منصور دوانیقیمنصور دوانیقی (حک: ۱۳۶-۱۵۸ق)، با نام کامل ابوجعفر عبدالله بن محمد بن علی معروف به منصور، دومین خلیفه عباسی و به اعتقاد بسیاری پایهگذار و تثبیت کننده اصلی خلافت عباسیان که در سال ۱۳۶ هجری جانشین برادرش سفاح شد و تا سال ۱۵۸ هجری، حکومت جامعه اسلامی را بر عهده داشت. عبدالله بن علی" عموی خلیفه و ابومسلم خراسانی از رقیبان اصلی خلافت منصور بودند که با زیرکی منصور به قتل رسیدند، اما با قتل ابومسلم قیامهای بسیاری در خونخواهی او صورت گرفت که پیامدها و مشکلات بسیاری برای حکومت عباسیان بوجود آورد. ترمیم خرابی مرزها و بازسازی ویرانهها، ساختن شهر بغداد و شهر رصافه از اقداماتی بود که در زمان منصور انجام شد. دوران حکومت او مصادف با امامت امام صادق (علیهالسّلام) بود که بارها تلاش کرد شخصیت علمی، فقهی و معنوی امام را کم جلوه دهد، اما موفق نشد و طبق گزارشهای تاریخی سرانجام امام صادق (علیهالسّلام) به دستور منصور به شهادت رسید. منصور در سال ۱۵۸ق بر اثر بیماری سوء هاضمه درگذشت و در قبرستان معلاة در مکه دفن شد. فهرست مندرجات۲ - رقیبان منصور بر سر خلافت ۲.۱ - عبدالله بن علی ۲.۲ - ابوملسم خراسانی ۳ - قیامهای دوران منصور ۳.۱ - قیام سنباد ۳.۲ - نهضت اسحاق ترک ۳.۳ - جنبش راوندیه ۳.۴ - دیگر قیامها ۴ - اقدامات ۴.۱ - بازسازیها ۴.۲ - فعالیت در حرمین ۵ - تعمیر مسجدالبیعه ۵.۱ - ساختن بغداد ۵.۲ - ساختن شهر رصافه ۶ - سیاست امام صادق در قبال حکومت ۷ - نحوه برخورد منصور با امام صادق ۷.۱ - کینهورزی به امام ۷.۲ - تضعیف شخصیت امام ۷.۲.۱ - از طریق ابوحنیفه ۷.۲.۲ - از طریق انس ۷.۳ - احضار امام به مرکز خلافت ۷.۴ - به شهادت رساندن امام ۸ - تعیین ولیعهد ۹ - درگذشت ۱۰ - پانویس ۱۱ - منبع ۱ - معرفی اجمالیابوجعفر عبدالله بن محمد بن علی مشهور به "منصور"، دومین خلیفه عباسی و به اعتقاد بسیاری پایهگذار و تثبیت کننده اصلی خلافت عباسیان است. وی چند سالی پیش از شروع دعوت عباسی در "حمیمه" متولد شد و با وجود آنکه از "سفاح" بزرگتر بود "ابراهیم امام" برادرش ابوالعباس سفاح را به جهت اینکه مادر منصور کنیز بود بر او مقدم کرد. منصور به هنگام درگذشت سفاح (سال ۱۳۶ هجری) در سفر حج بود و هنگامی که خبر درگذشت برادرش را شنید خود را به عراق رسانید و چون از مدتی پیش به ولیعهدی معین شده بود زمام امور را بدست گرفت و از مردم برای خود و ولیعهد خود "عیسی بن موسی" بیعت گرفت و تا سال ۱۵۸ هجری، حکومت جامعه اسلامی را بر عهده داشت. منصور در زمان حیات برادرش سفاح نیز استاندار جزیره (شمال عراق)، ارمنستان و آذربایجان بود. ۲ - رقیبان منصور بر سر خلافتعبدالله بن علی" عموی خلیفه و ابومسلم خراسانی از رقیبان اصلی خلافت منصور بودند. ۲.۱ - عبدالله بن علیهمزمان با روی کار آمدن منصور، "عبدالله بن علی" عموی خلیفه در صدد رسیدن به خلافت بود. وی که نقش به سزایی در استواری یاپههای قدرت آل عباس ایفا کرده بود، انتظار داشت که پس از سفاح به خلافت برسد. وی در هنگام فوت سفاح در شام بود و با لشکری بزرگ به فرمان سفاح آماده جنگ با مردم این منطقه بود. عبدالله پس از شنیدن خبر فوت سفاح بیدرنگ گروهی از نزدیکان و فرماندهان سپاه خویش را مجبور کرد که گواهی دهند که سفاح وی را به ولیعهدی برگزیده است، لذا مردم شام با او بیعت کردند. منصور در برابر این خطر جدی، ابومسلم خراسانی را با وجود کینهای که از او داشت به جنگ عبدالله فرستاد تا به این وسیله از هر دو دشمن (عبدالله بن علی و ابومسلم) یا حداقل یکی از این دو نجات یابد. منصور با این کار خود نشان داد که دارای نوعی مهارت سیاسی است و قادر است دشمنانش را بوسیله یکدیگر سرکوب کند. [۴]
طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص۴۱، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۳.
ابومسلم با زیرکی سیاسی و نظامی بر عبدالله پیروز شد و عبدالله به سمت بصره فرار کرد و بعدها در زندان منصور کشته شد. ۲.۲ - ابوملسم خراسانیابوملسم از دیگر رقیبان منصور بود که از زمان سفاح بین آن دو به خاطر مسائلی کدورت ایجاد شده بود و از جمله این موارد سپردن مقام «امیر الحاج» از طرف سفاح به منصور بود و از طرفی قدرت فراوان ابومسلم مایه نگرانی دستگاه خلافت شده بود. منصور پس از شکست عبدالله بن علی پیشنهاد امارت مصر و شام را به ابومسلم داد تا بتواند او را از خراسانیان که طرفداران اصلی او محسوب میشدند دور کند. منصور همچنین گروهی را فرستاد تا اموال و غنایم جنگ با عبدالله بن علی را از ابومسلم بگیرند و این دو امر موجبات ناراحتی ابومسلم را فراهم کرد چرا که وی میدانست هدف منصور از فرستادن او به مصر و شام دور کردن او از بین خراسانیان و ضعیف کردن سلطه نفوذی اوست بعلاوه ابومسلم در پاسخ به نمایندگان منصور که برای تحویل گرفتن غنایم جنگ آمده بودند برآشفت و با عصبانیت گفت: «آیا در خون مسلمانان امینم و در مال آنها امین نیستم؟» آنگاه به منصور و فرستادگانش ناسزا گفت و فرمان امارت را رد کرد و با خشم و ناراحتی راه خراسان را در پیش گرفت. خلیفه سپس با فرستادن پیک و ارسال پیغام سعی در جلب اعتماد ابومسلم کرد [۶]
ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، تجمه ابوالقاسم حالت تهران، انتشارات علمی، ج۵، ص۴۷۱.
و هنگامی که ابومسلم فریب وعدههای دروغین خلیفه و یارانش را خورد با توطئه منصور در سال ۱۳۷ق به قتل رسید.۳ - قیامهای دوران منصورقتل ابومسلم برای منصور بسیار گران تمام شد چرا که وی رهبر سیاسی نظامی و حتی پیشوای دینی خراسانیان محسوب میشد و در زمان منصور و بعدها قیامهای بسیاری در خونخواهی او صورت گرفت که پیامدها و مشکلات بسیاری برای عباسیان بوجود آورد. [۸]
طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص۴۶.
۳.۱ - قیام سنبادقیام سنباد از جمله اولین حرکتهایی بود که در پی قتل ابومسلم شکل گرفت. البته خونخواهی ابومسلم برای سنباد بهانهای بیش نبود. وی در پی آن بود که با استفاده از شور و احساسات ملی و مذهبی گروههای مختلف، سیادت عرب و اسلام را از میان بردارد و خلافت عباسی را به انتقام خون ابومسلم نابود کند. که به هدفش نرسید. وی در جنگ با عاملان خلیفه شکست خورد و سرش را برای خلیفه به هدیه بردند. ۳.۲ - نهضت اسحاق ترکاسحاق ترک از دیگر مدعیان خونخواهی ابومسلم است که در خصوص اصل و نسب او تردید وجود دارد. به نظر میرسد او نیز مانند سنباد طرفدار گرایشهای مانوی و زرتشتی و اهل تناسخ بود، نهضت اسحاق ترک دوام نداشت ولی زمینه مناسبی برای قیام سپید جامگان که بزرگترین مدعیان خون ابومسلم بودند فراهم کرد. ۳.۳ - جنبش راوندیهجنبش راوندیه از مهمترین جنبشهایی است که در انتقام از ابومسلم شکل گرفت. راوندیان دارای اعتقادات مذهبی التقاطی عجیبی بودند. آنان در حالیکه ظاهراً از علاقه به منصور عباسی دم میزدند در صدد هلاک کردن او بودند. آنان بیشتر از اهالی خراسان بودند و میخواستند همانطور که منصور ابومسلم را غافلگیر و فریب داد، آنان نیز با ادعای علاقه به منصور او را به قتل برسانند. ۳.۴ - دیگر قیامهادر دوران خلافت منصور، قیام نفس زکیه محمد بن عبدالله در مدینه به سال ۱۴۵ق، و او مدتی بر مکه و مدینه چیره شد و حسن بن معاویه را به کارگزاری مکه برگزید. حسن بن معاویه با سپاهی وارد مکه شد و حکمران عباسی مکه، سری بن عبدالله، را از آن شهر راند و در مسجدالحرام به نفع محمد نفس زکیه خطبه خواند و نیروهایی را از آن شهر برای کمک به نفس زکیه گرد آورد. اولین قیام علویان در روزگار عباسیان، شورش استاذیس از مجوسان خراسان که خود را موعود زرتشت میدانست و ادعای پیامبری داشت و شورشهای خوارج از جمله "ملبر بن حرمله الشیبانی" از جمله دیگر قیامهای دوران منصور است که با سرکوبی توسط سپاه خلیفه پایان یافت. ۴ - اقداماتچندین اقدام در زمان حکومت منصور عباسی صورت گرفت. ۴.۱ - بازسازیهاجنگهای میان مسلمانان و رومیها در دوران منصور با آتشبس همراه بود. در این دوران منصور با استفاده از آرامش نسبی ایجاد شده به ترمیم خرابی مرزها و بازسازی ویرانهها و سازماندهی وسایل دفاع پرداخت. [۱۰]
طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص۵۶.
۴.۲ - فعالیت در حرمینمنصور به سال ۱۳۷ق. وسعت مسجد را به دو برابر افزایش داد و بخشهایی فراوان از دار الندوه را درون مسجد کرد. وی نخستین کسی است که بر چاه زمزم شبکه نهاد و زمینش را با سنگ مرمر فرش کرد. وی این کار را در دوران خلافت خویش آغاز کرد و پس مهدی عباسی آن را به پایان برد. [۱۴]
قاضی عسگر، سید علی، حج در اندیشه اسلامی، ص۱۷۹.
کوششهای منصور در سال ۱۴۰ق. به پایان رسید.۵ - تعمیر مسجدالبیعهاز دیگر خدمات عمرانی منصور، میتوان تعمیر مسجد البیعه در عَقبه منا [۱۶]
صالح کمال سلیمان، امارة الحج فی العصر العباسی، ج۱، ص۱۲۲.
[۱۷]
ابن ضیاء، محمد بن احمد، تاریخ مکة المشرفه، ج۲، ص۷۷.
[۱۸]
صالح کمال سلیمان، امارة الحج فی العصر العباسی، ص۳۲۳.
[۱۹]
ابن احمد الصباغ، محمد، تحصیل المرام، ج۱، ص۵۲۵.
و دستور ساخت مسجد خیف در منا را برشمرد.۵.۱ - ساختن بغدادساختن شهر بغداد از مهمترین کارهای منصور بود. عباسیان قبل از آن و به مدت سیزده سال یعنی از زمان به حکومت رسیدن خود بدون پایتخت بودند تا اینکه بغداد را بنا نهادند. منصور در ساختن این شهر انگیزههای سیاسی، نظامی، انتقادی و آب و هوایی داشت. [۲۱]
طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص۵۷.
وی ساختن پایتخت را در سال ۱۴۵ق آغاز کرد و هزاران کارگر، صنعتگر، نجار و آهنگر از شهرهای مختلف را استخدام کرد کار ساختن بغداد چهار سال به طول کشید و در ۱۴۹ق پایان یافت. [۲۲]
طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص۶۲.
منصور پس از پایان بنای شهر بغداد به سال ۱۴۹ق. به حج رفت و در آن جا خطبهای خواند و خود را از بندگان صالح دانست که با وعده قرآن وارث زمین شدهاند.۵.۲ - ساختن شهر رصافهمنصور ۱۵۱ق شهر رصافه یا بغداد شرقی را برای فرزندش مهدی، در کنار شرقی دجله ساخت که به نام «عسکر مهدی» معروف شد. ساختن رصافه در سال ۱۵۹ در دوران خلیفه مهدی پایان یافت. [۲۴]
طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص۶۳.
۶ - سیاست امام صادق در قبال حکومتاز نکات قابل توجه در دوران خلافت منصور موضع امام صادق (علیهالسّلام) در قبال خلافت عباسی و مشروعیت آن است. امام صادق (علیهالسّلام) با اتخاذ یک سیاست فرهنگی در جهت پرورش فقهی و کلامی پیروان خود برآمد و به اعلام نارضایتی از حکومت موجود عدم مشروعیت آن و ادعای امامت و رهبری اسلام در خانواده رسول خدا پرداخت. از نظر امام صادق (علیهالسّلام) مقابله نظامی بر ضد حاکمیت بدون فراهم آوردن مقدمات فرهنگی و پس از آن نظامی لازم جز شکست و نابودی نتیجهای ندارد. چنانکه در جریان حرکتی که زید بن علی و یحیی بن زید در خراسان به آن دست زدند بنی عباس بیشترین بهره را بردند و شیعیان را به قتل رساندند. در نتیجه حرکت فرهنگی امام صادق (علیهالسّلام) بعدها فقه جعفری روز به روز گستردهتر و نیرومندتر شد، اما زیدیه و خوارج که در صدد قیام مسلحانه بودند دچار ضعف فرهنگی و نظامی شدند و رو به افول گذاشتند. سالهای پایانی حیات امام صادق (علیهالسّلام) با دوران حکومت منصور مقارن بود. امام صادق (علیهالسّلام) در میان اهل سنت قرار داشت و طبیعی بود که منصور با توجه به کینه شدیدی که به علویان داشت، آن حضرت را به شدت زیر نظر داشت و اجازه زندگی آزادانه را به ایشان نمیداد. امام صادق (علیهالسّلام) نیز مانند پدران بزرگوارشان اعتقاد خود را مبنی بر اینکه امامت حق منحصر به فرد ایشان است و عباسیان آنرا غصب کردهاند پنهان نمیداشت. فعالیتهای امام صادق (علیهالسّلام) در زمان منصور بیشتر پنهانی انجام میشد و آن حضرت اصحاب خود را به حفظ اسرار اهل بیت (علیهمالسلام) دستور میداد. امام صادق (علیهالسّلام) معمولاً از رفت و آمد به دربار منصور جز در مواردی سرباز میزد و به همین جهت از طرف منصور مورد اعتراض قرار میگرفت. روزی منصور به آن حضرت گفت: «چرا مانند دیگران به دیدار ما نمیآئی؟ امام در جواب فرمود: ما کاری نکردهایم که به جهت آن از تو بترسیم، از امر آخرت هم پیش تو چیزی نیست که به آن امیدوار باشیم و این مقام تو در واقع نعمتی نیست که آنرا به تو تبریک بگوئیم و تو آنرا مصیبتی برای خود نمیدانی که تو را دلداری بدهیم پس پیش تو چه کار داریم؟» امام صادق (علیهالسّلام) عالمانی را که به دربار شاهان رفت و آمد داشتند از این کار بیم میداد و فرمود: «فقیهان امنای پیامبرانند، اگر فقیهی را دیدید که پیش سلاطین رفت و آمد دارد او را متهم کنید.» از موارد فوق میتوان نتیجه گرفت که، روش سیاسی که بعدها مبنای فقه سیاسی شیعه، بر اساس آن شکل گرفت این بود که در عین تقیه و سکوت، مشروعیت دولت عباسی را نپذیرفت و با فعالیت علمی و فرهنگی ارتباط و پیوند شیعیان را با اهل بیت در بدترین شرایط حفظ کرد. [۲۵]
طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص۷۱-۶۴.
۷ - نحوه برخورد منصور با امام صادقبخشی از دوران امامت امام صادق (علیهالسّلام) مصادف با حکومت منصور دوانیقی بوده است. (از سال ۱۳۶ هجری تا سال ۱۴۸ هجری) [۲۶]
شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۱۴۹.
در دوره سفاح (۱۳۲-۱۳۶) اقدام مهمی بر ضد شیعیان صورت نگرفت چرا که عباسیان تازه به قدرت رسیده بودند و احساس نیاز به علویان و سعی در تثبیت خلافت، مانع از اقدام جدی حکومت عباسی بر علیه شیعیان و در راس آنها امام صادق (علیهالسّلام) میشد، اما، با روی کارآمدن منصور دوانیقی شرایط تغییر کرد، علویان و شیعیان دشمنان اصلی دستگاه خلافت قلمداد شدند و سرانجام امام صادق (علیهالسّلام) به دستور منصور در مدینه به شهادت رسید. [۲۷]
جمعی از نویسندگان، تاریخ تشیع، ج۱، ص۲۴۲، به نقل از الاتحاف بحب الاشراف.
۷.۱ - کینهورزی به امامبه نظر میرسد با توجه به اینکه منصور دوانیقی و به طور کلی عباسیان، علویان را رقیب جدی خود میدانستند، [۲۹]
محمد جعفری، سید حسین، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه سید محمدتقی آیت الهی، ص۳۲۳.
بنابراین کینه آنها را به دل گرفته بودند. و سعی در کنارزدن آنها از میدان داشتند؛ علاوه بر این امام صادق (علیهالسّلام) در این زمان به عنوان یک شخصیت علمی مطرح بود و از شهرت خاصی در میان فقها و محدثان برخوردار بود. بنابراین منصور کینه شدیدی نسبت به علویان و به خصوص به امام صادق (علیهالسّلام) پیدا کرده بود. «اسد حیدر» در کتاب «الامام الصادق و المذاهب الاربعه» مینویسد:«محبوبیت امام صادق (علیهالسّلام) روز به روز در میان مردم سرزمینهای اسلامی بیشتر میشد. فقها و رجال حدیث، علیرغم اختلافاتی که بینشان بود، به آن حضرت مراجعه مینمودند و در مسائل مختلف از ایشان پرسش میکردند. محبوبیت و عظمت امام صادق (علیهالسّلام) همواره بر بیم و نگرانی منصور میافزود و به همین جهت هر از چندی به بهانهای امام را به عراق احضار میکرد و همواره اندیشه قتل آن حضرت را در سر میپرورانید». ۷.۲ - تضعیف شخصیت اماممنصور در دوران خلافت خود دست به اقداماتی زد که بعضی از آنان به این شرح است: کمرنگ جلوه دادن شخصیت علمی، فقهی و معنوی امام صادق (علیهالسّلام): ۷.۲.۱ - از طریق ابوحنیفهمنصور که همواره درگیر مبارزه با علویان بود، سعی داشت شخصیت علمی و فقهی حضرت را زیر سؤال برده و کمرنگ جلوه دهد. (منصور چون علویان را از تهدید آمیزترین مخالفان خود میدانست به منظور تثبیت و استقرار خلافتش سعی کرد از جهت مذهبی و شرعی به محدثین (اهل الحدیث) نزدیک شود. لذا آنان را به عنوان بخش نمونه جامعه اسلامی معرفی میکرد) [۳۱]
محمد جعفری، سید حسین، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه سید محمدتقی آیت الهی، ص۳۲۳.
