تجریش
تجریش \ tajrīš\ ، شهر و مرکز شهرستان شمیرانات.
این شهر در شمال تهران در دامنههای جنوبی رشتهکوههای البرز مرکزی جای دارد و منطقهای پایکوهی به شمار میآید و دارای آبوهوای معتدل و متمایل به سرد با میانگین بارش سالانه حدود 450 تا 510 میلیمتر است. هوای تجریش معتدل است و بیشترین دمای آن در تابستانها تا °36 سانتیگراد بالای صفر، و کمترین دما در زمستانها تا °20 سانتیگراد زیر صفر میرسد ( نشریه ... ، بش ؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها ... ، 38/ 64؛ محمودیان، 38).
رودخانۀ فصلی جعفرآباد که به نامهای اُسون (اوسون)، پسقلعه، دربند و تجریش نیز خوانده میشود، از دامنههای جنوبی کوه توچال در شمال تجریش سرچشمه میگیرد و از میان شهر میگذرد (افشین، 2/ 492؛ جعفری، 167). بر روی این رودخانه در محدودۀ شهر تجریش پلهای متعددی وجود دارد که معروفترین آنها پل تجریش و پل رومی است.
نامگذاری
دربارۀ ریشه و معنای نام تجریش آراء گوناگونی ارائه شده است. در منابع تاریخی از تجریش برای نخستینبار در ذیل رویدادهای دورۀ سلجوقیان بزرگ بهصورت «طَجرِشْت» یاد شده است (نک : دنبالۀ مقاله). کریمان طجرشت را معرب «تیگرَشت» و متشکل از دو بخش «تیگْره» به معنای تند و شیبدار و پسوند مکان «شَتْ» دانسته، و آن را روی هم زمین شیبدار معنا کرده است (1/ 460، 484، حاشیۀ 1؛ نیز برای آگاهی از معانی واژۀ تیگر در زبان فارسی باستان، نک : کنت، 186).
برخی از پژوهشگران، طجرشت را مخفف «طَجَرْدشت» و متشکل از دو بخش «طَجَر» (تجر) به معنای کاخ، و «دشت» دانسته و این نام را روی هم، کاخی که در جلگـه ساخته شده است، معنـا کـردهاند (نک : معتمدی، 366) و در تأیید این فرض به معنای واژۀ «تَچَر» در زبان فارسی باستان که به معنـای کاخ است (نک : کنت، همانجا) و نیز معنای واژۀ «تَجَر» در برهان قاطع که خانۀ زمستانی آمده است (ذیل واژه)، استناد جستهاند. عباس اقبال آشتیانی در تبدیل نام طجرشت به تجریش بر آن است که حرف «ت» در آخر نام طجرشت به مرور زمان افتاده، و کسرۀ حرف «ر» نیز اشباع گشته، و به حرف «ی» بدل شده است (ص 19).
پیشینۀ تاریخی
آثار تاریخی یافتشده در پل رومی ــ در محدودۀ شهـر یا محلۀ تجریش ــ که غالباً حین کارهای ساختمانی به دست آمده، و بیشتر سفالهایی به رنگ خاکستری و متعلق به تمدن موسوم به «سفال خاکستری ـ سیاه» است، دیرینگی سکونت انسان در تجریش را به 200‘1 قم میرساند (نک : کامبخشفرد، تهران ... ، هفت). اما با توجه به آنکه آثار تمـدن «سفـال خاکستـری ـ سیـاه» در فاصلـهای انـدک از پل رومی در تپههای قیطریه بر روی بقایای تمدن موسوم به «سفال قرمز»، متعلق به 000‘4 قم یافت شده است (نک : همو، «کاوش ... »، 67- 68)، میتوان گفت که آثار تمدن سفال خاکستریِ یافتشده در پل رومی، همانند تپۀ قیطریه ادامۀ همان تمدن سفال قرمز است. اگر چنین باشد، دیرینگی سکونت انسان در محدودۀ تجریش را، حتى میتوان به 000‘6 سال پیش رساند. البته تأیید این فرض مستلزم کاوشهای علمی باستانشناختی در آن محدوده است که با توجه به بافت شهریِ درهمتنیدۀ تجریش مقدور به نظر نمیرسد. اما بهرغم چنین دیرینگیای، در منابع تاریخی تا سدۀ 6 ق/ 12 م، از تجریش نام برده نشده است.
