تمثیل (علم بیان)تمثیل، از مسائل و موضوعات علم بیان میباشد. فهرست مندرجات۲ - دیدگاه موضوعی تمثیل ۲.۱ - تمثیل در معنای عام ۲.۲ - تمثیل در معنای خاص ۲.۲.۱ - تشبیه تمثیل ۲.۲.۲ - استعارۀ تمثیلیه ۲.۲.۲.۱ - استعارۀ مرکبه و تمثیلیه ۲.۲.۳ - داستان تمثیلی ۳ - دیدگاه تاریخی تمثیل ۳.۱ - بررسی بر اساس کتب عربی ۳.۲ - بررسی بر اساس منابع فارسی ۴ - تمثیل در ادبیات عرب ۵ - تمثیل معادل و مترادف تشبیه ۶ - تفاوت استعارۀ تمثیلیه و تشبیه تمثیل ۷ - فهرست منابع ۸ - پانویس ۹ - منبع ۱ - واژه شناسیتمثیل در لغت به معنای «تشبیه کردن» و «مَثَل آوردن» [۱]
صفیپوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، ج۳-۴، ص۱۱۷۰، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۲]
نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، ج۱، ص۹۶۴، تهران، ۱۳۵۵ش.
، و نیز به معنای «نگاشتن پیکر و نمودن صورت چیزی» [۳]
محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل واژه، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
و داستانی یا حدیثی را بهعنوان مثال بیان کردن آمده است.۲ - دیدگاه موضوعی تمثیلتمثیل بهعنوان اصطلاحی بلاغی و مسئلهای بیانی از دو دیدگاه موضوعی و تاریخی قابل بحث و بررسی است: از دیدگاه موضوعی: تمثیل بهعنوان اصطلاحی بلاغی ـ بیانی در دو معنای عام و خاص به کار میرود: ۲.۱ - تمثیل در معنای عامتمثیل در معنای عام که مترادف با تشبیه (همین مقاله) است و هر معنی که از تشبیه اراده شود، از تمثیل نیز اراده میگردد. کاربرد ریشۀ واژۀ تمثیل، یعنی «مِثْل» در معنای «شِبْه» نیز مؤید همین معناست. به تعبیر اهل منطق، نسبت میان «تمثیل»، در معنای عام، با «تشبیه»، نسبت تساوی است، یعنی که: «هر تشبیهی، تمثیل است» و «هر تمثیلی تشبیه محسوب میشود». این تساوی، معلول نقش مشابهت در صدور حکم، در استدلال تمثیلی است. بدین معنا که شرکت دادن دو جزئی در یک حکم با وجه شَبَه یا قدرِ جامع میان آن دو، مثل شرکت دادن شراب خرما و خمر در حرام بودن به سبب مستیآوری چونان تشبیه دو پدیدۀ جزئی بهسبب همانندی خیالی یا وجه شَبَه خیالی آن دوست. چنانکه، مثلاً «قامت معشوق» و «سرو» را بهسبب همانندیشان در «موزون بودن»، بهاندام و موزون میشماریم و بهصدور حکم موزونیت در باب «قامت معشوق» مبادرت میورزیم. چنین است که میتوان تمثیل را به صفت «شعری» و «هنری» موصوف کرد و تشبیه «ابروی معشوق» (مشبّه) به «محراب» (مشبهٌبه) با وجه شَبَه «خمیدگی، انحنا و بایستۀ سجده شدن» را در بیت «حافظا سجده به ابروی چو محرابش بر/ که دعایی ز سر صدق جز آنجا نکنی»، [۸]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، غزل ۴۸۰، بیت ۷، به کوشش محمدقزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۷۶ش.
تمثیلی شعری یا تمثیلی هنری بهشمار آورد. بر این بنیاد است که تهانوی ضمن طبقهبندی تمثیل، بهترادف تمثیل و تشبیه در نظر زمخشری اشاره میکند و صاحب کلیات العلوم بر این معنا تأکید میورزد که کتب تفسیر، بهویژه تفسیر الکشاف زمخشری آکنده از نمونههای تمثیل در معنای تشبیه است و طریحی با گزارش خود این ترادف را مورد تأیید قرار میدهد. در اسرار البلاغه ضمن تصریح بدینمعنا آمده است که تشبیه عام و تمثیل اخص است. همچنین در طبقهبندی تمثیل بهمفرد مثل تشبیه «کلام به عسل در شیرینی»، و مرکب مثلِ «در دست گرفتن آب» (امرناممکن = کار بیهوده)، [۱۳]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۵، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
بر ترادف تمثیل در معنای عام آن، با تشبیه تأکید میشود.۲.۲ - تمثیل در معنای خاصتمثیل در معنای خاص گونهای تشبیه است و به تعبیر اهل منطق، نسبت تشبیه و تمثیل، عموم و خصوص مطلق است، یعنی «هر تمثیلی تشبیه است» اما «بعضی از گونههای تشبیه، تمثیل به شمار میآید». جرجانی در اسرارالبلاغه [۱۴]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۴، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
این معنا را تصریح میکند و تشبیه را عام و تمثیل را نسبت بدان اخص (خاص) میشمارد و تأکید میورزد که هر تمثیلی به ناگزیر تشبیه است، اما هر تشبیهی الزاماً تمثیل نخواهد بود. تمثیل در معنای خاص که شامل ۳ صنعت است: تشبیهِ تمثیل، استعارۀ تمثیلیه، و داستان تمثیلی، که بنیاد این هردو نیز تشبیه است و این از آن روست که به گواهی آثار درجه اول بلاغی، از جمله اسرار البلاغه، مفتاح العلوم، الایضاح و التلخیص، مطول و شرح المختصر تمثیل دو گونه است: تشبیه تمثیل، و استعارۀ تمثیلیه یا تمثیل بر سبیل استعاره [۱۶]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۲۱۹-۲۲۰، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
[۱۷]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۱۸]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، ص۳۱۲-۳۱۵، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۱۹]
خطیب قزوینی، محمد، التلخیص، ج۱، ص۲۷۴، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق.
[۲۰]
خطیب قزوینی، محمد، التلخیص، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۴، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق.
در کشاف اصطلاحات الفنون و کلیات العلوم نیز تصریح شده است که تمثیل در معنای خاص، تشبیه تمثیل و استعارۀ تمثیلیه را دربر میگیرد. [۲۴]
تهانوی، محمداعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۳۴۴، به کوشش محمد وجیه و دیگران، کلکته، ۱۸۶۲ق.
در آثار بلاغی قدما از «داستان تمثیلی» سخنی در میان نیست، اما آثار ادبی از جمله کلیله و دمنه، مرزباننامه و انوار سهیلی و آثار عرفانی مثل حدیقة الحقیقة، منطق الطیر و مثنوی معنوی آکنده از داستانهای تمثیلی است و این از آن روست که در نظر قدما برترین و مؤثرترین شیوۀ تعلیم و تربیت، روش تمثیلی و به تعبیر مولوی در مثنوی [۲۶]
مولوی، محمد، مثنوی معنوی، ج۲، بیت ۳۶۲۲، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
جُستن حقیقت در دل افسانهها و بازیافتن «دانۀ معنی از پیمانهها» ست. [۲۷]
عطار نیشابوری، فریدالدین، منطق الطیر، ج۱، ص۲۲، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۲۸]
عطار نیشابوری، فریدالدین، منطق الطیر، ج۱، ص۲۹-۳۰، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۲۹]
عطار نیشابوری، فریدالدین، منطق الطیر، ج۱، ص۳۲، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۶۵ش.
استفاده از داستان تمثیلی در ادبیات فارسی، بهویژه در آثار اخلاقی و حکمی و عرفانی چنان رایج بوده است که نظریهپردازان بلاغی آن را امری بدیهی میانگاشتهاند و پرداختن بدان را از نوع پرداختن به بدیهیات میشمردهاند و بسا که تبیین بلاغی آن را امری زاید میشمردهاند! و بدینسان از «داستان تمثیلی» در جنب دوگونۀ تمثیل دیگر، یعنی تشبیه تمثیل و استعارۀ تمثیلیه، سخنی در میان نیاوردهاند. نتیجۀ سخن آنکه تمثیل در معنای خاص ۳ گونه است: تشبیه تمثیل، استعارۀ تمثیلیه، و داستان تمثیلی: ۲.۲.۱ - تشبیه تمثیلتشبیه تمثیل تشبیهی است که وجه شبه آن از یک مجموعه، یا از امور متعدد وابسته به یکدیگر انتزاع شود [۳۰]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۲۲۰، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
[۳۱]
فخرالدین رازی، محمد بن عمر، نهایة الایجاز، ص۲۲۹-۲۳۰، به کوشش بکری شیخ امین، بیروت، ۱۹۸۵م.
و در پرتو نوعی تأویل شکل گیرد [۳۲]
فخرالدین رازی، محمد بن عمر، نهایة الایجاز، ص۸۲، به کوشش بکری شیخ امین، بیروت، ۱۹۸۵م.
مراد از این سخن آن است که در تشبیه تمثیل، وجه شبه دارای دو ویژگی است: مرکب و عقلی. [۳۴]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۲۲۳، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
سکاکی با افزودن قید «غیرحقیقی» به تعریف جرجانی، تشبیه تمثیل را تشبیهی میشمارد که وجه شبه آن وصفی غیرحقیقی است که از امور متعدد انتزاع میشود. [۳۵]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۸، بیروت، دارالکتب العلمیه.
خطیب قزوینی تصریح میکند که قید «غیرحقیقی» افزودۀ سکاکی است. [۳۶]
خطیب قزوینی، محمد، التلخیص، ج۱، ص۲۷۴، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق.
تفتازانی با نادیده گرفتن قید «غیرحقیقی» تشبیه تمثیل را به پیروی از جرجانی، تشبیهی معرفی میکند که وجه شبه آن از امور متعدد انتزاع میگردد. از جمله مثالهای تشبیه تمثیل در زبان عربی، یکی این آیۀ قرآن کریم است: «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلوا التّوریٰةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ اَسْفاراً... ؛ آنان که تورات را با خود دارند و معنای آن را در نمییابند، به خری میمانند که بار کتاب میکشد.» ارکان تشبیه در این آیه بدین شرح است: مشبَّه: الَّذینَ حُمِّلوا التّوریٰةَ ثُمّ لَمْ یَحْمِلوها؛ مشبهٌبه: الحِمارِ یَحْمِلُ اَسْفاراً؛ وجه شبه: رنج بیهوده بردن و نفهمیدن و بهره نگرفتن، که از امور متعدد انتزاع شده است.بجز این آیه تشبیه «خورشید بر پهنۀ آسمان» (مشبه) به «آیینهای در دست لرزان» (مشبهٌبه) :) تشبیهُ (الشَّمْسِ بالمِراةِ فی کَفِّ الاَشَلِّ» با وجه شبه «پراکنده شدن نور همراه با حرکت و لرزش» نیز از جمله مثالهایی است که در کتب بلاغی قدما و پیروان آنان تکرار شده است [۴۱]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، ص۲۳۲، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۴۲]
خطیب قزوینی، محمد، التلخیص، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۶، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق.
[۴۶]
فخرالدین رازی، محمد بن عمر، نهایة الایجاز، ص۲۲۴، به کوشش بکری شیخ امین، بیروت، ۱۹۸۵م.
[۴۷]
رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغه، ج۱، ص۲۷۹، شیراز، ۱۳۵۹ش.
[۴۸]
همایی، جلالالدین، معانی و بیان، ج۱، ص۱۴۳، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۴۹]
همایی، جلالالدین، معانی و بیان، ج۱، ص۱۴۹، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۵۰]
همایی، جلالالدین، معانی و بیان، ج۱، ص۱۶۴، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، ۱۳۷۰ش.
در زبان فارسی، بیت معروفِ «عمر برف است و آفتاب تموز/ اندکی مانده، خواجه غرّه هنوز» [۵۱]
سعدی، مصلح بن عبدالله، کلیات، ج۱، ص۳۱، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
از جمله مثالهای تشبیه تمثیل است: عمر = مشبه؛ برف مقارن آفتاب تموز (تابستان) = مشبهٌبه؛ هیئتی که از «تقارن برف و آفتاب تموز» از یک سو و «عمر در گذر حیات» از سوی دیگر انتزاع میشود و در نهایت سرعت زوال را به ذهن متبادر میکند = وجه شبه. [۵۲]
آقاولی، عبدالحسین، دررالادب، ج۱، ص۱۴۸، شیراز، ۱۳۴۰ش.
نیز این دو بیت مسعود سعد [۵۳]
سعد سلمان، مسعود، دیوان، ج۲، ص۸۴۹، به کوشش محمدنوریان، تهران، ۱۳۶۴ش.
از شواهد گویای صنعت تشبیه تمثیل است: «آگاه نیست آدمی از گشت روزگار/شادان همینشیند و غافل همیرود»، «ماند بدان که باشد بر کشتیای روان/پندارد اوست ساکن و ساحل همیرود». در این ابیات: مشبه = غفلت انسان از گذشت زمان؛ مشبهٌبه = نشستن آدمی در کشتی با این پندار که او خود، ساکن و ساحل در حرکت است؛ ادات = ماند بدان؛ وجه شبه = غفلت حاصل از توهم.شمیسا [۵۴]
شمیسا، سیروس، بیان، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۵، تهران، ۱۳۷۳ش.
پس از بحث در باب تشبیه تمثیل و تشبیه مرکب و استشهاد به ابیات مسعود سعد نتیجه میگیرد که: اولاً، در تشبیه تمثیل، مشبهٌبه جنبۀ مَثَل یا حکایت دارد؛ ثانیاً، مشبـه، امری معقول و مرکب و مشبهٌبـه (کـه برای تقریر و اثبـات مشبـه مورد استفـاده قـرار مـیگیـرد) امری مرکب و محسوس است؛ ثالثاً، ادات تشبیه تأویل میشود به تعبیرهایی چون «به این میماند» یا «بدان ماند». با این همه، بهنظر میرسد که اگر تشبیه مرکب به مرکب را از منظر وجه شبه مورد توجه قرار دهیم، وجه شبه، منتزع از امور متعدد و مصداق تشبیه تمثیل خواهد بود، چنانکه در بیتی از حافظ [۵۵]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، غزل ۳۶، بیت ۳، به کوشش محمدقزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۷۶ش.
: «در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست؟/نقطۀ دوده که در حلقۀ جیم افتاده است»، به لحاظ مرکب بودن طرفین تشبیه، تشبیه مرکب است، اما اگر آن را از منظر وجه شبه بنگریم و از یک سو «هیئت زلف خمیده بر رخسار آراسته به خال سیاه» (مشبه) و از سوی دیگر «هیئت حرف ج با نقطۀ سیاه قرار گرفته در حلقۀ آن» (مشبهٌبه) را از نظر بگذرانیم، وجه شبه، هیئتی خواهد بود منتزع از امور متعدد که مصداق تشبیه تمثیل است.۲.۲.۲ - استعارۀ تمثیلیهگونۀ دوم تمثیل در معنای خاص، استعارهای است مصرّحه از نوع استعارههای مرکب (= جملۀ هنری = مجازی) که همانند دیگر استعارههای مصرحه، در پی ذکر مستعارٌ منه (مشبهٌبه) و حذف مستعارٌ له (مشبه) حاصل میشود، از آنجا که استعاره مبتنی است بر تشبیه و بهدنبال ذکر یکی از دو طرف تشبیه (مشبه یا مشبهٌبه) و ارادۀ طرف دیگر بهبار میآید و ادعا میشود که مشبه (مثلاً ابرو) از جنس مشبهٌبه (مثلاً محراب) و از جمله مصادیق آن است. [۵۸]
خطیب قزوینی، محمد، التلخیص، ج۱، ص۱۵۶، ص۳۳۰.
[۵۹]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ص۱۵۶، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۶۰]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، ج۱، ص۳۲۱، بیروت، دارالکتب العلمیه.
استعارۀ تمثیلیه نیز استعارهای است که با حذف مشبه در تشبیه تمثیل شکل میگیرد. بدین ترتیب که چون مشبه و مشبهٌبه در تشبیه تمثیل، مرکب (= جمله) است، استعارۀ تمثیلیه (که از آن بهتمثیل و مجاز مرکب بالاستعاره نیـز تعبیر میشـود) جملهای است هنری (= مجازی = استعاری) که به علاقۀ مشابهت، در غیر ما وُضِعَ لَه به کار رفته است و وجه شبه یا جامع آن، صورتی است ذهنی که از امور متعدد انتزاع شده است. چنانکه اگر بخش اول آیۀ «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلوا التّوریٰةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلوها (مشبه)، کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ اَسْفاراً» (مشبهٌبه) را حذف کنیم «الحِمارُ یَحْمِلُ اَسْفاراً = خری است که بار کتاب میکشد»، استعارۀ مرکبۀ تمثیلیه خواهد بود. چنانکه اکنون در زبان فارسی تعبیر «حامل الاسفار» یا «چارپایی بر او کتابی چند» [۶۱]
سعدی، مصلح بن عبدالله، کلیات، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
تعبیری است استعاری از دریافت نکردن و بهره نگرفتن.از جمله مثالهای معروف اینگونه استعاره در زبان و ادب عربی این مثال است: «اِنّی اَراکَ تُقَدِّمُ رِجْلاً و تُؤَخِّرُ اُخری: میبینم که گامی به پیش مینهی و گامی به پس» (مشبهٌبه) یعنی «تو را دودل میبینم» (مشبه محذوف). این مثال در کنار مثالهای دیگر در کتب بلاغی به زبان عربی [۶۲]
خطیب قزوینی، محمد، التلخیص، ج۱، ص۳۱۲-۳۱۴، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق.
و نیز در کتب فارسی که براساس کتب عربی، بهویژه براساس المطول و شرح المختصر نگارش یافته، تکرار شده است. [۶۶]
رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغه، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۱، شیراز، ۱۳۵۹ش.
[۶۷]
تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، ج۱، ص۱۹۱، اصفهان، ۱۳۶۳ش.
[۶۸]
همایی، جلالالدین، معانی و بیان، ج۱، ص۱۹۰، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، ۱۳۷۰ش.
زبان فارسی آکنده و آمیخته است با تعبیرها و جملههای هنری با معانی مجازی که تسامحاً و توسعاً از آنها به کنایه (همین مقاله) تعبیر میشود [۶۹]
همایی، جلالالدین، معانی و بیان، ج۱، ص۲۰۶، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، ۱۳۷۰ش.
و بیگمان بسیاری از آنها بهطور عام، استعارۀ مرکبه و بهطور خاص تمثیل یا استعارۀ تمثیلیه بهشمار مـیآید [۷۰]
میرزانیا، منصور، فرهنگنامۀ کنایه، تهران، ۱۳۷۸ش.
چـراکه اینگونه جملهها، برخلاف کنایه و همانند استعاره نه بر معنای اصلی و ظاهری، که بر معنایی دیگر دلالت دارد که به قول صاحب المعجم «چون شاعر خواهد که به معنیای اشارتی کند، لفظی چند که دلالت بر معنیای دیگر کند، بیارد و آن را مثال معنی مقصود سازد» [۷۱]
شمس قیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۲۷۳، به کوشش عبدالوهاب قزوینی و مدرس رضوی، تهران، ۱۳۳۸ش.
که تمثیل، ادای معنی مقصود است با الفاظی که به ظاهر، معنایی دیگر دارند. [۷۲]
معزی، نجفقلی، درۀ نجفی، ج۱، ص۱۸۸، بمبئی، ۱۳۳۳ق.
از اینگونه است «باد پیمودن» (= مشبهٌبه = مستعارٌ منه) به معنی «کار بیهوده و بیحاصل کردن» (= مشبه = مستعارٌ له) در بیتی از حافظ [۷۳]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، غزل ۴،بیت ۶، به کوشش محمدقزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۷۶ش.
«چو با حبیب نشینی و باده پیمایی/به یاد دار محبّان بادپیما را»، و «باد در چنگ بودن» (= مشبهٌ به) به معنی «بیحاصل بودن» در بیتی از سعدی [۷۴]
سعدی، مصلح بن عبدالله، کلیات، ج۱، ص۴۳۸، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
«به یادگار کسی دامن نسیم صبا/گرفتهایم و دریغا که باد در چنگ است»؛ چنین است تعبیراتی چون: «تکیه بر آب کردن» [۷۵]
سنایی، مجدود بن آدم، حدیقة الحقیقه، ج۱، ص۴۳۷، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش.
«گره به باد زدن» [۷۶]
بیت ۷، حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، به کوشش محمدقزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۷۶ش.
و امثال آنها که همگی معنایی دیگر دارند و استعارۀ مرکبۀ تمثیلیه بهشمار میآیند.۲.۲.۲.۱ - استعارۀ مرکبه و تمثیلیهاز استعارۀ مرکبه گاه به تمثیل و گاه به استعارۀ تمثیلیه تعبیر شده است. یعنی که نسبت آن دو را تسامحاً یا توسعاً نسبت تساوی دانستهاند. [۷۷]
تفتازانی، مسعود، المطول، ج۱، ص۳۷۹، قم، مکتبه الداوری.
[۷۸]
تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، ج۱، ص۱۶۹-۱۷۰، دمشق.
تأمل در شواهد استعارۀ مرکبه و نیز تأمل در سخنان علمای دانش بیان روشن میسازد که نسبت میان استعارۀ مرکبه و استعارۀ تمثیلیه، نسبت عموم و خصوص مطلق است، یعنی هر استعارۀ تمثیلیه، استعارۀ مرکبه نیز هست، اما تنها برخی از استعارههای مرکبه، استعارۀ تمثیلیه محسوب میشود و آن استعارۀ مرکبهای است که شایع شده، بر سر زبانها افتاده، و به مَثَل (ضربالمثل) بَدَل شده است و این از آن روست که مثلها، ضربالمثلها، یا مثلهای سایر (امثال سائره) که مصداق بارز «لفظِ اندک و معنی بسیار» [۷۹]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، غزل ۲۴۵، بیت ۸، به کوشش محمدقزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۷۶ش.
و نیز مصداق «خَیْرُ الکَلامِ ما قَلَّ وَ دَلَّ» [۸۰]
نظامی عروضی، احمد بن عمر، چهارمقاله، ج۱، ص۲۱، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۸۱]
دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، ج۲، ص۷۶۷، تهران، ۱۳۳۸-۱۳۳۹ش.
به شمار میآیند، جملههای هنری و تعبیرهای استعاریاند و استعارههای تمثیلیه محسوب میشوند. [۸۲]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۹، بیروت، دارالکتب العلمیه.
چنین است که اگر شاعر از امثال بهره بگیرد و ضربالمثلی را هنرمندانه وارد شعر خود کند، یا چنان هنرمندانه و موجَز و مؤثر بسراید که سخنش به مَثَل تبدیل شود و بر سر زبانها افتد، چنین سرودهای از منظر دانش بدیع (همین مقاله) آراسته به صنعت ارسال المثل (همین مقاله) است و از دیدگاه دانش بیان استعارۀ مرکبۀ تمثیلیه بهشمار میآید. [۸۳]
خطیب قزوینی، محمد، التلخیص، ج۱، ص۳۲۴، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق.
[۸۴]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، ج۱، ص۳۱۵، بیروت، دارالکتب العلمیه.
صاحب المعجم تصریح میکند که تمثیل «از جملۀ استعارات است» و میافزاید: «الاّ آنکه این نوع، استعارتی است به طریق مثال». [۸۷]
شمس قیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۲۷۳، به کوشش عبدالوهاب قزوینی و مدرس رضوی، تهران، ۱۳۳۸ش.
[۸۸]
حسینی نیشابوری، عطاءالله، بدایع الصنایع، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۱، به کوشش رحیم مسلمانیان قبادیانی، تهران، ۱۳۸۴ش.
بر این بنیاد است که «گره به باد زدن» و «تکیه بر آب کردن» استعارۀ مرکبۀ تمثیلیه به شمار میآید، اما فیالمثل «دیده دریا کردن» (= بسیار گریستن)، [۸۹]
حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، غزل ۳۴۸، بیت۱، به کوشش محمدقزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۷۶ش.
تنها استعارۀ مرکبه محسوب میشود.۲.۲.۳ - داستان تمثیلیگونۀ سوم تمثیل در معنای خاص، داستان تمثیلی (allegory) است. داستان تمثیلی، به مثابۀ یک ضربالمثل (مَثَل سایر) و بر روی هم مشبهٌبه یا مستعارٌ مِنهی است که جانشین مشبه یا مستعارٌله محذوف شده است. چنانکه، مثلاً داستان تمثیلی «پیل اندر خانۀ تاریک»، مشبهٌ به؛ «حقیقت مبهم دور از دسترس» (مشبه) است و لمسکنندگان اندامهای پیل، همان جویندگان حقیقتاند که میکوشند تا از طریق حس و عقل، ره به حقیقت برند و نمیتوانند. [۹۰]
ج ۳، بیتهای ۱۲۵۹-۱۲۷۰، مولوی، محمد، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
بدین ترتیب داستان تمثیلی نیز همانند استعارۀ تمثیلیه، گذشته از معنای ظاهری که مراد و مقصود نیست، دارای معنایی دیگر، یعنی معنایی باطنی و کلی نیز هست؛ معنایی که آن سوی واژههای نمادین و رمزآمیز (سمبلیک) نهان است و مراد و مقصود گوینده به شمار میآید.طبقهبندی: داستانهای تمثیلی را بر اساس معنی و محتوای داستان و نیز بر اساس نوع شخصیتهای داستان میتوان تقسیم کرد: الف. بر اساس معنی و محتوا: تمثیل یا داستان تمثیلی شامل «تمثیل تاریخی و سیاسی» و «تمثیل آراء و عقاید» است که در گونۀ نخست، شخصیتها و حوادث تاریخی و سیاسی از سوی شخصیتهای داستان مُمَثَّل میشود و در گونۀ دوم، مفاهیم انتزاعی و مجرَّد مُمَثَّل میگردد و آموزههای عقیدهای ترویج میشود. ب. بر اساس نـوع شخصیتها، تمثیل یـا داستان تمثیلی دوگونه است: یک. تمثیل انسانی (parable)، یعنی داستانهایی که قهرمانان آنها شخصیتهای انسانی هستند که با شیوۀ مثل گفتن و مثل آوردن، هدفهای دینی و اخلاقی را دنبال میکنند و میکوشند تا خواننده و شنونده را متنبّه سازند و از خواب غفلت بیدار کنند. اندرزهایی که از حضرت عیسی (علیهالسلام)، در قالب داستانهایی کوتاه، یا به صورت مثلها، در انجیلهای چهارگانه نقل شده است، نمونههای برجستۀ تمثیل انسانی (پارابل) به شمار آمده است. [۹۱]
Abrams, M H, A Glossary of Literary Terms, ص۶-۷، New York, ۱۹۷۱.
[۹۲]
Cuddon, J A, A Dictionary of Literary Terms and Literary Theory, Oxford, ۱۹۹۸، ج۱، ص۲۴-۲۵.
[۹۳]
شمیسا، سیروس، انواع ادبی، ج۱، ص۲۸۹، تهران، ۱۳۷۰ش.
[۹۴]
تقوی، محمد، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ج۱، ص۹۴-۹۵، تهران، ۱۳۷۶ش.
از جملۀ این داستانها یا مثل آوردنها «تمثیل درخت انجیر» است «که شخصی درخت انجیری در باغ خود کاشت و چون میوه نداد، به باغبان گفت آن را ببُرد، اما باغبان یک سال دیگر مهلت خواست تا به درخت کود بدهد و اگر میوه نداد آن را برکَنَد». [۹۵]
۱۳: ۵،۱۲، عهد جدید.
در این داستان، درخت انجیر، مُمَثّل یا نماد مردم گناهکار است که خداوند به آنان مهلت میدهد و چون اصلاح نشوند، نابودشان میسازد. چنین است داستان گوسفند گم شده که نماد گمراهان است و تلاش برای یافتن آنکه بیانی است تمثیلی از کوشش در جهت ارشاد گمراهان. [۹۶]
۱۵: ۴،۷، عهد جدید.
در قرآن مجید، مثلاً آیۀ «مَثَلُ الَّدینَ حُمِّلوا التّوریٰة...»، در آثار عرفانی ـ اخلاقی و به طورکلی در داستانهای مذهبی که با هدف تنبیه غافلان نوشته شده است، تمثیل انسانی یا پارابل بسیار است. دو ـ تمثیل حیوانی (fable) داستانی است تعلیمی یا اخلاقی، منظوم یا منثور که غالب شخصیتهای آن حیواناتاند. دراینگونه داستانها، حیوانات مُمَثل یا نماد انساناند و همانند انسان رفتار میکنند. در تمثیل حیوانی دو هدف دنبال میشود: نخست، تعلیم اصلی اخلاقی، در داستانهای اخلاقی، یا اصلی عرفانی، در داستانهای عرفانی؛ دوم، نقد اجتماعی ـ سیاسی در داستانهایی که حال و هوای سیاسی ـ اجتماعی دارد. [۹۷]
Abrams, M H, A Glossary of Literary Terms, ص۶، New York, ۱۹۷۱.
[۹۸]
Cuddon, J A, A Dictionary of Literary Terms and Literary Theory, Oxford, ۱۹۹۸، ج۱، ص۲۴-۲۵.
[۹۹]
تقوی، محمد، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ج۱، ص۹۲-۹۳، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۱۰۰]
شمیسا، سیروس، انواع ادبی، ج۱، ص۲۸۸-۲۹۲، تهران، ۱۳۷۰ش.
نمونههای اینگونه تمثیل را در کتب منظوم و منثور عرفانی و اخلاقی میتوان بازجست. در داستانهای کلیله و دمنه و مرزباننامه هدفهای دوگانۀ تمثیل حیوانی آشکار است، بهعنوان مثال داستان معروف «شیر و گاو»، آکنده از تعالیم اخلاقی و نقدسیاسی ـ اجتماعی است. [۱۰۱]
ابن مقفع، عبدالله، کلیله و دمنه، ج۱، ص۷۹، بب، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۷۶ش.
داستانهای تمثیلی، رمزآمیز و نمادین است؛ چرا که تمثیل بدون رمز و نماد، تمثیلی تمام نیست. در داستانهای تمثیلی، گاه گوینده، خود، رمزها را میگشاید و معانی باطنی را آشکار میسازد و گاه گشودن رمز به خواننده واگذار میشود. در برخی از داستانهای کلیله و دمنه این رمزگشایی در پی ذکر تعبیر «این مَثَل بدان آوردم» صورت میپذیرد. [۱۰۲]
ابن مقفع، عبدالله، کلیله و دمنه، ج۱، ص۷۹، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۷۶ش.
چنین است آنجا که مولوی در پی ذکر سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مبنی بر اینکه «نباید از سرمای بهار تن بپوشند، اما از سردی خزان باید گریخت»، [۱۰۳]
مولوی، محمد، مثنوی معنوی، ج ۱، بیتهای ۲۰۴۶- ۲۰۴۸، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
خود به تأویل «خزان» و «بهار» میپردازد و دست به رمزگشایی میزند و میگوید: «آن خزان نزد خدا نَفْس و هواست» [۱۰۴]
ج ۱، بیت ۲۰۵۱، مولوی، محمد، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
و میافزاید: «پس به تأویل این بود کانفاس پاک/ چون بهار ست و حیات برگ و تاک». [۱۰۵]
ج ۱، بیت ۲۰۵۴، مولوی، محمد، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
نیز چنین است در داستان «پیل اندرخانۀ تاریک...» که در پایان داستان اینگونه رمزگشایی میشود: «چشم حس همچون کف دست است و بس/ نیست کف را بر همۀ او) = پیل (دست رس». [۱۰۶]
ج ۳، بیت ۱۲۶۹، مولوی، محمد، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
در برابر این رمزگشایی، گاه گشودن رمز به خواننده واگذار میشود. چنانکه عطار رمز داستان تمثیلی بوتیمار را نمیگشاید و خواننده خود باید به مدد قرینههای معنایی دریابد که بوتیمار، مُمَثَّل و نماد مردم دون همتی است که بهاندک خرسندند. [۱۰۷]
عطار نیشابوری، فریدالدین، منطق الطیر، ج۱، ص۵۵، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۶۵ش.
چنین است داستان روباهی که طبلی دید که به هنگام وزش باد آوازی سهمناک از آن بهگوش میرسید و پنداشت که گوشتی پرچرب است و تلاش کرد و آن را بر درید و جز پوستی نیافت. [۱۰۸]
ابن مقفع، عبدالله، کلیله و دمنه، ج۱، ص۸۵، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۷۶ش.
در این داستان، روباه = رمز آنان که فریب ظاهری فریبنده را میخورند؛ طبل = رمز آنچه ظاهری فریبنده دارد؛ تلاش روباه = تعبیری کنایی از تلاشی بیهوده؛ نتیجۀ داستان = ضربالمثلِ «فلان طبلی میان تهی یا توخالی است» و توصیه = بر بنیاد ظاهر حکم نباید کرد.۳ - دیدگاه تاریخی تمثیلسیر تاریخی تمثیل و تحول آن بهطور عام، بخشی از سیر تاریخی دانش بیان است و بهطور خاص، بخشی از سیر تاریخی و تحول صنعت تشبیه. دانشمندان دانشهای بلاغی که بیشتر آنها ایرانی بودند، مسائل بلاغت را نخست، به زبان عربی نوشتند که زبان قرآن بود و کوشیدند تا از رمز و راز بلاغی قرآن پرده برگیرند، و سپس از زبان فارسی در کار نوشتن مسائل بلاغی بهره جستند. بههمین سبب در بحث تاریخی از تمثیل، چونان دیگر مباحث بلاغی (همین دانشنامه، بلاغت) و بیانی (همین دانشنامه، بیان)، ناگزیریم جستوجو را نخست، در منابع بلاغی عربی و سپس در آثار بلاغی به زبان فارسی دنبال کنیم، میتوان بررسی تاریخی تمثیل را بر اساس کتب عربی و فارسی، که در فن بیان نوشته شده، دنبال کرد و نخست بدین موضوع بسیار مهم توجه کرد که در این آثار از داستان تمثیلی نشانی نیست، در حالی که آثار ادبی و عرفانی آکنده از داستانهای تمثیلی است. براستی جای شگفتی و پرسش است که چرا هیچیک از علمای بلاغت ، چه در زبان فارسی و چه در زبان عربی، هیچ اشارهای به اینگونه تمثیل که در عمل آن همه مورد توجه بوده است، نکردهاند و سخنی در باب آن نگفتهاند و در آثار خود فصلی و بابی بدان اختصاص ندادهاند. البته این بی توجهی در مورد برخی دیگر از صنایع، مثل صنعت نماد و رمز، نیز در خور تأمل است. از آنجا که تمثیل و داستان تمثیلی و زبان تمثیل امری است که بیشتر در جریان ارتباط با عامه مردم کاربرد داشته و مورد استفاده بوده است، شاید علما آن را مسئلهای علمایی نمیدیدهاند و به همین سبب هم بدان نپرداختهاند. اما سرگذشت تمثیل در دو معنای دیگر، یعنی در معنای تشبیه تمثیل و استعاره تمثیلیه را میتوان بر اساس کتب معتبر عربی و فارسیِ بازمانده در علوم بلاغی دنبال کرد. ۳.۱ - بررسی بر اساس کتب عربیدر میان منابع بلاغی به زبان عربی، ۶ اثر از اهمیت ویژهای برخوردار است: نخست، اسرار البلاغۀ جرجانی که در آن برخی از دانشهای بلاغی استقلال مییابند؛ دوم، مفتاحالعلوم سکاکی کـه در آن علـوم (از جمله علوم بلاغی) تنظیم و طبقهبندی میشود؛ سوم، التلخیص و الایضاح خطیب قزوینی که در آنها مفتاح العلوم، تلخیص میشود و با توجه به آراء جرجانی مسائل بلاغی تکمیل میگردد؛ چهارم، المطول و شرح المختصر تفتازانی، که شروح مفصل و مختصر التلخیص است و در آنها آراء بلاغی تثبیت و تکمیل میشود و شرح و گسترش مییابد. تأمل در این آثار ما را به این نتیجه میرساند که حکایت تمثیل در معنای تشبیه تمثیل و استعاره تمثیلیه، نخست اطنابی مفید بوده است و سپس به ایجازی مُخلّ بدل شده است : اطناب مفید، گزارش جرجانی از تمثیل در اسرارالبلاغه است . میتوان اسرار البلاغه را در یک سو، و دیگر آثار برشمرده شده را در سوی دیگر قرار داد؛ چرا که اسرار البلاغه جلوهگاه مکتب پویای بلاغی است که در آن گذشته از تعریف و ذکر شاهد، تحلیل منتقدانه و به تعبیر امروز سبکشناسانه جایگاهی خاص دارد. هر چند از عصر سکاکی تنظیم و طبقهبندی مسائل بلاغی صورت میگیرد و از عصر خطیب تا عصر تفتازانی مسائل بلاغی صورت منظم درسی (کلاسیک) مییابد، اما آن پویایی جای خود را بهگونهای ایستایی میدهد که در آن از تحلیلهای منتقدانه و سبکشناسانه خبری نیست. بر این اساس در اسرار البلاغه با اطنابی سودمند که حاصل نقد و تحلیل است، سروکار داریم و در آثار بعدی با ایجازی مُخلّ که از جای خالی نقد و تحلیل حکایت میکند. جرجانی در مواضع مختلف اسرارالبلاغه از تمثیل سخن گفته و حدود ثلث کتاب خود را، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به مباحث مربوط به تمثیل اختصاص داده است . جرجانی از دیدگاهی فلسفی و از منظری تحلیلی به موضوع میپردازد و ضمن تجزیه و تحلیل شواهد مختلف ، مطالبی دقیق و سودمند به دست میدهد. میپرسد: «تمثیل چیست و برای چیست ؟» و در تبیین چیستی تمثیل آن را با تشبیه میسنجد [۱۰۹]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۰، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
[۱۱۰]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۴ ـ ۸۸، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
[۱۱۱]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۱۹، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
از تمثیل و تعقید [۱۱۲]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۲۷ـ۱۳۱، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
و از جمع بین تشبیه و تمثیل سخن به میان میآورد. [۱۱۳]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۹۲ـ۱۰۱، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
در پاسخ به پرسش «برای چیست ؟»، از کاربردهای هنری تمثیل [۱۱۴]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۰۱ـ ۱۰۲، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
از تأثیر تمثیل در روح و جان شنونده و نیز از فلسفه تمثیل بحث و گفتگو میکند و در بحث از فلسفه تمثیل از رمز و راز تأثیر این هنر سخن در میان میآورد. [۱۱۵]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۱۶، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
جرجانی در تمام این مباحث به طرح و تحلیل شواهد گوناگون میپردازد و جمله این معانی است که بی گمان اطنابی سودمند به شمار میآید.ایجاز مخلّ، گزارشی است از تمثیل که با سکّاکی آغاز میشود و با خطیب قزوینی و سرانجام با تفتازانی ادامه مییابد. در این گزارش تمام معانی و مطالب مورد بحث جرجانی فراموش میشود و تنها نسبت عام و خاص بین تشبیه و تمثیل [۱۱۶]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، ج۱، ص۸۴، ۲۲۱،کتاب اسرار البلاغة، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
و انتزاع وجه شبه از طریق تأویل [۱۱۷]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۲ ـ۸۳، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
یا انتزاع وجه شبه از امور متعدد، [۱۱۸]
مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۳۳۹، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
و به تعبیر جرجانی [۱۱۹]
مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۲۱۷ـ ۲۱۸، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
گرفتن وجه شبه از حال یک کلمه و غیر آن، موردتوجه قرار میگیرد. سکّاکی با افزودن قید «غیرحقیقی» و به تعبیر دقیقتر قید غیرحقیقی حسی، وجه شبه تشبیه تمثیل را عقلی یا اعتباری دانسته و برخلاف جمهور، تشبیههای تمثیلیِ دارای وجه شبه حسی منتزع از امور متعدد را تشبیه تمثیل به شمار نیاورده است [۱۲۰]
یوسف بن ابی بکر سکّاکی، کتاب مفتاح العلوم، ج۱، ص۱۴۸ـ۱۴۹، (قاهره) ۱۳۴۸، چاپ افست قم (بی تا).
[۱۲۱]
مسعود بن عمر تفتازانی،ص۳۳۹، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷
[۱۲۲]
مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، ج۲، ص۴۵ـ ۴۶، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
[۱۲۳]
محمدهادی بن محمدصالح مازندرانی، انوارالبلاغة: در فنون معانی، ج۱، ص۲۶۲، بیان و بدیع، چاپ محمدعلی غلامی نژاد، تهران ۱۳۷۶ ش.
خطیب قزوینی در جریان تنقیح و تلخیص مفتاح العلوم، در این باب جانب جرجانی را گرفت و سپس تفتازانی و دیگران از وی تبعیت کردند و تعریف تشبیه تمثیل با عبارتِ «تشبیهی که وجه شبه آن از امور متعدد منتزع شود»، به عنوان نظر جمهور [۱۲۴]
کتاب اسرار البلاغة، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
پذیرفته شد و «اصطلاح اَنْسَب» [۱۲۵]
محمدهادی بن محمدصالح مازندرانی، انوارالبلاغة: در فنون معانی، ج۱، ص۲۶۲، بیان و بدیع، چاپ محمدعلی غلامی نژاد، تهران ۱۳۷۶ ش.
به شمار آمد.۳.۲ - بررسی بر اساس منابع فارسیکتب بلاغی به زبان فارسی دوگونه است: نخست کتابهایی که از دوران صفویه، بهویژه در شبه قارۀ هند و سپس از حدود یک سده پیش در ایران، بر اساس المطول و شرح المختصر تفتازانی فراهم آمده است، مثل عطیۀ کبری، تألیف خان آرزو؛ حدائق البلاغه، از فقیر دهلوی؛ هنجار گفتار، تألیف نصرالله تقوی؛ معالم البلاغه، تألیف محمدخلیل رجایی و جز اینها. در اینگونه کتابها بحث تمثیل، بههمان صورتی که در آثار تفتازانی مطرح شده، آمده است. با این تفاوت که شواهدی هم از شعر (غالباً) و نثر (گاه گاه) فارسی بدان افزوده شده است. دوم، آثاری که بلاغتنگاران از عصر رادویانی (سدۀ ۵ ق) تاکنون به زبان فارسی تألیف کردهاند. در آثار تألیفی قدما، یعنی ترجمان البلاغه و حدائق السحر، والمعجم یا سخنی در باب تمثیل در میان نیست، یا گزارشهایی کوتاه هست، آنهم غالباً در بحث ارسال المثل. [۱۲۶]
رادویانی، محمد، ترجمان البلاغه، ج۱، ص۸۳-۸۵، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م.
[۱۲۷]
رشید، وطواط، حدایق السحر، ج۱، ص۵۵-۵۶، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۴ش.
تنها در المعجم و احیاناً در برخی از آثار متأثر از این کتاب، مثل بدایع الصنایع گزارشی کوتاه از تمثیل در معنای استعارۀ تمثیلیه است. [۱۲۸]
شمس قیس رازی، محمد، المعجم، ج۱، ص۲۷۳، به کوشش عبدالوهاب قزوینی و مدرس رضوی، تهران، ۱۳۳۸ش.
[۱۲۹]
حسینی نیشابوری، عطاءالله، بدایع الصنایع، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۱، به کوشش رحیم مسلمانیان قبادیانی، تهران، ۱۳۸۴ش.
و اما از داستان تمثیلی، بهعنوان صنعتی از صنایع در هیچیک از آثار، اعم از عربی و فارسی، سخنی در میان نیست و این در حالی است که آثار ادبی (اخلاقی و آثار ادبی) عرفانی به زبان فارسی آکنده از داستانهای تمثیلی است. سبب این امر یا واپسماندگی نظریهپردازان بلاغی نسبت به پیشتازان شاعران بزرگ است، [۱۳۰]
دادبه، اصغر، ساعتی در سایۀ آفتاب، ج۱، ص۱۰، کتاب ماه (ادبیات و فلسفه)، تهران، ۱۳۸۱ش، س ۵، شم ۸ و ۹.
یا بداهت موضوع! که علت نخستین معقولتر مینماید. در پی تحول دانش بیان در روزگار معاصر (همین دانشنامه، بیان) و توجهکردن بلاغتنگاران به مباحث و مسائل تازه، تحت تأثیر تلاشهای محققان فرنگی، به «داستان تمثیلی» نیز توجه شد و دو تن با نگاهی نو از تمثیل و نیز از داستان تمثیلی بحث و گفتوگو کردند: نخست، سیروس شمیسا در کتاب بیان [۱۳۱]
شمیسا، سیروس، بیان، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۷، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۱۳۲]
شمیسا، سیروس، بیان، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۱۳۳]
شمیسا، سیروس، بیان، ج۱، ص۲۰۵-۲۱۳، تهران، ۱۳۷۳ش.
و نیز در کتاب انواع ادبی [۱۳۴]
شمیسا، سیروس، انواع ادبی، ج۱، ص۲۵۷-۲۶۴، تهران، ۱۳۷۰ش.
دوم، محمد تقوی که در کتاب حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، از داستانهای تمثیلی [۱۳۵]
تقوی، محمد، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، ج۱، ص۹۰-۹۷، تهران، ۱۳۷۶ش.
سخن گفته، و بدینسان بابی تازه و درخور توجه در بلاغت به زبان فارسی باز شده است.۴ - تمثیل در ادبیات عرباصطلاح تمثیل را که از موضوعات مهم علم بیان بهشمار میآید، در همان سدههای نخست اسلامی میتوان یافت. چه، سیبویه (د ۱۸۰ق/۷۹۶م)، فرّاء (د ۲۰۶ق/۸۲۱م)، ابوعبیده معمر بن مثنی (د ح۲۱۰ق/۸۲۵م) در آثار خود از آن یاد کردهاند و گویا جاحظ (د ۲۵۵ق/۸۶۹م) نخستین کسی است که رسالهای بدین نام نگاشته است [۱۳۶]
عید، فوزی، المقاییس البلاغیة عند الجاحظ، ج۱، ص۲۷۵- ۲۷۸، قاهره، ۱۹۸۳م.
[۱۳۷]
ناقوری، ادریس، المصطلح النقدی، ج۱، ص۴۵۸، طرابلس، ۱۳۹۴ق.
[۱۳۸]
موسی، احمدابراهیم، الصبغ البدیعی، ج۱، ص۱۵۳، قاهره، ۱۳۸۸ق.
[۱۳۹]
EI۲، ج۱۰، ص۱۷۹.
تمثیل همگام با علم بیان، رو به تکامل نهاد تا آنکه در سدۀ ۴ق/۱۰م قدامة بن جعفر (د ۳۳۷ق/۹۴۸م) در کتاب نقدالشعر خود به موضوع تشبیه و تمثیل که از مسائل اساسی علم بیاناند، پرداخت و تعریف مستقلی از آن بهدست داد. در نظر قدامه تمثیل از «ائتلاف لفظ و معنا» پدید میآید و در حقیقت استعمال کلام در غیر معنای حقیقی خود را گویند. قدامه برای تفهیم و تثبیت این موضوع در ذهن شنونده به ابیاتی از شعر عرب استشهاد میکند. ۴۷۳العمدۀ ابن رشیق (د ۴۵۶ق/۱۰۶۴م) نیز یکی از آثار مهم بلاغی دیگر بهشمار میرود که نویسنده در آن بابی مستقل برای تمثیل گشوده، و به تبیین وجوه آن پرداخته است. وی تمثیل یا به قول برخی از دانشمندان علم بیان «مماثله» را تشبیه شیء به شیء دیگر با وجود قرینۀ صارفه میداند. ابن رشیق تمثیل را از انواع استشهاد، و هر دو را زیرمجموعۀ تشبیه برشمرده که البته فاقد ابزار تشبیهاند. به اعتقاد وی امرؤالقیس (همین مقاله) نخستین شاعر عرب است که از صنعت تمثیل در سرودههای خود بهره جسته است. [۱۴۸]
ابن رشیق، حسن، العمدة، ج۱، ص۴۷۳، به کوشش محمد قرقزان، بیروت، ۱۹۸۸م.
در سدۀ بعد تمثیل معانی گستردهتری یافت و اصولش با تشبیه درآمیخت. در این سده باید از دو اثر مهم عبدالقاهر جرجانی (د ۴۷۱ق/۱۰۷۸م) به نامهای اسرار البلاغة و دلائل الاعجاز در دو علم معانی و بیان یاد کرد که محور و ملاک بسیاری از پژوهشهای بلاغی پس از خود قرار گرفت. هرچند در آثار عبدالقاهر برخی از دانشهای بلاغی استقلال یافتند، اما تشبیه و تمثیل تقریباً به یک معنی بهکار رفتند. در هرحال آثار وی را میتوان مفصلترین کوششهای علمی برای بررسی مفهوم تمثیل دانست. او در کتاب اسرار البلاغة بخش وسیعی از مباحث خود را به تمثیل اختصاص داد و از برخی ویژگیهای این مبحث سخن راند که عبارتاند از: مقایسۀ تشبیه و تمثیل، [۱۴۹]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۶۳-۱۸۶، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
بیان وجوه افتراق و اشتراک میان آن دو، [۱۵۰]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۷۸-۸۰، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
تمثیل و تعقید، [۱۵۱]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۱۴- ۱۱۸، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
جمع میان تشبیه و تمثیل، [۱۵۲]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۲۸-۱۴۴، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
فلسفۀ تمثیل، [۱۵۳]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۰۵- ۱۰۹، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
اقسام تمثیل، [۱۵۴]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۵-۹۲، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
تفاوت میان استعاره و تمثیل [۱۵۵]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۸۷-۱۹۳، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
و کاربرد هنری تمثیل. [۱۵۶]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۹۳- ۱۰۵، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
جرجانی در آثار خود از دیدگاهی تحلیلی به موضوع نگریسته، و ضمن شرح شواهد موجود، مطالبی دقیق و سودمند در این باب ارائه کرده است. در هرحال این آثار را میتوان صورت نهایی مبحث تمثیل دانست که نویسنده در آنها به تنظیم و طبقهبندی مطالب پرداخته است.در اوایل سدۀ ۷ق سکاکی (د ۶۲۶ق/۱۲۲۹م) کتاب مفتاح العلوم را که از برجستهترین آثار وی بهشمار میآید، نگاشت و تمثیل را در زمرۀ مباحث مربوط به تشبیه قرار داد. [۱۵۷]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۹، بیروت، دارالکتب العلمیه.
اندکی پس از آن، ضیاءالدین ابن اثیر (د ۶۳۷ ق/۱۲۳۹م) در کتاب الجامع الکبیر به موضوع تمثیل پرداخت. اما در این هنگام دیگر مباحث به حد کمال رسیده بود؛ از اینرو تعریفی که وی [۱۵۸]
ابن اثیر، نصرالله، الجامع الکبیر، ج۱، ص۱۵۷، به کوشش مصطفی جواد و جمیل سعید، بغداد، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
یا نویسندگان پس از او از تمثیل ارائه میدهند، تکرار سخنان پیشینیان است، جز اینکه انبوهی شاهد قرآنی، امثال و اشعار عربی بر آن افزوده میشود، [۱۵۹]
ابن اثیر، نصرالله، الجامع الکبیر، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۹، به کوشش مصطفی جواد و جمیل سعید، بغداد، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
و یا اینکه به شرح و تلخیص آنها محدود میگردد؛ همچون تلخیص المفتاح خطیب قزوینی (د ۷۳۹ق) که خلاصۀ دقیق و روشنی از المفتاح سکاکی است که با توجه به آراء عبدالقاهر جرجانی تکمیل شده است. [۱۶۲]
مطلوب، احمد، القزوینی و شروح التلخیص، ج۱، ص۲۱۸، بغداد، ۱۳۸۷ق.
۵ - تمثیل معادل و مترادف تشبیهاز مطالعه و بررسی آثار بلاغی درمییابیم که دانشمندان تمثیل را گاه معادل و مترادف تشبیه دانستهاند و در همان معنای تشبیه بهکار بردهاند [۱۶۴]
تهانوی، محمداعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۳۴۴، به کوشش محمد وجیه و دیگران، کلکته، ۱۸۶۲ق.
و گاه تمثیل معنایی خاص یافته، و به دو گونۀ تشبیه تمثیل یا استعارۀ تمثیلیه تقسیم شده است. [۱۶۵]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، ج۱، ص۳۱۲، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۱۶۶]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، ج۱، ص۳۱۵، بیروت، دارالکتب العلمیه.
تشبیه تمثیل آن است که وجه شبه در آن وصفی مرکب و منتزع از امور متعدد باشد. آیه «مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلوا التّوریٰةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ اَسْفاراً؛ » از جمله تشبیهات تمثیل است که در آن وجه شبه (رنج بیهوده بردن و بهرهمند نشدن) از امور متعدد انتزاع شده است. [۱۷۰]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۸۲- ۸۶، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
[۱۷۱]
تفتازانی، مسعود، المطول، ج۱، ص۳۳۹، قم، مکتبه الداوری.
سکاکی قید «عقلی» را به «وصف مرکب» وجه شبه افزوده است، [۱۷۳]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۸۲-۸۳، بیروت، دارالکتب العلمیه.
اما خطیب قزوینی، وصف را گسترش داده، و افزون بر وصف عقلی، هیئتهای دریافتی حسی را نیز دخیل داشته است. [۱۷۴]
خطیب قزوینی، محمد، التلخیص، ج۱، ص۲۵۵، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق.
[۱۷۵]
خطیب قزوینی، محمد، التلخیص، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۲، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق.
[۱۷۶]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، ج۱، ص۲۲۹-۲۳۲، بیروت، دارالکتب العلمیه.
در این میان سکاکی صفت «غیرحقیقی» را برای وجه شبه لازم میداند، [۱۷۷]
سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، ج۱، ص۳۴۶، بیروت، دارالکتب العلمیه.
حال آنکه تهانوی تفاوتی میان وصف اعتباری یا حقیقی قائل نیست. [۱۷۸]
تهانوی، محمداعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۳۴۵، به کوشش محمد وجیه و دیگران، کلکته، ۱۸۶۲ق.
در هر حال باید گفت با آنکه میزان تأثیر تمثیل برحسب مقتضای حال و مقام متفاوت است، [۱۷۹]
ضیف، شوقی، البلاغة تطور و تاریخ، ج۱، ص۱۹۷، قاهره، ۱۹۶۵م.
اما تشبیه تمثیل از دیگر انواع تشبیه رساتر و بلیغتر است. زیرا در وجه شبه تفصیل وجود دارد که ژرفاندیشی، تیزبینی، هوشیاری و دقت هرچه بیشتر مخاطب را میطلبد. از اینرو پس از دریافت وجه شبه، معنای کلام در ذهن شنونده کاملاً تثبیت میگردد. [۱۸۰]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۹۳- ۹۵، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
[۱۸۱]
جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، ج۱، ص۱۰۰، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م.
۶ - تفاوت استعارۀ تمثیلیه و تشبیه تمثیلاستعارۀ تشبیه تمثیل یا مجاز مرکب در واقع با ذکر یکی از دو طرف تشبیه و ارادۀ طرف دیگر پدید میآید و خواننده با ژرفنگری در مییابد که جمله در معنای اصلی خود بهکار نرفته است. در استعارۀ تمثیلیه مشبهٌبه ذکر، و مشبه حذف میشود، البته با فرض اینکه مشبه از جنس مشبهٌبه و در شمار افراد و مصادیق آن باشد. مثل اِنّی اَراکَ تُقَدِّمُ رِجْلاً و تُؤَخِّرُ اُخْری»، که مشبهٌبه (پا به پیش و پس نهادن) ذکر، و مشبه (دودلی و تردید) حذف شده است. [۱۸۳]
جرجانی، عبدالقاهر، دلائل الاعجاز، ج۱، ص۵۵.
[۱۸۴]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، ج۱، ص۳۱۲، بیروت، دارالکتب العلمیه.
از آنچه گذشت درمییابیم که میان استعارۀ تمثیلیه و تشبیه تمثیل تفاوتهایی نیز وجود دارد؛ از جمله اینکه در تشبیه تمثیل، ابزار تشبیه و وجه شبه ذکر میشوند و برای انتقال معنا به وجود قرینهای (اصطلاحاً: قرینۀ صارفه) نیاز نیست تا شنونده را از معنای حقیقی باز دارد و به معنای غیرحقیقی رهنمون سازد، اما در استعارۀ تمثیلیه، تشبیه در ترکیبها و صورتهای مرکب دریافتی صورت گرفته است و در دایرۀ مجاز مرکب داخل میشود. [۱۸۷]
خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، ج۱، ص۳۱۲، بیروت، دارالکتب العلمیه.
پس افزون بر حذف مشبه و ادات تشبیه بایستی میان معنای حقیقی و مجازی یک مناسبت و پیوستگی (علاقه) برقرار شود که البته وجود قرینه به درک این مناسبت کمک میکند. ۷ - فهرست منابع(۱) آقاولی، عبدالحسین، دررالادب، شیراز، ۱۳۴۰ش. (۲) ابوالبقاء کفوی، ایوب، الکلیات، به کوشش عدنان درویش و محمد مصری، دمشق، ۱۹۸۲م. (۳) تفتازانی، مسعود، شرح المختصر، دمشق. (۴) تفتازانی، مسعود، المطول، قم، مکتبه الداوری. (۵) تقوی، محمد، حکایتهای حیوانات در ادب فارسی، تهران، ۱۳۷۶ش. (۶) تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، اصفهان، ۱۳۶۳ش. (۷) تهانوی، محمداعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش محمد وجیه و دیگران، کلکته، ۱۸۶۲ق. (۸) جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۵۴م. (۹) حافظ، شمسالدین محمد، دیوان، به کوشش محمدقزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۷۶ش. (۱۰) حسینی نیشابوری، عطاءالله، بدایع الصنایع، به کوشش رحیم مسلمانیان قبادیانی، تهران، ۱۳۸۴ش. (۱۱) خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، بیروت، دارالکتب العلمیه. (۱۲) خطیب قزوینی، محمد، التلخیص، به کوشش عبدالرحمان برقوقی، قاهره، ۱۳۵۰ق. (۱۳) دادبه، اصغر، ساعتی در سایۀ آفتاب، کتاب ماه (ادبیات و فلسفه)، تهران، ۱۳۸۱ش، س ۵، شم ۸ و ۹. (۱۴) دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، ۱۳۳۸-۱۳۳۹ش. (۱۵) رادویانی، محمد، ترجمان البلاغه، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م. (۱۶) رجایی، محمدخلیل، معالم البلاغه، شیراز، ۱۳۵۹ش. (۱۷) رشید، وطواط، حدایق السحر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۱۴ش. (۱۸) سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، به کوشش حسنزادۀ آملی، تهران، ۱۴۱۶-۱۴۲۲ق. (۱۹) سعدی، مصلح بن عبدالله، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۲۰) سکاکی، یوسف، مفتاح العلوم، بیروت، دارالکتب العلمیه. (۲۱) سنایی، مجدود بن آدم، حدیقة الحقیقه، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۹ش. (۲۲) شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به کوشش عبدالوهاب قزوینی و مدرس رضوی، تهران، ۱۳۳۸ش. (۲۳) شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، ۱۳۷۰ش. (۲۴) شمیسا، سیروس، بیان، تهران، ۱۳۷۳ش. (۲۵) صفیپوری، عبدالرحیم، منتهی الارب، تهران، ۱۳۷۷ش. (۲۶) طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، به کوشش احمدحسینی، بیروت، ۱۹۸۳م. (۲۷) عطار نیشابوری، فریدالدین، منطق الطیر، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۶۵ش. (۲۸) عهد جدید. (۲۹) فخرالدین رازی، محمد بن عمر، نهایة الایجاز، به کوشش بکری شیخ امین، بیروت، ۱۹۸۵م. (۳۰) فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط. (۳۱) قرآن کریم. (۳۲) ابن مقفع، عبدالله، کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۷۶ش. (۳۳) مازندرانی، محمدصالح، انوارالبلاغه، به کوشش محمدعلی غلامینژاد، تهران، ۱۳۷۶ش. (۳۴) سعد سلمان، مسعود، دیوان، به کوشش محمدنوریان، تهران، ۱۳۶۴ش. (۳۵) معزی، نجفقلی، درۀ نجفی، بمبئی، ۱۳۳۳ق. (۳۶) مولوی، محمد، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش. (۳۷) میرزانیا، منصور، فرهنگنامۀ کنایه، تهران، ۱۳۷۸ش. (۳۸) طوسی، خواجه نصیرالدین، اساس الاقتباس، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۷ش. (۳۹) نظامی عروضی، احمد بن عمر، چهارمقاله، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۴ش. (۴۰) نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، ۱۳۵۵ش. (۴۱) همایی، جلالالدین، معانی و بیان، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، ۱۳۷۰ش. (۴۲) ابن ابی اصبع، عبدالعظیم، تحریر التحبیر، به کوشش حفنی محمد شرف، قاهره، ۱۳۸۳ق. (۴۳) ابن اثیر، نصرالله، الجامع الکبیر، به کوشش مصطفی جواد و جمیل سعید، بغداد، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م. (۴۴) ابن حجه حموی، علی، خزانة الادب، بیروت، ۱۳۰۴ق. (۴۵) ابن رشیق، حسن، العمدة، به کوشش محمد قرقزان، بیروت، ۱۹۸۸م. (۴۶) ابوهلال عسکری، حسن، الصناعتین، به کوشش مفید قمیحه، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م. (۴۷) جرجانی، عبدالقاهر، دلائل الاعجاز، به کوشش محمدرشیدرضا، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م. (۴۸) ضیف، شوقی، البلاغة تطور و تاریخ، قاهره، ۱۹۶۵م. (۴۹) علوی، یحیی، الطراز، قاهره، ۱۹۱۴م. (۵۰) عید، فوزی، المقاییس البلاغیة عند الجاحظ، قاهره، ۱۹۸۳م. (۵۱) قدامة بن جعفر، نقد الشعر، به کوشش کمال مصطفی، بغداد، ۱۹۶۳م. (۵۲) مطلوب، احمد، القزوینی و شروح التلخیص، بغداد، ۱۳۸۷ق. (۵۳) موسی، احمدابراهیم، الصبغ البدیعی، قاهره، ۱۳۸۸ق. (۵۴) ناقوری، ادریس، المصطلح النقدی، طرابلس، ۱۳۹۴ق. (۵۵) نویری، احمد، نهایة الارب، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی. (۵۶) هاشمی، احمد، جواهر البلاغة، بیروت، دارالکتب العلمیه. (۵۷) EI۲. (۵۸) Abrams, M H, A Glossary of Literary Terms, New York, ۱۹۷۱. (۵۹) Cuddon, J A, A Dictionary of Literary Terms and Literary Theory, Oxford, ۱۹۹۸. ۸ - پانویس
۹ - منبععزت ملاابراهیمی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تمثیل». دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تمثیل»، شماره۳۸۶۴. ردههای این صفحه : ادبیات | اصطلاحات علم بیان | مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی | مقالات دانشنامه جهان اسلام
|