حجاز
حِجاز، سرزمینی در غرب عربستان واقع در کرانه دریای سرخ است. به سبب وجود شهرهای مکه و مدینه در آن، همواره در جغرافیای اسلامی جایگاه مهمی داشته و بسیاری از حوادث مهم صدر اسلام و تاریخ شیعه در این منطقه رخ داده است.
واژه حجاز به معنای مانع و حائل است و درباره وجه تسمیه حجاز گفتهاند که چون این منطقه میان نَجد و تِهامَه، حائل شده است، بدان حجاز میگویند.
جغرافیا
درباره حدود حجاز اختلافاتی وجود دارد. حدود حجاز از شمال به جنوب به طول ۱۲۰۰ کیلومتر از مرزهای اردن و عربستان سعودی آغاز میشود و به موازات کرانه دریای سرخ تا منطقه عَسیر در جنوب عربستان امتداد مییابد. مساحت این منطقه، حدود ۴۵۴، ۴۳۶ کیلومترمربع است. مکه، مدینه، جَدّه، طائف، تبوک و ینبع از مهمترین شهرهای حجازند.
از لحاظ طبیعی حجاز به سه بخش تقسیم میشود:
- دشتهای ساحلی کرانههای دریای سرخ به نام تِهامَه.
- منطقه کوهستانی، که بیشترین باران را در حجاز دارد. در این منطقه رشته کوههایی هست که از مهمترین مرتفعات جزیرةالعرب و عربستان سعودی به شمار میآیند.
- فلات حجاز، که از مشرق کوههای مدین تا دشت نَفود بزرگ و کوههای اَجا و سَلْمی کشیده شده و شیب آن به سوی شمال و مشرق است.
آب و هوا
آب و هوای حجاز خشک است. رطوبت و مه در تِهامه و باران اندک در مناطق کوهستانی از تأثیرات دریای سرخ است. در حجاز رود دائمی وجود ندارد، ولی در وادیهای آن، پس از بارندگی، سیل جاری میشود کهگاه خسارات فراوان به بار میآورد. گیاهانی که پس از بارندگی و سیلاب در زمینهای حجاز میرویند، نزد اهالی حِجاز ارزش فراوانی دارند.
چاهها و چشمههای حجاز شهرت بسیاری در جزیرةالعرب داشتهاند، از جمله چاه زمزم که از قدیم نزد اعراب جایگاه ویژهای داشته است.
حجاز، به سبب کم آبی، کشاورزی محدودی دارد. با این حال از گذشته، کشاورزی در این منطقه وجود داشته، چنان که طائف یکی از حاصلخیزترین مناطق حجاز معرفی شده است. در دوره معاصر، با ایجاد سدّ و حفر چاههای عمیق، کشاورزی در این منطقه رونق بیشتری یافته است و کاشت گندم، جو، ذرت و انواع سبزی، به ویژه در اطراف شهرهای طائف، جَدّه، مدینه و ینبع رواج دارد. تولید خرمای آن نیز، به خصوص در منطقه مدینه، بسیار شهرت دارد. دامپروری در مناطق کوهستانی و فلاتهای مرتفع رایج است.
بازرگانی
در گذشته، موقعیت جغرافیایی حجاز موجب رونق بازرگانی در این منطقه شده بود. سواحل طولانی دریای سرخ در حجاز و هم مرزی حجاز با شام در شمال و یمن در جنوب، موقعیت بسیار مناسبی برای بازرگانان حجاز در دادوستد با اغلب بازرگانان بلاد مجاور فراهم آورده بود. کاروانهای تجار که از یمن میآمدند پس از طی سرزمین حجاز راهی شمال میشدند و به سرزمین شام میرفتند و برخی نیز عازم مصر میشدند. حجاز پیوسته پذیرای کشتیهای بازرگانی حبشه، چین، هند و مصر بود. این امر موجب شهرت بازرگانی مکه، مدینه، طائف و جَدّه شده بود. در منابع، مکه محل دادوستد کالاها معرفی شده که آب و نیازهای مالی کاروانها را نیز برای ادامه سفر برآورده میساخته است.
وجود کعبه در مکه نیز از قدیم نقش بسیار مهمی در اقتصاد حجاز داشته است. پس از اسلام این اهمیت فزونی یافته و هر ساله میلیونها مسلمان از نقاط گوناگون جهان، گذشته از زیارت، به دادوستد نیز میپردازند. نزدیکی مکه به بندر جَدّه موجب اهمیت بازرگانی جده نیز شده است.
امروزه این منطقه با داشتن کارخانههای متعدد، در زمینه صنایع نیز رونق دارد.
جایگاه علمی
حجاز مرکز علمی جزیرة العرب از ابتدای ظهور اسلام بوده و همواره در حیات علمی و حفظ میراث اسلامی نقش اساسی داشته است و به ویژه در ایام حج که مسلمانان از همه سو به حجاز میآمدند، در مکه مجالس و مباحثات علمی برپا میشد. جلسات علمی در مسجدالحرام و مسجدالنبی، نقش مهمی در فعالیتهای علمی و فرهنگی سرزمین حجاز داشته است. در این منطقه همواره مدارس دینی فراوانی وجود داشته است که هدف از تأسیس این گونه مدارس در مکه و مدینه، اهتمام به علوم دینی و مطالعه و تفسیر قرآن کریم، بود.
تاریخ
قبل از اسلام، زندگی در حجاز به دو شیوه بیابان گردی و شهرنشینی بود و چون بخش اعظم حجاز، مانند سایر جاهای جزیرة العرب، خشک و صحرایی بود. زندگی بدوی نیز در آنجا متداولتر بود. اغلب روستاها و شهرها در واحههای حاصلخیز یا در استراحتگاهها و در مسیر کاروانها تأسیس میشدند. حجاز مسکن قبایل بدوی بزرگی از عَدنان، قَحطان و قُضاعه بود. در مکه قبیله قُرَیش، در طائف قبیله ثَقیف، و در یثرب (مدینه) قبایل اوس و خزرج سکونت داشتند.
قبایلی از یهودیان نیز در شهرهای وادی قری، یثرب، خیبر، فدک، تیماء و اذرح اقامت داشتند؛ در یثرب، علاوه بر دو قبیله اصلی اوس و خزرج، سه قبیله یهودی بنی قینقاع، بنی نَضیر و بنی قُرَیظه معروف بودند. در مکه نیز عدهای از رومیان، ایرانیان و یهودیان و مسیحیانِ اهل حبشه، که به بازرگانی اشتغال داشتند، زندگی میکردند.
اهمیت حجاز به سبب مرکزیت دینی آن، یعنی شهر مکه و مسجدالحرام، بود؛ هرچند پیش از اسلام، بت پرستی در آنجا رواج بسیار داشت و در شهرهای حجاز معابد و بتهای متعدد آن مورد احترام اعراب بود.
ظهور اسلام
پس از ظهور اسلام، حجاز از شأن و منزلت بیشتری برخوردار شد و دولت اسلامی که پیامبر(ص) مؤسس آن بود، موجب وحدت شبه جزیره شد. پس از وفات پیامبر اکرم(ص) در آغاز سال یازدهم قمری، اهتمام خلفا بیشتر صرف گسترش حاکمیت اسلام در جزیرة العرب و نواحی دیگر شد. پس از کشته شدن عثمان بن عفان در سال ۳۵ق و انتقال خلافت به علی بن ابی طالب(ع)، او مرکز حکومتش را از مدینه به کوفه منتقل کرد. در همین اوان، بخش بزرگی از قبایل به کوفه مهاجرت کردند. در سال ۴۱ق، خلافت به معاویة بن ابی سفیان رسید و او سرزمین شام را مرکز حکومت خود و دمشق را پایتخت دولت اسلامی کرد.
