زمان تقریبی مطالعه: 27 دقیقه
 

قناعت





قناعت، رضایت به کم و حسن تدبیر معاش است بدون دوست داشتن زیاده از حد زندگانی و اعتدال. قناعت از ماده قنع و به معنای اکتفا کردن به اندک و ضد اسراف‌کاری است. در اصطلاح شرعی: صفتی است که با تکرار و تمرین در انسان بصورت ملکه‌ای در می‌آید که باعث خشنودی و راضی شدن به چیز کم و نگه داشتن نفس از زیاده‌خواهی می‌شود.

فهرست مندرجات

۱ - معنای لغوی
۲ - معنای اصطلاحی
۳ - نتایج قناعت
       ۳.۱ - حیاة طیبه
       ۳.۲ - هدایت
       ۳.۳ - رضایت خداوند
       ۳.۴ - موجب عزت انسان
       ۳.۵ - سبکی حساب در روز قیامت
       ۳.۶ - بی‌نیازی از مردم
       ۳.۷ - کفاف زندگی
۴ - اقتصاد و قناعت
۵ - اقتصار و قناعت
۶ - زهد و قناعت
       ۶.۱ - نتیجه زهد
۷ - روزی دادن خداوند
۸ - حریص نبودن
       ۸.۱ - ضمانت روزی از طرف خدا
       ۸.۲ - فرق بین فقر و قناعت
       ۸.۳ - نتیجه حرص
۹ - طرق قانع بودن
       ۹.۱ - زهد
       ۹.۲ - تاثیر‌پذیری از اولیای الهی
       ۹.۳ - توجه به آبرو و عزت نفس
۱۰ - خصوصیات افراد قانع
۱۱ - علائم قانع نبودن
۱۲ - روش درمان طمع
       ۱۲.۱ - راه علمی
       ۱۲.۲ - راه عملی
۱۳ - اهمیت قناعت در اسلام
۱۴ - آثار قناعت
       ۱۴.۱ - آثار فردی
       ۱۴.۲ - آثار اجتماعی
۱۵ - علائم متقین
۱۶ - ارزش و فواید قناعت
       ۱۶.۱ - سبب عزّت و سربلندی
       ۱۶.۲ - مال تمام نشدنی
       ۱۶.۳ - سبب آسایش خاطر
       ۱۶.۴ - باعث حریت و آزادی
۱۷ - قناعت ابوذر غفاری
۱۸ - پانویس
۱۹ - منبع

۱ - معنای لغوی



قناعت در لغت، به معنای راضی بودن به آن چه قسمت و روزی انسان است،
[۱] لویس معلوف، المنجد، واژه قنع.
(قَنَع: رضی بما قُسِمَ له.)
یا راضی بودن به قلیل و کم. یا به معنای اکتفا کردن به اندک از آنچه مورد نیاز انسان است.
به معنای زیاد دیگری نیز آمده است: راضی شدن به اندازه نیاز بسنده کردن و صرف کردن. زیاده طلبی نداشتن در خرج و صرف مال و هر چیزی اندازه نگه داشتن و.... و همچنین به معانی صرفه‌جویی – روحیه بی‌نیازی – حرص و طمع نداشتن و ضد اسراف‌کاری می‌باشد.

۲ - معنای اصطلاحی



و قناعت در اصطلاح، حالتی است برای نفس که باعث اکتفا کردن آدمی به قدر حاجت و ضرورت است. همچنین گفته شده: قناعت در اصطلاح، عبارت از این است که انسان بیش از هر چیز به خداوند متعال متکی بوده و به هرچه در اختیار دارد خشنود و سازگار باشد و با عزت نفس و آبرومندی به سر برده و هیچ‌گاه چشم داشتی به دیگران نداشته و از نداشتن امور مادی و کمبودها‌ اندوه‌گین و حسرت‌زده نباشد.
[۵] رحیمی اصفهانی، غلامحسین، اخلاق اسلامی، ج۲، ص۱۵۱.

در اصطلاح شرعی: صفتی است که با تکرار و تمرین در انسان بصورت ملکه‌ای در می‌آید که باعث خشنودی و راضی شدن به چیز کم و نگه داشتن نفس از زیاده‌خواهی می‌شود. شرع مقدس حد و حدود هر چیزی را در مصرف شخص معین کرده است. باید توجه داشت که بیشتر از آن حدی که معین شده و بیشتر از حد لزوم صرف و خرج نشود.
به بیان دیگر می‌توان گفت: قناعت، رضایت به کم و حسن تدبیر معاش است بدون دوست داشتن زیاده از حد زندگانی و اعتدال و میانه‌روی نیز می‌باشد.

۳ - نتایج قناعت



قناعت در آیات و روایات به معانی و تعابیر بسیار جالب اشاره شده است از جمله:

۳.۱ - حیاة طیبه


« مَن عمل صالحاً من ذکرٍ او اُنثی و هو مومنَ فلنحییَّهُ حیاهً طیبه؛ هر مرد و زن با ایمانی که کار نیکی انجام دهد او را زندگی پاکیزه خواهیم بخشید.
از حضرت علی (علیه‌السلام) پرسیدند که منظور خداوند از حیاة طیبه چیست فرمودند: هی القناعهِ.

۳.۲ - هدایت


پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) فرمودند: خوشا بحال آنکه با اسلام هدایت شود و معیشت او به حد کفاف باشد و قناعت کند.

۳.۳ - رضایت خداوند


امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: هر که به معاش اندک خدا راضی گردد خدا هم به عمل اندک او راضی شود.
امام رضا (علیه‌السلام) فرموده‌اند: کسیکه جز به روزی زیاد قناعت نکند، جز عمل بسیار او را بس نباشد و هر که روزی اندک کفایتش کند عمل اندک هم کافیش باشد.

۳.۴ - موجب عزت انسان


همان‌طور که حضرت علی (علیه‌السلام ) می‌فرمایند: عزّت و سربلندی نتیجه قناعت است.
[۱۰] ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۸، ح ۱۶۸۶۰ .

پس میوه قناعت عزت و آبرو برای انسان است.

۳.۵ - سبکی حساب در روز قیامت


حضرت علی (علیه‌السلام ) فرموده است:
اِقنَع بِما اوتیتَهُ َحِفَّ علیکَ الحساب؛ به آنچه داده شدی قناعت ورز تا حساب روز قیامت بر تو سبک و آسان گردد.

۳.۶ - بی‌نیازی از مردم


رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) فرمودند: هر که خواهد بی‌نیازترین مردم باشد باید به آنچه در دست خداست اعتمادش بیشتر از آنچه در دست دیگرانست بوده باشد.
از امام صادق (علیه‌السلام ) نقل است که فرموده اند:
مردی از اصحاب پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) حال زندگیش سخت شد. همسرش گفت: ای کاش خدمت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) می‌رفتی و از او چیزی می‌خواستی. مرد خدمت پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) آمد و چون حضرت او را دید فرمود: هر که از ما سوال کند به او عطا می کنیم و هر که بی‌نیازی جوید خدایش بی‌نیاز می‌کند. مرد با خود گفت: مقصودش جز من نیست پس بسوی همسرش آمد و به او خبر داد. زن گفت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) هم بشر است و از حال تو خبر ندارد، او را از حال خودت آگاه کن، مرد خدمتش آمد و چون حضرت او را دید فرمود: هر که از ما سوال کند به او عطا می‌کنیم و هر که بی‌نیازی جوید خدایش بی‌نیاز می‌کند. تا سه بار آن مرد چنین کرد. سپس رفت و کلنگی عاریه کرد و به جانب کوهستان رفت. از بالای کوه مقداری هیزم جمع آوری کرد و آورد و به نیم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد. فردا هم رفت و هیزم بیشتری آورد و فروخت و همواره کار می‌کرد و اندوخته می‌نمود تا اینکه خودش کلنگی خرید. باز هم کار کرد تا دو شتر و غلامی خرید و ثروتمند بی‌نیاز گشت.
حضرت علی (علیه‌السلام‌) می‌فرمایند:
القناعهُ راسِ الغِنی؛ قناعت راس بی‌نیازی و ثروت است.»
حضرت علی (علیه‌السلام‌) فرموده‌اند: هیچ گنجی غنی‌تر از قناعت نیست.
[۱۵] ناظم زاده، اصغر، جلوه های حکمت، ص ۴۴۷ .


۳.۷ - کفاف زندگی


کفاف از ریشه کف به معنی آنچه حاجت آدمی را بر می‌آورد و مانع درخواست و تمنای از غیر می‌گردد. به زبان ساده‌تر می‌توان گفت به معنی کفایت کردن یا کافی بودن است.
حضرت علی (علیه‌السلام) فرموده‌اند: خوشا بحال کسی که به یاد معاد و بازگشت باشد برای روز حساب کار کند و در زندگی به اندازه کفایت قناعت کند و از خدا راضی باشد.
[۱۶] امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، حکمت ۴۱ .

امام صادق (علیه‌السلام ) می‌فرمایند: خدایا ! به محمد و آل محمد و دوستانش پاکدامنی و به اندازه کفایت روز مرحمت فرما و به دشمنان آنها مال و فرزند بده.
[۱۷] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۳، باب کفاف، حدیث ۳.


۴ - اقتصاد و قناعت



اقتصاد از ریشه قصد گرفته شده به چندین معنی آمده است از جمله: میانجی شدن. میانه رو بودن، به اعتدال خرج کردن و...
رسول خدا فرموده‌اند:
«ما عالَ مَنِ اقتَصَد؛ هرکسی میانه‌روی کند محتاج نشود.»
اقتصاد داشتن مایه اعتدال، بی‌نیازی، تنگدشت نشدن، مانع فقر و مایه نجات می‌شود.

۵ - اقتصار و قناعت



اقتصار از ریشه لغوی قصر است به معنای کوتاه و کم. به فلان چیز اکتفا و بسنده کرد.
حضرت علی (علیه‌السلام‌) می‌فرمایند:
«کلُّ مُقتَصِرِ علیه کاف؛
[۱۹] تنکابنی، مرتضی، الحدیث، گفتار حکیمانه، ص ۴۴۰ .
چیزی که به آن می‌توان اداره کرد زندگانی را بس است.»
حضرت مولا امیرالمومنین در وصیتی به پسر گرامیشان می‌فرمایند:
والاقتصار علی ما فرضه الله علیک؛ اکتفا کردن به آنچه خدا به تو واجب گردانیده است.

۶ - زهد و قناعت



زهد: مصدر الزهاده است. به معنی به اندازه کفایتت بگیر یا بردار.
ممکن است کسی در عمل به ناچار مسائل و مشکلات مالی و اقتصادی قناعت پیشه باشد ولی در اصل قلب او راضی نباشد چنین فردی قناعت عملی در زندگی ندارد. اگر از دنیا روی گردان بود و به آن وابسته نبود قلبش نیز راضی و خشنود و قانع باشد زاهد است.
زهد مانند سدّی است یا نیرویی است در جلوی هوس‌ها و خواهش‌های افراط‌طلبانه نفس که مزاحم سیر تکاملی انسان به سوی کمال است می‌ایستد. زهد همانند قناعت است از این جهت که به انگیزه رسیدن به کمالات بالاتر از کمالات دنیوی است.
حضرت علی (علیه‌السلام‌) می‌فرمایند: کسی که غم گذشته نخورد و از آینده خوشحال نشود هر دو جانب زهد را در اختیار گرفته است.
[۲۰] ناظم زاده، اصغر، جلوه های حکمت، ص ۲۷۹ .

(کنایه از اینکه حقیقت زهد ترک تمام وابستگی‌های گذشته و آینده است)

۶.۱ - نتیجه زهد


پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) فرمودند:
«مَن زَهِدَ فی الدنیا هانت علیه المصائب؛ کسی که در دنیا زاهد باشد گرفتاری‌ها برایش آسان شود.»
دل کندن از این دلبستگی‌های دنیا و دل بستن به جهان آخرت موجب رستگاری انسان می‌شود بنا به فرموده حضرت علی (علیه‌السلام‌): خوشا آنانی که دل از این جهان کندند و به آن جهان بستند.
[۲۲] ناظم زاده، اصغر، جلوه‌های حکمت، ص ۲۷۹ .


۷ - روزی دادن خداوند



دین مبین اسلام فرد را برای بدست آوردن رزق و روزی خود ترغیب به تلاش و سعی می‌کنند. از طرفی فرموده است خداوند روزی همه مخلوقات را بر عهده دارد و روزی همه جنبندگان را خداوند می‌رساند.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: فرزندانتان را از ترس گرسنگی نکشید ما روزی آنها و شما را می‌دهیم.
خداوند متعال فرموده است: به راستی خداوند تنها روزی‌دهنده صاحب قوت و قدرت است.
حضرت علی (علیه‌السلام‌) می‌فرمایند: روزی شما را خداوند ضمانت کرده است و شما مامور به عمل هستید.

۸ - حریص نبودن



شرع مقدس از طرف دیگر مردم را همان‌طور که تشویق به سعی و تلاش می‌کند از طرف دیگر می‌فرماید که جلوی حرص را باید بگیرند و تلاش در روزی شما را به فزون‌طلبی نکشاند. باید به آنچه که شرع دستور داده از راه حلال به دست آورد و قانع و راضی باشد و طمع نکند و زیادی اموال خود را خمس و زکات و انفاق و... بدهد.

۸.۱ - ضمانت روزی از طرف خدا


و کسی نمی‌تواند بگوید چون خداوند روزی من را مقدر کرده و برایم می‌فرستد پس من تلاش نکنم. نه این‌طور نیست تضمین روزی بدان معنی نیست که هر کس در خانه‌اش بنشیند تا روزی او را به درخانه‌اش بیاورند یا از آسمان برای او مائده نازل می‌کنند. بلکه مقصود این است که در عالم طبیعت، منابع تامین‌کننده روزی جانداران پیش‌بینی شده است.
همان‌طوری که خداوند روزی نوزادی که به دنیا می‌آید در پستان مادر قرار داده است. و دیگر اینکه اگر کسی بگوید روزی من بیشتر از این نمی‌شود و سرنوشت و تقدیر من این است پس تلاش من چه فایده‌ای دارد ؟ در جواب می‌گوییم انسان باید تلاش خود را انجام دهد و خداوند به اندازه تلاش او به او روزی می‌دهد و بیشتر از آن حدی که خداوند تکلیف کرده از او نمی‌خواهد.
چنانچه در قرآن فرموده است:
و وأن لیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ماسَعی؛ برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست.»

۸.۲ - فرق بین فقر و قناعت


همان‌طور که می‌دانید فقیر بودن با قناعت داشتن فرق می‌کند. ممکن است فردی باشد و دارای بهره‌ها و برخوردار از متاع دنیا باشد در عین حال قناعت پیش هاست. حساب دخل و خرج خود را دارد و به تعبیر دیگر حسن تدبیر در معاش دارد ولی فردی هست که محروم است از چیزهایی که مورد احتیاج او است. اگر احتیاج بطور اعم باشد و مختص به مال نباشد.
همانا انسان‌ها و موجودات در پیشگاه خداوند فقیر و محتاج هستند. غنی مطلق خداوند است و بس ! اوست که افاده وجود می‌کند به موجودات و مخلوقات خود.
اگر احتیاج تنها به مال اختصاص بدهیم همه مردم فقیر نیستند بلکه نسبت به آن مالی که نیاز دارند فقیر هستند ولی اگر فراتر از مال بگیریم همه محتاج یکدیگر هستند و به دلیل احتیاج و نیازی که دارند انسان‌ها در کنار هم زندگی می‌کنند.

