تنزیه خدا از شرک (قرآن)از موارد تنزیه خداوند که در آیات قرآن بیان شده، تنزیه از شرک است. ۱ - تنزيه از شرکتنزیه خداوند، از اتّخاذ شريك براى خود: ۱. «ولا يَأمُرَكُم ان تَتَّخِذوا المَلكَةَ والنَّبِيّينَ اربابًا ايَأمُرُكُم بِالكُفرِ بَعدَ اذ انتُم مُسلِمون؛و به شما دستور نمىدهد كه فرشتگان و پیامبران را، به عنوان پروردگار انتخاب كنيد. آيا شما را، پس از آنكه مسلمان شديد، به کفر فرمان مىدهد؟!» ۲. «واذ قالَ اللَّهُ يعيسَى ابنَ مَريَمَ ءَانتَ قُلتَ لِلنّاسِ اتَّخِذونى وامّىَ الهَينِ مِن دونِ اللَّهِ قالَ سُبحنَكَ ما يَكونُ لِىان اقولَ ما لَيسَ لى بِحَقّ ...؛و به ياد آوريد آنگاه كهخداوند به عیسی بن مریم مىگويد: آيا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را بعنوان دو معبود در برابر خداى يكتا انتخاب كنيد؟!، او مىگويد: منزّهى تو! من حق ندارم آنچه را كه شايسته من نيست، بگويم!....» ۳. «وجَعَلوا لِلَّهِ شُرَكاءَ الجِنَّ وخَلَقَهُم وخَرَقوا لَهُ بَنينَ وبَنتٍ بِغَيرِ عِلمٍ سُبحنَهُ وتَعلى عَمّا يَصِفون؛آنان براى خدا همتايانى از جنّ قرار دادند، در حالى كه آنها مخلوق او هستند؛ و براى خدا، به دروغ و از روى جهل، پسران و دخترانى قائل شدند؛ منزّه است خدا، و برتر است از آنچه وصف مىكنند!» ۴. «فَلَمّا ءاتهُما صلِحًا جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فيما ءاتهُما فَتَعلَى اللَّهُ عَمّا يُشرِكون؛امّا هنگامى كه خداوند فرزند صالحى به آنها (پدران و مادران از نسل آدم) داد، موجودات ديگر را در اين موهبت مؤثر دانستند؛ و براى خدا، در اين نعمت كه به آنها بخشيده بود، همتايانى قائل شدند؛ خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند.» ۵. «اتَّخَذوا احبارَهُم ورُهبنَهُم اربابًا مِن دونِ اللَّهِ والمَسيحَ ابنَ مَريَمَ وما امِروا الّا لِيَعبُدوا الهًا وحِدًا لا الهَ الّا هُوَ سُبحنَهُ عَمّا يُشرِكون؛آنها دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايى در برابر خدا قرار دادند، و همچنين مسیح فرزند مريم را؛ در حالى كه دستور داشتند فقط خداوند يكتايى را كه هيچ معبودى جز او نيست، بپرستند، او پاك و منزّه است از آنچه همتايش قرار مىدهند!» ۶. «... شُفَعؤُنا عِندَ اللَّهِ قُل اتُنَبّونَ اللَّهَ بِما لا يَعلَمُ فِى السَّموتِ ولا فِى الارضِ سُبحنَهُ وتَعلى عَمّا يُشرِكون؛... اينها شفیعان ما نزد خدا هستند. بگو: آيا خدا را به چيزى خبر مىدهيد كه در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟! منزّه است او، و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند!» ۷. «قُل هذِهِ سَبيلى ... وسُبحنَ اللَّهِ وما انا مِنَ المُشرِكين؛بگو: اين راه من است! ... منزّه است خدا! و من از مشركان نيستم.» «سبحان اللّه» اشاره به تنزيه خداوند است از آنچه مشركان به او نسبت مىدهند. ۸. «اتى امرُ اللَّهِ فَلا تَستَعجِلوهُ سُبحنَهُ وتَعلى عَمّا يُشرِكون• خَلَقَ السَّموتِ والارضَ بِالحَقّ تَعلى عَمّا يُشرِكون؛ فرمان خدا براى مجازات مشركان، فرا رسيده است؛ براى آن عجله نكنيد! او منزّه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند! آسمانها و زمين را بحق آفريد؛ او برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند!» ۹. «قُل لَو كانَ مَعَهُ ءالِهَةٌ كَما يَقولونَ اذًا لَابتَغَوا الى ذِى العَرشِ سَبيلا• سُبحنَهُ وتَعلى عَمّا يَقولونَ عُلُوًّا كَبيرا؛ بگو: اگرآنچنان كه آنها مىگويند با او خدايانى بود، در اين صورت، خدايان سعى مىكردند راهى به سوى خداوندِ صاحب عرش پيدا كنند (و بر او غالب شوند). او منزه و برتر است از آنچه آنها مىگويند؛ بسيار برتر و والاتر!» ۱۰. «سُبحنَ الَّذى اسرى بِعَبدِهِ لَيلًا مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ الَى المَسجِدِ الاقصَا الَّذى برَكنا حَولَهُ لِنُرِيَهُ مِن ءايتِنا انَّهُ هُوَ السَّميعُ البَصير؛پاك و منزّه است آن كس كه بندهاش را در يك شب، از مسجدالحرام به مسجدالأقصی- كه گرداگردش را پربركت ساختهايم- برد، تا برخى از نشانههاى خود را به او ارائه دهيم؛ چرا كه او شنوا و بيناست.» «سبحان ربّنا» يعنى خداوند از آنچه مشركان به او نسبت مىدهند، منزّه است. ۱۱. «وقُلِ الحَمدُ لِلَّهِ الَّذى لَم يَتَّخِذ ولَدًا ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِى المُلكِ ولَم يَكُن لَهُ ولِىٌّ مِنَ الذُّلّ وكَبّرهُ تَكبيرا؛و بگو: حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه نه فرزندى اختيار كرده، و نه شريكى در حكومت دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلّت، حامى و سرپرستى براى اوست. و او را بسيار بزرگ بشمار.» ۱۲. «لَو كانَ فيهِما ءالِهَةٌ الَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبحنَ اللَّهِ رَبّ العَرشِ عَمّا يَصِفون؛در حالى كه اگر در آسمان و زمين، جز خداوند يگانه، خدايان ديگرى بود، نظام جهان به هم مىخورد. منزّه است خداوند پروردگار عرش (و جهان هستى)، از آنچه وصف مىكنند!» ۱۳. «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن ولَدٍ وما كانَ مَعَهُ مِن الهٍ اذًا لَذَهَبَ كُلُّ الهٍ بِما خَلَقَ ولَعَلا بَعضُهُم عَلى بَعضٍ سُبحنَ اللَّهِ عَمّا يَصِفون؛خدا هرگز فرزندى اختيار نكرده؛ و خداى ديگرى با او نيست؛ كه اگر چنين مىشد، هر يك از خدايان مخلوقات خود را تحت تدبير خود مىبرد و بعضى از آنان بر بعضى ديگر برترى مىجست (و جهان هستى به تباهى كشيده مىشد)؛ منزّه است خدا از آنچه آنان توصيف مىكنند!»» ۱۴. «فَتَعلَى اللَّهُ المَلِكُ الحَقُّ لا الهَ الّا هُوَ رَبُّ العَرشِ الكَريم• ومَن يَدعُ مَعَ اللَّهِ الهًا ءاخَرَ لا بُرهنَ لَهُ بِهِ فَانَّما حِسَابُهُ عِندَ رَبّهِ انَّهُ لا يُفلِحُ الكفِرون؛ پس بلندمرتبه است خداوندى كه فرمانرواى حق است، معبودى جز او نيست؛ و او پروردگارعرش كريم است. و هركس معبود ديگرى را با خدا بخواند- و به يقين هيچ دليلى بر آن نخواهد داشت- حساب او نزد پروردگارش خواهد بود؛ به راستى كافران رستگار نخواهند شد.» ۱۵. «امَّن يَهديكُم فى ظُلُمتِ البَرّ والبَحرِ ومَن يُرسِلُ الرّيحَ بُشرًا بَينَ يَدَى رَحمَتِهِ اءِلهٌ مَعَ اللَّهِ تَعلَى اللَّهُ عَمّا يُشرِكون؛يا كسى كه شما را در تاريكيهاى صحرا و دریا راهنمايى مىكند، و كسى كه بادها را بشارت دهنده در پيشاپيش باران رحمتش مىفرستد؛ با اين حال آيا معبودى با خداست؟! خداوند برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند.» ۱۶. «اللَّهُ الَّذى خَلَقَكُم ثُمَّ رَزَقَكُم ثُمَّ يُميتُكُم ثُمَّ يُحييكُم هَل مِن شُرَكاكُم مَن يَفعَلُ مِن ذلِكُم مِن شَىءٍ سُبحنَهُ وتَعلى عَمّا يُشرِكون؛خداوند همان كسى است كه شما را آفريد، سپس روزى داد، بعد مىميراند، سپس زنده مىكند؛ آيا هيچ يك از همتايانى كه براى خدا قرار دادهايد چيزى ازاين كارها را مىتوانند انجام دهند؟! او منزّه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند.» ۱۷. «سُبحنَ رَبّكَ رَبّ العِزَّةِ عَمّا يَصِفون؛منزّه است پروردگار تو، پروردگار صاحب قدرت، از آنچه آنان توصيف مىكنند.» ۱۸. «وما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدرِهِ والارضُ جَميعًا قَبضَتُهُ يَومَ القِيمَةِ والسَّموتُ مَطويتٌ بِيَمينِهِ سُبحنَهُ وتَعلى عَمّا يُشرِكون؛آنها خدا را آن گونه كه بايد بشناسند، نشناختند، در حالى كه تمام زمين در روز قیامت در قبضه قدرت اوست و آسمانها پيچيده در دست او؛ خداوند منزّه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند.» ۱۹. «سُبحنَ رَبّ السَّموتِ والارضِ رَبّ العَرشِ عَمّا يَصِفون؛منزّه است پروردگار آسمانها و زمين، پروردگار عرش، از آنچه درباره او توصيف مىكنند!» ۲۰. «ام لَهُم الهٌ غَيرُ اللَّهِ سُبحنَ اللَّهِ عَمّا يُشرِكون؛يا معبودى غير خداوند دارند (كه قول يارى به آنها داده)؟! منزّه است خدا از آنچه همتاى او قرار مىدهند!» ۲۱. «هُوَ اللَّهُ الَّذى لا الهَ الّا هُوَ المَلِكُ القُدّوسُ السَّلمُ المُؤمِنُ المُهَيمِنُ العَزيزُ الجَبّارُ المُتَكَبّرُ سُبحنَ اللَّهِ عَمّا يُشرِكون؛او خداوند يگانهاى است كه معبودى جز او نيست، حاكم و مالك اوست، از هر عيب منزّه است، به كسى ستم نمىكند، امنيّتبخش است، مراقب همه چيز است، شكستناپذيرى كه با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مىكند، و داراى كبريا و عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه همتاى او قرار مىدهند!» ۲ - شریک در آفرینشمنزّه بودن ساحت خداوند، از داشتن انباز و شريك در آفرینش: ۱. «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن ولَدٍ وما كانَ مَعَهُ مِن الهٍ اذًا لَذَهَبَ كُلُّ الهٍ بِما خَلَقَ ولَعَلا بَعضُهُم عَلى بَعضٍ سُبحنَ اللَّهِ عَمّا يَصِفون؛خدا هرگز فرزندى اختيار نكرده؛ و خداى ديگرى با او نيست؛ كه اگر چنين مىشد، هر يك از خدايان مخلوقات خود را تحت تدبير خود مىبرد و بعضى از آنان بر بعضى ديگر برترى مىجست (و جهان هستى به تباهى كشيده مىشد)؛ منزّه است خدا از آنچه آنان توصيف مىكنند!» ۲. «ورَبُّكَ يَخلُقُ ما يَشاءُ ويَختارُ ما كانَ لَهُمُ الخِيَرَةُ سُبحنَ اللَّهِ وتَعلى عَمّا يُشرِكون؛پروردگار تو هرچه بخواهد مىآفريند، و هر چه بخواهد برمىگزيند؛ آنان در برابر او اختيارى ندارند؛ منزّه است خداوند، و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند!» ۳. «اللَّهُ الَّذى خَلَقَكُم ثُمَّ رَزَقَكُم ثُمَّ يُميتُكُم ثُمَ يُحييكُم هَل مِن شُرَكاكُم مَن يَفعَلُ مِن ذلِكُم مِن شَىءٍ سُبحنَهُ وتَعلى عَمّا يُشرِكون؛خداوند همان كسى است كه شما را آفريد، سپس روزی داد، بعد مىميراند، سپس زنده مىكند؛ آيا هيچ يك از همتايانى كه براى خدا قرار دادهايد چيزى ازاين كارها را مىتوانند انجام دهند؟! او منزّه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند.» ۴. «سُبحنَ الَّذى خَلَقَ الازوجَ كُلَّها مِمّا تُنبِتُ الارضُ ومِن انفُسِهِم ومِمّا لا يَعلَمون؛منزّه است كسى كه تمام زوجها را آفريد، از آنچه زمين مىروياند، و از خودشان، و از آنچه نمىدانند.» ۳ - شریک در تدبیر جهانمنزّه بودن خداوند، از هر گونه شريك در تدبیر جهان: ۱. «وقُلِ الحَمدُ لِلَّهِ الَّذى لَم يَتَّخِذ ولَدًا ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِى المُلكِ ولَم يَكُن لَهُ ولِىٌّ مِنَ الذُّلّ وكَبّرهُ تَكبيرا؛و بگو: حمد و ستایش مخصوص خداوندى است كه نه فرزندى اختيار كرده، و نه شريكى در حکومت دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلّت، حامى و سرپرستى براى اوست. و او را بسيار بزرگ بشمار.» ۲. «الَّذى لَهُ مُلكُ السَّموتِ والارضِ ولَم يَتَّخِذ وَلَدًا ولَم يَكُن لَهُ شَريكٌ فِى المُلكِ وخَلَقَ كُلَّ شَىءٍ فَقَدَّرَهُ تَقديرا؛خداوندى كه حكومت آسمانها و زمين از آنِ اوست، و فرزندى براى خود انتخاب نكرده، و همتايى در حكومت ندارد، و همه چيز را آفريد و به دقت اندازهگيرى نمود.» ۳. «فَسُبحنَ الَّذى بِيَدِهِ مَلَكوتُ كُلّ شَىءٍ والَيهِ تُرجَعون؛پس منزّه است خداوندى كه مالكيّت همه چيز در دست اوست؛ و به سوى او بازگردانده مىشويد.» ۴ - اعتراف به تنزیه خدااعتراف معبودهاى مشرکان در روز رستاخیز، به تنزيه خدا از هر نوع شريكى: «وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ • قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ ...؛به خاطر بياور روزى را كه همه آنان و آنچه را كه غير از خدا مىپرستند جمع مىكند، آنگاه به آنها مىگويد: آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خودشان راه را گم كردند؟! در پاسخ مىگويند: منزّهى تو! براى ما سزاوار نبود كهغير از تو اوليايى برگزينيم....» ۵ - پانویس
۶ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۹، ص۵۱، برگرفته از مقاله «موارد تنزیه خدا (تنزیه از شرک)» مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۷، ص۸۰، برگرفته از مقاله «تنزیه از شرک» |