جیران (همسر ناصرالدینشاه)
خدیجهخانم تجریشی معروف به جیران (درگذشت ۱۲۳۸ هجری خورشیدی) ملقب به فروغالسلطنه است. ایشان یکی از همسران محبوب و سوگلی ناصر الدین شاه بود.
جیران | |||||
---|---|---|---|---|---|
جیران | |||||
زاده | تجریش، ایران | ||||
درگذشته | دی ۱۲۳۸ تهران، ایران | ||||
آرامگاه | حرم شاه عبدالعظیم، تهران | ||||
همسر(ان) | ناصرالدینشاه (ا. ۱۲۳۰–۱۲۳۸) | ||||
فرزند(ان) | ۴ | ||||
| |||||
دودمان | قاجار | ||||
پدر | محمدعلیخان تجریشی |
نام و تبار
ایشان، دختر یک باغبان و نجار به نام محمدعلی تجریشی از اهالی روستای کوهسار تجریش در نزدیکی تهران بود. او توسط ناصرالدین شاه به دلیل داشتن چشمان بزرگ، «جیران» خوانده شد. جیران واژهای ترکی و به معنای بچه آهو است. جیران علاوه بر یک خواهر به نام گلنسا، صاحب برادری به نام اسدالله تجریشی بود که پس از ازدواج او با شاه، در زمره فراشان درآمد و پس از آن پیشخدمت ناصرالدینشاه شد. خواهرزاده جیران، محمد ابراهیم مفیدی یک پهلوان مشهور شمیرانی بودهاست.
آشنایی با ناصرالدینشاه
در مورد نحوه آشنایی ناصرالدینشاه و جیران عقاید متفاوتی وجود دارد. به نوشته عباس امانت، جیران ابتدا به جهت یادگیری رقص و آواز به حرمسرای شاهی آورده شد و نخستین بار ناصرالدینشاه او را اندکی پس از قتل امیرکبیر در جمع ملازمان مهدعلیا دید و به او دل بست.
تقی دانشور (اعلمالسلطان) در خاطرات خود، آشنایی آن دو را مربوط به یکی از سفرهای شکاری شاه به روستاهای اطراف شمیران و تجریش دانستهاست. او نخستین ملاقات آنها را چنین شرح میدهد:
شاه روزی در اطراف شمیران و تجریش سواره به شکار بلدرچین و قرقاول رفته بود. غفلتاً چند بلدرچین روی یک درخت توت پریدند و شاه برای شکار و تیراندازی به آنان زیر درخت توت رفت. دختری بالای درخت رفته و مشغول بازی و خوردن توت بود. دخترک اعتنایی به شاه نکرد. ولی شاه فریفته جمال دختر شد و بر سبیل مزاح خطاب به وی گفت: دختر، زن من میشی؟ دخترک شانههایش را بالا انداخت و بدون آنکه بداند طرف صحبتش شاه مملکت است، گفت: تو که داخل آدم نیستی، من زن شاه میشم!
مونسالدوله (ندیمه و کنیز انیسالدوله) در کتاب خاطراتش، مانند دانشور، آشنایی شاه و جیران را مربوط به یکی از سفرهای شاه به سبب شکار میداند و به نقل داستان مشابهی میپردازد. به گفته او شاه که در حین تفرج، زیر درخت توتی به جمعی از دختران که جیران نیز میان آنها بود برخورده بود، فریفته چشمان درشت و سیاه او شد و خواجههایش را فرستاد تا از نام و نشانش سؤال کنند و پدرش را بیابند. او سپس ادامه میدهد:
ناصرالدینشاه آنقدر آنجا منتظر ایستاد تا خواجهها و پیشخدمتها آمدند و خبر آوردند که اسم او خدیجه است و اسم پدرش هم «میرزا محمدعلی». دیگر کار تمام بود و به حکم قبله عالم ناصرالدینشاه قاجار، جیران را از درخت پائین آوردند و پیش خانمهای اندرون بردند. رختش را عوض کردند، حمامش بردند و ملاباشی او را ۹۹ سال برای ناصرالدینشاه صیغه کرد.
ویژگیها
پولاک، پزشک مخصوص ناصرالدینشاه که در زمان حیات جیران در ایران به سر میبرد و او را دیده بود، دربارهٔ شکل و شمایل جیران نوشتهاست: او نه زیبایی خاصی داشت و نه لطف و ملاحتی، و بر گونهٔ چپ هم سالکی بزرگ داشت. با وجود همهٔ اینها بر شاه نفوذ بسیاری پیدا کرد و مردم این نفوذ را در اثر سحر و جادو میدانستند.
جیران شیفته شکار و سوارکاری بود. او به هنگام سواری چکمه و لباس مردانه میپوشید و روبندهاش را به گرد سر میپیچید و چالاکانه اسب میتاخت. در شکارگاه، قوش مخصوص خود را که «غزال» نام نهاده بود به دست میگرفت و پشت اسب قزلی گلگون به نام «آهو» به قله کوه میرفت و شهبازش را در پی کبک میافکند. در این هنگام گروه انبوهی از تفگدار و قوشبان و نوکر به دور او گرد میآمدند، چنانکه اگر کسی این منظره را میدید گمان کرد که کبکبه شاهانه است.
شیفتگی جیران به شکار و رفتار جسورانهاش که برخلاف حجب معمول زنان حرمسرا بود، او را بیش از پیش مورد توجه شاه قرار میداد. به اعتقاد عباس امانت «دلبستگی شاه به جیران به روال عشقهای عادی عصر نوین و برعکس زندگی جمعی حرمسرا فردی و خصوصی بود» مهر او برای شاه «تجسم نوع دیگری از خانواده، همسر و فرزند بود که در پس ظاهر شاهانه، قرینهای از زندگی عادی به او عرضه میداشت.»
در اندرونی شاه
جیران احتمالاً در سال در ۱۲۳۰ شمسی (۱۲۶۷ قمری) با ناصرالدینشاه ازدواج کرد. او در سال ۱۲۳۲ ه.ش (۱۲۶۸ قمری) دومین پسرش، امیرقاسم میرزا را به دنیا آورد و بیش از پیش مورد توجه ناصرالدینشاه قرار گرفت. زمانی که محمدقاسم میرزا پنج سال داشت، شاه به او لقب امیرنظام داد و به فرماندهی کل قشون ایران منصوبش ساخت.
پس از آنکه در مهر۱۲۳۵ ه.خ (صفر ۱۲۷۳ قمری) دومین ولیعهد ناصرالدینشاه، سلطان معینالدین میرزا که از خجسته خانم تاجالدوله دختر شاهزاده سیفالله میرزا بود، درگذشت، ناصرالدینشاه تمایل یافت امیرقاسم میرزا را به ولیعهدی برگزیند. اما نسب غیرقاجار جیران و اینکه او همسر عقدی شاه نبود مانع عملی شدن این تصمیم بود. جیران که از موقعیت خود آگاه بود، سعی کرد میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدینشاه را تحت فشار قرار دهد. او به زودی با برخی از رجال مخالف میرزا آقاخان نوری، از جمله مستوفیالممالک و عزیزخان مکری همدست شد. آنان در خرداد ۱۲۳۶ (شوال ۱۲۷۳) فهرستی از جرایم صدراعظم میرزا آقاخان نوری را تهیه کردند و جیران مأموریت یافت که این فهرست جرایم را به نزد شاه رساند. اما او تنها بخشی از موارد را نزد شاه افشا کرد و باقی را تا رسیدن به توافق نهایی با صدراعظم در خصوص ولیعهدی پسرش آشکار نکرد. پس از این واقعه، میرزا آقاخان نوری جیران را به باغ خود، نظامیه دعوت کرد و به او قول داد تمام تلاشش را برای ولیعهدی امیرنظام بکند. با حمایت صدراعظم از جیران، مهدعلیا که از مخالفین جدی جیران و ولیعهدی امیرنظام بود، از او روگرداند.
به زودی میرزا آقاخان برای جلب نظر دولتهای روسیه و بریتانیا در خصوص ولیعهدی امیرنظام، با نمایندگان آن دولتها وارد مذاکره شد. او همچنین از یاکوب پولاک، پزشک دربار، خواست تا تأیید کند مظفرالدین میرزا فرزند شکوه السلطنه ، که به دلیل داشتن نسب قاجار از جانب مادر گزینه قانونی برای ولیعهدی محسوب میشد، از نظر جسمی و عقلی ضعیف است و شایستگی رسیدن به سلطنت را ندارد. تهیه تباری جعلی که نسب جیران را به ایلخانان مغول و شاهان ساسانی متصل میکرد، قدمی دیگر در راه مشروعیت بخشیدن به ولیعهدی امیرنظام بود. سرانجام نیز ناصرالدینشاه با طلاق دادن ستارهخانم تبریزی، یکی از چهار همسر عقدی خود و عقد کردن جیران، آخرین قدم را در این راه برداشت. در مراسمی که به مناسبت این ازدواج ترتیب داده شد، برخلاف رسم معمول که میبایست دعوت از طرف مهدعلیا، مادر شاه و رئیس اندرونی صورت گیرد، ملک زاده خواهر شاه از مهمانان دعوت کرده بود که این خود به نشانه مخالفت عمیق مهدعلیا با رویدادهای جاری بود.
سرانجام در شهریور ۱۲۳۶ (محرم ۱۲۷۴)، ولیعهدی امیرنظام رسماً اعلام شد. چندی بعد امیرنظام بیمار شد و مخالفان چنین شهرت دادند که صدراعظم ولیعهد را مسموم کردهاست و جیران و شاه را بار دیگر به صدراعظم بدگمان ساختند. جیران نگران از توطئههای مخالفان خود از پذیرش اطبا بر بالین پسرش سر باز زد و امیرنظام تنها یک هفته پس از ولیعهدی جان سپرد. ناصرالدینشاه و جیران به شدت از این پیشامد متأثر شدند، تا جایی که به گزارش پولاک «شاه از شدت اندوه از خود بیخود شده سر به دیوار میکوفت و چند روز لب به غذا نزد». شایعات پیرامون دست داشتن میرزا آقاخان نوری در مرگ ولیعهد چنان شدت گرفت که شاه به ناچار اعلام کرد هرکه به تکرار به این سخنان بپردازد، دستگیر و مجازات میشود. با مرگ ولیعهد، مخالفت جیران با صدراعظم پایان نگرفت و حتی زمانی که او در ۱۲۳۷ ه.ش از صدارت عزل شد، به خواست جیران بود که تمام بستگان اعم از بچهها، برادرها و عموهای میرزا آقاخان نوری از دربار رانده شدند.
مرگ
جیران پس از آنکه هر چهار فرزند خود را که در سنین کودکی بودند، یکی پس از دیگری از دست داد، خود مبتلا به بیماری سل شد. در این حال، ناصرالدینشاه روزی چندبار و هربار چند ساعت بر بستر او حاضر میشد و داروها را به دست خود به او میخوراند، اما حال او رفته رفته وخیم تر میشد و معالجات اطبا سودی نمیبخشید. او در یکی از روزهای دی ماه ۱۲۳۸ شمسی (جمادیالثانی سال ۱۲۷۶) در حالی که ناصرالدین شاه در کنار بسترش نشسته بود، از دنیا رفت. مرگ او، که به فاصله اندکی از فوت امیرقاسم روی داد، اندوه عمیقی در دل ناصرالدینشاه پدیدآورد.