۸.۳ - نتیجه حرص


دل‌بستگی و وابستگی انسان به متاع دنیا از آفات و خطرهای بزرگ تکامل انسان و رسیدن به قرب الی‌الله است. مال، ثروت، مقام، فرزند، ماشین و.. از وابستگی‌های انسان و متاع دنیایی محسوب می‌شوند.
کسی که دلبسته شد دچار حرص، طمع و آز می‌شود و تمام تلاش خود را در این زمینه صرف می‌کند و از به کمال رسیدن خود بسوی حق‌تعالی باز می‌ماند.

۹ - طرق قانع بودن



لذا دین مبین اسلام رهنمودهایی و سفارش‌هایی در این زمینه برای انسان دارد که باید آنها را بشناسد و در راه عمل به آن کوشش کند.

۹.۱ - زهد


یکی از آن راه‌ها همان زهد و دل بریدن از دنیا بود.

۹.۲ - تاثیر‌پذیری از اولیای الهی


راه دیگر تاثیر‌پذیری الگوهایی موفق و همیشه زنده تاریخ که در قرآن فراوان نمونه‌هایی از آنها بیان شده است. از جمله رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) حضرت ختمی مرتب، حضرت علی، ائمه هدی (علیهما‌السلام). سایر پیامبران و انبیاء و اولیای خداوند همه و همه نمونه‌های عملی در زندگی هستند که با سرمشق گرفتن از زندگانی و روش ساده‌زیستی آنها می‌توانیم به جایگاه رفیع انسانی برسیم.
مثلا رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم) در اوج قناعت، فداکاری، گذشت و.. بودید.
اگر پول و ثروت و مقام برای انسان شهرت و شخصت و بزرگی می‌آورد چرا پیامبر اسلام که در نهایت ساده‌زیستی و قناعت بودند نامدار و دارای شخصیت عظیم انسانی به عنوان الگوی همیشه تاریخ بشر هستند ؟!
یا حضرت علی (علیه‌السلام‌) که به مردمان نان و گوشت می‌خوراند و خودش از نان جو و نمک استفاده می‌کرد. با این حال همیشه در همه زمان‌ها و عصرها نام ایشان به عنوان اول مرد تاریخ برده می‌شود.
در حالی‌که ایشان نه ثروت داشتند و نه کاخ‌های بزرگ و گرانقیمت و حتی بیشتر از یک دست لباس نداشتند. چگونه نام ایشان از ۱۴۰۰ سال پیش تاکنون مانند خورشیدی می‌درخشد و مریدان و پیروانی در تمامی دنیا دارند.
همین‌طور ائمه معصومین (علیهم‌السلام) نیز با ساده‌زیستی و قناعت و اعتدال در زندگی اسوه و الگو برای همه انسان‌ها در هر زمان هستند.

۹.۳ - توجه به آبرو و عزت نفس


رهنمود بعدی که سفارش شده است. حفظ آبروی خویش و نگه داشتن عزّت نفس است.
بدترین وضع آن است که داشتن حرص و طمع و زیاده‌خواهی انسان را وادار کند که آبرویش را از دست بدهد. همین‌طور پا روی عزت نفس خود بگذارد. چرا که طلب و خواستن پل ذلت است مانند پلی است که از آبرو و شخصیت و عزت نفس خود می‌گذرد.
مگر پول و مقام چقدر مقدس است که انسان عزّت نفس خود را با آن معامله می‌کند‌؟!
مگر دنیا چه اندازه ارزش دارد که انسان اعتبار و ابرو و شرف خود را از دست بدهد؟!
زیاده‌خواهی انسان را به نابودی و تباهی می‌کشاند.
به تدریج در این راه که وارد شود دیگر غرق در آن می‌شود و بیرون آمدن از آن سخت‌تر می‌شود مانند باتلاق است که اگر وارد آن شوی در آن فرو می‌روی و هر چه دست و پا بزنی بیشتر در آن فرو می‌روی و غرق می‌شوی.
حضرت علی (علیه‌السلام‌) می‌فرمایند: خویشتن را از هر چه که پست باشد بالاتر بدان و پرهیز کن هر چند تو را به خواسته‌ها و آرزوهایت برساند چرا که تو هرگز از آنچه از خویش می‌دهی چیزی عوض نخواهی یافت.
[۲۷] امام علی (علیه‌السلام )، نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص ۹۲۹ .


۱۰ - خصوصیات افراد قانع



در احادیث و روایات از افراد قانع به عنوان سپاسگزارترین مردم یاد شده است و نشانه‌های دیگری نیز عنوان شده است از جمله: آزادگی، مردانگی و همت بلند.
افرادی که قناع هستند دارای همت بلند هستند.
حضرت علی (علیه‌السلام‌) فرمودند: قانع‌ترین مردم باش تا شکرگزارترین آنان باشی.
[۲۸] مفید، محمد بن محمد، ارشاد القلوب، جزء اول، ص ۱۱۸ .

حضرت علی (علیه‌السلام‌) فرموده‌اند: زندگی با قناعت نشانه همت بلند است.
[۲۹] ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۲، ح ۱۶۸۶۳ .


۱۱ - علائم قانع نبودن



ذلت و خواری، نگرانی و تشویش خاطر، چشم طمع داشتن به مال دیگران، عدم امنیت در معیشت، احساس حقارت.
کسی که به آنچه خداوند به او داده راضی نباشد خواه ناخواه دست نیاز به سوی دیگران دراز می‌کند که باعث باعث ذلت و خواری او می‌شود.
انسان حریص و طمع‌کار همیشه نگران است و خاطر ناراحت دارد. نگران سرنوشت مال و ثروتش است نگران وضعیت و مقام و منصب خود است لذا همیشه پریشان خاطر است.
فردی که حرص و طمع دارد همیشه احساس نا‌امنی در معیشت و زندگی می‌کند. فکر می‌کند باید هر چه بیشتر بدست آورم برای روز مبادا. در حالی‌که غافل از این است که خداوند روزی همه را تضمین کرده است. مورد بعدی این است که احساس حقارت می‌کند. اگر ساده‌زیست باشد و به دور از تجملات و چزهای پرخرج و به درد نخور و دکوری باشد فکر می‌کند تحقیر شده و چیزی از شخصیت و کلاسش کم شده است. ولی در اصل دین مبین اسلام چنین روشی پسندیده نیست. انسان حریص مریض است و باید آن را درمان کرد یا خودش برای درمان بیماریش که بسیار خطرناک نیز هست تلاش کند.

۱۲ - روش درمان طمع



یکی از راه‌های درمان اعتماد کردن به قدرت و رزاقیت خداوند است که ثمره چنین اعتمادی در سلامت و عافیت بودن است هم از نظر فکری و روحی و هم روانی.
راه‌هایی که در کتب اخلاقی و آیات و روایات برای درمان حرص و طمع گفته شده است. از جمله راه علمی است.

۱۲.۱ - راه علمی


باید به عاقبت ثروتمندان و مردمان مال اندوز فرومایه بنگرد که در صفات چهارپایان دست و پا می‌زنند. مثل چهارپایان حریص شکم و شهوت و.. هستند. عاقبت عبرت‌آموز قارون را همه می‌دانند.
دیگر اینکه به شرافت و عزت انسانی و نفسانی و آزادگی از قید و بندهای دست و پاگیر دنیا که در قناعت نهفته است بیندیشد.
به رزّاق بودن خداوند اعتقاد و ایمان داشته باشد و بیشتر از حد خود تجاوز نکند.

۱۲.۲ - راه عملی


در راه تحصیل معاش اعتدال و میانه‌روی پیشه کند و مخارج غیر ضروری را از زندگی خود حذف کند. جلوی اسراف‌ها و تبذیرها را بگیرد و با این عمل بیماری مزمن و خطرناک حرص مبارزه کند تا به پیروزی برسد.
خودش عمل‌کننده به دستورات دینی باشد و همین‌طور مشوّق خانواده خود و الگو باشد و آنان را به این روش ساده زندگی کردن در عین حال برخوردار بودن امکانات مورد لزوم عادت دهد.
و چشم طمع به مال دیگران نداشته باشد و به بالا دست خود نگاه نکند.
اگر به بالاتراز خودش بنگرد گرفتار طمع می‌شود و شیطان در این موقع او را متوجه دنیا و متاع دنیا می‌کند.
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: هرگز چشم خود را به نعمت‌های مادی که به گروه‌هایی از مردم داده‌ایم میفکن که این‌ها شکوفه‌های زندکی دنیا است و برای آن است که آنان را با این بیازماییم و روزی پروردگارت پایدار است.
حضرت علی (علیه‌السلام‌) فرموده‌اند: قناعت بهترین عامل برای سامان دادن به نفس و اصلاح آن است.
[۳۱] ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۸، ح ۱۶۸۶۱ .


۱۳ - اهمیت قناعت در اسلام



قناعت در فرهنگ غنی اسلام یکی از شاخص‌های بالندگی و آفرینندگی و خلاقّیت و عزّت است که ممکن است در فرد یا یک ملت تحقق یابد.
هر کس می‌تواند با توجه به شرایط و وضعیتی که در آن قرار دارد طبق این اصل الهی رفتار کند. و به اقتصاد جامعه کمک کند.
حضرت علی (علیه‌السلام‌) سفارشات زیادی به کارگزاران و فرمانداران خود نسبت به پرهیز از اسراف و تبذیر دارند و آنان را ملزم به صرف‌جویی و صحیح مصرف کردن بیت‌المال می‌کند.
می‌فرمایند: نوک قلم‌ها را باریک و فاصله سطرها را کم کنید و از زیاده‌روی در هزینه نمودن بیت‌المال بپرهیزید زیرا که اموال مسلمانان نباید متحمل ضرر شود.
و نیز فرموده‌اند:
«کفی بِالقَناعَهِ مُلکاً و بِحُسنِ الخلقِ نعیما؛ پادشاهی در قناعت است و حسن خلق برای انسان کفایت می‌کند.

۱۴ - آثار قناعت



قناعت دارای آثار فردی و اجتماعی می باشد که به اقتصار بر می‌شماریم.

۱۴.۱ - آثار فردی


سلامت در دین، اصلاح نفس، راضی بودن به رضای خدا، عزت و سربلندی، بی‌نیازی، زندگی پاک، آسایش و آسودگی.
کسی که قناعت دارد دینش و ایمانش از رذایل اخلاقی و آفات و خطرات بیماریهایی همچون حرص، طمع، آز، افزون‌خواهی، پایمال کردن حق دیگران و... در امان می‌ماند.
کسی که قناعت پیشه است می‌تواند نفس خود را اصلاح کند و چه چیزی بالاتر از این که نفس سالم باشد.
و به آنچه که خداوند به او داده است خشنود و راضی باشد چرا که در مقابل خداوند نیز به عمل کم او هم خشنود و راضی می‌شود و عزت و سربلندی در بین مردم بدست می‌آورد. احساس بی‌نیازی نسبت به مردم می‌کند. می‌تواند زندگی پاک داشه باشد به از راه حلال و مشروع روزی خود را بدست آورد. و آسودگی خاطر دارد دیگر دقدقه حفظ پول، خانه و ثروت را ندارد که بعد از مرگ او چه خواهد شد یا در اثر معامله‌ای آن را از دست بدهد.

۱۴.۲ - آثار اجتماعی


اگر در افراد جامعه‌ای فرهنگ غنی قناعت رواج داشته شود به مدینه فاضله‌ای که مدّ نظر اسلام است می‌رسند.
دیگر حق محرومان، مستضعفین و بقیه مردم ضایع نخواهد شد.
در سایه چنین فرهنگی با جامعه معتدل و میانه رو دست پیدا می‌کنیم.
همه به حق و حقوق فردی راضی هستند و دیگر ولع و طمع آنها را در دام خود اسیر نمی‌کند که باعث ناامنی در جامعه یا رکود اقتصادی و یا مشکلات فراوان دیگر شوند. چرا که هدف از زندگی اجتماعی رعایت حقوق دیگران و عمل کردن به وظایف اجتماعی است که با عمل کردن به دستورات دین انسان‌ساز اسلام میتوانیم به سرمنزل مقصود برسیم.

۱۵ - علائم متقین



امام امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)، یکی از صفات و علایم متقین (پرهیزکاران) را دوری از طمع‌ورزی دانسته و می‌فرماید:
«وَ تَحَرُّجاً عَن طَمَعٍ؛ از طمع دوری می‌کنند».
«طمع» یکی از صفات ناپسندِ اخلاقی است، که در مقابل آن «قناعت»، یکی از صفات پسندیده اخلاقی قرار دارد. طمع داشتن یکی از بیماری‌های خطرناک اخلاقی است، که مفاسد مادی و معنوی فراوانی داشته و انسان را به انواع آلودگی‌ها و زشتی‌ها گرفتار می‌سازد. در مقابل، قناعت ورزیدن، باعث عزّت، سربلندی، آرامش خاطر انسان در دنیا بوده و سبب تکامل فکری، روحی و سعادت وی در عالم آخرت می‌گردد.
طمع چیست؟ قناعت یعنی چه؟
طمع در لغت، به معنای حرص بر چیزی،
[۳۵] لویس معلوف، المنجد، واژه طمع.
چشم داشت، فریفته بودن و مال دوستی است در اصطلاحِ علمای اخلاق عبارت است از: توقع داشتن در اموال مردم. به عبارت دیگر، کسی که به خدا و خودش متکی نبوده و به آن‌چه دارد قانع و راضی نباشد و همیشه خود را در نقصان و کمبود و محرومیت پنداشته و به مال، مقام، تجملات دیگران چشم بدوزد و پیوسته در صدد بهره‌برداری از دیگران باشد.
[۳۷] رحیمی اصفهانی، غلامحسین، اخلاق اسلامی، ج۲، ص۱۳۲.


۱۶ - ارزش و فواید قناعت



قناعت دارای آثار مادی و معنوی فراوانی است، که اگر انسان بدان توجه داشته باشد، رغبت و میل او به کسب این صفت پسندیده؛ یعنی قناعت بیش‌تر می‌شود. در ذیل به برخی از فواید قناعت از زبان امام امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) اشاره می‌کنیم:

۱۶.۱ - سبب عزّت و سربلندی


همه انسان‌ها خواهان شخصیت، عزّت و سربلندی هستند. فردی که دارای متانت طبع و عزت نفس است، در نزد همگان عزیز و سربلند و با همّت جلوه می‌کند، ولی کسی که به دیگران طمع و چشم‌داشت دارد، خود را ذلیل و اسیر ساخته و مردم با چشم حقارت به او می‌نگرند. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرمایند:
«کَفَی بِالقَناعَةِ مُلکاً، و بِحُسنِ الخُلُقِ نَعِیماً، و سُئل ـ (علیه‌السّلام) ـ عن قوله تعالی: «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» فقال: هِیَ القَناعَةُ؛ آدمی را قناعت برای دولت‌مندی، و خوش خلقی برای فراوانی نعمت‌ها کافی است. از امام سؤال شد، تفسیر آیه «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» چیست؟ فرمود: قناعت است.»
سعدی می‌گوید:
قـنـاعـت تـوانـگـر کـنـد مـرد را •••••• خبـر کـن حریص جهانگرد را
قـنـاعت کـن‌ای نـفس بـر انـدکی •••••• که سلطان و درویش بینی یکی
چو سیراب خواهی شدن ز آب جوی •••••• چـرا ریزی از بهر برف آبروی

