امیرعبدالملکعبدالملک یکم سامانی (عبدالملک بن نوح) معروف به امیر رشید (۳۵۰ – ۳۴۳ ه.ق.) از پادشاهان سامانی بود. فهرست مندرجات۲ - اوضاع دوره عبدالملک ۲.۱ - فرار وشمگیر به خراسان ۲.۲ - صلح رکنالدوله با ابن مالک ۳ - سرانجام بکر بن مالک ۴ - سرانجام وزرای بعدی ۴.۱ - قتل سپهسالار ۴.۲ - وزارت ابن عبدالعزیز ۴.۳ - وزارت عتبی و ابن اسحاق ۴.۴ - وزارت ابومنصور و بلعمی ۵ - سیطره ترک بر امارت سامانیان ۵.۱ - وفات عبدالملک ۵.۲ - ویژگی این دوران ۶ - پانویس ۷ - منبع ۱ - معرفی اجمالیعبدالملک بزرگترین پسر "امیر نوح" از میان چهار پسرش بود که در سال ۳۴۳ قمری به امارت رسید و شغل وزارت را به "منصور بن محمد بن عبدالعزیز" و سپهسالاری کل عساکر خراسان را به "ابوسعید بکر بن مالک" سپرد. امیر عبدالملک در هنگام امارت ده ساله بود [۱]
نرشخی، تاریخ بخارا، ص۱۳۴، مصحح مدرس رضوی، تهران، توس، ۱۳۶۳.
و میتوان گفت همه امور به دست وزیر و سپهسالارش انجام میگرفت. وی در همان سال اول وارد نیشابور شد و با مردم با خوبی و مهربانی و عدالت رفتار کرد. [۲]
عباس، پرویز، تاریخ ایران از عرب تا دیالمه، ص۸۹۱، تهران، شرکت سهامیچاپ و انتشار کتب ایران، بیتا.
۲ - اوضاع دوره عبدالملکاما اوضاع دوره عبدالملک خوب نبود. در اواخر عمر امیر قبلی سامانی، (امیر نوح) خبر رسید "خلیفه مطیع" امارت خراسان را به "ابوعلی چغانی" واگذار کرده است. ابوعلی در یک فرصت مناسب بعد از اینکه از طرف "وشمگیر زیاری" متحد سامانیان به تبانی با دشمن (بویهیان) متهم شده بود، به بویهیان پیوسته بود. [۳]
فرای، ر. ن، کمبریج (تاریخ ایران)، ج۴، ص۲۱۵، مترجم حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۹.
ابوعلی نزد "رکنالدوله" رفت و به کمک او و برادرش "معزالدوله" که صاحب اختیار بغداد بود، در سال ۳۳۴ قمری، منشور فرمانداری خراسان را از خلیفه مطیع گرفت. معزالدوله ابومنصور، "ورزن بن سهلان" را برای کمک به ابوعلی ضد امیر سامانی با او همراه کرد. فرستاده ابوعلی به بغداد آمد. با معزالدوله دیدار کرده، مورد پذیرایی گرم واقع، و به پیشگاه خلیفه برده شد تا فرمان حکومت خراسان را به نام "ابوعلی بن محتاج" به جای "نوح بن نصر" صادر کرد. ابوعلی در نیشابور خطبه را به نام المطیع خواند. این رویداد با تأیید و موافقت خلافت بغداد انجام میشد؛ زیرا برای اولین بار بغداد از کاسته شدن نفوذ سامانیان در هراس نبود. [۵]
رجبی، پرویز، سدههای گمشده، ص۱۸۸، تهران، توس، ۱۳۸۰.
۲.۱ - فرار وشمگیر به خراسانعبدالملک، "بکر بن مالک" سپهسالار را به سوی نیشابور فرستاد؛ اما سپاه مالک با مشکلات زیادی همچون نبود آذوقه، تأمین نشدن سپاه از سوی امیر مواجه شد؛ اما در همین موقع (سال ۳۴۳) ابوعلی و پسرش که همراه رکنالدوله وارد گرگان شدند و وشمگیر زیاری که از طرف سامانیان بر گرگان امارت داشت، به خراسان فرار کرد. [۶]
ابن اثیر، عزالدین علی، کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ج۱۴، ص۲۲۴ ـ ۲۲۶، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱ش.
۲.۲ - صلح رکنالدوله با ابن مالکسپاه رکنالدوله تا جاجرم پیشروی کرد؛ اما بکر بن مالک آنها را به طبرستان فراری داد. [۷]
گردیزی، ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود، تاریخ گردیزی، ص۳۵۱، تحقیق عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، چ اول، ۱۳۶۳ش.
چندی بعد رکنالدوله با بکر بن مالک مصالحه کرد و مقرر شد که شهر ری و بلاد جبال در اختیار رکنالدوله باشد: «حسن همی ضمان کرد که از ری و کور جبال هر سال دویست هزار دینار همی فرستد و هدیههای دیگر». [۸]
گردیزی، ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود، تاریخ گردیزی، ص۳۵۱، تحقیق عبد الحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، چ اول، ۱۳۶۳ش.
بر اثر این صلح، دشمنی و عداوت از میان برخاست و امور خراسان انتظام یافت؛ اما مطیع از این قضیه بسیار خشمگین شد و نامهای به "حسن بویه" نوشت و از این صلح ابراز شکایت کرد. [۹]
عباس، پرویز، تاریخ ایران از عرب تا دیالمه، ص۸۹۵، تهران، شرکت سهامیچاپ و انتشار کتب ایران، بیتا.
در همین زمان در سال ۳۴۳ ابوعلی و پسرش در وبای عمومی شهر ری از دنیا رفتند. [۱۰]
میرخواند، روضة الصفا، ج۶، ص۲۸۴۱، مصحح جمشید کیانفر، تهران، اساطیر، ۱۳۸۰.
۳ - سرانجام بکر بن مالکبکر بن مالک که از عداوت ابوعلی چغانی و حسن بن بویه خیالی آسوده یافت و به جای ابوعلی به امارت خراسان رسید. این امیر ترک که دره فرغانه برای خود ثروتی به دست آورده بود، به دست محافظ ترک خود بعد از کمتر از ده سال به قتل رسید. داستان از این قرار بود: «سپاهیان بکر بن مالک از او ناخشنود بودند. بکر بن مالک حشم را خوار داشتی اندر حاجتهاشان تقصیر کردی تا از او کینه گرفتند و به بخارا باز آمدند و پیش عبدالملک گله کردند». [۱۱]
گردیزی، زین الاخبار، ص۳۴۱، مصحح عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳.
۴ - سرانجام وزرای بعدیسرانجام وزارت وزرای بعدی بدینگونه است: ۴.۱ - قتل سپهسالارعبدالملک، سپهسالار را به بخارا خواند. او نیز با عدهای از امرای خود عازم بخارا شد؛ اما امیر سامانی از او خواست که همراهان خود را برگرداند و به تنهایی به دربار بیاید. او نیز همراهان را مرخص کرد و به دربار آمد؛ اما الپتگین او را به قتل رسانید. [۱۲]
فرای، ر. ن، کمبریج (تاریخ ایران)، ج۴، ص۲۱۶، مترجم حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۹.
۴.۲ - وزارت ابن عبدالعزیزبعد از او وزارت را به "محمد بن عبدالعزیز" سپردند و اندکی بعد او را به جرم قرمطی بودن به بند کشیدند و پس از این ماجرا وزارت را به "ابوجعفر عتبی دادند". [۱۳]
مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص۳۳، ترجمه علینقی منزوی، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، چ اول، ۱۳۶۱ش. ۷.
و سپهسالاری نیز به عهده "ابوالحسن سیمجور" گذاشته شد.۴.۳ - وزارت عتبی و ابن اسحاقعتبی به محض اینکه به وزارت رسید، در تنظیم امور خزاین سعی بلیغ کرد؛ به همین واسطه بر عدد دشمنان خود افزود و او را در خدمت امیر تهمت زدند و امیررشید بر اثر شکایات متوالی ناچار به عزل عتبی شد و "ابومنصور بن اسحاق" را به جای او برگماشت. او را نیز در سال ۳۴۹ از کار برکنار کرد. ۴.۴ - وزارت ابومنصور و بلعمیفرمان سپهسالاری را برای "ابومنصور محمد بن عبدالرزاق" فرستادند. «ابومنصور مردی پاکیزه بود و رسمدان و نیکوعشرت.» [۱۴]
گردیزی، زین الاخبار، ص۳۵۳، مصحح عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳.
مدتی کوتاه وزیر ابومنصور عزل شد «"ابوعلی محمد بلعمی" به وزارت رسید از بخت بد پسر به باکفایتی پدر نبود». [۱۵]
فرای، ر. ن، کمبریج (تاریخ ایران)، ج۴، ص۲۱۶، مترجم حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۹.
۵ - سیطره ترک بر امارت سامانیاندر حالی که عبدالملک، عتبی را وزیر کرد، (آن هم از خاندان برجستهای که وزیر قدیم را نیز عرضه داشته بود)، با این همه روشن بود که نهاد نظامی ترک در بخارا کنترل حکومت را به دست گرفته است؛ زیرا عبدالملک نمیتوانست بدون موافقت ایشان کاری صورت دهد. رهبر ترکان "الپتگین" بود که به عنوان والی خراسان حکمروایی میکرد. در عین حال از وزارت ابوعلی بلعمی هم حمایت میکرد. در این حین روابط عبدالملک جوان و حاجب بزرگ ترک الپتگین به سردی گراییده بود. عبدالملک فرمان داد تا الپتگین به عنوان حاکم بلخ به آنجا برود؛ اما وی این فرمان را نپذیرفت و گفت «عامل نباشم به هیچ حال بعد از آنکه حاجب الحجاب بودم». [۱۶]
گردیزی، زین الاخبار، ص۳۵۴، مصحح عبدالحی حبیبی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳.
در اینجا دربار سامانی مجبور شد ابومنصور عبدالرزاق را از سپهسالاری برکنار، و مقام او را به الپتگین بدهد. او حتی وزیری به نام "محمد بن احمد شبلی" هم داشته است. الپتگین و ابوعلی بلعمی قرار گذاشته بودند که هر یک در مقام خود نائب دیگری باشد و بلعمی هیچ کاری بدون آگاهی الپتگین انجام نمیداد. ۵.۱ - وفات عبدالملکدر این میان عبدالملک در روز هشتم شوال ۳۵۰ در حین بازی چوگان در حالی که مست بود، از یکی از اسبهایی که الپتگین برایش فرستاده بود، بر زمین خورد و گردنش شکست و شب همان روز جان سپرد. [۱۷]
نرشخی، تاریخ بخارا، ص۱۳۴، مصحح مدرس رضوی، تهران، توس، ۱۳۶۳
۵.۲ - ویژگی این دورانبا این اوصاف میتوان دریافت که دوره امارت عبدالملک بدون اتفاق مبارک یا حتی مؤثر پایان پذیرفت. تنها عزل و نصبهای پیدرپی مشخصه این دوران است. قدرت گرفتن امرا ترک نیز به دلیل جوانی و بیتجربگی امیررشید نیز چشمگیر بود. تنها بخت، موافق امیر بود که دوره امارتش جنگی رخ نداد؛ چراکه سردار باکفایتی نیز در اطراف او وجود نداشت. در هر حال رقابت درباریان و بر سر قدرت برآمدن بویهیان از یک طرف و قدرت گرفتن "الپتگین" و سر برآوردن سلسلهای نو به نام "غزنویان" توسط او نشان از سراشیبی سقوط سامانیان در این دوره بود. ۶ - پانویس
۷ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امیرعبدالملک»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۱۹. ردههای این صفحه : تاریخ ایران | تاریخ خراسان | تراجم | حاکمان سامانی | درگذشتگان سده 4 (قمری) | سامانیان | مقالات پژوهه
|