توبه در اسلامتوبه یکی از اصطلاحات دینی، فقهی، اخلاقی و عرفانی، به معنای بازگشت بنده به سوى خدا، به وسیله ندامت و پشیمانى است. توبه حقیقتى عرشى و نورانى و سبب اتصال دور افتادگان به اصل و محبوب است. واژه توبه مشترک لفظی و معنوی میان خدا و بندگان است که در قرآن و روایات بارها استعمال و تأکید شده است. در کتب اخلاق اسلامی توبه درجاتی دارد که پایینترین مرتبه آن توبه از گناهان است، درجات بالاتر آن، توبۀ از غفلت، توبه از توجه به غیرخدا، و توبۀ از مشاهدۀ غیر حق تعالی است. فهرست مندرجات۲ - مفهومشناسی توبه ۲.۱ - در قرآن کریم ۲.۱.۱ - توبه نصوح ۲.۲ - در احادیث ۳ - مفاهیم مترادف با توبه ۳.۱ - إنابه ۳.۲ - استغفار ۳.۳ - إعتذار ۴ - توبه در فقه اسلامی ۴.۱ - ماهیت توبه نزد فقها ۴.۲ - مباحث عبادات ۴.۳ - مباحث حقوقی ۴.۴ - حقوق خانواده ۴.۵ - مباحث جزایی ۴.۵.۱ - حدود ۴.۵.۲ - قذف ۴.۵.۳ - ارتداد ۴.۵.۴ - سحر ۴.۵.۵ - لِعان ۴.۶ - اثر ابن صبیح جوزجانی ۵ - توبه در علم کلام ۵.۱ - شرایط تحقق توبه ۵.۲ - وجوب توبه ۶ - توبه در عرفان ۶.۱ - دیدگاه صوفیه ۶.۲ - اصطلاحات عرفانی توبه ۶.۲.۱ - طهارت باطن ۶.۲.۲ - رجوع به حق ۶.۳ - شرایط و ارکان توبه ۶.۴ - دیدگاه اهل صحو ۶.۵ - دیدگاه اهل تصوف ۷ - فهرست منابع ۸ - پانویس ۹ - منبع ۱ - واژهشناسی توبهتوبه از ریشه ت و ب، در لغت به معنای بازگشت یا بازگشت از معصیت است. حرف تاء در انتهای واژه (توبه) را برخی برای تأنیث مصدر و برخی علامت وحدت دانستهاند که بر این اساس، توبه به معنای یک بازگشت و جمع آن تَوْب است. [۸]
Jeffery, A, The Foreign Vocabulary of the Qur’an, Baroda, ۱۹۳۸، ج۱، ص۸۷.
[۹]
مشکور، محمدجواد، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، ج۱، ص۱۰۸، تهران، ۱۳۵۷ش.
«تابَ اِلی اللّه» به معنای بازگشت بنده از گناه به سوی خداوند است، چنانکه در آیاتی از قرآن کریم اینگونه به کار رفته است. [۱۰]
فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۳۵۷، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
«تاب اللّهُ عَلَیْهِ» به معنای غفران و بخشش خداوند نسبت به بنده و دادن توفیق توبه به اوست. [۱۷]
لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام، ذیل«تاب»، بیروت ۱۹۹۶.
صورتی از این عبارت در قرآن نیز به همین معنا استفاده شده است. [۲۰]
محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «توب»، ج۱، ص۷۶، چاپ محمد سید کیلانی، تهران (۱۳۳۲ ش).
در منابع لغوی، «زَمَناًلتوبة» به اسلام تفسیر شده است.اینکه برخی از لغویان توبه را به معنای بازگشت از گناه گرفتهاند، باید نوعی کاربرد عام در معنی خاص تلقی گردد. به هر روی همواره این دقت نظر در میان عالمان مسلمان وجود داشته که معنای اصلی توبه در عربی همان بازگشتن است. اگر نه لغویان، اما بیشتر عالمان قرآن و حدیث، چون خطابی، حلیمی [۲۵]
راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، ج۱، ص۷۶، به کوشش صفوان عدنان داوودی، دمشق/ بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
فقیهانی چون نووی، [۲۶]
نووی، یحیی، المجموع، ج۲۰، ص۱۰۸، به کوشش محمود مطرحی، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
[۲۷]
قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۳۲۴، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
متکلمانی چون ماتریدی [۲۸]
ماتریدی، محمد، تأویلات اهل السنة، ج۱، ص۱۲۰، به کوشش محمدمستفیض الرحمان، بغداد، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
و ابنفورک [۲۹]
ابنفورک، محمد، مجرد مقالات ابیالحسن الاشعری، ج۱، ص۱۶۶، به کوشش دانیل ژیماره، بیروت، ۱۹۸۶م.
و عارفانی چون ابوالعباس ابنعطا [۳۰]
خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، ج۵، ص۲۳۰، قاهره، ۱۳۴۹ق.
و قشیری [۳۱]
قشیری، عبدالکریم، الرسالة، ج۱، ص۴۵، به کوشش عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
بر محور این معنا توبه را تفسیر کردهاند. دربارۀ رابطۀ عموم و خصوص میان توبه و بازگشت از گناه، برخی از عالمان متقدم به بحث پرداختهاند. [۳۲]
ماتریدی، محمد، التوحید، ج۱، ص۳۵۶، به کوشش فتحالله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶م.
۲ - مفهومشناسی توبهمفهوم توبه در قرآن کریم و پس از آن در احادیث بهطور گستردهای بیان شده، و در دورۀ شکلگیری علوم اسلامی، در شاخههای مختلف آن از فقه و کلام گرفته تا اخلاق و عرفان راه یافته است. ۲.۱ - در قرآن کریماز حیث کاربرد، ثلاثی مجرد «تابَ یتوبُ» در قرآن کریم، با حرف جرّ «علی» اشاره به توبه پذیرفتن و فاعل آن خداوند است، با حرف جرّ «الی» اشارۀ توبهکردن و مجرور الی خداوند است. در کاربردهای دیگر نیز این فعل به معنای توبه کردن به کار رفته است. با توجه به همان کاربرد نخست است که صیغۀ مبالغۀ «توّاب» به عنوان نامی از اسماء الله بارها به کار رفته است، در حالی که تنها در یک آیه، توّاب از کاربرد دوم گرفته شده، و به انسان اطلاق شده است. در برخی از کاربردهای قرآنی، توبۀ الٰهی در تعامل با توبۀ انسانی نهاده شده، و سخن از آن است که چون کسی توبه کند، خداوند توبهپذیر است. در آیات مختلف قرآن کریم، توبۀ خداوند در عرض عفو ، هدایت و «تبیین» قرار داده شده است؛ همچنین پذیرش توبه بارها به عنوان حالت مقابل نسبت به عذاب الٰهی مطرح گردیده است، که در این حالت میتواند به معنای «صرف» و بازگرداندن عذاب باشد. ارتباط توبه با استغفار و بخشایش گناهان که در برخی از آیات از آن سخن رفته نیز ناظر به بسط همین کاربرد اخیر است. هم ازاینرو ست که به هنگام سخن از نخستین عصیان در داستان آفرینش آدم (علیهالسلام)، نخستین توبه نیز رخ میدهد و آدم (علیهالسلام) با «تلقی کلمات» از پروردگارش، توبهاش پذیرفته میگردد. با اینهمه، باید توجه داشت که توبه الزاماً همواره مستلزم گناهی از پیش رخ داده نیست؛ قرآن کریم در جایی اعلام میکند که خداوند بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و مهاجرین و انصاری که از او پیروی کردند، «توبه پذیرفت»، بدون آنکه سخن از گناهی رفته باشد. حتی در موضعی باز دربارۀ آدم (علیهالسلام)، سخن از برگزیدن وی آمده، و «آنگاه (خداوند) او را توبه پذیرفته و هدایت کرده است.» آنگاه که فاعل توبه انسان است، بیش از همه همراهی توبه با ایمان و عمل صالح دیده میشود. همراهی توبه با «تبیین» با فاعل انسانی در یک آیه دیده میشود. در برخی آیات توبه با اسلام، با اخلاص دین و پیروی راه خدا همراه شده است، در حالی که آیات متعدد با مضامین متنوع نیز وجود دارند که در آنها توبۀ انسانی در کنار گونههایی از اعمال عبادی مانند اقامۀ نماز و دادن زکات قرار گرفته است. در مجموع میتوان نتیجه گرفت که توبه هم وجهۀ اعتقادی و هم وجهۀ عبادی دارد و از همین رو در آیههایی از قرآن کریم، با کاربرد توبه در معنایی عام، توبه زمینهساز رستگاری دانسته شده است. برآیند یادکردهای گوناگون توبه، نشان از آن دارد که توبۀ قرآنی اشاره به وجود نوعی از رابطه میان انسان و خداوند است که در آن خداوند فضیلتی را به انسان عطا میکند و او را در مسیر رستگاری تأیید میکند. از این رو با اینکه میان مصادیق استغفار/ غفران با توبۀ انسانی/ توبۀ الاهی همپوشی وجود دارد، اما نباید توبه را که تنها پاسخ گناه نیست، با غفران که نسبت به گناهان صورت میگیرد، برابر انگاشت. توبه فضیلتی است که مداومت بر آن، از ویژگیهای بندگان جویای پاکیزگی شمرده شده است که خداوند آنان را دوست میدارد. پذیرش توبه از آنِ کسانی است که به عمل نادرستی در اثر نادانی دست مییازند و به زودی «توبه» میآورند، اما نه از آنِ کسانی که زشتکاری میکنند تا آنگاه که مرگ آنان را دریابد و گویند که من اکنون توبه کردم و نه آنان که در حال کفر میمیرند. ۲.۱.۱ - توبه نصوحدر آیهای از قرآن کریم، از مردم خواسته شده است تا خدای را توبه نصوح آورند. از نظر ریشهشناسی سامی و با یاری از سیاق آیه، این واژه میتواند از مادۀ «نصح» به معنای «پاک و خالص» عبری و آرامی، [۷۱]
Gesenius, W, A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament, ed F A Brown, Oxford, ۱۹۵۵، ج۱، ص۶۶۳.
یا به معنای «با دوام، با ثبات» [۷۲]
Gesenius, W, A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament, ed F A Brown, Oxford, ۱۹۵۵، ج۱، ص۶۶۳.
[۷۳]
Zammit, M R, A Comparative Lexical Study of Qur’anic Arabic, Leiden, ۲۰۰۲.، ص۴۰۲.
گرفته شده باشد. هر دو برداشت در منابع تفسیری نیز وارد شده است، اگر چه معنای دوم شهرت بیشتری دارد و وجه غالب آن است که توبۀ نصوح توبهای دانسته شود که توبهکننده در آن قصد دوام و پایداری دارد. [۷۴]
طبری، التفسیر، ج۲۸، ص۱۶۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۷۶]
راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، ذیل نصح، ج۱، ص۴۹۴، به کوشش صفوان عدنان داوودی، دمشق/ بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
[۷۸]
قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۲۲۷، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۷۹]
قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۸، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
در متون دینی، در بحث چگونگی توبه، به «توبه نصوح» بسیار پرداخته شده است. این اصطلاح بر گرفته از آیه هشتم سوره تحریم است. در این آیه به بندگان امر شده که توبه کنند، توبهای نصوح. [۸۰]
مجاهدبن جبر، تفسیر مجاهد، ج۱، ص۲۹، چاپ عبدالرحمان طاهربن محمد سورتی، اسلام آباد:مجمع البحوث الاسلامیه، (بی تا).
برخی مفسران در بیان معنای این توبه، با توجه به معنای نصوح، آرای مختلفی ابراز کرده اند، از جمله آنکه نصوح، صیغه مبالغه از ن ص ح، به معنای بهترین عمل و گفتاری است که برای صاحبش سود بهتر و بیشتری در پی دارد.معنای دیگرِ نصح، اخلاص است و بر این اساس توبه نصوح عبارت است از توبهای که صاحبش را از برگشتن به گناه باز دارد یا توبهای که بنده را از بازگشت به گناه رها سازد، به گونهای که دیگربه عملی که از آن توبه کرده بر نگردد. همچنین، در توضیح توبه نصوح آوردهاند که در این نوع توبه، انسان در عین ندامت و پشیمانی کامل، عزم خود را جزم میکند که دیگر به عمل قبیح سابق باز نگردد. به طور کلی، توبه نصوح را به این صورتها میتوان شرح داد: توبه صادقانه خیرخواهانه؛ توبهای که توبه کننده به زبان استغفار کند و به قلب پشیمان شود و بدن خود را نگهدارد یعنی از گناهان جسمانی پرهیز کند؛ توبه پذیرفته شده و مشروط به حصول سه امر: ترس از اینکه پذیرفته نشود، امید به اینکه پذیرفته شود، و ادامه دادن طاعت و بندگی؛ و توبهای که در آن، گناه پیوسته در مقابل چشم تائب باشد. بنا بر تفسیری دیگر، نصوح را با معنای دیگر نُصح (خیاطت) پیوند داده و برای آن وجوهی ذکر کرده اند. [۸۴]
محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت (بی تا).
