بستان افروزبُستان اَفروز، نامی مهجور برای گیاهانی زینتی از خانواده تاج خروسیان، که انواعی از آنها امروزه در ایران به گل تاج خروس معروفاند. و در قدیم، استفاده دارویی از آن میشده است و قدیمترین وصفی که در منابع دوره اسلامی از آن شده است همان عصاره این گیاه پادزهر اَقونیطُن یا همان خانِق النَّمِر است. فهرست مندرجات۱.۱ - انواع بستان افروز ۲ - بستان افروز در منابع اسلامی ۳ - کشف بستان افروز در اندلس ۴ - نامهای دیگر بستان افروز ۴.۱ - در زبان عربی ۴.۲ - در زبان فارسی ۴.۳ - در زبان ترکی ۵ - خواص بستان افروز ۵.۱ - زکریای رازی ۵.۲ - مجوسی ۵.۳ - انصاری شیرازی ۵.۴ - حکیم مؤمن ۵.۵ - عدم استفاده در عصر حاضر ۶ - فهرست منابع ۷ - پانویس ۸ - منبع ۱ - معرفی بستان افروزبُستان اَفروز، نامی مهجور برای گیاهانی زینتی (و در قدیم، دارویی) از جنسِ آمارانتوس، کِلُزیا/سِلُزیا و غیره (خانواده تاج خروسیان)، که انواعی از آنها امروزه در ایران بیشتر به «(گُلِ) تاج خروس» معروفاند. ۱.۱ - انواع بستان افروزگیاه شناسانِ معاصر یازده نوع و یک دورگه از جنس آمارانتوس و یک نوع از کلزیا در حوزه جغرافیایی فلورِ ایران (شامل ایران به معنای اخصّ، افغانستان، بخشی از باختر پاکستان، شمالِ عراق، جمهوری آذربایجان، و ترکمنستان) باز شناخته و وصف کردهاند. [۱]
P Aellen، "Amaranthaceae"، ج۱، ص۱ـ۱۲، Flora Iranica، ed K H Rechinger، no۹۱، Graz ۱۹۷۲.
[۲]
P Aellen، "Amaranthaceae"، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، Flora Iranica، ed K H Rechinger، no۹۱، Graz ۱۹۷۲.
[۳]
Ahmad Parsa، Flore de l'Iran، ج۴، ص۱۱۰۲ـ۱۱۰۶، IV، Tehran ۱۹۵۰، VIII، Tehran ۱۹۶۰.
[۴]
Ahmad Parsa، Flore de l'Iran، ج۸، ص۱۳، IV، Tehran ۱۹۵۰، VIII، Tehran ۱۹۶۰.
[۵]
ذیل «بُستان افروز»، Encyclopaedia Iranica، sv "Bosta nafruz" (by Ahmad Parsa).
۲ - بستان افروز در منابع اسلامیقدیمترین وصفی که در منابع دوره اسلامی برای عصاره این گیاه پادزهر اَقونیطُن یا همان خانِق النَّمِر است. (گل تاج خروس به نظر نگارنده رسیده از آنِ ابن جُلجُل، پزشک قُرطُبی (قرن چهارم) است (با نامِ بُستان اَبروز به نقل ابن بیطار در کتاب الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة ): «گیاهی است به بلندیِ بیش از یک ذراع، دارای ساقههای بلند و برگهایی مانند برگ خیار. در بالای ساقههای آن، وَشایعی (گلهای مرکّبی) ارغوانی و خوش منظر ولی بیبو هست. ۳ - کشف بستان افروز در اندلس«نخستین کسی که این گیاه دارویی را در اندلس شناخت یونسِ حَرّانی بود (وی در عهد محمد بن عبدالرحمن (۲۳۸ـ۲۷۳) از بین النهرین به اندلس رفت) [۷]
Fuat Sezgin، Geschichte des arabischen Schrifttums، ج۳، ص۲۵۸، Band III: Medizin، Pharmazie، Zoologie، Tirerheilkunde bis ca ۴۳۰ H، Leiden ۱۹۷۰.
وصف ابن جلجل، با معیارهای کنونیِ گیاهشناسی، مُبهم است؛ لذا نمیتوان قطعاً گفت که منظورِ او همان گیاه گلی است که امروزه «تاج خروس» نام دارد. در چند منبع قدیم فارسی نیز ذکری از بستان افروز رفته است. رشیدالدین فضل الله (متوفی ۷۱۸) در «ذکر گُلِ مَنثور (گل شب بو) و مرز نجوش و بستان افروز و امثال آن» [۹]
رشیدالدین فضل الله، آثار و أحیاء، ج۱، ص۲۰۵، چاپ منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران ۱۳۶۸ ش.
میگوید که «اکثر آن (مرجع ضمیر در متن چاپیِ حاضر مشخّص نیست) در ولایت گرمسیر میباشد و در بغداد زرع کنند و آن سفیر و بنفش و ارغوانی باشد و در پاییز و تابستان گُل دهد و آن را (بستان افروز را) زیاده بوی نباشد (بلکه) جهت تفرّج گُل کارند.»ابونصریِ هروی در ارشاد الزراعة (تألیف در ۹۲۱) [۱۰]
قاسم بن یوسف ابونصری هروی، ارشاد الزراعة، ج۱، ص۲۲۰، چاپ محمد مشیری، تهران ۱۳۴۶ ش.
سه گونه آن را با نامهایِ «خوله و تاجِ خروس و دُم روباه («تاج خروس رشتهای» در اصطلاح کنونی)» ذکر کرده و سپس آیین کِشت آن را شرح داده است.۴ - نامهای دیگر بستان افروزنامهای دیگری نیز در بعض منابع به عنوان مترادفِ «بستان افروز» یافته میشود. ۴.۱ - در زبان عربیمثلاً، در عربی: قَطیفَة، [۱۱]
احمد عیسی، معجم اسماء النبات، ج۱، ص۱۲، قاهره ۱۹۳۰.
دُجّ الامیر، [۱۲]
احمد عیسی، معجم اسماء النبات، ج۱، ص۱۲، قاهره ۱۹۳۰.
[۱۳]
ادوار غالب، الموسوعة فی علوم الطبیعة، ذیل همین واژه، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
داح، دَیْسَم، عُرف الدّیک، مَخملیّة، [۱۴]
احمد عیسی، معجم اسماء النبات، ج۱، ص۱۲، قاهره ۱۹۳۰.
ضَوْمَر، [۱۵]
محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل همین واژه، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش.
سالِف العَروس بستان افروز (گل تاج خروس)، [۱۶]
ادوار غالب، الموسوعة فی علوم الطبیعة، ذیل همین واژه، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
[۱۷]
لویس معلوف، المنجد فی اللغة، ذیل «قَطف»، بیروت ۱۹۸۶.
عَبهَر (نیز به معنای «نرگس»)، [۱۸]
عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، ذیل همین واژه، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست تهران ۱۳۷۷.
زینة الریاحین [۱۹]
محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة، ذیل «بستان افروز»، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش.
۴.۲ - در زبان فارسیدر گویشهای فارسی: حَبَقِ بُستانی و گُل حَلوا، [۲۰]
محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، ج۱، ص۱۵۹ـ۱۶۰، تهران (۱۳۶۰ ش ؟).
گُلِ یوسف (نیز به معنای «گل زرد»)؛ [۲۱]
محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، ذیل همین واژه، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش.
زُلفِ عروس/ عروسان (در مشهد اردهال و غیره)، [۲۲]
Ahmad Parsa، Flore de l'Iran، ج۸، ص۱۳، IV، Tehran ۱۹۵۰، VIII، Tehran ۱۹۶۰.
بارونَگ (در منظریّه در شمال تهران) و سُرخ مَغز (در بَردسیرِ کرمان) برای نوعِ «تاج خروسِ رشتهای» [۲۳]
Ahmad Parsa، Flore de l'Iran، ج۸، ص۱۳، IV، Tehran ۱۹۵۰، VIII، Tehran ۱۹۶۰.
۴.۳ - در زبان ترکیدر ترکی آذری: بُستانْ گولی (در آذربایجان) و آشکِنی و تولْکی اوتی (در اردبیل) و چاووش تَرِه (در خلخال) برای نوعِ آمارانتوس رِتُرفلکسوس [۲۴]
Ahmad Parsa، Flore de l'Iran، ج۸، ص۱۳، IV، Tehran ۱۹۵۰، VIII، Tehran ۱۹۶۰.
که چندان جنبه زینتی ندارد.۵ - خواص بستان افروزبرای (برخی از انواعِ) بستان افروز خواص دارویی نیز ذکر کردهاند. ۵.۱ - زکریای رازیافزون بر نکته مذکورِ ابن جلجل، قدیمترین ذکر این خواص در منابع ما از آنِ محمد زکریای رازی (متوفی ۳۱۳) از قولِ جالینوس است [۲۵]
محمد بن زکریا رازی، ج۲۰، ص۱۳۸، الحاوی فی الطبذیل، «بستان اَبروز»، حیدرآباد دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۰/۱۹۵۵ـ۱۹۷۱.
: «برگش همچون برگ حُمّاضِ برّی است اما به سیاهی میزند. قوّه برگ و دیگر اجزای آن قوه قبض است. آن را میپزند و سپس عصاره آن را میگیرند و نگه میدارند زیرا خُراجات (کورکها، دُمّلها) را میپزاند، برای زخمهای دهان سودمند است و قَرحههای متعفن را درمان میکند.»۵.۲ - مجوسیوصف دیگری از آنِ علی بن عباس مَجوسی است (قرن چهارم) [۲۶]
علی بن عباس مجوسی، کامل الصناعة الطبیّة، ج۲، ص۱۱۸، بولاق ۱۲۹۴.
: «نُوّار (گُل) آن سرد و خشک است. چون مطبوخِ گل آن را با گلاب و سکنجبین بخورند، حرارت معده و جگر را فرو مینشاند.»۵.۳ - انصاری شیرازیصاحب اختیارات بدیعی (تألیف در سال۷۷۰) میگوید [۲۸]
علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی قسمت مفردات، ج۱، ص۶۶، چاپ محمد تقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش.
که «بستان اَپروزنیز گویند؛ بهترین وی آن است که در سایه خشک کنند» و، پس از نقل خواصِ مذکور در مجوسی، میافزاید: «مقدار شرب طبیخ آن دَه دِرَم بوَد اسحق (اسحق بن عِمران بغدادی (قرن سوم)) گوید که مُضر به مثانه است و مُصلح وی کُندُر بُوَد.»۵.۴ - حکیم مؤمنحکیم مؤمن [۲۹]
محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن، تحفه حکیم مؤمن، ج۱، ص۱۵۹ـ۱۶۰، تهران (۱۳۶۰ ش ؟).
بر مطالب پیشین چنین میافزاید: «گلش سرخِ مایل به بنفش ولی بیرایحه، و تخمش ریزه و برّاق و سیاه است. در (درجه) دویم سرد و خشک و قابض و رادع... تخمش جهت اسهال نایب منابِ تخم بارهنگ است. و چون کوبیده در یک رطل شیر خیسانده شب در مهتاب گذاشته (سه روز یا بیشتر) به قدر دو مثقال بنوشند، جهت حَرْقَة البول (سوزش مجرای بول یا سوزاک) مجرّب است.»۵.۵ - عدم استفاده در عصر حاضردر روزگار ما، این موارد استعمال دارویی ظاهراً متروک شده است. مع ذلک، به گزارش ا. پارسا، [۳۰]
Ahmad Parsa، Flore de l'Iran، ج۸، ص۱۳، IV، Tehran ۱۹۵۰، VIII، Tehran ۱۹۶۰.
در تربتِ حیدریّه (خراسان) دَمکرده تاج خروس رشتهای برای درمان مخملک و حصبه به کار میرود.۶ - فهرست منابع(۱) ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق ۱۲۹۱. (۲) قاسم بن یوسف ابونصری هروی، ارشاد الزراعة، چاپ محمد مشیری، تهران ۱۳۴۶ ش. (۳) علی بن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی: قسمت مفردات، چاپ محمد تقی میر، تهران ۱۳۷۱ ش. (۴) محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش. (۵) محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن، تحفه حکیم مؤمن، تهران (۱۳۶۰ ش ؟). (۶) محمد بن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب، حیدرآباد دکن ۱۳۷۴ـ۱۳۹۰/۱۹۵۵ـ۱۹۷۱. (۷) رشیدالدین فضل الله، آثار و أحیاء، چاپ منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران ۱۳۶۸ ش. (۸) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست تهران ۱۳۷۷. (۹) محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة، کلکته ۱۸۴۴، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ ش. (۱۰) احمد عیسی، معجم اسماء النبات، قاهره ۱۹۳۰. (۱۱) ادوار غالب، الموسوعة فی علوم الطبیعة، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶. (۱۲) علی بن عباس مجوسی، کامل الصناعة الطبیّة، بولاق ۱۲۹۴. (۱۳) لویس معلوف، المنجد فی اللغة، بیروت ۱۹۸۶. (۱۴) P Aellen، "Amaranthaceae"، Flora Iranica، ed K H Rechinger، no۹۱، Graz ۱۹۷۲. (۱۵) Encyclopaedia Iranica، sv "Bosta nafruz" (by Ahmad Parsa). (۱۶) Ahmad Parsa، Flore de l'Iran، IV، Tehran ۱۹۵۰، VIII، Tehran ۱۹۶۰. (۱۷) Fuat Sezgin، Geschichte des arabischen Schrifttums، Band III: Medizin، Pharmazie، Zoologie، Tirerheilkunde bis ca ۴۳۰ H، Leiden ۱۹۷۰. ۷ - پانویس
۸ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۳۱۴، برگرفته از مقاله «بُستان اَفروز». |