فتنهشناسیفتنه در کلام عرب به معنای ابتلاء و امتحان است و در ریشه آن آزمایش برای تعیین ماهیت چیزی نهفته شده است. ولی در اصطلاح فتنه به آشوب و غوغائی گویند که راه گریز از آن سخت و برای برخی محال باشد. از جمله شناختهای ضروری و مفید در زندگی، «فتنهشناسی» است. در قرآن و حدیث و تاریخ، کاربردهای گوناگون واژه فتنه قابلمطالعه و بهرهگیری است. در این پژوهش به برخی از ابعاد محتوایی آن اشاره میشود. فهرست مندرجات۲ - کاربرد فتنه در متون دینی ۲.۱ - آزمایش و امتحان ۲.۱.۱ - کاربردهای قرآنی ۲.۱.۱.۱ - ناقه صالح ۲.۱.۱.۲ - اصحاب سبت ۲.۱.۱.۳ - گوساله سامری ۲.۲ - آمیختگی حق و باطل ۲.۲.۱ - جنگ صفین ۲.۲.۲ - سخن امیرمؤمنان ۲.۲.۳ - نزاع دو گروه مسلمان ۲.۲.۴ - سخن شهید مطهری ۲.۳ - آشوب و هرج و مرج ۳ - پانویس ۴ - منبع ۱ - چیستی فتنهاصل و ریشه این واژه، از «فتن، یفتنُ» به معنای آزمایش و امتحان است که به صورتهای مختلف انجام میگیرد. وقتی طلا را در آتش مینهند و میگدازند تا خوبی و بدی و عیار آن مشخص گردد، به این کار، فتنه گفته میشود. اگر فتنه به معنای به آتش افکندن انسان هم به کار رفته، با عنایت به این ریشه لغوی است. بر اساس اصل معنای یاد شده، این کلمه در معانی مختلفی در قرآن و روایات به کار رفته است، مثل گمراهی، آزمایش، حجّت، شرک، کفر، سوزاندن با آتش، عذاب، قتل، بازداشتن از راه خدا، محنت و بلای شدید، که البته بسیاری از اینها معنای لغوی فتنه نیست، بلکه در این مفاهیم به کار رفته و در آیاتی که این واژه آمده، به این معانی تفسیر شده است. ۲ - کاربرد فتنه در متون دینیبیشترین کاربرد این واژه در متون دینی در سه مورد است. اول: امتحان و آزمون؛ دوم: آمیختگی حق و باطل؛ سوم: آشوب و بلوا. ۲.۱ - آزمایش و امتحاناز سنّتهای حتمی و استثناناپذیر خداوند، «امتحان» است. هر کس و هر قوم و هر جامعهای با چیزی آزمایش میشود تا میزان صداقت و ادعا، ایمان و کفر، تحمل و ناشکیبی آنان مشخص شود. به آن چیزی که وسیله آزمایش است، «فتنه» گفته میشود؛ مانند اموال، اولاد، قحطی، کمبود، مرگومیرها، بلاها و شداید. در آیات ابتدایی سوره عنکبوت، با اشاره به این برنامه الهی میخوانیم: «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا و هم لا یفتنون• و لقد فتنا الّذین من قبلهم فلیعلمنّ الله الّذین صدقوا و لیعلمنّ الکاذبین؛ آیا مردم پنداشتند همین که گفتند ایمان آوردیم، رهایشان میکنیم و امتحان نمیشوند؟ ما مردمِ پیش از ایشان را آزمودیم، پس باید خدا روشن سازد کسانی را که صادقند از کسانی که دروغ میگویند.» در آیهای دیگر سخن از این است که مردم هر سال یک بار یا دو بار امتحان میشوند. (گرچه نزول این آیه را درباره منافقان دانستهاند.) و در آیهای دیگر، ضمن بیان اینکه هر کس مرگ را خواهید چشید، میافزاید: «و نبلوکم بالخیر و الشرّ فتنة؛ ما شما را به وسیله خیر و شرّ امتحان میکنیم.» این نشان میدهد که ابزار امتحان، همیشه امور دشوار و ناراحتکننده نیست. گاهی مردم با ثروت امتحان میشوند، گاهی با فقر، گاهی با قدرت، گاهی با ضعف، گاهی با مرگومیر عزیزان، گاهی با تولد فرزند و افزایش افراد خانواده، گاهی با سلامتی و عافیت، گاهی با بیماری، گاهی با شهرت، گاهی با گمنامی، گاهی با زیبایی، گاهی با زشتی، گاهی با وفور نعمت، گاهی با قحطی و خشکسالی و نمونههای دیگر. البته اقشار مختلف مردم هر کدام به نوعی امتحان میشوند؛ مثلاً امتحان حاکمان به گونهای است و آزمون رعیت به گونه دیگر، کارمندان به نوعی است و پزشکان به گونهای و عالمان و فقیهان به نوع دیگر. ۲.۱.۱ - کاربردهای قرآنیدر قرآن، حدود بیست مورد، فتنه به معنای امتحان به کار رفته است. آزمایش و امتحان، در سرگذشت اقوام پیشین هم بوده است. قرآن با نقل آنها به مسلمانان درس و پیام میدهد که خود را آماده تحمل بلاها و آزمونهای سخت الهی در راه ایمان و مکتب بسازند. در ادامه چند نمونه سرگذشت اقوام پیشین که در قرآن ذکر شده است را یاد میکنیم: ۲.۱.۱.۱ - ناقه صالحناقه صالح، یکی از وسایل امتحان خدا بود. قوم حضرت صالح از او معجزهای درخواست کردند که ناقه سرخرنگی را از دل کوه بیرون آورد تا به او ایمان آورند. وی با اذن و قدرت الهی، شتر مادهای را همراه با بچهاش از دل سنگ بیرون آورد. ویژگیهای آن ناقه و فرزندش در آیات قرآن آمده است. قرار بر آن شد که آبِ آبشخورها و نهرها به طور کامل یک روز متعلّق به شتر باشد و کسی آن روز آب بر ندارد و روز دیگر مخصوص مردم باشد و مردم به آن شتر کاری نداشته باشند و آزاد باشد تا هر جا خواست برود و بچرد. سرانجام آن قوم مشرک، آن ناقه را کشتند و دچار عذاب الهی شدند. قرآن فرستادن آن شتر را یک فتنه و امتحان برای مردم بیان میکند: «انّا مرسلوا النّاقة فتنةً لهم». داستان شتر حضرت صالح در آیات متعددی از قرآن آمده است و بیان میکند که آن قوم در این آزمون الهی شکست خوردند و هم چنان به شرک خود پایدار ماندند. ۲.۱.۱.۲ - اصحاب سبتنمونه دیگر آزمون الهی، آزمایش اصحاب سبت است. قومی از بنیاسرائیل کنار دریا زندگی میکردند و خوراک و درآمدشان از صید ماهی بود. آنها از خدا خواسته بودند یک روز مقدس را برای استراحت و تعطیلیشان قرار دهد. درخواستشان پذیرفته شد و روز شنبه روز تعطیلی معین گشت و قرار شد آن روز کسی ماهی صید نکند. این امتحانی بود برای سنجش میزان اطاعت امر و فرمانبرداریشان از حکم خدا. ولی آنان روزهای شنبه با دیدن ماهیها که کنار آب میآمدند، وسوسه میشدند و با نیرنگ، کانالها و آب راههایی درست میکردند تا ماهیها در آن گیر بیفتند و فردایش آنها را صید کنند. در واقع، این نوعی تخلّف از دستور با ظاهرسازی و فریب و نیرنگ بود. قرآن کریم این موضوع را هم یک آزمون الهی میداند و از آن یاد میکند: «کذلک نبلوهم بما کانوا یفسقون» (آیات دیگری که به موضوع اصحاب سبت اشاره میکند عبارت است از:) و اشاره دارد که آن قوم که در این آزمون شکست خوردند و نتوانستند اطاعت خویش را ثابت کنند، دچار عذاب الهی گشتند. ۲.۱.۱.۳ - گوساله سامریوسیله دیگر برای امتحان قوم بنیاسرائیل، گوساله سامری بود. موسای کلیم، امت خود را از چنگ فرعون نجات داد و از فرعون پرستی به خداپرستی هدایت کرد؛ اما در مدت زمان چهل روزهای که برای مناجات با خدا به کوه طور رفت، «سامری» آنان را گمراه ساخت و با ساختن یک گوساله طلایی که بانگی از آن برمیآمد، ادعا کرد که این خدای شماست. آن قوم، باآنکه آن همه آیت و دلایل از موسی دیده بودند، در مقابل وسوسههای اغواگرانه سامری فریب خوردند و گوسالهپرست شدند. قرآن کریم، ضمن بیان این ماجرا در آیات مختلف، قوم بنیاسرائیل را نکوهش میکند که چرا در غیاب موسی دست از دین حق و پرستش خدای یکتا کشیدند و گوساله را خدا پنداشتند. هارون (برادر موسی) هم به آنان گفته بود که این یک امتحان است و شما فریب خوردید: «و لقد قال لهم هارون من قبل یا قوم انّما فتنم به و انّ ربّکم الرّحمن» داستان قوم طالوت و امتحان شدن آنان به نهر آب در مسیر رفتن به جنگ جالوت، نمونه دیگری از این آزمون است. امتحانهایی که برای حضرت یوسف، حضرت ایوب، حضرت ابراهیم و... پیش آمد، همه حاوی درسهایی گرانبهاست. مهم آن است که انسان از آزمایش الهی پیروز بیرون بیاید. حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «هیچ کدام از شما نگوید که: خدایا من از فتنه (امتحان) به تو پناه میبرم، چراکه آزمایش، برنامه حتمی خدا برای همه است و گریزی از آن نیست. بلکه هر کس میخواهد به خدا پناه ببرد، از آزمون گمراهکننده و لغزاننده پناه ببرد. خدای سبحان میفرماید: بدانید که اموال و اولاد شما فتنه است؛ یعنی مردم را با اموال و اولاد میآزماید تا روشن سازد که چه کسی به رزق و روزی خدا راضی است و چه کسی از آن ناراضی است. گرچه خداوند میداند و از خود مردم بهتر آنان را میشناسد، لیکن میخواهد کارهایی که به سبب آنها مستحقّ عذاب و ثواب میشوند، برای خود مردم روشن گردد...» آن حضرت، در نهجالبلاغه بارها به این حقیقت پرداخته و صحنههای گوناگون امتحان را برای امّت ترسیم کرده است. از جمله در جایی میفرماید که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به من فرمود: «یا علی! مردم به زودی با اموالشان امتحان خواهند شد و با مسلمانی خود بر خدا منّت خواهند گذاشت و تمنّای رحمت الهی را داشته و از خشم الهی احساس ایمنی خواهند کرد، حرامهای خدا را با شبهات دروغ و هواهای نفسانی حلال خواهند شمرد، شراب را به اسم نبیذ (آب خرما) و رشوه را به نام هدیه و ربا را به عنوان داد و ستد حلال خواهند شمرد». گفتم: یا رسولالله! این وضع را چگونه تأویل و تحلیل کنیم، آیا این، «ارتداد» است یا «فتنه»؟ حضرت فرمود: «فتنه» ۲.۲ - آمیختگی حق و باطل«شرایط فتنه»، شرایطی است که حق و باطل معلوم نباشد و دو گروه یا دو فرد یا دو جریان فکری و سیاسی در مقابل هم قرار گیرند و معلوم نباشد که حق با کیست؟ توصیه حضرت امیر (علیهالسّلام) در چنین مواردی این است که انسان به گونهای رفتار کند که نه از قدرت جسمی او و نه از موقعیت اجتماعیاش به سود باطل بهرهبرداری نشود. تعبیر و تشبیه حضرت چنین است: «کن فی الفتنة کابن اللّبون، لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب؛ در فتنه، همچون ابن اللبون (بچه شتر) باش که نه پشت محکمی دارد که بر آن سوار شوند و نه پستان پرشیری دارد که او را بدوشند.» ۲.۲.۱ - جنگ صفیناینکه در اوضاع فتنه آمیز باید خود را کنار کشید تا حق روشن گردد، آنگاه طرفداری از حق کرد، یک تکلیف دینی است. بعضیها در زمان امام علی (علیهالسّلام) و در جریان جنگ صفّین، خود را از معرکه کنار کشیده بودند و علی (علیهالسّلام) را یاری نمیکردند، به این بهانه که فتنهای پیش آمده و ما نمیدانیم حق با کیست. این نشان دهنده ضعف بینش آنان است، چرا که وقتی یک طرف نزاع، امام معصوم است که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره او فرمود: علی با حق است و حق با علی است و این دو از هم جدا نمیشوند، (علی مع الحق و الحق مع علی...) و طرف دیگر معاویه است که خصومت دیرین آلامیه با اسلام، در وجود او تجسّم یافته بود، بنابراین، شرایط فتنه نبود که کسانی خود را کنار بکشند و به اسم دوری جستن از فتنه، امام حق را تنها بگذارند. فتنه جایی است که حق با باطل ••• جور با عدل، خدا با طاغوت گردد آمیخته، آن گونه که مشکل بتوان باز شناخت •••لیک در صحنه پیکار امام با ستم پیشه و پیمانشکن و فاسقِ خارج از دین ••• حق، چنان روشن و بیابهام است همچو خورشید، به پیشانی روز ••• در چنین کوره افروخته از ظلمت و نور خائن آن است که خود را به کناری بکشد ••• چون که در صحنه درگیری حق با باطل بیطرف بودن در جمع تماشاچیها ••• خود گناهی است بزرگ. [۲۷]
محدثی، جواد، برگ و بار، ص۲۵۸.
آن چه فتنه را پیش میآورد، به هم ریختن مرزهای حق و باطل، هوسهای عدهای در پوشش حق و وظیفه و نیز نقابِ حق زدن به چهره باطل و گمراهی است که جامعهای را به اشتباه میاندازد. ۲.۲.۲ - سخن امیرمؤمنانامیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) در نهجالبلاغه، ریشه بروز این گونه «فتنه»ها را چنین ترسیم میکند: سرآغاز پیدایش فتنهها، هواهای نفس است که پیروی میشود و احکام بدعتآمیزی است که در دین پدید میآید؛ بدعتهایی که با کتاب خدا مخالف است، ولی عدهای بر سر آنها بدون انگیزه دینی و خدایی، با یک دیگر هم بستگی پیدا میکنند و در مقابل دیگران جبهه میگیرند. اگر باطل از آمیختن به حق خالص باشد، ترسی بر حقطلبان نیست (چون باطل را میشناسند) و اگر حق با باطل در نیامیزد، زبان معاندان از آن کوتاه میشود. لیکن بخشی از حق و بخشی از باطل گرفته میشود و به هم مخلوط میگردد، در این حال است که شیطان بر دوستان خود مستولی و مسلّط میشود، اما آنان که از سوی خدا، نیکی بر آنان رقم خورده و هدایت شدهاند نجات مییابند: «انّما بدءُ وقوع الفتن اهواء تُتّبع...» ۲.۲.۳ - نزاع دو گروه مسلماندر نزاع دو گروه مسلمان، به حکم آیه قرآن باید میان آنان آشتی داد. اگر یکی از آن دو گروه، تجاوز پیشه و اهل «بغی» باشد، باید با گروه یاغی و متجاوز جنگید تا به حکم خدا گردن نهد. شرایط فتنه تا وقتی است که حق یا باطل بودن یکی از دو طرفِ متخاصم روشن نباشد، یا در هر دو طرف حق و باطل به هم آمیخته باشند. آن چه در زمان حضرت علی (علیهالسّلام) پیش آمد، از دید کوتهبینانِ بیبصیرت، شرایط فتنه بود؛ اما در نگاه بصیران تیزبین و مؤمن و حجّتشناس، شرایطی بود که میبایست در رکاب علی (علیهالسّلام) با باطل جنگید. فتنه «خوارج نهروان» نیز همین گونه بود. عدهای فریفته ظاهر آراسته و پیشانیهای پینهبسته و عبادتهای ظاهری آنان میشدند و جنگیدن با آنان را روا نمیدانستند؛ اما تیزبینانِ با بصیرت میدانستند که باید آن «فتنه» را ریشه کن ساخت. این بود که در رکاب امام، با نهروانیان جنگیدند و آنان را به هلاکت رساندند. ۲.۲.