ابوالمعالی باخرزیباخَرْزی، ابوالمعالی سیفالدینسعید بن مطهر بن سعید (۵۸۶ - ۶۵۹ق/۱۱۹۰-۱۲۶۱م)، مشهور به شیخ عالَم، محدث، عارف و از مشایخ بزرگ طریقه کبرویه میباشد. فهرست مندرجات۲ - معرفی اجمالی ۳ - باخرزی در بخارا ۴ - سعایت و حسادت معاندان ۵ - مزار و خانقاه شیخ ۶ - موقعیت جغرافیایی مزار باخرزی ۷ - مصاحبان باخرزی ۸ - شاگردان باخرزی ۹ - شرایط حصول معرفت برای سالک ۱۰ - آداب شیخ ۱۱ - آثار ۱۱.۱ - آثار چاپی ۱۱.۲ - آثار خطی ۱۲ - مشهورترین افراد خاندان باخرزی ۱۳ - فهرست منابع ۱۴ - پانویس ۱۵ - منبع ۱ - شهرت سیفالدین باخرزیوی به شیخِ عالَم (یا شیخ العالَم) و «خواجه فتح آبادی» به مناسبت اقامتش در فتح آبادِ بخارا نیز شهرت داشته است. ۲ - معرفی اجمالیابوالمعالی چنانکه از نسبتش پیداست، در باخرز یا یکی از توابع آن زاده شد و همانجا رشد کرد [۱]
عبدالقادر قرشی، الجواهر المضیئه، ج۲، ص۲۲۵، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
[۲]
فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، ج۲، ص۲۳۶، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
[۳]
فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۱۶، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
و مقدمات علوم را فراگرفت. سپس روی به سفر نهاد و فقه و حدیث را در هرات و نیشابور و بغداد نزد محدثان و فقهای بزرگى چون شیخ شهابالدین سهروردی، ابوالفتح حُصری، علی بن محمد موصلی، ابراهیم بن سالار خوارزمی، مؤید طوسی، فضلالله بن محمد بن احمد نوقانى و جلالالدین مرغینانی فراگرفت. [۴]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۶۳-۳۶۴، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۶]
صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۲۶۲، به کوشش بیرند راتکه، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۷]
عبدالقادر قرشی، الجواهر المضیئه، ج۲، ص۲۲۵، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م.
[۸]
احمد بن محمود، تاریخ ملازاده، ج۱، ص۴۰-۴۱، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، ۱۳۳۹ش.
اما اینکه گفتهاند در ۱۱ سالگی وارد بغداد شد و از ابن جوزی (د ۵۹۷ق) حدیث شنید [۹]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۶۳، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
محتاج دلایل و شواهد بیشتری است. به هر حال، ابوالمعالی پس از آن به تصوف گرایش یافت و به خوارزم نزد شیخ نجمالدین کبری رفت [۱۰]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۳۰، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
در حالی که به گزارش فصیح خوافی، [۱۱]
فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۱۶، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
وی پیش از آن در هرات از شیخ تاجالدین محمود بن حداد اشنهی خرقه تبرک گرفته بود. اما داستانی که درباره علت گرایش و پیوستن او به شیخ نجمالدین آوردهاند، [۱۲]
احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۱۶، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
[۱۳]
معین الدین جنید بن محمود جنید شیرازی، شدّالازار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، ج۱، ص۳۵۲، به تصحیح و تحشیه محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
[۱۴]
قاسم انصاری، «تاج الدین اشنهی و ترجمه نوشتهای از او»، ج۱، ص۷۷۰ـ۷۷۹، آینده، سال ۹، ش ۱۰ـ۱۱ (دی و بهمن ۱۳۶۲ ش).
[۱۵]
دهلوی، حسن، فوائد الفؤاد، ج۱، ص۴۳۳-۴۳۴، ملفوظات نظامالدین اولیا بدایونی، به کوشش محمد لطیف ملک، لاهور، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
[۱۶]
محسنی، منوچهر، تحقیق در احوال و آثار نجمالدین کبری، ج۱، ص۸۸_ ۸۹، تهران، ۱۳۴۶ش.
[۱۷]
Rizvi، AA، ج۱، ص۲۲۶_ ۲۲۷، A History of Sufism in India، New Delhi، ۱۹۳۶.
ساختگی مینماید.۳ - باخرزی در بخاراباخرزی نزد شیخنجمالدین، مراحل سیر و سلوک را طی کرد و پس از مدت کوتاهی خرقه خلافت گرفت [۱۸]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۳۰_ ۴۳۱، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۹]
هدایت، رضاقلی، ریاض العارفین، ج۱، ص۸۵، تهران، چ سنگی.
و شیخ نجم الدین کبری او را با القابی چون امام العارف، شرف الاسلام، مقدم الطائفه و حجة السالکین ستود. [۲۰]
نجمالدین کبری، احمد، «فرمان بهمولاناسیفالدین باخرزی»، همراه فوائح الجمال و فواتح الجلال، ج۱، ص ۳۳، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، به کوشش حسین حیدرخانی مشتاق علی، تهران، ۱۳۶۸ش.
آنگاه به اشارت مراد خود رهسپار بخارا شد و در این شهر، در محله فتح آباد خانقاهی بنا نهاد و در آنجا و نیز در مسجد صرافان، مجالس وعظ و اندرز بر پا میکرد و مشتاقان و مریدانش از اطراف و اکناف به گرد او جمع میشدند. [۲۱]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۲۱۳، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
باخرزی در این شهر چنان شهرت و احترامی کسب کرد که او را شیخ بزرگ خواندند و خاندانش به شاهان بخارا شهرت یافتند. [۲۲]
ناصرالدین منشی کرمانی، سمط العلی، ج۱، ص۴۳، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۳]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۶۶، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
گفتهاند: وقتی برکهخان مغول در ۶۵۲ق به بخارا آمد، به زیارت شیخ سیفالدین شتافت و به دست او اسلام آورد. [۲۵]
عینی، محمود، عقد الجمان، ج۱، ص۲۶۲، به کوشش محمدمحمد امین، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۲۶]
منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، ج۲، ص۱۹۵، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۳۴۳ش.
[۲۷]
صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۲۶۲، به کوشش بیرند راتکه، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۲۸]
قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۴، ص۳۹۰، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
[۲۹]
قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، ج۴، ص۴۷۴، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
[۳۰]
ابن خلدون، العبر، ج۵، ص۱۱۲۳_ ۱۱۳۳.
سیور قوتی، مادر مسیحی منکوقاآن هم وقتی در بخارا مدرسهای بناکرد، باخرزی را سرپرست و متولی آن گردانید. [۳۱]
جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، ج۳، ص۹، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۷م.
[۳۲]
رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، ج۱، ص۵۸۱، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۳۸ش.
[۳۳]
میرخواند، محمد، روضةالصفا، ج۵، ص۱۷۶، تهران، ۱۳۳۹ش.
خود منکوقاآن و وزیر او، برهان الدین مسعود یلواج نیز شیخ را بزرگ میشمردند. [۳۴]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۶۷، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
شیخ سیفالدین با آنکه در بخارا، در شمار مشایخ بزرگ تصوف بود، باز از جمالالدین علی بن ابراهیمکردری و ابورشید اصفهانی و احمد محبوبی حدیث میشنید و روایت میکرد. [۳۵]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۶۴، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۴ - سعایت و حسادت معاندانباخرزی به رغم مقام و جایگاهش مدتی دستخوش سعایت و حسادت برخی معاندان شد و در سمرقند به زندان افتاد و چون آزاد گردید، باز به بخارا بازگشت [۳۶]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۶۵ ۳۶۶، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
و همانجا بود تا درگذشت. در تاریخ وفات او اختلاف کردهاند، اما ذیقعده ۶۵۹ درستتر به نظر میرسد. پیکر او را در خانقاهش در روستای فتحآباد به خاک سپردند و به همین سبب، او را خواجه فتحآبادی هم نامیدهاند. [۳۷]
علاءمنجم بخاری، علیشاه، اشجار و اثمار، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱، نسخ ه خطی کتابخان ه مرکزی دانشگاه تهران، شم ۱۵۲۵.
[۳۸]
سمرقندی، محمد، «قندیه»، قندیه و سمریه، ج۱، ص۹۸-۹۹، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۳۹]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۶۸، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۴۰]
صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۲۶۲، به کوشش بیرند راتکه، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
[۴۱]
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۷۹۱، به کوشش ادوارد براون، لندن، ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م.
[۴۲]
جعفری، جعفر، «چند فصل از تاریخ کبیر»، ج۱، ص۱۱۸، فرهنگ ایران زمین، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۳۷ش.
[۴۳]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۳۲، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۴۴]
فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۱۶، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
۵ - مزار و خانقاه شیخابن بطوطه مزار و خانقاه شیخ را در ۷۳۳ق دیده است که در آن زمان نواده او، ابوالمفاخر یحیی باخرزی (د ۷۳۶ق) متولی و عهدهدار آن خانقاه بوده، و ظاهراً موقوفاتی نیز داشته است. [۴۵]
ابن بطوطه، رحله، ج۱، ص۳۷۴_ ۳۷۵، به کوشش محمد عبدالمنعم عریان، بیروت، ۱۹۸۷م.
[۴۶]
باخرزی، یحیی، «وقفنامه»، ص۳۶-۳۹، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
این خانقاه را امیر تیمور در ۷۸۸ق تعمیر و بازسازی کرد. [۴۷]
معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، ج۲، ص۳۴۲، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
در کنار تربت شیخ سیفالدین بسیاری از بزرگان، از جمله دو فرزند او جلالالدین محمد و مظفرالدین احمد، و همچنین نواده او، ابوالمفاخر یحیی باخرزی، مدفونند. [۴۸]
احمد بن محمود، تاریخ ملازاده، ج۱، ص۴۳، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۴۹]
میرخواند، محمد، روضةالصفا، ج۶، ص۸، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۵۰]
معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، ج۲، ص۳۴۲، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۵۱]
ناصرالدین منشی کرمانی، سمط العلی، ج۱، ص۴۳-۴۴، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۵۲]
فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۱۶، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
[۵۳]
فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۲۸-۳۲۹، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
[۵۴]
فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۷۷، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
[۵۵]
افلاکی، احمد، مناقب العارفین، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۴، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۷۶م.
[۵۶]
محرابی کرمانی، سعید، تذکرة الاولیاء یا مزارات کرمان، ج۱، ص۷۸-۸۹، به کوشش حسینکوهی کرمانی، ۱۳۳۰ش.
[۵۷]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۶۸، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۶ - موقعیت جغرافیایی مزار باخرزیمحمد معصوم نایب الصدر شیرازی (متوفی ۱۳۴۴)، که در ذیقعده ۱۳۱۶ به زیارت مزار سیف الدین باخرزی رفته است، محل آن را در نیم فرسنگی مشرق بخارا ذکر میکند و مینویسد که ساختمان مزار و خانقاه، که به امر امیرتیمور در ۷۸۸ ساخته شد، کاشیهای زیبایی دارد که برخی از آنها خراب شده است و به سرقت میرود. [۵۸]
محمد معصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۲، ص۳۴۲، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ ش.
۷ - مصاحبان باخرزیاز جمله بزرگان و مشایخی که مصاحب باخرزی بودند، میتوان به سعدالدین ابن حمویه، کمالالدین خوارزمی، و نیز به شیخ حسن بلغاری و خواجه غریب (دو تن از بزرگان مشایخ طریقه نقشبندیه)، اشاره کرد. [۵۹]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۶۳، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۶۰]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۶۷، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۶۱]
احمد بن محمود، تاریخ ملازاده، ج۱، ص۶۵، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۶۲]
سمرقندی، محمد، «قندیه»، قندیه و سمریه، ج۱، ص۹۸، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۶۳]
فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۱۶، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
[۶۴]
کاشفی، علی، رشحات عینالحیات، ج۱، ص۵۴_ ۵۵، به کوشش علی اصغر معینیان، تهران، ۱۳۵۶ش.
وی با آنکه مولانا جلالالدین رومی را ندیده بود، ولی او را سخت گرامی میداشت و یاران و فرزندان را به دیدار او تشویق میکرد و چون از اشعار مولانا میخواند، حالت جذبه به او دست میداد. [۶۵]
افلاکی، احمد، مناقب العارفین، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۴، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۷۶م.
[۶۶]
افلاکی، احمد، مناقب العارفین، ج۱، ص۲۶۷_ ۲۶۸، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۷۶م.
۸ - شاگردان باخرزیباخرزی مریدان و شاگردان بسیاری تربیت کرد که نام آنها در کتابها یاد شده است. [۶۷]
ابن فوطی، عبدالرزاق، تلخیص مجمع الاداب، ج۴، ص۱۱۱۳، به کوشش مصطفی جواد، دمشق، ۱۳۸۲ق.
[۶۸]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۸۶، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۶۹]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۱۴۰، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۷۰]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۲۰۰، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۷۱]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۲۹۵، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۷۲]
خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، ج۳، ص۶۴، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ش.
یکی از شاگردان او، خواجه بدرالدین سمرقندی، در دهلی ساکن شد و به نشر افکار و اندیشههای باخرزی پرداخت و گفتهاند: سلسلهای به نام «فردوسیه» منسوب به اوست. [۷۳]
Rizvi، AA، ج۱، ص۲۲۶، A History of Sufism in India، New Delhi، ۱۹۳۶.
[۷۴]
Trimingham، JS، ج۱، ص۵۶، The Sufi Orders in Islam، Oxford، ۱۹۷۱.
علیشاه بن محمد خوارزمی بخاری، مشهور به علاءمنجم بخاری، از مریدان شیخ، در کتاب اشجار و اثمارِ خود او را بسیار ستوده، و گفته است که باخرزی سماع و شعر را در آن دیار رواج داد. [۷۵]
علاءمنجم بخاری، علیشاه، اشجار و اثمار، ج۱، ص۳۹۹، نسخ ه خطی کتابخان ه مرکزی دانشگاه تهران، شم ۱۵۲۵.
سعدالدین ابن حمویه و نیز خواجوی کرمانی اشعاری در ستایش او سرودهاند. [۷۶]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۶۷، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۷۷]
خواجوی کرمانی، محمود، دیوان، ج۱، ص۵۸۸_ ۵۹۱، تهران، ۱۳۳۶ش.
ظاهراً منهاجالدین نسفی، شیخ و استاد ابن فوطی نیز، کتابی در سیرت باخرزی داشته که اکنون در دست نیست. [۷۸]
ابن فوطی، عبدالرزاق، تلخیص مجمع الاداب، ج۴، ص۱۱۱۳، به کوشش مصطفی جواد، دمشق، ۱۳۸۲ق.
[۷۹]
جواد، مصطفی، حاشیه بر تلخیص مجمع الاداب، ج۴، ص۱۱۱۳.
[۸۰]
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، ج۲۳، ص۳۶۴، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۹ - شرایط حصول معرفت برای سالکباخرزی حصول معرفت برای سالک را مشروط به ۴ اصل طیبالبذر، طیب المنبت، طیب الغذاء و سعادةالوقت میدانست [۸۱]
باخرزی، سعید، «وصایا»، ص۳۲۰، فرهنگ ایران زمین، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۳ش، ج۲۰.
و مانند نجمالدین کبری، بر آن بود که مریدِ مبتدی در خلوت، باید بعد از ادای فرایض به غیر از کلمه «لااله الاالله» به هیچ نوع عبادت و ذکر دیگری مشغول نگردد، تا زمانی که دیده و دل او گشوده شود. [۸۲]
باخرزی، سعید، «وصایا»، ص۳۲۱، فرهنگ ایران زمین، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۳ش، ج۲۰.
[۸۳]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۳۰۰، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
وی در توصیه به مریدان، آنها را به ذکر خفی سفارش میکرد [۸۴]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۲۰۷، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۸۵]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۳۱۵، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
و در تربیت آنان همچون ابوحفص حداد بر آن بود که مرید تنها باید بر یک شیخ و پیر اقتدا کند. [۸۶]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۷۴، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۸۷]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۲۰۷، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۸۸]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۳۱۵، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
۱۰ - آداب شیخدر اندیشه و آداب شیخ، بیش از همه سماع و عشق مورد توجه و اهتمام او بوده است. در سماع آداب خاصی داشته، و اشعار مشایخ طریقت و سالکان راه حق را بر میگزیده، و قوّالی را از غیر درویش نمیپسندیده است. [۸۹]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۲، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
باخرزی به عشق مجازی نیز اهمیت میداده، و شاید بتوان گفت که بیشتر موضوع «رساله در عشق» او اختصاص به عشق مجازی دارد، زیرا رساله خود را با حدیث مشهور «من عشق و عف و کتم و مات مات شهیداً» منسوب به پیامبر اکرم (ص) آغاز کرده، و در آخر نیز با داستانی از یک عشق مجازی، آن را به پایان آورده است. ۱۱ - آثاربرای ابوالمعالی باخرزی آثاری ذکر شده که به برخی از آنها اشاره میشود: ۱۱.۱ - آثار چاپی۱.«رباعیات». باخرزی دیوان مستقلی ندارد و تنها رباعیاتی پراکنده از او در تذکرهها موجود است.در «رساله در عشق» او [۹۰]
باخرزی، سعید، «رساله در عشق»، ص ۹۳_ ۹۵، دو رسال ه عرفانی درعشق، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۹۱]
باخرزی، سعید، «رساله در عشق»، ص۹۷_ ۱۰۱، دو رسال ه عرفانی درعشق، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۹۲]
باخرزی، سعید، «رساله در عشق»، ص۱۰۳، دو رسال ه عرفانی درعشق، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۹ش.
[۹۳]
باخرزی، سعید، «رساله در عشق»، ص۱۰۵، دو رسال ه عرفانی درعشق، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۹ش.
و در اوراد الاحباب ابوالمفاخر یحیی باخرزی [۹۴]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۲۴۰_ ۲۴۱، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۹۵]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۲۴۹، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
[۹۶]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، ج۲، ص۲۵۰، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
و سایر تذکرهها [۹۷]
حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۷۹۱، به کوشش ادوارد براون، لندن، ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م.
[۹۸]
محمود بن عثمان، مفتاح الهدایه و مصباح العنایه، ج۱، ص۱۱۷، به کوشش عماد الدین شیخ الحکمایی، تهران، ۱۳۷۶ش.
[۹۹]
جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۲، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۰۰]
علیشیر نوایی، مجالس النفائس، ج۱، ص۳۲۰-۳۲۱، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۱۰۱]
رازی، امین احمد، هفتاقلیم، ج۲، ص۱۶۶، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
[۱۰۲]
اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، ج۱، ص۴۷۱، نسخ ه عکسی موجود در کتابخان ه مرکز.
[۱۰۳]
صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۸۵۶_ ۸۵۷، تهران، ۱۳۳۹ش.
رباعیاتی از او نقل شده است. در ۱۹۰۵م نخستین بار، ۵۱ رباعی از او در مجله «انجمن شرقشناسی آلمان» توسط سهراب خدابخش منتشر شد؛ سپس ۶۱ رباعی وی همراه با ترجمه انگلیسی آنها و مقابله با رباعیات خیام و ابوسعید توسط هدایت حسین در مجله «فرهنگ اسلامی» (۱۹۲۷م) در حیدرآباد دکن به چاپ رسید. بعدها سعید نفیسی هم ۹۰ رباعی از او را در مجله دانشکده ادبیات تهران (۱۳۴۴ش، س۲، شم ۴) منتشر کرد.۲.«رساله در عشق». این رساله نخست توسط ایرج افشار در مجل ه دانشکده ادبیات تهران (۱۳۴۰ش، شم ۴)، و بار دیگر همراه با رساله دیگری در عشق از احمد غزالی به کوشش همو، در تهران (۱۳۵۹ش) به چاپ رسید. ۳.«وصایا». باخرزی این اثر را در شعبان ۶۲۹ خطاب به یکی از مریدان خود به نام شمس الدین محمد بن حسن بن علی حسینی نگاشته، و شروط سیرو سلوک را به ایجاز در آن مطرح ساخته، و شمسالدین را به حفظ چهارچوب شریعت سفارش کرده است. [۱۰۴]
باخرزی، سعید، «وصایا»، ص۳۱۶_ ۳۲۳، فرهنگ ایران زمین، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۳ش، ج۲۰.
این رساله به کوشش ایرج افشار در مجله فرهنگ ایران زمین، در تهران (۱۳۵۳ش) چاپ شده است.۱۱.۲ - آثار خطی۱.شرح اسماء الحسنی، که نسخه منحصر به فرد آن در مجموعه شیرانی در دانشگاه لاهور (شم ۸/۱۶۲۳/۴۶۷۳) موجود است. [۱۰۵]
بشیر حسین، محمد، فهرست مخطوطات، ج۲، ص۲۳۱، لاهور، ۱۹۶۹م.
۲.«نامه به سعدالدین حمویه»، که نسخه منحصر به فرد آن در کتابخانه ولی وهبی بغداد ضمن مجموعه شم ۲۰۳۳ موجود است. [۱۰۶]
مرکزی، میکروفیلمها، ج۱، ص۵۱۷.
۳.وقایع الخلوه، رسالهای که به عربی است و نسخهای از آن در کتابخانه فرهنگستان لیدن موجود است. [۱۰۷]
DeGoeje، M J، ج۱، ص۱۸، Catalogus codicum orientalium، Leiden، ۱۸۷۳.
رسالهای نیز به نام رساله وصیةالسفر به وی نسبت داده شده، و ابوالمفاخر یحیی باخرزی در تالیف اوراد الاحباب از آن استفاده کرده است. [۱۰۸]
باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، اوراد الاحباب، ج۲، ص۳۵۷، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش.
ابوالمفاخر همچنین اثری به نام روزنامه نیز به او نسبت داده که حاوی شرح احوال و خاطرات سیفالدین بوده است. [۱۰۹]
افشار، ایرج، مقدمه بر اورادالاحباب، ج۱، ص۸.
۱۲ - مشهورترین افراد خاندان باخرزیاولاد و احفاد او نیز از مشایخ صوفیان به شمار میرفته و تا چند قرن عهدهدار ارشاد بودهاند. مشهورترین افراد این خاندان عبارتاند از: ۱) جلال الدین محمد، پسر بزرگ او، متولد ۵ ربیع الاول ۶۲۵، مقتول در ۱۶ جمادی الاولی ۶۶۱؛ ۲) برهانالدین احمد، فرزند دوم سیفالدین، متوفی ۶۹۶ که به دعوت قتلغ تَرْکان خاتون در کرمان میزیست [۱۱۰]
ناصرالدّین منشی کرمانی، سِمط العُلی للحِضرة العُلیا، ج۱، ص۴۳ـ۴۴، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
[۱۱۱]
معین الدین جنید بن محمود جنید شیرازی، شدّالازار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۲، به تصحیح و تحشیه محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
[۱۱۲]
احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۷۷، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
[۱۱۳]
سعید محرابی کرمانی، تذکرة الاولیاء محرابی کرمانی، ج۱، ص۷۸، یا، مزارات کرمان، چاپ حسین کوهی کرمانی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۰ ش).
۳) مظهرالدین مطهَّر، سومین فرزند سیف الدین، که پس از مرگ پدر به قونیه رفت و در آنجا با مولانا جلالالدین ملاقات کرد. [۱۱۴]
احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، ج۱، ص۱۴۳، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱.
[۱۱۵]
احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، ج۱، ص۲۶۷، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱.
۴)ابوالمفاخر یحیی بن برهانالدین احمد، نوه شیخ سیف الدین و مؤلف اوراد الاحباب، که در کرمان متولد شد و در ۷۱۲ به بخارا رفت و در آنجا اقامت گزید و در ۷۳۶ درگذشت و در کنار مزار جدش مدفون شد.ابوالمفاخر سفرهایی به مصر و شام و آسیای صغیر و عراق و آذربایجان کرد و با مشایخ بلاد مختلف مصاحبت داشت. ابن بطوطه که در سفر خود به فتح آباد بخارا مهمان او بوده از او به نیکی یاد کرده است. کتاب اورادالاحباب و فصوص الاداب را که درباره آداب و رسوم و اوراد و اذکار صوفیه است به فارسی تألیف کرد (از رمضان ۷۲۳ تا ذی الحجه ۷۲۴) که بخش دوم آن به اهتمام ایرج افشار براساس نسخه محفوظ در ترکیه (کتابخانه نافذ پاشا، ش ۳۵۵) در تهران ۱۳۴۵ ش (و سپس در ۱۳۵۸ ش به طریق افست) به چاپ رسیده است. اثر دیگر ابوالمفاخر یحیی، وقفنامه مزار و خانقاه سیفالدین باخرزی است که در سطور قبل بدان اشاره شد؛ ۵) سعید محرابی کرمانی از نوادگان برهان الدین احمد که در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم میزیسته و خطیب مسجد جامع کرمان بوده است، در ۹۳۸ کتاب تذکرة الاولیاء (مزارات کرمان) را تألیف کرد و این کتاب به کوشش محمد هاشمیکرمانی در تهران ۱۳۲۰ ش چاپ شده است. ۱۳ - فهرست منابع(۱) ابن بطوطه، رحله، به کوشش محمد عبدالمنعم عریان، بیروت، ۱۹۸۷م. (۲) ابن خلدون، العبر. (۳) ابن فوطی، عبدالرزاق، تلخیص مجمع الاداب، به کوشش مصطفی جواد، دمشق، ۱۳۸۲ق. (۴) احمد بن محمود، تاریخ ملازاده، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، ۱۳۳۹ش. (۵) افشار، ایرج، مقدمه بر اورادالاحباب. (۶) افلاکی، احمد، مناقب العارفین، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۷۶م. (۷) اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، نسخه عکسی موجود در کتابخان ه مرکز. (۸) باخرزی، سعید، «رساله در عشق»، دو رسال ه عرفانی درعشق، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۹ش. (۹) باخرزی، سعید، «وصایا»، فرهنگ ایران زمین، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۳ش، ج۲۰. (۱۰) باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش. (۱۱) باخرزی، یحیی، «وقفنامه»، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۵ش. (۱۲) بشیر حسین، محمد، فهرست مخطوطات، لاهور، ۱۹۶۹م. (۱۳) جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران، ۱۳۶۶ش. (۱۴) جعفری، جعفر، «چند فصل از تاریخ کبیر»، فرهنگ ایران زمین، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۳۷ش، ج۶. (۱۵) جواد، مصطفی، حاشیه بر تلخیص مجمع الاداب. (۱۶) جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۷م. (۱۷) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش ادوارد براون، لندن، ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م. (۱۸) خواجوی کرمانی، محمود، دیوان، تهران، ۱۳۳۶ش. (۱۹) خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ش. (۲۰) دهلوی، حسن، فوائد الفؤاد، ملفوظات نظامالدین اولیا بدایونی، به کوشش محمد لطیف ملک، لاهور، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م. (۲۱) ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش بشار عواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۲۲) ذهبی، محمد، العبر، به کوشش محمد سعیدبن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۲۳) رازی، امین احمد، هفتاقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش. (۲۴) رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۳۸ش. (۲۵) سمرقندی، محمد، «قندیه»، قندیه و سمریه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۷ش. (۲۶) صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۳۹ش. (۲۷) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش بیرند راتکه، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م. (۲۸) عبدالقادر قرشی، الجواهر المضیئه، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۳م. (۲۹) علاءمنجم بخاری، علیشاه، اشجار و اثمار، نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، شم ۱۵۲۵. (۳۰) علیشیر نوایی، مجالس النفائس، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۳ش. (۳۱) عینی، محمود، عقد الجمان، به کوشش محمدمحمد امین، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م. (۳۲) فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش. (۳۳) قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م. (۳۴) کاشفی، علی، رشحات عینالحیات، به کوشش علی اصغر معینیان، تهران، ۱۳۵۶ش. (۳۵) محرابی کرمانی، سعید، تذکرةالاولیاء یا مزارات کرمان، به کوشش حسینکوهی کرمانی، ۱۳۳۰ش. (۳۶) محسنی، منوچهر، تحقیق در احوال و آثار نجمالدین کبری، تهران، ۱۳۴۶ش. (۳۷) محمود بن عثمان، مفتاح الهدایه و مصباح العنایه، به کوشش عماد الدین شیخ الحکمایی، تهران، ۱۳۷۶ش. (۳۸) مرکزی، میکروفیلمها. (۳۹) معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمد جعفر محجوب، تهران، ۱۳۱۸ش. (۴۰) منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۳۴۳ش. (۴۱) میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۹ش. (۴۲) ناصرالدین منشی کرمانی، سمط العلی، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۴۳) نجمالدین کبری، احمد، «فرمان بهمولاناسیفالدین باخرزی»، همراه فوائح الجمال و فواتح الجلال، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، به کوشش حسین حیدرخانی مشتاق علی، تهران، ۱۳۶۸ش. (۴۴) هدایت، رضاقلی، ریاض العارفین، تهران، چ سنگی. (۴۵) DeGoeje، M J، Catalogus codicum orientalium، Leiden، ۱۸۷۳. (۴۶) Rizvi، AA، A History of Sufism in India، New Delhi، ۱۹۳۶. (۴۷) Trimingham، JS، The Sufi Orders in Islam، Oxford، ۱۹۷۱. ۱۴ - پانویس
۱۵ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائر ه المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالمعالی باخرزی»، شماره۴۳۰۵. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائر ه المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «سعید بن مطهر باخرزی»، شماره۹۸. ردههای این صفحه : تراجم | درگذشتگان سده 7 (قمری) | مشایخ صوفیه | مشایخ قرن پنجم | مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|