هجرت به مدینه
تاریخ صدر اسلام |
---|
شخصیتها |
پیامبر اسلام(ص) • ابوطالب • حضرت خدیجه(س) • حضرت علی (ع) • حضرت فاطمه(س) |
جنگها: غزوهها و سریهها |
جنگ بدر • جنگ احد • غزوه بنینضیر • غزوه خندق • غزوه بنیقریظه • صلح حدیبیه • غزوه خیبر • فتح مکه • غزوه تبوک • • |
شهرها و مکانها |
مکه • شعب ابیطالب • مدینه • طائف • مسجد قبا • مسجدالنبی • سقیفه بنیساعده • خیبر • قبرستان بقیع |
حوادث |
بعثت • هجرت به حبشه • لیلة المبیت • هجرت به مدینه • صلح حدیبیه • حجة الوداع • واقعه غدیر • سقیفه • سپاه اسامه |
مفاهیم مرتبط |
اسلام • انصار • مهاجرین • تشیع • حج • قریش • بنیهاشم • بنی امیه • جاهلیت |
هجرت به مدینه، مهاجرت پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان از مکه به یثرب (مدینه) در آخر سال سیزدهم و ابتدای سال چهاردهم بعثت است. علت اصلی مهاجرت مسلمانان به یثرب، فشار و آزارهای مشرکان مکه و بیعت عقبه اهالی یثرب با پیامبر(ص) برای دفاع از مسلمانان در صورت هجرت ایشان به این شهر بود. این واقعه در زمان خلافت خلیفه دوم به صورت رسمی، مبدأ تاریخ مسلمانان شد.
جنگهای قبایل یثرب
قبل از هجرت پیامبر(ص) به یثرب، بین قبایل یثربی از جمله اوس و خزرج جنگهای طولانی برقرار بود. جنگ بعاث (آخرین منازعه اوس و خزرج) طرفین را به ستوه آورد، و بعد از متارکه، زمینه روانی لازم برای نفوذ و انتشار اسلام را در یثرب فراهم ساخت به طوری که دو سه سال بعد، دیدارهای پیاپی مردم یثرب با پیامبر(ص) در موسم حج (دهم تا سیزدهم بعثت) به بیعت اول و دوم عقبه و نهایتاً هجرت آن حضرت و سایر مسلمانان به یثرب (مدینه) انجامید.
آغاز هجرت مسلمانان به یثرب
پس از بیعت عقبه و بازگشتن هفتاد و پنج نفر اصحاب بیعت دوم عقبه به مدینه و آگاه شدن قریش از دعوت و بیعتی که اوس و خزرج با رسول خدا(ص) انجام دادهاند، سختگیری قریش نسبت به مسلمانان شدت یافت به گونهای که زندگی در مکه برای مسلمانان بسیار سخت شد، تا آنکه از رسول خدا اذن هجرت خواستند و رسول خدا به آنان فرمود رهسپار مدینه شوند و نزد برادران انصار خود روند و به آنان گفت: «خدای عزّ و جلّ برای شما برادرانی و محلّ امنی در آنجا قرار داده است».
بنابر روایات، مسلمانان دسته دسته، رهسپار مدینه شدند و رسول خدا به انتظار اذن خدا در مکه باقی ماند. هجرت مسلمانان به مدینه از ذی الحجّه سال سیزدهم بعثت آغاز شد.
آیات هجرت
درباره هجرت به مدینه و ماجراهای آن، آیاتی نازل شده است؛ از جمله:
- وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرین (ترجمه: (به خاطر بیاور) هنگامی را که کافران نقشه میکشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند، و یا (از مکه) خارج سازند. آنها چاره میاندیشیدند (و نقشه میکشیدند) و خداوند نیز تدبیر میکرد وخدا بهترین چارهجویان و تدبیرکنندگان است.)
- وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (ترجمه: بعضی از مردم [با ایمان و فداکار، همچون علیعلیهالسلام] جان خود را به خاطر خشنودی خدا میفروشند، و خدا نسبت به بندگان مهربان است.)
- وَ جَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُون (ترجمه: و در پیش روی آنان سدی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدی و چشمانشان را پوشاندهایم، لذا نمیبینند.)
- إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کفَرُوا ثانِی اثْنَینِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیهِ وَ أَیدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کلِمَةَ الَّذینَ کفَرُوا السُّفْلی وَ کلِمَةُ اللَّهِ هِی الْعُلْیا وَ اللَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ (ترجمه: اگر او را یاری نکنید، خداوند او را یاری کرد [و در مشکلترین ساعات، او را تنها نگذاشت]، آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود [و یک نفر بیشتر همراه نداشت] در آن هنگام که آن دو در غار [ثور] بودند، و او به همراه خود میگفت: غم مخور، خدا با ماست. در این موقع، خداوند سکینه [و آرامش] خود را بر او فرستاد و با لشکرهایی که مشاهده نمیکردید، او را تقویت کرد و گفتار [و هدف] کافران را پایین قرار داد [و آنها را با شکست مواجه ساخت] و سخن خدا [و آیین او] بالا [و پیروز] است و خدا عزیز و حکیم است.)
- إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکةُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کنتُمْ ۖ قَالُوا کنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِک مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرًا (ترجمه: کسانی که بر خویشتن ستمکار بودهاند، [وقتی] فرشتگان جانشان را میگیرند، میگویند: «در چه [حال] بودید؟» پاسخ میدهند: «ما در زمین از مستضعفان بودیم.» میگویند: «مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟» پس آنان جایگاهشان دوزخ است، و [دوزخ] بد سرانجامی است.)
نخستین مهاجران
اقوال درباره نخستین مهاجران به مدینه مختلف است. براساس برخی منابع تاریخی، اولین نفری که از اصحاب پیامبر (ص) به یثرب وارد شد، پسر عمّه رسول خدا ابو سلمه بود که از حبشه بازگشت و به مکه آمد. وقتی قریش به او آزار رساندند و باخبر شد که مردمی در مدینه به دین اسلام گرویدهاند، یک سال قبل از بیعت دوم عقبه به مدینه هجرت کرد. سپس به ترتیب عامر بن ربیعه، با همسرش لیلی دختر ابو حشمه عدوی، عبداللّه بن جحش بن رئاب اسدی، با خانواده و برادرش ابو احمد عبد بن جحش مهاجرت کردند؛ چنان که خانه بنی جحش خالی شد و کسی در آن نماند.
ابو سلمه و عامر و عبد اللّه و برادرش همگی در محلّه قباء در میان قبیله بنی عمرو بن عوف بر مبشّر بن عبد المنذر وارد شدند. سپس مهاجران دستهدسته به مدینه میرسیدند. از جمله از طایفه بنی غنم بن دودان بن اسد بن خزیمه که مردان و زنانشان همگی مهاجرت کردند.
علاوه بر عبد اللّه و برادرش: عکاشة بن محصن، شجاع و عقبه پسران وهب، اربد بن حمیر، منقذ بن نباته، سعید بن رقیش، محرز بن نضله، یزید بن رقیش، قیس بن جابر، عمرو بن محصن، مالک بن عمرو، صفوان بن عمرو، ثقف بن عمرو، ربیعة بن اکثم، زبیر بن عبیده، تمّام بن عبیده، سخبرة بن عبیده، محمّد بن عبد اللّه بن جحش، و از زنانشان: زینب دختر جحش، ام حبیب دختر جحش، جذامه دختر جندل، امّ قیس دختر محصن، امّ حبیب دختر ثمامه، آمنه دختر رقیش، سخبره، دختر تمیم، حمنه دختر جحش. سپس عمر بن خطاب و عیاش بن ابی ربیعه مخزومی.
تصمیم قریش بر قتل پیامبر(ص)
چون «بیعت دوم عقبه» در ذی الحجه سال سیزدهم بعثت به انجام رسید، و سپس در فاصلهای کمتر از سه ماه، بیشتر اصحاب رسول خدا(ص) به سوی مدینه رهسپار شدند و مردان قریش دانستند که یثرب به صورت پایگاه و پناهگاهی برای رسول خدا(ص) و یاران او درآمده و مردم آن برای جنگیدن با دشمنان رسول خدا آمادهاند، از هجرت رسول خدا(ص) بیمناک شدند. به همین جهت برای جلوگیری از آن، درآخر ماه صفر سال ۱۴ بعثت در دارالندوه جلسهای برقرار کردند. سپس از هر طایفهای، افرادی انتخاب شدند تا در مورد رسول الله(ص) تصمیم بگیرند. در این حال پیرمردی جلوی در ایستاده بود و هنگامی که میخواستند داخل دار الندوه شوند، گفت: مرا هم به داخل ببرید. گفتند: تو که هستیای پیرمرد؟ گفت: من پیرمردی از قبیله بنی مُضَر (و بنابر برخی نقلها پیرمردی از اهل نجد) هستم و نظری دارم که شما را به آن راهنمایی میکنم.
