مارسل دوشان
مارسل دوشان (به فرانسوی: Marcel Duchamp) (زادهٔ ۲۸ ژوئیه ۱۸۸۷ - درگذشتهٔ ۲ اکتبر ۱۹۶۸) نقاش و مجسمهساز فرانسوی بود که آثارش را بیشتر با سبکهای دادائیسم و سوررئالیسم مرتبط میدانند. آثار دوشان در گسترش هنر غرب پس از جنگ جهانی اول تأثیرگذار بود.
هنری رابرت مارسل دوشان | |
---|---|
زادهٔ | ۲۸ ژوئیه ۱۸۸۷بلینویل-کرون، فرانسه |
درگذشت | ۲ اکتبر ۱۹۶۸ (۸۱ سال)نوی-سور-سن، فرانسه |
ملیت | فرانسوی (۱۸۸۷–۱۹۶۸) آمریکایی (۱۹۵۵–۱۹۶۸) |
دیگر نامها | رز سلاوی |
پیشه | نقاشی، مجسمهسازی، فیلم |
کارهای برجسته | برهنه از پله پایین میآید، شماره ۲ (۱۹۱۲) چشمه (۱۹۱۷) عروس را عزبها برهنه میکنند، حتی (۲۳–۱۹۱۵) ۸ در ۸: سونات شطرنج در ۸ موومان (۱۹۵۷) |
جنبش | کوبیسم، دادائیسم، هنر مفهومی، سوررئالیسم |
دوشان تفکر قراردادی دربارهٔ پروسهٔ هنری و بازاریابی هنر را به چالش کشید. البته نه چندان با نوشتن مقاله بلکه با انجام فعالیتهای خرابکارانه نظیر ارائهٔ یک پیشابگاه به عنوان اثر هنری و نامگذاری آن به نام چشمه. دوشان به نسبت آثار هنری اندکی تولید کردهاما در همین آثار اندک جنبشهای هنری آوانگارد زمانهٔ خود را به سرعت پیمودهاست.
اثر خلاق را هنرمند به تنهایی به وجود نمیآورد، بلکه بیننده نیز با رمزگشایی و تعبیر کیفیتهای درونی اثر آن را با دنیای بیرون پیوند میدهد و به این ترتیب سهم خود را به کار خلاق اضافه میکند. - مارسل دوشان
زندگی
دوشان در فرانسه متولد شد و در خانوادهای اهل فرهنگ رشد کرد. خانهٔ آنها مملو از نقاشیها و قلمزنیهای «امیل نیکول» پدر بزرگ مادریاش بود و خانواده او به بازی شطرنج، خواندن کتاب، نقاشی، و موسیقی علاقه داشتند. خواهر و برادران او هم هنرمندان موفقی شدند:
- ژاک ویلون (۱۹۶۳–۱۸۷۵)، نقاش
- ریموند دوشان-ویلون (۱۹۱۸–۱۸۷۶)، مجسمهساز
- سوزان دوشان (۱۹۶۳–۱۸۸۹)، نقاش
در کودکی به همراه دو برادر بزرگترش خانه را ترک کرد و در روان به مدرسه رفت. او به خواهرش سوزان بسیار نزدیک بود که همیشه در بازیها و فعالیتهایی که از قدرت تخیل فوقالعاده مارسل ناشی میشد، همراه و همپای او بود. اگرچه مارسل دانش آموز برجستهای نبود، اما در ریاضیات استعداد داشت و در مدرسه برندهٔ دو جایزهٔ ریاضی شد. در سال ۱۹۰۳ یک جایزهٔ نقاشی به دست آورد، و در جشن فارغالتحصیلی در ۱۹۰۴ جایزهٔ دیگری برنده شد که او را در تصمیمش برای هنرمند شدن مصمم کرد.
نقاشی آکادمیک را از معلمی آموخت که میخواست دانشآموزانش را از امپرسیونیسم و پستامپرسیونیسم و سایر جنبشهای هنری آوانگارد دور نگه دارد، تلاشی که البته ناموفق بود. اولین راهنما و مرشد هنری مارسل، برادرش ژاک ویلون بود که مارسل سبک سیال و بُرندهٔ او را تقلید میکرد. در ۱۴ سالگی اولین فعالیت جدی هنری او نقاشیهایی بود با آبرنگ که از سوزان در حالتهای مختلف و در حال انجام کارهای گوناگون میکشید. در تابستان همان سال منظرههایی هم به سبک امپرسیونیستها با رنگ و روغن نقاشی کرد.
کارهای اولیه
مارسل دوشان، هنرمند فرانسوی- آمریکایی، پیشگام راستین مدرنیسم پساکلاسیک است. تحول هنری مارسل دوشان ــ که آندره بروتون او را زیرکترین هنرمند سدهٔ بیستم نامید ــ فقط در متن اوضاع هنری حاکم بر پاریس در واپسین دههٔ پیش از جنگ جهانی اول قابل فهم است. پس از جنجالهایی که با نمایش آثار کوربه، مانه و امپرسیونیستها به پا شد، میان هنر رسمی که هنوز وامدار سنت آکادمیها بود و کار هنرمندان جوان پیشرو که از این سنت روی گردانده و در جستجوی مضمونها و وسایل جدید بازنمایی بودند، شکافی ژرف پدید آمد. با وجود این، زمانی که انقلابیون قبلی به خاطر دستاوردهایشان مورد توجه قرار میگرفتند، این عقیده در محافل هنری رواج مییافت که هر هنر پر معنا و هدفمندی که سرانجام معیارهای «سلیقهٔ خوب» را میسازد، اصلاً نوآورانه و نقض کنندهٔ معیارهای حاکم است. به عبارت دیگر، راه افتخار ــ راه به سوی قلهٔ خدایان موزهها ــ از هنر پیشتاز میگذرد.
دوشان که در سال ۱۹۰۴ با هدف نقاش شدن به پاریس میآید، بی درنگ کارش را به سبک امپرسیونیستها، سپس به شیوهٔ سزان و فووها شروع میکند و سرانجام به مضمونهای سمبولیستی روی میآورد. او به برکت نفوذ برادرانش ــ که هر دو ده سالی از او بزرگترند و قبلاً به جنبش پیشتاز پیوستهاند ــ آثارش را نه فقط در سالن مستقلان بلکه همچنین مرتباً در سالن پاییز به نمایش میگذارد.
در بهار سال ۱۹۱۱، و به هنگام گشایش سالن پاییز، اعتماد به نفس مارسل دوشان سخت ضربه میخورد. در تالار شمارهٔ ۴۱، آنجا که فووها ظهور تماشایی خود را در سال ۱۹۰۵ تجربه کردند، اکنون کوبیستها (گلز، لوفوکنیه، متسنژه، لژه و دلونه) جنجال دیگری را پدیدمیآورند. پیکاسو و براک، آفرینندگان اصلی سبک تازه، در این جمع حضور ندارند (اینان از شرکت در نمایشگاهها خودداری میکنند، زیرا آثارشان پیش از این رد شده بود). اما عدم حضور ایشان مهم نیست، نقاشیهای ارائه شده در نظر تماشاگران ناآگاه به اندازه کافی «احمقانه» است. جنجال دیگری پدید میآید. وقتی که خیل مردم در حال استهزا و فحاشی و مجادله به تالار کوبیستها هجوم میآورند، در زیر امواج نظرات شش هزار سنتگرا قطعاً کسی به نقاشیهای دوشان توجهی نمیکند.