۱۶.۲ - مال تمام نشدنی


فقر و احتیاج چیزی است که همه از آن نفرت دارند، چنان‌که غنی بودن و بی‌نیازی مورد علاقه همه است. بسیاری از مردم چون بی‌نیازی را در جمع آوری ثروت، امور مادی و تهیه تجملات می‌دانند، لذا تا آن‌جا که توان دارند در تحصیل آن‌ها تلاش می‌کنند، ولی هر‌ اندازه انسان از این امور بیش‌تر بهره‌مند باشد، به خاطر حفظ و اداره آن‌ها، دایره احتیاجاتش زیادتر خواهد بود و تنها چیزی که موجب بی‌نیازی انسان می‌گردد، قناعت و سازگار بودن به اموری است که برای انسان فراهم شده و احتیاجات ضروری او را برطرف می‌سازد.
حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرمایند:
«القناعَةُ مالٌ لا یَنفَدُ؛
[۴۰] امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، حکمت ۵۷.
قناعت، ثروتی است پایان ناپذیر.»
هم چنین آن حضرت می‌فرماید:
«الغِنَی الاکْبَرُ الْیَاسُ عَمَّا فِی ایدِی النَّاسِ؛ برترین بی‌نیازی و دارایی، نومیدی است از آن چه در دست مردم است.»
شاعر گوید:
به قناعت کسی که شاد بـود •••••• تا بـود مـحتشم نـهاد بـود
و آن که با آرزو کند خویشی •••••• افتد از خواجگی به درویشی

۱۶.۳ - سبب آسایش خاطر


بیش‌تر مردم سعی می‌کنند که آسایش و راحتی خود را با به دست آوردن مال و کسب مقام و تجملات زندگی فراهم سازند و هرگاه موفق نشدند، که آن‌ها را به دست آورند، نگران شده و خود را بدبخت می‌دانند؛ در صورتی‌که امور یاد شده نه تنها موجب آسایش و راحتی انسان نمی‌گردد، بلکه بیش‌تر موجب ناراحتی و سلب آسایش می‌باشد. آن چه موجب آسایش و راحتی جسم و روح انسانی است، قناعت و بی‌توجهی به امور مادی دنیا است. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرمایند:
«و لا کَنزَ اغنَی مِنَ القَناعَةِ، و لا مالَ اذهَبُ لِلفَاقَةِ مِنَ الرِّضی بِالقُوتِ. وَ مَنِ اقتَصَرَ عَلی بُلغَةِ الکَفافِ فَقَدِ انتَظَمَ الرَّاحَةَ، و تَبَوَّا خفض الدَّعَةِ. و الرَّغبَةُ مِفتاحُ النَّصَبِ، و مَطِیَّةُ التَّعَبِ؛ هیچ گنجی بی‌نیاز کننده‌تر از قناعت، و هیچ مالی در فقرزدایی، از بین برنده‌تر از رضایت دادن به روزی نیست. و کسی که به‌ اندازه کفایت از دنیا بهره‌مند باشد به آسایش دست یابد، و آسوده خاطر گردد، در حالی‌که دنیاپرستی کلید دشواری، و مرکب رنج و گرفتاری است».
مولوی در مورد قناعت می‌گوید:
گفت پیغمبر قناعت چیست؟ •••••• گنج گنج را تـو وا نـمی‌دانـی ز رنـج
این قناعت نیست جز گـنج روان •••••• تو مزن لاف‌ ای غم و رنج روان
[۴۳] بلخی، محمد، مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت ۲۳۲۱ـ۲۳۲۲.

و در جایی می‌گوید:
چون قناعت را پیمبر گنج گفت •••••• هر کسی را کی رسد گنج نهفت؟
[۴۴] بلخی، محمد، مثنوی معنوی، بیت ۲۳۹۵.


۱۶.۴ - باعث حریت و آزادی


قناعت باعث آزادی فکری و روحی و استقلال انسانی است، هم‌چنان که طمع موجب بردگی و خواری انسان است. امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) می‌فرمایند:
«اِستَغنِ عَمَّن شئتَ تَکُن نَظیرَهُ؛ (با قناعت) خود را از هر کسی بی‌نیاز گردان تا (در شخصیت و آزادگی) مانند او گردی».
بنابراین وقتی انسان به آن‌چه دارد قانع باشد و چشم داشتی به دیگران نداشته باشد، در تمام کارهایش خود تصمیم می‌گیرد و آزادانه رفتار می‌کند و با کمال صراحت همه‌جا سخنش را می‌گوید و نظرخود را اظهار می‌دارد.
توصیف یکی از یاران امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) از زبان آن حضرت: خبّاب ـ پسر اَرت ـ از مسلمانان صدر اسلام است که در مکه آسیب فراوانی دید، تا ‌آن‌جا که مشرکین پُشت او را داغ کردند. وی در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) و در سال ۳۷ هجری درگذشت.
آن حضرت در توصیف این یار با وفا چنین می‌فرماید:
«یَرحَمُ اللهُ خَبَّابَ بنَ الْارَتِّ، فَلَقَد اسلَمَ رَاغِباً، و هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالکَفَافِ، وَ رَضِیَ عَنِ اللهِ، و عَاشَ مُجَاهِداً؛ خدا خبّاب بن ارَت را رحمت کند، با رغبت مسلمان شد، و از روی فرمان برداری هجرت کرد و با قناعت زندگی را گذراند، و از خدا راضی بود و مجاهد زندگی کرد».

۱۷ - قناعت ابوذر غفاری



عثمان دویست دینار به وسیله دو نفر از غلامانش برای ابوذر فرستاد، که احتیاجاتش را تامین کند. ابوذر پرسید: آیا عثمان به کس دیگری از مسلمانان چنین پولی داده است؟
گفتند: خیر.
ابوذر گفت: من هم یک مسلمانم، پس آن‌چه به من می‌رسد، به آنان نیز باید برسد.
گفتند: عثمان گفته؛ این پول از شخص خودم می‌باشد و با حرام آمیخته نشده است.
ابوذر گفت: من از بی‌نیازترین مردم هستم و احتیاجی به آن ندارم.
غلامان گفتند: ما که چیزی نزد تو نمی‌بینیم؟!
گفت: من دو قرص نان جو دارم و به این پول احتیاج ندارم و به خدا سوگند! آن را نمی‌پذیرم؛ زیرا من ولایت علی (علیه‌السّلام) و اهل بیت او را که پاک هستند و به حق دعوت می‌کنند دارم، لذا (از هر کس و هر چیزی) بی‌نیازم.
[۴۷] قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج۲، ص۴۵۲.


۱۸ - پانویس


 
۱. لویس معلوف، المنجد، واژه قنع.
۲. طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج۲، ص۵۵۲، واژه «قنع.    
۳. راغب، حسین بن محمد، مفردات راغب، کتاب قاف، ص۴۱۳.    
۴. نراقی، احمد، معراج السعادة، ص۳۹۷.    
۵. رحیمی اصفهانی، غلامحسین، اخلاق اسلامی، ج۲، ص۱۵۱.
۶. نحل/سوره۱۶، آیه۹۷.    
۷. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم)، نهج الفصاحه، شماره ۱۹۸۰، ص۵۵۹.    
۸. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۳۸، حدیث ۳.    
۹. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۳۸، حدیث۵.    
۱۰. ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۸، ح ۱۶۸۶۰ .
۱۱. ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۹، ص ۵۸۳.    
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص ۱۳۹، حدیث ۸.    
۱۳. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص ۱۳۹، حدیث ۷.    
۱۴. ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۹، ص ۵۸۲.    
۱۵. ناظم زاده، اصغر، جلوه های حکمت، ص ۴۴۷ .
۱۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، حکمت ۴۱ .
۱۷. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۳، باب کفاف، حدیث ۳.
۱۸. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم)، نهج الفصاحه. ص۶۹۲. حدیث ۲۶۰۱.    
۱۹. تنکابنی، مرتضی، الحدیث، گفتار حکیمانه، ص ۴۴۰ .
۲۰. ناظم زاده، اصغر، جلوه های حکمت، ص ۲۷۹ .
۲۱. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌واله‌وسلم)، نهج الفصاحه، ص۷۲۶، شماره ۱۷.    
۲۲. ناظم زاده، اصغر، جلوه‌های حکمت، ص ۲۷۹ .
۲۳. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۱.    
۲۴. ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۸.    
۲۵. امام علی (علیه‌السلام )، نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴، ص۱۰۷.    
۲۶. نجم/سوره۵۳، آیه۳۹.    
۲۷. امام علی (علیه‌السلام )، نهج البلاغه، نامه ۳۱، ص ۹۲۹ .
۲۸. مفید، محمد بن محمد، ارشاد القلوب، جزء اول، ص ۱۱۸ .
۲۹. ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۲، ح ۱۶۸۶۳ .
۳۰. طه/سوره۲۰، آیه۱۳۱.    
۳۱. ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۸، ح ۱۶۸۶۱ .
۳۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۱، ص ۱۰۵.    
۳۳. امام علی (علیه‌السلام )، نهج البلاغه، حکمت ۲۲۰، ص۳۴۹.    
۳۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳، ص۲۰۵.    
۳۵. لویس معلوف، المنجد، واژه طمع.
۳۶. نراقی، احمد، معراج السعادة، ص۴۰۲.    
۳۷. رحیمی اصفهانی، غلامحسین، اخلاق اسلامی، ج۲، ص۱۳۲.
۳۸. نحل/سوره۱۶، آیه۹۷.    
۳۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، قصار ۲۲۹، با ترجمه محمد دشتی، ص۳۴۹.    
۴۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، حکمت ۵۷.
۴۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، حکمت ۵۷، ۳۲۶.    
۴۲. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، حکمت ۳۷۱، ص۳۷۳.    
۴۳. بلخی، محمد، مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت ۲۳۲۱ـ۲۳۲۲.
۴۴. بلخی، محمد، مثنوی معنوی، بیت ۲۳۹۵.
۴۵. نراقی، ملا محمد مهدی، جامع السعادات، ج۲، ص۱۱۰.    
۴۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، قصار ۴۳، ص۳۲۴.    
۴۷. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج۲، ص۴۵۲.


۱۹ - منبع



دانشنامه موضوعی قرآن، برگرفته از مقاله «قناعت از دیدگاه قران و سنت»، تاریخ بازیابی ۹۶/۱۰/۱۶.    
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «قناعت»، تاریخ بازیابی ۹۶/۱۰/۱۶.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.