پس همگی وارد شدند و نشستند و به مشاوره پرداختند، در حالی که پیرمرد هم نشسته بود. پس از بحث و نظر قرار گذاشتند که رسول الله را اخراج کنند. او گفت: این رأی خوبی نیست، اگر او را اخراج کنید، افرادی را جمع میکند و با شما خواهد جنگید. گفتند: راست میگویی، این رأی خوبی نیست. برای همین با هم مشورت کردند و قرار گذاشتند که وی را حبس کنند. او گفت: این رأی خوبی نیست، اگر چنین کنید، از آنجا که محمد(ص) مردی شیرین زبان است، فرزندان و بردگان شما را به تدریج فاسد میکند و اگر برادر و فرزند و همسر شما را فاسد کند حبس وی چه فایدهای خواهد داشت؟ سپس با هم مشورت کردند و تصمیم گرفتند که وی را به قتل برسانند و برای این کار جوانانی را از هر یک از طوایف انتخاب کنند که با شمشیر آن حضرت را بکشند.
بنابر برخی نقلها آن پیرمرد ابلیس بوده است.
لیلة المبیت
|
در شب پنجشنبه اوّل ماه ربیع الاول (سال چهاردهم بعثت) رسول خدا(ص) از مکه بیرون رفت و در همان شب علی(ع) در بستر رسول خدا خوابید و آن شب را لیلة المبیت گفتند.
علت آن هم آگاهی پیامبر(ص) از نقشه مشرکان قریش برای ترور بود که برخی بیان میدارند که آیه وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرینَ (ترجمه: هنگامی که کافران ضد تو حیله کنند تا تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند آنان با خدا از در حیله وارد میشوند خداوند حیله میکند و خداوند بهترین حیله کنندگان است.) درباره همین خبردادن به پیامبر(ص) نازل شده است.
لیلة المبیت شبی است که پیامبر(ص) به امر الهی از مکه به مدینه هجرت کرد و به سبب تصمیم سران قریش بر قتل آن حضرت، از علی(ع) خواست تا به جای او در بسترش بخوابد و مشرکان متوجه عدم حضور پیامبر نشوند. خداوند در عظمت این جانفشانی علی(ع) آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»﴿۲۰۷﴾ (ترجمه: و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است.) را نازل فرمود.
حضور در غار ثور
رسول خدا در شب اول ربیع الاول رهسپار غار ثور شد و ابوبکر بن ابوقحافه نیز با وی همراه گشت و پس از سه روز که در غار ثور ماندند، در شب چهارم ربیع الاول راه مدینه را در پیش گرفتند.
شروع همراهی ابوبکر با پیامبر (ص) چندان مشخص نیست و برخی گفتهاند پیامبر (ص) در راه اتفاقی ابوبکر را دید و همراه خود برد. همچنین نقل دیگری است که پیامبر (ص) در شب حمله مشرکان به خانه ابوبکر رفت و از آنجا به طرف غار ثور رهسپار شد. قول سومی است که بیان میدارد ابوبکر به سراغ پیامبر (ص) آمد و علی (ع) او را به مخفیگاهش راهنمایی کرد.
اقدامات حضرت علی(ع)
حضرت علی(ع) پس از رفتن پیامبر(ص) به غار ثور صبر کرد تا شب آینده فرا رسید. او همراه هند بن ابی هاله حرکت کرد تا نزد رسول الله(ص) در غار رفتند و در آنجا آن حضرت(ص) به هند دستور داد که برای وی و همراهش دو شتر خریداری کند. ابوبکر گفت: ای پیامبر خدا، برای خود و شما دو مرکب آماده کردهام که با آنها تا مدینه سفر میکنیم. رسول الله(ص) فرمود: من هر دو و حتی یکی از آنها را قبول نمیکنم، مگر آن که بهای آنها را بپردازم. ابوبکر گفت: اختیار با شماست و او به علی(ع) دستور داد که بهای شترها را بپردازد و سپس به او سفارش کرد که امانتها را رد کند و تعهدات او را بپردازد.