انتقال مرکز سیاسی به شام در دوره امویان و سپس به بغداد در دوران عباسیان، از اهمیت حجاز و شهرهای مکه و مدینه نکاست. در دوران امویان و عباسیان، حجاز که ایالتی تابع حکومتهای مذکور بود، منزلت دینی خود را در میان مسلمانان جهان حفظ کرد. در دوره امویان، مدینه مرکز سرزمین حجاز بود و فقط در دوره خلافت عبدالله بن زبیر (۶۴ـ۷۳) مکه مرکز حجاز گردید. درسال ۱۴۵ق، محمد بن عبداللّه معروف به نفس زکیه، از سادات بنی حسن، در مدینه بر منصور عباسی خروج کرد و بر مدینه و مکه و یمن مسلط شد، امّا پس از دو ماه و نیم در نبرد با سپاه عباسیان شکست خورد و کشته شد. منصور علویان را از دریافت اموال محروم کرد و حجاز در فقر به سر میبرد و بیرونقی و رکود علم و فرهنگ در این سرزمین پدید آمد ولی علم حدیث و فقه چندان تحت تأثیر قرار نگرفت.
در ۳۰۱ق، علویان به رهبری محمد بن سلیمان، از نوادگان سلیمان بن داوود فرزند حسن مُثَنّی (فرزند امام حسن مجتبی)، در مکه مراسم حج و تجمع حجاج را مغتنم شمردند و به اماراتی که تحت تسلط عباسیان بود دست یافتند و محمد بن سلیمان خود را خلیفه مسلمانان اعلام کرد.
با ضعف خلافت عباسیان، شورش در سرزمین حجاز آغاز شد. قحطی و گرسنگی و نیز حمله قرامطه بحرین به کاروانهای حجاج، موجب آزار اهالی حجاز شد. حجاز مدتی در بین حاکمان مختلف دست به دست میشد.
حکومت شُرَفا
در ۳۵۸، پس از فتح مصر به دست فاطمیان، جعفر بن محمد بن حسن، از سادات حسنی، در مکه اعلام خودمختاری کرد و در خطبه جمعه از خلیفه فاطمی نام برده شد و در ۳۶۰ طاهر بن مسلم حسینی در مدینه اعلام استقلال کرد و به نام خلیفه فاطمی، المعز لدین اللّه، خطبه خواند. بدین ترتیب، شماری از علویان در دو شهر مقدّس مکه و مدینه به ولایت رسیدند و به سبب انتساب به رسول اکرم، حکام آنها لقب شریف یافتند. و حکومت آنان به شرفاء (جمع شریف) مشهور شد. حکومت شرفا در منطقه حجاز نزدیک به هزار سال طول کشید؛ اما این حاکمان در بیشتر دوران حکومت خود مستقل نبودند و تحت سلطه ممالیک مصر و عثمانی قرار داشتند. در اواخر دوره عثمانی، اعتبار و نفوذ شرفا در حجاز به گونهای بود که حکومت عثمانی بدون آنها توان اداره امور حجاز را نداشت.
ایوبیان
از ۵۶۷ ق. نفوذ فاطمیان در مصر و حجاز رو به کاهش گذاشت. در این سال، صلاح الدین ایوبی متوجه سرزمین حجاز شد و حملات خود را به حجاز و یمن، به فرماندهی برادرش تورانشاه، در ۵۶۹ آغاز کرد، تورانشاه بدون مواجه شدن با هیچ مقاومتی وارد مکه شد و شریف عیسی بن خلیفه از او استقبال کرد و متعهد شد پس از نام خلیفه به نام صلاح الدین خطبه بخواند.
حفاظت از اماکن مقدّس حجاز در برابر صلیبیان یکی از اقدامات مهم ایوبیان بود؛ در ۵۷۷، که حاکمِ صلیبی امارت کرک (واقع در مشرق بحرالمیت)، به منظور توسعه قلمرو صلیبیان و حمله به اماکن مقدّس مسلمانان در حرمین شریفین و استیلا بر راههای دریایی حجاج، به حجاز حمله کرد و در ۵۷۸ که ناوگان صلیبیها از بندر عیذاب روانه سواحل حجاز شد، ایوبیان از اماکن مقدّس دفاع کردند.
دولت بنورسول
در نیمه نخست قرن هفتم، دولت ایوبیان در یمن سقوط کرد و دولت بنورسول در آنجا بر سرکار آمد و امرای مدینه تحت فرمان سلاطین بنورسول قرار گرفتند. خلافت عباسیان نیز در ۶۵۶ه.ق به دست مغولان سقوط کرد و بنورسول بر همه سرزمین حجاز حکم فرما شدند.
عثمانیها
حدود سه قرن (از اواسط قرن ششم تا نیمه اول قرن نهم) حکام مملوکی و چَرْکسهای مصر آن را اداره میکردند. در اوایل قرن دهم، حجاز در قلمرو عثمانی ها قرار گرفت.
حجاز در سالهای ۱۲۱۸ تا ۱۲۲۱، درگیر شورشهای وهابیان شد که به مکه و مدینه حمله بردند. محمد علی پاشا، والی مصر، از سوی سلطان عثمانی مأمور سرکوب آنان شد و وهابیان را در ۱۲۳۳ مغلوب کرد. حجاز تا ۱۲۶۱ از سوی مصر اداره میشد. از آن پس، دولت عثمانی مستقیماً به آنجا والی میفرستاد. راه آهن حجاز نیز در همین دوره برای تسهیل رفت و آمد حجاج، از دمشق تا حجاز احداث شد.
سلطنت سعودیها
در ۱۳۳۵، حسین بن علی، شریف مکه، حجاز را از تبعیت عثمانی آزاد کرد و مملکت مستقلی تشکیل داد که بریتانیای کبیر استقلال آن را تضمین کرد، در حالی که به عبدالعزیز سوم، ابن سعود، نیز همین وعده را داده بود. ابن سعود به جنگ شریف حسین رفت و در ۱۳۴۳ به حجاز حمله برد و مکه و مدینه و جدّه را تصرف و کمی بعد سلطنت خود را بر حجاز و نَجد اعلام کرد. وی در ۱۳۱۱ش/۱۹۳۲ خود را سلطان عربستان سعودی نامید.
پانویس
- ↑ لغتنامه دهخدا، مدخل حجاز
- ↑ رجوع کنید به جابری، ص۳۶ـ۳۸
- ↑ رجوع کنید به الموسوعة العربیة، ج۸، ص۶۱
- ↑ عمر فاروق سیدرجب، ص۴۳
- ↑ احمد ابراهیم شریف، ص۷۵؛ اطلس المملکة العربیة السعودیة، ص۳۸
- ↑ نهروالی، ص۷۷؛ حاجی خلیفه، ص۴۱، ۴۸، ۱۵۵؛ برای اطلاع بیشتر درباره سیلهای مکه و تأثیرات آن رجوع کنید به رفعت باشا، ج۱، ص۱۹۸ـ ۲۰۰
- ↑ رجوع کنید به بلاشر، ج۱، ص۵
- ↑ رجوع کنید به طبری، ص۴۸۵؛ فاسی، ۱۴۱۹، ج۵، ص۲۹۶
- ↑ رجوع کنید به ناصرخسرو، ص۱۱۷؛ سیدامیرعلی، ص۲
- ↑ الموسوعة العربیة، ج۸، ص۶۳
- ↑ سباعی، ج۱، ص۳۹ـ۴۰؛ مالکی، ص۸۷
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به ابن جبیر، ص۹۶ـ۱۰۱؛ مالکی، ص۸۸؛ نهروالی، ص۱۲
- ↑ مالکی، ص۸۸
- ↑ الموسوعة العربیة، ج۸، ص۶۳
- ↑ رجوع کنید به مالکی، ص۱۸۵ـ۱۸۷؛ سباعی، ج۱، ص۷۹ـ۸۱
- ↑ رجوع کنید به شوقی ضیف، ج۵، ص۵۲ـ۶۷؛ مالکی، ص۱۸۶
- ↑ مالکی، ص۱۹۶
- ↑ رجوع کنید به دلّو، ج۱، ص۳۹
- ↑ دلّو، ج۱، ص۷۴، ۷۷، ۷۹؛ الموسوعة العربیة، ج۸، ص۶۴؛ نیز رجوع کنید به احمد ابراهیم شریف، ص۹ـ۱۳؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه
- ↑ دلّو، ج۱، ص۷۶؛ الموسوعةالعربیة، ج۸، ص۶۴
- ↑ رجوع کنید به احمد ابراهیم شریف، ص۱۴ـ۲۷؛ الموسوعة العربیة، ج۸، ص۶۴
- ↑ رجوع کنید به صالح احمد علی، ص۷ـ۸
- ↑ الموسوعةالعربیة، ج۸، ص۶۵
- ↑ رجوع کنید به بیضون، ص۱۱ـ ۱۲
- ↑ مالکی، ص۲۳
- ↑ الموسوعة العربیة، ج۸، ص۶۵
- ↑ الموسوعة العربیة، ج۸، ص۶۵
- ↑ رجوع کنید به قلقشندی، ج۴، ص۲۶۷ـ ۲۶۸؛ محمد جمال الدین سرور، ص۱۹؛ دحلان، ص۱۵
- ↑ رجوع کنید به ابن اثیر، ج۸، ص۶۱۲؛ سیده اسماعیل کاشف، ص۹۶ـ۹۷؛ محمد جمال الدین سرور، ص۲۴ـ ۲۸؛ نیز رجوع کنید به فاسی، ۱۴۰۵، ج۲، ص۳۵۰ـ۳۵۲
- ↑ محمد جمال الدین سرور، ص۲۴ـ۲۵
- ↑ ابن اثیر، ج۱۱، ص۳۶۸ـ۳۷۱، ۳۹۶؛ نیز رجوع کنید به ابن جبیر، ص۲۵۷؛ فاسی، ۱۴۰۵، ج۲، ص۳۶۶ـ۳۶۷
- ↑ رجوع کنید به ابن اثیر، ج۱۱، ص۴۷۰؛ ابن واصل، ج۲، ص۱۰۱ـ۱۰۲، ۱۲۷؛ مالکی، ص۴۴ـ ۴۵
- ↑ ابن اثیر، ج۱۱، ص۴۹۰ـ۴۹۱؛ مقریزی، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۹۰
- ↑ سباعی، ج۱، ص۲۳۸ـ۲۳۹؛ مالکی، ص۶۲
- ↑ رجوع کنید به صبری پاشا، ص۶۰ـ۶۱؛ جابری، ص۴۶ـ۶۲
- ↑ امین، ص۴۵؛ لوتسکی، ص۱۰۳؛ درویش، ص۴۹، ۵۲
- ↑ رجوع کنید به شاکر، ج۸، ص۲۴۸؛ بدر، ج۲، ص۴۷۸
- ↑ رجوع کنید به امین، ص۴۸ـ۴۹، ۵۲؛ درویش، ص۹۰، ۱۱۱
منابع
- ابن اثیر، الكامل فىالتاريخ، بيروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
- ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
- ابن واصل، مُفَرِّج الکروب فی اخبار بنی ایوب، ج۲، چاپ جمال الدین شیال، قاهره ۱۳۷۷/ ۱۹۵۷.
- احمد ابراهیم شریف، دورالحجاز فی الحیاة السیاسیة العامة فی القرنین الاول و الثانی للهجرة، قاهره، ۱۹۶۸.
- اطلس المملکة العربیة السعودیة، ریاض: وزارة التعلیم العالی، ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
- امین، محسن، تجدید کشف الارتیاب فی اتباع محمدبن عبدالوهاب، چاپ حسن امین، بیروت، ۱۳۸۲/ ۱۹۶۲.
- بدر، عبدالباسط، التاریخ الشامل للمدینة النورة، مدینه ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
- بیضون، ابراهیم، الحجاز و الدولةالاسلامیة: دراسة فی اشکالیة العلاقة مع السلطة المرکزیة فی القرن الاول الهجری، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- جابری، خالد، الحیاةالعلمیة فی الحجاز خلال العصر المملوکی: ۶۴۸ـ۹۲۳ه / ۱۲۵۰ـ۱۵۱۷م، ریاض ۱۴۲۶/۲۰۰۵.
- حاجی خلیفه، مصطفی بن عبداللّه، ترجمه تقویم التواریخ: سالشمار وقایع مهم جهان از آغاز آفرینش تا سال ۱۰۸۵ه.ق، از مترجمی ناشناخته، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۷۶ش.
