فرهنگ لغات نهج البلاغه (کتاب)کتاب «سیری در فرهنگ لغات نهج البلاغه»، تالیف کریم زمانی به زبان عربی و فارسی ، فرهنگنامه لغات نهج البلاغه میباشد. ۱ - معرفی اجمالیکتاب از این جهت که حالت فرهنگ نامه ی لغات در باب کتاب شریف نهج البلاغه را دارد، کار با اهمیتی است که بر اساس حروف الفبا ، لغات و جملات کتاب نهج البلاغه را تا حرف حاء در خود جای داده است. ۲ - ساختار کتابکتاب در شش فصل و از حرف الف تا حاء میباشد که هر حرف در یک فصل ارائه شده است. مطالب بر اساس فرهنگ نامه و حروف الفبای فارسی چینش شده است که در هر مبحث هم کلمه عربی و هم معنای فارسی لغت مورد نظر ذکر شده است. [۱]
فرهنگ لغات نهج البلاغه، کریم زمانی، ص۱-۵۹۱.
۳ - گزارش محتوافصل اول با حرف الف و (آ) شروع میشود. اولین بحثی که در این فصل به آن پرداخته شده، (آباء) است. مولف هنگام تشریح هر کلمه، به ریشه لغت نیز اشاره کرده و آن را شرح داده است و بعد شاهد مثالهای خود را از نهج البلاغه آورده است؛ همانند: «آباء م. اب، ابو: پدر. ر. ا ب و آباء در اصل، آباو بود. و او را به همزه بدل کردند. اب، جزو اسماء سته است. رفعشان به واو، نصبشان به الف و جرشان به (ی) است. و سلفت الآباء. خ ۱ ص۳۵ س ۱ و لقد کنا مع رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نقتل آباءنا. خ ۵۵ ص۱۴۴ س ۱ ا و لستم ابناء القوم و الآباء خ ۸۲ ص۱۹۰ س ۴ و اذکروا تیک التی آباؤکم خ ۸۸ ص۲۲۱ س ۹ و فی آبائکم الماضین تبصره خ ۱۰۵ ص۲۹۲ س ۱۲ ص۳۱۷ س ۷ لله آباؤکم خ ۱۹۴ ص۶۵۴ س ۱ و خ ۲۱۲ ص۶۹۴ س ۵ آباؤک و لا احد من بیتک. خ ۲۳۴ ص۸۱۵ س ۳ من آبائک و الصالحون من اهل بیتک ن ۳۱ ص۹۱۵ س ۳ ا بمصارع آبائک من البلی. ک ۱۲۶ ص۱۱۴۸ س ۴ موده الاباء قرابه بین الابناء ک ۳۰۰ ص۱۲۳۳ س ۲ من فاته حسب نفسه لم ینفعه حسب آبائه. ک ۳۷۸ ص۱۲۶۹ س ۷». چنانکه ملاحظه میشود، در بیان مطالب از علائم اختصاری نیز استفاده شده است. فصل دوم اختصاص به حرف باء دارد همانند: «بائن: جدا شونده. ر. ب ی ن- بائن، اسم فاعل مفرد مذکر از فعل اجوف یائی بان یبین است. هونها بائن. خ ۶۴ ص۱۵۶ س ۲ و البائن لا بتراخی مسافه. خ ۱۵۲ ص۴۶۸ س ۵ و قاطنها بائن. خ ۱۸۷ ص۶۳۱ س ۴». فصل سوم، حرف التاء را در خود جای داده است؛ همانند: «تاجروا تجارت کنید، بازرگانی کنید، داد و ستد کنید. مص. متاجره ر. ت جر- تاجروا، فعل امر جمع مذکر حاضر باب مفاعله است. فتاجروا الله. ک ۲۵۰ ص۱۲۰۰ س ۷». در فصل چهارم، حرف الثاء قرار گرفته، مانند: «ثری تری و نمی، خاک نمناک و زیر زمین و یا خاکی که اگر تر گردانند، نچسبد. ر. ث ر ی و یطول فی الثری حلولها. مص. اثراء خ ۲۱۵ ص۷۱۳ س ۶ و اکلتهم الجنادل و الثری. خ ۲۱۷ ص۷۱۸ س ۱ و دفنت تحت الثری. ن ۴۱ ص۹۵۷ س ۱۴ امهاتک تحت الثری. ک ۱۲۶ ص۱۱۴۸ س ۵». فصل پنجم، مربوط به حرف جیم میباشد. «جائر آن که از راه حق میل کند، به راه باطل ، ستمکار ، جور کننده. ر. جو ر جائر عن قصد السبیل. خ ۱۷ ص۷۱ س ۴ جائرا عن قصد السبیل. خ ۱۰۲ ص۳۰۴ س ۴ یؤتی یوم القیامه بالامام. خ ۱۶۳ ص۵۲۶ س ۷ امام جائر ضل. خ ۱۶۳ ص۵۲۶ س ۴ عند امام جائر. ک ۳۶۶ ص۱۲۶۳ س ۱۰». فصل ششم، حرف الحاء است؛ همانند: « حارث کشاورز ، برزگر ، زارع . ج. حراث ر. ح ر ث- حارث، نعت فاعلی از حرث. معانی دیگر آن، جمع کننده، کاسب ، شیر ، اسد . کل حارث مبتلی فی حرثه. خ ۱۷۵ ص۵۶۷ س ۱۱». ۴ - پانویس
۵ - منبعنرم افزار تاحضور، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی. |