علی(ع) سه شبانه روز در مکه ماند و امانتهای مردم را که نزد رسول خدا بود، به صاحبانش رسانید، و هنگامی که از این کار فراغت یافت به مدینه هجرت کرد و همراه رسول خدا در خانه کلثوم بن هدم منزل گزید.
تعقیب پیامبر(ص)
قریش پس از آنکه در نقشه خود ناکام ماندند، کوشیدند پیامبر(ص) را پیش از آن که به مدینه برسد بیابند و بکشند. از این رو، رد او را گرفتند تا به غار ثور رسیدند. یکی از آنان گفت: از اینجا عبور نکردهاند یا این که به آسمان عروج کردهاند و یا در زمین فرو رفتهاند.
بنابر برخی نقلها، خداوند عنکبوتی را مأمور کرد تا با تارهای خود، درِ غار را ببندد. وقتی تعقیبکنندگان تارها را دیدند، به این نتیجه رسیدند که کسی وارد غار نشده است و بدین ترتیب دست از تعقیب کشیدند. همچنین نقل شده است فرشتهای به صورت انسان و سوار بر اسب رسید و گفت: محمد اینجا نیست، در این درهها جستجو کنید تا او را بیابید. پس مشرکان از غار دور شدند و در کوهها و درهها مشغول جستجو شدند.
حرکت به سوی یثرب و توقف در قبا
پیامبر(ص) سه روز در غار ماند و آنگاه به سوی مدینه حرکت کرد. پیامبر(ص) ۱۲ ربیعالاول هنگام ظهر به یثرب رسید و در قباء توقف کرد و نماز خواند. در آنجا میهمان (بنی) عمرو بن عوف شد و کمی بیشتر از ده روز پیش آنان اقامت کرد.
افراد این قبیله از پیامبر خواستند تا پیش آنان بماند و برایش خانهای بسازند؛ اما او نپذیرفت و فرمود که منتظر رسیدن علی بن ابی طالب(ع) است و همانجا ماند تا علی بن ابی طالب رسید.
ورود به مدینه
منابع روایی ماجرای ورود پیامبر(ص) به یثرب را مفصل بازنوشتهاند. از جمله به نقل عبد الرحمن بن عویم بن ساعده آوردهاند که چون از حرکت رسول خدا از مکه خبر یافتیم و انتظار ورود او میرفت، همه روزه پس از نماز بامداد، از مدینه بیرون میرفتیم و در بیرون شهر به انتظار ورود رسول خدا مینشستیم و موقعی که سایهها از میان میرفت و دیگر سایهای پیدا نمیکردیم، به مدینه بازمیگشتیم.
در همان روز ورود رسول خدا نیز در بیرون شهر به انتظار ورود او بودیم تا سایهها از میان رفت و ناچار بر اثر شدّت گرما به خانههای خود بازگشتیم و در همان موقعی که ما در خانههای خود بودیم، رسول خدا وارد شد. نخستین کسی که او را دید مردی از یهود بود که از کار هر روزه ما با خبر بود و میدانست که ما در انتظار ورود رسول خدا هستیم. پس با صدای بلند فریاد زد:ای «بنی قیله» بخت شما رسید. با شنیدن این صدا از خانهها بیرون ریختیم و نزد رسول خدا رفتیم و ابو بکر نیز همراه وی بود و چون بیشتر ما رسول خدا را ندیده بودیم، هنگامی که سایه از رسول خدا گشت و ابوبکر برخاست و بر آن حضرت سایه افکند، او را شناختیم.
رسول خدا در محله قبا بر کلثوم بن هدم یکی از مردان بنی عمرو بن عوف وارد شد و برای ملاقات با مردم در خانه «سعد بن خیثمه» که زن و فرزندی نداشت و مهاجران مجرّد در خانه وی منزل کرده بودند، مینشست.
