باعثالباعِث، از نامهای خداوند است. ۱ - مصادیق واژه الباعِث در آیات و ادعیهدر قرآن به همین صورت و با مشتقات ۶۷ بار آمده است. و در دعای جوشن کبیر (بند ۳۳)، که جامع اسماءالله است، به صورت «یا باعثُ یا وارث » [۲]
مصباح الکفعمی، ص۲۵۱.
[۳]
البلد الأمین، ص۴۰۵.
دیده میشود.از مادة «بَعْث » به معنای برانگیختن و معادل «إثارة » (برانگیختن زمین به قصد آباد کردن آن ) است: "وَ أَثَارُوا اْلاَرْضَ وَ عَمَروُهَا"؛و در زمین دگرگونی به وجود آوردند و باعث آبادانیش شدند. ۲ - ریشه بُعْثِرَراغب اصفهانی ذیل «بُعْثِرَ» احتمال میدهد که فعل رباعی «بُعْثِرَ»، مانند فعلهای هَلَّلَ و بَسْمَلَ که از لااله الاّالله و بسم الله الرّحمن الرّحیم ساخته شدهاند، از دو فعل ثلاثی مجهول بُعِثَ و اُثیرَ ساخته شده و به معنی زنده شدن همراه با زیر و رو گردیدن است. "وَ أِذاالْقُبورُ بُعْثِرَتْ"؛آنگاه که قبرها زیر و زبر شوند. "اَفَلا یَعْلَمُ اِذا بُعْثِرَ ما فی القُبُورِ"؛آیا نمیداند که چون آنچه در گورهاست زنده شود. ۳ - معانی بَعْث در قرآنمعانی دیگر بعث در قرآن و سایر متون از این قرار است: ۱. باز آفریدن، دوباره زنده کردن. باعث با این معنی مترادف است با مُحیی، مُعید، حاشر، ناشر، جامع النّاس لیوم القیامه و نظایر آن، که همه بر قدرت خدا دلالت دارد. ۲. زنده کردن در برزخ و پیش از روز رستاخیز. "یا باعثُ فی البرزخ"؛ای زنده کننده در برزخ. ۳. زنده کردن در روز رستاخیز. "وَ اَنَّ السَّاعَةَ اَتَیةٌ لارَیْبَ فیها وَ اَنَّ الله یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبُورِ"؛و به راستی در رستاخیز شکی نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبرها آرمیدهاند زنده میکند. [۱۰]
اشتقاق اسماءالله، زجاجی، ص۱۶۸.
[۱۱]
المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءالله الحسنی، غزالی، ص۱۳۳.
[۱۲]
الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، ابوحاتم رازی، ج۲، ص۱۱۸.
[۱۳]
التحبیر فی التذکیر، قشیری، ص۶۸.
[۱۴]
الارشاد، امام الحرمین، ص۸۷.
[۱۵]
شرح اسماءالله الحسنی، فخر رازی، ص۲۸۵، به نقل از ژیماره.
[۱۶]
کتاب الاسماء و الصفات، بیهقی، ص۱۰۷.
نیز این معنی را بر سایر معانی مقدم دانستهاند. ۴. گرفتن دست افتادگان و برخیزاندن آنان. "... هو الذی یَبْعَثُ عبادَه عند السّقطه، و یَبْعَثُهم بعدَ الصَرْعة"؛ [۱۷]
کتاب الاسماء و الصفات، بیهقی، ص۱۰۷.
او بندگان را هنگام افتادن و بعد از زمین خوردن بلند میکند.۵. برگماشتن. "اِنَّ اللّ'هَ قَدْ بَعَثَ لَکُم طالُوتَ مَلِکاً"؛خداوند طالوت را برای زمامداری شما برانگیخته است. ۶. واداشتن. " فَبَعَثَالله غُراباً یَبْحَثُ فِی الاَرضِ"؛خداوند کلاغی را واداشت تا زمین را بکاود. ۷. تحریک و تحریض. "یَبْعَثُ الخواطرَ فی القلوب"؛ [۲۰]
التحبیر فی التذکیر، قشیری، ص۶۸.
خداوند افکار آدمی را برای کار نیک یا بد موجب میشود.۸. عروج دادن آدمی پس از هبوط. [۲۱]
شرح اسماءالله الحسنی، فخر رازی، ۲۸۵.
۹. فرستادن، مبعوث کردن. "و لَقَدْ بَعَثْنَا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً"؛ما برای هر امتی رسولی فرستادیم. ابن فورک، [۲۳]
مجرد مقالات الاشعری، ابن فورک، ص۵۴.
بغدادی [۲۴]
کتاب اصول الدین، بغدادی ، ص۱۲۴.
این معنی را در درجة اول و ابوحاتم رازی [۲۵]
الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة، ابوحاتم رازی، ج۲، ص۱۱۸.
، قشیری [۲۶]
التحبیر فی التذکیر، قشیری، ص۴، ص۲۲.
، امام الحرمین [۲۷]
الارشاد، امام الحرمین، ص۸۷.
و فخررازی [۲۸]
شرح اسماءالله الحسنی، فخررازی، ص۲۸۵.
آن را در درجة دوم قرار دادهاند.راغب اصفهانی، بعث را ذیل همین واژه فقط به معنای برانگیختن و فرستادن دانسته است. ۱۰. از خواب بیدار کردن. "وِ هو الَّذی یَتَوَفّ'یکُم بالَّیْلِ وَ یَعلَمُ م'ا جَرَحْتُم بالنّه'ار ثُمَّ یَبْعَثُکُم فیهِ لیُقْضی ' اَجَلٌ مُسَمّی"؛اوست که در شب شما را قبض روح میکند و کردار روزتان را میداند. شما را در روز بر میانگیزاند تا موعد سرآید. علاوه بر اینها، "بعث" به معنای نصب حکمیت برای فیصله دادن به اختلاف زوجینو "انبعاث" به معنای همت گماردن و بر پاخاستنبهکار رفته است. البته بیشتر این معانی در نفس کلمة برانگیختن، که برابر بعث است، وجود دارد و از آن دریافت میشود. ۴ - منابع برای مطالعهابن بابویه، التوحید. ابن فورک، مجرد مقالات الاشعری. احمد بن حمدان ابوحاتم رازی، کتاب الزینة فی الکلمات الاسلامیة العربیة. عبدالملک بن عبدالله امام الحرمین، الارشاد. عبد القاهربن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین. احمد بن حسین بیهقی، کتاب الاسماء و الصفات. دعای جوشن کبیر، کلیات مفاتیح الجنان، تألیف عباس قمی. حسین بن محمد راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن. عبدالرحمان بن اسحاق زجاجی، اشتقاق اسماءالله. هادی بن مهدی سبزواری، شرح الاسماء الحسنی. محمد بن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءالله الحسنی. محمد بن عمر فخررازی، شرح اسماءالله الحسنی. عبدالکریم بن هوازن قشیری، التحبیر فی التذکیر (شرح اسماءالله الحسنی). عبدالکریم بن هوازن قشیری، الفصول فی الاصول. ۵ - پانویس
۶ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باعث»، شماره۲۴۷. |