حساب کاربری
​
زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
لینک کوتاه

فهرست جای‌ها در شاهنامه

این فهرست جای‌ها در شاهنامه است که توسط شاعران نام آن‌ها ذکر شده‌است.

فهرست

  • ۱ ایران
    • ۱.۱ دشت‌ها
    • ۱.۲ کوه‌ها
    • ۱.۳ رودها
  • ۲ توران
  • ۳ دیگر
  • ۴ جستارهای وابسته
  • ۵ منابع

ایران

  • آمل
  • کابل
  • زابلستان
  • بلخ
  • اصطخر
  • تیسفون
  • تمیشه
  • سیستان
  • نیمروز
  • هرات
  • بُست
  • قندوز
  • غزنی
  • بامیان
  • قندهار
  • گرگساران
  • مرو
  • زیبد
  • قرچگان
  • تالقان
  • فاریاب
  • بخارا
  • کشمیر
  • اندرآب
  • پنجهیر
  • ترمذ
  • ولایت ختلان
  • بدخشان
  • گوزگانان
  • آذرآبادگان
  • پارس
  • اهواز
  • ری
  • دامغان
  • مولیان
  • ولایت سغد
  • مای
  • مرغ
  • ارمان
  • آلانان
  • قنوج
  • بغداد
  • بیت‌المقدس/دز هوخت کنگ
  • تاتار
  • تور
  • ختن
  • دنبر/دنبل
  • دهستان
  • رودابد
  • ساری
  • سپنجاب/سپیجاب
  • سگسار
  • شیر
  • شیرخوان
  • طراز
  • توس
  • کرمان
  • گرزبان
  • گرگان
  • گوراب/گورابد/گورابه
  • ماوراء‌النهر
  • اردبیل
  • اصفهان
  • خراسان
  • خزرها
  • سمرقند
  • شام
  • استان گیلان
  • مکران
  • نیشابور
  • گرگانج
  • جهرم
  • حلب
  • عراق
  • استان گیلان
  • رام‌اردشیر
  • گندی‌شاپور

دشت‌ها

  • دشت سُواران نیزه‌گذار
  • دشت قحطان
  • دشت گُردان
  • دشت یلان

کوه‌ها

  • دماوند
  • البرزکوه
  • هندوکش (هندوکوه)
  • سپیدکوه
  • کوه سپند
  • دابه کوه/رابه کوه
  • کنابد گناباد

رودها

  • جیخون (آمودریا)
  • هلمند
  • کاسه رود
  • اروندرود
  • دریای چین
  • دریای بیکند
  • دریای گیلان
  • رود ری
  • دریای سند
  • گلزریون

توران

  • سمنگان (با ولایت سمنگان اشتباه نشود)
  • شیاوش‌گرد
  • کُروشان

دیگر

  • مازندران (با استان مازندران اشتباه نشود)
  • هاماوران (شاید حمیر)
  • مصر
  • بربر
  • روم
  • یمن
  • چین
  • هند
  • اندلس
  • بابل (دولت‌شهر)
  • بحرین
  • مکه
  • جده
  • نیل

جستارهای وابسته

  • فهرست شخصیت‌های اسطوره‌ای شاهنامه
  • ادبیات فارسی
  • اساطیر ایران

منابع

  1. ↑ از آمل گذر سوی تمیشه کرد / نشست اندر آن نامور بیشه کرد
  2. ↑ سوی کشور هندوان کرد رای / سوی کابل و دنبر و مرغ و مای
  3. ↑ یکایک سوی زابلستان شوید / از ایدر به نزدیک دستان شوید
  4. ↑ آنجا به بلخ اندر آمد سپاه / جهان شد ز تاراج و کشتن سیاه
  5. ↑ همی رفت شادان به اصطخر پارس / که اصطخر بد بر زمین فخر پارس
  6. ↑ کنون از مداین سخن نو کنم / صفتهای ایوان خسرو کنم
  7. ↑ سوی سیستان رفت باید کنون / به کار آوری زور و بند و فسون
  8. ↑ پس آگاهی آمد سوی نیمروز / به نزدیک سالار گیتی فروز
  9. ↑ ز قَنُّوج تا مرز کاولستان / همان تا در بُست و زاولستان
  10. ↑ دگر پنجهیر و در بامیان / سر مرز ایران و جای کیان
  11. ↑ که باشد که پیوند سام سوار / نخواهد ز اهواز تا قندهار
  12. ↑ چو نزدیکی گرگساران رسید / یکایک ز دورش سپهبد بدید
  13. ↑ بدین‌سان بیامد به نزدیک مرو / نپرد بدان گونه پران تذرو
  14. ↑ سپهدار ایران به زیبد رسید / از اندیشه کردن دلش بردمید
  15. ↑ شه غرچگان بود برسان شیر / کجا ژنده پیل آوریدی بزیر
  16. ↑ دگر طالقان شهر تا فاریاب / همیدون در بلخ تا اندرآب
  17. ↑ تیزی روانش مدارا گزید / دلش رای رزم بخارا گزید
  18. ↑ ستاره‌شناسان و کنداوران / ز کشمیر و کابل گزیده سران
  19. ↑ ز سومان و ترمذ و ویسه گرد / سپاهی برآمد ز هر سوی گرد
  20. ↑ سپاهی بیامد بدین سان ز چین / ز سقلاب و ختلان و توران زمین
  21. ↑ دگر مولیان تا در بدخشان / همینست ازین پادشاهی نشان
  22. ↑ دگر گوزگانان فرخنده جای / نهادست نامش جهان کدخدای
  23. ↑ همی تاز تا آذر آبادگان / به جای بزرگان و آزادگان
  24. ↑ نخست از ری آمد سپاه اندکی / که شد با سپاه سکندر یکی
  25. ↑ برفتند ترکان ز پیش مغان / کشیدند لشکر سوی دامغان
  26. ↑ همیدون برو تا در سغد نیز / نجوید کسی پادشاهی به چیز
  27. ↑ کسانی که از شهر ارمان شدند / به کینه سُوی زاولستان شدند
  28. ↑ کشیدند لَشکر به دشت نبرد / الانان و دریا پسِ پشت کرد
  29. ↑ دگر منزل آن شاه آزادمرد / لب دِجله و شهر بغداد کرد
  30. ↑ به خشکی رسیدند سر کینه جوی / به بیت‌المقدس نِهادند روی
    که بر پهلَوانی زبان راندند / همی «کَنگْ دِزْ هوخْتَ»ش خواندند
  31. ↑ ز رودابد و شیر تا مرز تور / ازآن بخش گیتی بنزدیک و دور
  32. ↑ روارو چُنین تا به چین و ختن / سپردند شاهی بدان انجمن
  33. ↑ همه کاول و دنبر و مای و هند / ز دریای چین تا به دریای سند
  34. ↑ دهستان و گرگان همه زیر نعل / بکوبید و زِ خون کنید آب لعل
  35. ↑ ز دریای گیلان چُن ابر سیاه / دُمادُم به ساری رسیده سپاه
  36. ↑ یکی لَشکری ساخت افراسیاب / ز دشت سپیجاب تا رود آب
  37. ↑ نه سگسار ماند نه مازندران / زَمین را بشوید به گرز گران
  38. ↑ همی راند زین گونه تا شیرخوان / جهان را چُن این بشنوی پیر خوان
  39. ↑ شدند اندر ایوان بتان طراز / نشستند با ماه و گفتند راز
  40. ↑ چو از دشت بنشست آوای کوس / بفرمود تا پیش او رفت طوس
  41. ↑ بشد قارن و موبد و مرزبان / سپاهی ز بامین و ز گرزبان
  42. ↑ به گورابه اندرنهادند روی / همه راه شادان و با گفتگوی
  43. ↑ ز خرگاه تا ماورالنّهر بر / که جیحون میانجی‌ست اندرگذر
  44. ↑ دو فرزند ما را کنون با دو خیل / بباید شدن تا در اردبیل
  45. ↑ بدو گفت: از ایدر برو بالصفهان / همه راه تازان بنزد مِهان