مبدأ تاریخ اسلام
اهمیت هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه تا آنجا بود که مبداء تاریخ مسلمانان قرار گرفت. در اینکه چه کسی آن را مبداء تاریخ قرار داد دو قول است:
- قول اول معتقد است که به دستور پیامبر(ص)، هجرت مبداء تاریخ قرار گرفته است. طبری نویسنده کتاب تاریخ الامم و الملوک، تصریح دارد که پیامبر(ص) هنگام ورود به مدینه دستور به کتابت تاریخ داد و نامههایی از پیامبر(ص) موجود است که به دستور پیامبر(ص) با تاریخ هجری ثبت شدهاست.
- قول دوم معتقد است که به دستور عمر بن خطاب و به پیشنهاد حضرت علی(ع)، هجرت مبداء تاریخ قرار گرفته است. خلیفه دوم شورایی تشکیل داد تا آغازی را برای تاریخ اسلام مشخص کنند. در این شورا نظرات مختلفی ارائه شد که در نهایت حضرت علی(ع) پیشنهاد دادند هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه مبدا تاریخ اسلام قرار گیرد که عمر آن را پذیرفت و به صورت بخشنامه به سراسر شهرها اعلام شد.
پانویس
- ↑ برای روایتی از عایشه در این باره رجوع کنید به: بکری، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ رجوع کنید به: ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفه، ج۲، ص۷۰ به بعد؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۳۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۲۲۶.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویه، دار المعرفه، ج۲، ص۷۶.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۶.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ص۵۳.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۶۹.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۶۹؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص ۳۱۲؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص ۲۵۹.
- ↑ مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص ۲۰۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۷۰.
- ↑ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص ۹۳۶؛ عیاشی، تفسیر، نشر المکتبه الاسلامیه، ج۲، ص۵۳و۵۴؛ شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ص۳۶۷؛ طوسی، أمالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۶۳- ۴۶۵، حدیث ۳۵؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳- ۲۷۵.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۵.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۶.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ص۵۱-۵۳.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۶-۱۴۸.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص ۳۷۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۷.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص ۲۶۰.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۱۷۹.
- ↑ رجوع کنید به: مسعودی، التنبیه و الاشراف، دار الصاوی، ص۲۰۰.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۸.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۷۳- ۲۷۶؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۸؛ قطب راوندی، قصص الانبیاء، ۱۳۶۸ش، ص۳۳۵-۳۳۷.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۸.
- ↑ طوسی، امالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۶۷- ۴۶۸، مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۹، ص۶۳؛ بحرانی، حلیة الابرار، ۱۴۱۵ق، ص۹۰.
- ↑ کلینی، روضه کافی، ۱۳۶۷ش، ص۲۸۰.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۴۱.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۸۸.
- ↑ سبحانی، سیدالمرسلین، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۶۱۰ و ص۶۰۹«كَتَبَ عَليُّ بْنُ اَبيطالِبٍ بِاَمْرِ رَسُولِ اللّهْ فِي شَهْرِ رَجَبِ سِنَةَ تِسْعٍ مِنَ الْهِجْرَةْ».
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۲۰۷.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۳۰۰.
منابع
- ابن اثیر، عز الدین أبو الحسن علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، دار بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، تحقیق احسان عباس، دار صادر، چاپ اول، ۱۹۶۸م.
- ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م
- ابن هشام، السیره النبویه، چاپ مصطفی سقّا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفه، بی تا.
- بحرانی، هاشم بن سلیمان، حلیه الابرار فی احوال محمد و آله اطهار(ع)، قم، موسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۵ق.
- بکری، عبدالله بن عبدالعزیز، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، بیروت ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
- بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
- ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دار الکتب العربی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
- سبحانی، جعفر، سيدالمرسلين، قم، جامعه مدرسين، ۱۴۱۲ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، قم، جامعه مدرسین قم، ۱۳۶۲ش.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، قم، مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
- عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، تهران، نشر المکتبه الاسلامیه، بیتا.
- قطب راوندی، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسة امام مهدی(عج)، ۱۴۰۹ ق.
- قطب راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الانبیاء، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۸ش.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دار الکتاب، ۱۳۶۳ش.
- کلینی، یعقوب، الکافی، تصحیح وتعلیق علیأکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۷ش.
- مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الانوار، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- مسعودی، أبو الحسن علی بن الحسین، التنبیه و الإشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، القاهرة، دار الصاوی، بیتا.
- مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
- مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- یعقوبی، احمدبن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.