اساطیراساطیر بمعناب نوشتهها، سخنان بىسامان و افسانهها است. ۱ - معنای لغویفرهنگ نویسان عربی، اساطیر را برگرفته از ریشه «سط ر» (نوشتن) دانستهاند [۳]
ترتیبالعین، ص۳۷۳.
؛ اما درباره مفرد و معنای آن دیدگاه یکسانی ندارند. اکثر قریب به اتفاق واژه شناسان نخستین [۵]
الغریبین، ج۳، ص۸۹۳.
[۶]
ترتیبالعین، ص۳۷۳.
و متأخر عربی [۸]
القاموسالمحیط، ج۱، ص۵۷۳.
با اندکی تفاوت، أساطیر را جمع «اُسطورَة» بر وزن اُحدوثه و أحادیث، و بهمعنای سخنان بیسامان [۱۰]
ترتیب العین، ص۳۷۳.
[۱۱]
لسان العرب، ج۶، ص۲۵۷.
[۱۲]
القاموس المحیط، ج۱، ص۵۷۳.
و برخی نیز آن را بهمعنای اباطیل أکاذیب ، نوشتهها [۱۷]
لسان العرب، ج۶، ص۲۵۷.
[۱۸]
اقرب الموارد، ج۲، ص۶۶۴.
، حکایتها [۱۹]
اقرب الموارد، ج۲، ص۶۶۴.
ترجمه کردهاند. نیز گفته شده:جمع اَسْطار (جمع سَطْر = یک ردیف واژه، درخت و...) بهمعنای سخنانِ مکتوبِ شگفت [۲۳]
اقرب الموارد، ج۲، ص۶۶۴.
یا جمع إِسْطار بهمعنای گفتار ناهمگون و بیسامان [۲۴]
لسان العرب، ج۶، ص۲۵۷.
[۲۵]
اقرب الموارد، ج۲، ص۶۶۴.
یا جمع بدون مفرد، مانند ابابیل است. [۲۶]
الغریبین، ج۳، ص۸۹۳.
بنابر دیدگاه برخی پژوهشگران واژههای قرآن ، اساطیر (جمع اُسطوره) بهمعنای نوشتههای دروغین و ساختگی [۲۸]
التحقیق، ج۵، ص۱۲۴.
بوده، ظاهراً فقط بر چنین نوشتههایی اطلاق میشود [۲۹]
مقاییس اللغه، ج۳، ص۷۲.
دیدگاه لغت شناسان درباره ریشه لغوی اساطیر، در نتیجه غیر معرّب بودن آن با دیدگاه پارهای از زبان شناسان تأیید میشود. این گروه معتقدند که واژه آکِدی sataru بهمعنای نوشتن با ریشه واژه آرامی = سریانی بهمعنای «سند و نوشته» ارتباط دارد و ۲ واژه یادشده در کتیبههای عربستان جنوبی بهصورت، بهمعنای نوشتن و بهمعنای کتیبه دیده میشود [۳۰]
واژههاى دخيل، ص۱۱۴ـ۱۱۵
[۳۱]
واژههاى دخيل، ص۲۵۸.
این دو دیدگاه با روایت سیوطی سازگار است که براساس آن، ابنعباس با ترجمه «مسطور» ) به «مکتوب» و «اُسطور» به «کتاب» آن دو را از واژگان زبان حمیری (از قبایل بسیار معروف عربستان جنوبی) معرفی کردهاست [۳۴]
الاتقان، ج۱، ص۲۸۴.
قراینی چون فقدان شاهدی مستند برای کاربرد اساطیر در آثار عربی پیش از اسلام و نیز در احادیث اسلامی، اختلاف ارباب لغت و تأثیر پذیری آنان از مفسران نخستین در معنا و مفرد آن، نشان میدهد که این واژه چنانکه برخی نیز تصریح کردهاند [۳۵]
الاساطیر، ص۱۶.
، نخستین بار در قرآن بهکار رفتهاست.همچنین برخی از خاورشناسان، اسطوره را معرّب واژه یونانی هیستوریا/ historia بهمعنای سخن و خبر راست یا جستوجوی راستی میدانند [۳۶]
واژههای دخیل، ص۱۱۴.
[۳۷]
امثال قرآن، ص۱۰.
[۳۸]
فرهنگنامه ادبی فارسی، ج۲، ص۹۱.
