تهدید به جنگ (قرآن)آیاتی از قرآن در باه تهدید به جنگ، چه از سوی مشرکان و چه از سوی مومنان ، است که به آنها اشاره می کنیم. ۱ - تقویت روحیهتهدید شدن مؤمنان به جنگ از سوی مشرکان، سبب تقویت روحیه آنان میشود. الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهمایمـنـا وقالوا حسبنا الله ونعم الوکیل. اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم(لشکر دشمن ) برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند از آنها بترسید! » اما این سخن، بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست.» اینها همان کسانی بودند که جمعی از مردم (اشاره به کاروان عبد القیس و بروایتی اشاره به نعیم بن مسعود است که آورنده این خبر بودند) به آنها گفتند: لشکر دشمن ، اجتماع کرده و آماده حملهاند، از آنها بترسید اما آنها نه تنها نترسیدند، بلکه بعکس بر ایمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را کافی است و او بهترین حامی است". به دنبال این استقامت و ایمان و پایمردی آشکار، قرآن، نتیجه عمل آنها را بیان کرده و میگوید: فانقلبوا بنعمة من الله و فضل: " آنها از این میدان، با نعمت و فضل پروردگار برگشتند" چه نعمت و فضلی از این بالاتر که بدون وارد شدن، در یک برخورد خطرناک با دشمن، دشمن از آنها گریخت و سالم و بدون درد سر به مدینه مراجعت نمودند (فرق میان نعمت و فضل ممکن است از این نظر باشد، که نعمت پاداشی است باندازه استحقاق، و فضل اضافه بر استحقاق است). سپس بعنوان تاکید میفرماید: لم یمسسهم سوء: " آنها در این جریان، کوچکترین ناراحتی ندیدند" با اینکه و اتبعوا رضوان الله: " خشنودی خدا را بدست آوردند و از فرمان او متابعت کردند" و الله ذو فضل عظیم: " و خداوند، فضل و انعام بزرگی دارد که در انتظار مؤمنان واقعی و مجاهدان راستین است". ۲ - تاثیر سریع تربیت الهیمقایسه روحیه مسلمانان در میدان جنگ" بدر" با روحیه آنها در حادثه" حمراء الاسد" که شرح آن گذشت، اعجاب انسان را برمی انگیزد که چگونه یک جمعیت شکست خورده فاقد روحیه عالی و نفرات کافی با آن همه مجروحان در مدتی به این کوتاهی که شاید بیک شبانه روز کامل نمیرسید، چنین تغییر قیافه دادند و با عزمی راسخ و روحیهای بسیار خوب، آماده تعقیب دشمن شدند تا آنجا که قرآن در باره آنها میگوید: هنگامی که خبر اجتماع دشمن برای حمله، به آنها رسید آنها نه تنها نهراسیدند بلکه ایمانشان و بدنبال آن استقامتشان افزوده شد. و این خاصیت ایمان بهدف است که هر قدر انسان مشکلات و مصائب را بیشتر و نزدیکتر ببیند، پایمردی و استقامت او بیشتر میشود و در حقیقت تمام نیروهای معنوی و مادی او برای مقابله با خطر، بسیج میگردد. این دگرگونی عجیب در این فاصله کوتاه، انسان را بسرعت و عمق تاثیر تربیتی آیات قرآن و بیانات گیرا و مؤثر پیغمبر اسلام صآشنا میسازد که این خود در سر حد یک اعجاز است. ۳ - تهدید شدن مشرکانمشرکان حق ناپذیر، از سوی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به جنگ تهدید شدند. فان تولوا فقل ءاذنتکم علی سواء وان ادری اقریبام بعید ما توعدون. اگر باز (روی گردان شوند، بگو: «من به همه شما یکسان اعلام خطر میکنم و نمیدانم آیا وعده (عذاب خدا) که به شما داده میشود نزدیک است یا دور منظور از «ءاذنتکم علی سواء» اعلان جنگ است. رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نخست مامور شد ایشان را از خطری که در اعراض از اسلام هست هشدار دهد، و سپس مامور شد علم به دوری و نزدیکی وقوع آن خطر را از خود نفی کند، و بی علمی خود را چنین تعلیل کند که علم به گفتههای علنی ایشان که همان طعن بر اسلام و استهزاء به آن است- و گفتههای پنهانی آنان، منحصرا مخصوص به خدای تعالی است، و تنها او است که عالم به حقیقت امر است. از اینجا به دست میآید که منشا متوجه شدن عذاب به کفار آن طعنههایی بوده است که در ظاهر به اسلام میزدند، و هم آن نقشههایی که پنهان میداشتند، گویی که فرموده: اگر اینان مستحق عذاب شدند به خاطر اظهاراتی است که علیه این دعوت الهی کردند، و آن نقشههایی که پنهان داشتند، پس ایشان را به آن عذاب تهدید کن، و لیکن از آنجایی که تو اطلاعی از ظاهر و باطن آنان نداری، و نمیدانی که جرمشان چقدر استحقاق عذاب دارد، و آیا استحقاق عذاب نزدیک دارند، یا دور، لذا چنین علمی را از خودت نفی کن، و آن را تنها به خدای تعالی ارجاع ده. از این بیان معلوم میشود که منظور از" جهر قول" آن سخنانی است که مشرکین (علیه اسلام) اظهار نموده و استهزایی است که میکردند، و مراد از آنچه پنهان میداشتهاند، نقشههای شومی بوده که علیه اسلام در بین خود مطرح میکردند. حاکمان سبا (حکومت بلقیس) به جنگ از جانب سلیمان علیهالسّلام تهدید شدند. فلما جاء سلیمـن... • فلناتینهم بجنود لا قبل لهم بها.. از آنچه به شما داده است بلکه شما هستید که به هدیه هایتان خوشحال میشوید! • بسوی آنان بازگرد (و اعلام کن) با لشکریانی به سراغ آنان میآییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند و آنان را از آن (سرزمین آباد) با ذلت و خواری بیرون میرانیم! » برای اینکه قاطعیت خود را در مساله" حق و باطل" نشان دهد به فرستاده مخصوص ملکه سبا چنین گفت: " به سوی آنان بازگرد (و این هدایا را نیز با خود ببر) اما بدان ما به زودی با لشکرهایی به سراغ آنها خواهیم آمد که توانایی مقابله با آن را نداشته باشند" (ارجع الیهم فلناتینهم بجنود لا قبل لهم بها). " و ما آنها را از آن سرزمین آباد با ذلت خارج میکنیم در حالی که کوچک و حقیر خواهند بود" (و لنخرجنهم منها اذلة و هم صاغرون). " اذلة" در حقیقت حال اول است، و" هم صاغرون"، حال دوم، اشاره به اینکه نه تنها آنها را از سرزمینشان بیرون میرانیم بلکه با وضع ذلت بار، و توام با حقارت، به گونهای که تمام کاخها و اموال و جاه و جلال خود را از دست خواهند داد، چرا که در برابر آئین حق ، تسلیم نشدند و از در مکر و فریب وارد گشتند. البته این تهدید، برای فرستادگانی که وضع سلیمان را از نزدیک دیدند و لشکر و عسکر او را تماشا کردند، یک تهدید جدی و قابل ملاحظه بود. با توجه به آنچه در آیات قبل خواندیم که سلیمان دو چیز از آنها خواسته بود" ترک برتری جویی"، " تسلیم در برابر حق" و پاسخ ندادن آنها به این دو امر و توسل به ارسال هدیه دلیل بر امتناع آنها از پذیرش حق و ترک استعلاء بود و به این دلیل آنها را تهدید به فشار نظامی میکند. ۴ - پانویس۵ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۹، ص۵۷۲، برگرفته از مقاله «تهدید به جنگ» |