ظاهراً برای نخستینبار ظهیرالدین نیشابوری (د ح 582 ق/ 1186 م) در کتاب سلجوقنامه ذیل واقعۀ درگذشت سلطان طغرل اول سلجوقی در 455 ق/ 1063 م در تجریش از آن به صورت «طَجْرِشت» یاد کرده است (ص 22). این واقعه را راوندی در کتاب راحة الصدور با تفصیل بیشتری گزارش کرده است. به نوشتۀ او طغرلبیک پس از خواستگاری از دختر خلیفۀ عباسی (القائم باللٰه، حک 422-467 ق/ 1031- 1075 م) و ازدواج با او، همراه عروس خود از بغداد راهی ری دارالملک خود شد؛ اما در راه بر اثر بیماری و شدت گرمای هوا، در تجریش (طجرشت) که از هوای خنکی برخوردار بود، منزل گزید و در همانجا به بیماری رُعاف (= خوندماغ) درگذشت (ص 111-112).
از نوشتههای ظهیرالدین نیشابوری و راوندی چنین برمیآید که تجریش هنوز تا سدۀ 6 ق «طجرشت» خوانده میشده، و از دیههای آباد و معتبر قصرانِ بیرون و از توابع ری به شمار میرفته است و از دیرباز به داشتن آبوهوای خوش اشتهار داشته، و تابستانگاه اهالی ری بوده است؛ چنانکه طغرلبیک سلجوقی خانه یا کاخی در آنجا داشته که ظاهراً اقامتگاه تابستانی او بوده، و در همین خانۀ ییلاقی بوده است که بر سر راه خود از بغداد به ری بهسبب بیماری و شدت گرمای هوا منزل گزیده، و در همانجا درگذشته است (همانجاها).
از آن پس، ذیل رویدادهای تاریخی از تجریش نامی در میان نیست تا آنکه آقا محمد خان قاجار در 1199 ق/ 1785 م تهران را به جنگ گشود و در 1200 ق در آن شهر بهعنوان شاه ایران بر تخت نشست و تهران را به پایتختی خود برگزید (نک : اعتمادالسلطنه، 3/ 1395-1396، 1398).
با انتقال دربار به تهران، شمیران و روستاهای آن به عنوان منطقهای ییلاقی مورد توجه شاهان و شاهزادگان قاجار واقع شد و شاهان قاجار غالباً برای شکار و تفرج در فصل گرما به روستاهای شمیران میرفتند. از اینرو، آنـان ــ و به پیروی از ایشان، اعیان و اشراف تهران ــ عمارات و باغهایی به عنوان اقامتگاه تابستانی برای خود در آنجا برپا میکردند؛ از آن جمله است قصر محمدی یا قصر نو که به فرمان محمد شاه قاجار در غرب تجریش ساخته شد (همو، 3/ 1689) و در همین قصر بود که محمد شاه در 1264 ق/ 1848 م بر اثر بیماری درگذشت (فرهاد میرزا، 354-355؛ سپهر، 3/ 133-135). در فاصلهای اندک از این قصر، حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمد شاه قاجار نیز اقامتگاهی برای خود برپا داشته بود که به نام او عباسیه خوانده میشد (همو، 3/ 134). از این دو بنا امروزه اثری برجای نمانده است (کریمان، 212).
از دیگر اقامتگاههای ییلاقی تجریش در دورۀ قاجاریه، باغفردوس بود که به نظامالدوله معیرالممالک تعلق داشت. چون قصر محمدیه به سبب درگذشتِ محمد شاه قاجار در آن، بدشگون تلقی میشد، به حال خود رها شده بود و رو به ویرانی داشت؛ تا اینکه نظامالدوله معیرالممالک به هنگام اقتدارش این باغ را خرید و آب قنات قصر محمدیه را به باغهای زیردست آن آورد و به وسعت زمینهای باغ نیز افزود و در آن ساختمانی مجلل برپا داشت و آن را باغفردوس نامید (ستوده، «باغفردوس»، 1016-1017).
افزون بر اینها، باغهای دیگری متعلق به شاهزادگان و اعیان و اشراف تهران در تجریش وجود داشت که از آن جملهاند: باغ ارباب ثقفی؛ باغ رحیم کهنکن؛ باغ نیرالدوله؛ باغ ساعدیه، متعلق به ساعدالدوله، پدر محمدولی خان سپهسالار؛ باغ مشیرالدوله که بعدها به تملک موسیو ریشار خان مؤدبالملک (میرزا یوسف جدیدالاسلامی) و سپس به تملک میرزا احمد خان درآمد؛ باغ صغرى خانم زن تجریشی محمدولی خان سپهسالار و مادر ساعدالدولۀ دوم؛ باغ شاهزاده عزالدوله عبدالصمد میرزا؛ باغ باغبانباشی، پدر یکی از دو زن تجریشی ناصرالدین شاه؛ باغ زینالعابدینی؛ باغ مسکونی شاهزاده عزالدوله؛ باغ محمود؛ باغ حاجی غلامرضا؛ باغ حاجیه خانم که بعدها رشید یاسمی آن را خریداری کرد؛ باغ امیر احتشام اسفندیاری؛ باغ کاشفالسلطنه؛ باغ حاجی میرزا محمود امینی قزوینی؛ و باغ معینالسلطان که بعدها به تملک سپهبد امیراحمدی درآمد (نک : همو، جغرافیا ... ، 1/ 211-212).
نمایندگان سیاسی دیگر کشورها و خارجیان مقیم تهران نیز برای گریز از گرمای تهران، تابستانها را در شمیران بهویژه در روستاهای تجریش، قلهک و زرگنده به سر میبردند و بعضی از آنها در آنجا ملک و باغی داشتند. از آن میان، سفارتخانههای عثمانی و آلمان هریک در یکی از نقاط باصفای تجریش باغی ییلاقی داشتند و سفارتخانههای فرانسه و اتریش نیز معمولاً همهساله باغ یا خانهای در تجریش یا در پیرامون آن اجاره میکردند (بنجامین، 109, 112-113؛ دیولافوا، 157؛ بلوشر، 162).
کشتزارها و باغهای پرشمار تجریش توسط چندین رشته قنات آبیاری میشد که از آن جملهاند: قنات ملوله یـا ظلمات یـا ظلمآباد، قنات حاجبالدوله، قنات مقصود بیک، قنات نو یا قنات قلعهنو، قنات فردوسی، قنات منصوری، قنات مشیری، قنات دیکیون، قنات عسکر، قنات گَلاب یا گَلاو، قنات شاهزاده عزالدوله، قنات کاشفالسلطنه، قنات سَلمَک، قنات امینالدوله، قنات فخرالدوله، قنات آبنما، قنات اسدآباد، قنات سرپل تجریش، قنات امامزاده صالح، قنات ناودانک، قنات موسى خان نصرالملک که بعدها به قنات پاپاریان معروف شد، قنات کهریز، قنات مصطفى قلی خان، قناتک، قنات میکده، قناتک دولتشاهی، قنات کیلوان، قنات فیروزه، قنات محمدیه یا منصور، قنات پیرشاه، و قنات خیابان دربند (ستوده، همان، 1/ 202-203).
در باغهای پرشمار تجریش انواع درختان میوهدار، صنعتی و هیزمی به عمل میآمد که بعضی از آنها دارای نامهای محلی بودند که برای نمونه از برخی از آنها نام برده میشود: