بهاروند
بَهارْوَنْد از ایلات لر شیعی مذهب، در منطقه بالاگریوۀ لرستان است.
ریشه شناسی
نام ایل برگرفته از نام "بهار"، نیای دوازدهم یا چهاردهم بهاروند است. از آنجا که نظام خویشاوندی بهاروندها مبتنی برنظام پدرتباری است، نه تنها نام ایل، بلکه نام اغلب تیرههای آن، چون باوَک (بابک)، اَم الله (امان الله)، جافَر و جز آن نیز از نام نیای آنها گرفته شده است.
تقسیمات ایلی
در متون تاریخی پیش از دورۀ قاجار، از بهاروندها همچون بیشتر ایلات لرستان، نام برده نشده است. با آنکه راولینسن از دیرکوند- که بهاروند شعبهای از آن به شمار میآید- نام برده، تقسیمات آن را مشخص نکرده است.
براساس تاریخ شفاهی، بنیادگذار ایل بهاروند مردی به نام "بهار" بوده که در زمان شاه عباس (۹۹۶-۱۰۳۸ق) در دهکدۀ رباط، واقع در شمال خرم آباد میزیسته است. گفته میشود که نیای بهار به نام سوزوا (سبزوار) از مردم ایل کلهر (در کرمانشاهان)، پس از درگیریهایی، حدود ۱۵ نسل پیش (تقریباً ۹۶۹ق) به لرستان مهاجرت کرده است.
پراکندگی
در حدود ۱۵۰ سال پیش، قلمرو ایل به نواحی چین زال، هُرندی، کوه چنار، درکی، وَرون ماهور (انتهای شرقی کوه کیالان)، و سَر و گُل (دامنۀ شمالی کوه کیالان) در میانکوه و کرمیر محدود بوده است؛ اما بعدها به طرف شمال، یعنی منطقه ییلاقی روی آوردند. ابتدا چند سالی در طایی ماندند و تابستانها را در سِوتَل (سیب تلخ)، هودکَل، واقع در دامنههای جنوبی کوه هشتادپهلو میگذراندند.
بهاروندها در طول چند دهه گذشته کوچندگی را رها کرده، و در منطقه سردسیر، به ویژه در حومه خرم آباد اقامت گزیده، و هم اکنون بسیاری از آنها شهرنشین شدهاند و در خرم آباد زندگی میکنند.
نظام اجتماعی
روابط اجتماعی در جامعه سنتی بهاروند همانند دیگر ایلات مبتنی برخویشاوندی بود که از طریق نسب (خون) و یا سبب (ازدواج) تعیین میگردید. در جامعه سنتی بهاروند که مرکب از گروههای پدرتبار نابرابر بود، هویت، حقوق و مسئولیت افراد از طریق نسب مشخص میشد.
روابط اجتماعی در میان بهاروندها و قلاوندها با مقایسه با دیگر ایلات لرستان، مردمیتر بوده است، چنان که ازدواجهای فراوانی میان بهاروندها و همساها (حتی میان سران ردۀ بالای ایل با همساها) صورت گرفته است.
از ۱۵۰ سال به این سو شمار خانوارهای ایل بهاروند نه تنها با زادوولد، بلکه با پیوستن اعضای دیگر ایلات و طوایف به آنها افزایش یافته است. آمار درستی از جمعیت بهاروند در دست نداریم. ویلسن در ۱۳۳۰ق جمعیت این ایل (فقط شعبۀ مرادعلیوند) را بالغ بر هزار خانوار دانسته است.
براساس گزارش رزم آراکه در جنگهای لرستان شرکت کرده، و با منطقه آشنایی داشته است، جمعیت بهاروندها در ۱۳۱۲ش روی هم رفته ۸۵۰‘۴ خانوار بوده است. این رقم تقریباً مستند است، با این تفاوت که جمعیت طایفۀ رشنو که درآن زمان وابسته به کردعلیپور بوده، جزو ایل بهاروند قلمداد گردیده است.
نظام اقتصادی
نحوه امرار معاش بهاروندها در دورۀ خودسری مبتنی بر دامداری و کشاورزی محدود بود. از این رو کوچ از سردسیر به گرمسیر و بالعکس از مشخصات زندگی آنها به شمار میآمد.
مالکیت مراتع و اراضی کشاورزی متعلق به سران و اعضای تیره هایی بود که خود را از نسل "بهار" میدانستند. هرچند «هُمسا »ها (وابستگان) حق بهره گیری از این منابع را داشتند، اما فاقد مالکیت بودند.
اکنون اقتصاد معیشتی بهاروند تغییر کرده، و کشاورزی جای دامداری را گرفته است. در این زمان بهاروندها دهنشین و شهرنشین شدهاند و شمار اندکی هنوز کوچ میکنند. براین اساس، فعالیتهای اقتصادی آنها نیز متنوع شده است، به گونهای که هم اکنون آنان به مشاغل گوناگون دولتی و غیردولتی اشتغال دارند.
نظام مالکیت سنتی نیز پس از اصلاحات ارضی تغییر یافته است و اکنون مالکیت بر زمین به یک نسب خاص اختصاص ندارد و اغلب خانوارهای بهاروند صاحب زمین هستند.
پانویس
منابع
- افشار سیستانی، ایرج، ایلها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران، تهران، ۱۳۶۶ش.
- امان اللهی بهاروند، سکندر، تعلیقات بر جفرافیای لرستان، پیشکوه و پشتکوه، قوم لر، تهران، ۱۳۷۰ش.
- امان اللهی بهاروند، سکندر، «نظام اجتماعی ـ سیاسی ایل بهاروند و تحولات آن» ، ایلات و عشایر، تهران، ۱۳۶۲ش.
- امیراحمدی، احمد، خاطرات نخستین سپهبد ایران، به کوشش غلامحسین زرگری نژاد، تهران، ۱۳۷۳ش.
- جغرافیای لرستان، پیشکوه و پشتکوه، به کوشش سکندر امان اللهی بهاروندی، خرم آباد، ۱۳۷۰ش.
- راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمه سکندر امان اللهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
- رزم آرا، علی، جغرافیای نظامی ایران (لرستان) ، تهران، ۱۳۲۰ش.
- ساکی، علی محمد، جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، خرم آباد، ۱۳۲۴ش.
- کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ۱۳۱۱ش.
- مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ، سنندج، ۱۳۵۱ش.
- معین السلطنه، رحیم، «جغرافیای لرستان» ، به کوشش ایرج افشار و احمد شعبانی، شقایق، تهران، ۱۳۷۶ش، شم ۳ و ۴.
- Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: