زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

تشبیه

تَشْبیه، در لغت به معنای مانند کردن، در اصطلاح بیان مشارکت یک یا چند چیز با یک یا چند چیز دیگر در یک یا بیش از یک صفت که به واسطۀ ابزارهایی ویژۀ دال بر معنای مشابهت صورت می‌پذیرد (جرجانی، علی، 58؛ تهانوی، 1/ 795، 796؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله). بیان و مقدار حال مشبه، امکان وجود مشبه،تزیین و تقبیح آن از اغراضی است که بلاغیون برای تشبیه برشمرده‌اند (نک‍ : سکاکی، 341-346؛ خطیب قزوینی، 356-359؛ هاشمی، 281-284). 

I. در عربی

پیشینۀ تاریخی

تشبیه از مهم‌ترین ارکان‌بلاغت و موضوعات علم بیان است و موضوع آن از دیرباز مورد توجه ادیبان و شاعران بوده است. تشبیهاتی که شاعران پیش از اسلام چون امرؤالقیس در سروده‌های خود به کار می‌بردند، بعدها به‌صورت الگو درآمدند و برای تبیین و توضیح این بخش از بلاغت به‌کار گرفته شدند. 
واژۀ تشبیه در مقام یک اصطلاح فنی، از نیمه‌های سدۀ2ق پدیدار شده است و مثلاً بشار(د 167ق) آن را در شعرش به کار برده است. اندک‌زمانی پس از آن، دانشمندانی چون سیبویه، فراء (د 207ق) و جاحظ (د 255ق) در آثار خود بدان پرداخته‌اند و آن را در زمرۀ علم بدیع در مفهوم عامش نهاده‌اند (نک‍ : جاحظ، البیان...، 572، 964-973، الحیوان، 318، 411، 418، جم‍‌ ؛ عکاوی، 322-323؛ نیز نک‍ : ه‍ د، بدیع). 
شاید بتوان گفت مبرد (د 285ق) نخستین کسی است که به شکل گسترده در الکامل به تشبیه (که گاه تمثیل خوانده، نک‍ : 3/ 32) و اقسام آن پرداخته است و نمونه‌های زیبای این فن را با تعبیرهایی چون مِن أَعْجبِ التشبیه، التشبیهُ المحمود، التشبیهُ المستحسن و التشبیهُ‌ الحسن ارائه کرده است. وی معتقد است که اگر بگوییم تشبیه بخش گسترده‌ای از کلام عرب را در بر می‌گیرد، سخن به گزاف نگفته‌ایم (همو، 3/ 93). تشبیه از دیدگاه وی بر 4 نوع است: 1. تشبیه مفرِط، و مراد از آن تشبیهی است که در وصف،مبالغه و افراط شده‌است؛ 2. تشبیه مُصیب؛ 3. تشبیه مقارِب؛ 4. تشبیه بعید که به تفسیر نیازمند است (همو، 3/ 128). مبرد تعریف مشخصی از انواع تشبیهی که برشمرده، ارائه نکرده است و می‌توان گفت آنها تنها صفت پاره‌ای از تشبیهات است (نک‍ : طبانه، 44-49). به گفتۀ مبرد تشبیه را حدودی است، چه اشیاء از جهاتی مشابهت دارند و از جهاتی مغایرت. مثلاً در تشبیه وجه به شمس یا قمر، بدون تردید مراد اشتراک در فروغ و روشنایی است، نه بزرگی و سوزانندگی (همو، 3/ 52). 
ثعلب (د 291ق) در قواعدالشعر خود «التشبیه الجید» را از فنون شعر برمی‌شمارد (ص 31) و ابن معتز (د 296ق) به پیروی از او در البدیع «حسن التشبیه» را به عنوان فنی از فنون و محاسن کلام معرفی کرده است، اما تعریفی از آن به دست نمی‌دهد (ص 68). در سدۀ 4ق پژوهشهای بلاغی دربارۀ تشبیه گسترده می‌شود. ابن طباطبا (د 322ق) در اثر خود، عیارالشعر به انواع تشبیه و شیوۀ عرب در تشبیه اشاره نموده است (ص 23-24). ابن ابی عون (د 322ق) نیز کتابی دارد با عنوان التشبیهات که در آن تشبیهات وارده در شعر شاعران را گزینش کرده است. وی در مقدمۀ کتاب خود شعر را به 3گونه تقسیم کرده است: مثل سائر، استعارۀ غریب و تشبیه مؤثر و نادر؛ وی جز آنها را کلام متوسط و بی‌فایده می‌پندارد (ص 1-2). 
قدامةبن جعفر (د 337ق) در نقدالشعر مانند ثعلب تشبیه را فنی از فنون شعر دانسته، می‌گوید تشبیه میان آن دو چیزی واقع می‌شود که در برخی معانی با هم مشترک‌اند، اما هریک ویژگیها و اوصاف مستقل خود را نیز دارند و از این جهت از هم متفاوت‌اند. این تعریف را با آنکه مبرد قبلاً به آن اشاره کرده بود، نخستین تعریف از تشبیه دانسته‌اند. قدامه در ادامه به نقد و بررسی برخی از انواع تشبیه نیز پرداخته است (ص 124-130؛ زیتون، 90). در همین سده شخصیتهای برجستۀ ادبی، هریک موضوع تشبیه را در آثار خود بررسی کرده‌اند. رمانی(د 384ق) در کتاب النکت فی اعجاز القرآن تشبیه را رابطۀ میان دو چیزی می‌داند که یکی از آن دو از نظر حسی یا عقلی می‌تواند جایگزین دیگری شود. آن‌گاه به تقسیم‌بندی تشبیه از دیدگاه خود می‌پردازد (ص 80 بب‍‌ ). 
در اواخر سدۀ 4ق باید از کتاب پراهمیت الصناعتین تألیف ابوهلال عسکری یاد کرد. او بخش 7 کتاب خود را به تشبیه اختصاص داده، و آن را در دو فصل بیان داشته است: فصل اول مشتمل بر تعریف تشبیه و نمونه‌های زیبای آن‌است و در فصل دوم از قبح و عیوب تشبیه سخن گفته است (ص 261-282). 
در سدۀ 5ق کتانی (د 420ق) به شیوۀ تشبیهات ابن ابی عون، مجموعه‌ای مفید از شعر شاعران اندلس را که متضمن تشبیه است، با عنوان التشبیهات من اشعار اهل اندلس گردآوری کرده‌است. این کتاب دارای 66 فصل است که عنوان برخی از آنها ــ بی‌آنکه تصریحی شده باشد ــ از اثر ابن ابی عون گرفته شده است. نخستین فصل از کتاب کتانی با بیان تشبیهات وارده درخصوص آسمان، ستارگان، ماه و خورشید آغاز می‌شود (نک‍ : عباس، 15-16). 
ابن رشیق (د 463ق) در العمدة و خفاجی (د 466ق) هریک به گونه‌ای مبسوط به تشبیه پرداخته‌اند. ابن رشیق تشبیه را به دو نوع تشبیه حسن و تشبیه قبیح تقسیم نموده است. از دیدگاه وی تشبیه حسن تشبیهی است‌که مشبّه را به ذهن‌شنونده نزدیک می‌کند و آن را توضیح می‌دهد و تشبیه قبیح برخلاف آن است (1/ 287). وی نمونه‌هایی از تشبیهات وارد شده در شعر شاعران را عرضه کرده، به تشریح آنها می‌پردازد (نک‍ : 1/ 294 بب‍‌ ). 
خفاجی بهترین تشبیه را تشبیهی می‌داند که در آن مشبه در بیشتر صفات و معانی با مشبهٌ‌به مشارکت داشته باشد. او همچنین به برخی ابزارهای تشبیه اشاره‌نموده،حذف آن‌را به سبب برخورداری از ایجاز، نیکو دانسته است. سپس، برخی تشبیهات وارده در قرآن و شعر را به‌عنوان نمونه‌عرضه‌کرده است(ص290-301) و سرانجام، عبدالقاهر جرجانی(د471ق) در اثر ارزشمند خود، اسرارالبلاغة بابی با عنوان «التشبیه و التمثیل» گشوده، به تحلیل آنها می‌پردازد و تفاوتهای میان آنها را ذکر می‌کند (ص70 بب‍‌ ). 

ابن ناقیای بغدادی (د 485ق) دربارۀ تشبیهات قرآن کتابی سودمند نگاشته، و آن را الجمان فی تشبیهات‌القرآن نامیده است. او پس‌از بیان مقدمه‌ای بسیار کوتاه در کیفیت تشبیه و ابزارهای آن، تشبیهات وارد در قرآن را آورده، به شرح و توضیح هریک می‌پردازد (نک‍ : ص 65). ابن ظافر ازدی (د 567ق) نیز به گردآوری تشبیهات شاعران پرداخته، و آن را غرائب التنبیهات على عجائب التشبیهات نامیده است و تشبیهات برگزیدۀ خود را در 6 باب طبقه‌بندی کرده است (ص 8). 
در نیمۀ نخست سدۀ 7ق ابن اثیر(د 637ق) پژوهشی پراهمیت و عمیق در این موضوع ارائه کرده است. او تشبیه را از اقسام مجاز دانسته، و آن را به دو نوع تام و محذوف تقسیم کرده است. تشبیه تام همان است که در آن مشبه و مشبهٌ‌به ذکر می‌شود و تشبیه محذوف آن است که مشبه آن حذف شده باشد، و همین تشبیه است که استعاره‌خوانده می‌شود، تا از تشبیه تام متمایز گردد. بنابراین به تشبیه محذوف، هم می‌توان تشبیه گفت، هم استعاره (2/ 71). ابن اثیر در فصل مستقلی که در کتاب خود، المثل السائر، برای تشبیه گشوده است، پیش از هر چیز بر علمای بیان که میان تشبیه و تمثیل تفاوت قائل شده‌اند، خرده گرفته است و خود بیان می‌دارد که میان آنها تفاوتی نیست. وی تشبیه را به مُظْهَر (تشبیهی که در آن ابزار تشبیه ذکر شده است) مانند زید کالاسد، و مُضْمَر(تشبیهی که ابزار تشبیه آن حذف گردیده باشد) مانند زید أسد تقسیم کرده، به شرح هریک می‌پردازد و تشبیه مضمر را برتر از مظهر می‌انگارد(نک‍ : 2/ 116 بب‍ ، 122، 131 بب‍‌ ). ابن اثیر در جای دیگری از همین فصل تقسیم‌بندی گسترده‌تری از تشبیه ارائه می‌کند(2/ 129-130): 1. تشبیه معنی به معنی مانند «زید کالاسد». 2. تشبیه صورت به صورت چون «و عِنْدَهُم قاصِراتُ الطَّرفِ عَینٌ کَاَنَّهنَّ بَیضٌ مَکنونٌ» (صافات/ 37/ 48-49). 3. تشبیه معنی به صورت مانند «وَالّذینَ کَفَروا أعْمالُهُم کَسرابٍ بِقیعَةٍ» (نور/ 24/ 39). این‌نوع از تشبیه از دیگر اقسام‌آن بلیغ‌تر است. 4. تشبیه صورت به معنی مانند این بیت از ابوتمام: «وَ فَتَکْتَ بالمال الجزیل و بالعِدَا/ فَتْکَ الصّبابةِ بالمحِبِّ المُغْرمِ».
ابن اثیر هریک‌از اقسام یادشده را به4نوع تقسیم می‌کند(نک‍ : 2/ 130-131): 1. تشبیه مفرد به مفرد؛ 2. مرکب به مرکب؛ 3. مفرد به مرکب؛ 4. مرکب به مفرد؛ و مآلاً دانشمندان بلاغت پس از او قوانین و اصول تشبیه را به گونه‌ای نهایی طراحی کردند که در رأس آنان باید از سکاکی(626ق)و مفتاح‌العلوم او نام برد.
تشبیه دارای 4 رکن اساسی است که عبارت‌اند از: 1. مشبَّه؛ 2. مشبهٌ‌به که دو سوی تشبیه نامیده می‌شوند و تشبیه وابسته بدانها ست؛ 3. ابزار تشبیه (کَ، کَأنّ، مثل، شبه، و فعلهایی که معنای مشابهت دارند چون حاکی، شابه، یضارع و یماثل، و در برخی نمونه‌ها فعلهایی چون حسب و ظن)؛ 4. وجه شبه، صفت ویژه‌ای است که دو سوی تشبیه در آن مشترک‌اند. این صفت مشترک در مشبهٌ‌به پیوسته قوی‌تر و آشکارتر است (هاشمی، 278-279). 
دگرگونیهایی که در ارکان تشبیه چه از نظر معنوی و چه از نظر لفظی رخ می‌دهد، سبب شده است تا دانشمندان بلاغت آن‌را به انواع مختلفی تقسیم‌نمایند. همین‌تقسیم‌بندیها موجب گستردگی مبحث تشبیه در علم بیان گردیده است؛ به‌ویژه، آن هنگام که محور آن دوسوی تشبیه، یعنی مشبه و مشبهٌ‌به باشد. ما در این‌جا به این تقسیم‌بندیها می‌پردازیم؛ اما پیش‌تر باید گفت تشبیهی که همۀ ارکان آن ذکر شده باشد، در بلاغت عربی تشبیه تام‌الارکان نام گرفته است، مانند انت(مشبه) کالبحر (ابزار تشبیه+ مشبهٌ‌به) فی السماحه (وجه شبه) (غلایینی، 83). 

انواع تشبیه

اساس تقسیم‌بندی تشبیه، همانا حضور یا عدم حضور یکی از اعضای جملۀ تشبیهی است. بدین‌سان که اگر ابزارهای تشبیه در عبارت ذکر شود، تشبیه مُرسَل (همان که ابن اثیر تشبیه مُظْهَر خوانده بود)، و در غیر این صورت مؤکَّد(= تشبیه مُضْمَر) نام دارد (سکاکی، 355؛ خطیب قزوینی، 387-389؛ هاشمی، 280) و چنانچه وجه شبه ذکر نگردد، آن را مجمل، و در صورتی که ذکر گردد مفصَّل خوانده شده است (همو، 272). حال اگر ابزار و وجه شبه در این اسلوب بیانی حذف گردد، بهترین نوع تشبیه آفریده می‌شود که تشبیه بلیغ نام گرفته است (همو، 280-281). چه هر اندازه آثار و علائم تشبیه در جمله کمتر و نامحسوس‌تر باشد، مبالغۀ آن در معنی بیشتر است. از دیگر انواع تشبیه، تشبیه تمثیل (در برابر تشبیه غیرتمثیل) است که بلیغ‌ترین نوع تشبیه به‌شمار رفته است. در این نوع از تشبیه وجه شبه شامل چندین مفهوم است؛ مانند تشبیه ماه تمام به درهمی که بر روی پارچه‌ای ابریشمین و آبی‌رنگ انداخته‌اند که وجوه شبه آن، هم گردی است، هم درخشندگی و... (خطیب قزوینی، 371-373؛ هاشمی، 275-276؛ غلایینی، 84). اگر وجه شبه آشکار باشد و ذهن بدون تأمل به واسطۀ آن رابطۀ میان مشبه و مشبهٌ‌به را دریابد،قریب مبتذل خوانده شده ‌است، مانند تشبیه وجوه‌الحسان به شمس و در غیر این صورت، بعید غریب نام دارد (خطیب قزوینی، 376-377). البته ممکن است با تصرفی، تشبیه از ابتذال خارج و غریب گردد، مانند کلمۀ حیاء در این بیت: لم تَلقَ هذاالوجهَ شمسُ نهارِها/ الّا بوجهٍ لیس فیه حیاءُ (همو، 385؛ هاشمی، 273). 
اما آن‌گاه که مشبه را در غیر صورتهای معمول آن و در ضمن جمله‌ای مستقل آورده و مشبهٌ‌به را نیز به گونه‌ای تلمیحی و برهانی پس از آن به جملۀ اول ضمیمه کنیم، تشبیه ضمنی نام دارد. در این نوع تشبیه شاعر به نوعی ابداع و نوآوری دست زده است و تمایل دارد تشبیه را پنهان نماید. نیز می‌کوشد برای حکمی که به مشبه اسناد داده، دلیل اقامه کند؛ مانند این بیت از متنبی شاعر عصر عباسی: مَن یَهُن یَسهُل الهوانُ علیه/ ما لجُرحٍ بمیّتٍ إیلامُ. در این بیت شاعر بدون آنکه تصریح کند، حال کسی را که به خواری و ذلت خو کرده، به مرده‌ای مانند کرده است که درد را احساس نمی‌کند. در صورتی که مشبه به‌جای مشبهٌ‌به قرار گیرد، تشبیه مقلوب به وجود می‌آید. گفتنی است در این نوع فایده تشبیه به مشبهٌ‌به بازمی‌گردد، مانند این بیت از حمیری شاعر عصر عباسی (د 225ق/ 840م): وَ بدا الصّباحُ کأنّ غُرَّته/ وجهُ الخلیفةِ حینَ یَبْتَسِمُ. همان‌گونه که ملاحظه می‌شود در نمونۀ یاد شده «وجه الخلیفة» که در حقیقت مشبه است از باب مبالغه به جای مشبه به (غرةالصباح) نهاده شده است (خطیب قزوینی، 361-362؛ هاشمی، 285-287؛ غلایینی، 84-86). حسی (آنچه با حواس پنج‌گانه درک می‌گردد) یا عقلی بودن (آنچه با عقل ادراک می‌شود) مشبه و مشبهٌ‌به نیز تشبیه را به 4 نوع تقسیم می‌کند: 1. تشبیه حسی به حسی مانند وَالقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتّى عاد کالعُرجُونِ القدیمِ (یٰس/ 36/ 39)؛ 2. تشبیه عقلی به عقلی مانند: العلم کالحیاة؛ 3. عقلی به حسی مانند: وَالَّذینَ کَفَروا أعمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَةٍ (نور/ 24/ 39)؛ 4. حسی به عقلی مانند: العطر کالخلق الکریم که جایز نیست (سکاکی، 332-333؛ خطیب قزوینی، 335؛ فخرالدین، 188-190؛ بدرالدین ابن مالک، 104). 
مفرد یا مرکب‌بودن و تقید یا عدم تقیدِ دو سوی تشبیه اساس دیگری برای تقسیم‌بندی تشبیه از سوی دانشمندان علم بلاغت گردیده است: 1. هر دو مفرد غیرمقید (الوَجْهُ کَالوَردِ)؛ 2. هر دو مفرد مقید (الساعی بغَیرِ طائلٍ کالراقمِ علی الماءِ)؛ 3. مشبه مفرد غیرمقید و مشبهٌ‌به مفرد مقید (ثغره کاللؤلؤ المنظوم)؛ 4. مشبه مفرد مقید و مشبهٌ‌به مفرد غیرمقید(العینُ الزرقاءُ کالسماءِ)؛ 5. هردو مرکب (مانند این بیت از بشار: کَأَنَّ مُثارَ النَّقْعِ فوقَ رُؤوسِنا/ و أَسیافِنا لیلٌ تَهَاوَی کواکبُه)؛ 6. مشبه مفرد، مشبهٌ‌به مرکب چون: و کأنَّ مِحْمرَّ الشَّقیقِ اذا تَصَوَّب او تَصَعَّدْ/ أعلامُ یاقوتٍ نُشِرْن علی رماح من زَبرجد. 7. مشبه مرکب و مشبهٌ‌به مفرد: الماءُ المالحُ کالسَّمِ (خطیب قزوینی، 364-369؛ هاشمی، 260-261). تشبیه از لحاظ تعدد دو سوی تشبیه یا تعدد یکی از آنها به تشبیه ملفوف، مفروق، تسویه و جمع تقسیم شده است. تشبیه ملفوف آن است که هر دو سوی تشبیه متعدد باشد. تشبیه مفروق تشبیهی است که در آن هر مشبه با مشبهٌ‌به خود جمع گردد. در تشبیه تسویه تنها مشبه و در تشبیه جمع مشبهٌ‌به متعدد است (ابن رشیق، 1/ 290-294؛ خطیب قزوینی، 370-371؛ هاشمی، 262-263). 

مآخذ

ابن ابی عون، ابراهیم، التشبیهات، به کوشش محمد عبدالمعیدخان، لندن، 1369ق/ 1950م؛ ابن اثیر، نصرالله، المثل السائر، به کوشش احمد حوفی و بدوی طبانه، قاهره، 1380ق/ 1960م؛ ابن رشیق، حسن، العمدة، بیروت، 1401ق/ 1981م؛ ابن طباطبا، احمد، عیارالشعر، به کوشش محمد زغلول سلام، بیروت، 1988م؛ ابن ظافر ازدی، علی، غرائب التنبیهات على عجائب التشبیهات، به کوشش محمد زغلول سلام و مصطفى صافی جوینی، قاهره، دارالمعارف؛ ابن معتز، عبدالله، البدیع، به کوشش کراچکوفسکی، بغداد، 1399ق/ 1979م؛ ابن ناقیا، عبدالله، الجمان فی تشبیهات القرآن، به کوشش مصطفى صاوی جوینی، اسکندریه، مکتبةالجیزه؛ ابوهلال عسکری، حسن، الصناعتین، به کوشش مفید قمیحة، بیروت، 1404ق/ 1984م؛ بدرالدین بن مالک، المصباح، به کوشش حسنی عبدالجلیل یوسف، مکتبةالآداب؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش مولوی محمد وجیه و دیگران، کلکته، 1862م؛ ثعلب، احمد، قواعدالشعر، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی، قاهره، 1367ق/ 1948م؛ جاحظ، عمرو، البیان والتبیین، لوح فشرده الموسوعةالشعریة 3؛ همو، الحیوان، همانجا؛ جرجانی، عبدالقاهر، اسرارالبلاغة، به کوشش محمد رشیدرضا، بیروت، 1409ق/ 1988م؛ جرجانی، علی، التعریفات، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ خطیب قزوینی، محمد، الایضاح فی العلوم البلاغة، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ خفاجی، عبدالله، سرالفصاحة، به کوشش عبدالمتعال صعیدی، قاهره، 1372ق/ 1953م؛ رمانی، علی، «النکت فی اعجاز القرآن»، ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، به کوشش محمد خلف‌الله احمد و محمد زغلول سلام، قاهره، 1991م؛ زیتون، علی مهدی، اعجازالقرآن و اثره فی تطور النقد الادبی، بیروت، 1992م؛ سکاکی، محمد، مفتاح العلوم، به کوشش نعیم زرزور، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ طبانه، بدوی احمد، علم البیان، بیروت، 1381ق/ 1962م؛ عباس، احسان، مقدمه بر التشبیهات من اشعار اهل اندلس کتانی، بیروت، 1966م؛ عکاوی، انعام فوال، المعجم المفصل فی علوم البلاغة، بیروت، 1992؛ غلایینی، مصطفى، علوم البلاغة، تهران، 1369ش؛ فخرالدین رازی، نهایةالایجاز فی درایةالاعجاز، به کوشش بکری شیخ امین، بیروت، دارالعلم والملایین؛ قدامةبن جعفر، نقد الشعر، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ قرآن کریم؛ مبرد، محمد، الکامل، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1376ق/ 1956م؛ هاشمی، احمد، جواهرالبلاغة، قاهره، 1358ق/ 1939م.

صفحه 1 از3
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.