چنین شایع بود که او دو طلسم برای مهر و محبت همیشه به همراه داشت که پس از درگذشتش به دست دو تن از خدمه او انیس الدوله و امین اقدس به سرقت رفت تا مهر و محبت شاه متوجه آنان شود.
فرزندان
ردیف | نام | تولد (هـ. خ/هـ.ق.) | مرگ (هـ. خ/هـ. ق) | یادداشتها |
---|---|---|---|---|
۱ | شاهزاده محمد میرزا | ؟ | ؟ | در هشت روزگی درگذشت. |
۲ | شاهزاده محمدقاسم میرزا | ۱۲۳۱/۱۲۶۹ | ۸ تیر ۱۲۳۷/۱۷ ذیالقعده ۱۲۷۴ | در ۱۲۷۳ هجری قمری با لقب «امیرنظام» فرمانده کل ارتش ایران شد. در ۱۳ مرداد ۱۲۳۶ (۱۳ ذیالحجه ۱۲۷۳) به ولیعهدی رسید. در پنج سالگی درگذشت. |
۳ | شاهزاده رکنالدین میرزا | ؟ | ؟ | امیر توپخانه شد. در سه سالگی درگذشت. |
۴ | خورشیدکلاه خانم | ؟ | ؟ | در دو سالگی درگذشت. |
ناصرالدینشاه پس از جیران
ناصرالدینشاه تا سی و هفت سال پس از درگذشت جیران زنده بود و به گزارش بسیاری از منابع، تا پایان عمر او را از یاد نبرد. به نوشته دوستعلی معیری، شاه هرگز لقب جیران و اجازه سکونت در عمارت او را به کسی نداد. او گاه خود به تنهایی به سکونتگاه سابق همسرش میرفت و زمانی را به فکر روزگار گذشته و دیدن یادگارهای جیران میگذراند. روزی که ناصرالدینشاه در حرم شاه عبدالعظیم هدف گلوله میرزا رضا کرمانی قرار گرفت، خود را به آرامگاه جیران رساند و در کنارش جان داد. جسد ناصرالدینشاه را در همان مقبره به خاک سپردند.
به گفته مونسالدوله، ناصرالدینشاه سیاه قلمی از چهره جیران کشیده بود و پس از مرگ او مداوم به تماشای آن میرفت. او یک بار نیز در حین شکار با دیدن چشمان آهوهایی که در جرگه شکارچیها به دام افتاده بودند، به یاد معشوقه از دست رفته خود افتاد و از ادامه شکار صرف نظر کرد. به دستور او جرگه را شکستند و همه شکارها را آزاد کردند.
شاه در اواخر عمر، «خانمباشی» دختر باغبانباشی باغ اقدسیه را به زنی گرفت و میگفت این دختر را از آن رو دوست دارم که چشمانش شباهتی به چشمان جیران دارد. خانمباشی بارها از ناصرالدینشاه لقب جیران را درخواست کرد، ولی هربار با مخالفت شاه روبهرو شد. او هنگامی که با یک نیمتنهٔ ملیلهدوز که بر آن لقب «فروغالسلطنه» نقش بسته بود، نزد شاه رفت، به شدت مورد توبیخ وی قرار گرفت و مجبور شد شرمسارانه اتاق را ترک کند.
اشعار ناصرالدینشاه در وصف او
ناصرالدین شاه که استعداد ادبی و علاقه به سرودن شعر داشت، گاهی هنگام بازدید از عمارت جیران اشعاری میسرود و به زمزمه میخواند. این ابیات را اهل حرم یادداشت میکردند و سوادهایی از آن استنساخ میشد و دست به دست میگشت. ابیات آغازین یکی از مشهورترین این مراثی چنین است:
روزی دلم گرفت ز اندوه هجر یار | آمد به یادم آن رخ و آن لعل آبدار | |
آن چشم همچو آهو و آن قد همچو سرو | آن ابروی کمان و دوزلفی تابدار | |
مکتوم درد وزلفش صد قلب غرق خون | در لعل آبدارش سی دُرِّ شاهوار | |
در زیر ابروانش صد تیر از مژه | آراسته به قصد دل عاشقان زار | |
چون کردم این خیال زجا جستمی بشوق | لیکن نکرده وصفش یک دو از هزار |
تبارنامه
محمدعلیخان تجریشی | آقاجونی تجریشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ناصرالدینشاه | جیران | میرزا اسدالله | گلنسا | محمدتقیخان پیشخدمت | ندیمالسلطنه | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
سلطان محمد میرزا | محمدقاسم میرزا | سلطان رکنالدین میرزا | خورشیدکلاه | ضیاءالسلطنه | میرزا زینالعابدین تهرانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در آثار هنری
در مورد زندگی جیران یک مجموعه نمایش خانگی با عنوان جیران به کارگردانی حسن فتحی ساخته شدهاست. در این مجموعه پریناز ایزدیار جیران را به تصویر کشیدهاست.
پانویس
- ↑ معزی، فاطمه. فروغالسلطنه
- ↑ امانت، عباس. ۴۲۱.
- ↑ هدایت، مهدی قلی. ۳۱.
- ↑ امانت، عباس. ۴۲۲.
- ↑ سعدوندیان، سیروس. ۴۷۱.
- ↑ مونسالدوله. ۲۲۹–۲۳۰.
- ↑ اعتمادالسلطنه، ۶۳۵.
- ↑ معیری، دوستعلی. ۱۸.
- ↑ امانت، عباس. ۴۲۳.
- ↑ امانت، عباس. ۴۲۵.
- ↑ قائممقامی، جهانگیر. ۱۲۳.
- ↑ امانت، عباس. ۴۲۷.
- ↑ امانت، عباس. ۴۳۳.
- ↑ قائممقامی، جهانگیر. ۱۲۵.
- ↑ امانت، عباس. ۴۴۴.
- ↑ معیری، دوستعلی. ۳۹.
- ↑ امانت، عباس. ۴۷۱.
- ↑ معیری، دوستعلی. ۴۰.
- ↑ معیری، دوستعلی. ۴۱.
- ↑ مونسالدوله. ۲۳۲.
- ↑ مونسالدوله. ۲۳۵.
- ↑ مونسالدوله. ۲۳۲–۲۳۳
- ↑ سعدونیان، سیروس. ۴۷۳.
- ↑ سعدونیان، سیروس. ۴۷۴.
- ↑ معیری، دوستعلی. ۴۰–۴۱.
- ↑ «بهرام رادان در نقش ناصرالدینشاه و پریناز ایزدیار در نقش جیران (عکس)». عصر ایران. ۲۶ فروردین ۱۴۰۰. دریافتشده در ۲۰ فوریه ۲۰۲۲.
منابع
- امانت، عباس (۱۳۸۴)، قبلهٔ عالم، تهران: کارنامه، شابک ۹۶۴-۴۳۱-۰۴۹-۷
- معیرالممالک، دوستعلیخان (۱۳۶۲)، یادداشتهائی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران: نشر تاریخ ایران
- سعدوندیان، سیروس (۱۳۸۷)، در خلوت سلطان، تهران: نگارستان کتاب، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۸۱۵۵-۵۱-۸
- قائم مقامی، جهانگیر (مرداد و آبان ۱۳۴۷). «پایان کار میرزا آقاخان نوری». بررسیهای تاریخی. تهران (۱۵ و ۱۶). دریافتشده در ۱۳ مهر ۱۳۹۱.
- مونسالدوله (۱۳۸۰)، خاطرات مونسالدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدینشاه، تهران: زرین
- هدایت، مهدیقلی. خاطرات و خطرات. چاپ سوم، تهران: ۱۳۶۱. کتابفروشی زوار.