که در انگلیسی نیز به ۲ صورت story به معنای داستان و قصه تاریخی و Historyبهمعنای تاریخ، روایت ، گزارش و... بهکار میرود. [۳۹]
شناخت اسطورههای ملل، ص۱۹.
به رغم پذیرش این دیدگاه از سوی شمار قابل توجهی از پژوهشگران و فرهنگ نویسان، نقدهای زبان شناختی وارد بر آن بیپاسخ مانده است [۴۰]
واژههای دخیل، ص۱۱۴.
در زبان فارسی نیز متأثر از عربی معانی سخنان پریشان و بیسامان، بیهودهها، افسانها، افسانههای باطل، قصههای دروغ، اباطیل و اکاذیب برای اساطیر گفته شده است [۴۱]
لغت نامه، ج۲، ص۱۷۰۰.
۲ - اسطوره در اصطلاحاسطوره دراصطلاح رشتههایی چون تاریخ ادیان ، فلسفه تاریخ و دینشناسی، به عنوان معادلبرای واژه انگلیسی میث/ mytheبهکارمیرود و واژگانی چون میثولوژی/ mythologie بهمعنای دانش اسطورهشناسی و میثوگرافی/ mythographie بهمعنای اسطوره نگاری از این واژه گرفته شده است. واژه شناسان mythe را در اصل برگرفته از واژه یونانی muthosمیدانند [۴۲]
گذر از جهان اسطوره، ص۲.
muthos هرگز بهمعنای روایت یا حکایت افسانهای نبوده [۴۳]
رؤیا، حماسه، اسطوره، ص۲.
[۴۴]
گذر از جهان اسطوره، ص۲.
؛ بلکه بهمعنای کلمه یا سخن و گفتار است و به عنوان مبدأ اشتقاق mythe، «کلمه» و «گفتار» ی است که در توصیف و دلالت بر تاریخ خدایان و موجودات فرا بشری بهکار میرود اسطوره بهمعنای دقیق اصطلاحی آن (mythe) به دستهای از گزارههای دینی ( دین بهمعنای عام) گفته میشود که با ساختار روایی داستانی و خاستگاهی غالباً ناشناخته، از شخصیتها، حوادث، روابط، سرزمینها، اماکن و اموری حکایت میکند که فرا طبیعی، خارق العادة و قدیمی بودن از ویژگیهای اصلی آن بوده، کاملاً با واقعیتهای روز مره زندگی ما تفاوت دارند. شخصیتهای اساطیری اغلب، خدایان و آلههها و گاه حیوانات، گیاهان ، کوهها ، یا رودخانهها هستند مضامین اساطیری از قبیل معنای مرگ و زندگی، راز هبوط، سرنوشت بشر و... بیشمار بوده، ازجمله دل مشغولیهای جاودانه آدمی است [۴۵]
اسطوره در جهان امروز، ص۱۲.
؛ اما از آنجا که اساطیر همواره به زمان آغازین و خاستگاه امور میپردازد، تکوینشناسی و چگونگی پیدایش جهان ، انسان و بسیاری دیگر از پدیدهها از مضامین اصلی آن است. اسطوره در بسیاری از سنتها، اعمال، مکانها و اشیای مقدس به چشم میخورد و در واقع کل حیات دینی جامعهای را بیان میکند. کار کرد آن در پاسخ به اموری چون پیدایش یک جامعه، معنای یک رسم، دلیل پیدایش یک آیین و مناسک خاص، چرایی حرمت برخی امور، دلیل مشروعیت یک اقتدار خاص، سبب مرگ و رنج انسان و... نهفته است براین اساس اساطیر نوعی نگرش به هستی و جهان بینی است. [۴۶]
رؤیا، حماسه، اسطوره، ص۷.
اساطیر، متأثر از تفاوت فرهنگها و با داشتن ویژگیهای مشترک، از تنوع شگفتی برخوردار بوده، از دیر بازبهسبب واژههای خاص بهکار رفته در آن، مورد توجّه بوده و با رویکردهای گوناگون مورد پژوهش قرار گرفته است. پژوهشهای اساطیری، گستره وسیعی از نظریهها را در بر میگیرد که برخی ناظر بهگونهای خاص از اساطیر و بعضی دیگر در فرهنگ ویژهای صادق است و شماری نیز تنها برجنبهای از اسطوره استوار است؛ ازاینرو نمیتوان به نظریه واحدی دست یافت و با تحلیل اسطوره براساس آن به نتایجی همه جانبه رسید. [۴۷]
شناخت اسطورههای ملل، ص۲۴.
