صاحبقرانصاحبقران، از القاب احترامآمیز شاهان و سلاطین در زبان فارسی میباشد. ۱ - عنوان صاحبقرانعنوان صاحبقران معمولاً به حاکمی داده میشد که به هنگام قِران سیارات، خاصه قران سعدین، متولد میشد یا مدت حکومتش از سی سال، تجاوز میکرد. با این حال، این لقب برای حکامی نیز به کار رفته است که چنان ویژگیهایی نداشتهاند. ۲ - معنای قرانقران عبارت است از مقارنۀ دو سیاره با درجه و طول مساوی در دایرۀ بروج، که هردو برای رصدکننده دارای یک حالت است. بنابر باورهای قدیم، هنگامی که قران واقع میشد، حوادث خوب یا ناخوشایند رخ میداد و گاه داعیانی پیدا میشدند که زمینۀ خروج خود یا سقوط دولتی را از قبل آماده میکردند و بعداً منجمان درباری نیز این موفقیتها را با قرانهای نجومی تطبیق میدادند. [۱]
ابونصر حسنبنعلی قمی، المدخل الی علم احکام النجوم، ج۱، ص۳۳-۳۴، ترجمۀ قدیم از مترجمی ناشناخته، چاپ جلیل اخوان زنجانی، تهران ۱۳۷۵ش.
(برای اطلاع بیشتردربارۀ درک منجمان قدیم مسلمان از قرانهای نجومی، رجوع کنیدبه [۲]
احمدبنشرفالدین حسین حسینی قمی، خلاصهالتواریخ، ج۱، ص۱۹۹ـ۲۰۸، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش.
. ۳ - کاربرد صاحبقرانصاحبقران، بنا بر کاربردهایش در منابع فارسی تا قرن هشتم و نهم، لقبی بوده که بیشتر بر قدرت و عظمت یک حاکم، دلالت میکرده است. این واژه پیش از عصر تیموری بیشتر معنای وصفی داشته و به جای اسم خاص یا لقب رسمی به کار میرفته است. [۳]
فرخی سیستانی، دیوان حکیم فرخی سیستانی، ج۱، ص۳۹۲، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۷۱ش.
[۴]
تاریخ سیستان، چاپ محمد تقی بهار، ج۱، ص۲۲۴، تهران ۱۳۵۲ش.
[۵]
مسعود سعد سلمان، دیوان مسعود سعد سلمان، ج۱، ص۳۸۶، چاپ رشید یاسمی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۶]
مسعود سعد سلمان، دیوان مسعود سعد سلمان، ج۱، ص۴۲۹، چاپ رشید یاسمی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷]
امیر معزی، دیوان کامل امیر معزی، ج۱، ص۶۸، چاپ ناصر هیری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۸]
امیر معزی، دیوان کامل امیر معزی، ج۱، ص۵۲۳، چاپ ناصر هیری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۹]
امیر معزی، دیوان کامل امیر معزی، ج۱، ص۵۲۹، چاپ ناصر هیری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۱۰]
سوزنی سمرقندی، دیوان حکیم سوزنی سمرقندی، ج۱، ص۸۸، چاپ ناصرالدینشاه حسینی، تهران ۱۳۴۴ش.
[۱۱]
سوزنی سمرقندی، دیوان حکیم سوزنی سمرقندی، ج۱، ص۲۲۷، چاپ ناصرالدینشاه حسینی، تهران ۱۳۴۴ش.
[۱۲]
رشیدالدین وطواط، دیوان رشید الدین وطواط، ج۱، ص۱۷۲، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۳۹ش.
[۱۳]
خاقانی شروانی، دیوان افضلالدین بدیل بن علی نجار خاقانی شروانی، ج۱، ص۱۴۳، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش.
[۱۴]
جوینی، ج۱، ص۱۹۰.
[۱۵]
عباس اقبالآشتیانی، «صاحب قران»، ج۱، ص۸۱ـ۸۲، یادگار، س۳، ش۵، دی ۱۳۲۵ش.
