زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه
 

بغ





بَغ، واژه قدیمی ایرانی به معنای خدا ، ایزد، بخشنده ( روزی ) است.


۱ - ریشه، صفت فاعلی و مفعولی بغ



از ریشه ـ bhag هند و اروپایی و مصدر ـ bag ایران باستان به معنای بخش کردن که صفت فاعلی آن «بخشنده» معنی خدا به خود گرفته است و صفت مفعولی آن همان است که « بخت » شده.

۲ - بغ در فرهنگ‌های مختلف



در فارسی باستان ـ baga ، در اوستای گاهانی ـ baga ، در اوستایی ba، در هندی باستان ـ bhؤga ، در فارسی میانه bay/bag،gجدید ـ a در پارتی bag ، در فارسی میانه تورفانی by، در bag سغدی
[۱] بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی، ج۱، ص۱۰۰، تهران ۱۳۷۴ش.
، در بلخی bago است که، در فارسی دری، درb g-/ g bدر سغدی بودایی ـ واژه های فغ (بُت)، فغستان (بتخانه)، فغفور (شاهزاده، لقب پادشاهان چین)، بغستان/ بهستان/ بیستون ، انباغ، بغیاز/ فغیاز (شاگردانه)، و باغ برجای مانده است.
[۲] م مقدم، چند نمونه از متن نوشته های فارسی باستان با واژه نامه، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، ش ۴ ایران کوده، تهران ۱۳۳۷ش.
[۳] اوستا. یشت ها ، گزارش پورداود، ج۱، ص۱۴۵، پانویس۱، تهران ۱۳۴۷ش


۳ - اولین واژه بغ



به این واژه نخستین بار در ترکیب bagadati در کتیبه سارگون، پادشاه آشور (۷۲۱ـ ۷۰۵ ق م) که نام یک ایرانی است برمی خوریم.
[۴] محمدتقی بهار، سبک شناسی، ج۱، ص۳۱، پانویس ۲، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۱ش).


۴ - معنی بغ در اوستا



baga در اوستای گاهانی¦این واژه یک بار به صورت ـ
[۵] اوستا. یسنا ، هایِ ۳۲، بند ۸، بمبئی ( تاریخ مقدمه ۱۳۱۲ ش )
به معنای خدا آمده است
[۶] اوستا. یشت ها ، گزارش پورداود، ج۱، ص۲۵، پانویس۱، تهران ۱۳۴۷ش
و در اوستایی جدید بیش‌تر به معنای ایزد و گاه نیز به معنای بهره و بخش است.
[۷] اوستا. یشت ها ، گزارش پورداود، ج۱، ص۲۵، پانویس۱، تهران ۱۳۴۷ش
در هاتهای ۱۹ تا ۲۱ یسنا نیز «بَغان یشت» به معنای «سرود ستایش ایزدان» گفته شده است، و آن تفسیر سه دعا یا نماز مشهور اهونور، اشم وُهو و ینگهه هاتم است که در حقیقت بقایایی است از سومین نسک اوستا به نام «بغ نسک» است.
[۸] اوستا. یسنا ، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۴، بمبئی ( تاریخ مقدمه ۱۳۱۲ ش )


۵ - معنی بغ در زبان‌های ایرانی میانه



در زبان‌های ایرانی میانه، «بغ/ بَیْ» نه تنها در معنای خدا و ایزد بلکه به صورت عنوانی احترام آمیز برای شاهان و بلندپایگان به کار رفته است، مثلاً در زبان بلخی ao § i bago s ki § kanes «اعلیحضرت پادشاه کانیشکا»، در a §¦ i ¦ a § bay s و Hormazd ¦کتیبه شاپور در کعبه زردشت buhr o¦ oy ba و در فارسی میانه زردشتی im bay یا y bay gahan s § sکاربردی نظیر «اعلیحضرت» دارند.
[۹] دن مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ج۱، ص۵۱، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران ۱۳۷۳ ش.


۶ - استفاده از لفظ بغ




۶.۱ - نام هفتم سال


لفظ بغ گاهی به ایزد مهر اختصاص یافته و به جای آن به کار رفته است، چنانکه ¦ماه هفتم سال ( مهرماه ) در کتیبه‌های هخامنشی ـ gayadi Ba (ماه پرستش بغ) نامیده شده است.

۶.۲ - نام جشن پاییزی


جشن پاییزی که در مغرب ایران با اسم میترا و جشن مهرگان نامگذاری شده بود، در مشرق ایران به نام بغا برگزار می‌شده و جشن بغاکان/ بغکان نام داشته است.
[۱۰] مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج۱، ص۷۷، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران ۱۳۷۴ـ۱۳۷۵ ش.
این همان عیدی است که ابوریحان بیرونی از آن با نام «فغکان» یاد کرده و آن را به سغدیان نسبت داده است.
[۱۱] مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج۱، ص۲۶۸، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران ۱۳۷۴ـ۱۳۷۵ ش.


۷ - معنی واژه بهاگا



«بهاگا»، صورت ریگ ودایی این واژه، ظاهراً نام ایزد نیک‌بختی و سعادت است. معنای اسم عام «بهاگا» نصیب یا بهره است که مراد از آن بهره و نصیب از خوبی‌ها و برکت‌های دنیاست، پس معنای آن « بخت یا اقبال » هم می‌تواند باشد.
[۱۲] مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج۱، ص۷۶-۷۷، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران ۱۳۷۴ـ۱۳۷۵ ش.


۸ - لفظ بغ در سایر منابع



منبع دیگری که در آن لفظ بغ بفراوانی دیده می‌شود، اسامی خاص بازمانده از روزگار هخامنشیان و Baga-da¦ساسانیان است، غیر از جاینامهای جغرافیایی، مانند ta بغداد ، Bagadana (معبد خدایان)، Bagawan، ناحیه‌ای در شمال شرقی آذربایجان ، بغلان نام منطقه‌ای در شمال شرقی افغانستان ، ـ Bagastana = بغستان بیستون ، و چندنام خاص نظیر ـ Bagabigna وـ a § bagabuxs و ta § Bagazus که در کتیبه های هخامنشی به چشم می‌خورد، در لوحه‌های گلی عیلامی تخت جمشید بیش از سی نام کشف شده که جزء اول آن‌ها همین واژه است. چون این اسامی به خط هجایی عیلامی نوشته شده غالباً بازسازی و آوانگاری ایرانی آن با دشواری‌هایی مواجه است. در سکه‌ها و مهرهای دوره ساسانی نیز به تعدادی عنوان و نام خاص برمی خوریم که با Bay ترکیب شده‌اند، مانند Baya ، ihr § n¦ Baya ، n-rad ¦ Bay-adu ، n-bay ¦Bay-adur ، r-Farrbay Bay-t ، abuhr §i ¦ Bay-ra .Bay-Ohrmazd ، r ¦ Va ، d ¦ bara ¦Bay-c a § Bay-s¦ he ¦ Bay pasu ، n ¦ ra ¦Bay-s ، n

۹ - منابع



(۱) محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، ترجمه آثار الباقیه ابوریحان بیرونی، به قلم اکبر دانا سرشت، تهران ۱۳۲۱ ش.
(۲) اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۳) اوستا یسنا، بمبئی (تاریخ مقدمه ۱۳۱۲ ش).
(۴) اوستا یشت‌ها، گزارش پورداود، تهران ۱۳۴۷ش.
(۵) مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران ۱۳۷۴ـ۱۳۷۵ ش.
(۶) محمدتقی بهار، سبک شناسی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۱ش).
(۷) بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی، تهران ۱۳۷۴ش.
(۸) م مقدم، چند نمونه از متن نوشته‌های فارسی باستان با واژه نامه، ش ۴ ایران کوده، تهران ۱۳۳۷ش.
(۹) دن مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران ۱۳۷۳ ش.

۱۰ - پانویس


 
۱. بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی، ج۱، ص۱۰۰، تهران ۱۳۷۴ش.
۲. م مقدم، چند نمونه از متن نوشته های فارسی باستان با واژه نامه، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، ش ۴ ایران کوده، تهران ۱۳۳۷ش.
۳. اوستا. یشت ها ، گزارش پورداود، ج۱، ص۱۴۵، پانویس۱، تهران ۱۳۴۷ش
۴. محمدتقی بهار، سبک شناسی، ج۱، ص۳۱، پانویس ۲، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۱ش).
۵. اوستا. یسنا ، هایِ ۳۲، بند ۸، بمبئی ( تاریخ مقدمه ۱۳۱۲ ش )
۶. اوستا. یشت ها ، گزارش پورداود، ج۱، ص۲۵، پانویس۱، تهران ۱۳۴۷ش
۷. اوستا. یشت ها ، گزارش پورداود، ج۱، ص۲۵، پانویس۱، تهران ۱۳۴۷ش
۸. اوستا. یسنا ، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۴، بمبئی ( تاریخ مقدمه ۱۳۱۲ ش )
۹. دن مکنزی، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ج۱، ص۵۱، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران ۱۳۷۳ ش.
۱۰. مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج۱، ص۷۷، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران ۱۳۷۴ـ۱۳۷۵ ش.
۱۱. مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج۱، ص۲۶۸، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران ۱۳۷۴ـ۱۳۷۵ ش.
۱۲. مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج۱، ص۷۶-۷۷، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران ۱۳۷۴ـ۱۳۷۵ ش.


۱۱ - منبع


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بغ»، شماره۱۴۷۱.    


رده‌های این صفحه : واژه شناسی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.