[۴۸]
گذر از جهان اسطوره، ص۲۳.
۳ - واژه اساطیر در قرآنواژه اساطیر در قرآن ۹ بار، در سورههای انعام انفال نحل مؤمنون فرقان نمل احقاف قلم مطففین و همه جا بهصورت ترکیب «اَساطیر الاَوّلین» بهکار رفتهاست. برخلاف پندار برخی مفسران و نویسندگان [۶۸]
الفن القصصی، ص۱۱۷-۱۲۰.
که نسبت اساطیر را فقط متوجه قصههای قرآن میدانند و نه همه آیات آن، آیات مربوط در ۲ دسته جای میگیرد: سورههای انعام انفال نحل فرقان قلم مطففین همه آیات قرآن و در سورههای مؤمنون نمل احقاف و عده زنده شدن مردگان ( معاد) اساطیر خوانده شده است.مفسران در کنار پرداختن به ریشه و مفرد اساطیر برداشتهای متفاوت، ولی قابل جمعی از آن دارند. اغلب آنها چون ثعالبی [۸۷]
تفسیر ثعالبی، ج۱، ص۴۷۴.
، طبری [۸۸]
جامع البیان، مج۶، ج۹، ص۳۰۴-۳۰۵.
، ابنقتیبه ، واحدی [۹۰]
الوسیط، ج۲، ص۲۶۲.
، بغوی ؛ طبرسی [۹۲]
مجمع البیان، ج۴، ص۴۴۴.
[۹۳]
مجمع البیان، ج۴، ص۴۴۲.
، قُرطُبی ، آلوسی به تبع مفسران نخستین چون ابنعباس [۹۷]
التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۱۸۸.
، ضحاک [۹۸]
مجمع البیان، ج۴، ص۴۴۴.
و ابنجریح [۹۹]
جامع البیان، مج۶، ج۹، ص۳۰۵.
، آن را نوشتههای پیشینیان درباره سرگذشت، سخنان، داستانها و حوادث زندگی خویش، معنا کردهاند. فخر رازی با پذیرش این معنا آن را به جمهور مفسران نسبت میدهد. [۱۰۰]
التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۱۸۸.
گروهی دیگر به تبع قُتاده آن را بهمعنای نوشتههای پیشینیان با درون مایهای از خرافات و اباطیل اکاذیب [۱۰۵]
تفسیر الجلالین، ص۱۸۳.
[۱۰۶]
تفسیر الجلالین، ص۱۳۳.
غیر واقعی [۱۰۷]
أسطور نسفی، ج۳، ص۱۲۸.
، و غیر قابل اعتماد دانستهاند. «سخنان مسجّع» و «تُرَّهات» بهمعنای مطالب دشوار و پیچیده نیز از برخی مفسران نخستین گزارش شده است. [۱۰۹]
جامع البیان، مج۵، ج۷، ص۲۲۶.
[۱۱۰]
التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۱۸۸.
قراینی که نظریه جمهور مفسران را تأیید میکند عبارتند از:۱. ریشه لغوی اساطیر؛ ۲. قراین قابل توجهی از آیات مربوط، مانند:«قالوا قَد سَمِعنا لَو نَشاءُ لَقُلنا مِثلَ هذا»، «واَعانَهُ عَلَیهِ قَومٌ ءاخَرُونَ» و «اکتَتَبَها» بهویژه با توجه به شأن نزول آنها؛ ۳. کار برد «مَسْطُور» بهمعنای «مکتوب» و «یَسْطُرُونَ» بهمعنای «یکتبون» در قرآن.امّا در مورد معانی دیگر میتوان گفت: از مصادیقی چون افسانه رستم و اسفندیار ، [۱۲۲]
التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۱۸۸.
اطلاق اساطیر بر اعتقاد به معاد و نظریههای جدید اسطوره mthe، برداشت و به مفهوم اساطیر سرایت داده شده است [۱۲۷]
فی ظلال القرآن، ج۳، ص۱۵۰۳.
[۱۲۸]
نمونه، ج۱۵، ص۲۱۲۲.
مهمتر اینکه نسبتهایی چون «اِفکٌ مُفتری» ، «اِفکٌ افتَرهُ»، «اِفکٌ قدیم»، «اِن هذا اِلاَّ اختِلق» و «اِن هذا اِلاّ خُلُقُ الاَوَّلین» نیز از زبان کافران و مشرکان در مورد قرآن و اعتقاد به معاد گزارش شده است؛ چنانکه واژه «باطل»، مشتقات گوناگون «کذب»، «أقاویل» و نیز «حدیث» و «أحادیث» بهمعنای حکایت و سرگذشت افراد و اقوام گذشته در قرآن آمده است؛ بنابراین، با توجه به دقت شگفتآور قرآن در کاربرد واژهها اگر مراد از اساطیر غیر از معنای جمهور مفسران بود، باید از واژگان یادشده و مشتقات آن استفاده میشد.۴ - نخستین کاربردنکته مهمتر اینکه با توجه به ریشه لغوی اساطیر و تفسیر اغلب مفسران، اسطوره که نخستین بار در سال ۱۸۹۴م. بهوسیله خوری میخائیل غبرائیل ([[|لبنانی]]) در معنای mythe بهکار رفته [۱۶۲]
دائرةالمعارف، ج۱۳.
، ترجمه دقیق و درستی از آن نیست [۱۶۳]
رؤیا، حماسه، اسطوره، ص۲.
[۱۶۴]
الاساطیر، ص۲۱۲۲.
؛ برای همین، اسطوره پژوهان معاصر عربی با تأکید بر این مهم به جای اسطوره و اسطورهشناسی از واژه «میث» و «میثولوجیا» استفاده میکنند [۱۶۵]
الاساطیر، ص۲۱۲۲.
[۱۶۶]
المیثولوجیا عند العرب، ص۱۶۱۷.
؛ چنانکه ترجمه اسطوره و همچنین mytheبهمعنای دقیق آن دو به افسانه، داستان خیالی و خرافی و خرافات نیز با توجه به تفاوتهای معنایی و ماهوی بین آنها، با نقدهای متعددی روبهرو است. [۱۶۷]
اساطیر یونان و روم، ص۱۸.
[۱۶۸]
رؤیا، حماسه، اسطوره، ص۲۴.
مفاهیم یادشده بیشتر تعابیری عامیانه از آن دو است [۱۶۹]
تجربه دینی، ص۹۱.
براساس گزارش همه مفسران، نسبت دادن اساطیر به قرآن، در آغاز بهوسیله نَضْر بن حارِث و به دنبال او از سوی دیگر مشرکان مطرح گردید. [۱۷۰]
جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۲۴۱.
[۱۷۱]
مجمع البیان، ج۴، ص۴۴۲.
[۱۷۲]
کشفالاسرار، ج۳، ص۳۲۶.
او را از زنادقه قریش (مانویان که بیشتر مخالفان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مکّه از میان آنان معرفی شدهاند) دانستهاند که همراه شماری از بازرگانان قریش ، در جریان سفرهای تجاری به عراق (بخشی از ایران آن روز) در شهر حیره و بهوسیله مبلّغان مانوی به آیین آنهاگرویده است. وی از یک سو با مطالعه کتابهای ایرانیان، ازجمله با سرگذشت پادشاهان ایران و داستانهای رستم و اسفندیار و کلیله و دمنه آشنا [۱۷۴]
الجواهر، ج۵، ص۵۳.
[۱۷۵]
جامع البیان، مج۶، ج۹، ص۳۰۵.
[۱۷۶]
التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۵۶.
و از سوی دیگر از راه معاشرت با یهود و نصارا نسبت به سخنان مسجّع کاهنان و تلاوت انجیل و عبادت نصرانیان آگاه بود؛ ازاینرو هنگامی که آیات قرآن را شنید و رکوع و سجود پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را دید، گفت:این سخنان را شنیدهایم و اگر بخواهیم میتوانیم همانند آن را بگوییم. [۱۷۷]
جامع البیان، مج۶، ج۹، ص۳۰۵.
او را داستان سرای قریش دانستهاند که از سرگذشت اقوام و ملل گوناگون گذشته برای آنان حکایت میکرده است [۱۷۸]
جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۲۴۱-۲۴۲.
بنا بر گزارش مفسران، هنگامی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برای هدایت مردمان از خدا و سرنوشت اقوام گذشته و گرفتار شدن آنان به عذاب الهی سخن میگفت، پس از رفتن آن حضرت، نضربن حارث بر جای او نشسته، و میگفت:ای جماعت قریش! به خدا من خوش سخنتر از او هستم. بیایید تا سخنانی زیباتر از سخنان او به شما بگویم؛ و آنگاه پس از حکایت سرگذشت پادشاهان ایران و رستم و اسفندیار میگفت:با اینکه محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خوش سخنتر از من نیست، من ادعای نبوت نمیکنم مستند شود. بنا به روایت ابنعباس، گروهی از سران شرک مانند ابوسفیان، عتبه، شیبه، ابوجهل ، ولید بن مغیره بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) گرد آمده، به آیاتی که تلاوت میکرد، گوش فرا دادند، آنگاه از نضر بن حارث درباره سخنان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پرسیدند. او گفت:سوگند به کسی که آن (کعبه) را خانه خود قرار داد، نمیدانم چه میگوید! من فقط حرکت لبهایش را میبینم. چیزی جز اساطیر الاولین نمیگوید؛ همانند سخنانی که من از اعصار و قرون گذشته برای شما میگفتم. [۱۸۰]
جوامعالجامع، ج۱، ص۳۷۲.
[۱۸۲]
اسباب النزول، ص۱۷۶.
۵ - فهرست منابعالاتقان فى علوم القرآن؛ احياى فكر دينى در اسلام؛ ارشاد العقل السليم الى مزايا القرآن الكريم، ابىالسعود؛ الاساطير و المعتقدات العربية قبل الاسلام؛ اسباب النزول، واحدى؛ الاسطوره؛ اسطوره در جهان امروز؛ افسانه دولت اقرب؛ الموارد فى فصح العربية و الشوارد؛ انساب الاشراف انسان؛ و سمبولهايش؛ انوار التنزيل و اسرار التأويل، بيضاوى؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاريخ الامم والملوك، طبرى؛ تاريخ تمدن، شريعتى؛ تجربه دينى و مكاشفه عرفانى؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم؛ ترتيب كتاب العين؛ تفسير التحرير و التنوير؛ تفسير الجلالين؛ تفسيرجوامع الجامع؛التفسير الكبير؛ التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج؛ تفسير نمونه؛ جامع البيان فىتفسير آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن؛ الجواهر الحسان فى تفسيرالقرآن، ثعالبى؛ دايرة المعارف بستانى؛ الدرالمنثور فى التفسير بالمأثور؛ رؤيا، حماسه، اسطوره؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم؛ زاد المسير فى علم التفسير؛ السيرةالنبويه، ابنهشام؛ سيكولوجية القصه فى القرآن؛ شناخت اسطورههاى ملل؛ الصحاح تاج اللغة و صحاح العربيه؛ عقل و اعتقاد دينى؛ علمودين؛ الغريبين فى القرآن و الحديث؛ فرهنگ علوم اجتماعى؛ فرهنگ مردمشناسى؛ فرهنگ نامه ادبى فارسى؛ فن القصصى فى القرآن الكريم؛ فى ظلال القرآن؛ قرآنشناسى؛ قصص القرآنى فى منطوقه و مفهومه؛ قصه در قرآن روشها و اهداف آن؛ كتاب مقدس؛ الكشاف؛ كشفالاسرار و عدة الابرار؛ گذر از جهان اسطوره به فلسفه؛ لسان العرب؛ لغت نامه؛ مبانى فلسفى اساطير يونان وروم؛ مجمع البحرين؛ مجمع البيان فى تفسيرالقرآن؛ مدارك التنزيل و حقائق التأويل، نسفى؛ مربى نمونه (تفسير سوره لقمان)؛ المعارف؛ معالم التنزيل فى التفسير و التأويل، بغوى؛ معجم مقاييس اللغه؛ المنمق فى اخبار قريش؛ الميثولوجيا عندالعرب؛ الميزان فى تفسيرالقرآن؛ نمادواسطوره؛ الوحىالمحمدى؛ الوسيط فى تفسير القرآن المجيد. ۶ - پانویس
۷ - منبعدائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «اساطیر». |