کتبی، مورخ قرن هشتم، در تاریخ آلمظفر [۱۶]
محمود کتبی، تاریخ آل مظفر، ج۱، ص۱۳۱، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۶۴ش.
در ذکر نبرد شاه منصور و سلطان زینالعابدین، که به شکست زینالعابدین و کور شدن چشمان وی انجامید، شاه منصور را صاحبقران ایران و توران نامیده، اما در همان اثر، [۱۷]
محمود کتبی، تاریخ آل مظفر، ج۱، ص۱۳۴، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۶۴ش.
در ذکر لشکرکشی امیر تیمور به قلمروشاه منصور، لقب صاحبقران را برای تیمور به کار برده است. همچنین درگزارشهایی، برخی از حکام محلی نیز در قرن نهم صاحبقران خوانده شدهاند. [۱۸]
سید ظهیر الدین مرعشی، تاریخ گیلان ودیلمستان، ج۱، ص۳۵۳، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۷ش.
[۱۹]
سید ظهیر الدین مرعشی، تاریخ گیلان ودیلمستان، ج۱، ص۳۵۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۷ش.
۴ - لقب صاحبقران اعظمدر دورۀ تیمور، صاحبقران با بسامد بسیار در منابع به کار رفته است. هر چند که گفته شده [۲۰]
کمالالدین عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۴ چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۸۳ش.
تیمور در هنگام قران سعدین یا احسن ساعات متولد شده، ظاهراً این لقب از ابتدا برای او به کار نمیرفته است و بررسی کاربردهای صاحبقران و صاحبقران اعظم در متون دورۀ تیموری نشان میدهد که این القاب بیشتر به مناسبت کشورگشاییها و فتوح چشمگیر تیمور برای او استفاده شده است. [۲۱]
نظامالدین شامی، ظفرنامه، ج۱، ص۲۰، تاریخ فتوحات امیر تیمور گورکانی، چاپ پناهی سمنانی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۲۲]
نظامالدین شامی، ظفرنامه، ج۱، ص۶۰، تاریخ فتوحات امیر تیمور گورکانی، چاپ پناهی سمنانی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۲۳]
نظامالدین شامی، ظفرنامه، ج۱، ص۲۵۰، تاریخ فتوحات امیر تیمور گورکانی، چاپ پناهی سمنانی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۲۴]
نظامالدین شامی، ظفرنامه، ج۱، ص۲۸۳، تاریخ فتوحات امیر تیمور گورکانی، چاپ پناهی سمنانی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۲۵]
حافظ ابرو، زبدةالتواریخ، ج۲، ص۵۴۷، چاپ سید کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش.
[۲۶]
حافظ ابرو، زبدةالتواریخ، ج۲، ص۶۵۸، چاپ سید کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش.
[۲۷]
حافظ ابرو، زبدةالتواریخ، ج۲، ص۷۳۶، چاپ سید کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش.
[۲۸]
شرفالدینعلی یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۲۲۱، چاپ سید سعید میر محمد صادق و عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۲۹]
شرفالدینعلی یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۲۶۷، چاپ سید سعید میر محمد صادق و عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۳۰]
شرفالدینعلی یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۳۲۵، چاپ سید سعید میر محمد صادق و عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۳۱]
شرفالدینعلی یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۳۹۱، چاپ سید سعید میر محمد صادق و عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۳۲]
سید ظهیر الدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ج۱، ص۲۲۴، چاپ محمد حسین تسبییحی، تهران ۱۳۴۵ش.
[۳۳]
ابوالفضل علامی، اکبرنامه تاریخ گورکانیان هند، ج۱، ص۱۲۵، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ۱۳۸۵ش.
[۳۴]
ابوالفضل علامی، اکبرنامه تاریخ گورکانیان هند، ج۱، ص۱۲۹، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ۱۳۸۵ش.
۵ - رواج گسترده صاحبقرانکاربرد این القاب پس از عصر تیموری رواج گستردهای یافت، بویژه در دورۀ صفوی، صاحبقران از القاب پرکاربرد در منابع بوده است. شاه اسماعیل اول لقب صاحبقران داشت، [۳۵]
ملا عبدالفتاح فومنی گیلانی، تاریخ گیلان، ج۱، ص۲۹۳، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۹ش.
[۳۶]
محمدقاسم قاسمیحسینی گنابادی، شاه اسماعیلنامه، ج۱، ص۵۵، چاپ جعفر شجاع کیهانی، تهران ۱۳۸۷ش.
[۳۷]
محمدقاسم قاسمیحسینی گنابادی، شاه اسماعیلنامه، ج۱، ص۶۹، چاپ جعفر شجاع کیهانی، تهران ۱۳۸۷ش.
اما جانشین او، طهماسب، تا سالها پس از آغاز سلطنتش، از این عنوان برخوردار نبود و پیش از آن برای او از القابی همچون خلاصۀ عالمیان، عالمپناه، ظلالله و جز آنها استفاده میشد، [۳۸]
احمدبنشرفالدین حسین حسینی قمی، خلاصهالتواریخ، ج۱، ص۱۷۲، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۳۹]
احمدبنشرفالدین حسین حسینی قمی، خلاصهالتواریخ، ج۱، ص۲۱۷، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۴۰]
احمدبنشرفالدین حسین حسینی قمی، خلاصهالتواریخ، ج۱، ص۲۷۸، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش.
اما ظاهراً پس از چهلمین سال سلطنت، لقب صاحبقران نیز بر القاب او افزوده شد. [۴۱]
احمدبنشرفالدین حسین حسینی قمی، خلاصهالتواریخ، ج۱، ص۴۳۶، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۴۲]
احمدبنشرفالدین حسین حسینی قمی، خلاصهالتواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۴۳]
احمدبنشرفالدین حسین حسینی قمی، خلاصهالتواریخ، ج۱، ص۴۹۰، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۴۴]
احمدبنشرفالدین حسین حسینی قمی، خلاصهالتواریخ، ج۱، ص۴۹۴، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۴۵]
احمدبنشرفالدین حسین حسینی قمی، خلاصهالتواریخ، ج۱، ص۵۰۱، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش.
۶ - صاحبقران عظیمدر زمان شاهعباس اول، اسکندربیک ترکمان به این نکته اشاره کرده است که به کار بردن لقب صاحبقران برای برخی شاهان پیش از شاهعباس بیشتر ناشی از «تکلفات منشیانه و تواضعات مترسلانه» بوده و تنها شاهعباس اول لیاقت این لقب را داشته است. او دلیل این گفتۀ خود را قرانات مختلف آسمانی دانسته که شاهعباس از سر گذرانده و افزوده که این قرانهای عظیم برای هیچکس دیگری رخ نداده است. [۴۶]
اسکندربیک ترکمان، ج۳، ص۱۱۰۲ـ۱۱۰۳.
شاهعباس دوم نیز لقب صاحبقران داشته است. [۴۷]
میرزا محمد طاهر وحید قزوینی، تاریخ جهان آرای عباسی، ج۱، ص۳۳۸، چاپ سید سعید میر محمد صادق، تهران ۱۳۸۳ش.
[۴۸]
میرزا محمد طاهر وحید قزوینی، تاریخ جهان آرای عباسی، ج۱، ص۳۴۱، چاپ سید سعید میر محمد صادق، تهران ۱۳۸۳ش.
[۴۹]
میرزا محمد طاهر وحید قزوینی، تاریخ جهان آرای عباسی، ج۱، ص۳۶۰، چاپ سید سعید میر محمد صادق، تهران ۱۳۸۳ش.
[۵۰]
محمد مفید مستوفی بافقی، جامع مفیدی، ج۳، ص۲۰۴، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۸۵ش.
۷ - معدل صاحبقرانشاردن در همین دوره، صاحبقران را معادل عنوان فرانسوی Lamaitre de lafortune به معنای حاکم به طالع فرخنده و عنوان لاتینی- عبریِ Dominus Sabaoth، [۵۱]
شاردن، سفرنامۀ شاردن، ج۱، ص۳۶۴، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران ۱۳۷۳ش.
[۵۲]
شاردن، سفرنامۀ شاردن، ج۱، ص۳۶۷، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران ۱۳۷۳ش.
به معنای سرورِ بزرگ سپاهیان، دانسته است. از لقب صاحبقران برای برخی سلاطین هند نیز استفاده شده است. برای مثال، فیروزشاه تغلق با این لقب خوانده میشد. [۵۳]
شمس سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهی، ج۱، ص۳۰۵، چاپ ولایت حسین، تهران ۱۳۸۵ش.
در دورۀ گورکانیان هند نیز این لقب معمول بوده است. مثلاً شاهجهان در دورۀ سلطنت خود عنوان صاحبقران یافت [۵۴]
نورالدین محمد توزک جهانگیری، جهانگیر نامه، ج۱، ص۶۳، چاپ محمدهاشم، تهران ۱۳۵۹ش.
[۵۵]
نورالدین محمد توزک جهانگیری، جهانگیر نامه، ج۱، ص۳۲۳، چاپ محمدهاشم، تهران ۱۳۵۹ش.
[۵۶]
نورالدین محمد توزک جهانگیری، جهانگیر نامه، ج۱، ص۵۱۵، چاپ محمدهاشم، تهران ۱۳۵۹ش.
[۵۷]
احمدبنشرفالدین حسین حسینی قمی، خلاصهالتواریخ، ج۱، ص۳۷۳، اسلام، ویرایش دوم، ذیل «Sāhib Kirān» چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش.
۸ - صاحبقران قاجاراز دیگر سلاطینی که بعد از صفویان لقب صاحبقران یافت نادرشاه افشار بود. [۵۸]
محمدهاشم آصف رستمالحکماء، رستمالتواریخ، ج۱، ص۱۸۰، چاپ میترا مهرآبادی، تهران ۱۳۸۳ش.
[۵۹]
محمدهاشم آصف رستمالحکماء، رستمالتواریخ، ج۱، ص۲۱۰، چاپ میترا مهرآبادی، تهران ۱۳۸۳ش.
در دورۀ قاجار نیز لقب صاحبقران برای پادشاهان قاجار به کار میرفت، به ویژه برای دو تن از سلاطین قاجار، یعنی فتحعلیشاه و ناصرالدینشاه، که بیش از سی سال سلطنت کردند و خسرو صاحبقران را بر القاب خود افزودند. [۶۰]
عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج۱، ص۳۸، تهران ۱۳۷۷ش.
[۶۱]
عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج۱، ص۳۹۸، تهران ۱۳۷۷ش.
۹ - صاحبقران عماراتگاهی بناها و عمارات نیز صاحبقران نامیده میشدهاند. برای مثال، در دورۀ شاه سلطان حسین، بندری به نام بندر صاحبقرانی معروف بوده است [۶۲]
محمدابراهیمبن زینالعابدین نصیری، دستور شهریاران، ج۱، ص۲۰۰، چاپ محمد نادر نصیری مقدم، تهران ۱۳۷۳ش.
یا در دورۀ قاجار، در ۱۳۰۷، در محمره (خرمشهر)، حمامی به نام حمام صاحبقرانی ساخته شده است. [۶۳]
حسینقلیخان نظامالسلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظامالسلطنه مافی، ج۲، ص۳۹۶، چاپ معصومه مافی و دیگران، تهران ۱۳۶۲ش.
از همه مشهورتر کاخ صاحبقرانیۀ نیاوران تهران است که کاخ ییلاقی پادشاهان قاجار به حساب میآمده و به مناسبت سی ساله شدن سلطنت ناصرالدینشاه، به دستور او صاحبقرانیه خوانده شده است. [۶۴]
غلامحسین افضلالملک، افضلالتواریخ، ج۱، ص۲۸، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش.
۱۰ - صاحبقران کتابهاعلاوه بر این، عنوان صاحبقرانی در نام برخی از کتابها نیز به کار رفته است، از جمله مجلسی اول کتاب من لایحضرهالفقیه ابنبابویه قمی را، به امرشاهعباس دوم، به فارسی ترجمه کرد و آن را لوامع صاحبقرانی نامید [۶۵]
ج۵، ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات ایران، تهران ۱۳۷۰ش.
