محمد و آزادی (قرآن)در این مقاله آیات مرتبط با آزادی و حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله بررسی میشوند. ۱ - آزادی شرکت در جهادمكلّف نبودن پیامبر صلیاللهعلیهوآله به اجبار مردم براى شركت در جهاد: «فقتل فى سبيل اللَّه لاتكلّف إلّانفسك و حرّض المؤمنين ...؛در راه خدا پيكار كن، تنها مسئول وظيفه خود هستي، و مومنان را (بر اين كار) تشويق نما....» ۲ - آزادی در پذیرش اسلامنفى شيوههاى زورمدارانه در انجام رسالت پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله و آزاد بودن مردم در پذيرش اسلام: ۱. «لا اكراه فى الدين قد تبيّن الرشد من الغىّ...؛ در قبول دين، اكراهي نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافي، روشن شده است....» طبق شأن نزول نقل شده و يكى از احتمالهاى معنايى در آيه، مقصود از «لا اكراه» اجبارى نبودن دین يا اجبار نكردن به پذيرش دين است. ۲. «فان حاجّوك فقل أسلمت وجهى للَّهو من اتّبعن و قل للذين أوتوا الكتب و الأمّين ءأسلمتم فان أسلموا فقد اهتدوا و ان تولّوا فانّما عليك البلغ ...؛اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند، (با آنها مجادله نكن! و) بگو: من و پيروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسليم شده ايم. و به آنها كه اهل كتاب هستند (یهود و نصاری) و بيسوادان (مشركان) بگو: آيا شما هم تسلیم شده ايد؟ اگر (در برابر فرمان و منطق حق،) تسليم شوند، هدایت مييابند، و اگر سرپيچي كنند، (نگران مباش! زيرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است....» حصر موجود در اين آيه، دلالت مىكند بر اينكه رسالت پيامبر صلىاللهعليهوآله فقط ابلاغ پيام الهى است، نه وادار كردن مردم به پذيرش آن. ۳. «قل يأهل الكتب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم ألّا نعبد الّا اللَّه و لانشرك به شيئا و لايتّخذ بعضنا بعضا أربابا من دون اللَّه فان تولّوا فقولوا اشهدوا بأنّا مسلمون؛بگو: «اي اهل كتاب! بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم، و بعضي از ما، بعض ديگر را - غير از خداي يگانه - به خدايي نپذيرد. هر گاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم!»» ۴. «من يطع الرسول فقد أطاع اللَّه و من تولّى فما أرسلنك عليهم حفيظا؛كسي كه از پيامبر اطاعت كند اطاعت خدا كرده و كسي كه سرباز زند تو در برابر او مسئول نيستي.» از جمله احتمالها درباره «حفيظا» مراقبت قهرآميز براى قبولاندن دين است. ۵. «و أطيعوا اللَّه و أطيعوا الرسول و احذروا فان تولّيتم فاعلموا أنّما على رسولنا البلغ المبين؛و اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد و (از مخالفت فرمان او) بترسيد، و اگر روي برگردانيد (و مخالفت نمائيد مستحق مجازات خواهيد بود) و بدانيد بر پيامبر ما جز ابلاغ آشكار چيز ديگري نيست (و اين وظيفه را در برابر شما انجام داده است).» ۶. «ما على الرسول الّا البلغ؛پيامبر وظيفه اي جز ابلاغ رسالت (و دستورهاي الهي) ندارد (و مسئول اعمال شما نيست) و خدا ميداند چه چيزها را آشكار، و چه چيزها را پنهان ميداريد.» ۷. «و كذّب به قومك و هو الحقّ قل لست عليكم بوكيل؛قوم و جمعيت تو آن را تكذيب و انكار كردند در حالي كه حق است، (به آنها) بگو من مسئول (قبول و ايمان آوردن) شما نيستم (وظيفه من تنها ابلاغ رسالت است نه اجبار شما بر ايمان).» «وکیل» به معناى متولّى امر، حافظ و كفيل، و مقصود از آن، نفى واداشتن مردم به پذيرش دين است. ۸. «... قل اللَّه ثمّ ذرهم فى خوضهم يلعبون؛... بگو: خدا... و سپس آنها را در گفتگوهاي لجاجت آميزشان رها كن تا بازي كنند!» ۹. «قد جاءكم بصائر من ربّكم فمن أبصر فلنفسه و من عمى فعليها و ما أنا عليكم بحفيظ؛دلائل روشن از طرف پروردگارتان براي شما آمد، كسي كه (بوسيله آن حق را) ببيند به سود خود اوست و كسي كه از ديدن آن چشم بپوشد به زيان خود اوست، و من شما را اجبار نميكنم.» ۱۰. «و لو شاء اللَّه ما أشركوا و ما جعلنك عليهم حفيظا و ما أنت عليهم بوكيل؛اگر خدا ميخواست (همه به اجبار ايمان ميآوردند و هيچ يك) مشرك نميشدند و ما تو را مسئول (اعمال) آنها قرار نداديم و وظيفه نداري آنها را مجبور (به ايمان) سازي.» ۱۱. «و كذلك جعلنا لكلّ نبىّ عدوّا ... لو شاء ربّك ما فعلوه فذرهم و ما يفترون؛اينچنين در برابر هر پيامبري دشمني از شياطين قرار داديم ... و اگر پروردگار تو ميخواست چنين نميكردند (و اجبارا ميتوانست جلو آنها را بگيرد ولي اجبار سودي ندارد) بنابراين آنها و تهمت هايشان را به حال خود واگذار!» ۱۲. «... ولو شاءاللَّه ما فعلوه فذرهم و ما يفترون؛... و اگر خدا ميخواست چنين نميكردند (زيرا ميتوانست اجبارا جلو آنان را بگيرد ولي اجبار سودي ندارد) بنابراين آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار (و به اعمال آنها اعتنا مكن).» ۱۳. «و لوشاء ربّك لأمن من فى الأرض كلّهم جميعا أفأنت تكره الناس حتّى يكونوا مؤمنين؛و اگر پروردگار ميخواست تمام آنها كه در روي زمين هستند همگي (از روي اجبار) ايمان ميآوردند، آيا تو ميخواهي مردم را مجبور سازي كه ايمان بياورند؟ (ايمان اجباري چه سودي دارد؟!)» ۱۴. «قل يأيّها الناس قد جاءكم الحقّ من ربّكم فمن اهتدى فانّما يهتدى لنفسه و من ضلّ فانّما يضلّ عليها و ما أنا عليكم بوكيل؛بگو اي مردم حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده، هر كس (در پرتو آن) هدايت يابد براي خود هدايت شده، و هر كس گمراه گردد به زيان خود گمراه شده، و من ماءمور (به اجبار) شما نيستم.» ۱۵. «فلعلّك تارك بعض ما يوحى اليك و ضائق به صدرك أن يقولوا لولا أنزل عليه كنز أو جاء معه ملك انّما أنت نذير و اللَّه على كلّ شىء وكيل؛شايد ابلاغ بعض آياتي را كه به تو وحی ميشود به تاخير مياندازي و سينه ات از اين جهت تنگ (و ناراحت) ميشود كه ميگويند چرا گنجي بر او نازل نشده و يا چرا فرشتهاي همراه او نيامده است ؟ (ابلاغ كن و نگران و ناراحت مباش چرا كه) تو فقط بيم دهنده (و بيانگر اعلام خطرهاي الهي) هستي و خداوند نگاهبان و ناظر بر همه چيز است (و به حساب آنان ميرسد).» ۱۶. «و ان ما نرينّك بعض الذى نعدهم أو نتوفّينّك فانّما عليك البلغ و علينا الحساب؛و اگر پاره اي از مجازاتها را كه به آنها وعده داده ايم به تو نشان دهيم يا (پيش از فرا رسيدن اين مجازاتها) تو را بميرانيم، در هر حال تو فقط مامور ابلاغ هستي و حساب (آنها) بر ماست!» ۱۷. «هذا بلغ للناس و لينذروا به و ليعلموا أنّما هو اله وحد و ليذّكّر أولوا الألبب؛اين (قرآن) ابلاغي است براي (عموم) مردم، تا همه انذار شوند، و بدانند او معبود واحد است و تا صاحبان مغز (و اندیشه) پند گيرند. » ۱۸. «فان تولّوا فانّما عليك البلغ المبين؛(با اين همه) اگر روي برتابند (نگران مباش) تو فقط وظيفه ابلاغ آشكار داري. » ۱۹. «ادع الى سبيل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جدلهم بالتى هى أحسن ...؛با حكمت و اندرز نيكو به سوي راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها به طريقي كه نيكوتر است استدلال و مناظره كن....»