چاووشخوانی (آیین)
چاووشخوانی | |
---|---|
| |
اطلاعات آئین | |
زمانبرگزاری | هنگام بدرقه و استقبال حجاج و زائران |
مکان برگزاری | اکثر شهرها |
گستره جغرافیایی | ایران |
منشأ تاریخی | دوره صفویه و قاجار |
اشیاء و نمادها | قربانی، اسپند دود کردن، گلابافشانی |
اوراد و اشعار | دوازدهبند محتشم، صلوات |
سینهزنی، افطاری، تشییع جنازه، تعزیه خوانی، سایر آئینها |
چاووشخوانی، رسم شعرخوانی به آواز با آدابی خاص در بدرقه و استقبال حجگزاران و زائران. چاووشان در ایام خاص موسم حج یا زیارت عتبات عراق و حرم امام رضا، میان شهرها و روستاهای ایران میچرخیدند و با آداب و رسومی خاص مردم را از سفر و حرکت کاروان باخبر و به حج یا زیارت ترغیب و تشویق میکردند. آنان افزون بر چاووشیخوانی، کارها و وظایف دیگری نیز بر عهده داشتند. مهمترین و معروفترین مضمون اشعار چاووشی دعوت مردم به سفر زیارتی است که معمولاً برای زیارت مزار امام حسین(ع) با این مصراع آغاز میشود: «هر که دارد هوس کرب و بلا بسمالله» و به یک تا چهار مصراعِ صلوات ختم میشود.
تاریخچه
از پیشینه این رسم اطلاع چندانی در دست نیست. برخی کوشیدهاند میان این رسم با آیین سوگ سیاوش شباهتی بیابند. گزارشهایی که از اجرای این رسم در ایران در دست است، قدمت چندانی ندارند. ظاهراً رسم چاووشخوانی برای زائران کربلا یا مشهد از دوره صفویه (حدود۹۰۶-۱۱۳۵ش) مرسوم شده و بهویژه در دوره قاجار (۱۲۱۰-۱۳۴۴ش) به آن توجه ویژه شده است.
چگونگی اجرا
چاووشخوانی غالباً بهصورت تکخوانی و گاه بهصورت گفتگوی چاووشخوان با نوچهها اجرا میشد و در برخی موارد، بدرقهکنندگان و زائران نیز با چاووشخوان همآوایی میکردند. اشعار چاووشی در وزنها و قالبهای گوناگون خوانده میشد، ولی اشعاری با چهار مصراع، در وزنِ فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (بحر رمل مثمن محذوف) رایجتر بود. در همه این اشعار، در پایان هر بیت یا هر بند، چاووشخوان حاضران را به ذکر صلوات دعوت میکرد که در حکم بیت ترجیع بود.
بدرقه زائران
چاووشخوانان افرادی خوشصدا و آشنا به اشعار مذهبی و مدایح و مراثی بودند و هنگامی که کاروانی قصد سفر به حج یا زیارت عتبات داشت، با خواندن اشعار در کویها و محلهها مردم را مطّلع و آنان را برای پیوستن به کاروان تشویق میکردند. چاووشان به این منظور، در محل تجمع مردم، عَلَمی برپا میکردند و با بیرقی سبز یا سرخ بر دوش، سوار بر اسب یا پیاده تا چند روز در شهر و ده میگشتند و اَشعار ویژهای را با صدای بلند میخواندند. در برخی نواحی، چاووشان هر یک محله خاصی را به زیر علم یا پرچم خود داشتند و با یکدیگر رقابت میکردند بر عَلم چاووشخوانان ابیاتی مناسب با مقصد سفر، مثلاً درباره عرفات یا منا مینوشتند یا نقشهایی از حرمین شریفین یا گنبد و بارگاه امام علی(ع) در نجف یا شمایلی از حضرت عباس(ع) مینگاشتند. دستهای از چاووشان زائران را فقط در مرحله مقدماتی سفر تا حرکت کاروان همراهی میکردند و هنگام خداحافظی زائر با اقوام و آشنایان، چاووشی میخواندند و معمولاً پس از طی منزلی با کاروان (تا بیرون ده یا کاروانسرای مبدأ حرکت یا تا پایانههای مسافربری)، به دیار خود بازمیگشتند. هنگام بازگشت کاروانها، چاووشخوان خبر نزدیک شدن کاروان را به مردم میداد و در مراسم استقبال از زائران نیز چاووشخوانی میکرد.
همراه و راهنمای زائران
دسته دیگری از چاووشان در سفر همراه کاروان بودند و در کنار کار چاووشخوانی ـ که در تمام سفر ادامه مییافت ـ راهنمای حرفهای زائران بودند. آنان در گذشته برای حفاظت از قافله، تفنگ یا شمشیری با خود حمل میکردند و علاوه بر اعلام زمان حرکت، استراحت، تدارک محل سکونت و خرید مایحتاج، راهنمایی زائران را در اماکن زیارتی نیز برعهده داشتند. در شهرهای بزرگ، این گروه از چاووشان را چند هفته قبل از آغاز مسافرت به خدمت میگرفتند. این گونه چاووشیها صورت کاملاً حرفهای داشت و در برخی اسناد، از جمله در آمارنامهای تهیهشده در ۱۳۱۰ش در بیدگل کاشان، چاووشی به عنوان شغل، ثبت شده است.
منبع درآمد
هر زائر، به تناسب وضع مالی و مقام اجتماعی خود، در ازای این خدمات مبلغی به چاووشان میپرداخت. به گزارش اوبن، در دوره قاجار، ثروتمندان بین پانزده تا بیست تومان و گاه بیشتر حقالزحمه و انعام میدادند، ولی دستمزدی که افراد کمبضاعت میپرداختند از چند قران تجاوز نمیکرد. در برخی موارد چاووشخوان، هنگامی که شهر زیارتی و نمای حرم از دور پدیدار میشد (مثلاً تپه سلام نزدیک مشهد)، هدیهای به نام «گنبدنما» از زائران دریافت میکرد. چاووشانِ همراه کاروان، به هنگام بازگشت، چند منزل جلوتر حرکت میکردند تا بازگشت زائران را به خانواده آنان خبر دهند و مژدگانی بگیرند. در مصر، چاووشان کاروانهای حج (شاویشالحاج) نیز چنین میکردند.
کاسته شدن اعتبار
به نظر عناصری یکی از علل کاسته شدن از اعتبار و حرمت حرفه چاووشخوانی، رواج یافتن مُزدسِتانی و خلعتگرفتن آنان بود که سبب برتری جنبه مادّی کار بر اصل معنوی آن شد.
آموزش و شمایل
برخی چاووشان از نوجوانی وارد این کار میشدند و با طی مراحل نوچگی، خواندن از روی متن، خواندن از حفظ و همراهی با چاووشخوان، مهارت مییافتند. در برخی خانوادهها نیز این حرفه ارثی بود.
اهل این حرفه پوشاک و ابزار ویژهای نداشتند، ولی معمولاً شال سیاهی را حمایل سینه میکردند و سادات ایشان نیز شال سبزی بر گردن میانداختند.
موسیقی و درون مایه اشعار
از نظر موسیقایی، مقام چاووشی از جمله مقامهای سازی و آوازی است که به واسطه موسیقی تعزیه، جایگاه خود را در موسیقی محلی برخی نواحی از جمله مازندران تثبیت کرده است.
اشعار چاووشخوانان عامیانه است و به همین سبب استحکام و ظرافت چندانی ندارد و گاه از نظر وزن و قافیه و انشا نیز دارای مشکلاتی است. این اشعار معمولاً سراینده مشخصی ندارند و دخل و تصرفهای بسیاری در آنها راه یافته است.
با وجود مشابهت مضمون شعرهای چاووشی با سایر اشعار راجع به منقبت یا عزاداری اولیا، در هر سفر زیارتی بر مضامینی تأکید میشود که با مقصد زائران مناسبت دارد و حال و هوا و شوق زیارت و امیدواری به حصول حاجات و قبولی توبه در این اشعار غالب است؛ ازاینرو، گاه چاووشان در هر سفر بالبداهه نیز اشعاری میسرودند. در اشعار چاووشی مربوط به حج، مضمونهای راجع به قربانی کردن اسماعیل(ع) با تأکید بر «ذبیح الله» بودن او چشمگیرتر است. در اشعار مربوط به زیارت امامان شیعه(ع)، علاوه بر بیان ویژگیهای هر یک، بر شکوه بارگاه و مقبره ایشان تأکید میشود. با این حال، مهمترین و معروفترین مضمون این اشعار دعوت مردم به سفر زیارتی است که معمولاً در مورد زیارت حرم امام حسین (ع) با این مصراع آغاز میشود: «هر که دارد هوس کرب و بلا بسمالله» و به یک تا چهار مصراعِ صلوات ختم میشود.
کاربردهای دیگر
چاووشان گاه به اذانگویی، تعزیه خوانی یا مداحی اولیا در جشنهای غیردینی مثل عروسی نیز میپرداختند در جشنهای ختنهسوران در مصر نیز کسانی با عنوان چاووش/ شاویش، دستاندرکار بخشی از مراسماند.
چاووشخوانان همچنین به نوعی با اشعار خود به بیان وقایع و لوازم سفر و دشواریهای راه و سختگیریهای مرزبانان به هنگام ورود زوار به اراضی مقدّس میپرداختند. در قطعهای چاووشی که به روایت محمدعلی رجاء زفرهای (متوفی ۱۳۶۱) به دست ما رسیده است، از بیش از هفتاد وسیله و لوازم سفر زائران نام برده شده است. در این چاووشینامه که به هنگام شبگیرکردن (سحرخیزی) و آمادگی حرکت از منزلی به منزل دیگر خوانده میشد، با ذکر نام وسایل به مسافران هشدار داده میشد که چیزی را جا نگذارند. ذکر نام قوطی گوگرد، ذرهبین، مگسپران، وافور و قوطی تریاک در این مجموعه جالب توجه است.
نوع دیگر چاووش خوانی
در برخی مناطق ایران، از جمله در استان سمنان و خراسان، گونه دیگری از چاووشیخوانی مذهبی ملاحظه میشود که با سنّت زیارت ارتباط مستقیمی ندارد، اما به گونهای رمزی و استعاری با مفهوم حرکت کاروان امام حسین (ع) به کربلا مرتبط میشود، چنانکه در بیرجند به مناسبت سالروز ورود اهل بیت امام حسین به کربلا، چاووشخوانی میکنند و از نزدیک شدن ایام عزاداری محرم و رسم عَلَمبندان خبر میدهند و در حین بستن علم نیز اسفند دود میکنند و چاووشی میخوانند و طبق معمول، مردم نیز در پایان هریک از ابیات چاووشی صلوات میفرستند. در بیرجند و میبد، چاووشخوان درون نخلی که بر دوش مردم حمل میشود، مینشیند و چاووشی میخواند. در مراسم آیینی «شمع و چراغ» در شبهای شهادت امام حسن(ع) و امام حسین (ع) در تکیه بیدآباد شاهرود، پس از خواندن خطبه و دعا، چاووش اشعار (دوازدهبند) محتشم کاشانی را درباره واقعه کربلا و رثای شهدای آن میخواند و حضار در پایان هر مصراع صلوات میفرستند. شغل چاووشی در تکیه بیدآباد شاهرود موروثی است. در نوشآباد کاشان نیز کسی با عنوان «چاووشخوان» در روز عاشورا سوار بر اسب پیشاپیش تعزیهخوانان، چاووشی میخوانده است.
وضعیت امروزی
چاووشی خوانی هنوز در شهرها و روستاهای ایران با تفاوتهایی نسبت به گذشته مرسوم است. این رسم امروزه در خواندن شعر در وقت بدرقه و بیشتر در استقبال و گاه حین سفر خلاصه میشود. در شهرها چاووشیخوانان که مداحان مذهبیاند، همراه بدرقهکنندگان یا استقبالکنندگان، اشعار چاووشی را همچون گذشته به آواز و بدون ساز میخوانند. رسم چاووشی هنگام استقبال از حاجیان، غالباً در سه جا، ایستگاههای پروازی، چند کیلومتر بیرون شهرها یا در کوی و خیابان محل سکونت آنان برگزار میشود و همراه شادی، دودکردن اسپند، قربانی و گلاب افشانی است.
نمونهای از اشعار
- اشعار چاووشی گاه حزن انگیزند همچون:
من از دیار شکوه و جلال میآیم | ز سرزمین اذان بلال میآیم | |
ز دشت لاله خونین سینه آمده ام | شکسته دل ز دیار مدینه آمده ام | |
زمانه چو گرداب و ساحلم آنجاست | تنم به خاک وطن باشد و دلم آنجاست | |
نصیب مرغ دل من شکسته بالی بود | پرم ز غصه و جای همه چه خالی بود | |
مدینه با دل زوار گفتگوها داشت | گل مدینه ز احساس رنگ و بوها داشت | |
مدینه با دل آتش گرفته خو دارد | خدا نصیب کند هر که آرزو دارد | |
نسیم وار به هر کوی در به در گشتم | مزار گمشده پیدا نکرده برگشتم |
- و گاه شاد و سرورانگیزند همچون:
حاجیان از حرم امن خدا آمدهاند | شادمان در وطن از سعی و صفا آمدهاند | |
رفته بودند سوی مشعر و میقات و حریم | خرم از رکن و منی سوی وطن آمدهاند | |
روز عید عرفه خوانده دعا در عرفات | شاد و مسرور همه سوی وطن آمدهاند | |
بار الها بکن این حج و زیارات قبول | سعی مشکور که با حج بجا آمدهاند | |
شکر بسیار خدا را که به ایران عزیز | حاجیان از حرم امن خدا آمدهاند |
پانویس
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۶۴؛ یوسفی، «چاووش»، ص۸.
- ↑ روزنامه وقایع اتفاقیه، ص۲؛ ادیب الملک، ص۳۹؛ پولاک، سفرنامه پولاک، ص۲۳۰؛ حمیدی، «چاووش و چاووشی (چوش)»، ص۲۰۰۴.
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۳۶؛ رضائی، ص۱۵۷ـ ۱۵۸؛ یوسفی، «چاووش»، ص۷؛ حمیدی، «چاووش و چاووشی (چوش)»، ص۲۰۰۴؛ قس نصری اشرفی، نمایش و موسیقی در ایران، ج ۲، ص۱۰۹.
- ↑ رضائی، ص۱۵۷ـ ۱۵۸؛ حمیدی، «چاووش و چاووشی (چوش)»، ص۲۰۰۴.
- ↑ روزنامه وقایعاتفاقیه، ص۲؛ اوبن،ص۱۷ـ ۱۸؛ طباطبائی اردکانی، فرهنگ عامه اردکان، ص۴۶۱؛ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۳۴، ۱۳۶، ۱۳۹.
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۶۹.
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۳۶.
- ↑ جهانگیری، ص۳۱۳
- ↑ اوبن،ص۱۷ـ ۱۸
- ↑ طباطبائی اردکانی، فرهنگ عامه اردکان، ص۴۶۴.
- ↑ شهریباف، طهرانقدیم، ج۳، ص۴۵۳.
- ↑ وصاف بیدگلی، ص۴۳
- ↑ ص ۱۸
- ↑ طباطبائی اردکانی، فرهنگ عامه اردکان، ص۴۶۶.
- ↑ اوبن،ص ۱۸
- ↑ لین، ص۴۴۰
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۶۵.
- ↑ اوبن، ص۱۴
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۳۶.
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۶۹.
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۳۶.
- ↑ نصری اشرفی، «خدمات متقابل تعزیه و هنر بومی مازندران»، ص۱۰۲.
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۴۴.
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۳۵ـ۱۳۷، ۱۵۳ـ۱۵۴.
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۵۷ـ۱۵۹.
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۳۵؛ شهریباف، طهرانقدیم، ج۳، ص۴۴۷.
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۴۳.
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۳۶ـ۱۳۷؛ آلاحمد، اورازان، ص۵۰.
- ↑ لین، ص۵۱۱ ـ۵۱۲
- ↑ عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، ص۱۵۳؛ فرهنگنامه ادبی فارسی، ذیل «چاوشی»
- ↑ ص ۴۰۵ـ۴۰۶
- ↑ مردمنگاری مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، ص۴۷ـ ۴۸
- ↑ بلوکباشی نخلگردانی: نمایش تمثیلی از جاودانگی شهیدان، ص۷۱ـ۷۲.