(۳)، ص۱۴۶۹). همچنین در دورۀ قاجار برخی از کتابهای تاریخی با عنوان صاحبقرانی تالیف میشدند. برای مثال، شیرازی خاوری (متوفی ۱۲۶۶)، از منشیان دربار فتحعلیشاه، جلد دوم کتاب تاریخ ذوالقرنین خود را، که دربارۀ فتحعلیشاه بوده، رسالۀ صاحبقران نامیده است. [۶۶]
میرزا فضلالله شیرازی خاوری، تاریخ ذوالقرنین، ج۱، ص۳، چاپ ناصر افشارفر، تهران ۱۳۸۰ش.
از دیگر منابع تاریخی دربارۀ فتحعلیشاه که نام صاحبقرانی دارد، تاریخ صاحبقرانی محمود میرزا قاجار است [۶۷]
محمدتقی نوری، اشرفالتواریخ، ج۱، ص بیست وچهار، چاپ سوسن اصیلی، تهران ۱۳۸۶ش.
[۶۸]
محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۵۲۹، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۷ش.
۱۱ - سکه صاحبقرانیدر دورۀ قاجار، سکهای به نام صاحبقرانی رواج یافت. البته پیش از آن نیز شاهعباس دوم در ۱۰۵۹، شاه صفی دوم/ سلیمان در ۱۰۷۷ و ۱۰۷۹، طهماسب دوم در ۱۱۳۵ در قزوین، عباس سوم در ۱۱۴۵ در اصفهان، نادرشاه در ۱۱۵۰ در شیراز و در ۱۱۵۲ در اصفهان، و شاهرخ افشار در حدود ۱۱۶۱ـ۱۱۶۳ سکههایی ضرب کرده بودند که صاحبقرانی نامیده میشد و این کلمه روی آنها حک شده بود، [۶۹]
ابراهیم پورداوود، هرمزدنامه، ج۱، ص۲۳۵، تهران ۱۳۳۱ش.
[۷۰]
اسناد و مکاتبات سیاسی ایران از سال ۱۰۳۸تا ۱۱۰۵ با یادداشتهای تفصیلی، چاپ عبدالحسین نوایی، ج۱، ص۲۲۴، تهران ۱۳۶۰ش.
اما هیچکدام از این سکهها، که اغلب برای اعلام سلطنت ضرب شده بودند، همچون سکۀ فتحعلیشاه عمومیت نیافتند. در اواخر دورۀ فتحعلیشاه به جای آنکه یک تومان را به هشت ریال تقسیم کنند، به ده ریال تقسیم کردند و بر روی سکه، کلمۀ صاحبقران را بر نام فتحعلیشاه افزودند. سکۀ یک ریالی را صاحبقران گفتند و سپس این کلمه مختصر و در زبان مردم به قران تبدیل شد. [۷۱]
محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج۳، ص۱۵۶۸، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۷ش.
[۷۲]
عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج۱، ص۳۸ـ۳۹، تهران ۱۳۷۷ش.
[۷۳]
عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج۱، ص۳۹۸، تهران ۱۳۷۷ش.