لازمه امر به احتجاج و مجادله، آزاد بودن اظهار نظر است. ۲۰. «ربّكم أعلم بكم ... و ما أرسلنك عليهم وكيلا؛پروردگار شما از (نيات و اعمال) شما آگاهتر است ... و ما تو را وكيل بر آنها نساخته ايم (كه ملزم باشي آنها اجبارا ايمان بياورند).» ۲۱. «قل أطيعوا اللَّه و أطيعوا الرسول فان تولّوا فانّما عليه ما حمّل و عليكم ما حمّلتم و ان تطيعوه تهتدوا و ما على الرسول الّا البلغ المبين؛بگو اطاعت خدا و اطاعت پيامبرش كنيد، و اگر سرپيچي كنيد پيامبر مسئول اعمال خويش است و شما مسئول اعمال خود، اما اگر از او اطاعت كنيد هدايت خواهيد شد، و بر پيامبر چيزي جز ابلاغ آشكار نيست. » ۲۲. «أرءيت من اتّخذ الهه هويه أفأنت تكون عليه وكيلا؛آيا ديدي كسي را كه هواي نفس خويش را معبود خود برگزيده است ؟ آيا تو ميتواني او را هدايت كني ؟ يا به دفاع از او برخيزي ؟» ۲۳. «... و ما على الرسول الّا البلغ المبين؛اگر شما (مرا) تكذيب كنيد، امتهاي پيش از شما نيز (پيامبرانشان را) تكذيب كردند وظيفه فرستاده خدا جز ابلاغ آشكار نيست.» ۲۴. «... فمن اهتدى فلنفسه و من ضلّ فانّما يضلّ عليها و ما أنت عليهم بوكيل؛ما اين کتاب آسمانی را براي مردم به حق بر تو نازل كرديم، هر كس هدايت را پذيرد به نفع خود او است، و هر كس گمراهي را برگزيند تنها به زيان خود او خواهد بود، و تو مامور اجبار آنها به هدايت نيستي!» ۲۵. «و الّذين اتّخذوا من دونه أولياء اللَّه حفيظ عليهم و ما أنت عليهم بوكيل؛كساني كه غير خدا را ولي خود انتخاب كردند خداوند حساب همه اعمال آنها را نگهميدارد، و تو مامور نيستي كه آنها را مجبور به قبول حق كني.» ۲۶. «فان أعرضوا فما أرسلنك عليهم حفيظا ان عليك الّا البلغ ...؛و اگر آنها روي گردان شوند (غمگين مباش) ما تو را حافظ آنها قرار نداده ايم، وظيفه تو تنها ابلاغ رسالت است....» ۲۷. «فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتّى يلقوا يومهم الذى يوعدون؛آنها را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه ور باشند، و سرگرم بازي، تا روزي را كه به آنها وعده داده شده است ملاقات كنند (و نتيجه كار خود را ببينند).» ۲۸. «نحن أعلم بما يقولون و ما أنت عليهم بجبّار فذكّر بالقرءان من يخاف وعيد؛ما به آنچه آنها ميگويند آگاهتريم و تو ماءمور به اجبار آنها نيستي، بنابراين به وسيله قرآن كساني را كه از عذاب من ميترسند متذكر ساز.» ۲۹. «فذرهم حتّى يلقوا يومهم الذى فيه يصعقون؛حال كه چنين است آنها را رها كن تا روز مرگ خود را ملاقات كنند. » ۳۰. «و أطيعوا اللَّه و أطيعوا الرسول فان تولّيتم فانّما على رسولنا البلغ المبين؛و اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد پيامبر را، و اگر رويگردان شويد رسول ما جز ابلاغ آشكار وظيفه اي ندارد.» ۳۱. «فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتّى يلقوا يومهم الذى يوعدون؛آنها را به حال خود واگذار تا در باطل خود فرو روند، و بازي كنند، تا زماني كه روز موعود خود را ملاقات نمايند.» ۳۲. «فذكّر انّما أنت مذكّر• لست عليهم بمصيطر؛پس تذكر ده تو فقط تذكر دهنده اي.تو مسلط بر آنها نيستي كه مجبورشان (بر ايمان) كني.» ۳ - آزادی از خرافاتنقش پيامبر صلیاللهعلیهوآله در آزاد كردن مردم از خرافات و قيد و بندهاى اسارت آور: «الّذين يتّبعون الرسول النبىّ الأمّىّ ... و يضع عنهم إصرهم و الأغلل الّتى كانت عليهم ...؛آنها كه از فرستاده (خدا) پيامبر «امي» پيروي ميكنند... و بارهاي سنگين و زنجيرهائي را كه بر آنها بود (از دوش و گردنشان) بر ميدارد....» ۴ - آزادی تحقیق برای مشرکانپيامبر صلیاللهعلیهوآله مامور به پذيرش پناهندگی و تأمين امنیّت جهت مشرکان جويايى تحقيق: «وإن أحد مّن المشركين استجارك فأجرهحتّى يسمع كلم اللّه ثمّ أبلغه مأمنه ذلك بأنّهم قوم لّايعلمون؛و اگر يكي از مشركان از تو پناهندگي بخواهد به او پناه ده تا كلام خدا را بشنود (و در آن بينديشد) سپس او را به محل امنش برسان چرا كه آنها گروهي ناآگاهند.» ۵ - پانویس
۶ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱، ص۲۹۷، برگرفته از مقاله «محمد صلیاللهعلیهوآله و آزادی». |