۴ - سخن شهید مطهریشهید مطهری تحلیل عمیق و زیبایی از آن جریان باطل که نقاب حق به چهره زده بودند ارائه میدهد و اقدام شجاعانه امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را در ریشه کن ساختن آن خشکه مقدّسهای متحجّر و مغرور، میستاید و مینویسد: «علی بر روی مردم این چنین ظاهر الصّلاح و آراسته، قیافههای حق به جانب، ژندهپوش و عبادت پیشه، شمشیرکشیده و همه را از دم شمشیر گذرانده است... از درسهای بسیار آموزنده تاریخ تشیع خصوصاً و جهان جهان اسلام عموماً همین داستان خوارج است. علی خود به اهمیت و فوقالعادگی کار خود از این جهت واقف است و آن را بازگو میکند. میگوید: فانی فقات عین الفتنة. من چشم این فتنه را در آوردم، غیر از من احدی جرات چنین کاری را نداشت، پس از آن که موج دریای تاریکی و شبههناکی آن بالا گرفته بود و هاری آن فزونی یافته بود.» آن جا هم که خوارج نهروان با شعار «لا حکم الا اللّه» به طغیان بر ضد حکومت علوی پرداختند، امام در ردّ آنان میفرمود: «کلمة حقٍ یراد بها الباطل؛ این سخن حقی است که انگیزه باطل در پشت آن نهفته است». این یعنی همان فتنه؛ آمیختن حق به باطل به قصد فریب مردم. ۲.۳ - آشوب و هرج و مرجکاربرد دیگر فتنه، در مورد بلواها و آشوبها و هرج و مرجهایی است که میان مردم پیش میآید و جان و مال و ناموس مردم به خطر میافتد و امنیت و آسایش از آنان سلب میگردد. به این معنا «فتنهانگیز» به کسی گفته میشود که اختلاف و بلوا پیش آورد و با گفتن حرفها یا انجام برخی کارها وحدت جامعه را به هم بریزد و ناامنی ایجاد کند. حتی گاهی ممکن است حرف حقی فتنهای پدید آورد. سعدی گوید: «دروغ مصلحت آمیز، به ز راستِ فتنه انگیز». قرآن کریم به مسلمانان دستور میدهد با کافرانی که مسلمانان را از شهر و دیار خویش آواره ساختند مبارزه کنند و میفرماید: «و الفتنة اشدّ من القتل؛ فتنه از کشتن شدیدتر است». در آیهای دیگر ضمن دستور به مسلمانان برای جنگ با مشرکان حریمشکن که مسلمانان را از شهر و دیار خود بیرون کردند، میفرماید: «و الفتنة اکبر من القتل؛ فتنه از کشتن بزرگتر است.» از توصیههای پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به امت این بود که: پس از من حوادث و قضایایی پیش خواهد آمد. پس هر کس بخواهد کار این امتِ متحد و منسجم را بر هم زند و تفرقه بیندازد، هر که باشد، گردن او را بزنید. این حکم قاطع نشان میدهد که فتنهانگیزی و بلوا افکنی، رشته همه امور را در هم میریزد و جامعه را به هرج و مرج میکشاند و در شرایط نا امنی، هیچ قانونی را نمیشود اجرا کرد و کارهای علمی و فرهنگی و عمرانی هم تعطیل میشود. این که توصیه شده «جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت»، اشاره به ضرورت مراقبت از زبان و حرفهاست که مفسدهانگیز و فتنهخیز نباشد. درباره سه معنایی که برای «فتنه» گفته شد، سخن بسیار است و شواهد تاریخی فراوان. سزاوار است که درباره این موضوع، کاوش بیشتر شود و نمونههایی از هر یک در جامعه کنونی و تاریخ معاصر و زندگی روزمره، بررسی گردد. ۳ - پانویس۴ - منبعمحدثی، جواد، مجله معارف اسلامی، فروردین و اردیبهشت و خرداد سال ۱۳۸۷، شماره ۷۱، برگرفته از مقاله «فتنهشناسی»، تاریخ ۹۸/۱۱/۱۴. |