۱۲ - فهرست منابع(۱) عباس اقبالآشتیانی، «صاحب قران»، یادگار، س۳، ش۵، دی ۱۳۲۵ش. (۲) ابوالفضل علامی، اکبرنامه تاریخ گورکانیان هند، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ۱۳۸۵ش. (۳) اسکندربیک ترکمان. (۴) اسناد و مکاتبات سیاسی ایران از سال ۱۰۳۸تا ۱۱۰۵ با یادداشتهای تفصیلی، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۶۰ش. (۵) محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران ۱۳۶۷ش. (۶) غلامحسین افضلالملک، افضلالتواریخ، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش. (۷) امیر معزی، دیوان کامل امیر معزی، چاپ ناصر هیری، تهران ۱۳۶۲ش. (۸) ابراهیم پورداوود، هرمزدنامه، تهران ۱۳۳۱ش. (۹) تاریخ سیستان، چاپ محمد تقی بهار، تهران ۱۳۵۲ش. (۱۰) نورالدین محمد توزک جهانگیری، جهانگیر نامه، چاپ محمدهاشم، تهران ۱۳۵۹ش. (۱۱) جوینی. (۱۲) حافظ ابرو، زبدةالتواریخ، چاپ سید کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش. (۱۳) احمدبنشرفالدین حسین حسینی قمی، خلاصهالتواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران ۱۳۸۳ش. (۱۴) خاقانی شروانی، دیوان افضلالدین بدیل بن علی نجار خاقانی شروانی، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ش. (۱۵) محمدهاشم آصف رستمالحکماء، رستمالتواریخ، چاپ میترا مهرآبادی، تهران ۱۳۸۳ش. (۱۶) رشیدالدین وطواط، دیوان رشید الدین وطواط، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۳۹ش. (۱۷) کمالالدین عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۸۳ش. (۱۸) سوزنی سمرقندی، دیوان حکیم سوزنی سمرقندی، چاپ ناصرالدینشاه حسینی، تهران ۱۳۴۴ش. (۱۹) شاردن، سفرنامۀ شاردن، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران ۱۳۷۳ش. (۲۰) نظامالدین شامی، ظفرنامه، تاریخ فتوحات امیر تیمور گورکانی، چاپ پناهی سمنانی، تهران ۱۳۶۳ش. (۲۱) میرزا فضلالله شیرازی خاوری، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران ۱۳۸۰ش. (۲۲) ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات ایران، تهران ۱۳۷۰ش. (۲۳) شمس سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهی، چاپ ولایت حسین، تهران ۱۳۸۵ش. (۲۴) فرخی سیستانی، دیوان حکیم فرخی سیستانی، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران ۱۳۷۱ش. (۲۵) ملا عبدالفتاح فومنی گیلانی، تاریخ گیلان، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۹ش. (۲۶) میرزا محمد طاهر وحید قزوینی، تاریخ جهان آرای عباسی، چاپ سید سعید میر محمد صادق، تهران ۱۳۸۳ش. (۲۷) ابونصر حسنبنعلی قمی، المدخل الی علم احکام النجوم، ترجمۀ قدیم از مترجمی ناشناخته، چاپ جلیل اخوان زنجانی، تهران ۱۳۷۵ش. (۲۸) محمود کتبی، تاریخ آل مظفر، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۶۴ش. (۲۹) محمدقاسم قاسمیحسینی گنابادی، شاه اسماعیلنامه، چاپ جعفر شجاع کیهانی، تهران ۱۳۸۷ش. (۳۰) سید ظهیر الدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، چاپ محمد حسین تسبییحی، تهران ۱۳۴۵ش. (۳۱) سید ظهیر الدین مرعشی، تاریخ گیلان ودیلمستان، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۴۷ش. (۳۲) محمدابراهیمبن زینالعابدین نصیری، دستور شهریاران، چاپ محمد نادر نصیری مقدم، تهران ۱۳۷۳ش. (۳۳) عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، تهران ۱۳۷۷ش. (۳۴) محمد مفید مستوفی بافقی، جامع مفیدی، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۸۵ش. (۳۵) مسعود سعد سلمان، دیوان مسعود سعد سلمان، چاپ رشید یاسمی، تهران ۱۳۶۲ش. (۳۶) حسینقلیخان نظامالسلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسین قلی خان نظامالسلطنه مافی، چاپ معصومه مافی و دیگران، تهران ۱۳۶۲ش. (۳۷) محمدتقی نوری، اشرفالتواریخ، چاپ سوسن اصیلی، تهران ۱۳۸۶ش. (۳۸) شرفالدینعلی یزدی، ظفرنامه، چاپ سید سعید میر محمد صادق و عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۸۷ش. (۳۹) EI۲, sv “Sāhib Kirān”, by TW Haig. ۱۳ - پانویس
۱۴ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «صاحبقران»، شماره۷۳۰۱. ردههای این صفحه : مقالات دانشنامه جهان اسلام
|