زمان تقریبی مطالعه: 4 دقیقه
 

متنافر





تنافر در لغت به معنای از هم ‌رمندگی چیزهاست.


۱ - تنافر




۱.۱ - معنای لغوی


تنافر در لغت به معنای از هم ‌رمندگی چیزهاست؛ چندان‌ که نفرت و ناخوش‌آیندی دل و جسم، اشیا را از هم دور می‌سازد.
[۱] بدیع نو، محبتی، مهدی؛ تهران، سخن، ۱۳۸۰، چ اول، ص ۸۷.


۱.۲ - معنای اصطلاحی


تنافر در اصطلاح آن است که میان حروف و کلمات یا جمله‌های متوالی، تناسب و سازگاری و هماهنگی وجود نداشته باشد، که این شکل از کلمات و عبارات را متنافر، و ضد آن‌ را ملایم و متلایم یعنی سازگار و متناسب می‌خوانند.


۲ - اقسام تنافر



تنافر به دو قسم لفظی و معنوی تقسیم می‌شود.

۲.۱ - تنافر معنوی


تنافر معنوی یا تنافر جمل و عبارات: آن است که جمله‌های نثر یا مصرع‌های نظم هر کدام به‌تنهایی معنی داشته باشند؛ اما میان آنها در معنی سازگاری و مناسبت نباشد؛ مانند:

خانه‌ی ملک و دین شود آباد ••• باده پیش آر هرچه باداباد

۲.۲ - تنافر لفظی


تنافر لفظی خود نیز بر دو قسم تقسیم می‌شود: یکی تنافر حروف، دیگر تنافر کلمات.
[۲] فنون بلاغی و صناعات‌ ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، بی‌نا، ۱۳۷۳، چ دهم، ص ۱۶.


۲.۲.۱ - تنافر حروف


آن است که آهنگ تلفظ کلمه، بر زبان سنگین و دشوار باشد و این شکل از حروف را در فارسی، گران آهنگ می‌گوییم.
مثال معروفش کلمه‌ی عهخع (اشترخان) است که چون از حروف حلقی ترکیب شده تلفظ آن دشوار است.
[۳] فنون بلاغی و صناعات‌ ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، بی‌نا، ۱۳۷۳، چ دهم، ص ۱۶.
و همچنین تلفظ
چهار ساکن، در کلمه‌ی "پنهانست" است. در بیت زیر از مولوی که به ‌ضرورت شعر اتفاق افتاده است.

دو دهان داریم گویا همچو نی ••• یک دهان پنهانست در لب‌های وی
[۴] فنون بلاغی و صناعات‌ ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، بی‌نا، ۱۳۷۳، چ دهم، ص ۱۶.


همچنین در بیت زیر از مولوی در کلمه‌ی «پوستشان» به ‌علت ساکن تلفظ کردن حرف «ت»، صنعت تنافر وجود دارد.

بر دران ای دل تو ایشان را مایست ••• پوستشان برکن‌ کشان جز پوست نیست
[۵] بیان و بدیع، شمیسا، سیروس؛ تهران، فردوس، ۱۳۷۵، چ دوم، ص ۱۲۸.

در کلمه‌ی پوستشان حرف «ت»، در بیت ساکن خوانده می‌شود در صورتی که باید با کسره خوانده شود.


۲.۲.۱.۱ - نکته


الفاظ بیگانه را که گفتن آن به لهجه‌ی فارسی دشوار باشد هم، از آن قبیل باید شمرد.

۲.۲.۲ - تنافر کلمات


تنافر کلمات: آن است که الفاظ جمله هر کدام به ‌تنهایی، تنافر نداشته باشند اما گفتن آنها به ‌توالی و پشت سر یکدیگر بر زبان سنگین و دشوار باشد. مانند این جمله: «خواجه تو چه تجارت کنی» که گفتن آن چند بار پشت ‌سر یکدیگر دشوار است، و کم کسی باشد که آن‌را چند مرتبه به یک نفس بتواند بگوید که زبانش در نیاویزد.
[۶] فنون بلاغی و صناعات‌ ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، بی‌نا، ۱۳۷۳، چ دهم، ص ۱۷.

مثالی از تنافر در کلمات:

گر تضرع کنی و گر فریاد ••• دزد، زر باز پس نخواهد داد
کلمات «دزد»، «زر»، «باز» در کنار یکدیگر به ‌آسانی تلفظ نمی‌شوند.
[۷] بلاغت، محمدی، محمدحسین؛ تهران، زوار، ۱۳۸۷، چ اول، ص ۲۲.


۲.۲.۲.۱ - تنافر (کلمات) در نثر


«شب است، آفتاب با اشعه‌ی طلایی از پس ابر خودنمایی می‌کند، شاگردان دبستان سرود دلنواز می‌خوانند، در خانه‌ی همسایه‌ی ما ولیمه‌ی عروسی می‌دهند...»
[۸] فنون بلاغی و صناعات‌ ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، بی‌نا، ۱۳۷۳، چ دهم، ص ۱۷ و ۱۸.



۳ - چند نمونه از تنافر در حروف



ستودن نداند کس او را چو هست ••• میان بندگی را ببایدت بست
در این بیت از فردوسی تلفظ دقیق کلمه‌ی ببایدت این است که در روی حرف «ی» و «د» فتحه قرار می‌گیرد در صورتی که در بیت این دو حرف در کلمه به شکل ساکن خوانده می‌شوند. همچنین در بیت زیر از داستان رستم و سهراب در کلمه‌ی بخواندت نیز تنافر وجود دارد:

چو داند بخواندت نزدیک خویش ••• دل مادرت گردد از درد ریش
این‌که چرا برخی از کلمات نه تنها گوش‌نواز نیست، بلکه کراهت در سمع دارند بحثی است که قاعده مربوط به آواشناسی و واج‌شناسی از شعبات علم زبان‌شناسی است اما در اینجا به‌طورکلی می‌توان گفت که تلفظ غیر طبیعی کلمات ایجاد غرابت می‌کند.
[۹] بیان و معانی، شمیسا، سیروس؛ تهران، میترا، ۱۳۸۴، چ دوم، ص ۱۱۷.




۴ - پانویس


 
۱. بدیع نو، محبتی، مهدی؛ تهران، سخن، ۱۳۸۰، چ اول، ص ۸۷.
۲. فنون بلاغی و صناعات‌ ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، بی‌نا، ۱۳۷۳، چ دهم، ص ۱۶.
۳. فنون بلاغی و صناعات‌ ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، بی‌نا، ۱۳۷۳، چ دهم، ص ۱۶.
۴. فنون بلاغی و صناعات‌ ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، بی‌نا، ۱۳۷۳، چ دهم، ص ۱۶.
۵. بیان و بدیع، شمیسا، سیروس؛ تهران، فردوس، ۱۳۷۵، چ دوم، ص ۱۲۸.
۶. فنون بلاغی و صناعات‌ ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، بی‌نا، ۱۳۷۳، چ دهم، ص ۱۷.
۷. بلاغت، محمدی، محمدحسین؛ تهران، زوار، ۱۳۸۷، چ اول، ص ۲۲.
۸. فنون بلاغی و صناعات‌ ادبی، همایی، جلال‌الدین؛ تهران، بی‌نا، ۱۳۷۳، چ دهم، ص ۱۷ و ۱۸.
۹. بیان و معانی، شمیسا، سیروس؛ تهران، میترا، ۱۳۸۴، چ دوم، ص ۱۱۷.


۵ - منبع


پژوهشکده باقرالعلوم.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات ادبی | واژه شناسی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.