- ↑ شریعتزاده، فرهنگ مردم شاهرود، ج۲، ص۴۰۹ـ۴۱۳.
منابع
- جلال آلاحمد، اورازان، تهران ۱۳۴۹ ش.
- ابنبطوطه، رحله ابنبطوطه، چاپ علی منتصر کتانی، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
- عبدالعلی ادیبالملک، سفرنامه ادیب الملک به عتبات (دلیلالزایرین)، چاپ مسعود گلزاری، تهران ۱۳۶۴ ش.
- ابوالقاسم انجوی شیرازی، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران ۱۳۷۹ ش.
- علی بلوکباشی، نخلگردانی: نمایش تمثیلی از جاودانگی شهیدان، تهران ۱۳۸۰ ش.
- یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران ۱۳۶۱ ش.
- محمدمهدی تبریزی، وسیله النجاه، در فتوتنامهها و رسائل خاکساریه(سی رساله)، چاپ مهران افشاری، تهران. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ ش.
- علیاصغر جهانگیری، کندلوس، [تهران] ۱۳۶۷ ش.
- جعفر حمیدی، «چاووش و چاووشی (چوش)»، نسیم جنوب: هفتهنامه محلی بوشهر، ۲۰۰۴م.
- محمدعلی رجاء زفرهای، «چاوشینامه»، وحید، دوره ۱۳،ش ۱۴، تیر ۱۳۵۴.
- عبداللّه رضائی، ادبیات عامیانه استان بوشهر، بوشهر، ۱۳۸۱ ش.
- روزنامه وقایع اتفاقیه،ش ۱۶۳، ۱۶ جمادیالثانیه ۱۲۷۰.
- علیاصغر شریعتزاده، فرهنگ مردم شاهرود، تهران، ۱۳۷۱ ش.
- جعفر شهریباف، طهرانقدیم، تهران، ۱۳۸۱ ش.
- محمود طباطبائی اردکانی، فرهنگ عامه اردکان، تهران، ۱۳۸۱ ش.
- جلال طوفان، تاریخ اجتماعی جهرم در قرون گذشته، شیراز، ۱۳۸۱ ش.
- جابر عناصری، درآمدی بر نمایش و نیایش در ایران، تهران، ۱۳۶۶ ش.
- فرهنگنامه ادبی فارسی: دانشنامه ادب فارسی، ج۲، به سرپرستی حسن انوشه، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱ ش، ذیل «چاوشی» (از مهسان عطاری).
- محمدجعفر محجوب، ادبیات عامیانۀ ایران: مجموعه مقالات در بارۀ افسانهها و آداب و رسوم مردم ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری،«سخنوری»، تهران، ۱۳۸۳ ش.
- مردمنگاری مراسم عزاداری ماه محرم در شهرستان بیرجند، سرپرست پژوهش: احمد برآبادی، تهران: مرکز نشر و تحقیقات قلم آشنا، ۱۳۸۰ ش.
- جهانگیر نصری اشرفی، «خدمات متقابل تعزیه و هنر بومی مازندران»، در درقلمرو مازندران، به کوشش حسین صمدی، ج ۳، قائمشهر: حاجی طلایی، ۱۳۷۴ ش.
- جهانگیر نصری اشرفی، نمایش و موسیقی در ایران، تهران، ۱۳۸۳ ش.
- محمدرضابن جعفر وصاف بیدگلی، چراغان: جغرافیای قصبه بیدگل، در فرهنگ ایران زمین، ج ۲۴، ۱۳۵۸ ش.
- غلامحسین یوسفی، «چاووش»، کلک،ش ۱۴ـ ۱۵، اردیبهشت و خرداد ۱۳۷۰ش.
- Eugene Aubin, La Perse d'aujourd'hui :Iran, Mesopotamie, Paris 1908;
- EIr. s.v. "Čāvoš" (by Golām-Hosayn Yusofi);
- Willem Floor, "Guilds and futuvvat in Iran", ZDMG , vol.134, no.1 (۱۹۸۴);
- Edward William Lane, An account of the manners and customs of the modern Egyptians , London 1986.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله :