تمیستیوستِمیسْتیوس، (۳۱۷-۳۸۸م)، فیلسوف، سیاستمدار و شارح آثار ارسطو است. ۱ - شهرتدر منابع اسلامی غالباً از او با نام «ثامسطیوس» یاد کردهاند. ۲ - زندگینامهدر تذکرههای قدیم، به ندرت میتوان اطلاعی از شرح حال و زندگانی وی یافت. اما متن بعضی از خطابههای او حاوی اشاراتی به سرگذشت و احوال او ست که ترسیم تصویر مجملی از زندگانی وی را ممکن میسازد. او در حدود سال ۳۱۷م در پافلاگونیا در خانوادهای اشرافی زاده شد. پدرش، ایوگنیوس که خود فیلسوف و آموزگار فلسفه بود، [۱]
تمیستیوس، «شرح کتاب النفس۱»، شم۲۰.
نسبت به تعلیم و آموزش وی همت گماشت. از دیگر استادان و آموزگاران او چیزی دانسته نیست و گویا وی در هیچیک از مدارس بزرگ آن عصر به تحصیل نپرداخته است. تمیستیوس در حدود سال ۳۴۰م، به همراه پدر راهی قسطنطنیه شد. [۲]
تمیستیوس، «شرح کتاب النفس۱»، شم۱۷.
در آنجا وی مدرسهای دایر کرد و پس از ۱۰ سال تدریس و تحقیق، دورهای طولانی از فعالیتهای سیاسی در زندگی او آغاز شد.۳ - مناصبتمیستیوس مشاورِ امپراتوران و آموزگارِ شاهزادگان بود. [۳]
تمیستیوس، «شرح کتاب النفس۱»، شم۹.
در ۳۵۵م، امپراتور کُنستانتینوس او را عضو سنای قسطنطنیه کرد و دو سال بعد، وی به فرمانداری این شهر منصوب شد. مناصب حکومتیِ وی در طول حکومت یولیانوس محل اختلاف است. هرچند اگر به گزارش ابن ندیم اعتماد داشته باشیم، او تمیستیوس را وزیر یولیانوس خوانده است. [۴]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۰۲.
به هرحال، پس از آن در دورۀ حکومت تِئودوسیوس در ۳۸۰م، وی باز به مقامهای عالی حکومتی رسید. ۴ - خصلت هاخصلت مهم تمیستیوس در فعالیتهای سیاسی، نرمخویی و تساهل بوده است. با اینکه وی خود از نظر مذهب بر شرک یونانیان باقی مانده بود، در مقام مشاور امپراتوران، همواره ایشان را به تساهل و مدارای مذهبی فرا میخواند؛ چنانکه یولیانوس را از آزار و شکنجۀ مسیحیان بازداشت [۵]
تمیستیوس، «شرح کتاب النفس۱»، شم۵ و ۷.
و والنس آریوسیمذهب را به مدارا با مسیحیان غیرآریوسی ترغیب کرد.۵ - دیدگاه تمیستیوس درباره فلسفهتمیستیوس خود را مروّج فلسفهای میداند که نفع آن عاید همگان شود. [۶]
تمیستیوس، «شرح کتاب النفس۱»، شم۳۱.
از اینرو، در شرحهای خود نیز کمتر به نظربافیهای غامض و دشوار میپردازد و همواره درک مخاطب عام را در نظر دارد و همین امر خود یکی از دلیلهای رواج و اقبال آثار او در میان نسلهای پس از او بوده است. فلسفه در نظر وی در حکم مقدمۀ کوتاهی برای فعالیتهای اجتماعی و سیاسی است، نه عمری تعهد حرفهای. توجه او به سخنوری و خطابه نیز از همینرو ست. تعهد فیلسوف به اشاعۀ اندیشهورزی فلسفی در میان تودۀ مردم و توجه به آیین سخنوری برای برآوردن این مقصود، از مضامین اصلی خطابههای تمیستیوس است.۵.۱ - ویژگیهای کتب شروح تمیستیوسشروح او بر آثار ارسطو تا اندازهای شبیه به متون درس گفتاری است؛ [۷]
تمیستیوس، «شرح کتاب النفس۱»، شم۲۳.
ازاینرو، برخی از پژوهشگران این شروح را متعلق به دورۀ تدریس او در مدرسه دانستهاند. شرحها و تفسیرهای تمیستیوس، برخلاف تفاسیر نوافلاطونیانِ پس از او، بسیار به متن اصلی نزدیک است، و هیچ نشانی از ترکیبها و بازسازیهایی که در شروح پسین دیده میشود، در آنها نیست. همین سبک، در سدههای بعد، الگوی کار مفسرانی مانند سُفونیاس۱ و پسلوس۲ قرار گرفت. [۸]
عبدالرحمان بدوی، ارسطو عندالعرب، ص۲۲، کویت، ۱۹۷۸م.
تمیستیوس در مقدمۀ « شرح بر تحلیلهای دومین » میگوید که هدفی جز فراهم آوردن جزوهای آسانفهم برای نوآموزان ندارد و هرگز نمیخواهد با آراء مفسران پیشین رقابت کند. [۹]
محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۲، به کوشش محمد بن فتحالله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
دیدگاه و روش غالب در این تفسیرها، دیدگاه و روش مشائی است و به رغم رواج اندیشههای نوافلاطونی درآن عصر، این اندیشهها درآثار وی چندان مشهود نیست. با این حال، برخی کوشیدهاند رگههایی از اندیشههای افلاطونی و نوافلاطونی را در آثار وی نشان دهند. برای نمونه، تعریف او از فلسفه همچون « تشبّه به خدا در حد طاقت بشر »، و توصیف پادشاه، چونان «کسی که جامع خصائل سقراط و اسکندر باشد»، از معدود نمودهای اندیشۀ افلاطونی در نوشتههای او ست.۶ - آثارآثـار: ۱. « بر تحلیلهای نخستین۳ »، [۱۰]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۰۹.
شرحی منسوب به او ست که چارلز مانکین آن را در نشریۀ « مطالعات عربی و اسلامی بیتالمقدس۴ » در ۱۹۸۸م منتشر کرده است.۲. « شرح بر تحلیلهای دومین۵ » که والیس آن را در ۱۹۰۰م در مجموعۀ « تفسیرهای ارسطویی۶ » در برلین منتشر کرده است. ۳. « شرح بر کتابالنفس۷ ». ابن ندیم میگوید که اسحاق بن حنین آن را به عربی ترجمه کرده بوده است. [۱۱]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۱۱.
اصل این اثر در۱۸۹۹م توسط هاینتسه در مجموعۀ « تفسیرهای ارسطویی » تصحیح و چاپ شد. بخشهایی از ترجمۀ باقی ماندۀ عربی را نیز لاینز در ۱۹۷۳م در تتفورد منتشر کرده است. این کتاب در ۱۲۶۷م توسط ویلیام موربکه به لاتین ترجمه شد که وربکه آن را در ۱۹۵۷م در لوون تصحیح و چاپ کرد.۴. « شرح بر طبیعیات۸ »، که شنکل در ۱۹۰۰م آن را تصحیح، و در مجموعۀ «تفسیرهای ارسطویی» منتشر کرد. ۵. « شرح بر دربارۀ آسمان ». ترجمههای عبری و لاتین این رساله موجود است و در ۱۹۰۲م توسط لانداور در مجموعۀ «تفسیرهای ارسطویی»، ویراسته و چاپ شده است. ۶. رسالهای با نام « دربارۀ فضیلت۹ ». ترجمهای سریانی از آن باقیمانده که ادوارد زاخاو آن را در ۱۸۷۰م در یکی از آثار خود منتشر کرده است۱۰. این رساله به احتمال زیاد بخشی از «خطابهها» بوده است. ۷. رسالههایی با نامهای « دانشِ دانشها۱۱ » و « دربارۀ روان ». [۱۲]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۱۴.
قطعههای باقیمانده از این دو رساله که ممکن است بخشی از یک خطابه بوده باشند، در مجموعۀ « خطابهها » ( ویرایش شنکل ) چاپ شده است.۸. « رسالهای دربارۀ فرمانروایی » خطاب به یولیانوس. [۱۳]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۱۴.
ترجمۀ عربی آن در ۱۹۷۰م توسط محمدسلیم سالم با عنوان رسالة ثامسطیوس الی یولیان الملک فی السیاسة و تدبیر المملکة در قاهره منتشر شده است. پنلا احتمال داده است که این رساله نیز بخشی از یک خطابه بوده باشد.۹. « رسالۀ به یولیانوس ». [۱۴]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۱۴.
ترجمۀ لاتین آن را پراتو و فورنارو در ۱۹۸۴م در لتچه چاپ کردهاند.۱۰. « تلخیص و شرح کتاب الحیوان » که عبدالرحمان بدوی آن را در مجموعۀ شروح علی ارسطو مفقودة فی الیونانیة با عنوان « کتاب فیه جوامع کتاب ارسطوطالیس فی معرفة طبائع الحیوان » در ۱۹۷۱م در بیروت منتشر کرده است. ۱۱. « شرح کتاب السماء و العالم ». به گزارش ابنندیم این کتاب به قلم یحیی بن عدی ترجمه شده بوده است. [۱۵]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۱۱.
زِراحیه بِن اسحاق حِن آن را به عبری، و موسِس آلاتینو از عبری به لاتین ترجمه کرده است. نسخۀ عربی آن در دست نیست، اما نسخۀ لاتینی آن باقی است و توسط لانداور در ۱۹۰۲م انتشار یافته است.۱۲. « شرح بر کتاب مابعدالطبیعة ». تمیستیوس تفسیری بر ۳ مقالۀ آخر این کتاب، از جمله مقالۀ « لامبدا » داشته است که به گزارش ابن ندیم، [۱۶]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۱۲.
[۱۷]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۲۲.
ابوبشر متی آن را به عربی ترجمه کرده بوده است. عبدالرحمان بدوی متنی موجود از همین شرح بر « مقالة اللام » را در مجموعۀ ارسطو عندالعرب [۱۸]
عبدالرحمان بدوی، ارسطو عندالعرب، ص ۱۲-۲۱، کویت، ۱۹۷۸م.
چاپ کرده، و بنا بر ادلهای آن را به اسحاق بن حنین نسبت داده است. ترجمۀ لاتینی و عبری بخشهایی از « شرح بر کتاب مابعدالطبیعة » نیز موجود است که در ۱۹۰۳م توسط لانداور در برلین منتشر شده است.۱۳. شرح بر چندین مقاله از کتاب اخلاق ارسطو. ابن ندیم به ترجمۀ شرح تمیستیوس به بعضی از کتب اخلاقی ارسطو اشاره میکند که ظاهراً به دست اسحاق ترجمه شده بوده است. [۱۹]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۱۲.
ابوالحسن عامری در السعادة و الاسعاد، قطعههایی از این کتاب را نقل کرده است. [۲۰]
محمد ابوالحسن عامری، السعادة والاسعاد، ص ۵۸، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۳۶ش.
[۲۱]
محمد ابوالحسن عامری، السعادة والاسعاد، ص۴۰۹، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۳۶ش.
۱۴. « رساله در رد آراء ماکسیموس »، رسالهای است به زبان عربی که نخستینبار عبدالرحمان بدوی در مجموعۀ ارسطو عندالعرب [۲۲]
عبدالرحمان بدوی، ارسطو عندالعرب، ص ۳۰۹-۳۲۵، کویت، ۱۹۷۸م.
آن را معرفی و چاپ کرده است.۱۵. « خطابهها ۱۲ ». از تمیستیوس ۳۳ خطابۀ عمومی و خصوصی برجـا مـانده است. البته مجموعـههـای جـدیـد ــ کـه نخستین آنها در ۱۶۸۴م، تـوسط پتـاویـوس هـاردنیوس ویراسته و منتشر شـد ــ شـامل یک خطابۀ دیگر نیز هستند. این خطابه به زبان لاتینی و ظاهراً خطاب به والنس است، ولی تحقیقات جدید نشان داده که این خطابه مجعول، و متعلق به قرن ۶م است. از ویرایشهای متأخر میتوان به ویرایش شنکل و داونی۱ (لایپزیگ، ۱۹۶۵-۱۹۷۴م) اشاره کرد. ۱۶. « شرح قاطیغوریاس ». تمیستیوس بر بخشهایی از این کتاب شرح نوشته است؛ غیر از آنکه ابن ندیم [۲۳]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۰۹.
و قفطی [۲۴]
علی قفطی، تاریخ الحکماء، ج۱، ص۳۵، به کوشش آوگوست مولر، لایپزیگ، ۱۹۰۳م.
از آن یاد کردهاند، ابوالحسن عامری نیز در رسائل خود به آن اشاره کرده است. [۲۵]
محمد ابوالحسن عامری، رسائل، ص ۳۶۹، به کوشش سحبان خلیفات، ترجمۀ مهدی تدین، تهران، ۱۳۷۵ش.
۱۷. « شرح بر طوبیقا ». وی بر بخشهایی از کتاب طوبیقا شرح نوشته بوده است. [۲۶]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۱۰.
ضمناً ابن ندیم از ترجمۀ یکی از کتابهای او با نام اعتبارالحکم و تعقب المواضع توسط متی بن یونس یاد میکند [۲۷]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۲۲.
که اشتاین اشنایدر موضوع آن را منطق و جدل دانسته است.۱۸. « شرح بر بوطیقا »، که به گفتۀ ابن ندیم برخی آن را منحول میدانستهاند. [۲۸]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۱۰.
۱۹. « تفسیر سماع طبیعی ». [۲۹]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۱۱.
۲۰. « شرح بر کون و فساد ». [۳۰]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۱۱.
تأثیر تمیستیوس بر فلسفۀ اسلامی: تمیستیوس یکی از شناختهشدهترین اندیشمندان یونانی در میان مسلمانان بوده، و بسیاری از آثار وی به عربی ترجمه شده بوده است. کثرت ترجمۀ آثار او موجب شده بود تا مسلمانان تصویری تقریباً منسجم از آراء و تا اندازهای هویت او داشته باشند. مسلمانان غالباً از وی، درکنار اسکندر افرودیسی، به عنوان یکی از بزرگترین شارحان آثار ارسطو نام میبردهاند. ابن ندیم وی را کاتب و وزیر یولیانوس دانسته است و اشاره میکند که انتصاب وی به وزارت از سوی یولیانوس سبب شد تا فلسفه بار دیگر در میان رومیان رونق یابد. [۳۱]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۰۲.
[۳۲]
ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۳۱۴.
فیلسوفان مسلمان در شرح افکار ارسطو، به خصوص در شرح کتاب النفس و « رسالۀ لامبدا » ی مابعدالطبیعه به آراء او استناد میجستهاند. اعتماد ایشان به شروح وی به حدی بوده است که مثلاً شهرستانی در نقل آراء مابعدالطبیعی ارسطو، با اعتماد کامل به شروح تمیستیوس متوسل میشود و برای موجه ساختن کار خود، چنین اعتمادی را به ابنسینا نیز نسبت میدهد. [۳۳]
محمد شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۲۹، به کوشش محمد بن فتحالله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
فارابی در کتاب فی قوانین صناعت الشعر تحت تأثیر شرح تمیستیوس بر بوطیقاست، و در الالفاظ المستعملة فی المنطق سخنی را از وی دربارۀ واضع علم منطق نقل میکند. [۳۴]
فارابی، الالفاظ المستعملة فی المنطق، ص۱۰۹، به کوشش محسن مهدی، مطبعۀ علامه طباطبایی، ۱۴۰۴ق.
او همچنین در « الابانة عن غرض ارسطوطالیس فی کتاب مابعدالطبیعه » [۳۵]
فارابی، «الابانة عن غرض ارسطوطالیس»، «معانی العقل»، مجموعة فلسفة، ص۴۰، قاهره، ۱۹۰۷م.
، و ابنسینا در النجاة [۳۶]
ابن سینا، النجاة، ص ۶۳۵، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۴ش.
و « شرح کتاب حرف اللام » [۳۷]
ابن سینا، «شرح کتاب حرف اللام»، ص۲۶-۲۷.
[۳۸]
ابن سینا، «شرح کتاب حرف اللام»، ص۳۱.
و ابن رشد در تلخیص کتاب النفس [۳۹]
محمد بن رشد، تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۸۳، به کوشش احمد فؤاد اهوانی، قاهره، ۱۹۵۰م.
و تفسیر مابعدالطبیعة [۴۰]
محمد بن رشد، تفسیر ما بعدالطبیعة، ج۱، ص۱۳۹۳، به کوشش م بویژ، بیروت، ۱۹۴۸م.
[۴۱]
محمد بن رشد، تفسیر ما بعدالطبیعة، ج۱، ص۱۴۱۰، به کوشش م بویژ، بیروت، ۱۹۴۸م.
[۴۲]
محمد بن رشد، تفسیر ما بعدالطبیعة، ج۱، ص۱۴۹۲، به کوشش م بویژ، بیروت، ۱۹۴۸م.
[۴۳]
محمد بن رشد، تفسیر ما بعدالطبیعة، ج۱، ص۱۶۳۵، به کوشش م بویژ، بیروت، ۱۹۴۸م.
از وی نام برده، و قطعاتی نیز نقل کردهاند. ترجمۀ لاتینی این آثار، بهویژه نوشتههای ابن رشد، در سدۀ ۷ق/۱۳م مقدمات آشنایی غربیان با اندیشههای تمیستیوس را فراهم کرد.ابوعلی مسکویه در تهذیب الاخلاق قطعۀ کوچکی از وی نقل میکند، ولی اشتباهاً آن را از سقراط میداند. [۴۴]
احمد ابوعلی مسکویه، تهذیب الاخلاق، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۱، اصفهان، انتشارات مهدوی.
ابوسلیمان سجستانی هم در صوان الحکمة جملات قصاری به وی نسبت میدهد [۴۵]
محمد ابوسلیمان سجستانی، صوان الحکمة، ج۱، ص۲۵۹، به کوشش عبدالرحمان بدوی، تهران، ۱۹۷۴م.
که جای شک دارد. از میان متأخران هم میتوان به صدرالدین شیرازی اشاره کرد که در جاهایی از کتاب الاسفار ، از تمیستیوس نام برده است. [۴۶]
محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۳، ص۴۸۷، تهران، ۱۳۸۳ق.
[۴۷]
محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۵، ص۲۲۷، تهران، ۱۳۸۳ق.
[۴۸]
محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، ج۶، ص۹۷، تهران، ۱۳۸۳ق.
ضمناً ابنسینا در « رسالة الی ابیجعفر کیا » از کتابی گمشده با نام الانصاف یاد میکند که در آن به داوری دربارۀ آراء مفسران مشرقی و مغربی آراء ارسطو پرداخته است. (از جمله تمیستیوس؟) [۴۹]
ابن سینا، «المباحثات»، ص۱۲۱.
[۵۰]
ابن سينا، «المباحثات»، ص ۱۲۲.
عبدالرحمان بدوی در ارسطو عندالعرب، شماری از رسالات ابنسینا (« شرح بر کتاب النفس » و « شرح بر مقالۀ لامبدا ») را منتشر ساخته، و مدعی است که این شروح، بخشهایی از همان کتاب الانصاف اند. [۵۱]
عبدالرحمان بدوی، ارسطو عندالعرب، ص ۲۲، کویت، ۱۹۷۸م.
بخش عمدۀ شهرت تمیستیوس در جهان اسلام به سبب شرح او بر کتاب النفس ارسطو، و تفسیری است که از مفهوم عقل به دست میدهد. وی برخلاف اسکندر افرودیسی عقل فعال را عنصری نفسانی و درونی میداند و علاوه برآن، تفسیر اسکندر در باب فناپذیری عقل هیولانی یا بالقوه را نمیپذیرد. طبق این تفسیر، عقل فعال، عاملی خارجی و غیرنفسانی است که اسکندر آن را با خدای ارسطو ( محرک نامتحرک ) یکی میگیرد، [۵۲]
اسکندر افرودیسی، «مقالة فی العقل علی رأی ارسطاطالیس، ج۱، ص۳۴-۳۵، ترجمۀ اسحاق بن حنین»، شروح علی ارسطو مفقودة فی الیونانیة.
[۵۳]
اسکندر افرودیسی، «مقالة فی العقل علی رأی ارسطاطالیس، ج۱، ص۴۰-۴۲، ترجمۀ اسحاق بن حنین»، شروح علی ارسطو مفقودة فی الیونانیة.
[۵۴]
احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۳۵-۳۷.
زیرا این هر دو فعلیت محض، بیرون از چرخۀ کون و فساد طبیعت و جاوداناند؛ اما در مقابل، عقل بالقوه با مرگ و فساد بدن از میان خواهد رفت.اما تمیستیوس چنین تفسیری را نمیپذیرد. نخست اینکه وی با الٰهی خواندن عقل فعال و یکی انگاشتن آن با محرک نامتحرک مخالف است. وی عقل فعال را عقلی « از ما » و « در ما » میخواند [۵۵]
احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۳۹.
، و دیگر اینکه به اعتقاد او رأی اسکندر مبنی بر زوالپذیری عقل بالقوه، تحریف آراء ارسطو ست؛ [۵۶]
احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۴۰.
عقل بالقوه اگرچه با بدن پیوسته، و به امور آن مشغول است، پس از مرگ از بدن خواهد گسست و در اتحاد با عقل فعال به حیاتی روحانی ادامه خواهد داد. آنچه با فساد بدن نابود میشود، عقل دیگری است که وی آن را عقل منفعل یا مشترک مینامد و در مرتبهای فروتر از عقل بالقوه قرار میدهد. این عقل، ظرف عواطف، حافظه و تعقل گفتاری است و از بدن جدایی نمیپذیرد. [۵۷]
احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۴۰.
هرچند تمیستیوس عقل فعال را آشکارا «از ما» و «در ما» میخواند و چنین مینماید که وی جایگاهی فردی و نفسانی برای آن قائل بوده است، مطابق برخی تفسیرهای جدیدتر، میتوان در گوشه و کنار آثار وی اشارههایی به تعالی و فرافردی بودن آن یافت. طبق نظر تمیستیوس، عقل فعال پس از ترک بدن نخواهد توانست هیچ ارتباطی را که با عقل منفعل داشته است، به یاد بیاورد؛ اما این به معنای اضمحلال شخصیت و خودآگاهی نیست، زیرا به اعتقاد او، آنچه «خود» خوانده میشود، نه عقل منفعل و نه عقل بالقوه است، بلکه پیوند عقل فعال با عقل بالقوه، به مثابۀ صورت و ماده است که پس از حیات فرد نیز تداوم مییابد. از اینرو، تمیستیوس واژگان «عقل فعال» و «ما» را به جای یکدیگر به کار برده است. گذشته از جداییپذیری عقل بالقوه از بدن، نکتۀ مهم در تفسیر تمیستیوس، توفیق او در تبیین رابطۀ میان عقل فعال و عقل بالقوه است. ارسطو خود هیچ اشارهای به چگونگی ارتباط میان این دو نکرده بود. همچنانکه نور سبب مرئی شدن اشیاء و رؤیت آنها توسط چشم میشود، اشراق عقل فعال نیز تحقق معقولات را در عقل بالقوه ممکن میسازد. میتوان گفت که هنگام تاریکی، چشم، بالقوه قادر به رؤیت اشیاء است، اما فعلیت یافتن این قوه، مستلزم تابش نور بر اشیاء است، به همین قیاس، قوای عقل بالقوه نیز بدون اشراق عقل فعال، تحقق نمیپذیرد. اسکندر افرودیسی نیز در توضیح این مسئله، حداکثر به تکرار این تمثیل ارسطویی اکتفا مینماید و پاسخ قانعکنندهای ارائه نمیکند [۵۸]
اسکندر افرودیسی، «مقالة فی العقل علی رأی ارسطاطالیس، ج۱، ص۳۳-۳۴، ترجمۀ اسحاق بن حنین»، شروح علی ارسطو مفقودة فی الیونانیة.
(صورت و ماده) درصدد تبیین این مسئله برمیآید. وی نسبت میان این دو را از قبیل نسبت میان افراد یک نوع و صورت نوعیۀ آنها میداند. عقل فعال در حکم صورت نوعیهای برای عقول فردی است و در عین واحد بودن، در همۀ آنها حضور دارد. به نظر میرسد که تمیستیوس در این عقیده ــ که بعدها از سوی برخی حکمـای مسلمان نیز پذیرفتـه شد ــ تحت تـأثیر انـدیشـههـای افلوطین بوده است. [۵۹]
احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۴۱-۴۲.
[۶۰]
احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۴۵.
اگرچه اندیشۀ غالب در میان فیلسوفان مسلمان در مسئلۀ عقل، همانا صورتی از اندیشههای اسکندر افرودیسی بوده است، چنانکه همۀ آنها دربارۀ مفارقت عقل فعال، جانب وی را گرفتهاند، تا آنجا که در این باره حتی فیلسوفی مانند ابن رشد که تنها داعیۀ شرح افکار ارسطو را دارد، عقل فعال را عاملی خارجی میانگارد؛ [۶۱]
محمد بن رشد، تلخیص کتاب النفس، ص۸۹-۹۰، به کوشش احمد فؤاد اهوانی، قاهره، ۱۹۵۰م.
[۶۲]
احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۵۹.
با این حال، در میان آثار ایشان میتوان نشانههایی از افکار تمیستیوس را نیز نشان داد. کندی و فارابی رابطۀ میان عقل فعال و عقل بالقوه را برحسب نسبتی که میان نوع و افراد آن وجود دارد، توضیح میدهند [۶۳]
فارابی، «الابانة عن غرض ارسطوطالیس»، «معانی العقل»، مجموعة فلسفة، ج۱، ص۵۶، قاهره، ۱۹۰۷م.
[۶۴]
یعقوب کندی، الرسائل الفلسفیة، ص۳۵۶، به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م.
[۶۵]
احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۴۳.
[۶۶]
احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۴۵.
و بعید نیست که در این مورد به آراء تمیستیوس نظر داشته بوده باشند. ازسوی دیگر، فارابی برخلاف کندی و اسکندر، مرز مشخصی میان عقل فعال و عقول دیگر نمیکشد، بلکه بیشتر تمایل دارد آنها را از جنسی واحد، لیکن با درجات متفاوتی از تجرد، توصیف کند. [۶۷]
احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۵۳.
[۶۸]
احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۴۵.
به نظر میرسد که وی در این عقیده به تمیستیوس نزدیکتر باشد. از فحوای کلام تمیستیوس چنین بر میآید که او اختلاف عقل بالقوه و عقل فعال را اختلافی ماهوی نمیدانسته است. هر دو عقل در طول حیات با بدن پیوستهاند و پس از مرگ از آن جدا خواهند شد. هرچند جدایی عقل فعال بر عقل بالقوه تقدم دارد. [۶۹]
احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۴۵.
در مورد بقای عقل بالقوه پس از مرگ، ابنسینا از تمیستیوس هم پیشی میگیرد و عقل بالقوه را در طول حیات فرد نیز از جسم او جدا میداند [۷۰]
ابن سینا، النجاة، ص۳۷۴، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۷۱]
محمد بن رشد، تلخیص کتاب النفس، ج۱، ص۹۰، به کوشش احمد فؤاد اهوانی، قاهره، ۱۹۵۰م.
و باز اگرچه ابنسینا رأی اسکندر مبنی بر تعالی عقل فعال را پذیرفته است، در شرح کتاب النفس، مانند تمیستیوس، از شارحانی که عقل فعال را عنصری الٰهی انگاشتهاند، انتقاد میکند که ظاهراً منظور او کسی جز اسکندر نیست. [۷۲]
ابن سینا، «التعلیقات علی حواشی کتاب النفس لارسطاطالیس»، ص۹۲.
علاوه بر شروح شناختهشدۀ تمیستیوس بر بعضی از کتب منطقیِ ارسطو، عبدالرحمان بدوی در مجموعۀ ارسطو عندالعرب، رسالۀ کوتاهی از تمیستیوس با نام «مقالة ثامسطیوس فی الرد علی مقسیموس...» منتشر ساخته [۷۳]
عبدالرحمان بدوی، ارسطو عندالعرب، ص۳۰۹-۳۲۵، کویت، ۱۹۷۸م.
که در منابع کتابشناختی قدیم، اشارهای به آن نشده است. تمیستیوس در این رساله به رد آراء ماکسیموس (سدۀ ۴م) دربارۀ غیر قابل تقلیل بودن اَشکال دوم و سوم قیاس، به شکل اول، پرداخته، و اَشکال دوم و سوم را به شکل اول بازگردانده است. از آنجا که مسئلۀ تقلیل اشکال دوم و سوم قیاس، به شکل نخست، برای مسلمانان مسئلهای آشنا ست، و طبق گزارش بدوی [۷۴]
عبدالرحمان بدوی، ارسطو عندالعرب، ص۶۲-۶۳، کویت، ۱۹۷۸م.
، هنوز متن دیگری که بیانگر چگونگی ورود این بحث به اندیشۀ مسلمانان باشد، در دست نیست، فعلاً میتوان این رساله را به عنوان یکی از مهمترین زمینههای طرح این مسئله در میان منطقیان مسلمان تلقی کرد.۷ - فهرست منابع(۱) محمد بن رشد، تفسیر ما بعدالطبیعة، به کوشش م بویژ، بیروت، ۱۹۴۸م. (۲) محمد بن رشد، تلخیص کتاب النفس، به کوشش احمد فؤاد اهوانی، قاهره، ۱۹۵۰م. (۳) ابن سینا، «التعلیقات علی حواشی کتاب النفس لارسطاطالیس»، «شرح کتاب حرف اللام»، «المباحثات»، ارسطو عندالعرب. (۴) ابن سینا، النجاة، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۴ش. (۵) ابن ندیم، الفهرست. (۶) محمد ابوالحسن عامری، رسائل، به کوشش سحبان خلیفات، ترجمۀ مهدی تدین، تهران، ۱۳۷۵ش. (۷) محمد ابوالحسن عامری، السعادة والاسعاد، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۳۶ش. (۸) محمد ابوسلیمان سجستانی، صوان الحکمة، به کوشش عبدالرحمان بدوی، تهران، ۱۹۷۴م. (۹) احمد ابوعلی مسکویه، تهذیب الاخلاق، اصفهان، انتشارات مهدوی. (۱۰) اسکندر افرودیسی، «مقالة فی العقل علی رأی ارسطاطالیس، ترجمۀ اسحاق بن حنین»، شروح علی ارسطو مفقودة فی الیونانیة. (۱۱) احمد فؤاد اهوانی، مقدمه بر تلخیص کتاب النفس. (۱۲) عبدالرحمان بدوی، ارسطو عندالعرب، کویت، ۱۹۷۸م. (۱۳) عبدالرحمان بدوی، مقدمه بر شروح علی ارسطو (هم). (۱۴) تمیستیوس، «شرح کتاب النفس۱». (۱۵) شروح علی ارسطو مفقودة فی الیونانیة و رسائل اخری، به کوشش عبدالرحمان بدوی، بیروت، ۱۹۸۶م. (۱۶) محمد شهرستانی، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحالله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م. (۱۷) محمد صدرالدین شیرازی، الاسفار، تهران، ۱۳۸۳ق. (۱۸) فارابی، «الابانة عن غرض ارسطوطالیس»، «معانی العقل»، مجموعة فلسفة، قاهره، ۱۹۰۷م. (۱۹) فارابی، الالفاظ المستعملة فی المنطق، به کوشش محسن مهدی، مطبعۀ علامه طباطبایی، ۱۴۰۴ق. (۲۰) علی قفطی، تاریخ الحکماء، به کوشش آوگوست مولر، لایپزیگ، ۱۹۰۳م. (۲۱) یعقوب کندی، الرسائل الفلسفیة، به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م. ۸ - پانویس
۹ - منبعامیر حسین ساکت اف، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تمیستیوس». ردههای این صفحه : تراجم | فلاسفه یونان
|