ابن شهر آشوب مینویسد:«منصور به منظور خدشه وارد کردن به شخصیت علمی، فقهی و معنوی امام صادق (علیهالسّلام) به ابوحنیفه گفت: مردم توجه عجیبی به جعفر بن محمد پیدا کردهاند، چند مسئله مشکل را آماده کن و حل آنها را از امام صادق (علیهالسّلام) بخواه، وقتی او نتواند آنها را جواب دهد از چشم مردم خواهد افتاد؛ ابوحنیفه نیز چهل سؤال مشکل آماده کرد، آن حضرت جواب همه آن مسائل را به طور کامل بیان فرمود. حضرت در پاسخ به سؤالات، به ابوحنیفه میفرمود: عقیده شما چنین است، اهل مدینه چنین میگویند و ما چنین میگوئیم و نظریات مختلف را بیان میکرد. پس از پایان مناظره ابوحنیفه گفت: «ان اعلم الناس، اعلمهم باختلاف الناس» دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظرهای مختلف علما در مسائل احاطه داشته باشد. ۷.۲.۲ - از طریق انسدر موردی دیگر منصور به منظور کمرنگ جلوه دادن شخصیت فقهی امام صادق (علیهالسّلام) به انس بن مالک گفت: «تو عاقلترین مردم هستی... اگر عمر من باقی بماند، فتاوا و اقوال تو را همانند مصحف نوشته و به تمام آفاق میفرستم و مردم را مجبور به پذیرش آن میکنم». منصور، مالک بن انس را فوقالعاده تکریم میکرد و او را مفتی و فقیه رسمی معرفی مینمود. ابن خلکان مینویسد: «سخنگوی بنی عباس در شهر مدینه اعلام میکرد، جزء مالک بن انس و ابوحنیفه کسی حق ندارد در مسائل اسلامی فتوا دهد». علاوه بر این منصور سعی داشت انتساب عباسیان و علویان را به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مساوی جلوه دهد، تا شخصیت معنوی امام صادق (علیهالسّلام)را به واسطه انتساب حضرت به پیامبر با خود مساوی نشان دهد. بنابراین روزی به امام صادق (علیهالسّلام) گفت: نسبت ما و شما به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برابر است، حضرت در جواب فرمود: «لو خطب الیکم رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قد تزوج منکم لجاز له و لایجوز ان یتزوج منا، فهذا دلیل علی انا منه و هو منا» «اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از دختران شما خواستگاری کند، مجاز است، اما، از ما نمیتواند و این دلیل آن است که ما از او هستیم و او از ما». ۷.۳ - احضار امام به مرکز خلافتمنصور چندینبار امام صادق (علیهالسّلام) را به مرکز خلافت احضار میکرد و مدتی اعمال حضرت را زیرنظر میگرفت و چون بهانهای به دست نمیآورد، مجبور میشد مجددا امام (علیهالسّلام)را به مدینه برگرداند. امام صادق (علیهالسّلام) معمولا از رفت و آمد به دربار منصور سرباز میزد و به همین علت از طرف وی مورد اعتراض قرار میگرفت. روزی منصور به حضرت گفت: چرا مانند دیگران به دیدار ما نمیآیی؟ امام (علیهالسّلام) فرمود: «لیس لنا ما نخافک من اجله و لا عندک من امر الاخره ما ترجوک له و لا انت فی نعمة فنهنیک و لا تراها نقمة فنعزیک بها فما نصنع عندک؟» «ما کاری نکردهایم که به جهت آن از تو بترسیم و از امر آخرت پیش تو چیزی نیست که به آن امیدوار باشیم و این مقام تو در واقع نعمتی نیست که آنرا به تو تبریک بگوئیم و تو آن را مصیبتی برای خود نمیدانی که تو را دلداری بدهیم پس پیش تو چکار داریم». علامه مجلسی مینویسد: منصور در پاسخ فرمایش امام گفت: بیائید ما را نصیحت کنید، حضرت نیز پاسخ داد: «اگر کسی اهل دنیا باشد تو را نصیحت نمیکند و اگر هم اهل آخرت باشد نزد تو نمیآید.» منصور در سال ۱۴۷ هجری به حج رفت و در بازگشت از سفر تصمیم گرفت امام (علیهالسّلام) را با خود همراه سازد و به دربار بیاورد و تحت نظر داشته باشد. امام اصرار کرد که در مدینه بماند تا کارهای خود را سر و سامان دهد به ویژه که در سن پیری و ناتوانی است؛ ولی، منصور نپذیرفت و او را با خود به مرکز خلافت آورد. کلام شهید مطهری شهید مطهری (رحمةاللهعلیه) در خصوص احضار امام (علیهالسّلام) به مرکز خلافت مینویسد: «منصور گاهی با امام صادق (علیهالسّلام) سخت میگرفت و گاهی آسان، ظاهرا هیچ وقت حضرت را به زندان نبرد ولی، خیلی از اوقات ایشان را تحتنظر قرار میداد. یک دفعه ظاهرا دو سال حضرت را در کوفه تحتنظر قرار داد... چندینبار امام را احضار کرد و فحاشی و هتاکی نمود که میکشمت، گردنت را میزنم تو علیه من تبلیغ میکنی و مردم را بر علیه من میشورانی...». سیاست تقیه از جانب امام صادق (علیهالسّلام)، در حدیثی ترک تقیه را مساوی با ترک نماز اعلام فرمود. سبب میشد، منصور نتواند به بهانهای بر علیه حضرت دست یابد. بنابراین هر بار که حضرت را به بغداد احضار میکرد مجددا وی را به مدینه برمیگرداند. شهید مطهری (رحمةاللهعلیه) مینوسد: منصور در مورد امام صادق (علیهالسّلام) میگوید: «جعفر بن محمد مثل یک استخوان است در گلوی من، نه میتوانم بیرونش بیاورم و نه میتوانم فرویش ببرم. نه میتوانم مدرکی از او به دست آورم کلکش را بکنم و نه میتوانم تحملش کنم». ۷.۴ - به شهادت رساندن اماممنصور بارها به این فکر افتاد که امام صادق (علیهالسّلام) را به شهادت برساند و او را به سایر شهدا اهل بیت ملحق سازد. منصور همواره این جمله را تکرار میکرد که: «و الله لاقتلنه» «به خدا قسم او را خواهم کشت». سرانجام در سال ۱۴۸ هجری امام صادق (علیهالسّلام) به دستور منصور در مدینه به شهادت رسید. [۴۴]
جمعی از محققان، تاریخ تشیع، ج۱، ص۲۴۲. به نقل از الاتحاف بحب الاشراف.
۸ - تعیین ولیعهدمنصور برادرزادهاش عیسی بن موسی را از ولایتعهدی خلع کرد و برای فرزندش مهدی بیعت گرفت. بزرگان حکومت منصور در دوران خلافت سفاح بر بیعت با عیسی بن موسی سوگند خورده بودند و برای آنان شکستن این بیعت آسان نبود و منصور عیسی بن موسی را وادار به عقبنشینی داوطلبانه کرد و در این راه از ابزار تشویق و تنبیه استفاده کرد و عیسی بن موسی علیرغم میل باطنی در سال ۱۴۷ق خود را خلع و با مهدی بیعت کرد و عیسی در جایگاه ولیعهد دوم قرار گرفت. [۴۶]
طقوش، محمد سهیل، دولت عباسیان، ص۶۳.
منصور قبل از مرگ در وصیتنامه زیرکانه و معروفی به مهدی توصیه کرد که به امور جتماعی و سیاسی مردم توجهات لازم را داشته باشد. ۹ - درگذشتمنصور در سال ۱۵۸ق بر اثر بیماری سوء هاضمه که مدتها بدان مبتلا بود درگذشت و دوران خلافت ۲۲ ساله وی که پر از حوادث گوناگون بود پایان یافت. وی در هنگام مرگ ۶۸ سال داشت و در قبرستان "معلاة" در مکه دفن شد. [۴۸]
خضری، احمدرضا، تایخ خلافت عباسی، تهران، سمت، ۱۳۷۹، ص۳۴.
[۴۹]
تونهای، مجتبی، فرهنگنامه حج، ص۷۱.
۱۰ - پانویس۱۱ - منبع• سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «منصور دوانیقی و امام صادق (علیهالسّلام)»، تاریخ بازبینی ۱۴۰۱/۰۲/۰۵. • مریم علوی، سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ابوجعفر منصور عباسی»، تاریخ بازبینی ۱۴۰۱/۰۲/۰۵. • حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «بنی عباس» تاریخ بازیابی ۱۴۰۱/۰۲/۰۵. ردههای این صفحه : تاریخ خلفای عباسی | خلفای عباسی | درگذشتگان سال 158 (قمری) | دشمنان اهل بیت | زادگان سال 95 (قمری) | مدفونان در مکه | منصور دوانیقی
|