- حدودالعالم منالمشرق الىالمغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۰ش، ۱۳۶۲ش.
- دحلان، احمد بن زینی، خلاصة الکلام فی بیان امراء البلد الحرام، مصر ۱۳۰۵.
- درویش، مدیحة احمد، تاریخ الدولة السعودیة حتی الربع الاول من القرن العشرین، بیروت ۱۴۲۹/ ۲۰۰۸.
- دلّو، برهان الدین، جزیرةالعرب قبل الاسلام: التاریخ الاقتصادی، الاجتماعی، الثقافی و السیاسی، بیروت ۱۹۸۹.
- رفعت باشا، ابراهیم، مرآةالحرمین، او، الرحلات الحجازیة و الحج و مشاعره الدینیة، بیروت: دارالمعرفة، بیتا.
- سباعی، احمد، تاریخ مکة: دراسات فی السیاسة و العلم و الاجتماع و العمران، مکه ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
- سیدامیرعلی، مختصر تاریخ العرب و التمدن الاسلامی، ترجمة ریاض رأفت، قاهره ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
- سیده اسماعیل کاشف، مصر فی عصرالاخشیدیین، قاهره، ۱۹۸۹.
- شاکر، محمود، التاریخ الاسلامی، ج۸، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
- شوقی ضیف، تاریخ الادب العربی، ج۵: عصرالدول و الامارات، الجزیرةالعربیة، العراق، ایران، قاهره، ۱۹۸۰،
- صالح احمد علی، الحجاز فی صدر الاسلام: دراسات فی احواله العمرانیة و الادرایة، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
- صبری پاشا، ایوب، مرآة جزیرةالعرب، ترجمة و تعلیق احمد فؤاد متولّی و صفصافی احمد مرسی، قاهره ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
- طبری، احمد بن عبداللّه، القری لقاصد ام القری، چاپ مصطفی سقا، بیروت، بیتا.
- عمرفاروق سیدرجب، المدن الحجازیة، قاهره، ۱۹۸۱.
- فاسی، محمد بن احمد، شغاء الغرام بأخبار البلدالحرام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
- فاسی، محمد بن احمد، العقد الثمین فی تاریخ البلد الأمین، چاپ محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸.
- قلقشندیT احمدبن على، صبحالاعشى فى صناعةالانشا، قاهره ۱۹۱۰ـ۱۹۲۰، چاپ افست ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
- لوتسکی، ولادیمیر باریسوویچ، تاریخ الاقطار العربیة الحدیث، ترجمة عفیفه بستانی، مسکو ۱۹۷۱.
- مالکی، سلیمان عبدالغنی، بلاد الحجاز: منذبدایة عهدالاشراف حتی سقوط الخلافة العباسیة فی بغداد، ریاض ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
- سرور، محمد جمال الدین، سیاسة الفاطمیین الخارجیة، قاهره، ۱۳۹۳/ ۱۹۷۳.
- مقدسی، محمدبن احمد، كتاب احسنالتقاسيم فى معرفةالاقاليم، چاپ دخويه، ليدن ۱۸۷۷، چاپ افست ۱۹۶۷.
- مقریزی، احمد بن علی، السلوک لمعرفة دول الملوک، چاپ محمد عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
- الموسوعة العربیة، مشق: هیئة الموسوعةالعربیة، ۱۹۹۸.
- الموسوعة العربیة العالمیة، ریاض: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر و التوزیع، ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
- ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران۱۳۶۳ش.
- نهروالی، محمد بن احمد، کتاب الاعلام باعلام بیت اللّه الحرام، چاپ علی محمد عمر، قاهره ۱۴۲۵/۲۰۰۴.
- یاقوت حموی، كتاب معجمالبلدان، چاپ فرديناند ووستنفلد، لايپزيگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
- یعقوبی، احمدبن اسحاق، كتابالبلدان، چاپ دخويه، ليدن ۱۸۹۲، چاپ افست ۱۹۶۷.
- یمانی، مهدالاسلام: البحث عن الهویة الحجازیة، ترجمة غاده حیدر، بیروت ۲۰۰۵.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: