محمد تقی خان بختیاری
محمد تقی خان بختیاری، از سران ایل بختیاری در دوران قاجار بود. وی در دوره مصادف با سلطنت محمدشاه قاجار، در فاصله سالهای ۱۸۳۰ تا ۱۸۴۵ میلادی، ایلخانی بختیاری (ریاست ایل بختیاری) را بر عهده داشت.
محمد تقی خان چهارلنگ کیان ارثی | |
---|---|
زادهٔ | ۱۲۰۸ه.ق مناطق چهارلنگ نشین |
درگذشت | ۱۲۶۸ه.ق تهران |
ملیت | ایران |
پیشه | ایلخان بختیاری، حاکم خود مختار بختیاری، خوزستان، فریدن، شرق لرستان، کهگیلویه و بویر احمد، شمال فارس، وشمال بوشهر |
سالهای فعالیت | ۱۲۲۶ه.ق تا۱۲۵۷ه.ق |
والدین |
|
بدون تردید یکی از معروفترین و مردمیترین خان های بختیاری در تاریخ معاصر، محمد تقی خان بختیاری است. بنا بر قولی حدود ۳۰ سال با کمال قدرت بر قسمت اعظم خاک بختیاری حکومت کرده و همچنین بر بخش وسیعی از خطه جنوب نفوذ و تسلط داشته است. وی پس از مرگ چراغ خان بابادی بختیاری در فاصله سالهای ۱۲۲۶ تا ۱۲۵۷ ه.ق ایلخانی بختیاری (ریاست ایل بختیاری) را بر عهده داشت.
محمدتقی خان پسر علی خان پسر حبیب الله خان پسر رشید خان پسر زمان خان کیان ارثی بود. اجداد محمد تقی خان از سران ایل بختیاری بوده و در دربار شاهان ایران صاحب جایگاه و مقام بودند. زمان خان جد چهارم محمد تقی خان کیان ارثی از سرداران نظامی ایران در اواخر سلسهٔ صفویه و اوایل افشاریه بود.
رشید خان فرزند زمان خان نیز از سرداران نادرشاه افشار بود که پس از مرگ نادرشاه افشار و تصرف کلات نادری توسط بختیاریها به خزاین نادر شاه در کلات دست پیدا کرده و پس از تصرف مقداری از آنها عازم بختیاری شد. مادر رشید خان و همسر زمان خان خواهر علی مردان خان مختارالدوله چهارلنگ بود که پس از مرگ نادرشاه با مدعیان سلطنت ایران بر سر تصاحب قدرت رقابت میکرد. ایل کیان ارثی در آن زمان ییلاقشان در منطقه فریدن اصفهان و قشلاقشان اندیکای خوزستان بود، اما با کدورت و اختلافی که بین رشیدخان و علی مردان خان مختارالدوله ایجاد شد، به مالمیر، هلایجان و قلعه تل مهاجرت کردند و قشلاقشان از اندیکا به جانکی گرمسیر تغییر کرد بیشتر انها در قلعه تل ساکن شدند و عده ی کمتری در هلایجان (کیانی/کیانرسی/...) و در مالمیر (مقصودی مالمیری (استکی/کیانرسی) و هرکلی (هرکل کیانرسی) و...) و دیگر نقاط این منطقه حضور دارند. (مالمیر بیشتر شامل شاخه های هفت لنگ می باشد)
حبیبالله خان پسر رشید خان از جمله سرداران ارشد نیروهای بختیاری مبارز با نیروهای آغا محمد خان قاجار بود که در نبرد کهیز الور تیران و کرون که بین قاجاریان و بختیاریها اتفاق افتاد. پس از فرار کردن طوایفی از بختیاری که از سوی آقا محمد خان تطمیع شده بودند تا آخرین لحظات نبرد مقاومت کرد و اسیر شد که با شفاعت چراغ خان احمد محمدی بابادی مورد عفو آغا محمد خان قرار گرفت و آزاد شد و طبق یکی از منابع داخلی ایل بختیاری پس از آزادی ریاست طوایف چهارلنگ به او واگذار شد. پس از نبرد کهیز حبیبالله خان با دربار قاجاریه نزدیکی پیدا کرده و حتی دخترش بی بی زینب به عقد فتحعلی شاه قاجار که در آن زمان ولیعهد ایران بود درآمد که از این وصلت یک پسر به نام شاهزاده محمد تقی میرزا حسام السطنه که بعدها حاکم لرستان و بختیاری شد و یک دختر به نام مریم خانم همسر الله یار خان آصف الدوله و مادر حسن خان سالار به وجود آمدند.
علی خان پسر حبیبالله خان بعد از پدر عهدهدار زمام داری طوایف کیانرسی و طوایف وابسته به آن شد .او با استفاده از نسبت خویشاوندی با حکومت قاجاریه و لیاقت شخصی خود به قدرت فراوانی دست یافت. این قدرت زیاد علی خان سرانجام باعث حساسیت فتحعلی شاه قاجار شد و سرانجام با بد گویی فتحعلی خان کیانرسی پسر علیمردان خان کوچک پسر زمان خان و تحریک فتحعلی شاه توسط او، شاه قاجار فرمان عزل علی خان و کور کردنش با میل را صادر کرد و مقام حکومت طوایف چهارلنگ به حسن خان پسر فتحعلی خان کیانرسی سپرده شد. علی خان بعد از کور شدن در روستایی در فریدن گوشه نشینی اختیار کرد و بعدها در زمان به قدرت رسیدن محمد تقی خان همراه پسرش بود و احتمالاً بعد از سال هزار و سیصد و چهل و پنج هجریِ قمری (۱۳۴۵ ه.ق )فوت نمود.
زندگینامه
محمد تقی خان بختیاری (محمد تقی خان در بین بختیاریها با نام ممتقی خون نیز معروف است) یکی از بزرگمردان بختیاری است. محمد تقی خان پسر علی خان بود، پدرش علی خان، لقب ایلخانی بختیاری را داشت و دارای قدرت زیادی بود. قدرت علیخان باعث سوظن فتحعلی شاه به او شد و سرانجام با تحریک فتحعلیخان کیانرسی، فتحعلیشاه، فرمان داد علی خان را از حکومت معزول و چشمانش را میل کشیدند و حسن خان پسر فتحعلی خان را به حکومت بختیاری منصوب کردند. پس از کور کردن علی خان فرزندانش در یکی از روستاهای علی خان در فریدن پنهان شدند. تا اینکه محمد تقی خان در سن هجده سالگی موفق به گرفتن تقاص پدر خود شد و حسن خان را کشت. محمد تقی خان پس از کشتن حسن خان با دختر او ازدواج کرد تا به اختلاف و دشمنی او و خانواده حسن خان پایان دهد. پس از قتل حسن خان، حکومت قاجار ریاست را به فتح علی خان، برادر حسن خان سپرد که وی نیز توسط محمد تقی خان به قتل رسید. محمدتقیخان با سیاست، نفوذ خود را در بین طوایف بختیاری گسترش داد و اغلب طوایف بختیاری را یکپارچه نموده و ریاست شاخه چهارلنگ و دیناران هفتلنگ و جانکی سردسیر را در اختیار گرفت، سپس با پیوستن طوایفی از دورکی، بهداروند و بابادی، ایلخانی تمامی طوایف بختیاری را اخذ نمود.
راهبرد خان چهارلنگ برای گسترش نفوذ و قلمرو خود ازدواج و پیوندهای خویشاوندی با سران قبایل و طوایف دیگر بود، که از جمله آنها، وصلت با نامدارخان منجزی و خلیلخان بویراحمدی و شفیع خان باورصاد سهونی بود. محمدتقیخان پس از کمک به میرزا منصور قوامالدین، معروف به میرزا قوام، حکمران بهبهان در برابر والی شیراز صاحب اختیار مناطقی از خوزستان شد. وی حتی برخی از ایلات و طوایف لرستان را نیز زیر سلطه خود گرفت، چنانکه یکی از روسای طوایف لر ساکن لرستان، معروف به توشمالخان، با او همراهی میکرد. از سوی دیگر، محمدتقیخان، با شیخ ثامر کعبی، رئیس قبیله کعب، رابطه دوستی برقرار کرد و از او پشتیبانی نمود و هنگامی که خرمشهر مورد هجوم امپراتوری عثمانی و رقیبهای شیخ ثامر قرار گرفت، نیرویی به فرماندهی محمدشفیعخان باورصاد سهونی چهارلنگ و کاید اسماعیل مکوند، به کمک او فرستاد؛ که به پیروزی دست یافته و ارتش عثمانی و اعراب هوادار عثمانی را از خرمشهر بیرون کردند.
محمدتقیخان پس از استحکام قدرت خود در منطقه بختیاری، در سال ۱۲۴۹ هجری قمری، سلسله حرکتها و مبارزات خود را علیه حکومت قاجار در کوههای بختیاری و دشتهای خوزستان آغاز کرد که تا سال ۱۲۵۷ هجری قمری ادامه داشت. وی در سال ۱۲۴۹ هجری قمری، ابتدا ۲۰ هزار تومان مالیات اصفهان را که به تهران میرفت، در بنه قهرود نطنز تصرف کرد. محمدتقیخان در همان سال، با همراهی ۸ هزار نفر، شوشتر را محاصره کرد و در پی گریختن اسدالله میرزا، حاکم وقت شوشتر و پسر محمدعلیمیرزا دولتشاه، شهر را به تصرف درآورد، سپس دزفول، رامهرمز و بهبهان را نیز یکی پس از دیگری، به تصرف خود درآورد. سپس به فارس لشکرکشی کرد و با کمک ولیخان ممسنی و جمالخان دشتی، شمال فارس و کهگیلویه و بویراحمد و بخشهایی از لرستان را نیز تصرف نمود.
فتحعلیشاه که از قدرتگیری محمدتقیخان بیمناک شده بود، در روز سوم جمادیالاول ۱۲۵۰ هجری قمری، تهران را به مقصد اصفهان ترک کرد و در روز چهاردهم جمادی الثانی وارد اصفهان شد و بلافاصله به حسینعلی میرزا فرمانفرما حاکم فارس و حسینعلی میرزا شجاع السلطنه حاکم کرمان، دستور داد تا با قشون تحت فرماندهی خود به او بپیوندند و از سوی دیگر محمد تقی میرزا حسام السلطنه حاکم بروجرد و سلطان محمد میرزا سیف الدوله حاکم اصفهان نیز خود را آماده مقابله با خان بختیاری کردند، اما اجل به شاه قاجار مهلت نداد و در ۱۹ جمادی الثانی و به قولی دیگر در رجب ۱۲۵۰ هجری قمری درگذشت. پس از درگذشت فتحعلیشاه محمدشاه بر تخت سلطنت نشست. اولین اقدام محمدتقیخان پس از تاجگذاری پادشاه جدید، مأمور کردن محمدشفیعخان باورصاد به منظور تصرف راههای فارس تا کاشان و ضبط مالیات دیوانی بود. محمدشاه در سال ۱۲۵۲ هجری قمری، برادر کوچک خود بهرام میرزا که حاکمیت کرمانشاه، لرستان و خوزستان را برعهده داشت، برای سرکوب نمودن محمدتقیخان با ۵ هزار نیروی نظامی سواره و پیاده و ۶ عراده توپ، راهی خوزستان نمود. بهرام میرزا پس از چندین روز مذاکره با محمدتقیخان، صلح کرد و خان بختیاری تعهد داد تا خواستههای دولت قاجار را انجام دهد.
در سال ۱۲۵۳ هجری قمری محمدشاه قاجار برای سرکوبی معترضان در شهر هرات حرکت کرد، برای اینکه از ناحیه جنوب و جنوب غرب آسیب ندیده و غافلگیر نشود به سلطانمراد میرزا حسام السلطنه دستور داد تا با قوای تحت امر خود، از راه اصفهان به خوزستان و از آنجا به سواحل خلیج فارس رفته و در خطه جنوبی مراقب حرکات انگلیسیها باشد و در پی آن، سلطان مراد میرزا حسام السلطنه با ۶ هزار نیروی جنگی به چمن گندمان وارد شد. منصور خان فراهانی سرتیپ فوج فراهان، کمره و گلپایگان، علیخان قرهگوزلو سرتیپ فوج همدان، آقاخان سرهنگ گلپایگانی و زینالعابدینخان شاهسون، با ۷۰۰ سوار و اسماعیلخان نایب توپخانه، با ۳ عراده توپ و جماعت خزل با ۴۵۰ نفر به او پیوستند. طی ۲ ماه اقامت حسامالسلطنه، طوایف هفتلنگی که از فرامین حکومت سرپیچی کرده بودند، مطیع و متعهد به پرداخت مالیات و حفاظت از راهها ساخت و تعدادی از آنها را نیز به گروگان گرفت. آنگاه رهسپار جانکی سردسیر شد. شاهرخخان، حاکم جانکی در کوهها پناه گرفت ولی با مذاکراتی که انجام داد پس از گذشت ۳ ماه، تسلیم شاهزاده قاجار گردید و بار دیگر حکومت جانکی به او سپرده شد. پس از آن شاهزاده آهنگ تصرف ایذه و خوزستان را کرد و در ساحل رودخانه کارون، در کنار پل شالو مستقر گردید. نیروهای محمدتقیخان نیز در آن سوی رودخانه آماده نبرد بودند، دو طرف طی چند روز گاهی چند گلوله توپ به سوی یکدیگر شلیک میکردند، اما عاقبت پس از ۱۵ روز جنگ بینتیجه، از در آشتی درآمدند و شاهزاده وارد دشت ایذه شد و به مدت ۱۰ روز در آنجا توقف کرد. محمدتقیخان برادر خود علینقیخان و فرزند خود را با آذوقه و علوفه، به رسم هدیه نزد شاهزاده قاجار فرستاد، اما شاهزاده اصرار داشت اگر میخواهد یک باره این جنگ و کشمکش خاموش گردد، باید خود محمدتقیخان به نزد او بیاید. محمدتقیخان که با پافشاری شاهزاده روبرو گشت، به منوچهر خان معتمدالدوله که با او پیمان بسته بود، متوسل شد. معتمدالدوله نیز آقا سید عبدالحسین شوشتری را با شفاعت و وساطت نزد شاهزاده فرستاد و از او خواهش کرد تا از اخذ و قید او درگذرد. با راضی شدن شاهزاده، سید شوشتری موفق گردید بین آنها مسئله برقرار کند، شاهزاده نیز در محرم ۱۲۵۴ هجری قمری به دعوت معتمدالدوله به شوشتر رفت و خوانین بختیاری را گروگان به او سپرد و از آنجا روانه شیراز گردید.
بر اساس اسناد موجود در فاصله سالهای ۱۲۵۴ تا ۱۲۵۷ هجری قمری بین محمدتقیخان و حکومت قاجار رابطه آرامی برقرار بود و حتی محمدشاه قاجار در نامههای خود به معتمدالدوله، از محمدتقیخان تمجید میکرد، اما در سال ۱۲۵۷ هجری قمری مجدداً اختلاف محمد تقی خان با دربار قاجار بالا گرفت. دلیل این تنشها این بود که معتمدالدوله مأمورینی جهت اخذ مالیات به بختیاری اعزام کرده و از خان بختیاری تقاضای پرداخت تمامی مالیاتهای عقب افتاده را نمود. مالیات مورد نظر مبلغ ۱۰ هزار تومان بود، ولی محمد تقی خان توانایی پرداخت چنین مبلغی را نداشت و نمیخواست طوایف بختیاری زیر نظر خود را برای دریافت چنین مالیاتی، به زحمت بیاندازد، لذا سعی میکرد با گذراندن وقت و هر طریقی که ممکن بود، پرداخت مالیات را به تأخیر بیندازد. معتمدالدوله که از این تأخیر محمد تقی خان در پرداخت مالیات عقب افتاده، دچار عصبانیت شده بود، از وی به محمدشاه شکایت کرد و او را متهم به داشتن رابطه با شاهزادگان فراری ایران در بغداد نموده و یاغیگری و تمرد و عدم پرداخت مالیات به دولت را به تحریک شاهزادگان فراری دانست.
معتمدالدوله به همراه فوج خوی و فوج ششم تبریز، فوج لرستان، تفنگ چی گلبادی مازندرانی، سوار بختیاری و لرستانی و سپاهی که تحت فرمان سلیمان خان ارمنی بود با ۶ عراده توپ، برای سرکوب محمدتقی خان حرکت کرد. در همین هنگام طوایف بختیاری مخالف با محمد تقی خان، به فرماندهی کلبعلیخان دورکی و پسرش ابدالخان، جعفرقلیخان بهداروند، موسیخان بابادی، علیرضاخان کیانرسی و خواجه عباس خان موگویی، به اردوی معتمدالدوله پیوستند. محمد تقی خان پس از مشورت با مشاوران با آن که میتوانست به راحتی قشون معتمدالدوله را در کوهساران بختیاری شکست دهد، صلاح را در آن دید، که یاغی دولت معرفی نگردد و به شفیعخان سهونی مأموریت داد تا مالیات را از عشایر جمعآوری کرده و در نهایت اجازه داد تا معتمدالدوله از کوههای بختیاری عبور کرده و وارد دشت ایذه شود و خود نیز به پیشواز او رفت. معتمدالدوله به مدت ۴۰ روز در این دشت اتراق کرد، سپس به محمدتقی خان پیشنهاد کرد که اگر وی مبلغ قابل توجهی به عنوان مالیات عقب مانده بپردازد، او نیز بدون هیچ چشمداشتی، روانه شوشتر شود. معتمد دو روز در قلعه تل مهمان محمدتقی خان بود و پس از آن با علی نقی خان؛ برادر محمد تقی خان و شفیعخان سهونی، روانه شوشتر شد. معتمد زمانی که به شوشتر رسید، محمد تقی خان را به آنجا احضار کرد. محمدتقی خان پیام فرستاد در صورتی حاضر به ملاقات است که خوانین و گروگانها را آزاد کنند، اما معتمد این اظهارات را دلیل یاغیگری قلمداد کرد. خان بختیاری برای ابراز وفاداری خود، حاضر شد گروگانهای بیشتری به شوشتر بفرستد. معتمد چون میدانست محمد تقی خان به فرزند بزرگش یعنی حسینقلیخان علاقهمند است، پیشنهاد کرد که او را به همراه پسر علینقیخان یعنی اسدخان، به شوشتر بفرستد. همزمان اعلام داشت به قرآن سوگند خواهد خورد که دست از هر اقدامی علیه خان بردارد و به اصفهان مراجعت کند و برای مقصود علینقیخان را روانه قلعه تل کرد. پس از ورود حسینقلیخان به شوشتر، معتمد به زیر پیمان خود زد و قاصدی به سوی محمد تقی خان ارسال نمود و گفت اگر تسلیم نشود، گروگانها را به قتل خواهد رساند. محمدتقی خان مطابق قولی که به معتمد داد در ۹ مایلی شوشتر اتراق کرد و به معتمد پیام داد، که تضمین دهد با ورود به شوشتر دستگیر یا زندانی نشود، اما معتمد از دادن هر تضمینی خودداری کرد. علینقی خان پیشنهاد کرد محمد تقی خان به قلعه منگشت یا تنگ چویل که هر دو مواضع بسیار مستحکم کوهستانی و صعب العبوری داشتند، برود. در همین اوضاع و احوال حاکم شیراز نیز علیه میرزا قوام، حاکم بهبهان و سایر عشایر کهگیلویه، لشکرکشی کرد و مانع از کمک این طوایف به محمدتقی خان شد. محمدتقی خان در این موقع دو راه بیشتر در پیش نداشت، یا با نفراتی که در اختیار داشت در ارتفاعات منگشت پناه برده، یا نزد شیخ ثامر؛ رئیس قبیلهٔ کعب، که یکی از متحدان وفادار او بود، پناهنده گردد. محمد تقی خان راه دوم را در پیش گرفته و به فلاحیه نزد شیخ ثامر رفت. محمدتقی خان با حدود ۴ تا ۵ هزار نفر سوار تفنگ بختیاری با احشام اموال خود کوچ کرده به طرف فلاحیه روانه شد اما بارندگیهای پی در پی و طغیان رودخانهها موجب شد بسیاری از آنها نتوانند از رودخانه عبور کنند. سپس محمدتقی خان، ناگریز دستور داد که همراهان به کوهستان بختیاری بازگردند و خود به اتفاق سه تن از متحدین اصلی اش ملا محمدخان عالی محمودی دینارونی، قاید اسماعیل مکوندی و ملا فصیح ممبینی و جمعی سوار، با همراه خانواده و بستگان عازم فلاحیه شد. با خروج محمد تقی خان از منطقه بختیاری هرج و مرج رواج پیدا کرد و قلعه تل نیز توسط معتمد تصرف شد و علی رضا خان پسر حسن خان به عنوان حاکم جدید قلعه تل و ایلخان بختیاری انتخاب شد معتمد پیکی نزد شیخ ثامر فرستاد تا محمد تقی خان را تسلیم کند که شیخ ثامر پاسخ منفی داد معتمد پس از این پاسخ منفی به سمت فلاحیه لشکرکشی کرد اما شدت گرما و شیوع بیماری مالاریا و دشواریهای دیگر معتمد را از جنگ منصرف کرد و شخصی خان را نزد شیخ ثامر فرستاد تا برای محمد تقیخان پیغام بفرستد چنانچه خود را تسلیم نکنند گروگانهای را که نزد خود دارد به قتل میرساند و چنانچه خود را تسلیم کنند از تقصیرات اش گذشته و در مقام خود ابقا خواهد شد معتمد برای جلب رضایت محمد تقی خان اعلام کرد حاضر است یکی از مجتهدین را به نزد وی فرستاد به دنبال آن مجتهد شوشتری را به فلاحیه فرستاد که دو روز با محمد تقی خان به مذاکره نشست پس از پایان مذاکرات محمدتقی خان خود را تسلیم کرد و روانه شوشتر شد معتمد به محض دیدن محمدتقی خان بدون توجه به قول و قرارهایی که داده بود دستور داد محمدتقی خان را دستگیر و زندانی کرد برادران محمد تقی خان که سخت نگران جان او بودند نقشهای برای حمله به اردوی معتمد کشیدند که معتمد به آن پی برد و نیروهای خود را در آمادگی کامل نگه داشت و شب بختیاریها و عربهای وفادار به محمد تقی خان به اردوی معتمد شبیخون زدند اما نتوانستند محمدتقی خان را نجات بدهند بلکه توانستند کریم برادر محمد تقی خان را نجات دهند همچنین شفیع خان سهونی نیز توانست از اردوگاه فرار کنند محمدتقی خان پس از مدتی در شوشتر به تهران منتقل شد و پس از ۵ سال یعنی از سال ۱۲۶۰تا سال ۱۲۶۴ هجری قمری آخرین سال سلطنت محمد شاه بود در تهران تحت نظر بود در زمان پادشاه پس از روی کار آمدن ناصرالدین شاه قاجار پسر محمد شاه محمد تقی خان به تبریز انتقال یافت و مدت دو سال در آنجا زندانی بود پس از این دو سال دوباره به تهران بازگردانده شود تا اینکه در سال ۱۲۶۷ یا ۶۸ هجری قمری پس از تحمل ۱۰ سال زندان در زندانهای شوشتر تهران و تبریز در سن ۶۱ سالگی درگذشت
داراب رئیسی شاعر معاصر در وصف دلاوریهای او شعری سروده که در زیر قسمتی از آن را میآورم:
* نگه کن به تاریخ این دودمان *** پس از آریو برزن پهلوان*
*که اسکندر و خیل مقدونیان *** به زحمت ز دستش ببردند جان*
*چنان داد درسی به مقدونیان *** که شد نام او تا ابد جاودان*
* نیامد چو او پهلوانی رشید *** بجز از محمد تقی خان پدید*
*محمد تقی خان بود افتخار *** برای دلیران این روزگار*
*چو مادر دهر هرگز نزاد *** ندارد چو او بختیاری به یاد*
*سر بختیاری به کیوان رسید *** چو او را به دامان خود پرورید*
*هماکنون سراسر دیار جنوب *** دیار پر از افتخار جنوب*
*ز اهواز تا شوشتر و بهبهان *** ز سردشت و دزفول تا شادگان*
*سراسر همه دهدز و مالمیر *** بود جمله فرمانبر آن امیر*
*به او خطه لر دارد امید *** چو باران رحمت ببارد امید*
*چنین پهلوانی به این فر و جاه *** سزاوار تخت است و تاج و کلاه*
*چرا کلبعلی خان و جعفر قلی *** یا پهلوانی چو آ نادعلی*
*در این رزم سختی که این دادخواه *** نمودهاست با والی پادشاه*
*نکردند با او دمی یاوری *** به یزدان گذاریم این داوری*
توصیف لایارد از سیمای ظاهری محدتقی خان
لایارد انگلیسی که در سال ۱۸۴۰ میلادی از نزدیک محمد تقی خان را ملاقات کرده بود سیمای ظاهری او را چنین توصیف کردهاست. محمد تقی خان مردی پنجاه ساله میانه بالا و تا اندازه ای تنومند بود. او قیافه ای موقر و آمرانه و چهره ای زیبا و جذاب داشت ولی بینی او که در یکی از جنگها بر اثر اصابت گلوله دچار شکستگی شده بود تا اندازه ای از زیبایی صورت او کاسته بود. همیشه تبسم ملیحی بر لب داشت و هنگام خندیدن شاد و بانشاط بود. دارای صدای خوش و دلنشینی بود. وی ملبس به یک نوع لباس سفر یا نظامی بود که معمولاً روسای بختیاری در هنگام مسافرت میپوشیدند. یک قبای آستین کوتاه تنگ و چسبان تا حد زانو روی خرقه بلند ابریشمی که دامن آن در زیر شلوار گشادش که دارای حاشیه ملیله دوزی و روی قوزک پایش بسته بود پنهان شده. دور کلاه بلندش یک لنگ یا شال مخطط پیچیده شده بود. اسلحه اش عبارت بود از یک تفنگ با لول بسیار نادر و ممتاز دمشقی که قنداقش به طرز جالبی با طلا و عاج تذهیب کاری شده بود. یک شمشیر از بهترین فولادهای کار خراسان با غلاف جوهر نشان. یک خنجر مرصع و گرانبها و یک پیشتاب بلند که بهطرز استادانه ای تزئین کاری شده بود و به «کیس کمر» یا کمربندش آویزان کرده بود سر و گردن مادیان عربی زیبا و قشنگش با منگولههای سرخ و دکمههای نقره ای آرایش داده شده بود. زین و برگش نیز تذهیب کاری شده و در تنگ زین و بغل مادیانش یک شمشیر دیگر آویزان و در طرف مقابل یک گرز آهنی که معمولاً ایرانیها در جنگ بکار میبردند دیده میشد. محمد تقی خان از اسلحه و یراق خود بسیار راضی بود او صاحب یک قیافه اشرافی و رفتار و حرکاتش مانند فئودالهای بزرگ بود هر چند محمد تقی خان فردی بیسواد و فرزند کوهستان بود اما از اندیشه و افکاری نو و مترقی برخوردار بود. در صدد سرو سامان دادن به وضعیت اجتماعی منطقه بختیاری بود
ویژگیهای اخلاقی محمدتقی خان
بر اساس نوشته لایارد و نقل سینه به سینه بختیاریها، محمد تقی خان از خصوصیات اخلاقی برجسته ای برخوردار بود. وی نبوغ، شخصیت و شهامت فوقالعاده ای داشت، رزمنده ای بیباک، شمشیرزنی ماهر، تیراندازی ممتاز و سوارکاری بی همتا بود. مردی لایق، کاردان و یک کارشناس مطلع بود. بسیار با هوش و بینهایت مشتاق و علاقمند به شعر بود. مردی سخی و بزرگوار، یک دشمن کریم و باگذشت، یک رئیس عادل و کاملاً موفق، مورد اعتماد و یک انسان به تمام معنی بود. اندیشه و افکاری نو و مترقیانه داشت، او صادقانه طالب پیشرفت و ترقی طوایف بختیاری و علاقمند به حفظ امنیت و گسترش تجارت در قلمرو و منطقه حکومتی خود بود. محمدتقی خان شخصاً یک مسلمان به تمام معنی و در مسایل مذهبی بسیار دقیق و سختگیر بود … به دستور خان استعمال مشروبات الکلی در قلعه ممنوع بود. از هیئت حاکمه فاسد و رشوه خوار ایران و حاکم اصفهان که بهطور دائم پول از او مطالبه میکردند، بسیار آزرده خاطر و خشمگین بود
مشاوران محمدتقی خان
بدون تردید یکی از دلایل موفقیت محمدتقی خان، بهرهمندی وی از نطرات مشاوران لایق و کاردانی بود که همیشه همراه و ملازم وی بودند، مهمترین این مشاوران اشخاص زیر هستند:
- علی نقی خان برادر محمدتقی خان که بسیار زیرک، باهوش و کاردان بود، در بین بختیاریها به «سردار» معروف بود و اغلب برای مأموریتهای دیپلماسی و سیاسی از طرف خان به تهران و اصفهان فرستاده میشد. چندین سال در تهران به عنوان گروگان بهسر برد. برخی معتقدند اگر وی مانع از انجام عملیات نظامی محمدتقی خان ضد معتمد الدوله در کوهستان بختیاری نمیشد، هیچگاه محمدتقی خان گرفتار و اسیر معتمدالدوله نمیشد.
- محمد شفیع خان معروف به شفیع خان رئیس ایل سهونی: ایل سهونی از شاخههای مهم شاخه کنورسی چهارلنگ است و شامل سه طایفه حموله، کهیش و باورصاد میشود. شفیع خان منصب وزارت محمد تقی خان را داشت مالیات طوایف را او جمعآوری میکرد و به اختلافات طوایف بختیاری او رسیدگی میکرد. شفیع در اکثر نبردهای محمد تقی خان حضور داشته و ماموریتهای مهمی را از سوی محمد تقی خان به عهده داشت. وی همچنین داماد علی خان کیانرسی پدر محمد تقی خان بود.
- ملامحمدخان دینارونی معروف به محمدخان قمه طلا:وی که رئیس ایل دینارون بود به دلیل لیاقت و شجاعت در ایل دیناران از احترام زیادی برخوردار بود سردارظفر بختیاری در کتاب تاریخ بختیاری او را جز افرادی می داند که لیاقت ریاست بر بختیاری را داشتند
- قاید اسماعیل مکوند به دلیل شجاعت و توانایی در فرماندهی جنگها در نزد محمدتقی خان از احترام خاصی برخوردار بود.
برخی اقدامات محمدتقی خان
محمدتقی خان که اندیشه و افکاری نو و مترقیانه داشت و صادقانه طالب پیشرفت و ترقی طوایف بختیاری بود، برای تحقق آرمانها یش دست به اقداماتی زد که مهمترین آنها عبارتند از:
۱- تشکیل کنفدراسیون ایلی: وی معتقد بود با تشکیل یک کنفدراسیون ایلی متحد که طوایف خطه جنوب از کرانههای شمالی خلیج فارس تا دشت خوزستان، اروند رود و کوهستانهای بختیاری را در بر میگرفت، میتوانست امنیت و آرامش را در این منطقه برقرار کند و با رونق تجارت و فعالیتهای اقتصادی، اسباب پیشرفت و ترقی اهالی منطقه را فراهم سازد و از یک سو میتوانست با استبداد و زورگویی شاهان قاجار و عمال آنها به مقابله بپردازد.
۲- جمعآوری مالیات بر اساس وضع اقتصادی طوایف و میزان برداشت محصول و حاصلخیزی اراضی: محمدتقی خان به همین دلیل حاضر نبود تن به مالیاتهای سنگینی که دربار قاجار وضع میکرد بدهد و طوایف حوزه حکمرانی خود را که توان پرداخت مالیات وضع شده را نداشتند، تحت فشار قرار دهد. دفاع از حقوق مردم برایش چنان مهم بود که حاضر بود دولت وی را یاغی و متمرد اعلام کند و به مردم فشار نیاورد.
۳- اسکان عشایر: وی اعتقاد داشت یکی از زمینههایی که میتوانست باعث پیشرفت و ترقی و قدرت طوایف بختیاری گردد، اسکان آنها و اشتغال به کارهای کشاورزی و تجارت بود.
۴- برقراری امنیت و منسوخ کردن دزدی و راهزنی: لایارد در این باره مینویسد: «او میل داشت که امکاناتی فراهم شود تا باب تجارت را با دنیای خارج باز نموده و صلح و آرامش را در میان قبایل صحرانشین برقرار سازد (لایارد ،۱۳۷۶: ۱۱۱)
۵- اصلاح نژاد دامها به ویژه اسب:خان تعدادی از بهترین اسبهای نژاد عربی را خریداری کرده و در اصطبل نگهداری و پرورش میداد. (همان:۱۰۹)
۶- برقراری مبادلات تجاری حتی با خارج از کشور از جمله هندوستان: لایارد در این باره نیز مینویسد: «وی حاضر است جاده ای جهت حمل و نقل مال التجاره و محمولات بازرگانی خارجی در محدوه تحت نفوذش که در آن موقع منطقه وسیعی از بالاترین کرانههای خلیج فارس و سراسر دشت خوزستان تا کنارههای شط العرب را در بر میگرفت، احداث نماید و امنیت این شاهراه را نیز تضمین نماید و محمد تقی خان همچنین از من خواست تا تجار و بازرگانان انگلیسی را تشویق نمایم تا با مردم بختیاری و حوزه حکمرانیش داد و ستد و تجارت نمایند و تقبل کرد که حفظ جان نمایندگیها و امنیت حمل و نقل مال التجارهها را شخصاً بر عهده خواهد گرفت. (همان: ۱۵۵–۱۵۴).
۷- وی علاقمندی فراوانی به آشنایی و استفاده از تکنولوژی جدید در حوزه حکمرانی اش داشت. لایارد در این رمینه نیز مینویسد: «از من میخواست که در مورد فواید راهآهن و سایر اختراعات جدید اروپا و علم هیئت و زمینشناسی و غیره به بحث و گفتگو بپردازم.
سقوط محمدتقی خان
محمد شاه قاجار در سال ۱۲۵۲ شاه برادر کوچک خود بهرام میرزا معزالدوله را به حکمرانی خوزستان برگزید. وی با پنج هزار سواره و پیاده برای سرکوبی محمدتقی خان عازم بختیاری شد. اما پس از گفتگو با مشاوران محمدتقی خان و دریافت پیام از وی از جنگ صرف نظر کرد. میرزا علی امینآبادی را جهت گفتگو به قلعه تل فرستاد و خود به شوشتر و دزفول بازگشت. لیکن گفتگوها به جایی نرسید و مجبور گردید دوباره با سپاهش عازم سرکوبی محمدتقی خان شود، خان نیز قلعه تل را رها کرد در کوه منگشت در دژ معروف آن پناه گرفت. بهرام میرزا چون نتوانست کاری از پیش ببرد با صوابدید میرزا موسی و راولینسون انگلیسی با خان بختیاری مصالحه کرد. یک قبضه شمشیر جواهرنشان و خلعت به او اهدا کرد و قول داد که از حمایت دولت ایران نیز بهرهمند گردد. شاهزاده پس از چند روز که مهمان خان بختیاری بود به شوشتر بازگشت. اما پس از چندی در سال ۱۲۵۳ دوباره کشمکش و اختلافات شروع گردید. شاه این بار برادر دیگر خود سلطان مراد میرزا حسامالسلطنه را مامور دفع غائله نمود. حسامالسلطنه با ۶۰۰۰ نیروی جنگی به گندمان وارد شد، تعدادی از اهالی بختیاری را گروگان گرفت، آنگاه رهسپار جانکی سردسیر شد، شاهرخ خان حاکم جانکی در کوهها پناه گرفت پس از سه ماه شاهرخ خان تسلیم شاهزاده شد و مجدداً حکومت جانکی به وی سپرده شد و پسرش ملازم شاهزاده شد. شاهزاده با پشت سر گذاشتن مناطق صعب البور وارد دشت مالمیر شد. این بار منوچهر خان معتمدالدوله توانست بین شاهزاده و محمدتقی خان آشتی و مصالحه برقرار کند اما دو سال بعد مجدداً اختلاف خان با دربار بالا گرفت و شاه برای آخرین بار معتمد الدوله را مامور سرکوب وی کرد، ماجرا چنین بود که معتمد الدوله مامورینی جهت اخذ مالیات به بختیاری اعزام کرد. مالیات مورد نظر مبلغ ده هزار تومان بود که سه هزار تومان آن به خزانه شاه واریز نی شد، سه هزار تومان به شخص معتمد پرداخت می گردید و مابقی به خزانه عمومی دولت واریز می شد. خان از پرداخت مالیات خوداری میکرد زیرا نه خود پول داشت نه طوایف بختیاری قادر به پرداخت این مبلغ بودند. از طرفی محمدتقی خان نمیخواست خود را درگیر این موضوع کند و طوایف بختیاری را تحت فشار قرار دهد وی تلاش میکرد تا به هر نحو ممکن پرداخت مالیات را به تاخیر اندازد.
معتمد از وی به شاه شکایت کرد و وی را متهم کرد که با شاهزادگان فراری (رضاقلی میرزا و تیمور میرزا) روابط محرمانه برقرار کرده، تمرد و یاغیگری نموده و از پرداخت مالیات خودداری میکند. علی نقی خان که به عنوان گروگان در تهران به سر میبرد، موضوع را به اطلاع محمدتقی خان رساند.
متعمد پس از اخذ نظر شاه برای سرکوبی محمدتقی خان به طرف بختیاری حرکت کرد و طوایف بختیاری مخالف محمدتقی خان را با خود همراه ساخت. کلبعلی خان دورکی، جعفرقلی خان بهداروند و علیرضا خان چهارلنگ پسر حسن خان به اردوی وی پیوستند. خان پس از رایزنی با مشاورانش صلاح در آن دید که بهتر است یاغی دولت معرفی نگردد به همین خاطر شفیع خان ماموریت یافت تا مالیات را از عشایر جمعآوری کند. از طرفی در همین زمان مناقشه بین دولت ایران و انگلیس بر سر مساله هرات بالا گرفته بود انگلیسیها جزیره خارک را به تصرف درآورده بودند. محمدتقی خان مایل بود چنانچه جنگی بین انگلیس و ایران واقع شود، از فرصت استفاده کرده و استقلال سرزمین خود را اعلام نماید... او مایل بود که با فرمانده انگلیسی ساخلو خارک تماس حاصل کند تا بداند آیا در صورت بروز جنگ، انگلیسیها به او کمک خواهند کرد؟ و آیا با عقد یک قرارداد در مقابل شاه از وی حمایت مینمایند؟ و آیا پس از پایان جنگ او را به عنوان حکمران مستقل خوزستان میشناسند یا نه؟ برای این مقصود لایارد را که مورد اعتمادش بود، روانه جزیره خارک کرد. وی پس از طرح پیشنهاد محمدتقی خان با پاسخ کلنل «هل» مواجه شد که گفت جنگ بین ایران و انگلیس پایان یافته است و دولت بریتانیا دیگر از نظر سیاسی نمیتواند از خان بختیاری حمایت نماید ولی او می تواند برنامههای اقتصادیاش را به مرحله اجرا درآورد و با تجار و بازرگانان انگلیسی وارد معامله و دادوستد شود.
خان بختیاری که از کمک انگلیسیها مایوس شده بود تصمیم گرفت وفاداری و اطاعت خود را به شاه اعلام کند. وی به همراه هشت هزار سوار و پیاده بختیاری در دشت مالمیر به انتظار معتمد نشست. اگرچه میتوانست در کوههای بختیاری نیروهای معتمد را نابود سازد ولی وقتی از انگلیسیها مایوس گردید از این کار نیز صرف نظر کرد. محمدتقی خان در دشت مالمیر از متعمدالدوله به گرمی استقبال و چهل شبانه روز از وی و اردوی نظامیاش پذیرایی کرد. متعمد از خان خواست تا نیروهایش را ترخیص کند و حاضر است به قرآن سوگند یاد کند که هیچ گونه صدمه و آزاری به خان بختیاری و بستگانش نرساند و وی را مجدداً با احترام در مقام حکمرانی بختیاری و خوزستان ابقاء نماید.
محمدتقی خان که اعتمادی به گفتههای وی نداشت از قبول پیشنهادش خودداری نمود و دریافت که متعمد قصد حمله به اردوگاهش را دارد. به همین دلیل تصمیم گرفت که پیشدستی کرده به اردوی معتمد حمله کند، همه سران بختیاری پذیرفتند اما برادرش علی نقی خان قبول نکرد و گفت: حتی اگر در این جنگ پیروز شویم، شاه از ما انتقام خواهد گرفت و این عمل باعث خرابی بختیاری و نابودی محمدتقی خان میشود.
سرانجام معتمد که نتوانست کاری از پیش ببرد، قبل از اینکه مورد حمله بختیاریها قرار گیرد، اعلام کرد، حاضر است در ازاء دریافت مبلغی قابل توجه به عنوان پیشکش، روانه شوشتر گردد. با اینکار محمدتقی خان از حمله به اردوی معتمد منصرف گردید و در قلعه تل دو روز از معتمد پذیرایی کرد. پنج راس اسب اصیل عربی، دوازده راس قاطر، یک تخته شال کشمیر نفیس و دویست تومان پول نقد به معتمد پیشکش داد، هدایایی نیز به همراهانش اهدا گردید. معتمد روانه شوشتر شد و علی نقی خان را به همراه خود برد اردوی معتمد وقتی از میان طایفه گندزلو عبور میکرد با خدعه شفیع خان و دیگر خوانین طایفه سهونی را دستگیر و با خود به شوشتر بردند، با اینکار دو نفر از مشاوران و نزدیکان محمدتقی خان را اسیر و به وی اعلام جنگ کردند. وقتی مغتمدالدوله به شوشتر رسید، محمدتقی خان را به شوشتر احضار کرد اما محمدتقی خان حاضر نشد به شوشتر برود. معتمد نیز در مقابل، محمدتقی خان را یاغی دولت اعلام کرد. با اوضاع پیش آمده خان بختیاری پیشنهاد کرد حاضر است گروگان بیشتری به شوشتر بفرستد، معتمد که از علاقه محمدتقی خان به پسرش حسینقلی خان مطلع بود، پیشنهاد کرد که پسرش و فرزند برادرش علی نقی خان به عنوان گروگان به شوشتر اعزام کند و همزمان با این تقاضا به قرآن سوگند یاد کرد اگر خان چنین کند دست از هر گونه اقدام علیه وی بر خواهد داشت.<ref>همان: ۱۷۸</red> محمدتقی خان علیرغم مخالفت خانوادهاش فرزندش را به همراه لایارد به شوشتر اعزام کرد.
معتمد با بیاعتنایی به سوگند خود چند روز بعد توسط محمدحسین خان برای محمدتقی خان پیام فرستاد اگر تسلیم نشود گروگانها را به قتل میرساند. محمدتقی خان برادرش محمدکریم خان را نزد معتمد فرستاد تا شاید با مذاکره از جنگ و خونریزی جلوگیری کنند و پیام داد تا چند روزی دیگر در شوشتر به ملاقاتش خواهد آمد. اما وقتی آکریم وارد شوشتر گردید، توقیف و زندانی شد. محمدتقی خان که در شرایط بسیار سختی قرار گرفته بود و بسیاری از سران بختیاری نیز از دوربر او پراکنده شدند، به ناچار برای معتمد پیام فرستاد که اگر تضمین کافی دهد که وی را دستگیر نمیکند، حاضر است به شوشتر بیاید. معتمد از دادن چنین تضمینی نیز خودداری کرد. علی نقی خان به برادرش توصیه کرد که به قلعه منگشت یا تنگه چویل برود. اما محمدتقی خان به فلاحیه نزد شیخ ثامر رییس قبیله کعب که تابع هیچ فرمانروایی نبود و با وی رابطه دوستانهای داشت، رفت. با خروج محمدتقی خان از منطقه بختیاری، هرج و مرج و ناامنی رواج پیدا کرد، معتمد علیرضا خان را به عنوان حاکم جدید به قلعه تل روانه کرد. همچنین پیکی نزد شیخ ثامر فرستاد تا محمدتقی خان را تسلیم وی کند، شیخ در پاسخ گفت: هرگز میهمان خود که یک خان بختیاری است را تسلیم نخواهد کرد. معتمد که نتوانست شیخ ثامر را متقاعد کند تا خان بختیاری را تحویل دهد، با نیروهای تحت امرش به فلاحیه حمله کرد. اما شدت گرما، شیوع مالاریا و دشواریهای دیگر معتمد را از جنگ منصرف کرد و شفیع خان را نزد شیخ ثامر فرستاد و برای محمدتقی خان پیام فرستاد چنانچه فرمان شاه را نپذیرد و به قرارگاهش نیاید بلافاصله سه تن گروگان (حسینقلی خان پسرش، اسدخان پسر برادرش و برادرش آکریم) را به قتل خواهد رساند و چنانچه خود را تسلیم کند از تقصیراتش گذشته و در مقام خود ابقاء خواهد شد و در هر صورت جانش در امان خواهد بود. معتمد برای جلب اعتماد محمدتقی خان اعلام کرد حاضر است یکی از مجتهدین را به همراه برادرزادهاش سلیمان خان نزد وی بفرستد. به دنبال آن سلیمان خان با مجتهد شوشتری به فلاحیه رفت دو روز با محمد تقی خان به مذاکره نشست، پس از پایان مذاکرات محمدتقی خان خود را تسلیم کرد.
برادران محمدتقی خان که نگران جان محمدتقی خان بودند به همراه اعراب قبیله کعب تلاشهای فراوانی برای نجات محمدتقی خان بکار بستند. علی نقی خان و خان باباخان با کمک اعراب به اردوی معتمد شبیخون زدند، علیرغم رشادتهای فراوان، نتواستند محمدتقی خان را که در چادر معتمدالدوله به شدت حفاظت میشد و مجروح نیز شده بود، نجات دهند و فقط توانستند برادر دیگر خود آکریم را آزاد کنند.
محمدکریم خان در حالیکه قصد داشت به ایل قشقایی برود و از آنان درخواست پناهدگی کند و خانواده محمدتقی خان را به آنجا ببرد، پس از اینکه از دست خلیل خان بهمئی نجات یافت، اسیر سواران علیرضا خان شد و کشته گردید. محمد شفیع خان سهونی در قلمرو ایل دیناران بدست سوران معتمد اسیر گردید، علی نقی خان با کمک محمدخان قمه طلا عالی محمودی دینارانی توانستند، شفیع خان را از بند نجات دهند. اما علیرضا خان به جنگ آنان رفت و در پای سراک جنگی در گرفت. ملا محمدخان قمه طلا که زخمی کاری بر تن داشت، افت و خیزان خود را به نیزاری رساند، سواران علیرضا خان وی را یافتند، سرش را از تن جدا کردند برای معتمدالدوله فرستادند و نیزار را به آتش کشیدند و جسد ملا محمدخان در آتش سوخت. در جنگ و گریزی دیگر شفیع خان نیز کشته شد. در سال ۱۲۵۸ قمری علی نقی خان به فرهاد میرزا حاکم فارس پناه برد و پس از آن روانه تهران شد. محمدتقی خان نیز پس از تحمل ده سال زندان در زندانهای شوشتر، تهران، و اردبیل در سال ۱۲۷۰ قمری درگذشت.
همسران محمدتقی خان
یکی دختر حسن خان، عموزاده اش بوده که در قلعه پدرش زندگی میکرد. یکی دیگر از همسران او، بی بی خاتون جان خانم (همسر بزرگش بودهاست) وی دختر یکی از خوانین بزرگ لرستان بودهاست که این شیرزن، صاحب مرتبت و کاملاً شایسته این همه عزت و احترام بودهاست که از این زن، صاحب سه فرزند به نامهای حسین قلی خان- مهدی قلی خان- رضاقلی خان شدهاست.
منابع
- ↑ «نسبت برخی از خوانین بختیاری». دانشنامه ایرانیکا.
- ↑ علیزاده گلسفیدی، مصطفی. ایل کیان ارثی فراز و فرود محمد تقی خان بختیاری.
- ↑ سفرنامه هنری لایارد.
- ↑ رضا قلی خان هدایت. رو ضه الصفای ناصری.
- ↑ محمد تقی سپهر. ناسخ التواریخ.
- ↑ نجفقلی خان عالیپور. تاریخ بختیاری از آغار تا مشروطیت.
- ↑ خاطرات و یادداشتهای سردار ظفر بختیاری.
- ↑ بختیاریها عشایر کوه نشین ایرانی در پویه تاریخ.
- ↑ تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری.
- ↑ روضه الصفا.
- ↑ تاریخ بختیاری.
- ↑ حکومتگران بختیاری.
- ↑ ناسخ التواریخ.
- ↑ لرهای ایران.
- ↑ سر اوستین لایارد. سفرنامه لایارد.
- ↑ سر آوستین لایارد. سفرنامه لایارد.
- ↑ همان :۱۵۱
- ↑ لایارد، ۱۳۷۶ :۱۶۲
- مهدی بامداد (۱۳۷۱)، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، انتشارات زوار، ص. ۴۴۲
- سردار ظفر، خاطرات و یاداشتهای سردار ظفر
- گارثویت، تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری
- دیتر امان، بختیاریها عشایر کوهنشین ایرانی در پویه تاریخ
- مهراب امیری، حکومتگران بختیاری
- سر اوستین لایارد، سفرنامه لایارد
- جواد صفینژاد، لرهای ایران
- هدایت، روضه الصفا
- هدایت، ناسخ التواریخ
- علیقلی خان سردار اسعد بختیاری، تاریخ بختیاری
- مصطفی علیزاده گلسفیدی، ایل کیان ارثی فراز و فرود محمد تقی خان بختیاری