گویش بختیاری
گویش بختیاری یکی از گویشهای زبان لری و زبان های جنوب غربی ایران است که توسط مردم بختیاری به کار برده می شود. این گویش، ۸۶ درصد با لری جنوبی و ۷۸ درصد با لری خرمآبادی شباهت دارد. دانشنامه ایرانیکا گویش بختیاری و زیرشاخههای آن را به همراه گویشهای بویراحمدی، کهگیلویه ای و ممسنی دارای اشتراکات زیاد لغوی، مورفولوژی و ویژگیهای واجشناسی دانسته و مجموعهٔ این گویشها را به همراه گویش لری از یک خانواده معرفی کردهاست و بر تفاوت آنها با کردی صحه گذاشتهاست.
گویش بختیاری | |
---|---|
منطقه | چهارمحال و بختیاری، غرب اصفهان، بخش های گسترده ای از خوزستان و جنوب لرستان |
Default
| |
کدهای زبان | |
ایزو ۳–۶۳۹ | bqi |
فهرست لینگوییست | lrc-bor |
گویشهای لُری بختیاری
کتابی با نام بختیاریکا دانشنامه و واژهنامه ایل بختیاری بهمنظور ایفای نقش یک منبع مهم اطلاعاتی طی مدت زمان ده سال به رشته تحریر درآمده و شامل کلیه مباحث مربوط به گفتار و زبان بختیاری است که توسط مؤلف جوان بختیاری، امیر رستمی بابادی تهیه و در اختیار علاقه مندان این حوزه قرار گرفتهاست. گویش بختیاری مانند دیگر گویشهای ایرانی جنوب غربی لهجههای متعددی دارد که بهطور کلی از نظر جغرافیایی میتوان آن را به چهار نوع گویش تقسیم کرد:
- اول
منطقهٔ شرقی که قسمتی از دنبالهٔ رودخانهٔ کارون، شهرهای شمالی و شمال شرقی خوزستان را شامل میشود همچون شهرهای دهدز، ایذه، اردل، ناغان، باغ ملک، و قسمتی از شهر لردگان. برای مثال بعضی بختیاریها به «شما» میگویند «ایسا» (isâ) اما در این منطقه «ایشا» (ishâ) میگویند.
- دوم
منطقهٔ جنوبی که از میداوود و رود زرد تا رامهرمز و هفتکل است.
- سوم
منطقه چهار لنگ که از فریدن تا دورود را شامل میشود. اگرچه در این منطقه تأثیرپذیری صورت نگرفتهاست، اما در بعضی واژهها از دیرباز این تفاوت وجود داشتهاست. مثلاً به عمو میگویند تاتَه در حالی که در مناطق دیگر به عمو میگویند تَتا. همچنین در گویش اصلی بختیاری ضمایر ملکی متصل به کلمه سوم شخص مفرد به جای «ش»، «س» تلفظ میشود ولی در طوایف دیگر از «ش» استفاده میشود. مثال: (فارسی: بهش گفتی؟) _ (لری بختیاری اصلی: بِس گُهدی؟) _ (گونه دیگر بختیاری: بش/وش ایگُهدی؟)
- چهارم
بختیاری میانی که شامل کلیهٔ طوایف هفت لنگ میشود. این محدوده از الیگودرز شروع و تا مناطق جنوبی ادامه دارد و قسمتی هم از چهار لنگ را دربر میگیرد.
حروف ویژه در گویش لری بختیاری
در لری بختیاری حروفی وجود دارد که در فارسی رایج تلفظ نمیشوند. بیشتر آنها بازماندگان زبان پهلوی میباشند.
ذال معجم: حرف «د» وقتی که پس از a,A،o,i،e,y بیاید به گونهای دیگر تلفظ میشود («A» را «آ» فرض کنید و «a» را «فتحه») تلفظ به این صورت است که قسمت زیرینِ نوکِ زبان با دندانهای پیش فکِ زیرین مماس شده اما با دندانهای پیش فک بالا تماس بسیار نامحسوس است. اما «د» پس از صامتها به همان صورت معمول تلفظ میشود.
هاء میان تهی: گونهای «هـ» است که با تلفظی نرمتر از «هـ» تلفظ میشود. مانند پهل (pohl) به معنی پُل
واو غنه: کلمهٔ «نو» در فارسی رایج تقریباً با واو غنه تلفظ میشود. در گویش لری بختیاری برخی کلمات با این واو تلفظ میشوند. مانند nuň (یعنی نان)
انیگما: در گویش بختیاری از زبان لری مانند سایر گویش های این زبان هرگاه حرف نون و گاف پشت سر یک دیگر بیایند بصورت انیگما تلفظ میشوند
مانندِ dańg یعنی موسیقی
واو لب غنچه ای: بصورت دابلیو تلفظ میشود
مانندِ wast یعنی افتاد
ترکیب ow : مانندِ show یعنی شب یا aftow یعنی خورشید
دربارهٔ گویش بختیاری
راولینسون در سفرنامه خود مینویسد:
تاکنون این گویشهای رایج در منطقه زاگرس را بازمانده زبان پارسی میانه میدانستند ولی به نظر میرسد زبان لری از پارسی باستان مشتق شدهاست که همزمان با زبان پهلوی به صورت جداگانه با آن تکلم میشدهاست
محسن فارسانی در مقدمه دیوان ملا زلفعلی بختیاری این گویش ظریف را از مشتقات نزدیک زبان پهلوی میداند و در این خصوص مینویسد:
خاک این منطقه به لحاظ کوهستانی بودن از هجوم اقوام بیگانه مصون مانده و گویش آنان کمتر با زبان ترکی و عربی مخلوط شدهاست.
برخی واژهها در گویش لری بختیاری
در این جدول، A صدای آ، ou صدای او و ee صدای ایی میدهد.
بختیاری | تلفظ | فارسی |
---|---|---|
باوا/پاپا | Bâvâ/Papa | پدر بزرگ |
دِدو/دِرو/دَدِه | dadeh/Dedu/Deru | خواهر |
دا/دآیه | Dâ/Dâyah | مادر |
دآولو | Dâwlu | مادربزرگ |
تاتِه/تاتَه | Tâteh/Tâtah | عمو |
دالو | DAlou | مادربزرگ، پیرزن |
بوه/بَو/بئو | Baveh/Ba-ou/Be-ou | پدر |
گه گه/گِئو/گیگهَ/کاکا | Gaga/Geou/Gigah/Kâkâ | برادر |
کُر/کوئَک | Kor/Koak | پسر |
دُر / دُه-دَر/دُدَر | Dor/Doh-dar/Dodar | دختر |
بِتی / بِتِ | Betie / Bete | خاله |
کیچی/کِچی | Kichie/Kechi | عمه |
تاته زا | Tâte-zâ | عموزاده |
خورزا/دَدِه زا | Khor-zâ/dadeh-zâ | خواهرزاده |
خُرْزِمار | Khor-zemâr | پسرخاله و دخترخاله |
هُمریش | Hom-reesh | باجناق |
جُوِه/جِوه | Joweh/Jeweh | پیراهن، جامه |
شُولار/شَولار | Showlâr/Shawlâr | شلوار، تنبان |
چُغا | Cho-ghâ | تپه |
نِفت/نُفت/پِت | Neft/Noft/pet | دماغ |
به در/سَرا | Be-dar/Sarâ | بیرون |
حَوش/قِلا | Hawsh/qela | حیاط/خانه ویلایی |
بَرد/کُچُک | Bard/kochok | سنگ |
کِتو/سَی | Ketow/Say | سگ |
گُلو | Golow | گربه |
هَرس | Hars | اشک |
تیگ/پِشنی/پیشنی | Tig/peshni | پیشونی |
چَکهَ/کَچه/چُوَه/زِنج | zenj/Kacheh/Chowah | چانه |
بَق/بَک | Bagh/Bak | قورباغه |
گژدین | Gazh-din | عقرب |
گادین | Ga-din | عقرب |
تَش تَش | Tash-tash | هزارپا |
گَرگِراک | GargerAk | مارمولک بزرگ |
هالو/هُلو | HAlou | دایی |
دیلق/تَش | Dilagh/Tash | آتش |
سوز/سوز | Sawz/Sowz | سبز |
حونِه/هُوَه | Huneh/Howah | خانه |
کِئو / بِنُوش/بِنَوش | Be-nowsh/ke-woo/Benawsh | بنفش |
سُهر | Sohr | سرخ، قرمز |
اِسپید | Espeed/Esped | سفید |
شَه | Shah | سیاه |
کِرجِلِنگ/کِرژِلِنگ/کِرزِلِنگ | kerjeleng | خرچنگ |
البته گفتنی است که گویش بختیاری چندین لهجه دارد؛ و در بعضی موارد فتحه و کسره آنها با هم مختلف است (در لغات بالا)
برخی واژههای مشترک گویش بختیاری با گویشهای دیگر لری
لُری بَختیاری | لُری بویِر اَحمدی | لُری بالاگِریوِهای | معنی فارسی |
---|---|---|---|
دا، دآیَه | دای، دِی | دا | مادر |
تاته | تاتَه، عامو | عامو، تاته | عمو |
کُر | کُر | کُر | پسر |
تاتهزا، عاموزا | تاتهزا، عاموزا | عاموزا، تاته زا | عموزاده |
خورزا | خرزا | خُوَرزا | خواهرزاده |
چغا، مُل | تُل | کُن، چغا | تپه |
بَرد، کُچُک | برد، کچُک | بَرد | سنگ |
هرس | خَرس | اَسِر | اشک |
آساره، آستاره | ستارَه | آساره | ستاره |
ار | ار | اَ، اَر | اگر |
اراز | دق کِردِه، اراز | دق کردن | |
لؤی | لوی | لوی، شبر ژک | شیر آغوز (زیک) |
آل | یال | یال | موجود افسانهای در زاگرس - جن |
آلشت | آلِشت | عوض کردن | |
تَش | تَش | تَش | آتش |
آوریت | وریتنایَن، وریتنادَن | پَره پوت، آوریت | پرکندن مرغ |
اوس، اوسن | اوسَن | اُوِس | آبستن(حامله) |
بافه | بافَه | بافه | دسته گندم |
بِخَوسین | بخوسیت | بوفته | بخوابید |
بِل | بِیل | بِل | بگذار، اجازه بده یا بهل |
بل باریک، کعْد باریک | قَی باریک، قد باریک | قَ باریک | کمر باریک |
بَنگ، دُنگ | بُنگ | دَنگ، بُنگ | صدا، بانگ |
بندار | سَرَبالِی | بنار | سربالایی |
بور | بور | بور | زرد کمرنگ |
بون | بالا | بون | بالا، پشت بام |
بهیگ | بویگ | بِئی | عروس |
پاتیل | پاتیل | پاتیل | دیگ مسی |
پتی | پَتی | پَتی | خالی |
پرس | پُرس | عزاداری | |
پیا | پیا، مِرد | پیا، مرد | مرد |
تلنیدن | تِلنایَن، تِلنادَن | تلنیدن | پایمال کردن |
جال | جوون | جِال | جوان |
چاپ چوله | دز درو | دِروو | دروغ و ریا |
چره | چِرَه | چَرِه | پشم چینی چارپایان |
چم | چَم | چَم | چمنزار و دره کنار رود |
چول | چول | چول | خراب و خالی از سکنه |
چوله | جیلَه، جولَه | چولِه | جوجه تیغی |
دوقات | دو برابر | دوبرابر | |
نُمزَد، نومزَد | نومزا | نومزَد، دسگیرو | نامزد |
دیس | ملوچ | دیس | چسبنده |
مقاش | مقاش | مقاش | زغالگیر |
رات و ریت | رات ریت | رات ریت | بیبندونوا |
ضمایر
- ضمایر شخصی منفصل
مو/مُ (mo): من
تو (to): تو
هو/هُ (ho): او/آن
ایما (imâ): ما
ایسا (isâ) یا ایشا (iSha): شما
هونو/هُنُو (honow): آنها
- ضمایر جمع
برای جمع در بختیاری از (ءل-al) ،(یَل-yal)، (گَل-gal)، (اون-un یا اُو-ow) و (آ-â) استفاده میشود.
- توجه: دربارهٔ جمع بستن کلمهها گویش و زبان بختیاری به دو بخش تقسیم می شود یکی بختیاریهای غربی (ساکن الیگودرز و دورود تا نزدیکیهای لالی و سردشت و دزفول) برای جمع بستن بیشتر از «ان» که به صورت شکسته «اون-un» یا «اُو-ow» گفته میشود استفاده میکنند. اما سایر بختیاریها از «یَل» برای نامهای نر (مذکر) مانند کُریَل، و از «گَل» برای نامهای ماده (مؤنث) مانند دُرگَل و زَنگَل استفاده میکنند و گاهی نیز برای برخی از کلمات از همان «ان» به شکل شکسته استفاده می کنند. مانند گامیشو (gâmishow) یا گامیشون (gâmishun)، قاطرو یا قاطرون، بُزون. نکته مهم دیگر اینکه گاهی نیز از همان «ان» با حذف «ن» برای جمع بستن استفاده میکنند. مانند مدادا، قاطراو غیره…
نمونههای بیشتر
- ایرانیَل: ایرانیها
بُزگَل: بزها
سَیَّل: سگها
هُمسایَل: همسایهها
جِغِلَل: پسر بچهها
دآیَل: مادرها
میوآ: میوهها
یُنُو (yonow): اینها
حَرگَل: خرها
بچی یل: بچه ها
زَنگَل: زن ها
پیایَل: مردان/مردها
گوسِندُو: گوسفندها
کاوویل: گوسفندها
- ضمایر ملکی متصل
اُم (om-) تَوَرُم (tavarom) تبرم (تبر من)
اِت (et-) تَوَرِ ت (tavaret) تبرت
اِس (es-) یا (-esh) تَوَرِ س یا تَوَرِش(tavares) تبرش
اِمون (emun-) تَوَرِ مون (tavaremun) تبرمان
اِتون (etun-) تَوَرِ تون (tavaretun) تبرتان
اِسون (esun-) یا اِشون تَوَرِ سون (tavaresun) یا (tavareshoun)تبرشان
- توجه:البته در گفتار نون آخر حذف میشود. مثل: تَوَرِسو (tavaresow) یا تَوَرِمو (tavaremow).
اسامی مختوم به مصوت هنگام گرفتن ضمیر ملکی متصل تنها m یا t یا s یا mun یا tun یا sun میگیرد.
مثل:
- دام (dâm) مادرم
- داسون (ش) (dâsun) مادرشان
- ضمایر اشاره
یو/یُ (yo): این
هو/هُ (ho): آن
یُنُو (yonow): اینها
یُنُو/یونُو (yonow): اینها
هُنُو/هونُو (honow): آنها
جغرافیا
گویش بختیاری به صورت رایج در دو استان و به صورت پراکنده در سه استان تکلم میشود:
خوزستان : شهرستان های ایذه باغملک هفتکل مسجدسلیمان لالی گتوند اندیکا رامهرمز دزفول دزپارت بخشی از آبادان شوشتر امیدیه
طبق نظرسنجی که در شهر اهواز به اجرا گذاشته شد تقریبا۱۶٪مردم خود را بختیاری معرفی کردند.
چارمحال و بختیاری :شهرستان های فارسان کوهرنگ کیار لردگان خانمیرزا اردل بروجن بخشی از شهرکرد
لرستان : شهرستان الیگودرز و بخشی از ازنا ، دورود
اصفهان: شهرستانهای فریدن(در مناطق جنوبی)فریدونشهر چادگان (بخش چنارود) بوئین و میاندشت (بخش کرچمبو) شهرهای فولادشهر شاهینشهر ونک
استان مرکزی: خمین:(دهستان رستاق،دهستان آشناخور )محلات:(روستای نینه )
زنجان: بیشتر در دهستان درسجین و روستاهای خلیفه حصار، میلان، درسجین، ارکین، شیورین و آغجه کند مردم به گویش بختیاری تکلم میکنند.
زمان افعال
شناسه + بن مضارع
مثلاً خَردَن (xarden) به معنی خوردن بن مضارعش «خور» (xor) است:
میخورم: خُرُم/خورُم (xo/xurom)
میخوری: خُری/خوری (xo/xuri)
میخورد: خُره/خوره (xo/xureh)
میخوریم: خُریم/خوریم (xo/xurim)
میخورید: خُرین/خورین (xo/xurin)
میخورند: خُرن/خورن (xo/xuren)
- مضارع التزامی
- ساختار در فارسی
- بـ + بن مضارع + شناسه «َم، ی، َد، یم، ید، َند» مثال: من بروم، تو بروی، او برود، ما برویم، شما بروید، آنها بروند
- ساختار در لری: بن مضارع + شناسه «ُم، ی، ِه، یم، ین، ِن» مثال: (مو-مُ) رُم، تو ری، (هُ-هو) رِه، ایما ریم، ایسا رین، (هُنُو-هونُو) رِن
- ماضی مطلق/ساده
- ساختار فارسی
- بن ماضی + شناسههای ماضی مثال از مصدر دویدَن = دویدَن ــ (اَن): دوید فعل ماضی ساده: دویدم دویدی دوید دویدیم دویدید دویدند
- ساختار لری
- بن ماضی + شناسههای ماضی مثال از مصدر دونیدِن = دَونیدِن ــ (اِن): دَونید فعل ماضی ساده: دَونیدُم/دَونیم/دَونییُم دَونیدی/دَونییی دَونید/دَونی دَونیدیم/دَونیییم دَونیدید/دَونییید دَونیدین/دَونییین
- گاهی د به صورت ی تلفظ میشود یا تلفظ نمیشود مانند حالتهای ۲ و ۳ بالا
ماضی)
- ماضی استمراری
ساختار: هُنِی + ماضی ساده
فارسی:میدویدم، بختیاری: هُنِی دَونیدُم
فارسی: میخوردند، بختیاری، هُنِی خُرِن
فارسی: میآیم/میام، بختیاری: هُنِی یآم
فارسی: میدویدن، بختیاری: هُنِی دَونیدِن
- ماضی نقلی
e- + ماضی مطلق
خوردهام: خَردُمِه (xardome)
خوردهای: خَردیه (xardiye)
خوردهاست: خَردِه (xarde)
خوردهایم: خَردیمِه (xardime)
خوردهاید: خَردینِه (xardine)
خوردهاند: خَردِنِه (xardene)
- ماضی بعید
مثل فارسی است فقط به جای 《بود》 از 《بید》 یا 《بی》 یا 《وی》 استفاده میشود.
مثلاً: خورده بودند = خَردِه بیدِن (xarde biden)
- آینده
برای بیان زمان آینده معمولاً همان مضارع اخباری به کار میرود
- نفی مضارع اخباری
نمیخورم: نی/نِخورُم (ni/nexorom)
نمیگویم: نی/نِگُم (ni/negom)
پانویس
- ↑ «Bakhtiari». MultiTree:A Digital Library of Language Relationships. دریافتشده در ۴ آوریل ۲۰۱۳.
- ↑ «بختیاری». دانشنامه جهان اسلام. دریافتشده در ۲۹ دی ۱۳۹۰.
- ↑ «LORI DIALECTS». Iranica. دریافتشده در ۲ فوریه ۲۰۱۳.
- ↑ «LORI LANGUAGE ii. Sociolinguistic Status of Lori». Iranica. دریافتشده در ۲ فوریه ۲۰۱۳.
- ↑ Ethnologue report for Bakhtiâri
- ↑ http://www.iranicaonline.org/articles/baktiari-tribe
- ↑ «نسخه آرشیو شده» (PDF). بایگانیشده از اصلی (PDF) در ۱ مه ۲۰۱۵. دریافتشده در ۶ اكتبر ۲۰۱۳.
- ↑ «معرفی اقوام خوزستان». www.irna.ir. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۶.
- ↑ «همایش بختیاری های آبادان». دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۷.
- ↑ «رامهرمز - دایره المعارف فرق اسلامی». www.wikiferaq.org. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۶.
- ↑ «برگه داده های شهری(10)، اهواز». انسانشناسی و فرهنگ. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۷.
- ↑ «الیگودرز را بهتر بشناسیم | الیگودرز کجاست». ۲۰۲۰-۱۰-۰۷. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۶.
- ↑ «معرفی جغرافیای تاریخی فریدن». www.irna.ir. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۶.
- ↑ سایت، مدیریت (۲۰۱۸-۰۲-۲۳). «تاریخچه شهرفریدن». اینجا اصفهان. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۶.
- ↑ سایت، مدیریت (۲۰۱۸-۰۲-۲۵). «فولادشهر در یک نگاه». اینجا اصفهان. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۶.
- ↑ «آشنایی با شهرستان فولادشهر-مسکن فولاد شهر». www.maskanfooladshahr.ir. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۶.
- ↑ سایت، مدیریت (۲۰۱۸-۰۳-۰۱). «تاریخچه شاهین شهر ومیمه». اینجا اصفهان. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۶.
- ↑ «شاهین شهر؛ اولین شهر جدید و از پیش طراحی شده ایران». www.softinja.com. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۶.
- ↑ «آشنایی با جغرافیا و زبان لرهای استان مرکزی و اراک - درگاه اینترنتی استان مرکزی». ۲۰۱۸-۰۱-۱۱. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۷.
- ↑ «📚بختیاری های شهرستان خمین - سایت مئیوند». meevand.ir. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۷.
- ↑ «لرهای بختیاری میزبان "هنارس" در محلات بودند». خبرگزاری برنا. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۷.
- ↑ «روستایی با گویش منحصر به فرد در زنجان/ مردم درسجین با گویش بختیاری در میان ترک ها». dana.ir. دریافتشده در ۲۰۲۳-۰۱-۰۸.
- ↑ دیدارنیوز، پایگاه خبری تحلیلی (۱۳۹۸/۰۵/۲۸ - ۱۴:۰۲). «لرهای بختیاری در درسجین به هم رسیدند». fa. دریافتشده در 2023-01-08.
خراوه
منابع
- محسن فارسانی، دیوان ملا زلفعلی بختیاری، انتشارات مشعل، ۱۳۷۵.
- F. Vahman and G. Asatrian, Poetry of the Baxtiārīs: Love Poems, Wedding Songs, Lullabies, Laments, Copenhagen, 1995.[۱]