[۸۵]
فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱۰، ص۶۲، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
در حدیثی از امام صادق (علیهالسلام)، در تفسیر آیه مذکور، شرط اساسی توبه نصوح بازنگشتن توبه کننده به سوی آن گناه ذکر شده است. همچنین نقل کردهاند که ایشان توبه نصوح را روزه چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه دانستهاند و شیخ صدوق روزه این سه روز را، پیش از توبه، از شرایط توبه نصوح انگاشته است. از اوصاف این نوع توبه که در احادیث آمده، این است که باطن فرد مانند ظاهرش، بلکه بهتر از آن، باشد. [۹۱]
ابن بابویه، الامالی، ج۱، ص۱۷۴، قم ۱۴۱۷.
بنا بر احادیث، از نتایج توبه نصوح پوشاندن گناهان توبه کننده است، به گونهای که اثری از آن نزد هیچ شاهدی باقی نماند، خواه نزد فرشتگان ناظر بر اعمال انسان خواه اعضا و جوارح و مکانی که در آن مرتکب گناه شده است. ۲.۲ - در احادیثیکی از مشهورترین احادیث نبوی در باب توبه که بر مبنای مفهوم «بازگشت» شکل گرفته، توبۀ خداوند را با تمثیلی نشان داده است و آن چنین است که مردی مسافر در سرزمینی خشک و مرگبار رحل استراحت افکنده، به خواب فرو میرود و چون بیدار میشود، مرکبش را با آب و توشه گمشده میبیند؛ در جستوجوی مرکب این سو و آن سو میدود و چون گرما و تشنگی بر او غالب میشود، تصمیم میگیرد تا به جای نخست خود بازگردد و بخوابد تا مرگ او را دریابد؛ اما چون بار دیگر بیدار میشود، مرکبش را با آب و توشه در کنار خود مییابد. در حدیث افزوده است که شادمانی خداوند وقتی بندهاش به سوی او باز میگردد و توبه میکند، بیش از آن مرد توشه بازیافته است. [۹۵]
بخاری، محمد، صحیح، ج۵، ص۲۳۲۴، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
به این نکته که درِ توبه هیچگاه بسته نیست، بارها در احادیث تأکید شده است؛ حدیثی نبوی حکایت از آن دارد که درِ توبه دری است که مسافت عرض آن ۴۰ (یا ۷۰) سال راه است و تا آستانۀ قیامت بسته نمیشود. [۹۹]
احمد بن حنبـل، مسند، ج۴، ص۲۴۱، قاهـره، ۱۳۱۳ق.
همچنین با توجه به آیهای و بسط معنایی آن، بر این نکته تأکید شده است که تا آنگاه که نَفَس انسان به حلقوم نرسیده، و در آستانۀ مرگ قرار نگرفته باشد، خداوند توبۀ او را میپذیرد. برخی از مفسران بر آناند که نزدیکی مرگ مانع قبول توبه نیست، آنچه مرز پایانی پذیرش توبه است، مشاهدۀ احوالی است که در آن هنگام علم به خداوند اضطراراً حاصل میشود. [۱۰۴]
سیدمرتضی، علی، «الحدود و الحقائق»، ج۱، ص۲۳۴، رسائل، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق، ج ۲.
در حدیثی دیگر، با بیان داستانی دربارۀ مردی از بنیاسرائیل، از پذیرش توبه حتی دربارۀ گناه آلودهترین انسانها سخن رفته است. آن مرد که ۹۹ انسان را کشته بود، به سراغ داناترین مردم زمین رفت و از وی جویا شد که آیا او را میرسد که توبه کند. آن دانشمند گفت که تو را توبهای نیست و مرد با قتل او کشتگانش را به ۱۰۰ رسانید. سرانجام مرد دانای دیگری یافت که راه توبه را بر او باز میدید و سرزمین توبه را به او نشان داد. مرد قاتل را در میانۀ راه آن سرزمین مرگ در رسید. در مقام داوری آشکار شد که او در راه سرزمین توبه بیش از نیمِ راه را پیموده بود. فرشتگان عذاب به او نزدیک نشدند و فرشتگان رحمت به سراغ او رفتند. [۱۰۵]
بخاری، محمد، صحیح، ج۳، ص۱۲۸۰، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
با وجود توصیۀ مؤکد بر احتراز از تکرار گناه، در روایات بر این نکته نیز تکیه شده است که انسان هرگز نباید از رحمت خداوند مأیوس شود و با وجود تکرار گناه، هیچگاه نباید درِ توبه را بر خود بسته ببیند. همچنین در احادیث تأکید شده آن کس که از گناه توبه کند، مانند کسی است که گناهی نکرده است، [۱۰۹]
طبرانـی، سلیمـان، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۵۰، به کوشش حمدی بن عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م.
[۱۱۰]
بیهقی، احمد، شعب الایمان، ج۵، ص۴۳۹، به کوشش محمدسعیدبن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق.
[۱۱۱]
ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، ج۴، ص۳۱۸، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
و نیز آمده است که خداوند آن کس را که توبۀ نصوح کند، گناهان بخشودهشدۀ او را بر دیگران بپوشاند. در حدیثی از امام علی (علیهالسلام)، توبه به عنوان شفیع انسان در آخرت معرفی شده، و شفاعت آن از هر شفیعی برتر دانسته شده است. با وجود کوشش لغویان برای تمایز میان توبه و «نَدَم» (پشیمانی) و توضیح اینکه توبه اخص از ندم است، گاه در روایات بر این نکته تأکید شده که پشیمانی توبـه است. [۱۱۵]
احمد بن حنبـل، مسند، ج۱، ص۳۷۶، قاهـره، ۱۳۱۳ق.
[۱۱۶]
ابنماجه، محمد، السنن، ج۲، ص۱۴۲۰، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
[۱۱۷]
حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۲۷۱-۲۷۲، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
در سدههای پسین، به خصوص متکلمان و عارفان دربارۀ رابطه میان توبه و ندم به تدقیق پرداختهاند.باید توجه داشت که در بسیاری از مجموعههای حدیثی، کتابی یا بابی به مبحث توبه اختصاص داده شده است. افزون بر «کتاب التوبة» در برخی از صحاح [۱۱۹]
حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۲۶۸، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
و مجموعههای حدیثی متأخر، [۱۲۰]
ابن اثیر، مبارک، جامع الاصول، ج۳، ص۶۳، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م.
برخی از محدثان در باب توبه، تکنگاریهایی پدید آوردهاند که از آن جمله است: کتاب التوبة، از ابن ابیالدنیا (د ۲۸۱ق)، محدث اهل سنت (بیروت، مکتبة القرآن)؛ کتاب التوبة و المثابة، از ابوبکر ابن ابی عاصم (د ۲۸۷ق)، عالم اصحاب حدیث کتاب التوبة، از ابوالحسن علی بن محمد مصری (د ۳۳۸ق)، از محدثان زهدگرای اهل سنت [۱۲۷]
طبرسی، فضل، مجمعالبیان، بیروت، ۱۴۱۵ق.
(د ۳۵۲ق)، عالم امامی [۱۲۸]
نجاشی، احمد، الرجال، ج۱، ص۲۶۵، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
المنیر فی التوبة...، از ابوعبیدالله مرزبانی (د ۳۸۴ق)، از معتزلیان اهل اخبار کتاب التوبة، از ابونعیم اصفهانی (د ۴۳۰ق)، عالم نامی اهل سنت و کتاب التوبة، از علی بن حسن ابن عساکر (د ۵۷۱ق)، عالم نامی شافعی (چ محمد مطیع حافظ، دبی، دائرةالاوقاف).کتاب التوبة الی الله و مکفرات الذنوب از محمد غزالی نیز دارای جنبۀ اخلاقی است. (به کوشش عبداللطیف عاشور، بیروت، ۱۹۸۶م) مهدی فتلاوی نیز در اثری با عنوان التوبة و التائبون، به مطالعۀ اثر تربیتی توبه با تکیه بر آموزههای قرآن و حدیث اهل بیت (علیهالسلام) پرداخته است (چ قم، مکتبة الامام الحسن). برخی مظاهرِ توبه، بر اساس روایات، چنین است: احسان به والدین، [۱۳۱]
ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج۲، ص۱۴، بیروت: دارصادر، (بی تا).
[۱۳۲]
مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۱، ص۸۲.
حج، [۱۳۳]
مجلسی، بحارالأنوار، ج۱۱، ص۱۰۴.
و روزه بهطور مطلق یابه مدت دو ماه پی درپی، که برخی مراد از آن را روزه ماه شعبان و ماه رمضان دانسته اند.۳ - مفاهیم مترادف با توبهاز مفاهیم مترادف و مرتبط با توبه و واژه های هم ریشه آن در قرآن، إنابه و استغفار و اعتذار است. ۳.۱ - إنابهدر بیان تفاوت إنابه با توبه، توبه را پشیمانی از فعل گذشته و إنابه را ترک گناهان در آینده دانسته اند، در صحیفه سجادیه [۱۴۰]
علی بن حسین (علیهالسلام)، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، ص۱۴۲، چاپ محمدباقر موحدی ابطحی، قم ۱۴۱۱.
این نکته ذکر شده است. [۱۴۱]
حسن بن عبداللّه عسکری، معجم الفروق اللغویة، ج۱، ص۱۴۶، الحاوی لکتاب ابی هلال العسکری و جزءاً من کتاب نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲.
گاه نیز گفته شده که إنابه مرتبه کامل توبه و مشتمل بر ابتهال و تضرع به سوی خداوند، بعد از پشیمانی از گناهان است. ۳.۲ - استغفاراستغفار نیز با توبه تفاوتهایی دارد. استغفار به معنای طلب مغفرت است و به واسطه دعا یا توبه یا طاعت حاصل میشود، در حالی که توبه پشیمانی از گناه در گذشته و عزم بر بازنگشتن به آن است. بر این اساس، استغفار غایت و غرض فرد خاطی و توبه یکی از راههای وصول به آن است. [۱۴۳]
حسن بن عبداللّه عسکری، معجم الفروق اللغویة، ج۱، ص۴۸، الحاوی لکتاب ابی هلال العسکری و جزءاً من کتاب نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲.
[۱۴۵]
فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۳، ص۳۵۳، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
در قرآن، گاه استغفار به تنهایی و گاه همراه با توبه آمده است. [۱۴۶]
ابن قیّم جوزیّه، کتاب التوبة، ج۱، ص۱۳۵ـ۱۳۷، چاپ صابر بطاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
در تفسیر آیاتی که توبه و استغفار در کنار هم آمده اند، مفسران بیانات مختلفی دارند. به نظر برخی، مراد این است که از کارهای گذشته آمرزش بخواهند و برای آینده تصمیم به اطاعت و ترک گناه بگیرند، برخی دیگر معنا کردهاند که آمرزش بخواهند و سپس همان حال را حفظ کنند، و برخی نیز گفتهاند که آشکارا (با زبان) استغفار کنید و در دل از گذشته پشیمان باشید. [۱۴۸]
فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۳، ص۳۵۳، ذیل هود:۹۰، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
علامه طباطبائی این تفسیرها را تکلف نابجا دانسته و توبه را در اینگونه آیات، به ایمان تفسیر کرده است.۳.۳ - إعتذارعلاوه بر این، ارتباط اعتذار (دارای عذر شدن) [۱۵۰]
اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح:تاج اللغة و صحاح العربیة، ذیل «عذر»، ج۲، ص۷۳۹، چاپ احمد عبدالغفور عطار؛ بیروت (بی تا)، چاپ افست تهران، ۱۳۶۸ش
را با عمل توبه و موضع توبه کننده چنین دانستهاند که توبه کننده در هنگام توبه به عذر و بهانه نداشتن در ارتکاب گناه معترف است، در حالی که معتذر در انجام دادن فعل ناپسندی که مرتکب شده عذر و بهانه میآورد. [۱۵۱]
حسن بن عبداللّه عسکری، معجم الفروق اللغویة، ج۱، ص۱۴۶، الحاوی لکتاب ابی هلال العسکری و جزءاً من کتاب نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲.
[۱۵۲]
قاضی عبدالجباربن، احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۴، ص۳۱۱ـ۳۳۴، ج ۱۴، چاپ مصطفی سقا، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵.
أوّاب، صیغه مبالغه از ریشه أ و ب، به معنای بندهای که بسیار به سوی خداوند باز میگردد، گاهی به معنای توبه کننده و گاهی نیز به معنای موجوداتی است که با تسبیح خداوند بسیار به سوی او رجوع میکنند. (ذیل «أوب») جمعاً هفت معنا در خصوص انسان أوّاب ذکر نموده است. [۱۵۴]
حسن بن عبداللّه عسکری، معجم الفروق اللغویة، ج۱، ص۸۵، الحاوی لکتاب ابی هلال العسکری و جزءاً من کتاب نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲.
دو واژه أوّاب و تَوّاب کاربرد نزدیکی دارند و در بسیاری موارد در کنار هم به کار رفتهاند. احادیث فراوانی نیز از طریق راویان شیعه و سنّی نقل شده که در آنها ماهیت توبه، اهمیت آن، محبوبیت توبه و توبه کننده نزد خداوند و اشتیاق خداوند به توبه بندگان مطرح شده است.برای نمونه، در یک حدیث آمده است که خداوند سه ویژگی به توبه کنندگان عطا کرده، که اگر تنها یکی از آن سه را به همه اهل آسمان و زمین اعطا میکرد به واسطه آن نجات مییافتند. ۴ - توبه در فقه اسلامیدر منابع فقهیِ مذاهب گوناگون، همواره بر وجوب توبه از گناهان تأکید شده، و وجوب آن به اتفاق به «فور» دانسته شده است. [۱۶۴]
ابن تیمیه، احمد، کتب و رسائل و فتاوی، ج۲۳، ص۲۱۵، به کوشش عبدالرحمان محمد قاسم نجدی، بیروت، مکتبة ابن تیمیه.
گاه برای توبه آداب خاصی نیز ذکر شده است که از آن جمله به خصوص باید به غسل توبه در شمار غسلهای مستحبی و نماز توبه در شمار نمازهای مستحبی اشاره کرد. [۱۷۲]
ابن تیمیه، احمد، کتب و رسائل و فتاوی، ج۲۰، ص۲۳۷، به کوشش عبدالرحمان محمد قاسم نجدی، بیروت، مکتبة ابن تیمیه.
[۱۷۳]
ابن عابدین، محمدامین، رد المحتار، ج۲، ص۲۸، بیروت، ۱۳۸۶ق.
[۱۷۴]
شروانی، عبدالحمید، الحواشی، ج۲، ص۱۱، بیروت، دارالفکر.
[۱۷۵]
شروانی، عبدالحمید، الحواشی، ج۲، ص۲۳۸، بیروت، دارالفکر.
که نخستین آن دو خصوصاً نزد امامیه، و دومین نزد مذاهب گوناگون شناخته است.فقیهان گاه یادآور شدهاند که هرگاه توبه از فسق با شروط توبه محقق گردد، نهتنها و عید اخروی از توبهکار برداشته میشود، بلکه «اسماء ذم» نیز از او رفع میشود و فرد مستحق «اسماء مدح» و ولایت در دین خواهد بود. از همینرو، فردی که مرتکب گناهی شده، و حد بر او جاری شده است، درصورت توبه، بنابر قول مشهور به عدالت باز میگردد و میتواند مناصبی چون امامت جماعت را نیز عهدهدار شود. [۱۷۷]
شافعی، محمد، الام، ج۱، ص۱۶۸، بیروت، دارالمعرفه.
۴.۱ - ماهیت توبه نزد فقهادربارۀ ماهیت توبه نزد فقها باید گفت آنجا که توبه ناظر به تغییر وضعیت مجرم در آخرت است، فقها با واگذار کردن امر به داوری اخروی، دربارۀ اینکه این توبه تا چه اندازه مقبول خداوند است، سکوت کردهاند. حتی در مواردی مانند گونههایی از ارتداد که در آنها استتابه را منتفی دانستهاند، بعضاً بر این نکته تصریح کردهاند که حکم به عدماستتابه بدین معنا نیست که اگر شخص توبه کرد، توبۀ او مورد قبول خداوند قرار نخواهد گرفت. در مواردی که اثری حقوقی ــ اعم از حقوق خانواده، حقوق مالی یا احکام عبادی ــ بر توبه مترتب است، نزد عموم فقها اظهار توبه به منزلۀ توبه است. [۱۸۱]
شافعی، محمد، الام، ج۱، ص۱۶۸، بیروت، دارالمعرفه.
و به ندرت فقیهان پذیرش توبه را از نظر حمل آثار حقوقی، بر تحقق «شرایط توبه» مترتب دانستهاند.ابن قدامه مقدسی توبه را بر دو گونه دانسته است: توبۀ باطنی که تنها میان انسان و خداست و توبۀ حکمی که آثار حقوقی بر آن مترتب است و همین اخیر موضوع بحث فقهاست. [۱۸۵]
قاضیعبدالجبار، المغنی، ج۱۰، ص۱۹۳، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
آنجا که ترتب اثر حقوقی بر توبه، مستلزم نوعی اعتماد است، از آن حیث که تظاهر به توبه در صورت واقعی نبودن توبه موجب مفسدهای فردی یا اجتماعی میگردد، مسئلۀ آزمودن توبه توجه فقیهان را به خود جلب کرده است. به عنوان نمونه، در باب توبۀ محارب، برخی از فقیهان بر این نکته تأکید کردهاند که اظهار توبه از سوی محارب میتواند ناشی از تقیه بوده باشد و عدم مجازات محارب افزون بر اظهار توبه، باید به ظهور اصلاح نیز موکول گردد. [۱۸۶]
ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، المهذب، ج۲، ص۲۸۶، بیروت، دارالفکر.
[۱۸۷]
کاسانی، ابوبکر، بدائع الصنائع، ج۷، ص۹۶، قاهره، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
[۱۸۸]
ابن هبیره، یحیی، الافصاح، ج۲، ص۴۲۵، به کوشش محمد راغب طباخ، حلب، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
[۱۸۹]
نووی، یحیی، روضة الطالبین، ج۱۰، ص۱۵۹، بیروت، ۱۴۰۵ق.
همچنین درصورتی که مردی زنی را به زناکاری بشناسد و به باور اینکه توبه کرده است، تصمیم به ازدواج با وی بگیرد، نزد برخی فقها، اظهار توبه کافی نیست و لازم است صحت توبه آزموده شود. [۱۹۱]
ابن تیمیه، احمد، کتب و رسائل و فتاوی، ج۳۲، ص۱۲۵، به کوشش عبدالرحمان محمد قاسم نجدی، بیروت، مکتبة ابن تیمیه.
[۱۹۲]
بهوتی، منصور، کشاف القناع، ج۵، ص۸۳، به کوشش هلال مصیلحی مصطفی هلال، بیروت، ۱۴۰۲ق.
تردید برخی فقیهان در پذیرش شهادت مجرمان پس از توبه نیز برپایۀ دفع مفسده استوار است. [۱۹۳]
ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، المهذب، ج۲، ص۳۳۱، بیروت، دارالفکر.
از همینرو برخی از فقیهان، زمانی را پیشبینی کردهاند تا واقعی بودن توبۀ مجرم ظاهر گردد. [۱۹۴]
ابن عابدین، محمدامین، رد المحتار، ج۵، ص۴۷۳، بیروت، ۱۳۸۶ق.
در امور جزایی برپایۀ قاعدۀ «دَرء»، مبنا در پذیرش توبه، اظهار توبه است. گاه برخی از فقها به صراحت از شرط بودن اظهار توبه به جای توبه سخن گفتهاند. اما حتی در موارد عدم تصریح، مبنای عمل محاکم اظهار توبه است. تکیه بر اظهار توبه به جای توبه، خود به خود تفحص از شرایط تحقق توبه را منتفی میسازد و هم از اینرو ست که حتی درمواردی که اصرار بر گناه کبیرهای به ثبوت رسیده باشد، باز اظهار توبه، درصورت تحقق شرایطی، میتواند رافع حد باشد. ابن جنید اسکافی درمواردی که توبه شرط معامله قرار گرفته است، دوام بر ترک را شرط صحت معامله دانسته، و درصورت عودت به گناه، معامله را باطل شمرده است؛ نمونۀ این مبنا در فتوای وی دیده میشود، مبنی بر اینکه اگر کسی بندهای را آزاد کند، به این شرط که مثلاً شرب خمر را ترک کند، درصورت بازگشت به شرب، عتق باطل میشود؛ اما چنین مبنایی از سوی عموم فقیهان پذیرفته نشده است. برخی چون علامه حلی، در جهت تبیین دیدگاه اکثریت، با ارجاع به مباحثات متکلمان در باب توبه، بر این نکته تأکید کرده که در توبه پشیمانی بر عمل پیشین کافی است و در تحقق آن عزم بر ترک بازگشت لازم نیست. [۱۹۸]
دسوقی، محمد، حاشیة علی الشرح الکبیر، ج۱، ص۳۳۳، به کوشش محمد علیش، بیروت، دارالفکر.
[۲۰۱]
سیدمرتضی، علی، «الحدود و الحقائق»، ج۱، ص۲۶۶، رسائل، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق، ج ۲.
برخی از فقها نیز اساساً تحقق مفهوم توبه و ندم را بدون چنین عزمی منتفی میدانند. [۲۰۳]
عدوی، علی، حاشیة علی شرح مختصر خلیل، ج۱، ص۹۹، همراه شرح خرشی، قاهره، ۱۳۱۸ق.
سخن آنانکه چنین عزمی را زمینۀ تمامیت توبه (و کمال آن)، [۲۰۴]
بهوتی، منصور، کشاف القناع، ج۱، ص۱۰۹، به کوشش هلال مصیلحی مصطفی هلال، بیروت، ۱۴۰۲ق.
یا رکن توبه دانستهاند، نیز به نوعی ناظر به همین ارتباط مفهومی است.۴.۲ - مباحث عباداتدر مباحث عبادات، به مناسبتهای گوناگون سخن از توبه به میان میآید. از جمله در عباداتی که درصورت فوت قضا دارند، اگر فوت عمل ناشی از تفریط باشد، افزون بر قضا توبه هم واجب است. [۲۱۰]
مالکی، ابوالحسن، کفایة الطالب، ج۱، ص۹۸، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۱۲ق.
نظیر همین بحث دربارۀ عباداتی که ترک آنها به تفریط موجب کفاره باشد، نیز صادق است.در منابع روایی اهل سنت، به ذکری مسنون در تعقیب وضو اشاره شده است، متضمن اینکه «خدایا مرا از توبهکنندگان و از پاکیجویندگان قرار ده.» [۲۱۳]
ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنف، ج۱، ص۱۳، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.
[۲۱۴]
ترمذی، محمد، السنن، ج۱، ص۷۸، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م بب.
منابع فقهی بر همین اساس این ذکر را پس از وضو و حتی پس از غسل [۲۲۲]
نووی، یحیی، شرح علی صحیح مسلم، ج۳، ص۱۲۱، بیروت، ۱۳۹۲ق.
یا استنجا مستحب شمردهاند. برخی از متأخران در بیان وجه همراهی میان توبه و تطهیر آیینی (وضو و غسل)، گفتهاند که توبه پاکیزه کردن باطن، و تطهیر پاکیزه کردن ظاهر است. موردی خاص در عبادات، نماز استسقاء است که از سنن آن، وعظ امام خطاب به نمازگزاران به توبه از معاصی و خروج از مظالم است. ۴.۳ - مباحث حقوقیدر مباحث مربوط به حقوق بارها بحث توبه به میان میآید. از جمله سخن از آن در مواردی است که فردی واقف به حرمت ربا نباشد و معاملهای ربوی صورت دهد؛ بر چنین کسی البته توبه واجب است؛ اما اینکه آیا افزون بر توبه بر او واجب است زیادتی که بر اصل دریافت کرده، بازگرداند، موضوع اختلاف میان فقیهان است. البته اکثر آنان به وجوب رد زیادت نیز قائلاند. نووی به عنوان قاعدهای در باب توبه، یادآور میشود که توبه از حقوق الناس، افزون بر شروط توبه از حقوق الله، شرط دیگری نیز دارد که آن رد مظالم به صاحبان آن، یا طلب عفو و اِبراء از آنان است. ابوالصلاح حلبی در بحث از حقوق الناس، مظالم عباد را به دو قسم تقسیم کرده است: قسم اول در امور مالی است که شرط توبه در آن را بازگرداندن عین مال، یا بدل آن به صاحب مال یا ورثۀ او، یا طلب ابراء از آنان دانسته است؛ قسم دوم مظالم غیرمالی است که اگر سَبّ و تعریض باشد، باید خود را تکذیب کند و نسبت را جبران نماید، اگر قتل و جرح و ضرب باشد، شرط توبه انقیاد به قصاص یا طلب عفو است، و اگر دعوت به گمراهی باشد، شرط توبه کـوشش برای ایضاح حـق و جبران دعوت به گمراهـی است. شهید ثانی اشاره دارد که فقها، خروج از مظالم را گاه جزء و گاه شرط توبه شمردهاند. [۲۳۸]
عدوی، علی، حاشیة علی شرح مختصر خلیل، ج۱، ص۵۰۷، همراه شرح خرشی، قاهره، ۱۳۱۸ق.
[۲۳۹]
آبی، صالح، الثمر الدانی، ج۱، ص۶۷۹، بیروت، المکتبة الثقافیه.
برخی از فقها تحقق توبه را موکول به عزم بر رد مظالم و نه الزاماً تحقق آن شمردهاند. [۲۴۰]
شروانی، عبدالحمید، الحواشی، ج۳، ص۹۰، بیروت، دارالفکر.
[۲۴۱]
بجیرمی، سلیمان، الحاشیة (تحفة اللبیب علی شرح الخطیب)، ج۱، ص۴۴۷، قاهره، ۱۳۰۹ق.
۴.۴ - حقوق خانوادهدر مبحث حقوق خانواده، مسئلۀ توبه به اشکال گوناگون در ارتباط با نکاحی مطرح میشود که به نحوی مسئلۀ زنا در میان است. گروهی از فقیهان براساس ظاهر آیهای بر این حکماند که ازدواج با زانی یا زانیه حرام است؛ این قول غالب نزد متقدمین امامیه و حنابله از اهل سنت است. [۲۴۴]
ابن قیم جوزیه، محمد، حاشیة علی سنن ابی داوود، ج۶، ص۱۱۹، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
نزد این فقیهان رافع این حرمت، توبه است. [۲۴۷]
ابن تیمیه، احمد، کتب و رسائل و فتاوی، ج۳۲، ص۱۴۱، به کوشش عبدالرحمان محمد قاسم نجدی، بیروت، مکتبة ابن تیمیه.
برپایۀ همین مبنای فقهی دربارۀ ازدواج با زانیه، برخی از فقها تصریح کردهاند که اگر زنی اصرار بر زنا داشته باشد، بر همسر او روا نیست که آن زن را نگاه دارد، اما در صورتی که زن حتی اظهار توبه کند، مرد اجازه دارد او را به زنی نگاه دارد. [۲۵۰]
قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۲، ص۱۷۱، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
۴.۵ - مباحث جزاییگستردهترین بازتاب توبه در فقه، در مباحث جزایی است. ۴.۵.۱ - حدوددر جرائم جنسی که مستوجب حد است، در صورتی که مجرم پیش از اقامۀ شهادت نزد حاکم، توبه کند، حد از او برداشته میشود؛ اگر پس از اقامۀ شهادت توبه کند، حاکم با در نظر گرفتن مصالح مسلمانان در اجرای حد یا عفو مخیر است، اما درصورت عدم توبه، حد الزاماً جاری میشود. [۲۵۴]
ابن قیم جوزیه، محمد، اعلام الموقعین، ج۳، ص۱۴۴، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، قاهره، ۱۹۶۸م.
نزد برخی دیگر از فقیهان پس از اقامۀ شهادت، حتی با وجود توبه حد باید اجرا شود، اما اگر جرم از طریق اقرار ثابت شده باشد، توبه میتواند رافع حد باشد. [۲۵۶]
قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۶، ص۱۷۵، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۲۵۹]
مرداوی، علی، الانصاف، ج۱۰، ص۳۰۰، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
براساس قول مشهور امامیه، در مادۀ ۷۳ قانون مجازات اسلامی [۲۶۰]
قانون مجازات اسلامی، مادۀ ۷۳، مصوب ۷/۹/۱۳۷۰ش.
چنین آمده است: «هرگاه کسی به زنایی که موجب حد است، اقرار کند و بعد توبه نماید، قاضی میتواند تقاضای عفو او را از ولی امر بنماید و یا حد بر او جاری نماید.» [۲۶۱]
قانون مجازات اسلامی، مادۀ ۱۲۵، ۱۳۲، مصوب ۷/۹/۱۳۷۰ش.
اثر توبه در رفع حد پیش از اقامۀ بینه نزد حاکم، در جرائم دیگر چون سَبّ نبی و شرب خمر و سرقت نیز دیده میشود، [۲۶۴]
ابن تیمیه، احمد، کتب و رسائل و فتاوی، ج۳۵، ص۱۹۹، به کوشش عبدالرحمان محمد قاسم نجدی، بیروت، مکتبة ابن تیمیه.
قانون مجازات اسلامی ایران در حد مسکر، در مادۀ ۱۸۱ تصریح کرده است که «هرگاه کسی که شراب خورده، قبل از اقامۀ شهادت توبه نماید، حد او از ساقط میشود، ولی توبه بعد از اقامۀ شهادت موجب سقوط حد نیست.» و در مادۀ ۱۸۲، برای آن کس که حدش به اقرار ثابت شده، تخییر بر تقاضای عفو از ولی امر یا اجرای حد را قائل شده است. اما دربارۀ حد سرقت، در تبصرۀ مادۀ ۲۰۰ حکم کرده است که «حد سرقت بعد از ثبوت جرم یا توبه ساقط نمیشود و عفو سارق جایز نیست.»در مذاهب اربعه، بهطورکلی دربارۀ محکومان به حد درصورت توبه، ابوحنیفه و مالک قائل به عدم سقوط حد هستند، شافعی در یک قول مانند آنان، و در قول دیگر، پس از گذشت یک سال حد را ساقط میشمارد، و احمد بن حنبل نیز در قولی، مطلقاً توبه را ساقطکنندۀ حد شمرده است. [۲۶۵]
ابن هبیره، یحیی، الافصاح، ج۲، ص۴۲۵، به کوشش محمد راغب طباخ، حلب، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
علی جفال در پژوهشی با عنوان التوبة و اثرها فی اسقاط الحدود فی الفقه الاسلامی، به ابعاد مختلف جایگاه توبه در مباحث جزایی در مذاهب اهل سنت پرداخته است.۴.۵.۲ - قذفدر قذف، توبۀ قذفکننده به آن است که خود را در نسبتی که به مقذوف داده، تکذیب کند، حتی اگر اصل نسبت راست بوده، و قاذف در نسبت خود صادق باشد. برخی از فقیهان با غریب انگاشتن چنین حکمی، بر آن رفتهاند که قاذف اگر در نسبت خود کاذب باشد، توبهاش به تکذیب خود است، و اگر صادق باشد، به آن است که عمل خود را در ملأ عام تخطئه کند. [۲۶۶]
طبری، التفسیر، ج۱۸، ص۸۰، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۴.۵.۳ - ارتدادارتداد از دیگر مباحث جزایی است که در آن توبه نقش مهمی ایفا کرده است. نزد گروهی از فقها، توبه از همۀ اقسام مرتدان پذیرفته نیست و در این باره میان مرتد فطری و ملّی، و نیز مرد و زن فرق نهاده شده است. در منابع فقهی، در بسیاری از موارد که از مجازات جرمی سخن به میان میآید، تأکید میشود که توبه در هر حال واجب است و تحمل مجازات، رافع وجوب توبه نیست. در مباحث مربوط به دادرسی نیز توبه مورد توجه قرار گرفته است. افزون بر جرائمی که توبۀ مجرم در تخفیف یا رفع مجازات مدخلیت دارد، توبه در سنجش اعتبار شاهدان نیز مورد توجه است. شهادت مرتکب گناه کبیره اگر توبهکار شده باشد، نزد غالب فقیهان پذیرفته است. جز ابوحنیفه که شهادت قاذف را حتی پس از توبه نافذ نمیداند، عموم فقها بر آناند که قاذف پس از توبه میتواند شهادت دهد. دربارۀ زانی، از امامیه، تنها ابن جنید اسکافی است که شهادت او را حتی پس از توبه مقبول نمیداند. برخی از عالمان اهل سنت نیز شهادت مجرمی را که حد بر او جاری شده است، حتی پس از توبه، در آن جرمی که خود مرتکب شده بوده، جایز ندانستهاند. [۲۷۵]
قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۲، ص۱۸۰-۱۸۱، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۲۷۶]
ابن رشد، محمد، بدایة المجتهد، ج۲، ص۴۴۳، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
[۲۷۷]
شروانی، عبدالحمید، الحواشی، ج۱۰، ص۲۱۵، بیروت، دارالفکر.
به عنوان متممی بر بحث فقهی توبه، باید به استتابه یا توبهخواهی اشاره کرد. در مباحث جزایی، در همان حد که توبه پذیرفته است، سخن از استتابه، یا دعوت مجرم به توبه از سوی حاکم به میان میآید؛ نزد غالب فقیهان، در موارد پذیرش توبه بر حاکم واجب است که مرتد را «استتابه» کند و تنها از برخی استحباب استتابه نقل شده است. بخاری یکی از بخشهای صحیح خود را با عنوان «کتاب استتابة المرتدین و المعاندین»، به همین موضوع اختصاص داده است. [۲۸۱]
بخاری، محمد، صحیح، ج۶، ص۲۵۳۵، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
گاه سخن از آن است که هرگاه مسئلۀ اجرای حدی در میان است، حاکم پیش از اقامۀ حد، مجرم را استتابه کند تا زمینۀ رستگاری او فراهم شود. گاه تصریح شده که فراخواندن به توبه بهطورکلی یک فریضه است. [۲۸۲]
هادی الی الحق، یحیی، ج۲، ص۲۸۱، الاحکام فی الحلال و الحرام، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
استتابۀ مرتد تابعی از آراء فقهی در باب پذیرش توبۀ مرتد است، اما به هر حال بیشتر یاد کرد از استتابه در همان باب ارتداد از کتابهای فقهی است. سخن از استتابه همچنین درمواردی به میان آمده که شبهۀ ارتداد در میان است؛ از جمله دربارۀ کسی که مرتکب کبیرهای با استحلال آن کبیره شده باشد، حاکم ملزم به استتابه شده است؛ درصورتی که مجرم توبه کند، حد معین برای آن فعل جاری میشود و درصورت اصرار بر استحلال، در حکم مرتد خواهد بود. [۲۸۳]
ابن حمزه، محمد، الوسیلة، ج۱، ص۴۱۶، به کوشش محمد حسون، قم، ۱۴۰۸ق.
شافعی با تکیه بر ظاهر آیهای، توبۀ محارب را پیش از آنکه حاکم بر او قدرت یابد، رافع حد شمرده، و حتی از لزوم استتابۀ محارب سخن گفته است. [۲۸۶]
مفید، محمد، المقنعة، ص۸۰۵، قم، ۱۴۱۰ق.
[۲۸۷]
ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، المهذب، ج۲، ص۲۸۵، بیروت، دارالفکر.
[۲۸۹]
قانون مجازات اسلامی، مادۀ ۱۹۴، مصوب ۷/۹/۱۳۷۰ش.
افزون بر جرائم مستلزم حد، گاه در منابع فقهی استتابه بهطورکلـی بـه آنچه جـرم شناخته شـده و مستلزم تعزیر است ــ حتی امری چون خـواندن قرآن براسـاس قرائـات شـاذ ــ نیز تعمیم داده شده است. ۴.۵.۴ - سحردر برخی منابع فقهی، سحر به عنوان موردی استثنایی شناخته شده است که مرتکب آن بدون استتابه، مجازات میشود و تعلیل آن از آنرو ست که اساساً توبۀ ساحر را ناپذیرفتنی شمردهاند؛ این قول از ابوحنیفه و مالک و نقل راجح از احمد بن حنبل آمده است . [۲۹۳]
ابن حزم، علی، الفصل، ج۱۱، ص۱۵۵، به کوشش محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیـره، ریـاض، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
[۲۹۴]
ابن هبیره، یحیی، الافصاح، ج۲، ص۴۰۰، به کوشش محمد راغب طباخ، حلب، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
برخی از فقیهان اصحاب حدیث، «سَبّ نبی» را نیز به عنوان جرمی شناختهاند که از مرتکب آن توبه پذیرفته نیست و از همینرو بدون استتابه مجازات میشود. [۲۹۸]
http://lib.efatwa.ir/۴۳۸۹۷/۱۰/۱۹۴/النَّبِيَّ ابن مفلح، محمد، الفروع، ج۱۰، ص۱۹۴، به کوشش ابوالزهراء حازم قاضی، بیروت، ۱۴۱۸ق.]
[۳۰۱]
دسوقی، محمد، حاشیة علی الشرح الکبیر، ج۴، ص۳۱۲، به کوشش محمد علیش، بیروت، دارالفکر.
نزد بسیاری از فقها، زندیق ــ یعنی آن کس که در نهان کافر است و تظاهر به اسلام میکند ــ نیز مجرمی شناخته شده که بدون استتابه مستحق مجازات است. [۳۰۵]
قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۹۹، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م.
تحدید زمانی استتابه نیز از مباحث فرعی است که بهخصوص در کتب متأخرین بسط داده شده، و گرایش غالب به عدم تحدید و واگذار کردن آن به صلاحدید حاکم است. دربارۀ شارب خمر، گفته شده است که استتابۀ او باید پس از رفتن حالت مستی صورت گیرد. ۴.۵.۵ - لِعانبیرون از مباحث جزایی، سخن از استتابه دیده نمیشود. تنها مورد ویژه، استتابۀ طرفین لعان است که به اعتبار ادعای زنا ارزش جزایی دارد و به اعتبار حاصل آن، که نه مجازات، بلکه اثری حقوقی است، از مباحث جزایی دور میشود. در برخی از منابع، از استتابۀ طرفین توسط حاکم پس از انجام یافتن لعان سخن آمده است. [۳۰۹]
نسایی، احمد، السنن، ج۶، ص۱۷۷، قاهره، ۱۳۴۸ق.
۴.۶ - اثر ابن صبیح جوزجانیاز معدود تکنگاریهای فقهی دربارۀ توبه است: کتاب التوبة، از احمد بن اسحاق بن صبیح جوزجانی (سدۀ ۳ق)، فقیه حنفی [۳۱۰]
عبدالقادر قرشی، الجواهر المضیئة، ج۱، ص۶۰، کراچی، کتابخانۀ میرمحمد.
[۳۱۱]
حاجی خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۴۰۶.
کتاب التوبة، از ابن تیمیه (د ۷۲۸ق) (بیروت، ۱۴۱۲ق) و کتاب التوبة، از ابن قیم جوزیه (د ۷۵۱ق) (بیروت، ۱۴۱۲ق) هر دو از حنابله؛ و البضاعة المزجاة در باب احکام، شرایط و آداب توبه از عبدالله بن محمدتقی کرمانشاهی (د ۱۳۰۸ق). [۳۱۲]
آقابزرگ، الذریعة، ج۳، ص۱۲۸.
۵ - توبه در علم کلامتوبه در اصطلاح علم کلام به معنای پشیمانی از خطا و گناه است و از موارد اسقاط عقاب به شمار میآید. متکلمان به بررسی این موضوع همراه با دیگر راههای بخشایش گناهان همچون شفاعت و عفو الٰهی پرداختهاند. ۵.۱ - شرایط تحقق توبهمهمترین مسائلی که در مبحث توبه محل نزاع متکلمان بوده است و به آنها پرداختهاند، عبارتاند از شرایط تحقق توبه، وجوب توبه و وجوب قبول آن از سوی خداوند. تحقق توبه مستلزم شرایطی است که مهمترین آن پشیمانی است، چندان که پارهای از متکلمان بنابر حدیثی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، توبه را پشیمانی دانستهاند. اما بیشتر متکلمان صرف پشیمانی بدون متعلق را توبه نمیدانند، بلکه پشیمانی از معصیت یا فعل قبیح را به سبب قبحش، توبه به شمار میآورند. [۳۱۷]
قاضیعبدالجبار، المغنی، ج۱۴، ص۳۵۰، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
[۳۱۸]
مانکدیم، احمد، تعلیق شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۳۳۱، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۳۱۹]
مانکدیم، احمد، تعلیق شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۷۸۹، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
شرط دیگر تحقق توبه عزم بر ترک و تکرار نکردن گناه یا فعل قبیح است. البته عزم بر ترک گناه از نظر همۀ متکلمان تنها شرط صحت توبه نیست. ابن اخشید (د ۳۲۶ق)، متکلم معتزلی، عقیده داشت که توبه چیزی جز ندامت از ارتکاب گناه نیست و قصد ترک گناه تأثیری در درستی توبه ندارد. متکلمان اشعری نیز آن را شرط اساسی ندانستهاند؛ چه، عزم بر ترک گناه نیازمند توانایی و اختیار است و ممکن است شخص اختیار و توانایی آن را از دست داده باشد. اما متکلمان معتزلی، به ویژه بصریان، عزم را در ترک فعل قبیح از شروط توبه به شمار آورده، و توبه را بدون عزم، حتی اگر به دلیل ناتوانی باشد، مردود دانستهاند. [۳۲۷]
قاضیعبدالجبار، المغنی، ج۱۴، ص۳۴۴-۳۵۰، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
[۳۲۸]
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغة، ج۲۰، ص۵۹، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
۵.۲ - وجوب توبهمسئلۀ دیگر در مبحث توبه، وجوب توبه است. میان گرایشهای مختلف کلامی در وجوب توبه مناقشه نیست، بلکه در سبب وجوب توبه برخی بر عقل تأکید دارند و برخی بر نقل. متکلمان معتزلی با توجه به حسن و قبح عقلی افعال و با طرح مسئلۀ وجوب عقلی دفع ضرر، استدلال میکردند که اگر کسی بداند به سبب انجام فعلی قبیح یا ترک امری واجب مرتکب گناه و شایستۀ کیفر خواهد شد، وظیفه دارد اشتباه خود را جبران کند و راه جبران آن چیزی جز توبه نیست. [۳۳۱]
قاضیعبدالجبار، المغنی، ج۱۴، ص۳۳۵، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
بیشتر معتزله توبه از گناهان کبیره را واجب میدانستند، و نه از گناهان صغیره؛ اما ابوعلی جبایی بر آن بود که توبه از گناهان صغیره نیز واجب است. [۳۳۲]
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغة، ج۲۰، ص۵۸، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
در مقابل متکلمان اشعری مذهب برآناند که سبب اصلی وجوب توبه سمعی و اجماع امت اسلامی است. [۳۳۶]
متولی، عبدالرحمان، الغنیة فی اصول الدین، ج۱، ص۱۷۶، به کوشش عمادالدین احمد حیدر، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۷م.
در این باره، متکلمان امامی وجوب توبه را هم عقلی و هم نقلی دانستـهاند.مسئلۀ دیگری که متکلمان در این باره به آن پرداختهاند، وجوب قبول توبه از سوی خداوند است. معتزلۀ بصره قبول توبۀ صحیح را بر خدا واجب میدانستند؛ چه، به اعتقاد آنها برای خداوند قبیح بود کسی را که همۀ شرایط توبۀ صحیح را دارد، عقاب کند. عدل الهی اقتضا میکند که خداوند توبۀ تائب را بپذیرد. [۳۴۱]
قاضیعبدالجبار، المغنی، ج۱۴، ص۳۳۷-۳۴۰، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
[۳۴۲]
مانکدیم، احمد، تعلیق شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۷۹۰، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۳۴۳]
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغة، ج۲۰، ص۵۸-۵۷، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
اما معتزلۀ بغداد و دیگر گرایشهای کلامی همچون مرجئه، امامیه و اشاعره قبول توبه و اسقاط عقاب را حاصل فضل الٰهی میدانستند. [۳۴۵]
مانکدیم، احمد، تعلیق شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۷۹۰، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
[۳۴۶]
نوبختی، ابراهیم، الیاقوت، ج۱، ص۶۴، به کوشش علیاکبر ضیایی، قم، ۱۴۱۳ق.
[۳۴۸]
سیدمرتضی، علی، «الحدود و الحقائق»، ج۳، ص۸۹، رسائل، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق.
به اعتقاد متکلمان اشعری، همینکه مردم با زاری و استغاثه از خدا میخواهند که توبۀ آنها را بپذیرد و در این امر امید دارند که توبۀ آنها پذیرفته شود، نشانهای است بر آنکه قبول توبه حتمی و قطعی نیست، در غیر اینصورت این استغاثهها و خواهشها بیمعنی بود. [۳۵۱]
متولی، عبدالرحمان، الغنیة فی اصول الدین، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷، به کوشش عمادالدین احمد حیدر، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۷م.
مطلب دیگری که توجه متکلمان را به خود جلب کرده بود، مسئلۀ توبه از یک قبیح یا گناه خاص و توبه از همۀ گناهان و قبائح بود. ابوهاشم جبایی و قاضی ابوبکر باقلانی برآناند که اگر کسی گناهان مختلف و متعددی مرتکب شده باشد، باید از همۀ آنها توبه کند، و توبه از یک گناه خاص پذیرفته نمیشود. در حالیکه دیگر متکلمان در این باره چنین اعتقادی ندارند. [۳۵۴]
ابن حزم، علی، الفصل، ج۴، ص۵۱-۵۲، به کوشش محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، ریاض، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
۶ - توبه در عرفانآیات متعددی که در قرآن مؤمنان را به توبه فرا میخواند، همواره سرمنشأ مباحث مختلفی دربارۀ تبیین توبه و مراتب آن نزد صوفیه بوده است. از تعاریف گستردۀ عارفان دربارۀ توبه میتوان چنین دریافت که این مقوله برای آنان اهمیت بسیار داشته است. [۳۶۰]
ابوروح، لطفالله، حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر، ج۱، ص۷۵، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۸۴ش.
[۳۶۱]
غزالی، احمد، مجالس، ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴، به کوشش احمد مجاهد، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۳۶۲]
ابوطالب مکی، محمد، قوت القلوب، ج۱، ص۱۷۹، قاهره، ۱۳۱۰ق.
[۳۶۳]
قشیری، عبدالکریم، الرسالة، ج۱، ص۴۸، به کوشش عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
۶.۱ - دیدگاه صوفیهاغلب صوفیه توبه را نخستین مقام از مقامات سیر و سلوک دانستهاند. [۳۶۴]
سهروردی، عمر، عوارف المعارف، ج۱، ص۴۷۵-۴۷۶، بیروت، ۱۴۰۳ق.
[۳۶۵]
سراج، عبدالله، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۶۸، به کوشش عبدالحلیم محمود و عبدالباقی سرور، قاهره، ۱۳۸۰ق.
و به پیروی از امام علی (علیهالسلام)، [۳۶۶]
نهجالبلاغة، به کوشش علینقی فیض الاسلام، تهران، ۱۳۷۷ش.
آن را در مجموع به معنی پشیمانی از گناه، تصمیم بازگشت به سوی خداوند، ترک مظالم و پرداخت حقوق دیگران تعبیر کردهاند، [۳۶۷]
قشیری، عبدالکریم، الرسالة، ج۱، ص۴۷، به کوشش عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
[۳۶۸]
جرجانی، علی، شرح المواقف، ج۱، ص۶۳، قاهره، ۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م.
افزون بر این تعاریف، تعابیر دیگر را نیز میتوان به طورکلی در دو مقوله قرار داد.نخست، تعاریف موضوعی که به ماهیت و ساختار توبه میپردازند و دیگری تعریفهای غایی که به اهداف و نتایج توبه نظر دارند. برای نمونه، اینکه توبه را بازگشت از گناه و رجوع به خداوند گفتهاند، [۳۶۹]
ابوطالب مکی، محمد، قوت القلوب، ج۱، ص۱۷۹، قاهره، ۱۳۱۰ق.
از جمله تعابیر گروه اول، و اینکه توبه را باقی نماندن آثار گناه در اعمال انسان دانستهاند، [۳۷۰]
جرجانی، علی، شرح المواقف، ج۱، ص۶۳، قاهره، ۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م.
از جملۀ تعاریف دستۀ دوم است.همراه با تجهیز تصوف به ابزار کتابت و شروع نهضت تألیف که در اواخر سدۀ ۲ و اوایل سدۀ ۳ق آغاز گردید، بخشهای مستقلی از نوشتههای صوفیه به مبحث توبه اختصاص یافت، [۳۷۱]
محاسبی، حارث، الرعایة لحقوق الله، ج۱، ص۱۹، به کوشش مارگارت اسمیت، لندن، ۱۹۴۰م.
[۳۷۲]
ابوطالب مکی، محمد، قوت القلوب، ج۱، ص۱۷۸، قاهره، ۱۳۱۰ق.
و این سنت در کتابهای متأخر نیز باقی ماند. [۳۷۳]
خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، ج۱، ص۶، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۴۳۱ش.
[۳۷۴]
عزالدین کاشانی، محمود، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ج۱، ص۳۶۶، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
البته صوفیان نخستین در تعریف مفهوم توبه، بیشتر شارح آیات و احادیث بودند و کمتر نظریات و تجارب شخصی خود را بیان میکردند. حجم قابل ملاحظۀ مستندات قرآنی و روایی که در این متون آمده است، به خوبی این نظر را تأیید میکند. [۳۷۵]
محاسبی، حارث، الرعایة لحقوق الله، ج۱، ص۲۰-۲۱، به کوشش مارگارت اسمیت، لندن، ۱۹۴۰م.
[۳۷۶]
ابوطالب مکی، محمد، قوت القلوب، ج۱، ص۱۷۸، قاهره، ۱۳۱۰ق.
در هماهنگی با این رویکرد، تعاریف موضوعی و غایی توبه در این دوره، آکنده از اصطلاحات شرعی است و از دیدگاه این عارفان، انسانِ توبهکار فردی است که طاعات دینی همچون نماز و روزه را همراه با ریاضت به جای آورد و مقید به شریعت باشد. [۳۷۷]
محاسبی، حارث، الوصایا، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۴، به کوشش عبدالقادر احمد عطا، بیروت، ۱۹۸۶م.
از سدۀ ۳ق، به تدریج ادبیات خاصی در میان صوفیه شکل گرفت که دربر دارندۀ تعابیر ویژۀ عرفانی بود. پس از آن، نویسندگان تصوف با کمک این ادبیات جدید، اصطلاحات عرفانی و از جمله توبه را دوباره تعریف نمودند و آنها را در قالب حالات و مقامات عرفانی تقسیمبندی کردند. از جملۀ این نویسندگان، نخست ابونصر سراج طوسی بود که در کتاب اللمع فی التصوف خود توبه را نخستین مقام از مقامات عرفانی شمرد. [۳۷۸]
سراج، عبدالله، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۶۸، به کوشش عبدالحلیم محمود و عبدالباقی سرور، قاهره، ۱۳۸۰ق.
البته پیش از او، در روایات نیز به تقدم توبه اشاره شده بود. [۳۷۹]
محاسبی، حارث، الوصایا، ج۱، ص۲۲۲، به کوشش عبدالقادر احمد عطا، بیروت، ۱۹۸۶م.
اما بهویژه در سدۀ ۴ق، طرح این موضوع در مکتوبات صوفیه، جنبۀ روشمندی به خود گرفت. در این هنگام، صوفیان ایرانی نیز در آثار خود مبحث مستقلی را به توبه اختصاص دادند، [۳۸۰]
سلمی، محمد، «درجات المعاملات»، ج۱، ص۱۶۷، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، به کوشش سلیمان ابراهیم آتش، الناشر للطباعة والنشر، ۱۴۱۴ق.
[۳۸۱]
قشیری، عبدالکریم، الرسالة، ج۱، ص۴۵، به کوشش عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
[۳۸۲]
خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرین، ج۱، ص۱۹، به کوشش عبدالغفور روان فرهادی، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۳۸۳]
هجویری، علی، کشف المحجوب، ج۱، ص۳۷۸، به کوشش و ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
و با نگاه خاص ایرانی خود به تعریف اصطلاح توبه پرداختند.به عنوان مثال، ابوعبدالرحمان سلمی بیان داشت که توبه در مجانبت اضداد حاصل میشود. [۳۸۴]
سلمی، محمد، «درجات المعاملات»، ج۱، ص۳۹۶، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، به کوشش سلیمان ابراهیم آتش، الناشر للطباعة والنشر، ۱۴۱۴ق.
و ابوحامد محمد غزالی توبه را «سبقت عقل بر شهوت» میدانست. [۳۸۵]
غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج۴، ص۱۰، بیروت، ۱۴۱۷ق.
مشابهت این تعاریف با تصور ایرانیان باستان از مهار یک پلیدی اخلاقی با صفت متضاد آن، بهویژه مهار شهوت و خودکامگی با خرد، قابل توجه است. [۳۸۶]
مجتبائی، فتحالله، شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان، ج۱، ص۳۵، تهران، ۱۳۵۲ش.
شاید به سبب همین خردگرایی است که برخی از عارفان، توبه را رجوع از هر آنچه علم آن را مذمت کرده، به سوی آنچه که علم آن را مدح کرده است، قلمداد میکردند. [۳۸۷]
سلمی، محمد، «درجات المعاملات»، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، به کوشش سلیمان ابراهیم آتش، الناشر للطباعة والنشر، ۱۴۱۴ق.
[۳۸۸]
سلمی، محمد، «درجات المعاملات»، ج۱، ص۳۹۵، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، به کوشش سلیمان ابراهیم آتش، الناشر للطباعة والنشر، ۱۴۱۴ق.
[۳۸۹]
سراج، عبدالله، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۶۸، به کوشش عبدالحلیم محمود و عبدالباقی سرور، قاهره، ۱۳۸۰ق.
افزون بر این، گرایشهای ملامتی، همچون پرهیز از ریا و تأکید بر اخلاص نیز در پارهای از تعریفات دیده میشود. [۳۹۰]
خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، ج۱، ص۸، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۴۳۱ش.
[۳۹۱]
غزل ۱۳۰، حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی، تهران، زوّار.
۶.۲ - اصطلاحات عرفانی توبهدر سدههای بعد، اصطلاحات عرفانی ثبات بیشتری یافت و با تعاریف جدید صوفیان بر وجه باطنی و عمق آن افزوده شد. ۶.۲.۱ - طهارت باطنبرای نمونه، هجویری توبه را «طهارت باطن» میدانست و آن را شرط ورود به خدمت حق تعالی میشمرد. [۳۹۲]
حافظ، دیوان، غزل ۱۳۰، به کوشش محمد قزوینی، تهران، زوّار.
شهابالدین عمر سهروردی نیز بیداری از غفلت (یقظه) را لازمۀ توبه به شمار میآورد و با استناد به فرمایش علی (علیهالسلام)، محاسبۀ اعمال، حفظ نَفْس، ضبط حواس، رعایت اوقات، دفع خواطر و مراقبه را جزو شروط استقامت توبه بیان میکند. [۳۹۳]
سهروردی، عمر، عوارف المعارف، ج۱، ص۴۷۷-۴۷۹، بیروت، ۱۴۰۳ق.
۶.۲.۲ - رجوع به حقدر همین دوره، با ظهور عارفانی چون ابن عربی و مولانا، صبغۀ نظری تصوف قوت یافت و به دنبال آن، اصطلاحات عرفانی نیز رنگ فلسفی و کلامی گرفت و به تدریج درونیتر و باطنیتر شد. ابن عربی توبه را رجوع به حق، و یافتن نوری که در پرتو آن حقیقت اعمال انسان کشف، و نزدیکی به خداوند قابل رؤیت میشود، میدانست. او بر این باور بود که توبهکنندۀ حقیقی خداست و بنده فقط محل ظهور صفت توّابیّت الٰهی است. [۳۹۴]
ابن عربی، محییالدین، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۱۴۴، بیروت، دارصادر.
مولانا نیز به انفعال انسان در امر توبه باور داشت، چنانکه در مثنوی خود ضمن بیان داستان توبۀ آدم (علیهالسلام)، بحث خلق افعال عباد توسط خداوند را مطرح کرد و از جمله توبه را نیز نتیجۀ مشیت الهی و در نسبت با بندگان، عارضی و عاریتی دانست. [۳۹۵]
مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ۱، بیت ۱۴۸۵، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۳۹۶]
مولوی، مثنوی معنوی، دفتر۴، بیتهای ۳۴۱۳-۳۴۱۴، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
وی همچنین بر این باور بود که وجود گناهان بندگان با صفات رحمت و غفران خداوند ارتباطی مستقیم دارد و توبۀ انسان، زمینۀ ظهور این صفات را فراهم میآورد. در همین زمینه لاهیجی نیز در شرح گلشن راز گناه را نقطۀ آغاز سیر نزولی، و توبه را «باب الابواب سیر رجوعی به جانب حق» میدانست. البته در اینجا نیز تقدم با خداوند است، یعنی ابتدا او ست که بر بندۀ خطاکار خود نظر بخشایش میاندازد و در نتیجۀ آن، آدمی با قدم توبه به سوی وی باز میگردد. [۳۹۷]
لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز، ج۱، ص۲۵۷، به کوشش کیوان سمیعی، تهران، ۱۳۶۸ش.
۶.۳ - شرایط و ارکان توبهصوفیه برای توبه شرایط، ارکان و مراتب مختلفی برشمردهاند. این تقسیمبندیها در ادوار نخستین تاریخ تصوف، اغلب ملهم از آیات و احادیث بود، اما به مرور زمان تجارب عارفان نیز به آنها افزوده شد. حارث محاسبی از قول امام صادق (علیهالسلام)، ۳ عامل را مایۀ تقویت انسان در طلب توبه میداند که عبارتاند از: یادآوری گناهان، به خاطر داشتن مرگ و تفکر در آنچه آدمی پیشاپیش برای سفر آخرت میفرستد. [۳۹۸]
محاسبی، حارث، الوصایا، ج۱، ص۲۲۴، به کوشش عبدالقادر احمد عطا، بیروت، ۱۹۸۶م.
ابوعلی دقّاق نیز برای توبه، ۳ مرتبه بر میشمرد: نخست، توبهای که از ترس عقوبت است؛ دوم، توبهای که به طمع ثواب است و «انابه» نام دارد، و سوم، توبهای که نتیجۀ مراعات امر الٰهی است و آن را «اوبه» میخوانند. [۳۹۹]
قشیری، عبدالکریم، الرسالة، ج۱، ص۴۷، به کوشش عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
هجویری نیز همین مراتب را ذکر میکند، با این تفاوت که از نظر او در مرتبۀ آخر، انسان به سبب شرم از خداوند، توبه میکند. [۴۰۰]
هجویری، علی، کشف المحجوب، ج۱، ص۳۸۰، به کوشش و ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
هریک از این مراتب نیز گاه به انواع مختلف تقسیم شدهاند.در همین زمینه، صوفیان به اصطلاح قرآنیِ «توبۀ نصوح» نیز اشاره کردهاند و آن را توبهای به شمار آوردهاند که پس از آن اثری از گناه در ظاهر و باطن توبهکننده باقی نماند. [۴۰۲]
قشیری، عبدالکریم، الرسالة، ج۱، ص۴۷، به کوشش عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
چنین به نظر میرسد که از میان عارفان متقدم، یکی از کاملترین و موجزترین طبقهبندیهای ارکان و شرایط توبه را خواجه عبدالله انصاری در کتابهای منازل السائرین [۴۰۳]
خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرین، ج۱، ص۱۹-۲۲، به کوشش عبدالغفور روان فرهادی، تهران، ۱۳۸۳ش.
و صد میدان [۴۰۴]
خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، ج۱، ص۶-۸، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۴۳۱ش.
به دست داده است. او توبۀ افراد عاصی را از توبۀ انسانهای مطیع یا عارف جدا میداند و برای هریک از این توبههای سهگانه، ۳ نشانه میآورد. [۴۰۵]
خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، ج۱، ص۷، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۴۳۱ش.
برخی صوفیان به ارتباط میان توبه و دیگر احوالات و مقامات عرفانی پرداختهاند و مقامات پس از توبه، همچون صبر را، لازمۀ استقامت آن به شمار آوردهاند. از اینرو، هر مقام بالاتر داخل و نهفته در حقیقت توبه است و از وجهی دیگر، ثمرۀ توبه نیز محسوب میشود. [۴۰۶]
سهروردی، عمر، عوارف المعارف، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱، بیروت، ۱۴۰۳ق.
برخی از صوفیان نیز توالی مقامات را به این مفهوم میدانند که عارف باید با رسیدن به مقام بالاتر، از وقوف در مقام پیشین خود ــ کـه نسبت بـه وضع فعلی او نوعی نقص بـه شمـار میآید ــ توبه کند. [۴۰۷]
فرغانی، محمد، مشارق الدراری، ج۱، ص۳۱۰، به کوشش جلالالدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۹۸ق.
از اینرو، برای هر مقام طریقت توبهای مخصوص وجود دارد [۴۰۸]
نجمالدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به کوشش حسین حسینی نعمتاللٰهی، تهران، ۱۳۳۶ش.
و مطابق این تعریف، این توبه است که در حقیقت هر مقام عرفانی نهفته است.۶.۴ - دیدگاه اهل صحوتمایل صوفیان به صحو یا سکر نیز در تعاریف آنان از توبه نقش داشته است. اهل صحو معمولاً تقید به احکام شرعی، اقامت در مسجد، خواندن نماز اول وقت، تضرع و عذرخواهی، اشتغال به علم، کوتاه کردن آرزوها، شفقت بر خلق و ادای حقوق ضایعشده را از جملۀ شرایط و ارکان توبه میدانند، [۴۰۹]
احمد جام، انس التائبین، ج۱، ص۴۶-۴۷، به کوشش علی فاضل، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۴۱۰]
حسن دهلوی، فوائد الفؤاد، ج۱، ص۲۳۸، به کوشش محمد لطیف ملک، لاهور، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
اما اهل سکر، مقام فرد توبهکار را از همۀ امت بالاتر میشمارند. [۴۱۱]
محاسبی، حارث، الرعایة لحقوق الله، ج۱، ص۲۱، به کوشش مارگارت اسمیت، لندن، ۱۹۴۰م.
به باور آنان، توبهکنندۀ حقیقی باید از حسنات خویش هم توبه کند، زیرا انسان هیچگاه قادر نیست که عمل نیکی را بدون کم و کاست و آنگونه که شایستۀ مقام حق باشد، به انجام رساند. افزون بر آن، همۀ اعمال صالح آدمی در برابر عظمت و بینیازی خداوند چیزی به شمار نمیآید. گفتنی است که تعاریف گروه اخیر گاه رنگ و بوی شطح به خود میگیرد. [۴۱۳]
روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۱۸۹، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۴۴ش.
۶.۵ - دیدگاه اهل تصوفبرخی از اهل تصوف بر این باورند که فراموش کردن گناه پس از توبه جایز نیست، زیرا سبب عجب میشود، اما برخی دیگر فراموشی آن را مجاز میدانند، از اینرو که فرد توبهکار در مقام محبت و مشاهدت است و یادآوری گناه و جفای به حق در این حال، خود نوعی گناه محسوب میشود. [۴۱۵]
هجویری، علی، کشف المحجوب، ج۱، ص۳۸۱، به کوشش و ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
چنانکه گذشت، توبه موقوف به موهبت و لطف خداوند است و با آنکه توبه از جملۀ مقامات به شمار میآید، اما وابستگی چندانی به مجاهدت سالک ندارد، زیرا توبه رجوع به خداوند به وسیلۀ خداوند است.و اگر کسی چنین پندارد که خود توبه کرده، باید دوباره با این نیت که نخست خداوند او را توبه داده است، توبه کند. صوفیان این حال را توبه از توبه میگویند و آن را انصراف دل از غیر حق ــ حتی از ذات و هستی خود ــ و فناء فی الله میدانند. [۴۱۷]
قشیری، عبدالکریم، الرسالة، ج۱، ص۴۷، به کوشش عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح.
[۴۱۸]
عزالدین کاشانی، محمود، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ج۱، ص۳۷۱، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
موضوع توبه در متون تصوف به عنوان امری متأخر از گناه، معمولاً مبحث گناهشناسی را نیز دربر دارد. [۴۱۹]
غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج۴، ص۱۷، بیروت، ۱۴۱۷ق.
[۴۲۰]
خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرین، ج۱، ص۱۹، به کوشش عبدالغفور روان فرهادی، تهران، ۱۳۸۳ش.
[۴۲۱]
مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، ج۱، ص۱۲۱۰، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۵ش.
بر این اساس، هر فرد دارای گناه و توبۀ مخصوص به خود است و چهبسا عملی که برای یک نفر گناه به شمار میآید، برای دیگری، کار نیک باشد. [۴۲۲]
مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، ج۱، ص۱۲۱۶، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۵ش.
به همین سبب، به عقیدۀ ذوالنون مصری عوام باید از گناه، و خواص باید از غفلت توبه کنند. [۴۲۳]
مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۵ش.
و به این دو مرتبه، توبۀ اولیا را نیز میافزاید، که توبه از رؤیت حسنات است؛ زیرا به باور او، اعمال نیک موهبت خداوندند و نباید آنها را حاصل کوشش فردی به حساب آورد. [۴۲۵]
سراج، عبدالله، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۶۹، به کوشش عبدالحلیم محمود و عبدالباقی سرور، قاهره، ۱۳۸۰ق.
افزون بر این، هر عضوی از اعضای بدن نیز به توبه نیاز دارد. [۴۲۶]
احمد جام، انس التائبین، ج۱، ص۴۴، به کوشش علی فاضل، تهران، ۱۳۶۸ش.
[۴۲۷]
مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، ج۱، ص۱۲۱۷، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۵ش.
به عنوان نمونه، توبۀ زبان بیان استغفار است که از نظر صوفیه اهمیت بسیار دارد و لازمۀ پشیمانی از گناه است. [۴۲۸]
مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، ج۱، ص۱۲۰۹، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۴۲۹]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۵۱، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۴۳۱]
میبدی، احمد، کشف الاسرار، ج۲، ص۲۷۸، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
اما بدیهی است که بالاترین مرتبۀ توبه، به بدترین و بالاترین گناه اختصاص دارد و نزد اهل تصوف، هیچ گناهی بالاتر از وجود خود سالک و دیدن آن در جنب وجود خداوند نیست. از اینرو، برترین توبه آن است که وجود فرد توبهکار، در مقام فناء محو و فراموش شود، تا دیگر گناهی باقی نماند. [۴۳۲]
عزالدین کاشانی، محمود، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ج۱، ص۳۷۰، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
این آخرین مرتبۀ توبه است که ضمن آن سالک، ترک دعوی وجود میکند و از خودی خود به حق باز میگردد. [۴۳۳]
هجویری، علی، کشف المحجوب، ج۱، ص۳۸۰، به کوشش و ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش.
اهل تصوف گاه ضمن تعریف توبه، انتقاداتی هم به جریانهای مخالف خود داشتهاند. برای نمونه، سهل تستری نسبت به توبۀ اهل علم، نظر مساعدی ندارد و توبۀ کفار را بهتر از توبۀ آنان میخواند. [۴۳۵]
عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۳۱۷، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
و حافظ در اشعار خود، توبهفرمایان بیتوبه را ملامت میکند. [۴۳۶]
حافظ، دیوان، غزل، ۱۳۵، به کوشش محمد قزوینی، تهران، زوّار.
۷ - فهرست منابع(۱) ابن اثیر، مبارک، جامع الاصول، به کوشش محمد حامد فقی، قاهره، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۰م. (۲) ابن جوزی عبدالرحمان، زادالمسیر، بیروت، ۱۴۰۴ق. (۳) ابن حجر عسقلانی، احمد، فتح الباری، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محبالدین خطیب، بیروت، ۱۳۷۹ق. (۴) ابنفورک، محمد، مجرد مقالات ابیالحسن الاشعری، به کوشش دانیل ژیماره، بیروت، ۱۹۸۶م. (۵) ابنماجه، محمد، السنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م. (۶) ابن منظور، لسان. (۷) ابن ندیم، الفهرست. (۸) ابننقطه، محمد، التقیید، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۸ق. (۹) ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م. (۱۰) ابوهلال عسکری، حسن، الفروق اللغویة، قاهره، ۱۳۵۳ق. (۱۱) بخاری، محمد، صحیح، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م. (۱۲) بیهقی، احمد، شعب الایمان، به کوشش محمدسعیدبن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق. (۱۳) ترمذی، محمد، السنن، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۸م بب. (۱۴) جوهری، اسماعیل، صحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۶م. (۱۵) حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م. (۱۶) خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق. (۱۷) راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش صفوان عدنان داوودی، دمشق/ بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. (۱۸) سمعانی، عبدالکریم، التحبیر، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م. (۱۹) سیدمرتضی، علی، «انقـاذ البشـر»، رسـائل به کوشش احمد حسینی، قـم، ۱۴۰۵ق. (۲۰) طبرانـی، سلیمـان، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی بن عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م. (۲۱) طبرسی، فضل، مجمعالبیان، بیروت، ۱۴۱۵ق. (۲۲) طبری، التفسیر، بیروت، ۱۴۰۵ق. (۲۳) طوسی، محمد، التبیان، به کوشش قصیرعاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م. (۲۴) فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، المطبعة البهیه. (۲۵) قرآن کریم. (۲۶) قرطبی، محمد، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م. (۲۷) قشیری، عبدالکریم، الرسالة، به کوشش عبدالحلیم محمود و محمود بن شریف، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح. (۲۸) کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق. (۲۹) ماتریدی، محمد، تأویلات اهل السنة، به کوشش محمدمستفیض الرحمان، بغداد، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م. (۳۰) ماتریدی، محمد، التوحید، به کوشش فتحالله خلیف، بیروت، ۱۹۸۶م. (۳۱) مسلم بن حجاج، الصحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م. (۳۲) مشکور، محمدجواد، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران، ۱۳۵۷ش. (۳۳) منذری، عبدالعظیم، الترغیب و الترهیب، به کوشش ابراهیم شمسالدین، بیروت، ۱۴۱۷ق. (۳۴) نجاشی، احمد، الرجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق. (۳۵) هیثمی، علی، مجمع الزوائد، قاهره، ۱۳۵۶ق. (۳۶) ابن عربی، محییالدین، الفتوحات المکیة، بیروت، دارصادر. (۳۷) ابوروح، لطفالله، حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۸۴ش. (۳۸) ابوطالب مکی، محمد، قوت القلوب، قاهره، ۱۳۱۰ق. (۳۹) احمد جام، انس التائبین، به کوشش علی فاضل، تهران، ۱۳۶۸ش. (۴۰) باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش. (۴۱) جرجانی، علی، التعریفات، قاهره، ۱۳۵۷ق. (۴۲) حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی، تهران، زوّار. (۴۳) حسن دهلوی، فوائد الفؤاد، به کوشش محمد لطیف ملک، لاهور، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م. (۴۴) خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۴۳۱ش. (۴۵) خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرین، به کوشش عبدالغفور روان فرهادی، تهران، ۱۳۸۳ش. (۴۶) روزبهان بقلی، شرح شطحیات، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۴۴ش. (۴۷) سراج، عبدالله، اللمع فی التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و عبدالباقی سرور، قاهره، ۱۳۸۰ق. (۴۸) سلمی، محمد، «درجات المعاملات»، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، به کوشش سلیمان ابراهیم آتش، الناشر للطباعة والنشر، ۱۴۱۴ق. (۴۹) سهروردی، عمر، عوارف المعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق. (۵۰) عزالدین کاشانی، محمود، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش. (۵۱) آبی، صالح، الثمر الدانی، بیروت، المکتبة الثقافیه. (۵۲) آقابزرگ، الذریعة. (۵۳) ابن ابی زید، عبدالله، الرسالة، بیروت، دارالفکر. (۵۴) ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنف، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق. (۵۵) ابن ادریس، محمد، السرائر، قم، ۱۴۱۰ق. (۵۶) ابن بابویه، محمد، المقنع، قم، ۱۴۱۵ق. (۵۷) ابن بابویه، محمد، من لایحضره الفقیه، قم، ۱۴۱۳ق. (۵۸) ابن تیمیه، احمد، کتب و رسائل و فتاوی، به کوشش عبدالرحمان محمد قاسم نجدی، بیروت، مکتبة ابن تیمیه. (۵۹) ابن جزی، محمد، القوانین الفقهیة، بیروت، دارالقلم. (۶۰) ابن حجر عسقلانی، احمد، التلخیص الحبیر، به کوشش عبدالله هاشم یمانی، مدینه، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م. (۶۱) ابن حزم، علی، المحلی، بیروت، دارالآفاق الجدیده. (۶۲) ابن حمزه، محمد، الوسیلة، به کوشش محمد حسون، قم، ۱۴۰۸ق. (۶۳) ابن رشد، محمد، بدایة المجتهد، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م. (۶۴) ابن عابدین، محمدامین، رد المحتار، بیروت، ۱۳۸۶ق. (۶۵) ابن عبدالبر یوسف، الکافی، بیروت، ۱۴۰۷ق. (۶۶) ابن عبدالسلام، عبدالعزیز، قواعد الاحکام، بیروت، دارالکتب العلمیه. (۶۷) ابن قدامه، عبدالله، الکافی، به کوشش زهیر شاویش، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م. (۶۸) ابن قدامه، عبدالله، المغنی، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م. (۶۹) ابن قیم جوزیه، محمد، اعلام الموقعین، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، قاهره، ۱۹۶۸م. (۷۰) ابن قیم جوزیه، محمد، حاشیة علی سنن ابی داوود، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م. (۷۱) ابن مفلح، ابراهیم، المبدع، بیروت، ۱۴۰۰ق. (۷۲) ابن مفلح، محمد، الفروع، به کوشش ابوالزهراء حازم قاضی، بیروت، ۱۴۱۸ق. (۷۳) ابن نجیم، زین، البحر الرائق، بیروت، دارالمعرفه. (۷۴) ابن هبیره، یحیی، الافصاح، به کوشش محمد راغب طباخ، حلب، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م. (۷۵) ابواسحاق شیرازی، ابراهیم، المهذب، بیروت، دارالفکر. (۷۶) ابوالصلاح حلبی، تقی، الکافی، به کوشش رضا استادی، اصفهان، ۱۴۰۳ق. (۷۷) امیر صنعانی، محمد، سبل السلام، به کوشش محمد عبدالعزیز خولی، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م. (۷۸) بجیرمی، سلیمان، الحاشیة (تحفة اللبیب علی شرح الخطیب)، قاهره، ۱۳۰۹ق. (۷۹) بهوتی، منصور، کشاف القناع، به کوشش هلال مصیلحی مصطفی هلال، بیروت، ۱۴۰۲ق. (۸۰) جاوی، محمد، نهایة الزین، بیروت، دارالفکر. (۸۱) جصاص، احمد، احکام القرآن، به کوشش محمدصدیق قمحاوی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۸۲) جفال، علی، التوبة و اثرها فی اسقاط الحدود فی الفقه الاسلامی، بیروت، دارالنهضة العربیه. (۸۳) حاجی خلیفه، کشف. (۸۴) دسوقی، محمد، حاشیة علی الشرح الکبیر، به کوشش محمد علیش، بیروت، دارالفکر. (۸۵) دمیاطی، ابوبکر، اعانة الطالبین، بیروت، دارالفکر. (۸۶) زرکشی، محمد، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۳۹۱ق. (۸۷) زرکشی، محمد، المنثور فی القواعد، به کوشش تیسیر فائق احمد محمود، کویت، ۱۴۰۵ق. (۸۸) سیدمرتضی، علی، الانتصار، قم، ۱۴۱۵ق. (۸۹) سیدمرتضی، علی، «الحدود و الحقائق»، رسائل، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق، ج ۲. (۹۰) شافعی، محمد، الام، بیروت، دارالمعرفه. (۹۱) شروانی، عبدالحمید، الحواشی، بیروت، دارالفکر. (۹۲) شوکانی، محمد، نیل الاوطار، بیروت، ۱۹۷۳م. (۹۳) شهید ثانی، زینالدین، الروضة البهیة، به کوشش محمد کلانتر، قم، ۱۴۱۰ق. (۹۴) شهید ثانی، زینالدین، مسالک الافهام، قم، ۱۴۱۳ق. (۹۵) صاحب جواهر، محمدحسن، جواهر الکلام، به کوشش محمود قوچانی، تهران، ۱۳۹۴ق. (۹۶) طبری، التفسیر، بیروت، ۱۴۰۵ق. (۹۷) طحطاوی، احمد، حاشیة علی مراقی الفلاح، قاهره، ۱۳۱۸ق. (۹۸) طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، ۱۳۷۹ق. (۹۹) طوسی، محمد، الخلاف، به کوشش محمد مهدی نجف و دیگران، قم، ۱۴۱۷ق. (۱۰۰) طوسی، محمد، النهایة، بیروت، دارالاندلس. (۱۰۱) عبدالقادر قرشی، الجواهر المضیئة، کراچی، کتابخانۀ میرمحمد. (۱۰۲) عدوی، علی، حاشیة علی شرح مختصر خلیل، همراه شرح خرشی، قاهره، ۱۳۱۸ق. (۱۰۳) علاءالدین حلبی، علی، اشارة السبق، به کوشش ابراهیم بهادری، قم، ۱۴۱۴ق. (۱۰۴) علامۀ حلی، حسن، مختلف الشیعة، قم، ۱۴۱۲ق. (۱۰۵) قانون مجازات اسلامی (ایران)، مصوب ۷/۹/۱۳۷۰ش. (۱۰۶) قمی، ابوالقاسم، غنائم الایام، به کوشش عباس تبریزیان، مشهد، ۱۴۱۷ق. (۱۰۷) کاسانی، ابوبکر، بدائع الصنائع، قاهره، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۱۰۸) مالکی، ابوالحسن، کفایة الطالب، به کوشش یوسف محمد بقاعی، بیروت، ۱۴۱۲ق. (۱۰۹) مبارکفوری، محمد عبدالرحمان، تحفة الاحوذی، بیروت، دارالکتب العلمیه. (۱۱۰) محقق حلی، جعفر، شرایع الاسلام، به کوشش صادق شیرازی، تهران، ۱۴۰۹ق. (۱۱۱) محقق حلی، جعفر، المعتبر، به کوشش ناصر مکارم شیرازی و دیگران، قم، ۱۳۶۴ش. (۱۱۲) مرداوی، علی، الانصاف، به کوشش محمد حامد فقی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۱۱۳) مفید، محمد، المقنعة، قم، ۱۴۱۰ق. (۱۱۴) مقدس اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة و البرهان، به کوشش اشتهاردی و دیگران، قم، ۱۴۰۳ق. (۱۱۵) نسایی، احمد، السنن، قاهره، ۱۳۴۸ق. (۱۱۶) نووی، یحیی، الاذکار، به کوشش محییالدین شامی، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م. (۱۱۷) نووی، یحیی، روضة الطالبین، بیروت، ۱۴۰۵ق. (۱۱۸) نووی، یحیی، شرح علی صحیح مسلم، بیروت، ۱۳۹۲ق. (۱۱۹) نووی، یحیی، المجموع، به کوشش محمود مطرحی، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م. (۱۲۰) هادی الی الحق، یحیی، الاحکام فی الحلال و الحرام، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م. (۱۲۱) آمدی، علی، غایة المرام فی علم الکلام، به کوشش محمود عبداللطیف، قاهره، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م. (۱۲۲) ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغة، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م. (۱۲۳) ابن حزم، علی، الفصل، به کوشش محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیـره، ریـاض، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م. (۱۲۴) احمد بن حنبـل، مسند، قاهـره، ۱۳۱۳ق. (۱۲۵) بغـدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، ۱۹۷۷م. (۱۲۶) تفتازانی، مسعود، شرح المقاصد، به کوشش عبدالرحمان عمیره، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. (۱۲۷) جرجانی، علی، شرح المواقف، قاهره، ۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م. (۱۲۸) جوینی، عبدالملک، الارشاد، به کوشش اسعد تمیم، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۱۲۹) سیدمرتضی، علی، الرسائل، به کوشش احمد حسینی و مهدی رجایی، بیروت، مؤسسة النور. (۱۳۰) سیوری، مقداد، ارشاد الطالبین، به کوشش مهدی رجایی و محمود مرعشی، قم، ۱۴۰۵ق. (۱۳۱) علامۀ حلی، حسن، انوار الملکوت، به کوشش محمد نجمیزنجانی، تهران، ۱۳۳۸ش. (۱۳۲) علامۀ حلی، حسن، کشف المراد، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م. (۱۳۳) قاضیعبدالجبار، المغنی، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م. (۱۳۴) مانکدیم، احمد، تعلیق شرح الاصول الخمسة، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م. (۱۳۵) متولی، عبدالرحمان، الغنیة فی اصول الدین، به کوشش عمادالدین احمد حیدر، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۷م. (۱۳۶) مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش ابراهیم انصاری، قم، ۱۴۱۳ق. (۱۳۷) نوبختی، ابراهیم، الیاقوت، به کوشش علیاکبر ضیایی، قم، ۱۴۱۳ق. (۱۳۸) عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش. (۱۳۹) غزالی، احمد، مجالس، به کوشش احمد مجاهد، تهران، ۱۳۷۶ش. (۱۴۰) غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، بیروت، ۱۴۱۷ق. (۱۴۱) فرغانی، محمد، مشارق الدراری، به کوشش جلالالدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۹۸ق. (۱۴۲) کلابادی، محمد، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود، بیروت، ۱۳۸۰ق. (۱۴۳) لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز، به کوشش کیوان سمیعی، تهران، ۱۳۶۸ش. (۱۴۴) مجتبائی، فتحالله، شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان، تهران، ۱۳۵۲ش. (۱۴۵) محاسبی، حارث، الرعایة لحقوق الله، به کوشش مارگارت اسمیت، لندن، ۱۹۴۰م. (۱۴۶) محاسبی، حارث، الوصایا، به کوشش عبدالقادر احمد عطا، بیروت، ۱۹۸۶م. (۱۴۷) «مرآت عشاق»، تصوف و ادبیات تصوف، به کوشش ی ا برتلس، ترجمۀ سیروس ایزدی، تهران، ۱۳۵۶ش. (۱۴۸) مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۵ش. (۱۴۹) مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش. (۱۵۰) میبدی، احمد، کشف الاسرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش. (۱۵۱) نجمالدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به کوشش حسین حسینی نعمتاللٰهی، تهران، ۱۳۳۶ش. (۱۵۲) نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف، به کوشش ایرج گلسرخی، تهران، ۱۳۷۶ش. (۱۵۳) نهجالبلاغة، به کوشش علینقی فیض الاسلام، تهران، ۱۳۷۷ش. (۱۵۴) هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش و ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۷۱ش. (۱۵۵) ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷. (۱۵۶) ابن شاذان، الایضاح، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۶۳ ش. (۱۵۷) ابن فارس، مجمل اللغة، چاپ هادی حسن حمودی، کویت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۱۵۸) ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قم ۱۴۰۴. (۱۵۹) ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۱۶۰) ابن قیّم جوزیّه، کتاب التوبة، چاپ صابر بطاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. (۱۶۱) ابن مخدوم حسینی، مفتاح الباب، در الباب الحادی عشرللعلامة الحلّی، چاپ مهدی محقق، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۶۵ ش. (۱۶۲) ابوالبرکات، الشرح الکبیر، بیروت: داراحیاء الکتب العربیه، (بی تا). (۱۶۳) سعدی ابوجیب، القاموس الفقهی: لغةً و اصطلاحاً، دمشق ۱۴۰۲/۱۹۸۲. (۱۶۴) ابوحیّان غرناطی، تفسیر البحرالمحیط، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۱۶۵) علی بن اسماعیل اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۳۶۹ـ۱۳۷۳/۱۹۵۰ـ۱۹۵۴. (۱۶۶) احمد بن محمد اشعری قمی، کتاب النوادر، قم ۱۴۰۸. (۱۶۷) عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، کتاب الارشاد، چاپ محمد یوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰. (۱۶۸) مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، ج ۱، قم ۱۴۱۵. (۱۶۹) میثم بن علی بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، قم ۱۳۹۸. (۱۷۰) احمد بن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلال الدین محدث ارموی، قم (۱۳۳۱ ش). (۱۷۱) اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج ۱، در حاجی خلیفه، ج ۳. (۱۷۲) اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج ۱، در حاجی خلیفه، ج ۵. (۱۷۳) عباس حاجیانی دشتی، ثلاث رسائل، رساله ۲: رساله فی التوبة، تقریرات درس آیة اللّه تقی طباطبائی قمی، (بی جا: ۱۴۰۳). (۱۷۴) حرّ عاملی، وسائلالشیعة،. (۱۷۵) علی حسینی، «توبه و سقوط تعزیر»، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع)، سال ۱، ش ۲ (زمستان ۱۳۷۴). (۱۷۶) محمدبن علی حصکفی، الدّرالمختار، در هامش ردّالمحتار علی الدّر المختار از ابن عابدین. (۱۷۷) محمود بن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، قم ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴. (۱۷۸) عبداللّه بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، قم ۱۴۱۳. (۱۷۹) روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریرالوسیلة، نجف ۱۳۹۰. (۱۸۰) عثمان بن محمد شطا دمیاطی، اعانة الطالبین، بیروت ۱۴۱۸. (۱۸۱) قاسم بن ابراهیم رسی، کتاب العدل و التوحید و نفی التشبیه عن اللّه الواحد الحمید، در رسائل العدل و التوحید، چاپ محمد عماره، ج ۱، (قاهره) ۱۹۷۱. (۱۸۲) محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیرالمنار، (تقریرات درس) شیخ محمد عبده، ج ۵، مصر ۱۳۷۴. (۱۸۳) وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی وادلته، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴. (۱۸۴) محمود بن عمر زمخشری، اساس البلاغة، مصر ۱۹۷۲ـ۱۹۷۳. (۱۸۵) سید سابق، فقه السنة، ج ۲، بیروت ۱۳۹۷/۱۹۷۷. (۱۸۶) محمدبن مکی شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، قم ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴. (۱۸۷) محمدبن مکی شهید اول، القواعد و الفوائد: فی الفقه و الاصول و العربیة، چاپ عبدالهادی حکیم، (نجف ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹)، چاپ افست قم (بی تا). (۱۸۸) محمد بن حسین شیخ بهائی، جامع عباسی، تهران: انتشارات فراهانی، (بی تا). (۱۸۹) محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمد (ع)، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۱۹۰) عبدالرزاق بن همام صنعانی، تفسیر القرآن، چاپ مصطفی مسلم محمد، ریاض ۱۴۱۰/۱۹۸۹. (۱۹۱) علی بن محمدعلی طباطبائی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، چاپ سنگی تهران ۱۲۸۸ـ۱۲۹۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴. (۱۹۲) محمدحسین طباطبائی، تفسیرالمیزان. (۱۹۳) فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، قم ۱۴۱۸ـ۱۴۲۰. (۱۹۴) فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ ش. (۱۹۵) محمد بن علی طوری، تکملة البحر الرائق شرح کنزالدقائق، در ابن نجیم، البحر الرائق، ج ۷ ـ۹، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷. (۱۹۶) محمد بن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج ۸، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران ۱۳۵۱ ش. (۱۹۷) حسن بن عبداللّه عسکری، معجم الفروق اللغویة، الحاوی لکتاب ابی هلال العسکری و جزءاً من کتاب نورالدین الجزائری، قم ۱۴۱۲. (۱۹۸) عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب، (بی تا). (۱۹۹) علی بن الحسین، امام چهارم، الصحیفةالسجادیة، چاپ محمد باقر موحدی أبطحی، قم۱۴۱۱. (۲۰۰) مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، چاپ محمدعلی قاضی طباطبائی، قم ۱۳۸۰ ش. (۲۰۱) مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، در الباب الحادی عشر للعلامة الحلّی، چاپ مهدی محقق، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۶۵ ش. (۲۰۲) محمد بن حسن فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد، چاپ حسین موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی و عبدالرحیم بروجردی، قم ۱۳۸۷ـ۱۳۸۹. (۲۰۳) احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، بیروت ۱۹۸۷. (۲۰۴) قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۲۰۵) سعید بن هبة اللّه قطب راوندی، کتاب سلوة الحزین المعروف ب الدعوات، قم ۱۴۰۷. (۲۰۶) ابراهیم بن علی کفعمی، المصباح، چاپ سنگی (تهران) ۱۳۲۱، چاپ افست قم ۱۴۰۵. (۲۰۷) ابراهیم بن علی کفعمی، المقام الاسنی فی تفسیر الاسماء الحسنی، چاپ فارس حسون، قم ۱۴۱۲. (۲۰۸) اعجاز حسین بن محمدقلی کنتوری، کشف الحجب و الاستار عن اسماء الکتب و الاسفار، قم ۱۴۰۹. (۲۰۹) محمدرضا گلپایگانی، توضیح المسائل، قم ۱۳۷۱ ش. (۲۱۰) محمدرضا گلپایگانی، مجمع المسائل، قم (۱۴۰۹). (۲۱۱) محمدصالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰. (۲۱۲) مجاهدبن جبر، تفسیر مجاهد، چاپ عبدالرحمان طاهربن محمد سورتی، اسلام آباد: مجمع البحوث الاسلامیه، (بی تا). (۲۱۳) مجلسی، بحارالأنوار. (۲۱۴) محمد بن محمدمرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴. (۲۱۵) مصباح الشریعة، منسوب به امام جعفر صادق (ع)، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰. (۲۱۶) معجم فقه الجواهر، (بیروت) : الغدیر، ۱۴۲۲/۲۰۰۱. (۲۱۷) لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام، بیروت ۱۹۹۶. (۲۱۸) مارتین مکدرموت، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ترجمه احمد آرام، تهران ۱۳۶۳ ش. (۲۱۹) قاسم بن محمد منصور باللّه، کتاب الاساس لعقائد الاکیاس فی معرفة رب العالمین و عدله فی المخلوقین و مایتصل بذلک من اصول الدین، علق علیه محمدقاسم عبداللّه هاشمی، صعده ۱۴۲۱/۲۰۰۰. (۲۲۰) الموسوعة الفقهیة، ج ۱۴، کویت: وزارة الاوقاف والشئون الاسلامیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۲۲۱) حسن موسوی بجنوردی، القواعد الفقهیة، نجف ۱۹۶۹ـ۱۹۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۲. (۲۲۲) احمد بن محمد مهدی نراقی، مستندالشیعة فی احکام الشریعة، ج ۱۴، قم ۱۴۱۸. (۲۲۳) محمد بن محمدنصیرالدین طوسی، تجریدالاعتقاد، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، (قم) ۱۴۰۷. (۲۲۴) علی نمازی شاهرودی، مستدرک سفینة البحار، تحقیق و تصحیح حسن نمازی، قم ۱۴۱۸ـ۱۴۱۹. (۲۲۵) حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸. (۲۲۶) Gesenius, W, A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament, ed F A Brown, Oxford, ۱۹۵۵. (۲۲۷) Jeffery, A, The Foreign Vocabulary of the Qur’an, Baroda, ۱۹۳۸. (۲۲۸) Zammit, M R, A Comparative Lexical Study of Qur’anic Arabic, Leiden, ۲۰۰۲. (۲۲۹) Edward William Lane, An Arabic-English lexicon , Edinburgh ۱۸۶۳-۱۸۹۳, repr Beirut ۱۹۸۰ ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «توبه»، شماره۶۱۴۷. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «توبه دینی»، شماره۳۹۸۸. ردههای این صفحه : اخلاق اسلامی | اصطلاحات اخلاقی | اصطلاحات عرفانی | اصطلاحات فقهی | اصطلاحات کلامی | توبه | فضائل اخلاقی
|