  46. ↑ همه باژ کشور سراسر بخواه / بگستر به مرز خزر در سپاه
  47. ↑ بخارا و سغد و سمرقند و چاج / سپنجاب و آن کشور و تخت عاج
  48. ↑ یکی با گهر مرد با گنج و نام / درفشی برافراخت از مصر و شام
  49. ↑ هم از پَهْلَوِ پارس و کوج و بلوج / ز گیلان جنگی و دشت سَروج
  50. ↑ از ایران بشد تا به توران و چین / گذر کرد از آن پس به مکران زمین
  51. ↑ به مرو و نشابور و بلخ و هری / فرستاد بر هر سوی لشکری
  52. ↑ به رزم اندرون شیده برگشت ازوی / سوی شهر گرگانج بنهاد روی
  53. ↑ جهاندار به جهرم رسید / که آنجا بدی گنج‌ها را کلید
  54. ↑ تو زایدر برو تا حلب چاره‌جوی / سپه را جز از جنگ چیزی مگوی
  55. ↑ سپه برگرفت از عراق و براند / به رومی همی نام یزدان بخواند!
  56. ↑ ز گیل و ز دیلم بیامد سپاه / همی گرد لشکر برآمد به ماه!
  57. ↑ چو رام اردشیرست شهری دگر / کزو بر سوی پارس کردم گذر
  58. ↑ کجا گند شاپور خواندی وُرا / جزین نام نامی نراندی وُرا
  59. ↑ یکی مرد بود اندران روزگار / ز دشت سُواران نیزه‌گزار
  60. ↑ گر از دشت قحطان سگ مارگیر / شود مغ ببایدش کشتن به تیر
  61. ↑ که گر پادشا دیده خواهد ز من / وُگر دشت گردان و تخت یمن
  62. ↑ چو ایران و دشت یلان و یمن / به ایرج دهد، روم و خاور به من
  63. ↑ بیاورد ضحاک را چون نوند / به کوه دماوند کردش ببند
  64. ↑ ببردش دمان تا به البرز کوه / که بودش بدانجا کنام و گروه
  65. ↑ وزانجا به جیحون نهادند روی / خلیده دل و با غم و گفتگوی
  66. ↑ بیامد چنان تا لب هیرمند / همه دل پر از باد و لب پر ز پند
  67. ↑ همه مرزها کرد بی‌تار و پود / همی رفت پیروز تا کاسه‌رود
  68. ↑ به اروند رود اندرآورد روی / چُنان چون بود شاه دیهیم جوی
    اگر پهلَوانی ندانی زبان / به تازی تو اروند را دِجله خوان
  69. ↑ وزین مرز تا پیش دریای چین / همی نام بردند شهر و زمین
  70. ↑ همی رو چنین تا سر مرز هند / وزانجا گذر کن به دریای سند
  71. ↑ بد آن آب را نام گلزریون / بدی در بهاران چو دریای خون .
  72. ↑ غمی گشت چون بارگی را نیافت / سراسیمه سوی سمنگان شتافت
  73. ↑ سیاوخش‌گرد نهادند نام / جهانی از آن شارستان شادکام
  74. ↑ به مرز کروشان زمین هرچه بود / ز برگ درخت، وز کشت و درود
  75. ↑ همه نامداران ماچین و چین / نشسته به مرز کروشان زمین
  76. ↑ یکی نامداری ز مازندران / به گردن برآورده گرز گران
  77. ↑ به پیش اندرون شهر هاماوران / به هر کشوری در سپاهی گران
  78. ↑ که رستم به مصر و به بربر چه کرد / بران شهریاران به روز نبرد
  79. ↑ چو آمد به نزدیک شهر هروم / سرافراز با نامداران روم
  80. ↑ خردمند و روشن‌دل و پاک‌تن / بیامد بر سرو شاه یمن
  81. ↑ چو پیران بیامد ز هند و ز چین / سخن رفت زان شهر با آفرین
  82. ↑ زنی بود در اندلس شهریار / خردمند و با لشکری بی‌شمار
  83. ↑ سکندر سپه سوی بابل کشید / ز گرد سپه شد هوا ناپدید
  84. ↑ سپاهی ز رومی و از قادسی، / ز بحرین و از کُرد و از پارسی
  85. ↑ مرآن خانه را داشتندی چنان / که مر مکه را تازیان این زمان
  86. ↑ و زآن جایگه شاد لشکر براند / به جدّه درآمد فراوان نماند
  87. ↑ به بالای سروست با زور پیل / به بخشش بکردار دریای نیل
آخرین نظرات
  • تیسفون
  • تیسفون
  • اصطخر
  • ایران
  • بلخ
  • ایران
  • ایران
  • اصطخر
  • ایران
  • تمیشه
  • ایران
  • بلخ
  • کابل
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.