوکیل. ( «وکیل» در این جا به معنای مدافع و یاری دهنده و متعدی شدنش با «علی» مفید معنای غلبه و سلطه است). .. قل الله ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون. قد جآءکم بصآئر من ربکم فمن ابصر فلنفسه ومن عمی فعلیها ومآ انا علیکم بحفیظ. . .. وما جعلنـک علیهم حفیظا ومآ انت علیهم بوکیل. . .. فذرهم وما یفترون. وکذلک زین لکثیر من المشرکین قتل اولـدهم شرکاءهم... فذرهم وما یفترون. ولو شآء ربک لامن من فی الارض کلهم جمیعا افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین.. .. قد جآءکم الحق من ربکم... ومآ انا علیکم بوکیل.. .. انمآ انت نذیر والله علی کل شیء وکیل.. .. فانما علیک البلـغ وعلینا الحساب. فان تولوا فانما علیک البلـغ المبین. قل اطیعوا الله واطیعوا الرسول فان تولوا فانما علیه ما حمل وعلیکم ما حملتم وان تطیعوه تهتدوا وما علی الرسول الا البلـغ المبین. ارءیت من اتخذ الـهه هویـه افانت تکون علیه وکیلا. وان تکذبوا فقد کذب امم من قبلکم وما علی الرسول الا البلـغ المبین. والذین اتخذوا من دونه اولیاء الله حفیظ علیهم وما انت علیهم بوکیل. نحن اعلم بما یقولون وما انت علیهم بجبار فذکر بالقرءان من یخاف وعید. فذرهم حتی یلـقوا یومهم الذی فیه یصعقون.. .. فان تولیتم فانما علی رسولنا البلـغ المبین. فذرهم یخوضوا ویلعبوا حتی یلـقوا یومهم الذی یوعدون. فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر. قال یـقوم ارءیتم ان کنت علی بینة من ربی وءاتــنی رحمة من عنده فعمیت علیکم انلزمکموها وانتم لها کـرهون. ویـقوم اوفوا المکیال والمیزان بالقسط ولاتبخسوا الناس اشیآءهم ولاتعثوا فی الارض مفسدین... ومآ انا علیکم بحفیظ. . .. فهل علی الرسل الا البلـغ المبین. وان تکذبوا فقد کذب امم من قبلکم وما علی الرسول الا البلـغ المبین. ۴ - عدم تعلق مشیت الهیمشیت الهی بر ایمان آوردن مردم به صورت اجباری تعلق نگرفته است. قل فلله الحجة البــلغة فلو شآء لهدلـکم اجمعین. ولو شآء ربک لامن من فی الارض کلهم جمیعا افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین. ولو شآء ربک لجعل الناس امة وحدة ولایزالون مختلفین. لعلک بـخع نفسک الا یکونوا مؤمنین ان نشا ننزل علیهم من السماء ءایة فظـلت اعنـقهم لها خـضعین. ۵ - پانویس۶ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۴، ص۱۹۶، برگرفته از مقاله «اکراه بر دین». |